eitaa logo
✨مرکز امور خانواده آذربایجانشرقی✨
1.5هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
5.3هزار ویدیو
125 فایل
همراهیتان موجب افتخار ماست خانوادگی عضو کانال مرکز فرهنگی شوید #قرآن_احکام #کلام_بزرگان_مسائل_روز #همسرداری #تربیت_فرزند #سبک_زندگی #با_شهدا #ترفند_خانه_داری #پویش_ها ادمین 👇 @Gorbanzadeh_m لینک کانال @MF_khanevadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
13.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 موضوع : وقت بچه ها را چطور پر کنیم؟ 💠 جهت مشاهده یا دانلود سایر قسمت‌های مجموعه کلیپ‌های مهارت‌های زندگی مشترک و تربیت فرزند به لینک زیر مراجعه کنید👇 https://shamiim.ir/Category/List 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ♥️🍁🍂🌿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕌 گناه و مهلت توبه ✍امام صادق علیه السّلام : بنده چون گناهى کند از بامداد تا شب مهلت دارد، پس اگر آمرزش خواست (آن گناه) بر او نوشته نشود. 📝شـــرح:در روایتی دیگر آمده است که چون کسى گناهى کند هفت ساعت مهلت دارد و در این حدیث از صبح تا شب مهلتش ذکر شده است و براى جمع میان دو حدیث علامه مجلسى (ره) فرماید: یعنى به اندازه این مدت، و ممکن است مدت این مهلت نسبت به اشخاص و حالات و گناهان متفاوت باشد یا مقصود از (((غدوة))) و بامداد پیش از ظهر باشد و مقصود از شب نزدیکهاى شب. 📚اصول کافى جلد 4 📚 شک در افعال یا رکعات نماز مستحبی 🔷 سؤال: در صورت شک در افعال یا رکعات نماز نافله، وظیفه مکلف چیست؟ ☑️ جواب: اگر در افعالِ (رکنی یا غیر رکنی) نماز مستحبی شك كند چنانکه محل آن نگذشته باشد، بايد آن را به جا آورد و اگر محل آن گذشته باشد، به شك خود اعتنا نكند. اما اگر در شمارۀ ركعتِ نماز مستحبی شك كند، اختیار دارد که بنا را بر کمتر یا بیشتر بگذارد؛ مگر آنکه طرف بیشتر موجب بطلان نماز شود که در این صورت بنا را بر کمتر بگذارد؛ (مانند اینکه شك كند دو ركعت خوانده يا سه ركعت که بنا را بر دو بگذارد و اگر شك بین یک و دو باشد به هر طرف شك عمل كند، نماز صحيح است). 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ♥️🍁🍂🌿♥️
بودنت،خندیدنت نگاهت،صدایت اینها ، تمامِ قرص های آرامش بخشِ دنیا را بی اعتبار میکنند. . .❣️ ════‌‌‌‌༻‌❤༺‌‌‌════      💑 نشانه های ناراحت شدن یک مرد از همسرش: 🔸ممکن است کم حرف شود یا منــزوی گردد 🔸ممکن است خودش را با کار مشغول کند. 🔸سعی می کند دیرتر به خانه بیایـــد. 🔸مثلث سازی با عضو دیگری از خانواده 🔸ارتباط چشمی برقرار کردن با همسر کم می شود. 🔸شوخی های مبتنی بر صممیمت کاهش پیدا می کند. 🔸تشکر و قدردانی از همسر کاهش پیدا می کند. 🔸دیر یا زود خوابیدن، جدا خوابیدن و ... 🔸کم محلی به یکدیگر و حتی تحقیر دیگری ✍ این نشانه ها بیانگر این است که همــسر شما ناراحت و گرفته است و از بیان ناراحتی خود هم خودداری می کند. برای برطرف کردن ناراحتی اش پیش قدم شوید و نگذارید یک دلخـــوری ســــاده به کینـــه ای عمـــیق تبدیل شـــود.💞 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ♥️🍁🍂🌿♥️
تربیت کودک_استادمیری_جلسه دوم.mp3
زمان: حجم: 8.74M
بر اساس دیدگاه استاد پناهیان 🌹مدرس: حجت الاسلام دکتر علی میری 🔹جلسه دوم 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ♥️🍁🍂🌿♥️
✨مرکز امور خانواده آذربایجانشرقی✨
#تست_هوش ۲۲۳ مسئله 1 - فرض کنيد راننده يک اتوبوس برقي هستيد. در ايستگاه اول 6 نفر وارد اتوبوس مي ش
