❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
✨☀️✨ #تنها_گریه_کن #قسمت_شصت_چهار محمد، جَلد پایگاه شده بود. روز، مشغول خیاطی میشد و برای نماز مغ
#تنها_گریه_کن
#قسمت_شصت_پنج
لبخند آمد روی لبهایم و گفتم:《 خدا برای پدر و مادرت نگهت داره.》چادرم را گرفتم توی مشتم و کشیدم بالا و قدم برداشتم سمت خانه. کم کم من هم عادت کردم؛ به کم دیدن محمد، به کم توی خانه بودنش، به جمکران رفتنهای مداومش. یک طوری شد که این بچه سرِ یک سال، انگار به اندازهی چند سال بزرگ شد. روحش رشد کرد و بال و پرش باز شد. انگار آن سالها داشتم همان روزهایی را میگذراندم که همیشه آرزویش را داشتم. حس میکردم زحماتم به بار نشسته. فکر میکردم آن همه زیارت عاشورا خواندم و گفتم حسین جان! ای کاش آنجا بودم و یاریتان میکردم، وقتش رسیده. خانهی ما شده بود از شلوغ ترین و پُر رفت و آمدترین خانههای محل. سرم خیلی شلوغ بود و توان جسمیام کمتر شده بود. منتظر یک مهمان بودم. همسایهها مدام حواسشان جمع من بود. به مریم سفارش میکردند هوایم را داشته باشد، خودشان هم گوش به زنگ بودند؛ ولی من از اول نازکنارنجی بار نیامدم، نه خودم و نه بچههایم. زایمانهایم سخت بود، ولی خودم را به درد و بیماری و استراحت نمیدادم؛ زود میافتادم دنبال کار و زندگی. روزهای بلند و گرم تیرماه قم حالا حالاها شب نمیشد. بچه را که گرفتم توی بغلم، دستم را گذاشتم روی دست ظریف و کوچکش. ششمین بار بود که حس میکردم یک تکه از گوشهی تنم را جدا کردهاند و قرار است جدا از من در این دنیا زندگی کند؛ البته آخرین بار هم شد.
تابستان سال ۱۳۶۴ بود. سر اسمگذاری بچه، دعوا بود. هرکسی یک چیز میگفت؛ آخرش توافق کردیم بگذاریم سمانه. حتی چند روزی هم سمانه صدایش زدیم. حاجی که با شناسنامه آمد، بچهها جا خوردند. هی میگفتند:《 بابا اشتباه شده. بابا اشتباه نوشتن.》
حاجی خیلی ساده نگاهشان کرد و گفت:《 چرا؟ مگه چی شده؟》
هاج و واج نگاهشان میکردم و منتظر بودم ببینم آخرش چه میشود. صفحهی اول شناسنامه را گرفتند جلوی حاجی و گفتند:《 اینجا نوشته زینب معماریان.》 حاجی با شیطنت لبخند زد و گفت:《 آهان! اسم بچه رو پرسیدن، من به زبونم اومد زینب. خب بابا زینب که خیلی بهتره.》بچهها حرص میخوردند. من از غرغر کردنشان خندهام گرفته بود. برای اینکه آتششان تندتر نشود، خندهام را خوردم. پشت حرف حاجی را گرفتم و گفتم:《 معلومه که زینب قشنگتره.》رفتم یک گوشه و نوزاد را گذاشتم زیر سینهام. حرف مردم را انداختم پشت گوشم که میگفتند زینب، بَلاکش است. میگفتم:《 اسم زینب از اول کنار اسم حسین بوده. همین برای من یک دنیاست.》مطمئن بودم خودش هم که بزرگ میشد، همین برایش کافی بود.
حالا کنار آن همه بدو بدو، باید به یک نوزاد هم میرسیدم. خوشم نمیآمد کم بیاورم، کاری بماند و درست انجام نشود. کمر همت را محکمتر کردم و این وسطها، فهمیده بودم محمد توی سرش نقشههایی دارد. بیشتر از قبل خاطرههایی را که از جبهه شنیده بود، تعریف میکرد. مشتاقتر شده بود انگار. کارهای بزرگتر از سن خودش میکرد. حرفهای بزرگتر از قد خودش میزد. از سنش جلو افتاده بود.
#ادامه_دارد.....
#شادی_ارواح_طیبه_شهدا_صلوات
#شبتون_مهدوی
#مرکز_فرهنگی_خانواده
💞 @MF_khanevadeh
👇🌹روزمان را با #قرآن آغاز کنیم
🔰الگوی مقاومت وایستادگی در قرآن
سوره 60. ممتحنة آيه 4
قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِى إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُواْ لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَءآَؤُاْ مِنكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَ بَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَآءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُواْ بِاللَّهِ وَحْدَهُ
ترجمه
همانا براى شما در (روش) ابراهیم و كسانى كه با او بودند، سرمشق و الگوى خوبى است، زیرا به قوم (مشرك) خود گفتند: همانا ما از شما و از آنچه جز خدا مىپرستید، بیزاریم. ما به (آیین) شما كفر ورزیدیم و میان ما و شما كینه و دشمنى ابدى است، مگر آنكه به خداى یگانه ایمان بیاورید.
