🥀🏴🥀 ﷽ 🥀🚩🥀
🥀 بصائر علوی
🌷 قال علی علیه السلام :
⚪️ألاَ وَ إِنَّ لِکُلِّ دَم ثَائِراًوَ لِکُلِّ حَقٍّ طَالِباً، وَ إِنَّ الثّائِرَ فِي دِمَائِنَا کَالْحَاکِم في حَقِّ نَفْسِهِ، وَ هُوَ اللهُ الَّذِي لاَ يُعْجِزُهُ مَنْ طَلَبَ، وَ لاَ يَفُوتُهُ مَنْ هَرَبَ
▪️آگاه باشيد! هر خونى خونخواهى دارد و هر حقّى صاحب و طالبى، و انتقام گيرنده خون هاى ما مانند کسى است که داور خويش است و او خداوندى است که از گرفتن کسى ناتوان نگردد و هيچ کس از پنجه عدالتش نگريزد!
📒 #نهج_البلاغه_خطبه105
🔹 رهبر انقلاب:
✍ عامل یا عاملان این جنایت اندوهبار یقیناً مجازات خواهند شد
ولی داغ عزیزان و نیز هتک حرمت حرم اهل بیت علیهمالسلام
⬅️ جز با جستجو از سررشتهی این فاجعهآفرینیها و اقدام قاطع و خردمندانه دربارهی آن، جبران نخواهد شد.
🍃هر صبح ، یک حدیث🍃
💠 حضرت زهرا (س)
✨هر که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، مهمانش را احترام کند
📚وسائل الشیعه، ج ۱۳ ص ۱۲۶
┈••
💞@MF_khanevadeh
🔶🔹#انگیزشی
🔆 اگه رویایی تو سرت داری…
تنها کسی که میتونه جلوش رو بگیره
اون خوده تویی!
پس به خدا توکل کن وبا انگیزه وقدرت رویات رو دنبال کن💪🏻
میدونم که موفق میشی🌼❤️
💞@MF_khanevadeh
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
#ختم_صلوات🌼
#کانال_مرکز_فرهنگی_خانواده_آذربایجانشرقی
می نشینم چو گدا بر سر راهت ای دوست
شاید افتد به من خسته نگاهت ای دوست
به امیدی که ببینم رخ زیبای تو را
می نشینم همه شب بر سر راهت ای دوست
🌸🌸🌺🌺🌸🌸🌺🌺🌸🌸🌺🌺
جانی که ز سوی حق مؤید آمد
مجذوب کلام پاک سرمد آمد
نام خوش الله جهان گستر شد
هرگاه به لب نام محمد آمد
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
🌺دوستان همیشه همراه ؛ برای تعجیل در فرج منجی عالم بشریت و سلامتی رهبر معظم انقلاب اسلامی همراهیمان کنید با ذکر شریف #صلوات تا شاید لبخند رضایتی بر لبهای مولایمان بنشانیم 🌺
🌺تعداد صلواتهایتان را در لینک ختم صلوات کانال مرکز فرهنگی خانواده آ.شرقی ثبت کنید👇👇👇👇
https://EitaaBot.ir/counter/qte4
💞@MF_khanevadeh
#دسرکاستاردوانار
پودر کاستر ۲ق غ
شیر سرد ۲لیوان
شکر ۴ق غ
خامه ی صبحانه ۲ق غ
ژله ی آلوئه ورا ۱ بسته
انار دون شده ۲عدد
طرز تهیه:
پودر کاستر رو با شکر مخلوط کنید و شیر رو کم کم بهش اضافه کنید و هم بزنید تا یکدست بشه بزارید روی حرارت و مرتب هم بزنید تا غلیظ بشه
حرارت رو خاموش کنید و خامه را اضافه کنید
ژله ی آلوئه ورا رو هم طبق دستور جعبه بن ماری کنید و بزارید سرد بشه
تو جام هاتون ی مقدار دسر کاستر بریزد و بزارید یخچال ببنده بعد انار دون شده و روی انارها ژله ی خنک شده لایه ها رو به ترتیب ادامه بدید تا خنك بشه👌🏻
💞@MF_khanevadeh
💠 در چه صورت دروغگویی کودکان نگران کننده است؟
.
