eitaa logo
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
1.4هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
4.5هزار ویدیو
107 فایل
همراهیتان موجب افتخار ماست خانوادگی عضو کانال مرکز فرهنگی شوید #قرآن_احکام #کلام_بزرگان_مسائل_روز #همسرداری #تربیت_فرزند #سبک_زندگی #با_شهدا #ترفند_خانه_داری #پویش_ها ادمین 👇 @admin1_Markaz لینک کانال @MF_khanevadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#تنها_گریه_کن #قسمت_هفتاد همین‌طور هم شد. شاید فکر می‌کردیم حالا یک‌بار می‌رود و دستش می‌آید و سخت
اشک شره کرد روی صورتم و برای اینکه محمد نبیند و ناراحت نشود، زود دستم را کشیدم روی گونه‌ام. همراه نفس عمیقی گفتم:《 خدایا شکرت.》رفتیم طرفم اتوبوس‌ها. آن‌قدر شلوغ بود و گُله به گُله آدم ایستاده بود که نمی‌شد راحت حرکت کرد. سنگینی ساک محمد از حجمش پیدا بود. ساک را یک گوشه که خلوت‌تر بود، کنار پای من زمین گذاشت و با سلامِ یکی از رفقایش، سرش چرخید پی صدا. دست دادند و پسر، دست محمد را رها نکرد؛ کشید و برد پیش باقی جوان‌ها. آن‌قدر شیطنت می‌کردند و از سروکول هم بالا می‌رفتند که فکر می‌کردی خبر ندارند مقصد این ماشین‌ها کجاست. حال و روز آنهایی هم که برای بدرقه آمده بودند، گفتن ندارد؛ دلواپس عزیزانشان بودند و مدام ذکر می‌گفتند. دلم می‌خواست بایستیم تا رفتن اتوبوس‌ها را ببینم و چند قدم کنار ماشینی که محمد سوار می‌شود، راه بروم و برایش دست تکان بدهم، ولی نمی‌توانستم. کارها توی خانه روی زمین مانده بودند و اگر خودم بالا سرشون نبودم، به سرانجام نمی‌رسید. محمد و رفقایش را که دور هم دیدم، دلم آرام شد و خیالم راحت. صدایش زدم. قبل از اینکه حرفی بزنم، خودش خواست برگردم خانه. دستم را انداختم دور گردنش و سرش را جلو کشیدم؛ پیشانی‌اش را بوسیدم. خودش را از بغلم کشید بیرون. خجالت بود یا حیا یا شوق و بیقراری از اینکه بلاخره به آرزویش رسیده بود، نمی‌دانم؛ فرقی هم نمی‌کرد. از خداحافظی‌های پُرسوز و گداز خوشم نمی‌آمد. مگر فقط بچه‌ی من بود که می‌رفت؟ یک نگاه به دور و برم کردم و دلم را سپردم دست خدا مختصر و سریع خداحافظی کردیم. راه افتادم سمت خانه. توی راه هزار فکر و خیال دلم را جوید. قدم‌هایم را بلند بر می‌داشتم تا زودتر از آنجا دور شوم. آمدم کنار خیابان، دستم را بلند کردم و یک تاکسی ایستاد. باید زودتر می‌رسیدم خانه. دوباره خودم را توی کار غرق می‌کردم تا کمتر به محمد فکر کنم. با این حال، گاهی به خودم می‌آمدم و می‌دیدم محمد تمام فکرم را گرفته؛ اینکه کجاست، چه می‌کند، توانسته خوب بخوابد، مریض نشده. نمی‌خواستم توی این حال و هوا بمانم. کار زیاد بود و وقت کم. حالا دیگر فکر می‌کردم از این همه وسیله و تنقلات و خوراکی و پوشیدنی‌ای که می‌فرستیم برای رزمنده‌ها، شاید یکی‌اش هم به دست محمد برسد. نمی‌رسید هم، غمی نبود. همه‌ی آن بچه‌ها برایم با محمد فرقی نداشتند؛ هر کدام، عزیز یک خانواده بودند. روزهای کوتاه پاییز کش آمدند تا بگذرند. سحر بود. بلند شدم و داشتم وضو می‌گرفتم که زنگ خانه صدا کرد؛ خیلی کوتاه، و زود قطع شد. زنگ این خانه زیاد به صدا در می‌آمد، ولی آن موقع از شبانه روز که هنوز اذان صبح را نگفته بودند، سابقه نداشت. چادر رنگی انداختم سرم و رفتم پشت در. دعا دعا کردم هر کسی هست، دوباره دست نگذارد روی زنگ و بچه‌ها را بد خواب کند. از همان پشت در پرسیدم:《 کیه؟》