❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#لیلی_سر_به_هوا ☕🍁 #قسمت_52 تپش قلبم شدیدا بالا رفته بود و دستانم عرق کرده بود، حجوم خون به طرف صور
#لیلی_سر_به_هوا ☕🍁
#قسمت_53
گوشی را قطع کردم و لباسهای مشکی ام را پوشیدم و کمی کرم به
صورتم زدم تا آن جوشهای لعنتی را بپوشاند؛ صورت سفیدم مانند شیر
ببرنج شده بود کمی از کرم را پاک کردم و دوباره نگاهی درون آیینه
انداختم سری به معنای پسندیدن تکان دادم و با روسری ام کلنجار رفتم. سخت ترین و زمان برترین قسمت آماده شدن ،من همین روسری بستن بود. وسواس عجیبی در آن داشتم که مبینا را با آن صبرش عاصی کرده بود و همیشه . :گفت بابا به روسریت محل ،نده خودش از بی توجهی می صاف میشه؛ اعصابم رو خورد کردی.
بالاخره موفق به بستنش شدم و چادرم را سر کردم.
طبق معمول مادرم مشغول پوشاندن لباسهای برادرم بود و پدرم هم موهایش را مرتب میکرد از پله ها پایین رفتم و کفش هایم را پوشیدم. با دیدن خاک روی کفشم آه از نهادم برخواست و از گوشه ی جاکفشی
واکس را برداشتم بعد از تمیز کردن کفشم دروازه را برای خروج ماشین از پارکینگ باز کردم و کنار مبینا رفتم.
- عاطی سرده - خیلی نگران نباش توی ماشین که بخاری ،روشنه اون جا هم که بریم ان قدر محوش میشیم سرما یادمون میره.
- مگه این جایی که امروز میریم یا بقیه مسجد ها فرق
می
کنه؟
- آره، این جا بقعه دو تا از امام زاده هاست که هنوز مردم نمی دونن، که فرزند امام کاظم (ع) هستند یا فرزند آقا سید عبدالله و نوه های امام سجاد؟ - چه جالب میشه زیارت هم کرد؟
پدر ماشین را از در خارج کرد و مادرم پس از بستن دراوازه سوارش شد. سری تکان داد و همانطور که سوار میشدم :گفتم آره ولی خیلی شلوغه مشغول احوال
سوار ماشین شدیم و مبینا و مادرم مشغول احوال پرسی شدند. در ماچیان بقعه ای وجود دارد که منسوب به دو نفر از سادات بنامهای آقا سید مرتضی و آقا سید ابراهیم است سند مکتوبی در خصوص پیشین تاریخی آنان وجود دارد عامه مردم نظرشان این است این دو تن از فرزندان امام موسی کاظم (ع) هستند. نظر دیگری هم در این رابطه موجود هست که این دو تن از فرزندان آقا سید عبدالله و از نوادگان امام سجاد(ع)
هستند. این دو بزرگوار از سادات علوی بودند که در جریان مهاجرت سادات از ظلم مناطق عراق به سمت مناطق شمالی ایران مهاجرت کردند. این دو سید از مسیر طبرستان(مازندران) به سمت غرب(گیلان) حرکت کرده و به سمت منطقه اشکور مناطق ییلاقی رحیم آباد رودسر) راهی شدند. آقا سید مرتضی و آقا سید ابراهیم در مسیر حرکت با پیشقراولان حاکم «سورچان» مواجه میشوند که جاده را در قرق گرفته بودند برای
#ادامه_دارد
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ازدواج
#پوراحمد_خمینی
#قسمت_22
🔻 موضوع : وقت بچه ها را چطور پر کنیم؟
💠 جهت مشاهده یا دانلود سایر قسمتهای مجموعه کلیپهای مهارتهای زندگی مشترک و تربیت فرزند به لینک زیر مراجعه کنید👇
https://shamiim.ir/Category/List
#شبتون_پراز_یاد_خدا
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
🕌 گناه و مهلت توبه
✍امام صادق علیه السّلام : بنده چون گناهى کند از بامداد تا شب مهلت دارد، پس اگر آمرزش خواست (آن گناه) بر او نوشته نشود.
