فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 در تربیت بچههایم به بن بست رسیدم! چه کنم؟!
🔻 کسی در ارتباط با بچهاش دچار مشکل شده بود. گفتم گاهی تشویقش کن. گاهی نمکی و آرام تنبیهش کن. گاهی منطقی با او حرف بزن.
الگوی رفتاری از خودت نشان بده. گفت همه اینها را انجام دادهام. نمیدانم چرا اثر ندارد؟!
🔹 پرسیدم آیا وقتی تنبیهش میکنی که عصبانی هستی؟ گفت بله.
🔹 گفتم موقعی تشویقش میکنی که خودت سر حال هستی؟ یک کمی فکر کرد، گفت خب معمولاً اینجوری میشود.
✴️ گفتم ببین، اینجا بچهات تربیت نمیشود، بیتربیت میشود! میدانی چرا؟ میگوید ملاک، رفتار غلط و درست من نیست، ملاک حال بابایی است.
این سر حال باشد همه را میبخشد، سر حال نباشد هیچ کس را نمیبخشد، مجازات میکند.
♨️ پس موضوع حال است. این را از تو یاد گرفته. هر وقت حال داشتی نماز خواندی و هر وقت حال نداشتی نماز نخواندی. مهم حالَت است! عشقت بوده یک دفعهای کار خوب بکنی کار خوب کردی. عشقت کشیده نماز خواندی، نماز خواندی. عشقت نکشیده نخواندی.
آن چیزی که میبیند میگوید بابای ما عشقی است. پس ما هم عشقی باشیم. بعد آن عشقی میشود تو حالَت گرفته میشود. آن هم مثل تو است!
☑️ بچه باید ببیند که شما چند بار عصبانی شدی ولی هیچ نگفتی و لبخند زدی. بچه اینها را میفهمد!
"حجت الاسلام پناهیان"
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙بشنوید| برتر از زنان تمام دورانها
🔺رهبرانقلاباسلامی: در روایت امام صادق علیهالصّلاةوالسّلام چنین است که فرشتگان الهی نزد فاطمه زهرا سلاماللهعلیها میآمدند؛ با او حرف میزدند و آیات الهی را بر او میخواندند؛ همان تعبیراتی که نسبت به مریم، علیهاسلام در قرآن هست که: «ان الله اصطفیک و طهّرک و اصطفیک علی نساء العالمین(۲).» این عبارات را فرشتگان به فاطمه زهرا سلاماللهعلیها خطاب میکردند و میگفتند: «یا فاطمة، انّ الله اصطفیک و طهَّرک؛» خدا تو را برگزیده و پاک قراردادهاست. «و اصطفیک علی النساء العالمین؛» تو را بر زنان عالم برتری دادهاست.
🏴 ۱۳۷۱/۰۹/۲۵
🌱
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#لیلی_سر_به_هوا ☕🍁 #قسمت_51 با نگاه کردن به حیاطی که پر از ازدحام جمعیت بود و تنها راه رفت و آمد د
#لیلی_سر_به_هوا ☕🍁
#قسمت_52
تپش قلبم شدیدا بالا رفته بود و دستانم عرق کرده بود، حجوم خون به طرف صورتم را حس میکردم و گرمم شده بود. خرما را به یکی از دختر ها دادم و پشت آرامگاه سید خانم که در گوشه ی حیاط قرار داشت، نشستم چند نفری آن پشت بودند اما بهتر از جمعیتی بود که با ازدحامش اضطرابم را بیشتر میکرد
خودم را آرام میکردم گذر زمان کند تر از همیشه شده بود. کلافه شدم و
:گفتم
این ها هم که قصد رفتن ندارن.