🔰امام خامنه ای خطبههای نمازجمعه در بیست و یکمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) ۱۳۸۹/۰۳/۱۴
این انقلاب را سی سال است شما دارید جلو میبرید؛ اما خطر وجود دارد. دشمن انقلاب، دشمن امام بیکار نمینشیند؛ سعی میکند این انقلاب را از پا در بیاورد. چه جور؟ با منحرف کردن راه انقلاب. بنابراین لازم است ما شاخص داشته باشیم.
من عرض میکنم بهترین شاخصها، خود امام و خط امام است. امام بهترین شاخص برای ماست. اگر این تشبیه با همهی فاصلهای که وجود دارد، به نظر برسد، عیبی ندارد که تشبیه کنیم به وجود مقدس پیغمبر که قرآن میفرماید: «لقد کان لکم فی رسولاللَّه اسوة حسنة لمن کان یرجوا اللَّه و الیوم الاخر». خود پیغمبر اسوه است؛ رفتار او، کردار او، اخلاق او. یا در یک آیهی شریفهی دیگر میفرماید: «قد کانت لکم اسوة حسنة فی ابراهیم و الّذین معه»؛ ابراهیم و یاران ابراهیم اسوهاند. در اینجا یاران ابراهیمِ پیغمبر هم ذکر شدهاند تا کسی نگوید که پیغمبر معصوم بود یا ابراهیم معصوم بود، ما نمیتوانیم از آنها تبعیت کنیم؛ نه، «قد کانت لکم اسوة حسنة فی ابراهیم و الّذین معه اذ قالوا لقومهم انّا براء منکم و ممّا تعبدون من دون اللَّه کفرنا بکم» تا آخر آیهی شریفه.
‼️تیمّم با دستان تر
🔷س ۵۹۶۲: آیا در صورتی که هنگام تیمّم دست تر باشد تیمم باطل است؟
✅ج: مجرد مرطوب بودن دست لطمه ای به صحت تیمم نمی زند.
💞@MF_khanevadeh
والدين قرار نيست اختلاف نداشته
باشند، دعوا نكنند و هميشه با هم موافق باشند.
كودك قرار است از والدينش روش درست حل اختلاف را بياموزد.
قرار است ببيند پدر و مادرش با دو عقيده مختلف چگونه بر سر يك مسئله به تفاهم ميرسند.
قرار است ببينند با داشتن اختلاف، عشق و محبت به پايان نميرسد.
والدين قرار است به فرزندشان نشان دهند انسان حتي با خودش هم تفاهم ندارد چه برسد به ديگري، اما با احترام، ابراز درست عقايد، با گوش دادن به هم ميتوان يك جايي به تفاهم رسيد و مشكلات را حل كرد، و قرار است از هر اختلافي هر دو نفر پيروز بيايند نه تنها يك نفر
💞@MF_khanevadeh
🔴 چه کنم شوهرم از من اطاعت کند؟
💠 خداوند در حدیث #قدسی میفرماید:
"اَنا مُطیعُ مَن اَطاعَنی" یعنی منِ خدا مطیع بندهای هستم که مرا اطاعت کند!
❓سوال: مگر نباید بنده مطیع خدا باشد پس چرا خدای متعال میفرماید من #مطیع بندهام میشوم.
❇️ جواب: معنای اطاعت خدا از بنده این است که چون بنده، خدا را اطاعت کرده و نسبت به واجبات و محرّمات، #رضایت خدا را در نظر گرفته است برای خدا شیرین و محبوب شده است لذا خدا نیز هوای این بندهی حرف گوش کن را دارد. و به نیازها و خواستههایش توجه بسیار #ویژه میکند.
💠 قانون بالا، #کلی است و عمومیت دارد. یعنی در روابط انسانها مخصوصاً در زندگی مشترک نیز وجود دارد. لذا #محبوب شدن زن و #درک ویژهی او توسط #شوهر تنها زمانی اتفاق میافتد که زن از دایرهی شرعیِ #اطاعت از شوهر خارج نشود. و رضایت شوهر را حفظ کند. و با اطاعت از شوهر، دل و قلب مردش را مدیریت کند.
💠 زنان اگر بدانند که مردان از لحاظ روانشناسی چقدر شیفتهی زنِ #مطیع هستند این #فرمول را ثانیهای رها نمیکردند. اقتدارِ مردان با اطاعت شدن حفظ میشود که البته ثمره و میوهی این اقتدار، محبوبیّت ویژهی زن است.
💠 با #چشم_گفتن واقعی، خود را روی #چشم همسرتان قرار دهید!
💞@MF_khanevadeh
🔻5 نوشیدنی شبانه برای سمزدایی از کبد و لاغری
🌿🌿بدون شک شما هم با ما هم عقیدهاید که سالم بودن و افزایش کیفیت زندگی در گرو داشتن عادتهای سالم است. البته نمیتوان گفت که این عادتهای سالم صرفاً به این معنی است که چند روزی در هفته غذای خوب بخورید، آب بیشتر بنوشید و کمی ورزش کنید، زمانی به نتیجه مثبت خواهید رسید که این عادتهای سالم را به طور روزانه دنبال کنید. یادتان باشد که همیشه به کارهای تکمیلی نیز نگاه کنید.🌱🌱
ادامه مطلب در لینک زیر👇👇👇
http://shamiim.ir/a/28993/
💞@MF_khanevadeh
💠تربیت نسل مهدوی
♨️تربیت کودکان تا هفت سالگی
🌱نیازهای فرزند زیاد است ولی در شبانه روز حتما باید پدر یک یا دو ساعت با این بچه کار بکند. بازی کند، کُشتی بگیرد، شوخی کند و سرگرمش کند. مادر هم که باید بیشتر از پدر در شبانه روز در خدمت فرزندش باشد مخصوصا تا هفت سالگی باید خواستههای او را رسیدگی کند به او توجه بکنند ...
