eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
893 دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
برای یک ۵۰بارعرض_اروند را شنا کرد... 🔶در عملیاتی قرار بود نیروهایش را از عرض عبور داده و در نقطه خاصی در آن سوی اروند مستقر شود. سردار شهید قبل از ، خود 50 بار عرض اروند را برای سنجیدن میزان توفیق نیروهایش در این با لباس طی كرد. 🔶افرادی كه به این آشنایی دارند و اروند را می شناسند می دانند اروند چگونه رودی است، رودی كه 700 متر عرض و 70 كیلومتر سرعت دارد و با توجه به عمق زیادی که دارد، در آن پهلو می گیرند. سرعت زیاد آب آن موجب می شود تا شناگر خسته و از مسیر منحرف شده و اسیر امواج خروشان شود. ♦️همین ویژگیهای رود موجب شد كه این شهید بزرگوار در هیچیك از عبورهایی كه داشت در سوی دیگر رود از نقطه مورد نظر بیرون نیاید اما شگفت آنكه در شب نیروهایش را از رود عبور داده و درست از نقطه مدنظر خارج ساخت. نشان از دو چیز داشت : اول همت این شهید، كه در قرآن آمده كم نگذارید، كه در اینجا مخاطب عموم مردم هستند و حال آنكه اگر عالمید باید سنگ تمام بگذارید و این شهید ترجمان قرآن بود، فرماندهی كه سنگ تمام گذاشت تا تلفات جانی كمتر باشد. 🔻خود وقتی این خاطره را تعریف میكرد روی این نقطه انگشت میگذاشت كه در 50 بار نتوانستم ، اما شب عملیات با خدا از نقطه مورد نظر بیرون آمدیم و این یعنی كه عالم غیب به ما كمك كرد و نیز در قرآن به (ص) می فرماید 'گمان نكنید شما تیر انداختید بلكه خداوند تیر انداخت' و این بود كه در شهید مهدی كه در دامن علم و دانش و قرآن بزرگ شده بود وجود داشت. ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
ای شهید گاهــی ... که دلم سخت می‌شود ؛ آنقدر تو را تڪرار می‌کنم ، تا مـثل ذره ای ، در امتداد نگاهت گم شوم و این آغاز پیدا شدن من است ... 🥀 ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
❣ قبل از ۴ یکی از روزها که در پهلوی علی بودم، دم ظهر گیر داد برای به خانه آنها برویم که با خوشحالی پذیرفتم... 🔸علی جوان پاک دل، صاف و ساده و خوش مرامی بود. همواره به خلوص و صداقتش می خوردم. در مدتی که با او آشنا بودم، یک بار ندیدم دروغی بگوید یا با گفتن جوک یا تمسخر دیگران، باعث یا رنجش اطرافیان شود... همین طور که نشسته بودیم، علی از خاطرات می گفت که در بدر شهید شده بود. وقتی رسید به آنجا که: "حمیدخدابیامرز وصیت کرده بود وقتی شهید شد، اگر فرزندش بود، اسمش را زینب بگذارند و اگر بود، حسین. وقتی حمید شهید شد و دخترش بدنیا اومد، نامش را زینب گذاشتند." در چشمانش حلقه زد... در همین حال، دست برد پشت کمد و عکس بزرگی را بیرون اورد. با خودم گفتم حتما عکس حمید است که قاب کرده، ولی در تعجب دیدم عکس خودش است. 🔸وقتی این چیست؟ گفت: "این رو چند وقت پیش انداختم و دادم یه دونه ازش بررگ کردند. این رو آماده کردم واسه حجله ." اشک من را هم دراورد. دلم آتش گرفت. یک سال نمی شد ازدواج کرده بود، ولی حالا عکس خودش را برای شهادت قاب کرده بود. 🌿وقتی بغلش کردم و رویش را بوسیدم، گفت: "اتفاقا خانمم است. به اونا گفتم اگر بچه ام دختر بود، اسمش رو بذارند زینب و اگر پسر بود، بذارند حسین." علی در عملیات ۴ در ام الرصاص شد و چند سال بعد به خانه بازگشت و دخترش که بزرگ شده بود، از پیکر پدر استقبال کرد... مسئول امور شناسایی مفقودین سپاه اندیمشک ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بقولِ پایِ آدمیزاد جایی میره که دلش رفته:) مراقبِه دِلاتون باشین ♥️
