eitaa logo
💜 💚مرکز فرهنگی💚💜 خانواده آذربایجانشرقی
1.4هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
4.4هزار ویدیو
106 فایل
💙همراهیتان موجب افتخار ماست 💙 💑خانوادگی عضو کانال مرکز فرهنگی شوید #قرآن_احکام #کلام_بزرگان_مسائل_روز #همسرداری #تربیت_فرزند #سبک_زندگی #با_شهدا🌹 #ترفند_خانه_داری #پویش_ها ادمین 👇💚 @admin1_Markaz لینک کانال 💚 @MF_khanevadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
تصویر ۲۳۱ دختر گرفتار موقعیتی که مورد تهدید گرگ ها، ببر و رودخانه است، چگونه نجات پیدا می کند⁉️🤔 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 جواب/فردا 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ♥️🍁🍂🌿♥️
💜 💚مرکز فرهنگی💚💜 خانواده آذربایجانشرقی
#لیلی_سر_به_هوا ☕🍁 #قسمت_61 نشستنش هم برایم خاص بود روی زمین نشسته بود و یک پایش را دراز کرده بود. آ
☕❄️ را سر کنم با وسواس نگاهی به خود و لباسهای مشکی ام انداختم و بعد از پیدا کردن اطمینان از مرتب بودن چادر را سر کردم بعد از خداحافظی آرام از مادرم و نشاندن بوسه ای بر گونه ی برادرم که در خواب بود، از خانه بیرون رفتم. مگر این موقع صبح تاکسی پیدا میشد؟ از دیر رسیدن متنفر بودم. بالاخره بعد از دقایق زیادی که منتظر بودیم تاکسی ایستاد و سوارمان کرد. از هرچیزی که فکرش را بکنی با مسافری که روی صندلی شاگرد گفت؛ آن هم با صدای بلند که واقعا مرا کلافه کرده نشسته بود، سخت می بود. ثانیه به ثانیه ساعت مچی ام را نگاه میکردم. در نزدیکی آخرین ایستگاه تاکسی پیاده شدیم و از آن جا تا میدان را تقریبا با سرعت زیادی طی کردیم تلفن در دستم لرزید که نگاهی به آن انداختم و جواب دادم. هدیه بود. - عاطی کجایی؟ دو دقیقه دیگه حرکت میکنن ها! - داریم میاییم. - زود بیا؛ اونم .هست جلوی هیئت و ایستاده میتونی ببینیش! از این که حواسش به آمدن و محل ایستادن آقای میم بود، حرصی شدم و بدون خداحافظی تلفن را قطع کردم و در کیفم انداختم با رسیدن به میدان او را دیدم که جلوی هیئت و در کنار پدر و امام جمعه شهرستان ایستاده کمی جلوتر رفتیم که هدیه نزدیک آمد و ما را با خود به قسمت میانی صف برد با دوستش احوال پرسی .کردم اسمش معصومه و دو سالی از من بزرگ تر بود. در کنار هم قدم میزدیم و پشت سر هیئت راه می رفتیم. هدیه مشغول صحبت با دوستش بود و من هم که از بی محلی او رنجور بودم، دست مبینا را گرفتم و به قسمت دیگری از صف رفتیم مسیر راهپیمایی میان دو میدان بزرگ شهرستان بود و بعد از آن به مسجد رفتیم مسجد کوچک بود بودند و افراد زیادی آمده بودند با تعجب به ظروف پلو نگاه می کردم که جلویمان گذاشته نگاه می کردیم با مادرم تماس گرفتم و اطلاع دادم که کمی دیر تر می.آییم غذایمان را خوردیم و با پیشنهاد من به کافه پسر خاله ام رفتیم در راه مبینا آرام در گوشم گفت پشت سرتها دست و پایم را گم کردم و سعی کردم بهتر راه بروم که آن یک ذره پاشنه ام کج شد و تعادلم را از دست دادم اگر مبینا مرا نگرفته بود، پخش خیابان می شدم و سوژه ی خنده را دست ملت میدادم از خجالت گونه هایم آتیشن شده بودند. با رسیدن به کوچهی کافی شاپ مسیرمان جدا شد. وارد شدیم و از پسرخاله ام خواهش کردم کسی را به طبقه بالا نفرستد تا عکس بگیریم و راحت باشیم هر دویمان آیس پک سفارش دادیم و منتظر شدیم با شوخی و خندهی فراوان و گرفتن کلی عکس آن جا را ترک کردیم و به خانه برگشتیم. ماه ها از محرم می گذشت و تنها راه دیدن ،او نماز جمعه بود. دلم بی قراری میکرد که هر روز خبر جدیدی دربارهی او از زبان هدیه می .