🌱بچه ها هر قدر هم که بزرگتر میشوند بیشتر وقت میخواهند. ولی متأسفانه بعضیها بچه ها را رها می کنند و این بچه به دنبال خلاف و رفیق بد رفته و تا دیر وقت بیرون و با دوستانش هست و پدر و مادر، داد و فریاد می کنند که تو چرا اینطور شده ای ؟
💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
📚#همسر_دوست_داشتنی ✍#مهدی_خدامیان_آرامی بدون شما و با دوستان خود به گردش برود به او این اجازه را
📚#همسر_دوست_داشتنی
✍#مهدی_خدامیان_آرامی
و شوهرت را به آنجا دعوت کن! نور ملایم شمع بر آن فضا میتابد و شوهر شما وارد آنجا میشود. آیا میدانی اگر مرد در چنین محیطی قرار بگیرد بی درنگ احساس آرامش میکند! نور شمع باعث میشود تا حالتی خوشحال کننده پیش بیاید! شوهر شما سؤال میکند که این کارها برای چیست؟ و شما در جواب میگویی: «نور قرمز شمع، نور عشق است، و از قلب من، همواره نور عشق بر وجود تو میتابد». ۴. برای آن که یک احساس خوب به شوهرتان بدهید لازم نیست کارهای زیادی انجام دهید، آری، گاه یک لبخند، یک بوسه کفایت میکند، در این جاست که شوهر شما به زندگی خود میبالد. ص: ۱۱۴ شما باید بدانید به خاطر خوشبختی خودتان هم که شده باید همسر شاد و خوشحالی داشته باشید برای همین تلاش کنید تا اسباب شادمانی او را فراهم سازید. در درون شوهر شما، کودک کم سن و سالی است که نیاز به مراقبت دارد، شما باید آن کودک درون همسر خود را نوازش کنید. شاید باور نکنید وقتی شوهرشما خسته از محل کار بر میگردد و شما به استقبال او میروید و یک فنجان چای تازه دم به او میدهید، چقدر شوهرتان احساس خوشبختی میکند. ۵. وقتی شوهرتان از محل کار به خانه میآید بد اخلاقی را کنار بگذارید و سعی کنید به روی او لبخند بزنید. عادت کنید که به مدّت یک ساعت بعد از آمدن شوهرتان به خانه، هیچ حرف ناخوشایندی نزنید. او نیاز به استراحت فکر دارد، بگذارید مقداری ذهن او آرام بگیرد، بعد از یک ساعت اگر حرفی دارید با او در میان بگذارید. ۶. آیا میدانید بهترین زنان چه کسی است
ادامه دارد......
✍#مرکز_فرهنگی_خانواده
💞@MF_khanevadeh
13.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خانواده
⭕️ موضوع : 14 مرد باید فانی در اسلام باشد
همچنین برای مشاهده تمام کلیپ ها وارد لینک زیر شوید:
👉 https://shamiim.ir/Category/List
💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#تنها_گریه_کن #قسمت_شصت_پنج لبخند آمد روی لبهایم و گفتم:《 خدا برای پدر و مادرت نگهت داره.》چادرم ر
#تنها_گریه_کن
#قسمت_شصت_شش
برای همین، موقعی که حرف انداخت و گفت دلش میخواهد برود جبهه، جا نخوردم. منتظر بودم. اولش کمی نگران شدم، ولی سعی کردم به خودم مسلط باشم. حاجی هم که مخالفت کرد و گفت:《 اونجا جای بچه نیست.》و محمد را پاک روانه کرد مسجد، فکر کردم بگردم دنبال راهی تا خدا و بندهاش را خوش بیاید.