مسئله 1 - راننده اتوبوس هم سن شما بايد باشد . چون جمله اول سوال مي گويد " تصور کنيد که راننده اتوبوس هستيد." جواب مسئله 2 - همه کلاغ ها ، چون آنها فقط " در شرف پرواز " هستند و هنوز از روي درخت بلند نشده اند..( اگر جواب شما 2=3-5 بوده بدانيد دوباره محاسبات جلوي تفکرتان را گرفته است.) جواب مسئله 3 - هيچ . آن نوح بود که حيوانات را به کشتي برد و نه موسي ( "چه تعداد " جلوي فکر کردن شما را گرفته است.) جواب مسئله 4 - سوال اشتباه است. چون وقتي از اردک استفاده شده ديگر نبايد از کلمه تخم "مرغ" استفاده شود! جواب مسئله 5 - آنها جان سالم بدر برده اند . شما به وسيله کلمه دفن کردن منحرف شده ايد در حاليکه آنها "بازماندگان" هستند! جواب مسئله 6 - يک 25 توماني و يک 5 توماني . به ياد بياوريد ( فقط يکي از آنها ) نبايد 25 توماني باشد و همين طور هم هست . يک سکه 5 توماني داريم. شما با عبارت " يکي از آنها نبايد ... " فريب خورديد 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ♥️🍁🍂🌿♥️
😍🌹 150 گرم کره (هم دمای محیط) 1 عدد تخم مرغ نصف پیمانه شکر ، 1 بسته وانیل (5گرم) ، 2.5 پیمانه آرد (الک شده) مواد لازم برای کرم تارت : 4 پیمانه شیر ، 1 پیمانه شکر ، 1 عدد زرده تخم مرغ ، 4 قاشق غذاخوری آرد ، 4 قاشق غذاخوری نشاسته ، 1 قاشق غذاخوری کره ، 1 بسته کرم شانتی یا پودر خامه (75گرم). مواد رویی ؛ پودر پسته، توت فرنگی ، کیوی ، موز 🔹️ اول از همه ، تمام مواد لازم برای خمیر تارت بجز آرد رو با هم مخلوط میکنیم آرد رو الک و کم کم اضافه میکنیم ورز میدیم تا یه خمیر نرم بدست بیاریم حواستون باشه میزان آرد تقریبیه ممکنه کمتر از این مقدار آرد لازمتون شه ممکنه بیشتر شما وقتی دیدید خمیر نرمه و دیگه به دستتون نمیچسبه آرد اضافه نکنید، از خمیر قطعاتی به اندازه گردو برمیداریم و دقیقاً 12 قطعه بدست میاریم که من برای این دستور از 12 تا قالب تارت استفاده کردم . قالب ها رو یکی یکی با کره چرب میکنیم ، بعد ، هر قسمت از خمیر رو یکی یکی داخل قالب ها میزاریم و با دست لبه های قالب رو فشار میدیم و درون قالب پهن می کنیم. قالب ها رو یکی یکی داخل فر از قبل گرم شده با دمای 170 درجه میذاریم 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ♥️🍁🍂🌿♥️
14.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📢 انتشار نخستین‌بار 📹 ببینید | آیت‌الله العظمی گلپایگانی تضعیف نظام را حرام می‌دانست 🔻 روایت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از پیامی که آیت‌الله العظمی گلپایگانی برای ایشان فرستاده بودند 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ♥️🍁🍂🌿♥️
4.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👣👟👞👡👠 کفشای قدیمی و کهنتو خودت نو کن😎 خانم🙋‍♀_خون🏠ت_ باش😉🌈 -----🍃🌼🌸🌹🌸🌼🍃----- 🔮 @khanoomkhonee ❤️ 😘 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ♥️🍁🍂🌿♥️
✨مرکز امور خانواده آذربایجانشرقی✨
#لیلی_سر_به_هوا ☕🍁 #قسمت_53 گوشی را قطع کردم و لباسهای مشکی ام را پوشیدم و کمی کرم به صورتم زدم تا
☕🍁 عبور حاکم به سمت روستای سورچان «محله و ایشان را بازداشت میکنند و به سبب سرپیچی از دستور حکم مبنی بر ممنوع العبور بودن افراد عادی در هنگام قرق سرشان را از تن جدا کرده و آنها را در آب (رود) پلرود) میاندازند. جنازه با آب تا محل فعلی مزار ماچیان میآید و توسط مردم منطقه از آب گرفته و دفن میشود پس از اینکه ماجرا به گوش مردم میرسد سر ایشان نیز دوباره در کنار بدنشان به خاک سپرده شده و این محل مورد احترام قرار میگیرد.» منزل مادر بزرگم یعنی همان مادر مادرم در نزدیکی این امام زاده بود برای همین شماره اش را گرفتم تا از او بخواهم همان مکان هر ساله بایستند تا او را ببینیم تلفن را قطع کردم که توجهم به نیسان جلوییمان جلب شد. نیسان مسجد بود که دستگاهها را حمل میکرد؛ حدس می زدم که نیسان بعدی پشت سرمان باشد اما به عقب بر نگشتم و در گوش مبینا گفتم: سوتی ندی ها! - چرا چیشده مگه؟ - کلی گفتم یه وقت نشونش ندی بهم؛ راهی که امروز دسته می بریم حلالی شکله و یه خطا باعث میشه آبروی نداشتمون بره کف پاشنمون! تند تند سرش را تکان داد و :گفت باشه حواسم هست نیسان دوم از پدرم سبقت گرفت و برایش بوقی زد که نمی دادنم به معنای سلام بود یا می گفت" برو کنار نگاهی به پشت نیسان انداختم که او را هم سوار بر آن دیدم به ماشین تکیه داده بود و آن را حفاظ قرار داده بود. می خواستم نگاهم را از او بگیرم اما کشش عجیبی مرا ناتوان می کرد. در كمال تعجب او هم مرا نگاه میکرد پدرم بوقی زد و برای تمام کسانی که پشت ماشین سوار بودند، دستی تکان داد که او هم لبخندی زد و دستش را به نشانه سلام بالا آورد نفس در سینه ام حبس شده بود و سینه ام به شدت بالا و پایین میشد چشمانم را از او گرفتم و به ناخونهای بلندم دوختم. کمی دور تر از ،مسجد سر میدان پیاده شدیم و همه ماشین هایشان را در همان نزدیکی پارک کردند همه ی افراد گوشه ای جمع بودند تا کار های لازم انجام شود همه با تعجب به جمعیتی چشم دوخته بودیم که سر یک چیز بی ارزش بحث میکردند - خفه شو! صدای بلند یکی از هیئت امنا بود که بر سر فرزندش کوبیده می شد. دعوا میان دو پسر عمو بر سر یک طبل بود پوف کلافهای کردم و به ماشینی که آن جا پارک شده بود تکیه دادم چش از دعوا گرفتم و به او چشم دوختم او هم کلافه بود و به دعوای آن ها می نگریست بحث همچنان ادامه داشت که پدر یکی از آنها طبل را برداشت و در میان بوته ها هل داد و دسته ی آن را هم به جای دوری که حدس می زدم یکی از مزارع باشد پرتاب کرد تمام اهالی وساطت کردند که آنها کوتاه بیایند و یا نوبتی از آن طبل استفاده کنند بالاخره بحث خاتمه یافت و شروع به حرکت کردیم. وارد کوچه ی مسجد که کمی هم طولانی بود شدیم و هم چنان سینه زنان پشت آن ها حرکت میکردیم صدای مداحی نزدیکی به گوش می رسید؛ گویا دومین هیئت بودیم اما حیاط مسجد هم چنان شلوغ بود. امام زاده دو در داشت که از نسختين در گذشتیم و از در دوم وارد شدیم. همه مشغول فیلم برداری بودند؛ دوست نداشتم چهره ام در فیلمشان باقی بماند برای همین سرم را پایین انداختم مادرم میان من و مبینا ایستاد و گفت بریم زیارت؟ با ابوالفضل که نمیشه یکی از اهالی که علاقه ی زیادی به فرزند پسر داشت و خودش تنها صاحب یک فرزند دختر بود کنارم ایستاد و رو به مادرم گفت: هدی مره تو بشو زیارت بوکن ) بده من تو برو زیارت کن مادرم خوشحال شد و برادرم را به او سپرد به طرف امام زاده رفتیم و با سلام واردش شدیم مادرم نگاهی به من انداخت و گفت: از تو کیفم پول نذرت رو بردار سری به نشانه منفی تکان دادم و گفتم نمیخوام؛ نذر خودمه، خودم هم پولش رو میدم. - باشه. تنها بوسه ای بر ضریح نشاندم و نذر را درون آن انداختم. زیر لب شفای مریضان و پیش آمدن آن چه به صلاحم است را خواستار شدم و همراه مادرم و مبینا از آن جا بیرون آمدم به جمعیتی که اکنون در پشت مسجد بودند و پیوستیم با جرقه ای که در ذهنم زده شد دست مبینا را گرفتم و گفتم بریم زیارت؟ صدایش در هیاهوی طبل ها گم شد که با صدای بلندی گفتم: چی گفتی؟ متقابلا با صدای بلند جوایم را داد 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ♥️🍁🍂🌿♥️
10.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 موضوع : توجه به تنهایی فرزند؟ 💠 جهت مشاهده یا دانلود سایر قسمت‌های مجموعه کلیپ‌های مهارت‌های زندگی مشترک و تربیت فرزند به لینک زیر مراجعه کنید👇 https://shamiim.ir/Category/List 🏴 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ♥️🍁🍂🌿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا