eitaa logo
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
1هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
5.8هزار ویدیو
417 فایل
❁﷽❁ 🌹وأن یَکادُالذینَ کفرولَیزلِقونَکَ بِأبصارِهِم لَمّاسَمِعوالذِکرَوَیَقولونَ إنَّهُ لَمجنونُ وَماهوَالاذِکرُللعالَمین🌹 . 🔹یه دورهمی #آخرالزمانی و #بهشتی همراه با خانواده منتظران❤ 🔹ارتباط🔻 @Sh2Barazandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
نظر شیطان درباره حضرت علی(ع ) پیامبر اکرم(ص) از شیطان پرسیدند: نظرت درباره علی بن ابیطالب(ع)، وصی من چیست؟ شیطان پاسخ داد یا رسول الله امکان دستیابی به علی(ع) وجود ندارد. این آدم از نظر ما دست نیافتنی است؛چون به پروردگار عالمیان متصل است و ما نمی توانیم به او برسیم و من راضی هستم که او کاری با من نداشته باشد چرا که من طاقت یک لحظه دیدار او را ندارم چون نور الهی علی آنقدر قوی است که ما را دفع می کند 📚منبع از کتاب انوار المجالس به نقل از کتاب سراج القلوب @KhanevadehMontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم سلام خدمت همراهان گرامی طاعات و عبادات تون قبول باشه ان شاء الله چند حکایت از امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام تقدیم دل های عاشق و عزادار تون میکنیم نوش دل و جونتون آجرک الله یا صاحب الزمان عج
🌙حکایت اول که خیلی سعی کردیم خلاصش کنیم ِ مردی که در عشق حضرت علی (ع) سوخت❗ شرح عاشقی شیخ جعفر مجتهدی🌺 حکایت زندگی این مرد خدا بسیار زیباست که خلاصه آنرا میخوانید وقتی در میانه‌های عمرش کسی پیدا شد که حاضر بود علم کیمیای خود را به وی ارزانی دارد آن را گرفت و به آب انداخت؛ چون کیمیایی برای او کیمیا بود که نشانی از محبت اهل بیت (ع) در آن وجود داشته باشد. او می‌گوید: کیمیا را در آب انداختم و رو به سوی گنبد حضرت سیدالشهدا (ع) عرض کردم: کیمیا درد مرا دوا نمی‌کند. جعفر، کیمیای محبت شما اهل بیت را می‌خواهد! آری! آن را گرفته و به آب می‌اندازد تا دیگر بار نشان دهد که از کرده خویش در روزگار جوانی پشیمان نیست و اگر هزار بار هم به کیمیا برسد باز کیمیای حب اهل بیت را انتخاب خواهد کرد. نقل شده است که این واقعه یکی از امتحانات سلوکی ایشان بوده و بعد که سربلند از آن بیرون آمد، مورد تفضلات خاصه حضرت قرار گرفت طبق رؤیایی که از علامه فقید محمدتقی جعفری نقل می‌شود، امام حسین (ع) شیر و شیرابه فیوضات هستی است. یکی از نزدیکان استاد هنگام تشرف به بیت‌الله الحرام نیت می‌کند طوافی نیز به نیابت از ایشان به جا بیاورد. او این کار را انجام می‌دهد و ثوابش را به روح استاد هدیه می‌کند، آن‌گاه به محل اقامت خود رفته، استاد را در خواب می‌بیند. علامه در عالم رؤیا به او می‌گوید: هستی مثل سماوری است که شیر آن حسین (ع) است. در اینجا سلوک آقای مجتهدی وارد مرحله حساسی می شود و به اعتکاف در مسجد سهله رهنمون می گردند ، ایشان در این مورد می فرمودند : در نجف به دستور حضرت مولا علی (ع) راهی مسجد سهله شده و مدت هشت سال به طور مداوم، در آنجا معتكف گردیدم و به جز تجدید وضو