eitaa logo
کانون خادمین گمنام شهدا
1.5هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
116 ویدیو
5 فایل
کانون خادمین گمنام شهدا: کانونی مستقل ومردمی کانونی بدون وابستگی به نهاد یا ارگانی کانونی که وابسته به #شهداست وبس کانونی که #گمنامی را پرورش میدهد خدایا اخلاصی ازجنس #شهدا عنایت کن با #ما همراه باشید مکان:مشهدخیابان امام رضا ادمین: @Khgshohada_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
📷 گزارش تصویری پویش 💚 🔰 جهت بزرگداشت عید بزرگ نیمه شعبان 300پرچم و پایه پرچم بر درب نصب گردید. 🆔 @KhGShohada_ir
🌷 شهید مدافع حرم محمد حسین جوادی 🌷 ✍🏻 از مهربانی اش هر چه بگویم ، کم است. خیلی و بود. به من و پدرش احترام می گذاشت وهمیشه نمازش اول وقت بود . برای امام حسین(ع) هر کاری می کرد . حسینی بود . مادر با شوق و ذوق از محمد حسینش برایمان می گفت. محمد حسینی که جوانی اش را فدای حضرت زینب س کرده بود. ✍🏻 چهارساله بود که از افغانستان به سوریه مهاجرت کردیم و بیست سال همان جا زندگی کردیم . می خواستیم بعد بیست سال به افغانستان برگردیم که محکم و قرص گفت :«من آب و نمک سوریه را خورده ام همین جا می مانم و با شما نمی آیم.» هر چه اصرارش کردیم نیامد . با خانمش ماند. ✍🏻شهید محمد حسین جوادی از نیروهای حزب الله بود . خادم حرم بی بی سکینه (سلاپ الله علیها) بود. همه دوستش داشتند . به خصوص سید حسن نصرالله . خیلی دست و دلباز بود. هر شب به خانه هایی که می شناخت ، نان می گرفت و می برد. ✍🏻 از خارج رفتن بدش می آمد. یکبار وقتی که نوجوان بود به او گفتم:«محمد حسین ، خیلی از افغان ها دارند به خارج مهاجرت می کنند ، تو موافقی ما هم به خارج برویم ؟!» گفت:«نه ...!» گفتم:«ما اینجا امکاناتمون کم هستش ، اما اونجا امکانات بیشتری را در اختیارمان می گذارند.» در همین لحظات صدای اذان از بلندگوهای مسجد آمد. به من گفت :«مامان، مااگر خارج برویم به جای شنیدن صدای اذان از مسجد باید صدای کلیسا ها را بشنویم.» ✍🏻 خداوند به شهید یک دختر و یک پسر عطا نموده است. هم اکنون ۶و۹ ساله هستند. در دمشق زندگی می کنند. ✍🏻 شب بود. حدود ساعت های ۴و۵ بعد از ظهر روز پنج شنبه بود . برادر بزرگش در اینترنت داشت کارهایش را انجام می داد که داد زد : محمد حسین شهید شد... ما هنوز تا آن موقع خبر نداشتیم . شوکه شدیم . به ما گفتند :« تیر به پایش اصابت کرده است. خونریزی شدیدی هم داشت چون امکانات کم بود قبل از رسیدن به بیمارستان به شهادت رسید . مادر اشک در چشمانش حلقه می زند و به عکس پسرش نگاه می اندازد... هروقت دلم برایش تنگ می شود با او حرف میزنم. در بیداری استشمامش می کنم . هرجا می روم او با من می آید ... ✍🏻 شهید محمد حسین جوادی در کنار ضریح آرام خوابیده است ... ای کاش عنایتی به ما زمینی ها هم بکند ... 🆔 @KhGShohada_ir