حاج حبیب، نبودنش برای من عادی بود. پیش از آن هم، کم خانه میدیدمش؛ اما جنگ که شروع شد، برای من و بچهها حکم مهمان پنج شش روزه را پیدا کرده بود. یک پایش خانه که نه، توی شهر بود برای جمع کردن کمک و هماهنگ کردن نیروی کار و ابزار و این چیزها، یک پایش منطقه بود برای ساخت و ساز. میدانستم معطل کنم، حاجی میرود و این بچه که مثل یک گنجشک بال بال میزند، گوشهی قفس کز میکند و غصهاش میماند برای من. سفره شام را که جمع کردم، دوتا استکان چای ریختم و نشستم کنار حاج حبیب. نگاه و حواسش پی اخبار تلویزیون بود؛ آنقدر که وقتی صدایش زدم و چای تعارفش کردم، نشنید. استکان را گذاشتم جلویش و ساکت، چشم دوختم به صفحه سیاه و سفید تلویزیون. اخبار آن موقع چه بود؟ هر چیزی که مربوط به جنگ میشد. کمی که گذشت، دوباره حاجی را صدا زدم و اشاره کردم به چایی که داشت سرد میشد. حاج حبیب قند را گذاشت گوشهی لبش، همانطور که استکان را به طرف دهانش بالا میبرد و چشمش هنوز روی تصویر تلویزیون ثابت بود، سعی کرد بگوید دست شما درد نکنه خانم سادات. گفتم:《 حاجی! محمد دلش شکستها. بچهم دمغ شد حسابی.》حتی نگاهش را برنگرداند طرفم. گفت:《 اشرف سادات! اونجا خیلی با این چیزی که از تلویزیون میبینید و میشنوید، فرق داره. بچه رو ببرم، جنگه، غذای خوب و کافی نیست. جای خواب نیست. حموم و دستشویی کمه. مریضی داره. بیخوابی داره. دوری و دلتنگی داره. آدمی که دیروز رسوندیش تا یه جایی، امروز دیگه نیست. جنازهشو برمیگردونن عقب. تو گرما باید زیر آفتاب بدویی. تو سرما باید جلوی باد و باران بایستی. محمد مگه چند سالشه؟ اونجا چه کاری از دستش بر میاد؟ بمونه اینجا کمک حال شما، منم خیالم راحته، خدا هم راضیتره. موندنش اینجا کم فایده نداره. جوون بیکار و علافی نیست که. بره اونجا کاری نداره. جلوی دست و پای بقیه روهم میگیره. منم باید یه دلم به کارم باشه، یه چشمم دنبال محمد زیر آتیش که الان کجاست و چه میکنه.》
خودم را گذاشتم جای حاج حبیب و دیدم پُر بیراه نمیگوید. گذاشتم جای محمد و دیدم حاظرم به هر چیزی دست بیندازم تا به مراد دلم برسم. محمد آن روزها از ده تا جملهای که میگفت، نُه تایش از جبهه بود، از رفت و آمد بچههای مسجد و پایگاه. هر چیزی را به جنگ ربط میداد. پس دلم را به دریا زدم و تیر آخر را زدم. گفتم:《 حاجی! خب محمد رو با خودت ببر.》متعجب نگاهم کرد
#ادامه_دارد....
#شبتون_پر_از_یاد_خدا
#مرکز_فرهنگی_خانواده_آذربایجانشرقی
💞@MF_khanevadeh
روزمان را با #قرآن آغاز کنیم
✳️ جلسات مخفى شبانه براى توطئه، از شيوه هاى كار منافقان خائن است
[سوره النساء (4): آيه 108]
يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ وَ كانَ اللَّهُ بِما يَعْمَلُونَ مُحِيطاً (108)
(آنان خيانت خود را) از مردم پنهان مىكنند، ولى نمىتوانند از خداوند پنهان دارند، در حالى كه او آن گاه كه شبانه، سخنان غير خداپسندانه مىگويند (و توطئههاى پنهانى مىكنند) با آنان است و خداوند همواره به آنچه انجام مىدهند، احاطه دارد.
🌼🌲🌲آیه الله جوادی آملی : تفسير سوره حدید جلسه 3 (تدریس:مشهد مقدس)
فرمود اين خائنين ﴿يَسْتَخْفُونَ مِنَ النّاسِ﴾؛ از مردم خودشان را پنهان ميكنند كه مردم اينها را نبينند از مردم مخفي باشند؛ اما ﴿وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللّهِ﴾ اينها اگر از مردم كه مخفي بودند از خدا كه مخفي نيستند چرا؟ براي اينكه ﴿وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضي مِنَ الْقَوْلِ﴾ اينها كه شب بيتوته ميكنند، در شبنشينيها تصميمهاي باطل ميگيرند مگر نه آن است كه از مردم مخفي شدند ولي از خدا كه مخفي نشدند، زيرا خدا با اينها است در بيتوته اينها، در توطئه اينها، در سخناني كه در شبنشينيها دارند ﴿يَسْتَخْفُونَ مِنَ النّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللّهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضي مِنَ الْقَوْلِ﴾ در آن تبييت، در آن بيتوته كردن، در آن شبيخون زدنهاي فكري يا شبيخونزدنهاي عملي، عدهاي تصميم گرفتند كه با پيامبر عصرشان از راه شبيخون زدن به مبارزه برخيزند گفتند: ﴿لَنُبَيِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ ما شَهِدْنا مَهْلِكَ أَهْلِهِ﴾؛ ما شبيخون ميزنيم آنها را از بين ميبريم، بعد به اولياي دم ميگوييم ما نميدانيم چه کسی اينها را كشت؟ اين تبييت تصميمهاي شبيخونزدن و شبنشينيها را قرآن كريم گوشزد كرد، فرمود در آن شبنشينيهاي اينها ؛ خدا با اينها است در آن تصميمهاي شبانه ﴿وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ﴾ در بيتوته و شبنشينيهايشان چيزهايي را ميگويند كه ﴿لا يَرْضي﴾ خدا: ﴿إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضي مِنَ الْقَوْلِ﴾ چون ﴿وَ كانَ اللّهُ بِما يَعْمَلُونَ مُحيطًا﴾.