📝شـــرح:در روایتی دیگر آمده است که چون کسى گناهى کند هفت ساعت مهلت دارد و در این حدیث از صبح تا شب مهلتش ذکر شده است و براى جمع میان دو حدیث علامه مجلسى (ره) فرماید: یعنى به اندازه این مدت، و ممکن است مدت این مهلت نسبت به اشخاص و حالات و گناهان متفاوت باشد یا مقصود از (((غدوة))) و بامداد پیش از ظهر باشد و مقصود از شب نزدیکهاى شب.
📚اصول کافى جلد 4
📚 شک در افعال یا رکعات نماز مستحبی
🔷 سؤال: در صورت شک در افعال یا رکعات نماز نافله، وظیفه مکلف چیست؟
☑️ جواب: اگر در افعالِ (رکنی یا غیر رکنی) نماز مستحبی شك كند چنانکه محل آن نگذشته باشد، بايد آن را به جا آورد و اگر محل آن گذشته باشد، به شك خود اعتنا نكند.
اما اگر در شمارۀ ركعتِ نماز مستحبی شك كند، اختیار دارد که بنا را بر کمتر یا بیشتر بگذارد؛ مگر آنکه طرف بیشتر موجب بطلان نماز شود که در این صورت بنا را بر کمتر بگذارد؛ (مانند اینکه شك كند دو ركعت خوانده يا سه ركعت که بنا را بر دو بگذارد و اگر شك بین یک و دو باشد به هر طرف شك عمل كند، نماز صحيح است).
#احکام_شکیات #شکیات_نماز
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
#عاشقانه_برای_همسرم
بودنت،خندیدنت
نگاهت،صدایت
اینها ،
تمامِ قرص های آرامش بخشِ دنیا را بی اعتبار میکنند. . .❣️
════༻❤༺════
💑 نشانه های ناراحت شدن یک مرد از همسرش:
🔸ممکن است کم حرف شود یا منــزوی گردد
🔸ممکن است خودش را با کار مشغول کند.
🔸سعی می کند دیرتر به خانه بیایـــد.
🔸مثلث سازی با عضو دیگری از خانواده
🔸ارتباط چشمی برقرار کردن با همسر کم می شود.
🔸شوخی های مبتنی بر صممیمت کاهش پیدا می کند.
🔸تشکر و قدردانی از همسر کاهش پیدا می کند.
🔸دیر یا زود خوابیدن، جدا خوابیدن و ...
🔸کم محلی به یکدیگر و حتی تحقیر دیگری
✍ این نشانه ها بیانگر این است که همــسر شما ناراحت و گرفته است و از بیان ناراحتی خود هم خودداری می کند.
برای برطرف کردن ناراحتی اش پیش قدم شوید و نگذارید یک دلخـــوری ســــاده به کینـــه ای عمـــیق تبدیل شـــود.💞
#خانمها_بخوانند
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
تربیت کودک_استادمیری_جلسه دوم.mp3
8.74M
#دوره_تربیت_کودک
بر اساس دیدگاه استاد پناهیان
🌹مدرس: حجت الاسلام دکتر علی میری
🔹جلسه دوم
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#تست_هوش ۲۲۳ مسئله 1 - فرض کنيد راننده يک اتوبوس برقي هستيد. در ايستگاه اول 6 نفر وارد اتوبوس مي ش
#جواب
مسئله 1 - راننده اتوبوس هم سن شما بايد باشد . چون جمله اول سوال مي گويد " تصور کنيد که راننده اتوبوس هستيد."
جواب مسئله 2 - همه کلاغ ها ، چون آنها فقط " در شرف پرواز " هستند و هنوز از روي درخت بلند نشده اند..( اگر جواب شما 2=3-5 بوده بدانيد دوباره محاسبات جلوي تفکرتان را گرفته است.)
جواب مسئله 3 - هيچ . آن نوح بود که حيوانات را به کشتي برد و نه موسي ( "چه تعداد " جلوي فکر کردن شما را گرفته است.)
