فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢 انتشار نخستینبار
📹 ببینید | آیتالله العظمی گلپایگانی تضعیف نظام را حرام میدانست
🔻 روایت حضرت آیتالله خامنهای از پیامی که آیتالله العظمی گلپایگانی برای ایشان فرستاده بودند
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ایده
👣👟👞👡👠
کفشای قدیمی و کهنتو خودت نو کن😎
خانم🙋♀_خون🏠ت_ باش😉🌈
-----🍃🌼🌸🌹🌸🌼🍃-----
🔮 @khanoomkhonee ❤️
#بانوجان_ذخیره_اش_کن_برای_دوستات_فورواردکن😘
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#لیلی_سر_به_هوا ☕🍁 #قسمت_53 گوشی را قطع کردم و لباسهای مشکی ام را پوشیدم و کمی کرم به صورتم زدم تا
#لیلی_سر_به_هوا ☕🍁
#قسمت_54
عبور حاکم به سمت روستای سورچان «محله و ایشان را بازداشت میکنند و به سبب سرپیچی از دستور حکم مبنی بر ممنوع العبور بودن افراد عادی در هنگام قرق سرشان را از تن جدا کرده و آنها را در آب (رود) پلرود) میاندازند.
جنازه با آب تا محل فعلی مزار ماچیان میآید و توسط مردم منطقه از آب گرفته و دفن میشود پس از اینکه ماجرا به گوش مردم میرسد سر ایشان نیز دوباره در کنار بدنشان به خاک سپرده شده و این محل مورد احترام قرار میگیرد.» منزل مادر بزرگم یعنی همان مادر مادرم در نزدیکی این امام زاده بود برای همین شماره اش را گرفتم تا از او بخواهم همان مکان هر ساله بایستند تا او را ببینیم تلفن را قطع کردم که توجهم به نیسان جلوییمان جلب شد. نیسان مسجد بود که دستگاهها را حمل میکرد؛ حدس می زدم که نیسان بعدی پشت سرمان باشد اما به عقب بر نگشتم و در گوش مبینا گفتم: سوتی ندی ها!
- چرا چیشده مگه؟
- کلی گفتم یه وقت نشونش ندی بهم؛ راهی که امروز دسته می بریم حلالی شکله و یه خطا باعث میشه آبروی نداشتمون بره کف پاشنمون!
تند تند سرش را تکان داد و :گفت باشه حواسم هست
نیسان دوم از پدرم سبقت گرفت و برایش بوقی زد که نمی دادنم به معنای سلام بود یا می گفت" برو کنار نگاهی به پشت نیسان انداختم که او را هم سوار بر آن دیدم به ماشین تکیه داده بود و آن را حفاظ قرار داده بود. می خواستم نگاهم را از او بگیرم اما کشش عجیبی مرا ناتوان می کرد. در كمال تعجب او هم مرا نگاه میکرد پدرم بوقی زد و برای تمام کسانی که پشت ماشین سوار بودند، دستی تکان داد که او هم لبخندی زد و دستش را
به نشانه سلام بالا آورد نفس در سینه ام حبس شده بود و سینه ام به شدت بالا و پایین میشد چشمانم را از او گرفتم و به ناخونهای بلندم دوختم.
کمی دور تر از ،مسجد سر میدان پیاده شدیم و همه ماشین هایشان را در همان نزدیکی پارک کردند همه ی افراد گوشه ای جمع بودند تا کار های لازم انجام شود همه با تعجب به جمعیتی چشم دوخته بودیم که سر یک چیز بی ارزش بحث میکردند
- خفه شو!