خانمی که کمی دور از از من نشسته بود گویی صدایم را شنید که به سمتم برگشت نگاهی به سویم انداخت که به تو چه دختره ی فضول؟ تو سر پیازی یا ته پیاز؟ در آن موج میزد در دلم برو بابایی نثارش کردم و
:گفتم
- من فکر غلطی که کردم هستم و این عجوزه فکر چی؟
دچار خوددرگیری شده بودم؛ این بنده خدا که چیزی به من نگفته بود. کلافه بودم و حتی نمی توانستم به او نیم نگاهی بیاندازم. با رفتن آن ها، به
طرف ماشین حرکت کردم پاهایم را که از دروازه بیرون گذاشتم، او را دیدم که که با لبخند از ماشین پیاده میشد و به طرف من می آمد. دست و پایم را گم کرده بودم اما همراه با تپش قلب همیشگی و بدون ذره ای تغییر در رفتارم به طرف ماشین رفتم احساس گرما میکردم که شیشه را پایین آوردم و در جواب پدر که میگفت خسته نباشی اجرت سیدالشهدا
ممنونی .گفتم خدا را شکر که مبینا همراهم نبود مگر نه مرا تا چند روز مرا مضحکه ی عام می ساخت.
***
تا صبح بیدار بودم و زیارت عاشورا تلاوت میکردم؛ کار هر سالم بود که روز عاشورا تا صبح بیدار بمانم و قرآن و زیارت عاشورا بخوانم. شاید عقیده خیلی ها باشد که این کار ریا است اما من این کار را در خفا انجام می دادم انجام این کارها تنها برای آرامش روح و روانم بود و بس! چشمانم از فرط خستگی در حال بسته شدن بودند اما با صدای اذان بلند شدم و وضو گرفتم سجاده ام را پهن کردم و مثل همیشه به آن نگاهی انداختم؛ بازش که می کردم تمام حال خوب به من تزریق می شد.
هنوز هم خسته بودم سجاده را جمع کردم و همان جا دراز کشیدم. ساعت هشت صبح بود که مادرم بیدارم کرد و گفت پاشو صبحونه بخور، بریم
ماچیان.
تکه ای نان و پنیر خوردم و پیش از همه به سمت اتاقم رفتن تا آماده شوم. ابتدا به مبینا زنگ زدم و همین که تلفن را برداشت، گفتم: جلدی آماده شو
بریم.
با صدای خواب آلودی گفت:
- ها؟ کجا بریم؟
- ماچیان دیگه
- این وقت صبح؟
- امروز عاشوراعه دیگه باهوش
- خاب شرت رو کم کن، لباس بپوشم.
من که از اخلاقش خبر داشتم و میدانستم به محض قطع کردن تلفن، آن را کنار میگذارد و دوباره میخوابد :گفتم برو صورتت رو آب بزن من مطمئن شم قطع کنم.
- رسوا کردی...
صدایم را کمی بلند کردم و گفتم د زود باش؛ من هنوز لباس نپوشیدم.
چند لحظه بعد گفت: شستم قطع کن!
مبینا، باز دوساعت نشینی صبحونه کوفت کنیا، زود بپوش!
سر صبحی، بدون صبحونه بیام؟
- شکمو! تو بیا اون جا یه چیزی میخرم بخوریم
به حساب تو دیگه؟
گوشی را قطع کردم و لباسهای مشکی ام را پوشیدم و کمی کرم به صورتم زدم تا آن جوشهای لعنتی را بپوشاند؛ صورت سفیدم مانند شیر ببرنج شده بود کمی از کرم را پاک کردم و دوباره نگاهی درون آیینه انداختم سری به معنای پسندیدن تکان دادم و با روسری ام کلنجار رفتم.
#ادامه_دارد
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ازدواج
#پوراحمد_خمینی
#قسمت_21
🔻 موضوع : ضررهای فرزند کمتر
💠 جهت مشاهده یا دانلود سایر قسمتهای مجموعه کلیپهای مهارتهای زندگی مشترک و تربیت فرزند به لینک زیر مراجعه کنید👇
https://shamiim.ir/Category/List
#شبتون_پراز_یاد_خدا
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
✅بعد از مرگ
✍️حضرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود : هفت چیز برای بنده بعد از مرگ در جریان است :
❶ دانشی که بیاموزد که دیگران از آن بهره مند شوند؛
❷ رودی به جریان اندازد تا همه مردم به خصوص طبقه کشاورزان و باغداران و دیگر اصناف از آن استفاده نمایند؛
❸ چاهی را حفر کند که دیگران از آن آب بهره برداری کنند؛
❹ درخت خرما ( و سایر درختان ) بنشاند که از میوه ها و سایۀ آن بهره مند گردند؛
❺ مسجدی بنا کند ( که با اقامۀ نماز در آن و رفع مشکلات جامعه و نیز با برگزاری جلسات مذهبی جهت تعالی معارف اسلام از آن به کار گیرند )؛
❻ قرآن ( و متون و کتب دینی دیگری ) را به ارث گذارد؛
❼ فرزندی صالح از او بماند که برای او طلب مغفرت نماید .
📔 نهج الفصاحة ، ص 366 .
📚 خشک بودن محل مسح
💠 سؤال: آیا خشک کردن قطرات روی پا برای مسح لازم است؟
✅ جواب: قطرات آب باید خشک شود یا در قسمتی از پا مسح شود که قطرۀ آب وجود ندارد؛ البته اگر رطوبت دست بر رطوبت روی پا غلبه داشته باشد، اشکال ندارد.
#احکام_وضو #مسح_پا
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️
🍃
♥️
🍃
#مرکز_فرهنگی_خانواده
#ختم_حدیث_کسا
#چله_حدیث_کسا
🍃[ يُرِيدُ اللَّـهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا] (ترجمه: ...خدا فقط مىخواهد آلودگى را از شما خاندان بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند.)🍃
📣♦️📣♦️📣♦️📣
ختم حدیث کسا به نیابت از شهدای گمنام، شهدای مدافع حرم، شهید حاج قاسم سلیمانی،♥️شهدای امنیت،
سلامتی و تعجیل در ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ♥️وسلامتی امام خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی ♥️
مخاطبین عزیز جهت شرکت دراین ختم اسامی خودتون رو به ادمین 2کانال ارسال نمایید..
@admin2_Markaz
اسامی ثبت ودر کانال بارگذاری خواهد شد
شروع ختم از تاریخ♥️
1401 /9/11
پایان ختم♥️
1401 /10/19
🌼🍃
🌼🍃
🌼🍃💞@MF_khanevadeh
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
#آقایان_بدانند
راه های ساده ای برای ابراز علاقه به همسرتان وجود دارد و نیازی نیست که عشق و علاقه خود را به همسرتان ثابت کنید و کارهای محیرالعقولی انجام دهید.
🔰برخی از روش های به ظاهر کوچک ولی تاثیر گذار عبارت هستند از:
🍀 برای او پیام های محبت آمیز بفرستید
🍀 یکی از کارهای مشکل او را انجام دهید
🍀 حس قدردانی خود را ابراز کنید
🍀 برای او دعا کنید
🍀 با هم به پیاده روی و گردش بروید
🍀 انتظار نداشته باشید آنچه در ذهنتان می گذرد بخواند
🍀 از جاسوسی کردن بپرهیزید
🍀 با هم بخندید
🍀 کارت پستال های عاشقانه به او بدهید
🍀 با او در رابطه با آینده گفت و گو کنید
🍀 گذشته ها، گذشته!
🍀 در برابر دوستانش به او افتخار کنید.
🍀 با هم عبادت کنید.
