『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
…❣🕊 #خاطرات_روزهای_عاشقی 🕊 #هفتادو_دومین_غواص👣 ✍خاطرات جذاب و زیبای
🌴🌾🌴🌾 🕊
🌾 🌴 🕊
🌴 🕊
💧 #حقیقت_کربلای۴
#قسمت_دوم
#صفحه۳
🕊
🍂🍃🌾
🕊
🌹سری به پادگان شهیدمدنی زدم که ای کاش نمی رفتم.
سر ظهر حدود ۳۵۰ نفر نیروی #پاسدار وظیفه و بسیجی آموزش ندیده، با ۷_۸ دستگاه اتوبوس وارد پادگان شدند. همیشه دیدن صحنه ورود اتوبوس های پراز نیرو ، انرژی بخش بود، اما چون مسئولیت فرماندهی این نیروهای تازه وارد، بنا به دستورفرمانده لشکر ، به گردن من افتاد حس خوبی پیدا نکردم. فرمانده لشکرگفت: این ها آموزش چندانی ندیده اند ببرشان خط #خرمشهر و بالای سرشان باش. در جزییات هم با بچه های طرح وعملیات و اطلاعات عملیات هماهنگ باش.😐
یک آن به سرم زد که بپرسم:من فرمانده غواص هستم و اینها نیروهای گردان پیاده و چرا باید نیروی مبتدی را برای حفظ خط مهمی مثل گمرک خرمشهر ببرم؟!
لب گزیدم و شَمِّ قوی اطلاعاتی ام بهم گفت که احتمالا این کار مقدمه فریب و دورکردن ذهن دشمن و حتی فریب نیروهای خودی برای نفهمیدن منطقه عملیاتی پیش روست.
🍃وقتی وارد خرمشهر شدیم، بچه های اطلاعات عملیات را دیدم و به #علی_آقاچیت_سازیان گفتم:اینها فقط بلدند از کلاش استفاده کنند. حتی آر پی جی هم به دست نگرفته اند. یعنی باید ضمن حفظ خط خرمشهر، اینجا توی خط آموزش ببینند؟!
علی آقا لبخند معناداری زد و گفت:آره ، هیچی مثل آموزش عملی ، اونم توی خط نمیشه.😊
تا آمدم سوال بعدی را بپرسم ، حرفم را برید و زد به گذشته ها:" راستی #کریم قول دادی، قولت که یادت نرفته؟ " پس از گذشت چهار سال از شهادت پسردایی امیر ایل گلی و آن گفتگوی هیجانی من و دایی ام، علی آقا باز آن صحنه داغ را به شیطنت، به رخم کشید. بر خلاف گذشته با او یکی به دو نکردم و فقط گفتم:علی هروقت خواستی بچه ها را ببری شناسایی ، منم ببر. بااین درخواست به او فهماندم که می دانم این نیروها را برای ردگم کردن به این منطقه آورده ایم و حتما عملیات بعدی در همین منطقه است.
از فردا نیروهای مبتدی را در طول ساحل ، لب #اروندرود در گمرک خرمشهر ، به طور تقریبی هشت کیلومتر با فاصله به شکل پاسگاهی مستقر کردیم. یک خط باز که اگر #غواص دشمن از مقابل ما می آمد و پا روی خشکی می گذاشت، می توانست از فاصله بین همین پاسگاه ها عبور کند. این شیوه چند ویژگی داشت:
اول اینکه نیروهای #غواص_اطلاعات_عملیات خودمان، از حد فاصل نیروی خودی در خط و بی اطلاع آنها به راحتی می توانستند به داخل #اروندرود بروند و خط دشمن را در آن سوی آب شناسایی کنند و بعدازشناسایی بی دغدغه لورفتن توسط نیروهای خودی به راحتی برگردند.
دوم اینکه اگر غواص دشمن به سمت خط ما می آمد، چون نیروهای متراکم و خط محکمی مقابلش نمی دید جلوتر می آمد و به خشکی می رسید. دراین صورت احتمال اسارت آنها بیشتر میشد.
سوم اینکه خط خودی شلوغ و متراکم نبود که زمینه لو رفتن عملیات برای دشمن فراهم کند. و مهم ترازهمه اینکه این نیروی تازه کار در خط ، در صورت تعویض و رفتن به عقب ، هیچ نیروی اطلاعاتی را ندیده بود تا بخواهد برای دیگران از امکان عملیات در این منطقه تعریف کند.
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
🌴🌾🌴🌾 🕊
🌾 🌴 🕊
🌴 🕊
💧 #حقیقت_کربلای۴
#قسمت_هشتم
#صفحه۱۶
🕊
🍂🍃🌾
🕊
🌾 #منطقه_عملیاتی پیش رو بسیار شبیه منطقه عملیاتی #والفجر۸ بود. فقط عرض اروندرود در اینجا کمتر از #اروند در مقابل شهر فاو نشان می داد. بعد از دیدن موقعیت جغرافیایی به طبقه پایین دیدگاه رفتیم. آنجا ماکت همین جبهه توسط علی شاه حسینی از مسئولان واحد اطلاعات عملیات ساخته شده بود و به خوبی جزئیات رودخانه اروند پیدا بود که به دو شاخه اروند کبیر و اروند صغیر تقسیم میشد.