🔻حال و احوال این روز هایم تعریفی ندارد ... دلتنگم و آسمان دلم عجیب بارانی شده 😭 بی قرار و بی تاب سرزمینی شده ام که ان را ندیده ام و در خاک پاکش قدم ننهاده ام اما همیشه وصف آن را از شنیده ام ... 🔅برایم از و غروب های بی نظیرش ... از و لایه های پرپر شده در امواجش ... از و کانال و ابراهیم هایش... ... از همه و همه گفته اند اما این ناآرام 💔را تنها شیرینی وصال آرام می کند و بس ... د💔 ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
امام مهدی عجل الله تعالی فرج الشریف به یکی از مشتاقان دیدارش به نام «زُهَری» که به زیارت آن حضرت موفّق شده بود ، دو بار فرمود : از رحمت خدا دور است کسی که را چندان به تأخیر بیاندازد که ستاره ها ناپدید شوند ، و را قدری به تأخیر بیاندازد که ستاره ها ظاهر شوند . 📚 داستان های صاحبدلان ، ج ۱ ،ص ۱۳۱ ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
نام ونام خانوادگی : 🕊🌹 محل تولد:اهواز تاریخ تولد: ۱۳۳۴ تاریخ شهادت : ۲۵/۱۰/۱۳۶۶ محل شهادت : جبهه های جنوب فرمانده قرارگاه رمضان 🔅🔰🔅🔰〽️🔰🔅🔰🔅 🕊🌹 سال ۱۳۳۴ ه ش در خانواده اي و مأنوس با اهل بيت عصمت و(ع) به دنيا آمد. زادگاهش بهبهان است. در کنار مدرسه اش، علاوه بر کار و زحمت به مکتب خانه “مولا ولي خان “مي رفت تا از چشمه جوشان قرآن و معارف ديني روح عطشناکش را سيراب سازد. پس از دريافت رياضي موفق به قبولي در آزمون سراسري و راهيابي به دانشگاه شد تا به تحصيل در رشته مهندسي کشاورزي بپردازد، اما او دانشجويي نبود که هدفش کسب مدرک باشد و و از اوضاع سياسي اجتماعي کشور و عمل به ديني باز بماند . ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
نام ونام خانوادگی : #شهید_صدرالله_فنی 🕊🌹 محل تولد:اهواز تاریخ تولد: ۱۳۳۴ تاریخ شهادت : ۲۵/۱۰/۱۳۶
رفتیـــــد ولی بہ یاد ما مے مانید... در خاطـــــر ســـــرخ لاله ها مے مانید... ســـــرباختگان راه عشق ای ما رفتنی هستیم ، شمـــــا می مانید.... 🕊🌹 ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
♥️ سهم ما در وسط معرکه‌ی عشـق چه بود...؟! غم و دلتنگی و حسرت همه یکجا با هم...💔 . . ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
. . از لحاظ ࢪوحے نیاز داࢪم امام‌ بھم بگہ پاشو بیا کࢪبلا ببینم با خودت چیکاࢪ ڪࢪدۍ🙂🖤/:
«هرچی‌بیشتربه‌خـدااعتمادکنی بیشتر‌شگفت‌زده‌ات‌می‌کند🧡!»❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🧡 📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مُحْیِیَ مَعَالِمِ الدِّینِ وَ أَهْلِهِ ... 🌿 سلام بر تو و نَفَس مسیحایی تو که روح زندگی را در کالبد مرده ی نشانه های دین خدا می دمد تا قلب اهالی ایمان با تپشی عاشقانه زندگی حقیقی را از سر بگیرند. 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص۶۱۰ ┄┅═✧❁✧═┅┄ 🥀ما تشنه‌کامان باران ظهور، عمری است دستِ دعا به آسمان اجابت داریم عمری است که جز به دیدارتان نیندیشیده‌ایم، ما عمری است از غم هجرانتان سوخته‌ایم... بیایید و آرام کنید این آتش جان‌سوز را ای مهربان ترین پدر... 🥀 ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