کوچه خلوت بود. صدایم با اینکه خیلی بلند نبود، راحت رسید به آن طرف و وقتی جواب داد، با زنگِ صدایش گل از گلم شکفت. ..... 💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شیخ محمود صابر - سوره انفطار.mp3
658K
🌸روحتونو جلا بدین ❣️ به صوت استاد شیخ محمود صابر 🔹ومَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ ﴿١٧﴾ ثُمَّ مَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ ﴿١٨﴾ يَوْمَ لَا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئًا ۖ وَالْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ ﴿١٩﴾ 🔸و تو چه می دانی روز جزا چیست؟ (۱۷) باز چه می دانی روز جزا چیست؟ (۱۸) روزی که کسی از کسی چیزی از عذاب را دفع نمی کند، و در آن روز، فرمان و حکم ویژه خداست. (۱۹) 📗سوره انفطار ‼️وجوب عمل به عهد 🔷س ۶۰۳۳: بنده عهد کردم که اگر گناهی را انجام دهم یکسال تمام روزه بگیرم با این بیان که بر زبانم جاری شده «خدایا عهد می کنم اگر یکبار دیگراین گناه را انجام دهم یکسال روزه بگیرم» حالا متاسفانه آن گناه را انجام دادم، آیا باید یکسال تمام روزه بگیرم؟یا راه دیگری هم وجود دارد؟ ✅ج: عهد شرعی منعقد شده است و اگر با اختیار و توجه مرتکب آن گناه شده اید، باید یک سال روزه بگیرید. 💞@MF_khanevadeh
بچه رو با باباش تنها بذارین!؟ 🔸با اینکه تو همه طنزها توصیه می‌کنن بچه رو با باباش تنها نذارین و اینکه پدرها خوب بلد نیستن از بچه‌ها نگهداری کنن، اتفاقا بچه‌ها عاشق وقت گذروندن و بازی کردن با پدرشون هستن. میدونید چرا؟ 👨‍👧‍👦براساس تحقیقات انجام شده، پدرها بیشتر با بازی، بر فرزندانشون تاثیر میذارن. 👨‍👧‍👦 بازی‌های پدر و کودک، در مقایسه با بازی‌هایی که مادر با کودک انجام میده معمولا خلاقانه‌تر، متنوع‌تر و هیجان و تحرک بیشتری داره. 👨‍👧‍👦 در مقایسه با سبک‌های ملایم و پرعطوفت مادران در ارتباط و بازی با کودکان، سبک پدرها بیشتر فعال، هیجانی، تحریک کننده و چالش برانگیزه و همین خصوصیت باعث میشه کودک بتونه مهارت کنترل هیجان‌هایی مثل ترس، اضطرب و مدیریت بحران رو هر چه بیشتر و عمیق‌تر یاد بگیره. 👨‍👧‍👦 زمان پدر و فرزندی یکی از الزامات زمانی برای طی کردن مراحل رشد روانی کودک محسوب میشه؛ یعنی هر پدری باید این زمان رو هر چند کم در طول روز با فرزندش داشته باشه! 💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شهید دیالمه از چمران می‌گوید 🔴امروز مسئولیت دارید حرکت فکری چمران را بشناسید و درجامعه رواج دهید نکته جالب اینجاست که شهید دیالمه،۷ روز پس از شهیدچمران به شهادت رسید سالروز شهادت شهید چمران💐🌷💐🌷💐🌷💐🌷 💞@MF_khanevadeh