📷 ⏰ چهارشنبه ۹ بهمن ماه ۱۳۹۸ 🔷 دیدار با خانواده شهیدمدافع حرم 🌹 🆔 @KhGShohada_ir
🔸مراسم قرائت قرآن کریم به صورت مجازی 🔹یادواره اولین سالگرد بسیجی هنرمند، خادم الشهدا 🔹با حضور جمعی از قاریان ممتاز دانشگاه خواجه نصیر الدین طوسی 🗓 امروز دوشنبه 25فروردین ماه ⏰ ساعت21:00 🔻جهت شرکت در مراسم به عنوان وارد لینک زیر شوید👇👇 🖥 http://b2n.ir/alinemati 🆔 @KhGShohada_ir
یادبود اولین مراسم سالگرد خادم الشهدا بسیجی هنرمند 🌹 🌹 🗓 (امروز) سه شنبه 26فرورودین ⏰ ساعت 21:00 سخنران: حجت السلام منصوریان (مسئول نهاد رهبری دانشکده عمران دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی) مداح: کربلایی مهدی صفری از صفحه اینستاگرام👇👇 https://instagram.com/KhGShohada_ir 🆔 @KhGShohada_ir
🌱 گزارش پویش 🌱 🔰جهت بزرگداشت عید بزرگ نیمه شعبان 300پرچم و پایه پرچم بر درب نصب گردید. 🔰گزارش این پویش را از طریق لینک زیر و صفحه اینستاگرام کانون خادمین گمنام شهدا مشاهده کنید👇👇 https://www.aparat.com/v/SLm78 🆔 @KhGShohada_ir
📷 ⏰ چهارشنبه ۲۰ آذر ماه ۱۳۹۸ 🔷 دیدار با خانواده شهیدمدافع حرم 🌹 🆔 @KhGShohada_ir
🌷 شهید مدافع حرم جاوید یوسفی🌷 زن ها که میشوند نمیگویند بجای آن بهانه میگیرند گله میکنند شکایت میکنند هربار که زنگ میزد کلافه اش میکردم با گلایه ها و اصرارهایم که برگرد میگفت: "چشم!مرخصی که بگیرم برمیگردم" میگفتم:پس سوریه واقعا جنگ‌ست که برای برگشتنت باید مرخصی بگیری؟؟ وقتی گفت میخواهد برود سوریه بی مقدمه گفتم من هم می‌آیم! طاقت دوری اش را نداشتم.همیشه با هم بودیم.اخر هفته ها که میرفت کوهنوردی چندین بار زنگ میزدم میگفتم:اقا جاوید کجایی؟زودتر برگرد گفت:نه! خانم ها را نمیشود همراه خودمان ببریم!من هم میروم ! گفتم:باشد برای زیارت اگر میروی برو...تنها برو! خبری نداشتم از جنگ و اشوب سوریه! چندروز بعد مرا برد مسجدی که رضایت کتبی بدهم به رفتنش،گمان میکردم قرارست من هم با او بروم و اقاجاوید میخواهد بقولی دقیقه اخر شگفت زده ام کند و بگوید همراهش شوم! وقتی عکس من و بچه ها را هم از جاوید خواستند این خیال در دلم قوت گرفت. از شوق این فکر هیچکدام از فرم ها را نخواندم و تنها امضا کردم. کسی که فرم هاراتحویلم داده بود مدام ازمن میپرسید:خانوم شما راضی هستید به رفتن همسرتان؟ من هم ازهمه جابیخبر میگفتم:چرا راضی نباشم!؟راضی ام! جاوید اما پشت سرم ایستاده بود و سر و دست تکان میداد که به آن اقا بفهماند چیزی نگوید بعد از آن تا روز اعزام اقا جاوید هرشب امام رضا بودیم_تا پانزده روز_در گریه میکرد،خیلی گریه میکرد،علتش را نمیفهمیدم من. روز شهادت امام رضا(علیه السلام) روز اعزامش بود عجله داشت میخواست پرواز کندانگار،ترافیک و شلوغی شهر کلافه اش کرده بود،قبل رفتنش با دخترهایمان چند عکس گرفت. تلفن همراهش را باخودش نبرد اجازه نداشت گفتم پس چطور برایمان عکس میفرستی از آنجا؟؟