[🍃🌸] ﷽ ۞هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ ... ♡⇦اوست آن كه در دلهاى مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ايمانى بر ايمان خود بيفزايند ... ۞﴿الفتح آیه ۴﴾ •┈—┈—┈✿┈—┈—┈• 🧡↻⇦اگر به خداوند ایمانِ کامل و قلبی داشته باشی آنگاه است که آمین گویِ دعایت خودِ خداوند است، دوستِ خوبم💜✨ 🍃 ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
از نیل رد شده‌ای و به ساحل رسیده‌ای! ما غرق فتنه‌ ایم دعا کن برای ما ... ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
از نیل رد شده‌ای و به ساحل رسیده‌ای! ما غرق فتنه‌ ایم دعا کن برای ما ... #غواصان #شهید_حسن_وکیل‌ز
حسن وکیل‌زاده» در یکم شهریور ماه 1346 در روستای دیزج امیرمدار در یک خانواده‌ای و مذهبی دیده به جهان گشود و سرانجام در سال 1365 در منطقه عملیاتی به فیض شهادت نائل آمد. 🌼🌼🌼 قبل از معاونت گروهان را برعهده داشت و تلاش بیشتری برای آموزش غواصان انجام می دهد. به هر حال کربلای 4 در اوایل دی ماه 1365 آغاز می شود و لشکر اسلام با هجوم به دشمن، ضربات سختی را وارد می کند و نتایج خوبی عاید رزمندگان اسلام می‌شود. 15 روز بعد عملیات بزرگ 5 در منطقه ی شلمچه آغاز می شود و حسن در این عملیات به عنوان در جلو نیروها حرکت می کند و با طی 7 کیلومتر زیر آبی در ساعات اولیه و بعد از شکستن خط دشمن به کانال و سنگر بعثیون وارد می‌شود و تا نزدیکی مزدوران صدام پیش می‌رود. تا اینکه در ساعت 30/1 نصف شب، نوزدهم دیماه 1365 بر اثر شلیک رگبار شربت شیرین شهادت را سر می کشد و به لقاء الله می پیوندد. ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
آتش به اختیار یعنی اینکه چقدر می‌توانی برای شادی دل حضرت زهرا (س) آتش بسوزانی. ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | 🔻چه زیبا شهدا نقششون رو بازی کردن،یه روزی اینا اومدن جبهه شد دانشگاه... ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🎬 #کلیپ | #هویزه 🔻چه زیبا شهدا نقششون رو بازی کردن،یه روزی اینا اومدن جبهه شد دانشگاه... ⊰❀⊱ #تن
یعنی : ڪربلا ... یعنی : بدن‌های ارباًاربا ... یعنی : استخوان‌های شکسته یعنی : خلوتِ دل ‌های نینوایی یعنی : بغض ‌های در گلو مانده ... هویـزه یعنــی : علم الهـدی و یاران عاشورایـی ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
❤️🕊 روزهای اول جنگ، شهر اشغال شده‌ی هویزه... را به همراه مادرش به مقر بعثی ها می‌آورند؛ یڪی از مسئولین بعثی (ستوان عطوان) دستور می‌دهد دختر را به داخل سنگرش بیاورند! مادر را بیرون سنگر نگه می‌دارند؛ لحظه ای شیون مادر قطع نمی شود... دقایقی بعد بانوی جوان با حالتی مضطرب، دستان خونی و و لباس پاره شده سراسیمه از داخل سنگر به بیرون فرار می ڪند... تعدادی از سربازان به داخل سنگر می روند و با جسد ستوان عطوان مواجه می شوند؛ دختر جوان هویزه ای حاضر نشده را به بهای آزادی بفروشد و با سر نیزه، ستوان را به هلاڪت رسانده و حتی اجازه نداده چادر از سرش برداشته شود... خبر به گوش سرهنگ هاشم فرمانده مقر می رسد؛با دستور سرهنگ یڪ گالن بنزین روی دختر جوان خالی می ڪنند... در چشم بهم زدنی آتش تمام چادر بانو را فرا می‌گیرد و همانند شعله ای به این سو و آن سو می‌دود... و لحظاتی بعد جز دودی ڪه از خاڪستر بلند می‌شود چیزی باقی نمی ماند!! فریادهای دلخراش مادر برای بعثی ها قابل تحمل نیست، مادر را نیز به همان سبڪ به جگر گوشه اش می رسانند... ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