و تطهیر از مسجد خارج نمی‌شدم. در پایان این مدت از طرف حضرت امیر (ع) و آقا امام زمان (روحی فداه) عنایت زیادی به من شد. بعد از آنکه به دست حضرت امیر ع تمام ریاضتها را کشیدم و همه چیز را به لطف اهل بیت ع به دست آوردم ، طالب آن شدم که جمال حقیقی و دلربای حضرت مولا علی ع را زیارت کنم بعد از مطرح کردن این تقاضا فرمودند : اگر بخواهی جمال حضرت را زیارت کنی تمام زحمات و نتایجی که به دست آورده ای از بین خواهد رفت عرض کردم مسئله ای نیست ؛ ارزش یکبار مشاهده جمال دلربای حضرت مولی بیش از هر چیزی است ، باز فرمودند : حضرت امیر (ع )صحنه های زیادی دارند ، صحنه جنگ ، صحنه نماز که تیر را از پای مبارکشان بیرون کشیدند ، صحنه یتیم نوازی ، صحنه ناله های آن حضرت با چاه و غیره ... کدام صحنه را دوست داری ببینی ؟ دراین موقع با خود فکر کردم ، چگونه حضرت مولا را که شیر خدا می باشند ریسمان بر گردن انداخته و بر روی زمین کشیده اند ؟! هنگامی که در خواست خود را مشخص نمودم ، ناگهان آن واقعه دلخراش تکرار شده و مشاهده نمودم که درب خانه مولا در حال سوختن است ودر آن ازدحام عده ای عمامه حضرت را به گردن مبارکشان انداخته و در حالی که ایشان را بر روی زمین می کشیدند به مسجد می بردند ، در آن غوغا سراسیمه به طرف حضرت دویده و عرض کردم : یا امیر المومنین ع چه کنم ؟! حضرت در همان حال سه مرتبه فرمودند : الصبر ، الصبر ، الصبر، در این هنگام با مشاهده این اوضاع طاقت نیاورده ، صیحه ای زدم و بی هوش بر زمین افتادم و بعد از آن به مدت سه شبانه روز گریه می کردم و اصلا خواب و خوراکی نداشتم ، تا اینکه به حرم حضرت امیر ع مشرف شده و عرض کردم سیدی و مولای ، دیگر تحمل ندارم و در حال مردن می باشم ، که به عنایت حضرت به حال اول بازگشتم . پس از آن متوجه شدم تمام زحماتم از بین رفته و هیچ قدرت و نیرویی ندارم ، اما حضرت فرمودند : @KhanevadehMontazeran شیخ جعفر؛ حال که طالب جمال ما شدی و در این راه از تمام زحماتی که کشیده بودی گذشتی ؛ در عوض به کارها و کلام تو اثر خواهیم بخشید و در هر مشکلی که به ما رجوع کنی و از ما مدد خواهی آن را برطرف خواهیم کرد . آقای مجتهدی علاوه بر چندین سال اقامت در نجف اشرف هفت سال در کربلای معلی نیز اقامت داشته و در بازار بین الحرمین در قیصریه اخباریها به شغل کفاشی مشغول بوده اند ودر این مدت در حجره ای فوقانی در صحن مطهر حضرت سید الشهدا (ع) مقابل ایوان طلا سکونت داشته و سراسر شب را در آنجا به عبادت و توسل مشغول بوده اند و مدتی که در کربلای معلی بسر می بردند هر روز به زیارت دوطفلان مسلم ع مشرف می شده اند . می فرمودند : در ایامی که در کربلای معلی ساکن بودم هر روز صبح قبل از اینکه به محل کار خود بروم ، کنار رود فرات رفته و به آب نگاه می کردم و به یاد عطش و مصائبی که در روز عاشورا بر امام حسین (ع) و اولاد و اصحابشان وارد شده بود ، به حدی می گریستم که از تاب می رفتم ، سپس به حرم مطهر مشرف می شدم و بعد از زیارت به صحن مبارک می رفتم و در آنجا مشغول توسل و گریه می شدم ، آنگاه به محل کار خود می رفتم .