شنیدم مدرسه می رفتم و اما زیاد درس نمی خواندم و بیشتر وقت هایم را در اینستاگرام می گذراندم فعالیت و دنبال کننده هایم بالا رفته بود اما برای من مهم ترین چیز این بود که استوری یا پستی بگذارم که او دوست داشته باشد. گاهی جواب نظرسنجی هایم را میداد و من ذوق می کردم. چهارشنبه ها ساعت خروج ما از مدرسه ساعت دو بعداز ظهر بود و امروز بر خلاف روزهای دیگر به علت این که معلم ها به جلسه می رفتند، زود مرخص .شدیم با دو تا از دوست هایم که از چند سال پیش می فاطمه شناختمشان به مغازهای میرفتیم تا بستنی بخوریم و هانیه رشته شان علوم انسانی بود و من علوم تجربی. در راه از هرچیزی میگفتیم و میخندیدیم که چشمم به فردی افتاد. با تعجب به او خیره شدم اما او حتی نیم نگاهی به من نیانداخت. ضربان قلبم بالا رفته بود و صورتم سرخ شده بود همان پیراهن طوسی رنگ مورد علاقه ام و همان کت و شلوار مشکی مخصوص به خودش را پوشیده بود. ناخودآگاه دستم را روی جوشی که به تازگی در بالای لبم به وجود آمده بود گذشتم - عاطفه خوبی؟ چت شد؟ زیر لب پاسخش را دادم هیس هیچی نگو می شنوه. هانیه با حالت ضایع ای نشانش داد و گفت: این؟ 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ♥️🍁🍂🌿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 موضوع : دختر یا پسر 💠 جهت مشاهده یا دانلود سایر قسمت‌های مجموعه کلیپ‌های مهارت‌های زندگی مشترک و تربیت فرزند به لینک زیر مراجعه کنید👇 https://shamiim.ir/Category/List 🏴 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ♥️🍁🍂🌿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸 ﷽ | فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ ۖ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ 🔸 پس به سوی خدا بگریزید (بشتابید)، که من از سوی او برای شما بیم‌دهنده‌ای آشکارم! «آیه ۵۰ سوره ذاریات» 📚 وقف خانه و شرط سکونت 💠 سؤال: اگر شخصی قصد دارد خانه اش را وقف عام کند ولی می خواهد خودش تا پایان عمر در آن خانه زندگی کند؛ آیا امکان قبض توسط متولی وقف، قبل از مرگ واقف وجود دارد؟ ✅️ جواب: اگر خانه را وقف کرده و ضمن صیغه وقف منافع خانه را تا زمانی که زنده است استثنا کند، قبل از مرگ واقف، امکان ثبت اصل ملک به عنوان موقوفه توسط متولی وقف وجود دارد و واقف می تواند تا پایان عمر از منافع خانه استفاده کند. 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ♥️🍁🍂🌿♥️
👌قدر زنی که؛ میگه عیبی نداره باهم درستش می کنیم رو بدونید... بعضی زنها در زندگی مشترک دنبال درست کردن نیستند... دنبال چیزهای آماده اند... و حال و حوصله درست کردن رو اصلا ندارند .. ─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─ گاهی ب جای اینکه ب شوهرتون بگیددوستت دارم بگید بهت افتخارمیکنم چون برای مردهااین جمله اثرش ازجمله اولی بیشتره این جمله باساختارشخصیتی یک مردمتناسبه وبه نوعی حس اقتداررو بهش میده ─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─ 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ♥️🍁🍂🌿♥️
تربیت کودک_استادمیری_جلسه یازدهم.mp3
12.32M
بر اساس دیدگاه استاد پناهیان 🌹مدرس: حجت الاسلام دکتر علی میری 🔹جلسه یازدهم 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ♥️🍁🍂🌿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍ورود مفاهیم همجنس‌بازی در کارتون بچه‌ها ! گزارشی از اینکه غربی‌ها چگونه در حال گسترش این انحراف اخلاقی در بین خانواده‌ها هستند. 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ♥️🍁🍂🌿♥️
💜 💚مرکز فرهنگی💚💜 خانواده آذربایجانشرقی