جواب مسئله 4 - سوال اشتباه است. چون وقتي از اردک استفاده شده ديگر نبايد از کلمه تخم "مرغ" استفاده شود!
جواب مسئله 5 - آنها جان سالم بدر برده اند . شما به وسيله کلمه دفن کردن منحرف شده ايد در حاليکه آنها "بازماندگان" هستند!
جواب مسئله 6 - يک 25 توماني و يک 5 توماني . به ياد بياوريد ( فقط يکي از آنها ) نبايد 25 توماني باشد و همين طور هم هست . يک سکه 5 توماني داريم. شما با عبارت " يکي از آنها نبايد ... " فريب خورديد
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
#تارت_میوه😍🌹
150 گرم کره (هم دمای محیط)
1 عدد تخم مرغ
نصف پیمانه شکر ،
1 بسته وانیل (5گرم) ،
2.5 پیمانه آرد (الک شده)
مواد لازم برای کرم تارت :
4 پیمانه شیر ،
1 پیمانه شکر ،
1 عدد زرده تخم مرغ ،
4 قاشق غذاخوری آرد ،
4 قاشق غذاخوری نشاسته ،
1 قاشق غذاخوری کره ،
1 بسته کرم شانتی یا پودر خامه (75گرم).
مواد رویی ؛
پودر پسته،
توت فرنگی ،
کیوی ،
موز
🔹️ اول از همه ، تمام مواد لازم برای خمیر تارت بجز آرد رو با هم مخلوط میکنیم آرد رو الک و کم کم اضافه میکنیم ورز میدیم تا یه خمیر نرم بدست بیاریم حواستون باشه میزان آرد تقریبیه ممکنه کمتر از این مقدار آرد لازمتون شه ممکنه بیشتر شما وقتی دیدید خمیر نرمه و دیگه به دستتون نمیچسبه آرد اضافه نکنید، از خمیر قطعاتی به اندازه گردو برمیداریم و دقیقاً 12 قطعه بدست میاریم که من برای این دستور از 12 تا قالب تارت استفاده کردم . قالب ها رو یکی یکی با کره چرب میکنیم ، بعد ، هر قسمت از خمیر رو یکی یکی داخل قالب ها میزاریم و با دست لبه های قالب رو فشار میدیم و درون قالب پهن می کنیم. قالب ها رو یکی یکی داخل فر از قبل گرم شده با دمای 170 درجه میذاریم
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢 انتشار نخستینبار
📹 ببینید | آیتالله العظمی گلپایگانی تضعیف نظام را حرام میدانست
🔻 روایت حضرت آیتالله خامنهای از پیامی که آیتالله العظمی گلپایگانی برای ایشان فرستاده بودند
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ایده
👣👟👞👡👠
کفشای قدیمی و کهنتو خودت نو کن😎
خانم🙋♀_خون🏠ت_ باش😉🌈
-----🍃🌼🌸🌹🌸🌼🍃-----
🔮 @khanoomkhonee ❤️
#بانوجان_ذخیره_اش_کن_برای_دوستات_فورواردکن😘
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#لیلی_سر_به_هوا ☕🍁 #قسمت_53 گوشی را قطع کردم و لباسهای مشکی ام را پوشیدم و کمی کرم به صورتم زدم تا
#لیلی_سر_به_هوا ☕🍁
#قسمت_54
عبور حاکم به سمت روستای سورچان «محله و ایشان را بازداشت میکنند و به سبب سرپیچی از دستور حکم مبنی بر ممنوع العبور بودن افراد عادی در هنگام قرق سرشان را از تن جدا کرده و آنها را در آب (رود) پلرود) میاندازند.
جنازه با آب تا محل فعلی مزار ماچیان میآید و توسط مردم منطقه از آب گرفته و دفن میشود پس از اینکه ماجرا به گوش مردم میرسد سر ایشان نیز دوباره در کنار بدنشان به خاک سپرده شده و این محل مورد احترام قرار میگیرد.» منزل مادر بزرگم یعنی همان مادر مادرم در نزدیکی این امام زاده بود برای همین شماره اش را گرفتم تا از او بخواهم همان مکان هر ساله بایستند تا او را ببینیم تلفن را قطع کردم که توجهم به نیسان جلوییمان جلب شد. نیسان مسجد بود که دستگاهها را حمل میکرد؛ حدس می زدم که نیسان بعدی پشت سرمان باشد اما به عقب بر نگشتم و در گوش مبینا گفتم: سوتی ندی ها!
- چرا چیشده مگه؟
- کلی گفتم یه وقت نشونش ندی بهم؛ راهی که امروز دسته می بریم حلالی شکله و یه خطا باعث میشه آبروی نداشتمون بره کف پاشنمون!
تند تند سرش را تکان داد و :گفت باشه حواسم هست
نیسان دوم از پدرم سبقت گرفت و برایش بوقی زد که نمی دادنم به معنای سلام بود یا می گفت" برو کنار نگاهی به پشت نیسان انداختم که او را هم سوار بر آن دیدم به ماشین تکیه داده بود و آن را حفاظ قرار داده بود. می خواستم نگاهم را از او بگیرم اما کشش عجیبی مرا ناتوان می کرد. در كمال تعجب او هم مرا نگاه میکرد پدرم بوقی زد و برای تمام کسانی که پشت ماشین سوار بودند، دستی تکان داد که او هم لبخندی زد و دستش را
به نشانه سلام بالا آورد نفس در سینه ام حبس شده بود و سینه ام به شدت بالا و پایین میشد چشمانم را از او گرفتم و به ناخونهای بلندم دوختم.
کمی دور تر از ،مسجد سر میدان پیاده شدیم و همه ماشین هایشان را در همان نزدیکی پارک کردند همه ی افراد گوشه ای جمع بودند تا کار های لازم انجام شود همه با تعجب به جمعیتی چشم دوخته بودیم که سر یک چیز بی ارزش بحث میکردند
- خفه شو!
صدای بلند یکی از هیئت امنا بود که بر سر فرزندش کوبیده می شد. دعوا میان دو پسر عمو بر سر یک طبل بود پوف کلافهای کردم و به ماشینی که آن جا پارک شده بود تکیه دادم
چش از دعوا گرفتم و به او چشم دوختم او هم کلافه بود و به دعوای آن ها می نگریست بحث همچنان ادامه داشت که پدر یکی از آنها طبل را برداشت و در میان بوته ها هل داد و دسته ی آن را هم به جای دوری که حدس می زدم یکی از مزارع باشد پرتاب کرد
تمام اهالی وساطت کردند که آنها کوتاه بیایند و یا نوبتی از آن طبل استفاده کنند بالاخره بحث خاتمه یافت و شروع به حرکت کردیم. وارد کوچه ی مسجد که کمی هم طولانی بود شدیم و هم چنان سینه زنان پشت آن ها حرکت میکردیم صدای مداحی نزدیکی به گوش می رسید؛ گویا
دومین هیئت بودیم اما حیاط مسجد هم چنان شلوغ بود.
امام زاده دو در داشت که از نسختين در گذشتیم و از در دوم وارد شدیم. همه مشغول فیلم برداری بودند؛ دوست نداشتم چهره ام در فیلمشان باقی بماند برای همین سرم را پایین انداختم مادرم میان من و مبینا ایستاد و
گفت بریم زیارت؟
با ابوالفضل که نمیشه
یکی از اهالی که علاقه ی زیادی به فرزند پسر داشت و خودش تنها صاحب یک فرزند دختر بود کنارم ایستاد و رو به مادرم گفت: هدی مره تو بشو زیارت بوکن ) بده من تو برو زیارت کن
مادرم خوشحال شد و برادرم را به او سپرد به طرف امام زاده رفتیم و با سلام واردش شدیم مادرم نگاهی به من انداخت و گفت: از تو کیفم پول نذرت رو بردار
سری به نشانه منفی تکان دادم و گفتم نمیخوام؛ نذر خودمه، خودم هم پولش رو میدم.