اگر کودک بعد از سنین پنج تا شش سالگی همچنان به دروغگویی خود ادامه دهد، می تواند جای نگرانی داشته باشد. والدین باید با بررسی علل توسل او به این امر ، سعی در رفع کمبودهایی نمایند که در حقیقت عامل پناه جستن او به دروغگویی است. اما معمولاً کودکان در حدود شش تا هفت سالگی، از میزان دروغ های خود می کاهند. آنها در می یابند که دیگر دلیلی برای دروغ گفتن وجود ندارد و فقط در موارد نادر به چنین کاری متوسل می شوند.
💞@MF_khanevadeh
🔶🔹#دانستنیها
🔆 اگر کارت بانکیتان را گم کردید یک خودپرداز بانک خود را پیدا کنید و کارت را اینگونه از دسترس خارج کنید :
کلید ثبت
مسدودکردن کارت
شماره کارت
رمز کارت
کارت شما باموفقیت از دسترس خارج میشود.
💞@MF_khanevadeh
#لیلی_سر_به_هوا☕🍁
#قسمت_هشتم🎁
چه می گذرد؟ شاید عاطفه در فکر اقای میمش بود و مبینا در فکر امتحانات فردایش. با بلند شدن صدای آهنگ هر دو نگاهی به هم انداختند و اخم کردند، مبینا با اخم رو به راننده گفت: ببخشید آقای محترم امروز روز اول محرمه، می شه آهنگ رو خاموش کنین؟ - چهارصد سال از این اتفاق می گذره، باز هم می خوایین هر سال این عزاداری ها رو انجام بدین؟ مبينا خواست حرفی بزند که عاطفه پیش قدم شد. این مردک مرز پر رویی را رد کرده بود. با عصبانیت رو به راننده گفت: درستش اینه که 1375 سال از شهادت ایشون می گذره؛ در ضمن شما وقتی یکی از عزیزانتون فوت می کنه تا چند سال براشون سالگرد می گیرید. هر موقع یاد خاطره ای باهاشون می افتين، ناراحت می شین. این رو در نظر بگیرید که ایشون یه آدم عادی نبودن و عادی از دنیا نرفتن؛ ایشون امام بودن و شهید شدند. مبينا که عصبانیت دوستش را می دید کرایه را به راننده داد و گفت که پیاده می شوند. همین که پیاده شدند، مبینا با صدایی که عصبانیت در آن موج می زد گفت: مرتیکه پیش خودش چی فکر کرده؟! - واقعا متاسفم برای پدر و مادری که همچین فرزندی رو می اندازن توی دامن جامعه.
- دامن چه صيغه ايه دختر؟ دامان! - فرقی نداره.
مبينا خنده ای کرد. به مسجد که رسیدند، کارتشان را از کیف هایشان در آورده و به گردنشان انداختند. با تمام خادمان سلام و احوال پرسی کردند و به مسئولی که اسامی حاضرین را می نوشت، اسم و ساعت حضورشان را اعلام کردند.
#ادامه_دارد........
💞@MF_khanevadeh
✊ لوح | ید واحده در برابر دست آتشافروز
🔻 رهبر انقلاب در پی حادثه تروریستی حرم مطهر شاهچراغ: عامل یا عاملان این جنایت اندوهبار (در حرم مطهر حضرت احمدبنموسیعلیهماالسلام) یقیناً مجازات خواهند شد ... همه در مقابله با دست دشمن آتشافروز و عوامل خائن یا جاهل و غافل او وظائفی برعهده داریم؛ از دستگاههای حافظ امنیت و قوهی قضائیه تا فعالان عرصهی فکر و تبلیغ و تا آحاد مردم عزیز باید ید واحدهئی باشند در مقابل جریانی که به جان مردم و امنیت آنان و مقدسات آنان بیاعتنائی و بیاحترامی روا میدارد. ۱۴۰۱/۸/۵
💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#رمان_هفت_شهر_عشق #قسمت_نود_و_یک او به این خیال به کربلا آمد تا کاری کند که جنگ برپا نشود و توانست
#رمان_هفت_شهر_عشق
#قسمت_نود_و_سه
زینب علیهاالسلام سراسیمه به سوی خیمه برادر می آید، امّا می بیند که برادرش، سر روی زانو نهاده و گویی خوابش برده است.
نزدیک می آید و کنار او می نشیند و به آرامی می گوید:
《برادر! آیا این هیاهو را می شنوی؟ دشمنان به سوی ما می آیند》.