#تست_هوش تصویر ۲۳۱ دختر گرفتار موقعیتی که مورد تهدید گرگ ها، ببر و رودخانه است، چگونه نجات پیدا می
: آزمون شناسایی راه نجات: ماندن در مسیر  رودخانه و پرتاب شدن به ته آبشار معقولانه نیست. همچنین رفتن به سوی گرگ ها نیز کاملا اشتباه است. اما باید گفت بهترین مسیر، رفتن به سوی ببر است. ببرها معمولا انسان ها را طعمه نمی بینند. ببرها فقط در صورتی به انسان حمله می کنند که احساس خطر کنند. 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ♥️🍁🍂🌿♥️
💜 💚مرکز فرهنگی💚💜 خانواده آذربایجانشرقی
#لیلی_سر_به_هوا ☕❄️ #قسمت_62 را سر کنم با وسواس نگاهی به خود و لباسهای مشکی ام انداختم و بعد از پید
☕❄️ هانیه با حالت ضایعای نشانش داد و گفت: این؟ تنها سری تکان دادم و از کنارمان گذشت کمی جلو تر که رفتیم :گفت این که طلبه ی بابامه - جدی؟ آره؛ همش فکر میکردم چرا فامیلیتون شبیه همه؟ چرا؟! - فامیلیم. هانیه با شیطنت گفت: دوسش داری؟ فاطمه لبخندی زدم و چشمانم را به نشانه تایید باز و بسته کردم. سرم را به عقب برگرداندم ولی او را ندیدم هوف کلافهای کردم و گفتم می میری یه نیم نگاه به ما بندازی؟ هانیه نگاهی به دستم ک هروی لبم بود انداخت - حالا چرا دستت رو گذاشتی رو لبت؟ دستم را پایین انداختم که جوشم را دید و با خنده گفت: نه خوب کاری کردی دستت رو گذاشتی؛ آفرین بیشعوری نثارش کردم و وارد مغازه شدیم. نزدیک امتحانات ترم اول بود و من هم چنان مشغول تلفن همراه و کامپیوتر بودم و لحظه ای را به درس خواندن اختصاص نمی دادم اظهار می کردم که در حال درس خواندن هستم اما تمام وقتم پشت کامپیوتر و در فضای مجازی صرف میشد و از ساعت پنج صبح تا نه که به جلسه می رفتم درس میخواندم نمیدانستم متوسطه دوم همچون متوسطه اول نیست که یک جواب از خودم بنویسم و مدلم بیست شود؛ اینجا از این خبر ها نبود. امتحانها تمام شد و من شب و روز را با اضطراب نتیجه ی امتحان می گذراندم میدانستم که نتیجه خوبی نخواهم داشت و برای همین در کار های منزل کمک میکردم و سعی میکردم سر به سر مادرم نگذارم مادرم می دانست این همه تغییر یک دفعهای رفتار من از جایی نشات می گیرد اما نمی دانست از کجا؟! مشغول صحبت با مبینا بودم که او از من معدلم را پرسید 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ♥️🍁🍂🌿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_34 🔻 موضوع : تنبیه بدنی 💠 جهت مشاهده یا دانلود سایر قسمت‌های مجموعه کلیپ‌های مهارت‌های زندگی مشترک و تربیت فرزند به لینک زیر مراجعه کنید👇 https://shamiim.ir/Category/List 🏴 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ♥️🍁🍂🌿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزمان را با آغاز کنیم 🌟⭐️خوشا وفاداری، مرحبا وفاداران! العنكبوت وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ ، ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ [ ﭘﺲ ﺍﻳﻨﺎﻥ ﻫﻢ ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ ] ، ﻭ ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺧﺪﺍ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ [ ﺩﺭ ﺍﺩﻋﺎﻱ ﺍﻳﻤﺎﻥ ] ﺭﺍﺳﺖ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ معلوم میکند ، ﻭ ﻗﻄﻌﺎً ﺩﺭﻭﻏﮕﻮﻳﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ معلوم می کند .(٣) ♦️ همین دیروز بود که سربازان خمینی کبیر، عهد خود را به سرانجام رساند و پاداش مجاهدت خود را در جبهه های حق علیه باطل گرفتند. صَدَقوا ما عاهَدوا اللهَ عَلیه. 🔹و امروز سربازان سید علی در مقابل امتحان بزرگی که آغاز شده است، فَلَیَعلَمَنَّ الله الَّذین صَدَقوا و لَیَعَلمَنَّ الکاذِبین. ♦️,ومابه مدد الهی کوتاهی نخواهیم کرد. 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ❤🍁🍂🌿❤
بخاطر بسپاریم که: ⭕️زوج بودن با سایه ی کسی بودن فرق داره ⭕️در دسترس بودن با زیر پای کسی بودن فرق داره ⭕️ارتباط داشتن با چسبیدن فرق داره... 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ❤🍁🍂🌿❤
تربیت کودک_استادمیری_جلسه دوازدهم.mp3
9.89M
بر اساس دیدگاه استاد پناهیان 🌹مدرس: حجت الاسلام دکتر علی میری موضوع:لجبازی کودک 🔹جلسه دوازدهم 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ❤🍁🍂🌿❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
# کیک_انار_بدون_فر👌👌😍😍😍 کیک انار 😍قابلمه ای طعمی بی نظیر و بافتی اسفنجی داره 🦋که با سس مخصوصش عطر و بوی بهشتی🌱🌷 پیدا کرده 😍 مواد لازم👇 آرد٢ليوان شكر١ليوان آب انار١/٣ليوان روغن يه ليوان تخم مرغ٤عدد بكينگ پودر٢قاشق مرباخوري وانيل نوك قاشق چايخوري رنگ خوراكي(دلبخواهی) اول دونه های انار و داخل مخلوط کن یا غذا ساز میریزیم تا آب از هسته ها جدا بشه بعد از صافی رد کنید . قابلمه ۲۳cmچرب کرده دو لایه کاغذ روغنی انداخته همراه دم کنی و شعله پخش کن میزاریم ده دقیقه روی گاز تا گرم بشه تخم مرغ و همراه وانیل و شکر هم میزنیم تا حجیم بشه بعد آب انار و روغن اضافه میکنیم و به اختیار رنگ خوراکی در حد مخلوط شدن هم میزنیم بعد مخلوط آرد و بکینگ پودر الک شده رو طی چند مرحله اضافه میکنیم و به آرومی در یک جهت هم میزنیم مواد و میریزیم داخل قابلمه ی گرم شده بعد ۴۵ دقیقه چک میکنیم . تو فاصله ی پخت اصلا در قابلمه باز نشه موادسس انار براق نشاسته ي ذرت ٣قاشق غذاخوري شكر يه ليوان آب يه ليوان آب انار ١/٣ليوان همه ی مواد و با هم مخلوط ميكنيم بعد شعله گاز و روشن کرده حرارت کم باشه به مدت ۲۰ دقیقه مدام هم میزنیم تا نشاسته پخته بشه و سس غلیظ بشه😍👌👌 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ❤🍁🍂🌿❤
💜 💚مرکز فرهنگی💚💜 خانواده آذربایجانشرقی
#لیلی_سر_به_هوا ☕❄️ #قسمت_63 هانیه با حالت ضایعای نشانش داد و گفت: این؟ تنها سری تکان دادم و از کن
☕❄️  صدایم را آرام کردم و گفتم گند زدم مبینا؛ معدلم رو نمی دونم ولی درس های تخصصی رو کم گرفتم. مثلا چند؟ - شیمی شدم نه فیزیک دوزاده ریاضی هفت صدای خندهاش بلند شد که حرصم را بیشتر کرد. - کوفت، نخند! و با حالت زاری ادامه دادم. حالا چه گلی به سرم بگیرم؟ برای ترم دوم بخون با صدای لرزان :گفتم اون که حتما ولی یه دعوای حسابی رو افتادم. فردا کارنامه ها رو میدن. خنده اش تمامی نداشت. - گاوت زاییده کمی صحبت کردیم و من که با خودم عهد کرده بودم درس هایم را بخوانم، مشغول خواندن عربی شدم. دلنوشته هایم را در اینستاگرام استوری کرده بودم که پیام می دادند و تعریف و تمجید میکردند پیام را باز کردم که در کمال تعجب آقای میم مرا تشویق کرده بود. “عالی بود، ممنون واقعا" از شدت ذوق نمی دانستم چه کار کنم جیغ خفه ای کشیدم و جوابش را دادم. - خیلی ممنون که وقت گذاشتین و خوندین. یادم آمد روز راهیان نور هم که من و دوست جدیدم روی تخت مشغول گردش در ایسنتاگرام بودیم پیام داده بود و چیزی از من پرسیده بود. کاش شد همیشه از این فرصتها وجود داشت در انتخاب پروفایل، پست و استمرى مسماس بنیادی به خرجم داده که از آن خوشش بیاید منظر 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ❤🍁🍂🌿❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | رهبر انقلاب، صبح امروز: دستگاههای فرهنگی حقایق تاریخ و جنایتهای دشمنان را برای جوانان کنند 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ❤🍁🍂🌿❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 موضوع : روش صحیح تشویق و تنبیه 💠 جهت مشاهده یا دانلود سایر قسمت‌های مجموعه کلیپ‌های مهارت‌های زندگی مشترک و تربیت فرزند به لینک زیر مراجعه کنید👇 https://shamiim.ir/Category/List 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ❤🍁🍂🌿❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ـ وَ مَا أُبَرِّئُ نَفْسِي ۚ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي ۚ چه کنم در برابر نَفسی که سرکشی می‌کند، اگر تو یاری‌ام نکنی؟ رحم کن به ناتوانی من... یوسف_۵۳ 📚 دیدن مانع وضو پس از نماز 💠 سؤال: اگر شخصی پیش از وضو، دست خود را بررسی کند که مانعی نباشد ولی پس از نماز متوجه یک مانع شود، حکم چیست؟ ✅ جواب: اگر اطمینان دارد که مانع، هنگام وضو بوده است، وضو و نماز صحیح نیست؛ در غیر این صورت وضو و نماز اشکال ندارد. 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ❤🍁🍂🌿❤
کشف ناشده های زندگی 🍃اگر بنا دارید در کنار همدیگر راه‌های کشف ناشده زندگی را طی کنید، راه هایی که هرگز به تنهایی نمی توانستید وارد آنها شویم، 🍃 بدانید که در پیوند ازدواج، هر دو باید از بسیاری از چیزهایی که قبلاً با آنها مأنوس بودید، دل بکنید و معلوم است که این مطلب پیشنهاد سختی است. 🍃ولی کسی که از مأنوسات زندگی فردی دل نکند، به زندگی جدید وارد نخواهد شد و هنوز در زندگی کودکانه خود به سر می برد. 🍃وارد شدن به شرایط جدید سخت است، ولی متوجه باش که پذیرفتن آن، یک تولد جدیدی است و کسی که حاضر نیست در هوای تازه تنفس کند هنوز متولد نشده است. 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ❤🍁🍂🌿❤
تربیت کودک_استادمیری_جلسه سیزدهم.mp3
7.32M
بر اساس دیدگاه استاد پناهیان 🌹مدرس: حجت الاسلام دکتر علی میری 💥موضوع:دعوای کودکان(۱) 🔹جلسه سیزدهم 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ❤🍁🍂🌿❤
شب یلدا برای تعجیل در فرج مولا و سرورمان آقا صاحب الزمان عج دعا کنیم حتی شده با گفتن اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🤲 ﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ ای خـیمه‌نشـین سـاکن صحراها! ای وصل تو، قصهٔ خوش فرداها! با بـودن شـب‌های بلـنـد هجـرت گشـته است بهـانه، هـمـهٔ یلداها! ━━━━💠🌸💠━━━━ 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ❤🍁🍂🌿❤
🎙 | دشمن رسوا حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: محکومیّت دشمن هم در این قضیّه [شاهچراغ] با خیلی از حوادث تروریستی دیگر کشور فرق دارد. یک وقت یک مجموعه‌ی نظامی را میزنند، یک وقت یک مجموعه‌ی سیاسی را میزنند؛ خب آن یک حرف است؛ یک وقت یک مجموعه‌ی زائر را میزنند که نه محفل سیاسی است، نه محلّ رزم و دعوا است؛ محلّ زیارت است، محلّ انس با خدا است. از تهران، از همدان، از گیلان، از خود شیراز، از کهگیلویه و بویراحمد، از جاهای مختلف انسانها رفته‌اند آنجا برای عرض نیاز، برای خلوت با خدا، برای خلوت با اولیای خدا و مورد این ظلم قرار گرفته‌اند... لعنت خدا بر این دهانهای دروغ‌گو، بر این دلهای سیاه و شقی! این جور عمل میکنند، آن جور حرف میزنند. درباره‌ی حقوق بشر، درباره‌ی حقوق زن، درباره‌ی مسائل گوناگون انسانی، حرفشان این است، عملشان آن است؛ یعنی منافقِ کامل! و منافق، کافر است و کافر دشمن خدا است، عدوّالله است؛ اینها، هم کافرند، هم منافقند، هم دشمن خدایند. اینها در این قضیّه‌ی شاهچراغ رسوا شدند. ۱۴۰۱/۰۹/۲۹ 🌿 🍁🍁@MF_khanevadeh 🍂 ❤🍁🍂🌿❤