eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
904 دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
جهان اندوه تو دارد كاش برگردی ... 💔 .🤍🌸. …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
. : جوینده ی چیزی یا به آن یا به برخی از آن، . ۳۸۶ …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
جهان اندوه تو دارد كاش برگردی ... #دلتنگ_سرداردلها💔 .🤍🌸. …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
اونجا که جبران خلیل جبران میگه: "و عمق عشق هیچگاه شناخته نمی‌شود مگر در زمان فراق..." …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
⭕️ وقتی سلفی حقارت رو گرفتن،سلفی شجاعت محسن حججی اومد وقتی یه نفرو بیخودی میخواستن قهرمان کنن قهرمانای خان طومان برگشتن وقتی چالش حقارت اومد چالش غیرتِ مردی اومد که برای ناموس و هم وطنش،مقابل اراذل و اوباش ایستاد! آتئیست ها به اینا میگن شانس،ما میگیم جورچین الهی! …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
شـ🌙ـبـــ با خیال اوست که خوابم نمی‌برد غلتی بزن زمانه به پهلوی دیگرت . . . شبـتـونــ شهـدایـی 🌻 @karbala_1365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️اول آبان سالگرد شهادت، فرزند برومند امام راحل، حضرت آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی به دست مزدوران شاه خائن و حزب بعث عراق 🕊شادی روح بلندش صلوات …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*┄┄┄••❅💞❅••┄┄┄* 🔻 🔻 ❤️پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) 🔶زنان خود را با پوشش اندام و جسم، از دیدار باز دارید، که زنان هرچه باشند، هستند. 📚سفینه البحار، ج ۲ ❣اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ❣ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌…❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🔹️پرچم سرخ «یالثارات‌الحسین» همزمان با آغاز ماه ربیع‌الاول و بعد از دوماه عزاداری ماه صفر برفراز مسجد مقدس جمکران به اهتزاز درآمده است. 🔹️پرچم یالثارات الحسین(ع) پس از شهادت سردار قاسم سلیمانی و دیگر سرداران مقاومت به نشانه خونخواهی از این شهدا و دیگر شهیدان مظلوم عالم بر فراز گنبد مسجد مقدس جمکران به اهتزاز درآمده بود که با شروع محرم، پرچم عزای حسینی جایگزین آن شده بود که مجدداً این پرچم بر فراز گنبد نقش بست. 🔹️متن خبر: news.jamkaran.ir/?p=182213 …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#خبر 🔹️پرچم سرخ «یالثارات‌الحسین» همزمان با آغاز ماه ربیع‌الاول و بعد از دوماه عزاداری ماه صفر برفر
🌼🌼🌼🌼 🕊🌸برای تعجیل در فرج 🕊🌸آقا امام زمان (عج) صلوات 🕊🌸اَللّهُمَ 🕊🌸صَلَّ 🕊🌸عَلی 🕊🌸مُحَمَّدٍ 🕊🌸وَآلِ 🕊🌸 مُحَمَّد 🕊🌸وَعَجِّل 🕊🌸فَرَجَهُم 🕊🌸وَ اَهلِک 🕊🌸عَدُوَّهُم... 🕊🌸 اَللّهُــــمَّ 🕊🌸عَجـِّل لِوَلیِّکَ 🕊🌸الفَـرَج …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
✨بسم الله القاصم الجبارین✨ 🍃🌸 تقـــدیم به ســـاحت مقـــدس قطب عالــم امڪان 【عجل الله فرجه】 السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدے یاخلیفةَ الرَّحمن و یاشریڪَ القرآن ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان الاَمان ⊰❀⊱و اَلسَّلامُ عَلَيْڪَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَے الاَْرْواحِ الَّتے حَلَّتْ بِفِناَّئِڪَ عَلَيْڪَ مِنّے سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقيتُ وَ بَقِےَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّے لِزِيارَتِڪُمْ اَلسَّلامُ عَلَے الْحُسَيْنِ وَ عَلے عَلِےِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلے اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلے اَصْحابِ الْحُسَيْـــن 🌾🕊 ٤👇 …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