🍰کیک برشی 😋 تخم مرغ 3 عدد شکر یک و یک چهارم لیوان وانیل کمی روغن مایع سه چهارم لیوان شیر یک لیوان آرد دو ونیم لیوان بکینگ پودر دو قاشق م نمک میوه یک دوم قاشق م 🥧ابتدا تخم مرغ و شکر و وانیل رو باهمزن میزنیم تا رنگش روشن و کشدار بشه.. روغن مایع اضاف و در حد مخلوط شدن با همزن میزنیم بعد شیر اضافه میکنیم ... بکینگ پودر و نمک میوه رو با آرد مخلوط و چند بار الک کنید...آرد رو به مواد اضاف میکنیم و با لیسک به صورت دورانی مخلوط میکنیم.. در ظرفی چند قاشق از مواد آماده ریخته و با پودر کاکائو مخلوط میکنیم و داخل قیف میریزیم.... مواد رو داخل قالبی که چرب و آرد پاشی شده میریزیم...با مواد کاکائویی رو کیک طرح میندازیم...😍👌 قالب 25 در 35 زمان و درجه فرها فرق میکنه باید قلق فرتون دستتون بیاد 💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💜💜💜💜💜💜💜💜💜 💜 💜 💜 《دور شدن از فضای ازدواج و فرزندآوری کم شدن آمار جمعیت ایران》 💜 محبوب ترین مخلوق نزد خدارسول خدا صلی الله علیه و آله: «وَلَمَوْلُودٌ فِی أُمَّتِی أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْس.»💜 «همانا یک نوزادِ متولد شده در امّتم، از آنچه خورشید بر آن می تابد، نزد من محبوب تر است.» . مستدرک الوسائل، ج 14، ص 153 💜 💜 💜 💜 💞@MF_khanevadeh 💜 💜💜💜💜💜💜💜💜
آن‌چه در ذهن مردان می‌گذرد۱ 💞 زنان عموماً فکر می‌کنند مردان در ارتباط با آنها فقط خواهان رابطه جنسی هستند؛ در حالیکه مردها واقعاً عشق می‌خواهند. هر مردی عشق می‌خواهد به همان اندازه که یک زن! 💞 مرد پیش از آنکه دریچه قلب خود را باز کند و معشوق را به قلب راه بدهد، تحریک جنسی می‌خواهد. درست در نقطه مقابل، یک بانو ابتدا عشق می‌خواهد. به بیانی دیگر، زنان ابتدا عشق می‌طلبند تا راه برای ارتباط جنسی گشوده شود و مردان رابطه جنسی می‌طلبند تا راه قلب آنان گشوده شود. 💞 زن این نکته را نمی‌داند که دلیل اینکه مرد برای برقراری رابطه جنسی شتاب دارد، این است که مرد از طریق این رابطه می‌تواند زن را به طور کامل احساس کند. در طول روز همه توجه مرد به کار و مشغله است و ارتباط او با احساساتش به حداقل می‌رسد. 💞 رابطه جنسی باعث می‌شود تا دوباره احساسات و عواطف او جان بگیرند. از طریق رابطه جنسی، هر مردی می‌تواند عشق بدهد و عشق بگیرد؛ پس مرد برای زنده نگه داشتن عواطف خود به رابطه جنسی نیاز دارد. 💞@MF_khanevadeh
کدام‌ انسان ها دچار بیماری ms میشوند؟ ✍🏻 گروه نخست افرادی هستند فوق‌العاده حساس، زودرنج و عصبی با كمترین ناملایمات از حالت عادی خارج شده و تعادل خود را از دست می‌دهند گروه دوم شامل افرادیست كه از نظر ژنتیكی دارای طبع سردهستند و مدام هم از غذاهای سرد استفاده می‌كنند یعنی علاقه زیادی به خوردن ترشی، سركه، تمر هندی، ماست، قره‌قروت و امثال آن دارند. برای همین انقدررررر تاکید میکنیم که اصلاح مزاج، اصلا خوده مزاج غالبی در تک تک لحظات زندگی شما موثره و روی فرزندانی که بدنیا میارین هم تاثیر میذاره. 💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#تنها_گریه_کن #قسمت_هفتاد_یک اشک شره کرد روی صورتم و برای اینکه محمد نبیند و ناراحت نشود، زود دستم