•┈✾🍀✿🍃🌺﷽🌺🍃✿🍀✾┈•
#احڪ📚ـام نمــ📿ــاز
💢 جا به جا گفتن ذکر رکوع و سجده🛐
┘◄ پرسش :
❓اگر #ذکرهای_رکوع و #سجده را به جای یکدیگر بگوییم، اشکال دارد؟
✅ پاسخ :
✍️ در صورتی که سهواً باشد اشکال ندارد، همچنین اگر عمداً و به #قصد_مطلق_ذکر خداوند (عزوجل) بگوید، نماز صحیح است اما #ذکر_مخصوص_رکوع و یا سجده را نیز باید بگوید.
👤مقام معظم رهبری مدظله العالی
💞@MF_khanevadeh
به فرزندتان نگویید:
❌من برای تو همه کار کرده ام
فرزند شما با شنیدن این جمله پیش خودش فکر می کند که اگر پدر و مادرم برای من همه کار کرده اند، پس من چرا باید از دست آنها عصبانی باشم؟ حتما مشکل از من است.
در این شرایط او دیگر ناراحتی، عصبانیت، دردودل هایش و حتی اشتباهاتش را نیز برای شما بازگو نمی کند.
✅ به فرزندتان نشان دهید برای کمک به او همه کار میکنید اما بر سرش منت نگذارید
💞@MF_khanevadeh
#همسرداری
☘🌸☘🌸☘
در زمانی که با همسرتان گفتگو می کنید، می توانیدیک ارتباط چشمی را با نگاهی متبسم همراه کنید . در حین گفتگو ، ارتباط چشمی ( به خصوص ) برای زن خیلی مهم است . اودوست دارد وقتی با همسرش صحبت می کند یا همسرش با او به گفتگو می پردازد ، ارتباط چشمی مناسب ونافذی بین آن ها برقرار باشد . وقتی خیره می شوید ، ارتباط چشمی نافذ شما ماده ای به نام « فنیل اِ تیل آمین » را در بدن آزاد می کند . این ماده انتقال دهنده عصبی ـ شیمیایی است که به طرف مقابل مان احساس شیفتگی می دهد.
💞@MF_khanevadeh
آیا کلسیم موجود در پوست تخم مرغ قابلیت جذب خوراکی دارد؟
مطالعات انجام شده تأیید میکند که جذب کلسیم پوست تخممرغ به اندازه و حتی بیشتر از (۳۴.۸ الی ۶۸ % بسته به کیفیت پوست تخم مرغ) کربنات کلسیم خالص و مکملهای دارویی است.
✍ محققان این اثرات را به پروتئین های خاصی که در پوسته تخم مرغ یافت میشوند نسبت دادند.
💞@MF_khanevadeh
🍃🍂🍃🍂 ﷽ 🍂🍃🍂
✊ ای رهبر آزاده آماده ایم آماده 🧐
✊ لبیک یا خامنه ای لبیک یا حسین است 🤔
✊ خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست 🤭
👈 این چند سال اخیر، حضرت آقا حدود ۵۰ بار روی فرزندآوری تأکید کردند و گفتند #جهاد هست.
🧔 حالا به حزباللهی ها که میگی هرکدوم یه بهانه میارن که :
1⃣ اعصابم نمی کشه 🤯
2⃣ خونم کوچیکه 🏡
3⃣ ضعیف شدم 🚶♂
4⃣ وضع مالیم بده 🖐
5⃣ وضع اقتصادی کشور خوب نیست ❌
6⃣ تقصیر مسئولینه ⛔️
7⃣ مثل اینکه از قیمتها خبر نداری 🚫
8⃣ و ......
✅ خب اگه همه چیز ایده آل بود 🌷🐣 که ایشان نمی گفتند:
👈 #جهاد_فرزندآوری❕❕
❤️💛 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 💚🧡
💞@MF_khanevadeh
✨💫✨💫✨💫
#یاد_بگیریم
✨#امام_خمینی طی این سالهای طولانی زندگی مشترک(62سال)هرگز از من نخواستند یک فنجان چای به ایشان بدهم.☕️
ایشان چای را خودشان اماده میکردند و به محض نوشیدن چای فنجانشان را می شستند.✨☕️
حتی برای ما هم چایی می ریختند😊
📚 مهر وقهر ص۲۷
#سیره_ستاره_ها
💞@MF_khanevadeh
24.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خانواده
⭕️ موضوع : 15 ثواب ایجاد الفت بین زن و شوهر
همچنین برای مشاهده تمام کلیپ ها وارد لینک زیر شوید:
👉 https://shamiim.ir/Category/List
💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#تنها_گریه_کن #قسمت_شصت_شش برای همین، موقعی که حرف انداخت و گفت دلش میخواهد برود جبهه، جا نخوردم.