حکایت دوم @KhanevadehMontazeran 👌زمان در برزخ معنایی ندارد ✅ زمان از مشخصات و مختصات عالم دنیاست که روز و شب و ماه و سال دارد و وقتی دنیا به پایان می‌رسد خصوصیات آنهم تمام می‌شود و چنانچه کسی وارد برزخ شود دیگر این گذر زمان معنای دیگری پیدا می‌کند و ممکن است برای یک نفر یکساعت دنیا هزار سال بگذرد و برعکس هزار سال برای یک شخص دیگر به اندازه یکساعت دنیا باشد، این روایت به این نکته به خوبی اشاره میکند: 🌷 روزی امیرالمومنین علی (ع) با جمعی از یاران خود به قبرستان رفتند و خطاب به آنان فرمودند: ❓آیا می خواهید چیزی را به شما نشان دهم که تاکنون ندیده باشید؟ عرض کردند: بلی یا امیرالمومنین. 🔘 پس حضرت بر سر قبر کهنه ای که نشان می داد صاحب آن مدت ها پیش فوت نموده، رفته و فرمودند: «یا عَبدالله؛ قُم بِاذنِ الله؛ ای بنده ی خدا؛ به اِذن خداوند برخیز» ⭕️در همان حال قبر شکافته شد و پیرمردی با محاسن و موهای سفید از قبر بیرون آمد و عرض کرد: «السلامُ عَلیک یا وَلی الله». 🔻حضرت جواب او را داده و فرمودند: چند سال است که از دنیا رفته ای؟ 🔻مرد پاسخ داد: فدایت شوم، سال نشده. 🔻حضرت فرمودند: چند ماه است؟ 🔻مرد پاسخ داد: به ماه هم نرسیده. 🔻حضرت فرمودند: چند روز است؟ 🔻مرد عرض کرد: روز هم نشده است. 🔻حضرت فرمودند: چند ساعت است؟ 🔻مرد پاسخ داد: به ساعت هم نرسیده است، ⭕️چرا که تا داخل قبر خویش گردیدم، بعد از سؤال نکیر و منکر، حوریِ زیباروی و خوش صورتی را در قبر دیدم و در آن لحظه به ناگاه گردنبندی که در گردن داشت پاره گردید و دانه های آن متفرق شد و من و او مشغول جمع کردن دانه ها گردیدیم که به ناگاه شما مرا فراخواندید. ⭕️پس حضرت علی (ع) فرمودند: ای مرد به جایگاه خود بازگرد و انشاءالله خداوند تو را از رحمت بی پایانش بی نصیب نفرماید. ⚛ وقتی آن مرد به درون قبر بازگشت حضرت به همراهان خود فرمودند: او صد سال بود که از دنیا رفته و به دلیل اعمالش تا قیام قیامت دچار عذاب عالم برزخ نخواهد گردید. 🔶 آنگاه حضرت بر سر قبری که تازه بود و گویا صاحب آن ساعاتی پیش از دنیا رفته بود آمدند و صاحب آن قبر را صدا زدند. 🔸پس جوانی سیاه روی با حالی زار از قبر بیرون آمد و پاسخ داد: «السلامُ عَلیک یا امیرالمومنین». 🔸حضرت جواب سلام او را داده و فرمودند: جوان؛ چند ساعت است که از دنیا چشم فروبسته ای؟ 🔸عرض کرد: فدایت شوم، از ساعت گذشته است. 🔸حضرت فرمودند: چند روز است؟ 🔸پاسخ داد: از روز زیادتر است. 🔸حضرت فرمودند: چند سال است؟ 🔸پاسخ داد: سال های فراوانی است، آنقدر گرفتاری و رنج و عذاب بر من غالب شده است که خاطرم نیست چند سال است، گویا صد سال است. 🔳 پس حضرت فرمودند: به جایگاه خود بازگرد و در حق او دعا فرمودند و به برکت دعای آن حضرت در عقاب و عذاب او تخفیفی داده شد. 🔳 سپس امیرالمومنین علی (ع) فرمودند: او را همین امروز و شاید یک ساعت پیش دفن کرده اند و همانا آگاه باشید که فرق میان انسان مومن و منافق در قبر این چنین است. @KhanevadehMontazeran 📕جواهر: 181، جهنم میعادگاه پیروان شیطان: 38، برزخ ص 59
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
🌙حکایت اول که خیلی سعی کردیم خلاصش کنیم ِ مردی که در عشق حضرت علی (ع) سوخت❗ شرح عاشقی شیخ جعفر مج