صدای بلند یکی از هیئت امنا بود که بر سر فرزندش کوبیده می شد. دعوا میان دو پسر عمو بر سر یک طبل بود پوف کلافهای کردم و به ماشینی که آن جا پارک شده بود تکیه دادم
چش از دعوا گرفتم و به او چشم دوختم او هم کلافه بود و به دعوای آن ها می نگریست بحث همچنان ادامه داشت که پدر یکی از آنها طبل را برداشت و در میان بوته ها هل داد و دسته ی آن را هم به جای دوری که حدس می زدم یکی از مزارع باشد پرتاب کرد
تمام اهالی وساطت کردند که آنها کوتاه بیایند و یا نوبتی از آن طبل استفاده کنند بالاخره بحث خاتمه یافت و شروع به حرکت کردیم. وارد کوچه ی مسجد که کمی هم طولانی بود شدیم و هم چنان سینه زنان پشت آن ها حرکت میکردیم صدای مداحی نزدیکی به گوش می رسید؛ گویا
دومین هیئت بودیم اما حیاط مسجد هم چنان شلوغ بود.
امام زاده دو در داشت که از نسختين در گذشتیم و از در دوم وارد شدیم. همه مشغول فیلم برداری بودند؛ دوست نداشتم چهره ام در فیلمشان باقی بماند برای همین سرم را پایین انداختم مادرم میان من و مبینا ایستاد و
گفت بریم زیارت؟
با ابوالفضل که نمیشه
یکی از اهالی که علاقه ی زیادی به فرزند پسر داشت و خودش تنها صاحب یک فرزند دختر بود کنارم ایستاد و رو به مادرم گفت: هدی مره تو بشو زیارت بوکن ) بده من تو برو زیارت کن
مادرم خوشحال شد و برادرم را به او سپرد به طرف امام زاده رفتیم و با سلام واردش شدیم مادرم نگاهی به من انداخت و گفت: از تو کیفم پول نذرت رو بردار
سری به نشانه منفی تکان دادم و گفتم نمیخوام؛ نذر خودمه، خودم هم پولش رو میدم.
- باشه.
تنها بوسه ای بر ضریح نشاندم و نذر را درون آن انداختم. زیر لب شفای مریضان و پیش آمدن آن چه به صلاحم است را خواستار شدم و همراه مادرم و مبینا از آن جا بیرون آمدم به جمعیتی که اکنون در پشت مسجد بودند و پیوستیم با جرقه ای که در ذهنم زده شد دست مبینا را گرفتم و گفتم بریم زیارت؟
صدایش در هیاهوی طبل ها گم شد که با صدای بلندی گفتم: چی گفتی؟
متقابلا با صدای بلند جوایم را داد
#ادامه_دارد
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ازدواج
#پوراحمد_خمینی
#قسمت_23
🔻 موضوع : توجه به تنهایی فرزند؟
💠 جهت مشاهده یا دانلود سایر قسمتهای مجموعه کلیپهای مهارتهای زندگی مشترک و تربیت فرزند به لینک زیر مراجعه کنید👇
https://shamiim.ir/Category/List
#شبتون_مهدوی
#یا_فاطمه_الزهرا🏴
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
دامهای شیطان🔥
❌آرزوهای دور و دراز:👇
✨داشتن آرزو به صورت معقول نه تنها عیب نیست بلکه عامل حرکت برای ساختن آینده است.
⭕️آنچه عیب است آرزوهای دور و دراز و بی پایان است که انسان را به خود مشغول داشته و از حق باز می دارد و یکی از دامها و برنامه های شیطان محسوب می شود.
🌹قرآن به این شیوه شیطان اشاره نموده و می فرماید:
شیطان اعمال زشت (منافقان را) در نظرشان زینت داده و آن را با آرزوهای طولانی فریفته است.
✨حضرت علی علیه السلام می فرماید: خطرناک ترین چیزی که بر شما از آن می ترسم دو چیز است پیروی از هوای نفس و آرزوهای طولانی. اما پیروی از هوی و هوس مانع حق می شود و آرزوهای طولانی آخرت را به فراموشی می سپارد.
📚محمد 25.
نهج البلاغه، خطبه 42.
📚 اقتدا به امام جماعت در حال رفتن به رکوع
💠 سؤال: آیا هنگامی که امام جماعت در حال خم شدن برای رکوع است اما به حد رکوع نرسیده، می توان اقتدا کرد؟
✅ جواب: در رکعت اول و دوم اشکال ندارد، ولی در رکعت سوم و چهارم، احتیاط این است که صبر کرده و در رکوع اقتدا کند.
#احکام_نماز_جماعت
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
آقایان عزیز❗️
📝 در برابر جمع و یا حتی در حضور بچتون به از همسرتون انتقاد نکنید. برای همسرتون هدیه بگیرید. گاهی هم سکوت کنید.
📝 همیشه عصبانی شدن و بهانهگیری به شما کمک نمیکند. شاید برخی از اوقات لازم باشد سکوت کنید و در برابر اشتباه همسرتان حرفی نزنید.シ
#شیوه_همسرداری
#آقایان_بخوانند
#ایده_شیطنت
عاشقی دیوانهام؛ گل با تَبر میآورم!
تو بگو"سین"و ببین، اَلسّاعه سَرمیآورم
آن دوچشمی راکه دنبالِ تو سوسو میکند
کور...نه ؛ بادست خود ازکاسه درمیآورم😉😉😉😊❤️
════༻❤༺════
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
تربیت کودک_استادمیری_جلسه سوم.mp3
9.11M
#دوره_تربیت_کودک
بر اساس دیدگاه استاد پناهیان
🌹مدرس: حجت الاسلام دکتر علی میری
🔹جلسه سوم
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #کلیپ_نوشت | اصرار دارم نگویم خاورمیانه!
👈🏻 حضرت آیتالله خامنهای: منطقهی ما را میگویند: خاورمیانه! خاورمیانه یعنی چه؟ یعنی اصل دنیا و مرکز دنیا اروپا است؛ مثل همان داستان ملّانصرالدّین که گفتند مرکز دنیا کجا است؟ گفت همین جایی که میخ طویلهی خر من است؛ اینجا مرکز دنیا است! هر منطقهای که از اروپا دور است، اسمش منطقهی خاور دور است؛ چون دور از اروپا است؛ هر کدام که نزدیک است، مثل بعضی کشورهای شمال آفریقا، این خاور نزدیک است؛ هر کدام میانهی اینها است، خاور میانه است؛ یعنی ملاک و اصل و اساس در نامگذاری کشورها هم عبارت است از اروپا. غربیها این قدر برای خودشان حق قائل بودند! این است که بنده اصرار دارم نگویم خاورمیانه، بگویم غرب آسیا. غرب آسیا است دیگر؛ چرا میگوییم خاورمیانه؟ ۱۴۰۱/۰۸/۱۱
🔹 رسانه KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب، کلیپ نوشت «اصرار دارم نگویم خاورمیانه!» را منتشر میکند.
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شام_فوری
#فینگر_فود
☆○☆○☆○☆○☆○☆○☆○☆
مواد لازم :
ژامبون ۱۰ ورق 🥓
پنیر پنج ستاره آمل ۱ عدد 🧀
زیتون سبز ۱۰ عدد
زیتون سیاه ۱۰ عدد
نصف فلفل دلمه قرمز
شوید ۱ قاشق غذا خوری🌿
روغن زیتون ۴ قاشق غذا خوری
جعفری ۱ قاشق غذا خوری☘
سیر ۱ حبه 🧄
نمک و فلفل سیاه 🧂🌶
نان برگر ۵ عدد🍔
😋👆
.
.
.
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
✅👈جلوگیری از بو گرفتن لباس ها در کشو
🔸در کمد لباس کیسه ای کوچک از گچ بگذارید
تا لباس هایتان هرگز بوی بد نگیرند
گچ به دلیل خاصیت جذب کنندگی بالا،تمامی بوها را به خود جذب میکند.
خانم🙋♀_خون🏠ت_ باش😉🌈
-----🍃🌼🌸🌹🌸🌼🍃-----
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#لیلی_سر_به_هوا ☕🍁 #قسمت_54 عبور حاکم به سمت روستای سورچان «محله و ایشان را بازداشت میکنند و به سبب
#لیلی_سر_به_هوا 🍁☕
#قسمت_55
هم بريم
صدایش در هیاهوی طبلها گم شد که با صدای بلندی گفتم چی گفتی؟
متقابلا با صدای بلند جوابم را داد.
- میگم الان زیارت بودیم که دوباره بریم؟
- اون جا رو نمیگم؛ این جا مزار شهید عشوری هست، بریم؟
- جدی میگی؟ بریم!
همراه هم به طرف مزار شهید عشوری رفتیم ورودی مزار به گونه ای شلوغ بود که به سخی وارد آن شدیم و زیارت کردیم. یادم هست تشییع جنازه ی ایشان چه قدر شلوغ بود و حتی نمی توانستی میلی متری از
جایت تکان بخوری دوست داشتم زمان بیشتری آن جا بمانم و حداقل زیارتی بخوانم اما میترسیدم هیئت برود و ما جا بمانیم. با هزار ببخشید و تحمل چشم غرههای خانمها که روی پایشان لگد کرده بودیم، از آن جا
خارج شدیم و به طرف هیئت رفتیم.
- خب آخه مجبورین این جا بشینین؟
- مبینا اینها مسافرن از شهرهای دیگه برای زیارت مزار شهید و دو
تا امام زاده ها میان.
باورش نمی شد.
- عاطفه بریم اون جا یه چیزی بگیریم بخوریم؛ دارم می میرم.
راهمان را به طرف بساطی که آن کنار پهن ،بود کج کردیم که قطرار گلاب روی صورتمان چکید با ناله عینکم را از چشمانم برداشتم و رویش را نگاه کردم دستمال را از کیفم بیرون کشیدم و مشغول پاک کردنش شدم
که مبینا :گفت حالا که فکر میکنم میبینم همچین دروغ هم نمی گفتیا. واقعا نیاز میشه
ابرو هایم را بالا انداختم و با ژست مغرورانهای به او که در حال خرید کیک و آبمیوه بود، نگاه کردم.
- مبینا، آبمیوه نگیر!
- چرا؟
- جلوتر میدن.
از در ماچیان خارج شدیم و پشت هیئت به راه .فتادیم همان راه برگشت را طی می کردیم با تفاوت این که الان بیسار شلوغ تر از زمان آمدن بود و شد گفت که تمام جاده ها بسته شده بود. خروجی کوچه ایستگاه های صلواتی بود که همه به آن سمت هجوم بردند با گرفته شدن سینی شربت و
خرما جلویمان از حرکت ایستادم و دستم را به نشانه " میل ندارم" بالا آوردم. پسرک پررو بدون این که از رو برود سینی را جلویم نگه داشت که چشم غره ای رفتم و یک شربت برداشتم.
دست مبینا را کشیدم و به طرف دیگر خیابان رفتیم که مادر بزرگم آن جا ایستاده بود پدرم را دیدم که به سمت ماشین می رفت اما اثری از مادرم
نبود.
- مبينا؟ مامانم کوش؟
نگاهی به اطراف انداخت و پشت سرمان را نشان داد و گفت اوناهاش؛ داره میاد.
دستی تکان دادم که ما را دید و به قدم هایش سرعت داد. در آغوش مادربزرگم پریدم و او را محکم به خود فشار دادم تنها فرد خانواده ام بود که او را شدیدا دوست میداشتم با دستهای چروکیده اش شانه ام را نوازش کرد و بوسی بر گونه ام به یادگار زد. موهای سپیدی که از روسری سفیدش بیرون افتاده بود را به داخل فرستادم و دستش را در دستم صدا کردم. مبینا را به او
نگاه داشتم او را همیشه با نام "عزیز جون ..
معرفی کردم و او هم با مادربزرگم دست داد.
می
- عزیز جون این مبیناست؛ دوست و همسایه من و مبینا، ایشون
عزيزجون منه.
کمی حرف زدیم که عزیز جون پارچهی نازک سبزی را در دستم گذاشت و از جیبش پارچهی دیگری در آورد و به مبینا داد.
انشالله شیمی عروسی بینیم دتر جان ) انشالله عروسیتون رو ببینم دختر
جان.)
با نزدیک شدن مادرم از او خداحافظی کردیم و به سمت ماشین رفتیم. در كمال تعجب من و آقای میم در دو طرف خیابان و موازی از هم راه افتادی
رفتیم. سرم را به زیر انداختم مبینا دستان عرق کرده ام که ناشی از اضطراب بود را در دستانش فشرد و با این کارش آرامشی به وجودم
تزریق کرد.
- مبینا امروز بابای مهدی نیومده؛ نه؟
- مامانشم نیومده.
- عجيبه
سوار ماشین شدیم که پدرم رو به ما گفت: خسته نباشین.
دستم را روی موهایش گذاشتم و خاک ها را تکان دادم و به او گفتم
#ادامه_دارد
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ازدواج
#پوراحمد_خمینی
#قسمت_24
🔻 موضوع : با چرتکه های دنیایی نگاه نکنیم!
💠 جهت مشاهده یا دانلود سایر قسمتهای مجموعه کلیپهای مهارتهای زندگی مشترک و تربیت فرزند به لینک زیر مراجعه کنید👇
https://shamiim.ir/Category/List
#شبتون_پراز_یاد_خدا
#یا_فاطمه_الزهرا 🏴
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
#یک_آیه_یک_تدبر
✨📖✨ وَ إِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَ إِنِّي أُعِيذُهَا بِکَ وَ ذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ (36 - آل عمران)
⚡من او را مريم نام گذاردم، و او و فرزندانش را از (وسوسههای) شيطان رانده شده، در پناه تو قرار میدهم.
🤲این دعای مادر حضرت مریم (س) در زمان تولد اوست. این آیه نشان میدهد بهترین دعایی که برای سعادت یک فرزند لازم است پناه خواستن از خدا بر او از حملات شیاطین است، چون فرزندی که از شیطان در امان باشد، بر والدین تندی نمیکند، قانع است و شاکی از والدین خود نیست، مطیع است و باعث دردسر والدین نمیشود.
❄پس چنین کسی را بیتردید حق تعالی از رحمتش روزی خواهد داد و این روزی اگر هم کم باشد، باعث رضایت او و سعادت دنیوی و اخروی او خواهد شد. طبق قرآن، اگر پدری قبل از تولد فرزندش با مال حرام، شیطان را بر فرزند خود نزدیک کرده باشد،
✨📖✨وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ (64 - اسراء)
⚡و در ثروت و فرزندانشان شركت جوی، و آنها را با وعدهها سرگرم كن.
🔥چنین فرزندی اگر سر تا پای او را والدین طلا بگیرند باز هم به آنان بیاحترامی و جسارت و تندی خواهد کرد، چون آنان شیطان را در تسلط بر فرزند با این مال حرام بر خود مقدمتر کردهاند. اگر والدین چنین فرزندی را نصیحت کنند و به ترکِ شرارت و نیکی بخوانند شیطانِ همراه او که دشمن مبین اوست او را به شرارت و معصیت الهی امر خواهد کرد. چنین فرزندی را اگر والدین امکانات دهند و بهترین زندگی بر او فراهم کنند و بهترین همسر را بر او بگیرند باز او تحت امر شیاطین مجاور خود برای معصیت الهی است.
👈این نکته قابل توجه عدۀ زیادی از این جماعت امروزی است که گمان میکنند با فراهم کردن امکانات زندگی برای فرزندانشان حتی از حرام الهی، باعث ایجاد یک زندگی آرام بر آنان خواهند شد. این نادانان از ناآرامیهایی که شیطان (دشمن نامرئی انسان) بر انسان میکند غافل هستند.
📚 غسل با وجود موی مصنوعی
💠 سؤال: آیا غسل و وضوی کسی که جلوی سرش موی مصنوعی گذاشته است، اشکال دارد؟
✅ جواب: اگر موی مصنوعی به صورت کلاه گیس باشد، باید برای غسل و وضو برداشته شود؛ ولی اگر مو بر پوست سر کاشته شده و مانع رسیدن آب به پوست سر باشد و برداشتن آن ممکن نباشد (یا مستلزم ضرر یا مشقت غیر قابل تحمل باشد)، باید غسل و وضوی جبیره ای انجام شده و بنابر احتیاط، تیمّم نیز انجام شود.
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
🍃زن ها اگر شاد باشند
❤️ خانه می تپد
زن ها اگر موهایشان را شکل دهند ، اگر صورتشان را آرایش کنند ، اگر لباسهای شاد بپوشند زندگی در خانه جریان پیدا می کند
زن ها اگر کودک درونشان هنوز شیطنت کند ، اگر شوخی کنند ، بخندند ، همه اهل خانه را به زندگی نوید می دهند...
اگر روزی زن خانه چشمهایش رنگ غم بدهد
حرفهایش بوی گلایه و کسالت بدهد
اگر ذره ای بی حوصله و ناامید به نظر برسد
تمام اهل خانه را به غم کشیده است
آری زن بودن دشوار است
زنان ارمغان آور شادی ، گذشت و خنده اند
یادمان نرود قلب خانه باید بتپد
💞آقای محترم مواظب قلب خانه ات باش💞
⚜️وقتی با همسرتون دعواتون میشه، دیوار بلندی که تو زندگی آجر آجر ساختید رو از ریشه نزنید خراب کنید❗️
☝️الان مشکل یدونه آجره!!🧱
✅همونو حل کنید فقط.
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
تربیت کودک_استادمیری_جلسه چهارم.mp3
9.13M
#دوره_تربیت_کودک
بر اساس دیدگاه استاد پناهیان
🌹مدرس: حجت الاسلام دکتر علی میری
🔹جلسه چهارم
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✌️ هیچوقت برای شروع دیر نیست...
💠 ماجرای جالب زیبای آیتالله جهانگیرخان قشقایی
🔺️ شخصی که تا چهل سالگی اهل دیانت نبوده... اما از چهل سالگی تصمیم میگیره بندگی خدا کنه
و تبدیل میشه به یک عارف و کلی از بزرگان شاگردش میشن...
🎥 ببینید جالبه ....
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #کلیپ_نوشت | طرف نقشه دارد
👈🏻 حضرت آیتالله خامنهای: «طرف نقشه دارد؛ هم مسئولین ما باید در نظر بگیرند ــ که خوشبختانه اطّلاعاتیهای ما توجّه دارند؛ مسئولین سیاسیمان، مسئولین اقتصادیمان، مسئولین گوناگونمان باید بدانند که طرف با نقشه وارد میدان شده ــ هم آحاد مردم بدانند، هم شما جوانها بدانید؛ اینها با برنامه وارد میدان شدهاند. برنامه هم این است که بلکه بتوانند ملّت ایران را با خودشان همراه کنند، کاری کنند که ملّت ایران عقیدهاش بشود عقیدهی سران انگلیس و آمریکا و امثال اینها؛ نقشه این است، مقصود این است. البتّه ملّت ایران زد توی دهنشان؛ بعد از این هم توی دهنشان خواهد زد.» ۱۴۰۱/۰۸/۱۱
🔹 رسانه KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب اسلامی، کلیپ نوشت «طرف نقشه دارد» را منتشر میکند.
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
#تست_هوش تصویر ۲۲۸
جواب چند می شود⁉️🤔
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌺
جواب/فردا
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#لیلی_سر_به_هوا 🍁☕ #قسمت_55 هم بريم صدایش در هیاهوی طبلها گم شد که با صدای بلندی گفتم چی گفتی؟ مت
#لیلی_سر_به_هوا 🍁☕
#قسمت_56
سوار ماشین شدیم که پدرم رو به ما گفت: خسته نباشین. دستم را روی موهایش گذاشتم و خاکها را تکان دادم و به او گفتم می ریم مسجد یا شیرایه؟
نگاهی از آیینه سویمان پرتاب کرد و گفت: شیرایه!
با نگااه آمیخته در تعجب مبینا در یافتم که باید اطلاعاتی در باره ی مکان جدید به او ارائه بدهم.
این جا آرامگاه آقا سید محمد از نوادگان بنی هاشم هست. میگن جدشون خیلی تنده و نذرها رو زود قبول میکنه
مامان هم اضافه کرد
- هر ساله ظهر عاشورا از بزرگ ترین درخت اون جا خون می ریزه
بيرون.
سری به نشانه تاسف برای این خرافات تکان دادم و گفتم: کدوم مسلمونی این رو با چشمش دیده؟
"
شانه ای بالا انداخت و به نمیدانم اکتفا .کرد سری به نشانه " ولش کن این ها مزخرفاتی بیش نیستند برای مبینا تکان دادم و در گوگل شیرایه را جست و جو کردم با صدای بلند شروع به خواندن کردم
«آقا سید محمد از نوادگان بنی هاشم در اطراف این قبر 29 اصله درخت قرار دارد که به همه آن درخت ها پارچه سبز بسته اند. این مجموعه زیارتی در بین اهالی معتقدان فراوانی دارد ایام عاشورا جمعیت قابل توجه ای برای زیارت به این مکان می آیند آستان امامزادگان سیدمحمد و آقاسید (عليهما السلام در بخش مرکزی شهرستان رودسر، دهستان رضامحله، روستای شیرایه واقع شده است و در محوطه ای به مساحت تقریمی هفت هزار متر مربع مسجدی است در سه طرف مسجد سه مزار قرار دارد.
کمی دور تر از مسجد با اصرار سربازی که آن جا ایستاده بود، توقف کردیم. برادرم خواب بود و مادرش ناچار شد در ماشین بماند. به سرباز نگاه کردم که تنها به دوستان خود اجازه ورود میداد، رو به مبینا گفتم: شیطونه میگه یه لگد بهش بزنم بفهمه عدالت کیلویی چنده!
- ولش کن بنده خدا رو مامور دیگه. نگاهی به آن سرباز انداختم سرتا پایش را با تحقیر گذراندم و چشم غره ای حواله ی او و دوستان مزخرفش کردم نهار عاشورای این مسجد بی همتا بود و از شهرهای دور و نزدیک به این جا می آمدند تا حتی یک قاشق از آن غذا را بچشند. می گفتند شفا دهنده .است اما شفا فقط توسط
قاشق از آن غذا را بچشند میگفتند شفا دهنده است اما شفا فقط توسط آن بالایی قادر به انجام بود و هرچیز و هر فردی تنها وسیله است. مسیر خانمها و آقایان از هم جدا میشد که پدرم رو به من گفت: تو که راه رو بلدی، خدافظ.
مجال صحبت نداد و از دیده ام دور شد از پیچ کوچه که رد شدیم، طنابی وسط راه دیدیم که توسط چند پسر از دو طرف خیابان نگه داشته شده بود و اجازه ی عبور به ما نمی داد. اخمی روی صورت منشاندم و کمی مکث ..کردم چرا آن کوچهی لعنتی آن قدر خلوت بود؟
با آرامش :گفتم لطفا برین کنار - نمیشه خانم کوچولو
مبینا این بار جدی تر از هر ،زمانی :گفت خریدین مگه این جا رو؟ بحث همچنان ادامه داشت که :گفتم: ای وای بوش میاد!
یکی از آنها گفت بوی چی؟
با عصبانیت و صدای نسبتا بلند جواب دادم.
- بوی شیر از دهناتون
مسخره وار نگاهمان میکردند و همچنان هیچ کسی از آن جا رد نمی شد. با عصبانیت فوران کرده :گفتم میرید کنار یا از روش دیگه ای وارد شم؟
هر دفعه یکیشان مشغل صحبت شد و این بار همان پسر گفت: بپا چادرت گیر نکنه به پات بیوفتی. یکی دیگر از آنها کمی جلو آمد و :گفت آرین بذارین بره، طفلی ترسیده. همان پسری که حالا در یافته بودم اسمش آرین است جلو آمد و فاصله را کم کرد که زیر لب زمزمه کردم خدایا ببخشید دستان مشت شده ام را باز کردم و سلیی روی صورتش نشاندم. هنوز در بهت آن سیلی بود که پایم را روی طناب گذاشتم که از دست آنها . خورد و پایین آمد؛ دست مبینا را گرفتم و از آن جا رد شدیم. - عاطفه چرا این جا انقدر خلوت بود؟
- فکر کنم مرد و زن رو قاطی کردن همه از همون طرف میرن.
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
دوستان عزیز لطفاً هم خودتان پرسشنامه را تکمیل کنید و از این فرصت برای شناسایی و بهبود روابط خود استفاده کنید و هم لینک پرسشنامه را در گروه های خود قرار دهید تا دیگران هم بتوانند از این فرصت استفاده کنند.
لینک پرسشنامه قصه عشق ۱۶۷ سوال
http://porsesh.shamiim.ir/
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ازدواج
#پوراحمد_خمینی
#قسمت_25
🔻 موضوع : تأثیر فرزندآوری در کار گروهی
💠 جهت مشاهده یا دانلود سایر قسمتهای مجموعه کلیپهای مهارتهای زندگی مشترک و تربیت فرزند به لینک زیر مراجعه کنید👇
https://shamiim.ir/Category/List
#شبتون_پراز_یاد_خدا
#یا_فاطمه_الزهرا 🏴
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️
#درمحضراهل_بیت
🌼کسیکه زیاد بهیاد خدا باشد، مورد محبّت او قرار میگیرد
✍قالَ رَسُولُ اللَّه(ص) «مَنْ أَكْثَرَ ذِكْرَ اللَّهِ أَحَبَّهُ اللَّه»؛ ریشۀ کار یاد خداست. کسی که زیاد به یاد خدا باشد و متذکّر او شود، مورد محبّت او قرار میگیرد. ریشۀ بدبختیها غفلت از خداست؛ و ریشۀ خوشبختیها ،به تعبیری ریشۀ شقاوتها غفلت از خداست. و ریشۀ سعادتها ذکرالله است. مورد محبّت که قرار گرفتی، عطایایش میرسد. به هر مقدار به تعبیر، مجبورم این حرف را بزنم، چون دارم جنبۀ کمّی میدهم. متذکّر خدا بیشتر باشی، حبّش بیشتر است. چارهای هم جز این نداری. آن وقت این تذکّر و ذکرالله از نظر اثر، ضریبش نسبت به ایّام مختلف میشود. حالا عرض میکنم.
در ایّامی مترتّب بر او که حبالله است میفهمی ضریبش مختلف میشود. یکی از آنها فرض کنید از نظر هفته و ایّام میگویم. شبهای جمعه است. در باب ماهها، ماه مبارک رمضان؛ و در بین باز ایّامی که سفارش شده است و اثر آن و ضریب آن را بالا میبرد، ده روز اوّل ماه ذیالحجةالحرام است. «وَاذْكُرُوا اللَّهَ فِي أَيَّامٍ مَعْدُودَاتٍ»
، میگویند ایّام معلومات این دهۀ اوّل ذیحجه است و ضریب را بالا میبرد. از روز اوّل تا روز دهم. به یاد خدا بودن. در روایات ما داریم، حتّی نسبت به آثار اعمال صالحه هم، زیاد میکند.
📚وسائل الشیعه، ج7، ص154
📚سورۀ مبارکۀ بقره، آیۀ 203
📚 وضو با آب مخصوص آشامیدن
💠 سؤال: روی بعضی از آب خوری ها نوشته شده است: آب برای آشامیدن است و این جا وضو نگیرید؛ من یک بطری آب برای استفاده در منزل برداشتم اما غیر از خوردن با آن آب وضو هم گرفتم، حکم وضو با چنین آبی چیست؟
✅ جواب: وضو با این آب صحیح نیست، ولی وضوهای گذشته، اگر از روی جهل و با قصد قربت انجام گرفته، صحیح است.
#احکام_وضو #شرایط_آب_وضو
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
♥️🍁🍂🌿♥️