🍀 هر از گاهی غذایتان را زیر نور شمع بخورید
🍀 در چشمان او بنگرید
🍀 حداقل روز یک بار به او بگویید دوستت دارم
#عاشقانه_برای_همسرم
•❥تقویم ِ دل ِ من❣
•❥نسبتی با تقویم های جهان ندارد❣
•❥میان ِ برگ ریزان ِخزان❣
•❥وسط ِ چله ی زمستان هم❣
•❥می بینی نوشته اند بهار❣
•❥آن لحظه که تو....#خندیدی😍💕❣💕
════༻❤༺════
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
تربیت کودک_استاد میری_جلسه اول.mp3
9.67M
#دوره_ترببت_کودک
بر اساس دیدگاه استاد پناهیان
🌹مدرس: حجت الاسلام دکتر علی میری
🔹جلسه اول
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
#تست_هوش ۲۲۳
مسئله 1 - فرض کنيد راننده يک اتوبوس برقي هستيد. در ايستگاه اول 6 نفر وارد اتوبوس مي شوند ، در ايستگاه دوم 3 نفر بيرون مي روند و پنج نفر وارد مي شوند . راننده چند سال دارد ⁉️🤔
مسئله 2 - پنج کلاغ روي درختي نشسته اند ، 3 تا از آنها در شرف پرواز هستند . حال چه تعداد کلاغ روي درخت باقي مي ماند⁉️🤔
مسئله 3 - چه تعداد از هر نوع حيوان به داخل کشتي موسي برده شد ⁉️🤔
مسئله 4 - شيب يک طرفِ پشت بام شيرواني، شصت درجه است و طرف ديگر 30 درجه. اردکي روي اين پشت بام تخم گذاشته که تخمش در کمتر از 2 ثانيه به زمين مي رسد. تخم مرغ از کدام سمت پرت شده است⁉️🤔
مسئله 5 - هواپيمايي از ايران به سمت ترکيه در حرکت است و در مرز اين دو سقوط مي کند، بازمانده ها را کجا دفن مي کنند⁉️🤔
مسئله 6 - من دو سکه به شما مي دهم که مجموعش 30 تومان مي شود. اما يکي از آنها نبايد 25 توماني باشد . چطور ⁉️🤔
🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺
جواب/فردا
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍سردار دلها در دامان مادرش
آواز خواندن سردار سلیمانی برای مادر بزرگوارشان
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#لیلی_سر_به_هوا ☕🍁 #قسمت_52 تپش قلبم شدیدا بالا رفته بود و دستانم عرق کرده بود، حجوم خون به طرف صور
#لیلی_سر_به_هوا ☕🍁
#قسمت_53
گوشی را قطع کردم و لباسهای مشکی ام را پوشیدم و کمی کرم به
صورتم زدم تا آن جوشهای لعنتی را بپوشاند؛ صورت سفیدم مانند شیر
ببرنج شده بود کمی از کرم را پاک کردم و دوباره نگاهی درون آیینه
انداختم سری به معنای پسندیدن تکان دادم و با روسری ام کلنجار رفتم. سخت ترین و زمان برترین قسمت آماده شدن ،من همین روسری بستن بود. وسواس عجیبی در آن داشتم که مبینا را با آن صبرش عاصی کرده بود و همیشه . :گفت بابا به روسریت محل ،نده خودش از بی توجهی می صاف میشه؛ اعصابم رو خورد کردی.
بالاخره موفق به بستنش شدم و چادرم را سر کردم.
طبق معمول مادرم مشغول پوشاندن لباسهای برادرم بود و پدرم هم موهایش را مرتب میکرد از پله ها پایین رفتم و کفش هایم را پوشیدم. با دیدن خاک روی کفشم آه از نهادم برخواست و از گوشه ی جاکفشی
واکس را برداشتم بعد از تمیز کردن کفشم دروازه را برای خروج ماشین از پارکینگ باز کردم و کنار مبینا رفتم.
- عاطی سرده - خیلی نگران نباش توی ماشین که بخاری ،روشنه اون جا هم که بریم ان قدر محوش میشیم سرما یادمون میره.