چطور زنگ میزنی؟ گفت حالا وقتی برگشتم عکسها را نشانت میدهم! زنگ هم میزنم! بعد رفتنش فهمیدم اصل قضیه را،برادرم از اوضاع سوریه گفت.پدرم گفت تو ندیدی را که می اورند؟ گفتم نه! از کجا باید خبر می داشتم!؟ دو هفته ای از نبودنش گذشت نه پیامی نه تماسی طاقتم طاق شده بود...رفتم همان مسجدی که فرم ها را امضا کرده بودند. گفت:هنوز به سوریه نرفتند و تهران درگیر دوره های آموزشی اند. تحمل مشهد را نداشتم بدون اقا جاوید! چمدانم را بستم و راهی شیراز شدم و رفتم خانه پدر همسرم! بعد از یکماه زنگ زد و گفت تهران بوده و تازه راهی سوریه شده... گفتم پس چرا زنگ نزدی؟؟ گفت:نمیشد مجالم نداد بیش از این لب باز کنم به گله و شکایت! صورتش خیس اشک بود گفت:خواب دیدم درقبری تاریک گرفتارم و عقربی مدام روی سینه ام راه میرود از خدا و ائمه مدد میخواستم.ناگهان خانمی با مشکی آمد و گفت:نگران نباش تو از مایی! بعد این خواب تب و تاب سوریه رفتن به جانش افتاد! پدراقاجاوید گفت:مجروح شده و در مشهد است! جاده شیراز به مشهد آنروز انگار تمامی نداشت. آدمی که باشد زمان کند میگذرد،جاده ها طولانی میشوند از کنار یک بیمارستان که رد شدیم گفتم:بچه ها کنار شما باشند من خودم شب کنار اقاجاوید می‌مانم. نفهمیدم چه وقت و چه طور وارد مسجد شدم بخودم که آمدم خیره مانده بودم به عکس اقاجاوید روی دیوار! گفتند وداع با پیکر از خدا میخواستم اشتباه باشد، تشابه اسمی چیزی دلم میخواست روی پیکر را که باز کنم چهره آقاجاوید را نبینم اما جاوید بود با چشم های نیمه باز، سخت بود برایم خیلی سخت اسما پدرش را در دید خیلی بهم ریخت؛ یسنا اما تقریبا پنج ماهه بود چیزی نمی‌فهمید دلم میخواست پیکرش مشهد بماند اما پدر‌همسرم طاقت دوری از پسرش را نداشت. چیزی نگفتم راضی شدم که شیراز باشد.خودم اما مشهد ماندم گفتم اقاجاوید خودش مرا آورده مشهد پس من هم همینجا می‌مانم اوایل اسما زیاد مرور میکرد خاطرات پدرش را اشک های مرا که می‌دید دیگر چیزی نمیگفت. دلش میخواست نام دختر اول‌مان مبینا باشد اما با دل من راه آمدو شد آن نامی که من میخواستم. انتخاب نام دختر دوم‌مان هم را سپرد به من! چند وقت پیش با یسنا راجع به حرف میزدم گفتم: باباجاوید همراه (عج) برمیگردد؛بعد آن مدام به همه میگوید برای اقا دعا کنید که بابا جاویدمم برگردد. سوریه که رفته بودم در فرودگاه با خودم گفتم:آقاجاوید بخاطر این مردم شد؟! اما تا چشمم به گنبد خانم زینب(س) افتاد از فکرم شرمنده شدم، جاوید بخاطر حفظ حریم رفت. زیاد سفر میرفتیم باهم برای همین بعد او اشتیاقی به سفر و تفریح ندارم خیلی اوقات که خوابش را میبینم من و بچه ها را میبرد یک دشت سبز به هوای تفریح و سفر دلم‌تنگش میشود،اگر مزارش اینجا بود دلم ارام‌تر بود،اما وقت میروم حرم حرم پناه هاست هربار که به شیراز میرسم قبل از هرجایی با چمدان راهی دارالمرحمه میشوم..مزار اقا جاوید. 🆔 @KhGShohada_ir