♡•• كُلَّ صَباحََ أتَنَفَـسُّ بِحُبِّ الحُسِين(ع)... هر صبح... به عشقِ حُسین❤️⁩ نفس می‌ڪِشَم... …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🍃🌹━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━🌹🍃 💟بِسمِ‌الله‌الرَّحمنِ‌الرَّحيمِ💟 🔰 به توصیه ❣❣ قرائت هر روز این دعا را برای دفع بلاهای نازله فراموش نکنیم 🔻 🔻 👈 يَا مَن تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ ، 👈 وَيَا مَن يُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدائِدِ ، 👈وَ يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ اِلى رَوحِ الْفَرَجِ ، 👈ذَلَّتْ لِقُدرَتِكَ الصِّعابُ ، 👈 وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطفِكَ الأَسبَابُ ، 👈 وَجَرى بِقُدْرَتِكَ الْقَضَاءُ ، 👈 وَ مَضَتْ عَلى اِرَادَتِكَ الأَشيَاءُ ، 👈فَهِىَ بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَولِكَ مُؤْتَمِرَةٌ 👈وَبِاِرادَتِكَ دُونَ نَهيِكَ مُنزَجِرَةٌ ، 👈اَنتَ المَدعُوُّ لِلمُهِمَّاتِ 👈وَاَنتَ الْمَفْزَعُ فِى الْمُلِمَّاتِ ، 👈لايَندَفِعُ مِنهَا اِلَّا مَادَفَعتَ ، 👈 وَلايَنكَشِفُ مِنهَا اِلَّا مَا كَشَفتَ ، 👈وَ قَد نَزَلَ بى يَا رَبِّ مَا قَد تَكَاَّدَنى ثِقلُهُ، 👈وَ اَلَمَّ بى مَا قَد بَهَظَنى حَملُهُ ، 👈وَ بِقُدرَتِكَ اَورَدتَهُ عَلَىَّ ، 👈وَ بِسُلطانِكَ وَجَّهتَهُ اِلَىَّ ، 👈فَلامُصدِرَلِمَا اَورَدتَ ، 👈وَ لاصَارِفَ لِما وَجَّهتَ ، 👈وَلا فَاتِحَ لِما اَغلَقتَ ، 👈 وَلا مُغلِقَ لِمافَتَحتَ 👈وَلا مُيَسِّرَ لِماعَسَّرتَ ، 👈 وَلانَاصِرَ لِمَن خَذَلتَ ، 👈 فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ ، 👈وَافتَح لى يَا رَبِّبَابَ الفَرَجِ بِطَولِكَ ، 👈 وَاكسِر عَنّى سُلطانَ الهَمِّ بِحَولِكَ ، 👈وَاَنِلنى حُسنَ النَّظَرَ فيما شَكَوتُ ، 👈وَ اَذِقنى حَلاوَةَ الصُّنعِ فيما سَاَلتُ ، 👈وَ هَب لى مِن لَدُنكَ رَحمَةً وَ فَرَجاً 👈هَنيئاً وَاجعَل لى مِن عِندِكَ مَخرَجاً وَحِيّاً، 👈وَلاتَشغَلنى بِالأِهتِمامِ عَن تَعاهُدِ فُرُوضِكَ ، 👈وَ استِعمالِ سُنَّتِكَ ، 👈فَقَد ضِقتُ لِما نَزَلَ بى يا رَبِّ ذَرعاً ، 👈 وَامتَلَاتُ بِحَملِ ما حَدَثَ عَلَىَّ هَمّاً ، 👈وَ اَنتَ القَادِرُ عَلى كَشفِ مَا مُنيتُ بِهِ، 👈وَ دَفعِ مَا وَقَعتٌ فيهِ ، 👈فَافعَل بى ذلِكَ وَ اِن لَم اَستَوجِبهُ مِنكَ ، 👈يا ذَالعَرشِ العَظيمِ ، 👈 وَ ذَاالمَنِّ الكَريمِ ، فَاَنتَ بادِرٌ 💎 💎 💎 💎 ❣اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ❣ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🍃🌹🍃🌹🍃⊱ …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
⭕️ وقتی سلفی حقارت رو گرفتن،سلفی شجاعت محسن حججی اومد وقتی یه نفرو بیخودی میخواستن قهرمان کنن قهرمان
. ﴿ هـنـوزَم بــر درون غـوغـاے عِـشـق است هنــوزَم سَــر پُــر از ســوداے عِــشق است ﴾ شهید امر به معروف و نهی از منکر یاد با اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم .
بی‌شک بخیر می‌شود این صبح اگر مرا با یک پیام ساده، به "یاد" آوری همین... ♥️ …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃♥️ زندگی‌نامه‌ی داستانیِ « » باقلم زیبای ❣🕊 « » سال ۱۳۳۹ در به دنیا آمد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، کارهای بزرگی چون مسئولیت واحد اطلاعات و تحقیقات کمیته‌ی انقلاب اسلامی، ریاست هیأت تکواندوی همدان، مسئولیت پذیرش پاسداران در منطقه‌ی کردستان، مسئولیت دایره‌ی سیاسی استانداری، مسئولیت دسته‌ی غواصی (ع) و تشکیل واحد مقاومت بسیج در گل‌تپه را عهده‌دار بود. این شهید بزرگوار در تاریخ سوم دی‌ماه سال ۱۳۶۵ ،در عملیات « ۴»، به درجه‌ی رفیع رسید.🕊🌷 درکانال این کتاب زیبا را بصورت داستان برایتان قرار داده‌ایم. باشد که دعاوشفاعت شهید شامل حالمان گردد. 🌾🕊 ٤👇 @Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
~ 🍃♥️ #کتاب‌عشق‌بازی‌باامواج زندگی‌نامه‌ی داستانیِ #غواص‌شهید « #امیرطلایی»🕊 #قسمت‌هجده
~ 🍃♥️ زندگی‌نامه‌ی داستانیِ « »🕊 ♥️🕊 🍃از بچگی درس خوندن را دوست داشت، حتی وقتی می رفت دست از درس خواندن و یاد گرفتن بر نداشت. میگفت:" تو منطقه معلم هایی هستن که از وقتهای خالی رزمنده‌ها استفاده میکنن تا بهشون درسها را یاد بدن و همون جا هم امتحان میگیرن.« همان جا درسهای مانده را خواند و دیپلم گرفت. تابستان سال ۶۵ بود که کنکور دادهمان مرتبه اول هم قبول شد. ما خیلی خوشحال شدیم ولی خودش خیلی ذوق نکرد. میگفت:" درس را هم به عنوان انجام تکلیف میخونم همانطور که جبهه را به خاطر انجام وظیفه میرم، نتیجه به من ربطی ندارد، هر چه خدا بخواد همون میشه. اما نمیذارم هیچ برنامه‌ای من را از وظیفه اصلی‌ام دور کنه." (۱)رشتة آموزش کودکان استثنایی در دانشگاه بلال حبشی تهران قبول شده بود. این رشته را دوست داشت،می گفت:"رشته‌ای که میتونی به یک دسته از آدمهای مظلومی در جامعه کمک کنی." ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پ.ن: (۱)تاریخچه‌ی دانشگاه بلال طبق گفته ها و شنیده های همکاران و دوستان؛ نقل قول از رضاشیبانی: در مورد سوابق مرکز طبق دفاتر امتحانات و نمرات موجود در آن زمان و طبق گفته‌های آقای صبا(رحمت الله علیه) و آقای گندمی(رحمت الله علیه) و آقای حجازی و آقای تیض‌بخش و. . . ابتدا دانشسرای مقدماتی از سال ۱۳۴۷ در دوره های یک ساله تربیت معلم ابتدایی می پذیرفته که مکان آن حوالی میدان ۲۴ اسفند سابق و میدان انقلاب کنونی بوده است و ساختمانی که ما دیده بودیم رو در سال۱۳۵۴ ساخته اند و دفاتر امتحانات پایان دوره یکساله را در سال ۱۳۵۸ نشان می داد و در سال شصت اولین دوره تربیت معلم دو ساله با نام دوره شهیدرجایی و باهنر بود که رشته اصلی استثنایی و در کنار آن علوم تجربی بود که در سالهای بعد علوم تجربی به جای دیگری منتقل و به جای آن رشته حرفه و فن به مرکز اضافه شد تا سال ۷۰ که حرفه و فن از آنجا به مرکز باهنر رفت و رشته زبان انگلیسی جایگزین آن شد. سرانجام در سال ۱۳۸۸ این دانشگاه فرهنگ ساز بعد از سالیان سال تربیت و تقدیم معلمانی بسیار متخصص و کارآمد و همچنین شهیدانی گرانقدر در طول دوران جنگ ، بسته شد. «برگرفته از سایت بلالی‌ها» 🌾🕊 ٤👇 @Karbala_1365
~ 🍃♥️ زندگی‌نامه‌ی داستانیِ « »🕊 ♥️🕊 هر چند آن موقع هم نمیدیدمش اما کمی خیالم راحت شد. گفتم دیگر سرگرم درس و دانشگاه می شود و کمتر به جبهه میرود. ساک ورزشیاش را برداشت و رفت تهران. چند روزی تهران بودن و بعد به خاطر بمبارانهای تهران دانشجوها را بردند مشهد. قرار شد مدتی کلاسها در مشهد برگزار شود. سه ماهی بیشتر از شروع سال تحصیلی نگذشته بود که مسئولین دانشگاه از دانشجوها خواستند برای اجرای طرح آمارگیری سراسری به مرکز آمار ایران کمک کنند. این طرح حدود سه ماه زمان می برد، در این مدت کلاسها هم تعطیل بود. امیر