#تنها_گریه_کن
#قسمت_شصت_هفت
ادامه دادم:《 حاجی! شما هر بار این همه آدم میبری واسه کارگری، خب محمد یکیش. بابا حداقلش اینه که یه لیوان آب دستتون میده. بله جثهش ریز و نحیفه. توانش هم شاید کم باشه، ولی دو تا لباس پاره میتونه واسهتون وصله بزنه. ظرفای غذاتون رو بشوره. بذار حالا که اصرار داره به رفتن، همراه خود شما باشه تا دل جفتمون قرار داشته باشه. اینطوری بهتره تا اینکه بیخبر خودسری کنه و بره!》حاج حبیب خودش را از تکوتا نینداخت و همچنان گفت:《 نه.》
خیلی برایش حرف زدم. گفتم:《 شما یه بار این بچه رو ببرید، اگه از پسش بر نیومد، برای خودش هم درس عبرت میشه و دیگه بهانهی رفتن نمیگیره. میشینه پای خیاطی خودش یه گوشه از کار منو هم میگیره.》سخت بود، ولی راضی شد. فردایش به محمد گفت:《 ساکت رو ببند که شب راه میافتیم. ولی یادت باشه که اونجا خیلی باید گوشِت به حرف بزرگترا باشه. قبول؟》بچهم بدون اما و اگر، گفت:《 قبول.》
محمد آن موقع حالی داشت که دلم میخواست فقط بنشینم و تماشایش کنم. ذوق عجیبی توی چشمهایش بود. باورش نمیشد توانسته به آرزویش برسد.
مقصدشان سومار بود. حاج حبیب میگفت باید بروند و چند تا تنور نانوایی درست کنند برای تدارکات. یک کامیون وسیله بنایی بار زدند و با چندتا از مردهای آشنا و فامیل حرکت کردند.
سرم دوباره به کارهای خودم گرم شد. کلاسهای آموزش نظامی و کمکهای اولیه رونق گرفته بود؛ حتی کلاسهای قرآن آنقدر شلوغ میشد که دو گروه شده بودند.
آن چند متر خانه، برکت پیدا کرده بود و دیگر هیچ کجایش متعلق به ما نبود. خودم را مشغول کار میکردم تا کمتر به محمد فکر کنم. من به هیچکدام از بچهها وابسته نبودم، ولی محمد رفیق و همصحبتم بود اصلاً عادت کرده بودم به رفتوآمد مشتریهایش که بیشتر، رفقایش بودند. بیشتر از آن، به تعریفهایی که از اخلاق و کارش میکردند. حظ میبردم. کارمان که بیشتر شد، از صِرافت فکر کردن به جای خالی محمد افتادم. نمیگویم چشم روی هم گذاشتم و گذشت، ولی بالاخره هر سفری عمری دارد.
محمد که یاالله گفت و از درِ خانه آمد داخل، دلم روشن شد. دخترها دویدند طرفش، من هم. صورت کوچکش سیاه شده بود. خستگی از چشمهایش میریخت. لاغر هم شده بود، اما به رویش نیاوردم. حاج حبیب هم کمی بعد رسید. سر راه رفته بود پیِ انجام کاری و محمد را قبلش رسانده بود خانه. محمد توی خودش بود. با چشم و ابرو از حاجی پرسیدم:《 اتفاقی افتاده؟》حاجی به بهانهای من را کنار کشید و گفت:《 چیزی نشده، حالا بعدا براتون میگم.》
شام آن شب را کمی مفصل درست کردم. مشغول پر کردن پیالههای ماست بودم که حاج حبیب از در آشپزخانه وارد شد. دیدم فرصت مناسب است، پی جوی حال محمد شدم.
#ادامه_دارد....
#شبتون_پر_از_یاد_خدا
#مرکز_فرهنگی_خانواده_آذربایجانشرقی
💞@MF_khanevadeh
💠اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا وَفِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ
🔹بدانید که زندگی دنیا [یی که دارنده اش از ایمان و عمل تهی است،] فقط بازی و سرگرمی و آرایش و فخرفروشیتان به یکدیگر، و افزون خواهی در اموال و اولاد است، [چنین دنیایی] مانند بارانی است که محصول [سبز و خوش منظره اش] کشاورزان را به شگفتی آورد، سپس پژمرده شود و آن را زرد بینی، سپس ریز ریز و خاشاک شود!! [که برای دنیاپرستان بی ایمان] در آخرت عذاب سختی است و [برای مؤمنان که دنیای خود را در راه اطاعت حق و خدمت به خلق به کار گرفتند] از سوی خدا آمرزش و خشنودی است، و زندگی دنیا جز کالای فریبنده نیست.
📗#سوره_حدید، آیه 20
#قرآن
•┈✾🍀✿🌺﷽🌺✿🍀✾┈•
#احڪ📚ـام مسجــ🕌ـد
💢 پخش اذان از مناره مساجد😇
┘◄ مساله :
✍️ پخش اذان به نحو متعارف برای اعلام داخل شدن وقت نماز به وسیله بلندگو از مساجد و مکان های دیگر اشکال ندارد ولی پخش آیات قرآن، دعا و غیر آن، در صورتی که موجب اذیت همسایگان شود، جایز نیست.
📙 رساله نماز و روزه، مسأله ۱۳۳
💞@MF_khanevadeh
⏱لحظه حال خوب🌸🌸
👀❌ یکی از نگاههای غلط به زندگی این است که فکر کنید از یک روزی به بعد، همه چیز مرتب میشود و شما به همه چیز تسلط پیدا میکنید! هرگز چنین روزی نمیآید.