- مگه این جایی که امروز میریم یا بقیه مسجد ها فرق
می
کنه؟
- آره، این جا بقعه دو تا از امام زاده هاست که هنوز مردم نمی دونن، که فرزند امام کاظم (ع) هستند یا فرزند آقا سید عبدالله و نوه های امام سجاد؟ - چه جالب میشه زیارت هم کرد؟
پدر ماشین را از در خارج کرد و مادرم پس از بستن دراوازه سوارش شد. سری تکان داد و همانطور که سوار میشدم :گفتم آره ولی خیلی شلوغه مشغول احوال
سوار ماشین شدیم و مبینا و مادرم مشغول احوال پرسی شدند. در ماچیان بقعه ای وجود دارد که منسوب به دو نفر از سادات بنامهای آقا سید مرتضی و آقا سید ابراهیم است سند مکتوبی در خصوص پیشین تاریخی آنان وجود دارد عامه مردم نظرشان این است این دو تن از فرزندان امام موسی کاظم (ع) هستند. نظر دیگری هم در این رابطه موجود هست که این دو تن از فرزندان آقا سید عبدالله و از نوادگان امام سجاد(ع)
هستند. این دو بزرگوار از سادات علوی بودند که در جریان مهاجرت سادات از ظلم مناطق عراق به سمت مناطق شمالی ایران مهاجرت کردند. این دو سید از مسیر طبرستان(مازندران) به سمت غرب(گیلان) حرکت کرده و به سمت منطقه اشکور مناطق ییلاقی رحیم آباد رودسر) راهی شدند. آقا سید مرتضی و آقا سید ابراهیم در مسیر حرکت با پیشقراولان حاکم «سورچان» مواجه میشوند که جاده را در قرق گرفته بودند برای
#ادامه_دارد
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ازدواج
#پوراحمد_خمینی
#قسمت_22
🔻 موضوع : وقت بچه ها را چطور پر کنیم؟
💠 جهت مشاهده یا دانلود سایر قسمتهای مجموعه کلیپهای مهارتهای زندگی مشترک و تربیت فرزند به لینک زیر مراجعه کنید👇
https://shamiim.ir/Category/List
#شبتون_پراز_یاد_خدا
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
🕌 گناه و مهلت توبه
✍امام صادق علیه السّلام : بنده چون گناهى کند از بامداد تا شب مهلت دارد، پس اگر آمرزش خواست (آن گناه) بر او نوشته نشود.
📝شـــرح:در روایتی دیگر آمده است که چون کسى گناهى کند هفت ساعت مهلت دارد و در این حدیث از صبح تا شب مهلتش ذکر شده است و براى جمع میان دو حدیث علامه مجلسى (ره) فرماید: یعنى به اندازه این مدت، و ممکن است مدت این مهلت نسبت به اشخاص و حالات و گناهان متفاوت باشد یا مقصود از (((غدوة))) و بامداد پیش از ظهر باشد و مقصود از شب نزدیکهاى شب.
📚اصول کافى جلد 4
📚 شک در افعال یا رکعات نماز مستحبی
🔷 سؤال: در صورت شک در افعال یا رکعات نماز نافله، وظیفه مکلف چیست؟
☑️ جواب: اگر در افعالِ (رکنی یا غیر رکنی) نماز مستحبی شك كند چنانکه محل آن نگذشته باشد، بايد آن را به جا آورد و اگر محل آن گذشته باشد، به شك خود اعتنا نكند.
اما اگر در شمارۀ ركعتِ نماز مستحبی شك كند، اختیار دارد که بنا را بر کمتر یا بیشتر بگذارد؛ مگر آنکه طرف بیشتر موجب بطلان نماز شود که در این صورت بنا را بر کمتر بگذارد؛ (مانند اینکه شك كند دو ركعت خوانده يا سه ركعت که بنا را بر دو بگذارد و اگر شك بین یک و دو باشد به هر طرف شك عمل كند، نماز صحيح است).
#احکام_شکیات #شکیات_نماز
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
#عاشقانه_برای_همسرم
بودنت،خندیدنت
نگاهت،صدایت
اینها ،
تمامِ قرص های آرامش بخشِ دنیا را بی اعتبار میکنند. . .❣️
════༻❤༺════
💑 نشانه های ناراحت شدن یک مرد از همسرش:
🔸ممکن است کم حرف شود یا منــزوی گردد
🔸ممکن است خودش را با کار مشغول کند.
🔸سعی می کند دیرتر به خانه بیایـــد.
🔸مثلث سازی با عضو دیگری از خانواده
🔸ارتباط چشمی برقرار کردن با همسر کم می شود.
🔸شوخی های مبتنی بر صممیمت کاهش پیدا می کند.
🔸تشکر و قدردانی از همسر کاهش پیدا می کند.
🔸دیر یا زود خوابیدن، جدا خوابیدن و ...
🔸کم محلی به یکدیگر و حتی تحقیر دیگری
✍ این نشانه ها بیانگر این است که همــسر شما ناراحت و گرفته است و از بیان ناراحتی خود هم خودداری می کند.
برای برطرف کردن ناراحتی اش پیش قدم شوید و نگذارید یک دلخـــوری ســــاده به کینـــه ای عمـــیق تبدیل شـــود.💞
#خانمها_بخوانند
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
تربیت کودک_استادمیری_جلسه دوم.mp3
8.74M
#دوره_تربیت_کودک
بر اساس دیدگاه استاد پناهیان
🌹مدرس: حجت الاسلام دکتر علی میری
🔹جلسه دوم
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#تست_هوش ۲۲۳ مسئله 1 - فرض کنيد راننده يک اتوبوس برقي هستيد. در ايستگاه اول 6 نفر وارد اتوبوس مي ش
#جواب
مسئله 1 - راننده اتوبوس هم سن شما بايد باشد . چون جمله اول سوال مي گويد " تصور کنيد که راننده اتوبوس هستيد."
جواب مسئله 2 - همه کلاغ ها ، چون آنها فقط " در شرف پرواز " هستند و هنوز از روي درخت بلند نشده اند..( اگر جواب شما 2=3-5 بوده بدانيد دوباره محاسبات جلوي تفکرتان را گرفته است.)
جواب مسئله 3 - هيچ . آن نوح بود که حيوانات را به کشتي برد و نه موسي ( "چه تعداد " جلوي فکر کردن شما را گرفته است.)
جواب مسئله 4 - سوال اشتباه است. چون وقتي از اردک استفاده شده ديگر نبايد از کلمه تخم "مرغ" استفاده شود!
جواب مسئله 5 - آنها جان سالم بدر برده اند . شما به وسيله کلمه دفن کردن منحرف شده ايد در حاليکه آنها "بازماندگان" هستند!
جواب مسئله 6 - يک 25 توماني و يک 5 توماني . به ياد بياوريد ( فقط يکي از آنها ) نبايد 25 توماني باشد و همين طور هم هست . يک سکه 5 توماني داريم. شما با عبارت " يکي از آنها نبايد ... " فريب خورديد
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
#تارت_میوه😍🌹
150 گرم کره (هم دمای محیط)
1 عدد تخم مرغ
نصف پیمانه شکر ،
1 بسته وانیل (5گرم) ،
2.5 پیمانه آرد (الک شده)
مواد لازم برای کرم تارت :
4 پیمانه شیر ،
1 پیمانه شکر ،
1 عدد زرده تخم مرغ ،
4 قاشق غذاخوری آرد ،
4 قاشق غذاخوری نشاسته ،
1 قاشق غذاخوری کره ،
1 بسته کرم شانتی یا پودر خامه (75گرم).
مواد رویی ؛
پودر پسته،
توت فرنگی ،
کیوی ،
موز
🔹️ اول از همه ، تمام مواد لازم برای خمیر تارت بجز آرد رو با هم مخلوط میکنیم آرد رو الک و کم کم اضافه میکنیم ورز میدیم تا یه خمیر نرم بدست بیاریم حواستون باشه میزان آرد تقریبیه ممکنه کمتر از این مقدار آرد لازمتون شه ممکنه بیشتر شما وقتی دیدید خمیر نرمه و دیگه به دستتون نمیچسبه آرد اضافه نکنید، از خمیر قطعاتی به اندازه گردو برمیداریم و دقیقاً 12 قطعه بدست میاریم که من برای این دستور از 12 تا قالب تارت استفاده کردم . قالب ها رو یکی یکی با کره چرب میکنیم ، بعد ، هر قسمت از خمیر رو یکی یکی داخل قالب ها میزاریم و با دست لبه های قالب رو فشار میدیم و درون قالب پهن می کنیم. قالب ها رو یکی یکی داخل فر از قبل گرم شده با دمای 170 درجه میذاریم
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢 انتشار نخستینبار
📹 ببینید | آیتالله العظمی گلپایگانی تضعیف نظام را حرام میدانست
🔻 روایت حضرت آیتالله خامنهای از پیامی که آیتالله العظمی گلپایگانی برای ایشان فرستاده بودند
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ایده
👣👟👞👡👠
کفشای قدیمی و کهنتو خودت نو کن😎
خانم🙋♀_خون🏠ت_ باش😉🌈
-----🍃🌼🌸🌹🌸🌼🍃-----
🔮 @khanoomkhonee ❤️
#بانوجان_ذخیره_اش_کن_برای_دوستات_فورواردکن😘
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#لیلی_سر_به_هوا ☕🍁 #قسمت_53 گوشی را قطع کردم و لباسهای مشکی ام را پوشیدم و کمی کرم به صورتم زدم تا
#لیلی_سر_به_هوا ☕🍁
#قسمت_54
عبور حاکم به سمت روستای سورچان «محله و ایشان را بازداشت میکنند و به سبب سرپیچی از دستور حکم مبنی بر ممنوع العبور بودن افراد عادی در هنگام قرق سرشان را از تن جدا کرده و آنها را در آب (رود) پلرود) میاندازند.
جنازه با آب تا محل فعلی مزار ماچیان میآید و توسط مردم منطقه از آب گرفته و دفن میشود پس از اینکه ماجرا به گوش مردم میرسد سر ایشان نیز دوباره در کنار بدنشان به خاک سپرده شده و این محل مورد احترام قرار میگیرد.» منزل مادر بزرگم یعنی همان مادر مادرم در نزدیکی این امام زاده بود برای همین شماره اش را گرفتم تا از او بخواهم همان مکان هر ساله بایستند تا او را ببینیم تلفن را قطع کردم که توجهم به نیسان جلوییمان جلب شد. نیسان مسجد بود که دستگاهها را حمل میکرد؛ حدس می زدم که نیسان بعدی پشت سرمان باشد اما به عقب بر نگشتم و در گوش مبینا گفتم: سوتی ندی ها!
- چرا چیشده مگه؟
- کلی گفتم یه وقت نشونش ندی بهم؛ راهی که امروز دسته می بریم حلالی شکله و یه خطا باعث میشه آبروی نداشتمون بره کف پاشنمون!
تند تند سرش را تکان داد و :گفت باشه حواسم هست
نیسان دوم از پدرم سبقت گرفت و برایش بوقی زد که نمی دادنم به معنای سلام بود یا می گفت" برو کنار نگاهی به پشت نیسان انداختم که او را هم سوار بر آن دیدم به ماشین تکیه داده بود و آن را حفاظ قرار داده بود. می خواستم نگاهم را از او بگیرم اما کشش عجیبی مرا ناتوان می کرد. در كمال تعجب او هم مرا نگاه میکرد پدرم بوقی زد و برای تمام کسانی که پشت ماشین سوار بودند، دستی تکان داد که او هم لبخندی زد و دستش را
به نشانه سلام بالا آورد نفس در سینه ام حبس شده بود و سینه ام به شدت بالا و پایین میشد چشمانم را از او گرفتم و به ناخونهای بلندم دوختم.
کمی دور تر از ،مسجد سر میدان پیاده شدیم و همه ماشین هایشان را در همان نزدیکی پارک کردند همه ی افراد گوشه ای جمع بودند تا کار های لازم انجام شود همه با تعجب به جمعیتی چشم دوخته بودیم که سر یک چیز بی ارزش بحث میکردند
- خفه شو!
صدای بلند یکی از هیئت امنا بود که بر سر فرزندش کوبیده می شد. دعوا میان دو پسر عمو بر سر یک طبل بود پوف کلافهای کردم و به ماشینی که آن جا پارک شده بود تکیه دادم
چش از دعوا گرفتم و به او چشم دوختم او هم کلافه بود و به دعوای آن ها می نگریست بحث همچنان ادامه داشت که پدر یکی از آنها طبل را برداشت و در میان بوته ها هل داد و دسته ی آن را هم به جای دوری که حدس می زدم یکی از مزارع باشد پرتاب کرد
تمام اهالی وساطت کردند که آنها کوتاه بیایند و یا نوبتی از آن طبل استفاده کنند بالاخره بحث خاتمه یافت و شروع به حرکت کردیم. وارد کوچه ی مسجد که کمی هم طولانی بود شدیم و هم چنان سینه زنان پشت آن ها حرکت میکردیم صدای مداحی نزدیکی به گوش می رسید؛ گویا
دومین هیئت بودیم اما حیاط مسجد هم چنان شلوغ بود.