- باشه.
تنها بوسه ای بر ضریح نشاندم و نذر را درون آن انداختم. زیر لب شفای مریضان و پیش آمدن آن چه به صلاحم است را خواستار شدم و همراه مادرم و مبینا از آن جا بیرون آمدم به جمعیتی که اکنون در پشت مسجد بودند و پیوستیم با جرقه ای که در ذهنم زده شد دست مبینا را گرفتم و گفتم بریم زیارت؟
صدایش در هیاهوی طبل ها گم شد که با صدای بلندی گفتم: چی گفتی؟
متقابلا با صدای بلند جوایم را داد
#ادامه_دارد
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ازدواج
#پوراحمد_خمینی
#قسمت_23
🔻 موضوع : توجه به تنهایی فرزند؟
💠 جهت مشاهده یا دانلود سایر قسمتهای مجموعه کلیپهای مهارتهای زندگی مشترک و تربیت فرزند به لینک زیر مراجعه کنید👇
https://shamiim.ir/Category/List
#شبتون_مهدوی
#یا_فاطمه_الزهرا🏴
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
دامهای شیطان🔥
❌آرزوهای دور و دراز:👇
✨داشتن آرزو به صورت معقول نه تنها عیب نیست بلکه عامل حرکت برای ساختن آینده است.
⭕️آنچه عیب است آرزوهای دور و دراز و بی پایان است که انسان را به خود مشغول داشته و از حق باز می دارد و یکی از دامها و برنامه های شیطان محسوب می شود.
🌹قرآن به این شیوه شیطان اشاره نموده و می فرماید:
شیطان اعمال زشت (منافقان را) در نظرشان زینت داده و آن را با آرزوهای طولانی فریفته است.
✨حضرت علی علیه السلام می فرماید: خطرناک ترین چیزی که بر شما از آن می ترسم دو چیز است پیروی از هوای نفس و آرزوهای طولانی. اما پیروی از هوی و هوس مانع حق می شود و آرزوهای طولانی آخرت را به فراموشی می سپارد.
📚محمد 25.
نهج البلاغه، خطبه 42.
📚 اقتدا به امام جماعت در حال رفتن به رکوع
💠 سؤال: آیا هنگامی که امام جماعت در حال خم شدن برای رکوع است اما به حد رکوع نرسیده، می توان اقتدا کرد؟
✅ جواب: در رکعت اول و دوم اشکال ندارد، ولی در رکعت سوم و چهارم، احتیاط این است که صبر کرده و در رکوع اقتدا کند.
#احکام_نماز_جماعت
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
آقایان عزیز❗️
📝 در برابر جمع و یا حتی در حضور بچتون به از همسرتون انتقاد نکنید. برای همسرتون هدیه بگیرید. گاهی هم سکوت کنید.
📝 همیشه عصبانی شدن و بهانهگیری به شما کمک نمیکند. شاید برخی از اوقات لازم باشد سکوت کنید و در برابر اشتباه همسرتان حرفی نزنید.シ
#شیوه_همسرداری
#آقایان_بخوانند
#ایده_شیطنت
عاشقی دیوانهام؛ گل با تَبر میآورم!
تو بگو"سین"و ببین، اَلسّاعه سَرمیآورم
آن دوچشمی راکه دنبالِ تو سوسو میکند
کور...نه ؛ بادست خود ازکاسه درمیآورم😉😉😉😊❤️
════༻❤༺════
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
تربیت کودک_استادمیری_جلسه سوم.mp3
9.11M
#دوره_تربیت_کودک
بر اساس دیدگاه استاد پناهیان
🌹مدرس: حجت الاسلام دکتر علی میری
🔹جلسه سوم
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #کلیپ_نوشت | اصرار دارم نگویم خاورمیانه!