👌ما همیشه پیش خودمان میگوییم: امروز که حقوقمان را واریز کردند، با واممان هم موافقت شد و با همسرمان هم که به گردش رفتیم، پس امروز من خوشبختم؛ اما، اگر وسط این خوشیها ماشین پنچر شود، تمام آن لذتها را از دماغ خودمان درمیآوریم. ما می خواهیم یک کاری کنیم که تمام روز عالی شود، اما نمی شود!
👈 اگر می خواهید از زندگی لذت بیشتری ببرید، راهش این است که دل خوشی های زندگی را به هم سنجاق نکنید.
🔹سهمتان از شادی را در لابهلای روز جستجو کنید!
📜جملهای از یک بزرگی میخواندم که گفته بود: من تمام عمر، خوشبخت زندگی کردم، اما هیچ وقت یک هفته کامل احساس خوشبختی نکردم!
🤔میدانید معنای این حرف چیست؟ یعنی ما هفته خوب نداریم، شاید حتی روز خوب هم نداریم. ما فقط لحظه خوب داریم.
✅ پس زندگی کنیم، بندگی کنیم، عاشقی کنیم، تلاش کنیم و لذت ببریم.
☠️ زندگی به طرز بیرحمانهای کوتاه است و این، تنها فرصتی است که برای بهتر شدن خودمان داریم.
💞@MF_khanevadeh
🔰 روایت ممانعت رهبر انقلاب از قطع یک درخت
🔸تولیت آستان قدس رضوی در دیدار رئیس، معاونان و خانواده شهدای سازمان حفاظت محیطزیست با اشاره به تأکیدات و توجهات رهبر معظم انقلاب درباره محیط زیست، اظهار کرد:
🔻 «برای احداث بنایی در جوار حسینیه امام خمینی(ره) قرار بود درختی قطع شود و از آن محل دیوار عبور کند، هنگامی که مقام معظم رهبری مطلع شدند، به طور جدی با قطع آن درخت مخالفت کردند.»
💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فرزندآوری
فرزندآوردی مجاهدتی بزرگی است
فرزندآوری یکی ازمهم ترین وظایف و بزرگترین ،هنر زنان است .....
#مقام_معظم_رهبری
#مرکز_فرهنگی_خانواده_آذربایجانشرقی
💞@MF_khanevadeh
نشانهها و علائم وجود میکروب در معده
👈 احساس درد مبهم یا سوزش در شکم خصوصاً بین وعده های غذایی یا نیمه شب
درد خفیف تا شدید در شکم که موقتی است و بیشتر در مواقع خالی بودن معده احساس میشود.
👈 آروغ زدن
👈 احساس دائمی نفخ در معده و روده
👈 کاهش وزن بدون دلیل مشخص
💞@MF_khanevadeh
از مغزتان اینگونه محافظت کنید
با مراقبت از سلامت مغز، نه تنها به پیشگیری از انواع بیماریها و ناراحتیها کمک میکنید بلکه عملکرد آن را نیز تقویت مینمایید.
ادامه مطلب در لینک زیر👇
http://shamiim.ir/a/29287/
💞@MF_khanevadeh
#سیاست_های_همسرداری
🌿🌸🌿🌸🌿
هيچ چيز مهمتر از آن نيست كه با كسي كه دوستش داريد با مهرباني و ادب برخورد كنيد. با او همدلي داشته باشيد و نگران حالش شويد. اگر ميبينيد كه به غريبهها بيشتر از شريك زندگيتان احترام ميگذاريد يك قدم به عقب برداريد و نگاهي دوباره به اولويتهاي زندگيتان بيندازيد.
🌿🌸🌿🌸🌿
💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
📚#همسر_دوست_داشتنی ✍#مهدی_خدامیان_آرامی و شوهرت را به آنجا دعوت کن! نور ملایم شمع بر آن فضا میتا
📚#همسر_دوست_داشتنی
✍#مهدی_خدامیان_آرامی
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «بهترین زنان زنی است که چون با شوهرش خلوت کند لباس حیا را از تن بکند و چون از خانه بیرون رود، لباسی از حیا و عفّت بر تن کند». [۱] آری، حیا و عفّت چیز خوبی است، امّا نه در مقابل شوهر خودت! این دستور اسلام است که زن هنگامی که با شوهر خود خلوت میکند، بایستی برای شوهر خود طنّازی و عشوه گری کند و هر گونه پرده و حجاب میان خود و شوهرش را بردارد. ص: ۱۱۵ او باید حالت خجالت را در هنگامی که با شوهر است کنار بگذارد تا غریزه جنسی شوهر او به شکلی حلال و کامل و درست اشباع گردد در این صورت است که وقتی مرد به محل کار میرود دیگر هیچ مجالی برای توجّه به زنان دیگر پیدا نمی کند. پیامبر بهترین زنان را زنی معرفی میکند که نسبت به شوهر خود حالتِ شهوت بیشتری داشته باشد. [۱] ۷. از باغچه خانه خود مقداری گل زیبا و خوش بو بچین. شاید هم اصلاً خانه شما باغچه ای ندارد، خوب اشکال ندارد میتوانی چند شاخه گل از گل فروشی خریداری کنی. شب که شد قبل از اینکه شوهر شما به بستر برود گلبرگهای آن گلها را بر روی بستر او بپاش. هنگامی که همسر شما میآید تا استراحت کند به او این چنین بگو: «زندگی کردن با تو برایم مانند بستری از گلهای زیباست». اکنون در بستری از گلبرگ در کنار همسر خود باشید و از کنار هم بودن لذّت ببرید. گلبرگ گلها میتواند خستگیهای همسرتان را بر طرف کند و به او انرژی مثبت و شادمانی بدهد. امیدوارم این کتاب توانسته باشد
ادامه دارد.....