•||بسمه تعالی||• 🔺 با توجه به استقبال همراهان گرامی مهلت ثبت نام در تمدید گردید. 🔻مهلت ثبت نام در مسابقه: ۳ خرداد ماه 🔻تاریخ برگزاری مسابقه: ۴ خرداد مصادف با "عید فطر " جهت شرکت در مسابقه به ای دی زیر پیام دهید: @Khgshohada_admin 🆔 @KhGShohada_ir
📷 ⏰ چهارشنبه ۸ آبان ماه ۱۳۹۸ 🔷 دیدار با خانواده شهیدمدافع حرم 🌹 🆔 @KhGShohada_ir
🌷شهید مدافع حرم رضا میرزایی 🌷 ✍🏻سال ۱۳۵۹ از خانواده‌ای افغانستانی تبار در ایران متولد شد. نوجوان بود که دلیرانه به صفوف مجاهدان افغانستانی پیوست تا داد شیعیان مظلوم هموطنش را از طالبان جهل و خون بگیرد. عادت نداشت از مجاهدت‌هایش حرفی بزند همین بود که از ۵ سال و اندی حضورش در افغانستان خاطره‌ای باقی نیست جز اینکه با همرزم بود. ✍🏻روز خواستگاری گفته‌بود «تا جنگ باقی است من ، هر جای دنیا که باشد». سال ۱۳۸۰ پای سفره عقد نِشست و باز از جنگ دل نَشُست. زیبایی‌ها و خوشی‌های دنیا زنجیر نمی‌شد به و دلش. همین بود که دو سال عقدشان را در افغانستان و جنگ با طالبان سپری کرد. ✍🏻 بعد از عروسی دوشادوش پدرش در آهنگری، پتک بر آهن داغ کوبید و رزق حلالش را از دل آتش بیرون کشید. باز اما به در دلش زبانه می‌کشید. مثل پرنده‌ای مهاجر مدام در رفت و آمد بود؛ از این وطن به آن وطن. از این سنگر به آن سنگر. پسر ده‌ماهه‌اش، مجتبی را به خدا سپرد و دوباره عزم کرد. دو سال و اندی بعد که برگشت فهمیدند یک سال در هرات اسیر طالبان بوده. ✍🏻 ماه مبارک رمضان سال ۱۳۹۲ دخترش نرجس دو سال و نیمه بود که از مناره‌های حرم بانوی فریاد هل من ناصر ینصرنی را شنید. رضایت بانوی خانه‌اش را گرفت. به ندای بانوی کربلا لبیک گفت و دوشادوش در نبرد با داعش سینه سپر کرد. ✍🏻 نام جهادی‌اش در سوریه بود و در نیروی ادوات خدمت می‌کرد. از چندبار حضور این مجاهد بی‌ادعا در سوریه فقط همین‌ها را می‌دانیم. اینها را بانوی صبوری می‌گوید که بعد از چند روز بی‌خبری، خواب همسرش را می‌بیند؛ در رویا، هر دو به زیارت رفته‌اند. ✍🏻 بانو از نگرانی‌ها و دلهره‌هایش می‌گوید و می‌پرسد «چرا نیستی؟» شهید می‌گوید «من کنار شما هستم.» یک هفته بعد خبر آمد که تک تیرانداز تکفیری، رضا را در حالیکه مشغول حمل پیکر همرزم شهیدش بوده به آرزویش رسانده‌است. چند روز بعد، ماه مبارک رمضان ۱۳۹۳ بود که پیکر روی دست‌های دوستدارانش تشییع شد. ✍🏻 در خانواده شهید میرازایی، هر کسی، دلتنگی را نوعی تاب می‌آورد. همسرش گاهی سجاده دلتنگی‌هایش را در حرم امام رضا (علیه السلام) می‌گشاید و گاهی در قطعه شهدای مدافع حرم بهشت رضا (علیه السلام)، نگاه در نگاه شهید، اشک‌های دوری را از چشم پاک می‌کند. دردانه شهید، نرجس خانم، دلگویه‌هایش را در گوش قاب‌عکس بابا زمزمه می‌کند. گریه آقا مجتبی را کسی ندیده؛ کسی چه می‌داند! شاید دارد به سفارش پدرش در آخرین دیدارشان عمل می‌کند «مجتبی‌جان! بعد از من، تو مرد خانه‌ای؛ مرد گریه نمی‌کند.» 🆔 @KhGShohada_ir