زبانه‌ی قفل را کشیدم و گفتم:《 خوش اومدی مادر، محمدم. بیا تو.》 ساکش را از دستش گرفتم. نشست روی پله و بند پوتینش را باز کرد. از همان‌جا که بالای سرش ایستاده بودم و نگاهش می‌کردم، فهمیدم آن جثه‌ی نحیف، کوچک‌تر شده و این عجیب نبود. پسرم بعد از سه ماه و نیم از جبهه برگشته بود؛ سالم و سلامت. رفتیم داخل آشپزخانه. آهسته حرف می‌زدیم تا بچه‌ها بیدار نشوند. سماور را روشن کردم، ولی محمد خسته بود. گفت:《 نماز می‌خونم و می‌خوابم، بعدش با بچه‌ها کنار هم صبحونه می‌خوریم.》 ولی آنقدر خسته بود که دم ظهر بیدار شد. خواهرها و برادرها خانه را گذاشته بودند روی سرشان. فکر می‌کردم چقدر جای حاجی خالیست. سوال‌های من و بچه‌ها از محمد تمامی نداشت. فکری بودم ببینم سر ماجرای سومار رفتنش باز هم آن شکلی شده یا نه؛ ولی نباید بی‌گدار به آب می‌زدم و نسنجیده سوالی می‌پرسیدم. گذاشتم بماند سر فرصت. آخر شب که نشستم کنار محمد و برایش میوه پوست گرفتم، حس می‌کردم از بعد از رفتن محمد سرپا ایستاده و کار کرده‌ام، و حالا که برگشته، نشسته‌ام کنارش؛ این‌قدر خودم را مشغول و خسته کرده بودم. گفتم:《 مامان جان! بگو ببینم اونجا چی کار می‌کردی؟ کجا رفتین اصلاً؟ جات راحت بود؟ می‌تونستی غذا بخوری؟》 جواب این سوال‌ها را تا حدودی می‌دانستم. مگر ندیده بودم جیره‌ی خوراک هر رزمنده چقدر است؟ یا نمی‌دانستم بیابان است و خانه‌ی خاله نیست و روی زمین سفت می‌خوابند، می‌نشینند و بلند می‌شوند. محمد هم همین‌ها را گفت، ولی دلخور بود. جدی نگرفته بودنش و محمد بو برده بود. می‌گفت:《 به من میگن غذا پخش کن. کارای مهم بهم نمیدن. به روم نمیارن، ولی حالیم میشه منو هنوز بچه می‌دونن.》 دلداری‌اش می‌دادم. می‌گفتم:《 اولِ هر کاری همینه. کم‌کم خودتو نشون میدی. بالاخره شوخی نیست که، مسئولیت، کار سختیه. باید این‌قدر تروفرز باشی که اگه بخوان هم، نتونن تو رو کوچیک بدونن. دلت باید بزرگ و شجاع باشه مادرجان.》 مرخصی‌اش که تمام شد، دوباره ساک بست و راهی شد؛ مثل همه‌ی رزمنده‌ها. جلوی درِ خانه بدرقه‌اش کردم. از من و بچه‌ها خداحافظی کرد. رفت و دوباره برگشت. داشتم به این رفت و برگشت‌هایش عادت می‌کردم. سخت بود، ولی سخت نمی‌گرفتم. آن روزها، خیلی‌ها مثل من بودند. گاهی که مرخصی‌اش با آمدن حاج حبیب یکی می‌شد، جمعمان جمع بود. حاجی ولی همچنان جوش می‌زد، مستقیم نمی‌گفت نرو، ولی مقدمه می‌چید و به سربازی وعده‌اش می‌داد. می‌گفت:《 پسرم! بمون پیش مادر و خواهر و برادرت. من که نیستم، تو مرد این خونه‌ای. وقت سربازیت که رسید، نوبه‌ی خدمت توست.》