#مرکز_فرهنگی_خانواده
💞@MF_khanevadeh
11.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خانواده
⭕️ موضوع : 16 تفاوت نگاه سیاسی زن و شوهر
همچنین برای مشاهده تمام کلیپ ها وارد لینک زیر شوید:
👉 https://shamiim.ir/Category/List
💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#تنها_گریه_کن #قسمت_شصت_هفت ادامه دادم:《 حاجی! شما هر بار این همه آدم میبری واسه کارگری، خب محمد
#تنها_گریه_کن
#قسمت_شصت_هشت
خیلی جلو نبودیم، ولی همون جا هم امن نبود. منطقه را بمباران کردن. تو چندلحظه زمین و زمان انگار به هم پیچید. گرد و خاک که نشست، تازه چشم باز کردم و دیدم اطرافم چه خبره. زدم تو سرم و دویدم دنبال محمد که دیدم یه گوشه داره به خودش میلرزه. از ترس داشت قالب تهی میکرد. قلبش عین کفتر میزد. گرفتمش تو بغلم بلکه آروم بشه، ولی نشد. جوونای زخمی و خونی مردمو رها کردم به امید بقیه و به زور یه کم آب پیدا کردم تا بریزم ذهن محمد. رو سروصورتش. بیفایده بود. رسوندیمش بهداری. رفت زیر سرم. همون جا هم دست و پای زخمی بچهها رو که میدید، دوباره بیتابی میکرد. کلی به زبونش گرفتیم تا سرمش تموم شد و آروم گرفت. بابا من که گفتم این بچه، جبهه کاری نداره. جایی نداره. حالا به حرف من رسیدین؟
حاج حبیب اینها را گفت و با بسم اللهی لیوان آب را سرکشید. پیش خودم دو دوتا کردم و گفتم خب بچه ترسیده. قبل از این هرچه میدانسته، فقط از شنیدههایش بوده، حالا رفته و از نزدیک دیده. مگر بزرگترهایش کم از ترس جانشان، حتی حاضر نبودند به شوخی بگویند میخواهند بروند جبهه. پیش بعضیهایشان به شوخی هم نمیشد حرف از اعزام به منطقه زد. حالا این بچه با این سن کم، جگر داشته که خواسته برود. رفته و آن محشر کبری را دیده و از این به بعد اگر بخواهد این راه را ادامه بدهد، با چشمِ بار انتخاب میکند. میداند قرار است کجا باشد و چه کند، نخواست هم، مینشیند پشت چرخخیاطی و کارش را تمام میکند؛ ولی یک چیزی ته دلم میگفت محمد، بیخیال جنگ نمیشود و محمد، آقای خیاط نمیماند؛ حتی فکرش هم غصهدارم میکرد که دیگر از محمد، حرفی از امام و اشتیاق به جبهه و تکلیف نشنوم. توکل کردم به خدا و به حاج حبیب گفتم:《 هرچی که خدا بخواد، همون میشه. شما خوب کاری کردید که همراه خودتون بردینش. این اتفاق هم برای هرکسی ممکن بود بیفته.》دیگر پیگیر ماجرا از خود محمد نشدم.
یکی دو روز که از برگشتنش گذشت، گفت شب میماند پایگاه پیش بچهها و دیرتر میآید. به رویش لبخند زدم و گفتم:《 خدا به همراهت.》چیزی توی دلم شعله کشید. محمد عوض نشده بود. آن خاطره و تمام چیزهای دردناکی که دیده بود، توی دلش تهنشین شده بودند، ولی نخواسته بود از واقعیت رو برگرداند. جنگ، سختی داشت و ترس و تلخی؛ آن روزها که پشت هم مارش عملیات میزدند و صدایش از رادیو تلویزیون میپیچید توی خانهها، چه قدر شهید میآوردند. مرد خانهای روی پا میرفت و با عصای زیربغل برمیگشت. محمدی که حتی از دیدن خون ترسیده بود، ولی باز هم پای جنگ مانده بود. ما نفهمیدیم امام با دل این بچهها چه کرد. تا چند وقت، دیگر حرفی از منطقه نزد. وقتش یا توی زیر زمین میگذراند و لباس میدوخت، یا پایگاه پیش بچهها. کم حرف شده بود و بیشتر از قبل میرفت جمکران، گاهی شاید چند روز پشت سر هم.
آن روز چندتا ماشین سبزی آورده بودند. خانمها جا خوردند. خیلی بیشتر از مقدار معمول و همیشگی بود. گفتند:《 اشرف سادات! میخوای چی کار کنی؟》گفتم:《 هیچی.》
#ادامه_دارد.....
#شبتون_مهدوی
#مرکز_فرهنگی_خانواده
💞@MF_khanevadeh