امام زاده دو در داشت که از نسختين در گذشتیم و از در دوم وارد شدیم. همه مشغول فیلم برداری بودند؛ دوست نداشتم چهره ام در فیلمشان باقی بماند برای همین سرم را پایین انداختم مادرم میان من و مبینا ایستاد و
گفت بریم زیارت؟
با ابوالفضل که نمیشه
یکی از اهالی که علاقه ی زیادی به فرزند پسر داشت و خودش تنها صاحب یک فرزند دختر بود کنارم ایستاد و رو به مادرم گفت: هدی مره تو بشو زیارت بوکن ) بده من تو برو زیارت کن
مادرم خوشحال شد و برادرم را به او سپرد به طرف امام زاده رفتیم و با سلام واردش شدیم مادرم نگاهی به من انداخت و گفت: از تو کیفم پول نذرت رو بردار
سری به نشانه منفی تکان دادم و گفتم نمیخوام؛ نذر خودمه، خودم هم پولش رو میدم.
- باشه.
تنها بوسه ای بر ضریح نشاندم و نذر را درون آن انداختم. زیر لب شفای مریضان و پیش آمدن آن چه به صلاحم است را خواستار شدم و همراه مادرم و مبینا از آن جا بیرون آمدم به جمعیتی که اکنون در پشت مسجد بودند و پیوستیم با جرقه ای که در ذهنم زده شد دست مبینا را گرفتم و گفتم بریم زیارت؟
صدایش در هیاهوی طبل ها گم شد که با صدای بلندی گفتم: چی گفتی؟
متقابلا با صدای بلند جوایم را داد
#ادامه_دارد
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ازدواج
#پوراحمد_خمینی
#قسمت_23
🔻 موضوع : توجه به تنهایی فرزند؟
💠 جهت مشاهده یا دانلود سایر قسمتهای مجموعه کلیپهای مهارتهای زندگی مشترک و تربیت فرزند به لینک زیر مراجعه کنید👇
https://shamiim.ir/Category/List
#شبتون_مهدوی
#یا_فاطمه_الزهرا🏴
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
دامهای شیطان🔥
❌آرزوهای دور و دراز:👇
✨داشتن آرزو به صورت معقول نه تنها عیب نیست بلکه عامل حرکت برای ساختن آینده است.
⭕️آنچه عیب است آرزوهای دور و دراز و بی پایان است که انسان را به خود مشغول داشته و از حق باز می دارد و یکی از دامها و برنامه های شیطان محسوب می شود.
🌹قرآن به این شیوه شیطان اشاره نموده و می فرماید:
شیطان اعمال زشت (منافقان را) در نظرشان زینت داده و آن را با آرزوهای طولانی فریفته است.
✨حضرت علی علیه السلام می فرماید: خطرناک ترین چیزی که بر شما از آن می ترسم دو چیز است پیروی از هوای نفس و آرزوهای طولانی. اما پیروی از هوی و هوس مانع حق می شود و آرزوهای طولانی آخرت را به فراموشی می سپارد.
📚محمد 25.
نهج البلاغه، خطبه 42.
📚 اقتدا به امام جماعت در حال رفتن به رکوع
💠 سؤال: آیا هنگامی که امام جماعت در حال خم شدن برای رکوع است اما به حد رکوع نرسیده، می توان اقتدا کرد؟
✅ جواب: در رکعت اول و دوم اشکال ندارد، ولی در رکعت سوم و چهارم، احتیاط این است که صبر کرده و در رکوع اقتدا کند.
#احکام_نماز_جماعت
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️