محمد بدون اینکه تُن صدایش تغییر کند، بی‌ اینکه نگاهش غیظ داشته باشد یا بخواهد لجاجت کند، نرم و مهربان حرف می‌زد. به خنده می‌گذراند گاهی. ... 💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزمان را با آغاز کنیم فتنه در قرآن (۷) 👈چه کسی شایسته تشخیص فتنه‌ها و انحرافات جامعه است ✅[سوره آل‏عمران (3): آيه 101] وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى‏ عَلَيْكُمْ آياتُ اللَّهِ وَ فِيكُمْ رَسُولُهُ وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (101) ✅و چگونه شما كفر مى‏ورزيد، در حالى كه آيات خدا بر شما تلاوت مى‏شود و رسول او در ميان شماست و هر كس به (دين و كتاب) خدا تمسّك جويد، پس قطعاً به راه مستقيم هدايت شده است. 🌺🌲قرآن در سوره آل عمران آیه 100 هشدار می دهد «اى مؤمنان، اگر از گروهى از اهل كتاب فرمان برید، پس از ایمان‌تان شما را كافر گردانند.»ودر آیه 101 عامل اصلی جلوگیری از این خطر را در تلاوت قرآن و وجود رهبری الهی بیان می‌کند: «چگونه شما کافر می‏شوید در حالی که آیات خدا بر شما تلاوت می‏شود و فرستاده خدا میان شما است!» (همان/ 101) ✅اما پرسش اصلی اینجاست که تلاوت قرآن چگونه جامعه را از تبعیت از کفار و تسلط آنها بر مقدرات امت می‌رهاند؟ جایگاه آیات خدا آنجاست که حق را نشان دهد و عوامل فتنه را آشکار کند و پناهی باشد که از انحراف جلوگیری کند و این مهم زمانی حاصل می‌شود که تلاوت‌کننده، درد جامعه و مشکل آن را به‌ درستی یافته و آنگاه آیاتی را که راه برون‌رفت از آن و هدایت به امنیت و آرامش را می‌نمایاند، شناسایی و با تبیین درست و منطبق بر حق بر مردم بخواند. ✅اما این مهم بر عهده کیست؟ چه کسی شایسته است تشخیصش در شناخت فتنه‌ها و انحرافات جامعه و یافتن آیات الهی که راهگشای آن موقعیت است، تبعیت شود و تلاوتش مانع انحراف جامعه شود؟ ✳️🌺🌺قرآن کریم این مهم را مسئولیت رهبر الهی می‌داند: «اوست كسى كه در میان امّی‌ها رسولى از خود آنان برانگیخت كه آیاتش را بر آنان تلاوت می کند ‼️ وضو با لاک ناخن 🔷 س ۵۹۹۸: حکم لاک زدن انگشتان پا و دست قبل از وضو و غسل چیست؟ ✅ ج: وجود لاک در ناخن دست یا پا ـ که مانع رسیدن آب به ناخن باشد ـ، موجب بطلان غسل است، همچنین در وضو اگر ناخن دست لاک داشته باشد، وضو باطل است، اما اگر یکی از انگشتان پا لاک نداشته باشد و مسح را روی آن انجام دهد، وضو صحیح است. 💞@MF_khanevadeh
✍اگر فرزند باهوشی دارید به او اجازه دهید در چند رشته ورزشی و یا چند رشته موسیقی و یا چند رشته خدمات اجتماعی فعالیت کند. بهره هوشی بیش از حد مانند قد خیلی بلند باعث گرفتاری است. بچه‌ای که به هر دلیلی باهوش است را نباید تحت فشار قرار داد که بیشتر و بیشتر در یک خط بماند ❗️ ✔️یعنی هوش او باید پخش شود. باید آنقدر کارهای متفاوت در دست داشته باشد که یکدفعه فیزیکدان و شیمی‌دان بار نیاید که فاجعه به بار خواهد آمد.❗️ ❌ضمنا بچه‌های باهوش را در ورزشهای انفرادی شرکت ندهید زیرا در ورزشهای انفرادی مانند دوست دارد رقابت کند و پیروز باشد ولی چون در انتها به جایی می‌رسد که هیچ کس در آنجا نیست، تنها می‌ماند و می‌شکند ولی در بازیهای جمعی اینطور نیست. اتومبیلی که سرعت بسیار بالایی دارد را نباید با گاز بیشتر سرعتش را بیشتر کرد چون تصادف خواهد کرد. 💞@MF_khanevadeh