و چند نفری از دوستانش که دیدند دانشگاه تعطیل شده از فرصت استفاده کردند تا دوباره سری به جبهه بزنند. این بار از طریق بسیج دانشگاه اقدام کردند و راهی شدند. پسر همسایه در خانه را زد و خبر داد که امیر زنگ زده مغازه. مغازه پدرش درست کنار خانه بود. آن موقع در خانه تلفن نداشتیم،گاهی که امیر از جبهه زنگ می زد من را صدا می زدند تا با او صحبت کنم. موقع رفتن از خانه تا مغازه و گرفتن تلفن چنان با عجله می رفتم که متوجه هیچ چیزی نمی شدم. بعضی وقتها تلفن که تمام میشد میدیدم پای برهنه وسط مغازه ایستاده‌ام. هر چه مدت ندیدنش بیشتر میشد التهاب و تپشهای قلب من هم شدیدتر میشد. هر لحظه منتظر شنیدن صدای تلفن و آمدن پیغام یا نامهای از امیر بودم. این انتظار حسی بود که تا آن زمان متوجه نشده بودم. و بدتر از آن وابستگی به بچه بود که درک نمیکردم. تازمانی که عزیزی راکنار خودداری اصلا متوجه میزان علاقه و نیازت به او نمیشوی. اما جبهه فرصتی بود که عزیزان را از خانواده ها دور میکرد و نگرانیهای ذاتی جنگ هم بر این حس اضافه می- کرد. وقتی از امام حسین(ع) میشنیدم از روضه کربلا و شهادت حضر علی اکبر میسوختم و گریه میکردم اما از وقتی که امیر میرفت جبهه خودم را در لحظه ای تصور میکردم که حضرت علی اکبر وسط معرکه کربلا بود و امام حسین برای برگشتنش ختم قرآن میگرفت. هر روز نذر میکردم و صلوات میفرستادم. بعضی وقتها از شدت نگرانی سینه‌ام داغ میشد و تنها چیزی که می توانست آرامم کند گریه بود. وقتی گریه میکردم تبی که درقلبم بود فرو کش میکرد و میتوانستم به زندگی برگردم. آن روز دوباره بچه همسایه مرا صدازد:  حاج خانم! بدو بیا امیر آقا تلفن زده. دویدم. پای برهنه، سه ماه میشد که ندیده بودمش. صدایش آرام بود. خیال کردم درس خواندن هوای سرش را عوض کرده و آرام شده. از حرم امام رضا(ع) گفت، از کبوترها و صحن انقلاب. میدانست دلم هوای مشهد کرده...🕊 🌾🕊 ٤👇 @Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#گردان‌جعفرطیار(ع) سدگتوند قبل‌از #عملیات‌کربلای۴ 🌾🕊 #تنهــاکانال‌شهـدای‌کربلای٤👇 @Karbala_1365
~ 🍃♥️ زندگی‌نامه‌ی داستانیِ « »🕊 ♥️🕊 گفت:" مامان جان به جای شما زیارت کردم، از امام رضا(ع) خواستم شما را بطلبد که با پدرم بیای پا بوسش. " من گریه میکردم و امیر یواش یواش حرف میزد. حس کردم این حرفها مقدمه چینی است تا حرف دیگری بزند. گفت:مامان جان، من نمی تونم اینجا بمونم. دلم برای جبهه و بچه ها لک زده. می خوام بروم. شما حرفی نداری؟ گفتم: مامان جان،پس درس و دانشگات چی می شه؟ مگر نگفتی درس می خونم ؟«گفت:»الان کلاسها تعطیل شده، هر وقت شروع شد بر میگردم. نگران نباش. از آنجا بهت زنگ می زنم.«تصمیمش را گرفته بود من هم نمیخواستم مانعش بشم، حتی اگر می خواستم هم نمیتوانستم. گفتم: ً برو مادر ولی قول بده جلو نری". چه حرفی زدم، مگر میشود جلو نرود؟ اصلاً مگر به من قول داد، که راضی شدم و اجازه دادم که برود؟ اگر... اصلا چرا اینقدر فکر میکنی؟ توکل به خدا، انشالله طوری نمی شه. باز بر می گرده و می بینیش. « مدام فکر میکردم.»پس چرا کلاس ها باز نشد؟ چرا امیر بر نگشت؟ سال هفتاد و دو بود که از طرف دانشگاه با ما تماس گرفتند. از من و برادرش دعوت کردند که برای مراسم بزرگداشت شهدای دانشگاه بلال حبشی به تهران برویم. مراسم خوبی بود. بیشتر دوستان امیر بودند. چند روز بعد از برگشتن ما از تهران بسته‌ای از طرف دانشگاه رسید. بازش که کردم بغضم ترکید. دیگر نمیتوانستم روی پاهای خودم بایستم. لیسانسی که میشد امیردر سلامت و آرامش بگیرد، اگر این صدام لعنتی به ایران حمله نمیکرد، حالا برای من فرستاده بودند. این مدرک را هم قاب کردم و کنار قاب‌های دیگر گوشه اتاق گذاشتم. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پ.ن: (مادر شهید) ..... 🌾🕊 ٤👇 @Karbala_1365