حکایت سوم هم از عاشق امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام شیخ مجتهدی @KhanevadehMontazeran 🌙حکایت مردان خدا ((حاج آقاى هاشمى )) كه خدارحمتش كند ايشان از دوستان مرحوم ((آشيخ جعفر مجتهدى )) رضوان اللّه تعالى عليه بود ايشان تعريف كردند: ما يك روز مشهد با ((حاج آقا مجتهدى )) بوديم . و براى سوار شدن ماشين و تاكسى خالى سر خيابان ايستاده بوديم ، اتفاقا يك تاكسى خالى آمد و جلوى ما ايستاد، آقاى مجتهدى يك نگاهى كرد بعد فرمود: خير حواله نداريم توى اين تاكسى سوار شويم ، تاكسى رفت دوباره يك تاكسى خالى ديگر آمد، به آن ايست دادم دوباره آقا فرمود: توى اين هم حواله نداريم سوار شويم من توى دلم گفتم آخر تاكسى سوار شدن هم حواله مى خواهد؟! يك وقت رويش را به من كرد و فرمود: بله آقاى هاشمى توى يك بنز مشكى حواله داريم . من خودم را جمع كردم ، ناگهان يك بنز مشكى آمد جلوى پاى حاج آقا جعفر مجتهدى ترمز كرد و گفت : آقا بفرمائيد سوار شويد، رفتيم سوار ماشين شديم راننده گفت : كجا مى رويد؟ آقا فرمود: برو نخريسى ، مانزديك نخريسى كه رسيديم ديدم آقا يك دسته اسكناس از جيب در آورد و گذاشت پهلوى هم و يك كش هم دورش پيچيد. وقتى پياده شديم اين دسته اسكناس را به راننده داد و بعد پياده شد. راننده گفت : آقا اين همه پول مال كيست ؟! فرمود: مال شما است . گفت : يك تومان كرايه اش است . اين همه پول نيست . آقا فرمود: مگر شما امروز از ((حضرت على ابن موسى الرضا عليه السلام )) پول نخواستى ؟ گفت : چرا فرمود: خُب اين هم هزار تومان كه مى خواستى . راننده حيران مانده بود، آقا هم راهش را كشيد و رفت . راننده به من گفت : آقا ايشان امام زمان هستند. گفتم : خير. گفت : ايشان از كجا مى دانست ، من امروز توى حرم امام رضا (ع) گفتم آقا من هزار تومان لازم دارم ، از كجا فهميد؟ گفتم : پولها را گرفتى ؟ گفت : آره گفتم : ماشينت را سوار شو و برو، كارى به اين كارها نداشته باش ايشان هم امام زمان نيست . مرحوم حاج آقا مجتهدى ((يكى از مردان خدا و اهل مكاشفه )) بود كه كسى او را نشناخت http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798
▪️به نوشته‌ کتاب گینس ، ۱۰ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر که حدود یک ششم کل جمعیت ایران بوددر مراسم تشییع امام خمینی(ره) شرکت کردند ⬛️رحلت امام خمینی‌(ره) تسلیت @KhanevadehMontazeran
🔹ﮐﻼ‌ﻣﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﺍﺯ علیه السلام : ﺍﻱ ﻣﺎﻟﻚ ! ﺑﺪﺍﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻏﻠﺐ ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﻭ ﺑﻲ ﻣﻨﻄﻖ ﻭ ﺧﻮﺩ ﻣﺤﻮﺭﻧﺪ، ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺒﺨﺶ . ﺍﮔﺮ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﻮﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺍﻧﮕﻴﺰﻩ ﻫﺎﯼ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﺘﻬﻢ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ، ﻭﻟﯽ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺵ. ﺍﮔﺮﺷﺮﻳﻒ ﻭ ﺩﺭﺳﺘﻜﺎﺭﺑﺎﺷﯽ ﻓﺮﻳﺒﺖ ﻣﻴﺪﻫﻨﺪ ، ﻭﻟﯽ ﺷﺮﻳﻒ ﻭﺩﺭﺳﺘﻜﺎﺭ ﺑﺎﺵ . ﻧﻴﻜﻴﻬﺎﯼ ﺍﻣﺮﻭﺯﺕ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ، ﻭﻟﯽ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭ ﺑﺎﺵ . ﺑﻬﺘﺮﻳﻨﻬﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﺒﺨﺶ ، ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺍﻧﺪﻙ ﺑﺎﺷﺪ . ﺩﺭﺍﻧﺘﻬﺎ ،ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺩﻳﺪ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﻲ ﻣﺎﻧﺪ ﻣﻴﺎﻥ ﺗﻮ ﻭ ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻮﺳﺖ، ﻧﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﺗﻮ ﻭﻣﺮﺩﻡ https://eitaa.com/KhanevadehMontazeran خانواده منتظران
EyEmamShahidanKhomeini.mp3
4.07M
ای امام شهیدان خمینی ای علمدار راه | برادر میثم مطیعی http://eitaa.com/KhanevadehMontazeran
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
(پیشنهاد ویژه ) داستان تاثیر گذار شیعه شدن سنی http://eitaa.com/KhanevadehMontazeran
گرفتارا کاش کارد به استخونمون برسه فوق العاده هستش یه گوشه خلوت و تنهایی گوش کنین
سلام خدمت همراهان عزیز از اینکه احساس و نظراتتون رو با ما در میون میزارید و باهامون در تماس هستید خدا رو شکر میکنم و از شما عزیزان بینهایت ممنونم پیام ها زیاد هستش اما خیلی خودمونین☺️ با توجه به آشنایی و دوستی مون با اعضای کانال ها در تلگرام که ادامه دار شده به لطف خدا در ایتا ان شاء الله همه حاجت روا و عاقبت بخیر باشین همراه با ظهور امام زمان عج بحق صلوات بر محمد و آل محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
بسم الله الرحمن الرحیم #رمان_دا 🖊#قسمت-سوم: زندگی در بصره ,شهری که مردمش عرب زبان بودند,باعث شده
بسم الله الرحمن الرحیم : : بعدها هم که درست کاری و ایمانش را می بیند,مادرم را به عقد او در می آورد .بابا نزدیک خانه پاپا ,خانه ای اجاره می کند و زندگی مشترکشان را با دا آغاز می کنند. آن ها خیلی با همئ خوب بودند.من هیچ وقت ندیدم دا به بابا اعتراض کند که چرا نیستی و یا مارا تنها می گذاری.واقعا صمیمی بودند. یادم می آید,یک بار دا لشغول جارو زذن اتاق بود .ما بچه ها هم گوشه ای بازی میکردیم.یک دفعه بابا داخل اتاق شد.ما از جایمان بلند شدیم.می خواستیم به طرفش بدویم که دستش را جلوی صورتش گرفت و با اشاره به ما فهماند چیزی نگوییم.دا مشغول تمیز کردن زیر تخت بود و اصلاذ متوجه نشد. بابا آهسته جلو رفت و از پشت سر,چشم های او را گرفت. دا با هیجان گفت : کیه؟ بسم الله الرحمن الرحیم.یک دفعه همه ما ,هم از خوشحالی آمدن بابا و هم از ترسیدن دا خندیدیم .روز هایی که بابا توی خانه بود ,صبح زود با صدای او از خواب بیدار می شدیم.او عادت داشت بعد از نماز ورزش کند.میل می زد و شنا می رفت و همزمان اشعار حماسی می خواند.توی اشعارش هر کجا اسم امام علی (ع) می آمد ,بلند صلوات می فرستاد. بعد از ورزش ,رادیو دو موج کوچکش را روشن می کرد. رادیو فقط زمانی روشن می شد که او در خانه بود و گرنه ما نباید به آن دست می زدیم یا حتی کنارش می رفتیم.چون مال بابا بود و احترام به او حتی با رعایت حریم وسایلش هم باید حفظ می شد . بعدها رادیو بزرگتری خرید . رادیو جدید اندازه یک جعبه بود.وقتی پیچش را باز می گردیم,مدتی طول می کشید صدایشدر بیاید.. بابا می گفت : باید لامپش گرم شود,بعد به کار بیفتد. مابا رادیو سر گرم می شدیم و او کنار دا کار می کرد و به بچه ها می رسید. خیلی مواظب دا بود. هوای همه مان را داشت. سعی می کرد زمان کمی که بین ما هست, تا حدودی کمبود ها را جبران کند ,تا بتواند با خیال راحت دوباره برود.