⁦⁦🕊💛🕊 ﷽ 🕊💛🕊 ﺍمیرالمؤمنین ﻋﻠﯽ علیه السلام : 🌷 ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ_ﻣﻮﻣﻦ🌷 ﺑﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺻﻔﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﺪ ﺍﺳﺖ،ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ👇👇 1⃣ ﺍﻭﻝ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺘﮑﺒﺮ_ﺑﺎﺷﻨﺪ 2⃣ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﺮﺳﻮ_ﺑﺎﺷﻨﺪ 3⃣ ﺳﻮﻡ ﻫﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺨﯿﻞ_ﺑﺎﺷﻨﺪ 🔻ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺘﮑﺒﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺑﺎ ﻗﺎﻃﻌﯿت ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﻨﺪ ‼️ﻭ ﺍﺯ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺑﺎ ﻋﺸﻮﻩ ﻭ ناز ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﭙﺮﻫﯿﺰﻧﺪ 🔻ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﻫﻢ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ_ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺑﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺩﺍﺭﺩ 🔻ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺨﯿﻞ ﺑﺎﺷﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺭ ﺣﻔﻆ_ﻣﺎل_ﺧﻮﺩ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ، ✅ﮐﻤﺎﻝ ﺩﻗﺖ ﻭ ﻭﺳﻮﺍﺱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺮﺝ دهد 💞@MF_khanevadeh
عوامل مهم در انتخاب همسر قرآن کریم می فرماید: «زنان شما کشتزار شمایند، هرگاه بخواهید، به کشتزار خود درآیید...» (بقره، ۲۲۳) در این آیه، زنان به مزرعه و کشتزاری تشبیه شده اند که بذر مرد را در درون خود پرورش داده و پس از نه ماه ، گل فرزند را به جامعه تقدیم می کنند؛ از آنجا که بذر و زمین، هردو در تولید محصول نقش مهمی دارند؛ والدین نیز در شخصیت فرزند نقش آفرینی می کنند. ادامه مطلب در لینک زیر👇 http://shamiim.ir/a/29000/ 💞@MF_khanevadeh
🔴 💠 در اختلافات زن و شوهری، اول ببینیم که «من چه اشکالی در همسرداری دارم؟» آن را و در رفع آن تلاش کنم. این نگاه اولاً ایجاد در خانه نمی‌کند؛ ثانیاً خود را نسبت به همسرم نمی‌دانم. 💠 این افراد دارای «کنترل »اند و همواره رشد می‌کنند، بخلاف افرادی که دارای «کنترل » هستند، و همواره به دنبال تغییر دیگرانند نه خود. 💠 نگاه ابتدایی به عیوب خود، در واقع یک نوع درک کردن همسر است که تصمیمات تند و غیر منطقی ما را تعدیل می‌کند و یقیناً مانعی برای ایجاد فتنه‌های بزرگ در آینده می‌شود. 💞@MF_khanevadeh