👈🏻 حضرت آیتالله خامنهای: منطقهی ما را میگویند: خاورمیانه! خاورمیانه یعنی چه؟ یعنی اصل دنیا و مرکز دنیا اروپا است؛ مثل همان داستان ملّانصرالدّین که گفتند مرکز دنیا کجا است؟ گفت همین جایی که میخ طویلهی خر من است؛ اینجا مرکز دنیا است! هر منطقهای که از اروپا دور است، اسمش منطقهی خاور دور است؛ چون دور از اروپا است؛ هر کدام که نزدیک است، مثل بعضی کشورهای شمال آفریقا، این خاور نزدیک است؛ هر کدام میانهی اینها است، خاور میانه است؛ یعنی ملاک و اصل و اساس در نامگذاری کشورها هم عبارت است از اروپا. غربیها این قدر برای خودشان حق قائل بودند! این است که بنده اصرار دارم نگویم خاورمیانه، بگویم غرب آسیا. غرب آسیا است دیگر؛ چرا میگوییم خاورمیانه؟ ۱۴۰۱/۰۸/۱۱
🔹 رسانه KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب، کلیپ نوشت «اصرار دارم نگویم خاورمیانه!» را منتشر میکند.
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شام_فوری
#فینگر_فود
☆○☆○☆○☆○☆○☆○☆○☆
مواد لازم :
ژامبون ۱۰ ورق 🥓
پنیر پنج ستاره آمل ۱ عدد 🧀
زیتون سبز ۱۰ عدد
زیتون سیاه ۱۰ عدد
نصف فلفل دلمه قرمز
شوید ۱ قاشق غذا خوری🌿
روغن زیتون ۴ قاشق غذا خوری
جعفری ۱ قاشق غذا خوری☘
سیر ۱ حبه 🧄
نمک و فلفل سیاه 🧂🌶
نان برگر ۵ عدد🍔
😋👆
.
.
.
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
✅👈جلوگیری از بو گرفتن لباس ها در کشو
🔸در کمد لباس کیسه ای کوچک از گچ بگذارید
تا لباس هایتان هرگز بوی بد نگیرند
گچ به دلیل خاصیت جذب کنندگی بالا،تمامی بوها را به خود جذب میکند.
خانم🙋♀_خون🏠ت_ باش😉🌈
-----🍃🌼🌸🌹🌸🌼🍃-----
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#لیلی_سر_به_هوا ☕🍁 #قسمت_54 عبور حاکم به سمت روستای سورچان «محله و ایشان را بازداشت میکنند و به سبب
#لیلی_سر_به_هوا 🍁☕
#قسمت_55
هم بريم
صدایش در هیاهوی طبلها گم شد که با صدای بلندی گفتم چی گفتی؟
متقابلا با صدای بلند جوابم را داد.
- میگم الان زیارت بودیم که دوباره بریم؟
- اون جا رو نمیگم؛ این جا مزار شهید عشوری هست، بریم؟
- جدی میگی؟ بریم!
همراه هم به طرف مزار شهید عشوری رفتیم ورودی مزار به گونه ای شلوغ بود که به سخی وارد آن شدیم و زیارت کردیم. یادم هست تشییع جنازه ی ایشان چه قدر شلوغ بود و حتی نمی توانستی میلی متری از
جایت تکان بخوری دوست داشتم زمان بیشتری آن جا بمانم و حداقل زیارتی بخوانم اما میترسیدم هیئت برود و ما جا بمانیم. با هزار ببخشید و تحمل چشم غرههای خانمها که روی پایشان لگد کرده بودیم، از آن جا
خارج شدیم و به طرف هیئت رفتیم.
- خب آخه مجبورین این جا بشینین؟
- مبینا اینها مسافرن از شهرهای دیگه برای زیارت مزار شهید و دو
تا امام زاده ها میان.
باورش نمی شد.
- عاطفه بریم اون جا یه چیزی بگیریم بخوریم؛ دارم می میرم.
راهمان را به طرف بساطی که آن کنار پهن ،بود کج کردیم که قطرار گلاب روی صورتمان چکید با ناله عینکم را از چشمانم برداشتم و رویش را نگاه کردم دستمال را از کیفم بیرون کشیدم و مشغول پاک کردنش شدم
که مبینا :گفت حالا که فکر میکنم میبینم همچین دروغ هم نمی گفتیا. واقعا نیاز میشه
ابرو هایم را بالا انداختم و با ژست مغرورانهای به او که در حال خرید کیک و آبمیوه بود، نگاه کردم.