هیچگاه به یاد ندارم رفتنش را دیده باشم. همیشه وقتی ما خواب بودیم,خانه را ترک می کرد. او می رفت و دوباره سختی ها می آمد. دوباره تنهایی دا شروع می شد. گریه ها و بهانه گیری بچه ها ,رفت وآمد دوستان بابا و سوال و جواب هایشان و بالاخره از همه بدتر ,مزاحمت ماموران استخبارات , همیشه از در کوفتن هایشان معلوم بود,باز سراغمان آمده اند. در خانه که این طور صدا می کرد می دویدیم طرف دا . از وحشت آن ها حال و روز دا عوض می شد و رنگ از رویش می پرید. ترس و اضطراب دا روی ما هم تاثیر می گذاشت و مثل بید می لرزیدیم. از قبل بهمان سفارش کرده بود این جور موقع ها لب از لب باز نکنیم و توی اتاق بمانیم.ما هم حرفش را جدی می گرفتیم. هر جند دلیل این کارها را نمی فهمیدیم. ولی همین که می دیدیم امنیت و آسایش مان در معرض خطر قققرار گرفته برایمان کافی بود,دست از پا خطا نکنیم. تا مبادا وضع بد تر شود . مامور ها بعد از سوال پیچ کردن دا و تر ساندن ما ن ,وقتی چیزی دستگیرشان نمی شد در را بهد هم می کوبیدند و می رفتند و ما مطمئن بودیم که بر می گردند. دا بعد از رفتن این ها می آمد توی اتاق و به دیوار تکیه می داد و با گریه نفرینشان می کرد,کی گفت : این حسن البکر بی عرضه است .همه اش زیر سر صدام است. صدام همه کاره است. بعد صدام را لعن می کرد: هذا صدام النضل شمر بن شمر . این صدام حرامزاده شمر پسر شمر. کمی که آرام می گرفت به قاب عکس سید محسن حکیم که به دیوار اتاق آویزان بود اشاره می کرد ومی گفت :کسی که آب روی خاندان حکیم ببندد,کسی که به این عالم رحم نکند,به ما رحم می کند؟حرف های دا مرا بیشتر از این آدم ها می ترساند . با اینکه سنی نداشتم ولی دیگر خوب آن ها را تشخیص می دادم. یکی ,دوباری که من در خانه را به رویشان باز کردم,از سر ترس زبانم بند آمده بود . مردهایی با سبیل کلفت و شلوارهایی که معمولا طوسی رنگ بود.خوب یادم هست یک بار یکی از این ها روی دو پا نشست قیافه مهربانی به خودش گرفت و گفت : اگه بگی بابا کجاست برایت باقلوا می خرم. کتاب دا /خاطرات سیده زهرا حسینی ⭕️ارسال فقط با لینک کپی برداری و ارسال بدون لینک از نظر شرعی حرام است و پیگرد الهی دارد. 📝اجتماع و دورهمی خانواده منتظران 📩 http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798
🔴 دستور رهبری برای آماده سازی غنی سازی از فردا صبح باید سازمان انرژی هسته ای تمام مقدمات آغاز دستیابی به ۱۹۰.۰۰۰ سو در چارچوب برجام را از فردا صبح آغاز کند. http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798
🌹پیشنهاد عضویت لطفا با قلبی شکسته وارد شوید اینجا تعمیرگاه دل های خسته💔است اینجا یک جایی دنج برای هوایی شدن دلهای خسته... 💫 eitaa.com/KhanevadehMontazeran 🎈معصومانه👼💕 eitaa.com/KoodakeShieh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دستور امام خامنه‌ای به سازمان انرژی اتمی درباره آغاز فعالیت‌‌های هسته‌ای
دعای افطار: بِسْمِ اللَّهِ اللَّهُمَّ لَكَ صُمْنَا وَ عَلَى رِزْقِكَ أَفْطَرْنَا فَتَقَبَّلْ [فَتَقَبَّلْهُ] مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