🔴 *قرار نیست فرزند شما کامل باشد*!!! عده زیادی از والدین اظهار می دارند که از عملکرد نوجوان خود راضی نیستند و نوجوان آنها شایستگی ها و لیاقت نا متناهی دارد! 👈والدین توقع دارند: -نوجوان باید معدل بالای 19 داشته باشد. -حتما باید پزشکی بخواند. -باید کلاس زبان برود و عالی صحبت نماید. -باید موسیقی کار کند و استاد ... باشد. -نباید با موبایل بازی کند. -نباید شیطنت نماید. - نباید پای تلویزیون بنشیند. -نباید عصیان نماید. -نباید اشتباه نماید. ❌ باید .... نباید ...........باید ..... نباید ...... باید ..... نباید ...!!!!! نوجوانان ربات نیستند که توسط شما برنامه ریزی گردند. آنها انسان هستند و توسط خالق خود صاحب "طرح الهی" و "رسالت" بوده و شما والدین صرفا می بایست با بارش مهربانی و عشق و پذیرش بگذارید آنها طرح الهی خود را جستجو کنند و بیابند و زندگی کنند 💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ موضوع : 21 قطع رابطه با بستگان شوهر همچنین برای مشاهده تمام کلیپ ها وارد لینک زیر شوید: 👉 https://shamiim.ir/Category/List 💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 برای مردی که شرف داشت با تصاویری از لحظه شهادت مصطفی چمران شهید مصطفی چمران: من نمی گویم ولی فقیه معصوم است، اما ملتی که به امر خدا به امر ولی فقیه اعتماد می کنند، خدا اجازه اشتباه به آن رهبر را نمی دهد و به نوعی به او معصومیت می بخشد 💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#تنها_گریه_کن #قسمت_هفتاد_دو زبانه‌ی قفل را کشیدم و گفتم:《 خوش اومدی مادر، محمدم. بیا تو.》 ساکش را
می‌گفت:《 حاج آقا! یعنی شما میگی چون سنّم کمه، برای خدمت به اسلام و ایستادن جلوی ظالم کم بیارم؟》همین حاج آقا را که می‌گفت. حاجی خنده می‌آمد روی لبش لا اله الا اللهی می‌گفت و بلند می‌شد قرآن را از سر طاقچه برمی‌داشت و مشغول قرائت می‌شد. هیچ‌وقت، نه دلش آمد به محمد جدی بگوید خلاف میلش قدمی بردارد و مجبورش کند، نه به من. حاجی می‌رفت، محمد می‌رفت، من می‌ماندم با دنیایی از کار و دعای خیرِ هرکسی که می‌فهمید توی خانه‌مان چه خبر است. جمع ما یکی دوباری هم واسطه خیر شد و چندتا جوان را دست به دست هم دادیم و فرستادیم خانه‌ی بخت. بین آن همه سرشلوغی، نزدیک آمدن‌های محمد که می‌رسید، گوشم به زنگ بود و چشمم در. همیشه سحر می‌رسید. دفعه قبلی که آمده بود، چند ساعت مانده بود پشت در. ساعت هشت صبح بود که با صدای زنگ از خواب پریدم. سر سجاده خوابم برده بود. روز قبلش آن‌قدر کار کرده بودم که از خستگی نمی‌توانستم روی پا بایستم. صبح بعد از نماز، چشم‌هایم روی هم رفت. زنگ در که صدا کرد، حاج حبیب هم بیدار شد و نشست توی رختخوابش. پشت در محمد ایستاده بود با دوتا نانِ سنگک تازه توی دستش. گفت:《 خانم سادات! چایی‌تون حاضره؟》از ذوق دیدنش سروصورتش را بوسیدم. تا بساط صبحانه را آماده کنم، نشست توی آشپزخانه وَردستم و از احوال و اخبار پرس‌و‌جو کرد. سه چهار روز پیش تلفن زده بود، ولی حرفی از آمدن نه. از حرف‌هایش فهمیدم فرصت کوتاهی داشته و آمده خانه یک سری به ما بزند. گفت:《 صبح زود که رسیدم، رفتم نماز مسجد. بعدش اومدم و زنگ زدم. ولی انگار نشنیدین. گفتم حتما خوابین. دوباره برگشتم مسجد و رفتم تو پایگاه کمی خوابیدم. بعدش هم نونوایی و حالا هم اینجام.》