امام سر خود را از روی زانوهایش بلند می کند. خواهر را کنار خود می بیند و می گوید:
《اکنون نزد پیامبر بودم. او به من فرمود: به زودی مهمان من خواهی بود》.
زینب علیهاالسلام نگاهی به برادر دارد و نیم نگاهی به سپاهی که به این طرف می آیند. او متوجّه می شود که باید از برادر دل بکند.
برادر عزم سفر دارد. اشکی که در چشمان زینب علیهاالسلام حلقه زده بود فرو می ریزد.
گریه او به گوش زن ها و بچّه ها می رسد و موجی از گریه در خیمه ها به پا می شود.
امام به او می فرماید:《خواهرم، آرام باش!》.
سپاه کوفه به پیش می آید. امام از جا بر می خیزد و به سوی برادرش عبّاس می رود و می فرماید:
《جانم فدایت!》
درست شنیدی، امام حسین 'علیه السلام' به عبّاس چنین می گوید:
《جانم فدایت، برو و ببین چه خبر شده است؟ اینان که چنین با شتاب می آیند چه می خواهند؟》.
عبّاس بر اسب سوار می شود و همراه بیست نفر از یاران امام به سوی سپاه کوفه حرکت می کند. چهره مصمّم و آرام عبّاس، آرامش عجیبی به خیمه نشینان می دهد. آری! تا عبّاس پاسدار خیمه هاست غم به دل راه ندارد.
عبّاس، پسر علی علیه السلام شیر بیشه ایمان می غرّد و می تازد.
گویا حیدر کرّار است که حمله ور می شود. صدای عبّاس در صحرای کربلا می پیچد. سی و سه هزار نفر، یک مرتبه، در جای خود متوقّف می شوند.
_ شما را چه شده است؟ از این آشوب و هجوم چه می خواهید؟
_ دستور از طرف ابن زیاد آمده است که یا با یزید بیعت کنید یا آماده جنگ باشید.
_ صبر کنید تا پیام شما را به امام حسین 'علیه السلام' برسانم و جواب بیاورم.
عبّاس به سوی خیمه امام حسین 'علیه السلام' بر می گردد.
بیست سوار در مقابل هزاران سوار ایستاده اند. یکی از آنها حبیب بن مظاهر است. دیگری زُهیر و... اکنون باید از فرصت استفاده کرد و این قوم گمراه را نصیحت کرد.
#رمان_هفت_شهر_عشق
#قسمت_نود_و_چهار
حبیب بن مظاهر رو به سپاه کوفه می کند و می گوید:《روز قیامت چه پاسخی خواهید داشت وقتی که پیامبر صلی الله علیه و آله از شما بپرسد چرا فرزندم را کشتید؟》
در ادامه زُهیر به سخن می آید:《من خیر شما را می خواهم. از خدا بترسید. چرا در گروه ستم کاران قرار گرفته اید و برای کشتن بندگان خوبِ خدا جمع شده اید.》
یک نفر از میان جمعیّت می گوید:
_ زُهیر تو که طرفدار عثمان بودی. پس چه شد که اکنون شیعه شده ای و از حسین طرفداری می کنی؟
_ من به حسین نامه ننوشته بودم و او را دعوت نکرده و به او وعده یاری نیز، نداده بودم، امّا در راه مکّه، راه سعادت خویش را یافتم و شیعه حسین شدم. او فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله ماست. من آماده ام تا جان خود را فدای او کنم تا حقّ پیامبر صلی الله علیه و آله را ادا کرده باشم.
آری، آنها آنقدر کور دل شده اند که گویی اصلاً سخنان حبیب و زهیر را نشنیده اند.
عبّاس خدمت امام حسین 'علیه السلام' می آید و سخن سپاه کوفه را باز می گوید.
امام می فرماید:《عبّاسم! به سوی این سپاه برو و از آنها بخواه تا یک شب به ما فرصت بدهند. ما می خواهیم شبی دیگر با خدای خویش راز و نیاز کنیم و نماز بخوانیم. خدا خودش می داند که من چه قدر نماز و سخن گفتن با او را دوست دارم.》
عبّاس به سرعت باز می گردد. همه نگاه ها به سوی اوست. به راستی، او چه پیامی آورده است؟
او در مقابل سپاه کوفه می ایستد و می گوید:
《مولایم حسین از شما می خواهد که امشب را به ما فرصت دهید.》
سکوت بر سپاه کوفه حاکم می شود. پسر پیامبر صلی الله علیه و آله یک شب از ما فرصت می خواهد. عمرسعد سکوت را می شکند و به شمر می گوید:《نظر تو در این باره چیست؟》امّا شمر نظری نمی دهد.