#علی_آقا هم روی ماکت نشان داد که خط و هدف عملیات #لشکرانصارالحسین از نقطه تلاقی کارون به اروند کبیر است و مدتی است که #غواصان اطلاعات عملیات هر شب تا نزدیک ساحل دشمن در آن سوی اروند را شناسایی میکند و تاکنون سه راهکار برای نفوذ به خط دشمن پیدا کردند و دشمن هم تاکنون متوجه غواص ها نشده است✨
و ادامه داد:
" #کریم! کلید عملیات دست بچههای #غواص توست. شما باید بدون درگیری از کنار جزیره #ام_الرصاص عبور کنید و خط #عراق را به طول سه کیلومتر به تصرف در آورید و راه را برای ادامه عملیات توسط گردانهای آبی_خاکی از سر پلی که گرفتید باز کنید. این همون کاریه که سال گذشته غواصهای #خطشکن در لشکر #ثارالله و لشکر #امام_حسین و لشکر #کربلا در ساحل مقابل فاو انجام دادند، که نتیجهاش تسخیر شهر #فاو شد."🌹
پرسیدم:غیر از ما چه یگان هایی غواص توی آب رها میکنند؟
گفت:۶ لشکر از #سپاه. هر کدام یک گردان #غواص برای موج اول وارد عمل می کنند. سمت چپ ما غواص های لشکر #المهدی و لشکر #ولیعصر و سمت راستمون غواصهای #نجف، لشکر #امام_حسین و لشکر #کربلا...🕊
🍃 با توضیحات علی آقا و آشنایی به منطقه عملیاتی، بار مسئولیت سنگینی بر دوش خود احساس کردم.🇮🇷
علی آقا نگفت که هدف اصلی عملیات رسیدن به شهر استراتژیک #بصره است؛ ولی روی ماکت به خوبی پیدا بود که اگر لشکرهای خطشکن از اروندرود عبور کنند، نیروهای پیاده می توانند تا جاده اصلی بصره_فاو ، عملیات را ادامه دهند. در این صورت تمام نیروهای عراقی در سمت چپ، یعنی فاو ، به محاصره نیروهای خودی در میآیند و در محور راست، یعنی بصره، نیروهای ما به دروازه شهر می رسند. گویی این عملیات در ادامه و امتداد عملیات سال پیش ، #والفجر۸ است. با این اختلاف که آنجا فاو به دست ما افتاد و اینجا بصره...✨
#ادامه_دارد…
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
🌴🌾🌴🌾 🕊
🌾 🌴 🕊
🌴 🕊
هَفْتادو دوُمِينْ غَوّاصْ👣
💧 #حقیقت_کربلای۴
#قسمت_چهاردهم
#صفحه۳۰
🕊
🍂🍃🌾
🕊
💧آیا باید بمانم یا برگردم؟
سید حسین معصوم زاده گفت: حاجی خدا وکیلی ما فکر کردیم تو شهید شدی. حالا که نشدی وبال گردن ماشو و با ما بیا.
داشت از سرما دندان هایم به هم می خورد. از شرمساری نگاهی از حسرت به دور و بر انداختم. نزدیک ۱۰ نفر از #غواصها به حالت دمر روی #خورشیدی ها افتاده بودند و با امواجی که به ساحل می خورد بالا و پایین می شدند #منطقی و معصوم زاده زیر بغلم را گرفتند و به زور نشاندنم. علی منطقی رفت و از پای یکی از شهیدان، یک جفت فین غواصی در آورد و کرد پاهای من.
جدیت آن دو نفر را که دیدم، به حاج محسن اشاره کردم و به آن دو گفتم:بروید و حاج محسن را بیاورید. منطقی با اشاره و تقلید ادای من، تویی آن تاریکی فهماند که حاج محسن نمی تواند جم بخورد و خودش خواسته که بماند.
#ادامه_دارد…
🍂______________________
پ.ن:
سیدحسین معصوم زاده:
آمدیم از حاج محسن پرسیدیم چه کار کنیم؟ تکلیف چیه؟ ما خط رو شکستیم. اینجا هم پاکسازی شده، ولی از نیروی کمکی که قرار بود با قایق بیان، خبری نیست. حاج محسن یه ارزیابی کرد و گفت: آتش دشمن نمی ذاره قایقها بیان. شما اگه میتونید با شنا مجروح ها رو برگردونید.#علی_شمسی_پور رفت و با علی منطقی آمد. شدیم سه نفر و هر سه مجروح. گفتیم:حاج محسن معاون گردانه. اون رو ببریم. تا خواستیم بلندش کنیم گفت:نه دست نزنید، تیر خورده از کتف و از پشتم. برید حاج کریم رو ببرید.
حالا ما فکر میکردیم آقای #مطهری شهید شده. دیدیم نه، یه کم اونطرفتر حاج #کریم بلند شده اما تیر خورده گلوش و خِرخَر میکنه. تیر جوری گردنش رو شکافته بود که یه مشت دست می رفت داخلش. خلاصه آقای مطهری را کشان کشان بردیم ساحل و گشتيم یك جفت فين كه مال یك شهید بود، پاش کردیم. منطقی از این طرف کتفش گرفت و من از اون طرف دیگه و رفتیم داخل آب.
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