- مبینا، آبمیوه نگیر!
- چرا؟
- جلوتر میدن.
از در ماچیان خارج شدیم و پشت هیئت به راه .فتادیم همان راه برگشت را طی می کردیم با تفاوت این که الان بیسار شلوغ تر از زمان آمدن بود و شد گفت که تمام جاده ها بسته شده بود. خروجی کوچه ایستگاه های صلواتی بود که همه به آن سمت هجوم بردند با گرفته شدن سینی شربت و
خرما جلویمان از حرکت ایستادم و دستم را به نشانه " میل ندارم" بالا آوردم. پسرک پررو بدون این که از رو برود سینی را جلویم نگه داشت که چشم غره ای رفتم و یک شربت برداشتم.
دست مبینا را کشیدم و به طرف دیگر خیابان رفتیم که مادر بزرگم آن جا ایستاده بود پدرم را دیدم که به سمت ماشین می رفت اما اثری از مادرم
نبود.
- مبينا؟ مامانم کوش؟
نگاهی به اطراف انداخت و پشت سرمان را نشان داد و گفت اوناهاش؛ داره میاد.
دستی تکان دادم که ما را دید و به قدم هایش سرعت داد. در آغوش مادربزرگم پریدم و او را محکم به خود فشار دادم تنها فرد خانواده ام بود که او را شدیدا دوست میداشتم با دستهای چروکیده اش شانه ام را نوازش کرد و بوسی بر گونه ام به یادگار زد. موهای سپیدی که از روسری سفیدش بیرون افتاده بود را به داخل فرستادم و دستش را در دستم صدا کردم. مبینا را به او
نگاه داشتم او را همیشه با نام "عزیز جون ..
معرفی کردم و او هم با مادربزرگم دست داد.
می
- عزیز جون این مبیناست؛ دوست و همسایه من و مبینا، ایشون
عزيزجون منه.
کمی حرف زدیم که عزیز جون پارچهی نازک سبزی را در دستم گذاشت و از جیبش پارچهی دیگری در آورد و به مبینا داد.
انشالله شیمی عروسی بینیم دتر جان ) انشالله عروسیتون رو ببینم دختر
جان.)
با نزدیک شدن مادرم از او خداحافظی کردیم و به سمت ماشین رفتیم. در كمال تعجب من و آقای میم در دو طرف خیابان و موازی از هم راه افتادی
رفتیم. سرم را به زیر انداختم مبینا دستان عرق کرده ام که ناشی از اضطراب بود را در دستانش فشرد و با این کارش آرامشی به وجودم
تزریق کرد.
- مبینا امروز بابای مهدی نیومده؛ نه؟
- مامانشم نیومده.
- عجيبه
سوار ماشین شدیم که پدرم رو به ما گفت: خسته نباشین.
دستم را روی موهایش گذاشتم و خاک ها را تکان دادم و به او گفتم
#ادامه_دارد
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ازدواج
#پوراحمد_خمینی
#قسمت_24
🔻 موضوع : با چرتکه های دنیایی نگاه نکنیم!
💠 جهت مشاهده یا دانلود سایر قسمتهای مجموعه کلیپهای مهارتهای زندگی مشترک و تربیت فرزند به لینک زیر مراجعه کنید👇
https://shamiim.ir/Category/List
#شبتون_پراز_یاد_خدا
#یا_فاطمه_الزهرا 🏴
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
#یک_آیه_یک_تدبر
✨📖✨ وَ إِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَ إِنِّي أُعِيذُهَا بِکَ وَ ذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ (36 - آل عمران)
⚡من او را مريم نام گذاردم، و او و فرزندانش را از (وسوسههای) شيطان رانده شده، در پناه تو قرار میدهم.