ماتم برد. پرسیدم:《 محمد! مامان مگه شما کلید نداری؟ من صبح این‌قدر خسته بودم متوجه صدای زنگ در نشدم. خب چرا بیشتر زنگ نزدی؟ مادر خونه رو گذاشتی، رفتی تو پایگاه بسیج خوابیدی؟》خیلی ناراحت شدم. گفتم بچه خسته و کوفته آمده و کسی در را برایش باز نکرده. همین‌طور که داشتم سوال پیچش می‌کردم و سفارش می‌کردم که کلیدش را همیشه همراه داشته باشد، سرش را انداخت پایین و گفت:《 کلید داشتم مامان. ولی خب نخواستم بی‌هوا وارد خونه بشم. گفتم شاید با لباس راحتی خوابیده باشین.》 چه داشتم بگویم؟ ظرف پنیر را گذاشتم کنار نان سنگک و حاج حبیب را صدا زدم تا بیاید برای صبحانه. برایم درس شد؛ هم حرف محمد، هم گوش به زنگ بودنم برای آمدنش. زنگ در که کوتاه صدا کرد، پریدم. چادر به سر، کلید چراغ راهرو را زدم و رفتم پشت در. لنگه در را که کشیدم به سمت خودم و میان دو لنگه فاصله افتاد، سرک کشیدم بیرون تا محمد را ببینم. کوچه تاریک بود. یک باریکه‌ی نور از چراغ ضعیف راهرو افتاده بود توی کوچه. یک شبح سیاهی ایستاده بود کمی دور تر از در. شبحی که اصلا اندازه محمد نبود، نصف جثه‌ی او بود. مطمئن شدم این سایه‌ی ضعیف و کم‌جان، محمد نیست. خودم را کشیدم داخل و داشتم در را می‌بستم که صدای آشنایی پیچید توی کوچه.《 مامان نشناختی؟ محمدم.》 ..... 💞@MF_khanevadeh
روزمان را با آغاز کنیم 👇🌹مبارزه در راه خدا تا آخرین نفس وآخرین قطره خون [سوره يوسف (12): آيه 110 حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا (110) هنگامى كه پيامبران (از هدايت مردم) به آستانه نوميدى رسيدند ویقین كردند که همه مردم آنها را تکذیب کردند؛ آن گاه يارى ما به آنان رسيد 👇🌹پيامها 1⃣ -قساوت و لجاجت در انسان، تا آنجا اوج مىگيرد كه انبياى بردبار را نيز مأيوس مىكند. «إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ» 2⃣- امدادهاى الهى نسبت به پيامبران هم زمان خاصى دارد. «إِذَا اسْتَيْأَسَ ... جاءَهُمْ» 3⃣ - قهر الهى شامل انبيا و مومنان واقعی نمىشود. «فَنُجِّيَ» 4⃣ - راه خدا بن بست ندارد. «إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ ... جاءَهُمْ نَصْرُنا» 5⃣ - سنت خداوند در حمايت انبيا و هلاكت مجرمان است. «جاءَهُمْ نَصْرُنا، لا يُرَدُّ بَأْسُنا» 6⃣- انقلابیون نیز که ادامه دهنده راه انبیاء هستند گاهی تنها می مانند وقتی به یاس کامل رسیدند و یقین کردند که دیگر هیچکس آنها را کمک نمیکند وهمه آنان را تکذیب می کنند؛ یاری خدا می رسد«حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَريبٌ (214/ بقره) ‼️ برخورد با متنجس ‌ 🔷 اگر بدن یا لباس خونی نشود ولی به واسطۀ برخورد با خون، متنجس شود؛ مانند اینکه دست یا لباس نمازگزار که خیس است به خون خشک شده‌ای، برخورد کند و متنجس شود ولی عین خون منتقل نشود، اگرچه مقداری که نجس شده، کمتر از یک بند انگشت باشد، نمی‌توان با آن نماز خواند. 📕 منبع: رساله نماز و روزه، مسأله ۷۱ 💞@MF_khanevadeh