🌸 طرح ضیافت 🌸 ⭕️توزیع پک غذایی و بهداشتی برای نیازمندان در روز میلاد کریم اهل بیت امام حسن(ع)⭕️ 💢شما هم سهیم باشید💢 👌 با پرداخت 👈 یا مورد نیاز باشماره تماس 09304554003 شماره کارت: 6037 9975 3753 0249 🆔 @KhGShohada_ir
🌹 مهمان مزار 🌷 به مهمانی شهدا دعوتید... 📱 پخش زنده ازصفحه اینستاگرام 🆔 http://Www.instagram.com/faslepaydari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 🌱 هم مطابق رسم سال های گذشته نیمه ماه مبارک رمضان، خادمین گمنام شهدا بودند. 🎁 بهانه کوچکی برای قدردانی از شما 🗓 رمضان ۱۴۴۱ (اردیبهشت ۱۳۹۹) 🆔 @KhGShohada_ir
📷 گزارش تصویری 🌸 طرح ⭕️توزیع ۲۸ بسته غذایی و بهداشتی برای نیازمندان در روز میلاد کریم اهل بیت امام حسن(علیه السلام)⭕️ 🔰شامل: ۱.گوشت گوسفند/ ۲.مرغ/ ۳.برنج/ ۴.قند ۵.روغن/ ۶.رب/ ۷.پنیر/ ۸.ماکارونی/ ۹.چای ۱۰.سویا/ ۱۱.عدس/ ۱۲.نخود/ ۱۳.جو ۱۴.شامپو/ ۱۵.صابون/ ۱۶.دستکش/ ۱۷.ماسک ۱۸.نمک، نبات تبرک و عطر حرم مطهر ۱۹. و قرآن مجید 🆔 @KhGShohada_ir
💠 مراسم وداع با پیکر مطهر شهید مدافع حرم محمدرضا فیضی زمان:چهارشنبه۱۳۹۹/۲/۳۱ساعت۲۳ مکان:میدان طبرسی به سمت حرم امامزاده سیدمحمد"گنبدخشتی" 💠 مراسم تشییع زمان:پنج شنبه ۱۳۹۹/۳/۱ ساعت۱۶ مکان:بهشت رضا"علیه السلام"قعطه جدیدشهدای مدافع حرم،جنب حسینه شهدا 🆔 @KhGShohada_ir
با موافقت تولیت محترم امامزاده غیاث الدین"ع" پیکر مطهر در این مکان مقدس تدفین میشود. زمان: امروز پنج شنبه ۱خردادماه ساعت۱۷ مکان: خیابان طبرسی-طبرسی۵ امامزاده غیاث الدین"گنبدخشتی" لذا مراسم بهشت رضا"ع"کنسل میباشد... لطفا رسانه باشید 🆔 @KhGShohada_ir
•||بسمه تعالی||• 💠ضمن تبریک عید سعید فطر به اطلاع شرکت کنندگان محترم کتاب: 📗 به همراه 📜 میرسانیم. 🔺لینک برای ثبت نام کنندگان ارسال میشود و می بایست در بازه زمانی ۲۲:۰۰ الی ۲۲:۳۰ وارد لینک شده و در مسابقه شرکت کنند. (شرکت کنندگان حتما در این ساعت آنلاین باشند ) 🔻تاریخ برگزاری مسابقه: دوشنبه ۵خرداد 🆔 @KhGShohada_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طرح ضیافت توزیع ۲۸ بسته غذایی و بهداشتی به مبلغ۷.۱۱۲.۰۰۰ تومان برای نیازمندان در روز میلاد کریم اهل بیت امام حسن(علیه السلام) شامل: ۱.گوشت گوسفند/ ۲.مرغ/ ۳.برنج/ ۴.قند ۵.روغن/ ۶.رب/ ۷.پنیر/ ۸.ماکارونی/ ۹.چای ۱۰.سویا/ ۱۱.عدس/ ۱۲.نخود/ ۱۳.جو ۱۴.شامپو/ ۱۵.صابون/ ۱۶.دستکش/ ۱۷.ماسک ۱۸.نمک، نبات تبرک و عطر حرم مطهر ۱۹. و قرآن مجید با کریمان کارها دشوار نیست به یاد شهدای گمنام ۱۵ رمضان ۱۳۹۹ 🆔 @KhGShohada_ir