🤲این دعای مادر حضرت مریم (س) در زمان تولد اوست. این آیه نشان میدهد بهترین دعایی که برای سعادت یک فرزند لازم است پناه خواستن از خدا بر او از حملات شیاطین است، چون فرزندی که از شیطان در امان باشد، بر والدین تندی نمیکند، قانع است و شاکی از والدین خود نیست، مطیع است و باعث دردسر والدین نمیشود.
❄پس چنین کسی را بیتردید حق تعالی از رحمتش روزی خواهد داد و این روزی اگر هم کم باشد، باعث رضایت او و سعادت دنیوی و اخروی او خواهد شد. طبق قرآن، اگر پدری قبل از تولد فرزندش با مال حرام، شیطان را بر فرزند خود نزدیک کرده باشد،
✨📖✨وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ (64 - اسراء)
⚡و در ثروت و فرزندانشان شركت جوی، و آنها را با وعدهها سرگرم كن.
🔥چنین فرزندی اگر سر تا پای او را والدین طلا بگیرند باز هم به آنان بیاحترامی و جسارت و تندی خواهد کرد، چون آنان شیطان را در تسلط بر فرزند با این مال حرام بر خود مقدمتر کردهاند. اگر والدین چنین فرزندی را نصیحت کنند و به ترکِ شرارت و نیکی بخوانند شیطانِ همراه او که دشمن مبین اوست او را به شرارت و معصیت الهی امر خواهد کرد. چنین فرزندی را اگر والدین امکانات دهند و بهترین زندگی بر او فراهم کنند و بهترین همسر را بر او بگیرند باز او تحت امر شیاطین مجاور خود برای معصیت الهی است.
👈این نکته قابل توجه عدۀ زیادی از این جماعت امروزی است که گمان میکنند با فراهم کردن امکانات زندگی برای فرزندانشان حتی از حرام الهی، باعث ایجاد یک زندگی آرام بر آنان خواهند شد. این نادانان از ناآرامیهایی که شیطان (دشمن نامرئی انسان) بر انسان میکند غافل هستند.
📚 غسل با وجود موی مصنوعی
💠 سؤال: آیا غسل و وضوی کسی که جلوی سرش موی مصنوعی گذاشته است، اشکال دارد؟
✅ جواب: اگر موی مصنوعی به صورت کلاه گیس باشد، باید برای غسل و وضو برداشته شود؛ ولی اگر مو بر پوست سر کاشته شده و مانع رسیدن آب به پوست سر باشد و برداشتن آن ممکن نباشد (یا مستلزم ضرر یا مشقت غیر قابل تحمل باشد)، باید غسل و وضوی جبیره ای انجام شده و بنابر احتیاط، تیمّم نیز انجام شود.
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
🍃زن ها اگر شاد باشند
❤️ خانه می تپد
زن ها اگر موهایشان را شکل دهند ، اگر صورتشان را آرایش کنند ، اگر لباسهای شاد بپوشند زندگی در خانه جریان پیدا می کند
زن ها اگر کودک درونشان هنوز شیطنت کند ، اگر شوخی کنند ، بخندند ، همه اهل خانه را به زندگی نوید می دهند...
اگر روزی زن خانه چشمهایش رنگ غم بدهد
حرفهایش بوی گلایه و کسالت بدهد
اگر ذره ای بی حوصله و ناامید به نظر برسد
تمام اهل خانه را به غم کشیده است
آری زن بودن دشوار است
زنان ارمغان آور شادی ، گذشت و خنده اند
یادمان نرود قلب خانه باید بتپد
💞آقای محترم مواظب قلب خانه ات باش💞
⚜️وقتی با همسرتون دعواتون میشه، دیوار بلندی که تو زندگی آجر آجر ساختید رو از ریشه نزنید خراب کنید❗️
☝️الان مشکل یدونه آجره!!🧱
✅همونو حل کنید فقط.
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
تربیت کودک_استادمیری_جلسه چهارم.mp3
9.13M
#دوره_تربیت_کودک
بر اساس دیدگاه استاد پناهیان
🌹مدرس: حجت الاسلام دکتر علی میری
🔹جلسه چهارم
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️