عمرسعد نگاهی به فرماندهان خود می کند و نظر آنها را جویا می شود. آنها هم سکوت می کنند، در حالی که همه در شک و تردید هستند. از یک سو می خواهند هرچه زودتر به وعده های طلایی ابن زیاد دست یابند و از سویی دیگر امام حسین 'علیه السلام' از آنها یک شب فرصت می خواهد.
#ادامه_دارد
#شبتون_شهدایی
💞@MF_khanevadeh
✅اوباش اغتشاشگر را باید مثل خودشان جواب داد
سجده
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآياتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْها إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنْتَقِمُونَ «22»
و كيست ستمكارتر از كسى كه به آيات پروردگارش تذكّر داده شود، ولى از آنها اعراض نمايد؟ البتّه ما از تبهكاران انتقام مىگيريم.
✅امام علی علیه السلام
[و فرمود:] سنگ را بدانجا كه از آن آمده باز بايد گرداند، كه شر را جز با شر نتوان راند.
✅ تذكّر و محبّت كافى نيست، در مورد مجرمان، تنبيه و شدّت عمل لازم است.
باید انتقام گرفت
💞@MF_khanevadeh
🔻تأیید مردها
🌱🌱روانشناس به او گفت: عشق بورز! گفت: میگویم ما دیگر هیچ احساسی بینمان نیست! گفت: بله میدانم ولي عشق بورز!🌱🌱
ادامه مطلب در لینک زیر👇👇👇
http://shamiim.ir/a/31092
💞 @zaneirani_eslami
#جشنواره_گوهر_فاطمی
💎🍃💎🍃💎🍃💎🍃
📚با محوریت 🧕
#حجاب_و_عفاف/ جهاد و ایثار
#حجاب_و_عفاف/ دانش و پژوهش
#حجاب_و_عفاف / فرهنگ و هنر
#حجاب_و_عفاف /خلاقیت و نوآوری
✅ قالب آثار : کلیپ، پوستر، سرود و دلنوشته، اینفوگرافی، فیلم کوتاه، موشن گرافی، شعر، عکس و نقاشی
✅ مهلت ارسال آثار : ۲۰ آبان ماه ۱۴۰۱
✅ لینک ارسال آثار در پیام رسان ایتا
@gohar_fatemi
✅آدرس دبیر خانه جشنواره : خیابان حافظ، خیابان انتظام دوم ، روبروی نان برکت ، مرکز فرهنگی خانواده سپاه عاشورا
✳️ویژه خانواده های محترم کارکنان (همسر و فرزند) ، سربازان وظیفه و بسیجیان فعال
🎁در هر بخش جشنواره به آثار برتر جوایز نفیس اهداء خواهد گردید. 🎁
💞 @MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧑🍳#غذایی_خوشمزه_باسیب_زمینی🍠🥔🥔
سیب زمینی ۶ عدد بزرگ
روغن زیتون به میزان لازم
ژامبون خرد شده ۱ پیمانه
پنیر خامهای رامک نصف پیمانه
پیازچه نصف پیمانه
نمک فلفل به میزان دلخواه
پنیر پیتزا رامک به میزان دلخواه
زیتون و گوجه گیلاسی به میزان دلخواه
سس بشامل
کره محلی رامک ۲۵ گرم
آرد ۲ قاشق غذاخوری
شیر ۲ پیمانه
نمک و فلفل به میزان لازم
💞@MF_khanevadeh
❤️🍃❤️
#سیاستهای_همسرداری
👈❌بعد از دعوا سکوت نکنید❌
❗️اگر بعد از دعوا به زمان نیاز دارید تا دوباره روحیه خود را به دست بیاورید، اشکالی ندارد.
🏷اگر بعد از دعوا همسرتان را از خود برانید،
👌او احساس می کند می خواهید او را تنبیه کنید و به همین دلیل شاید نتواند به سمت شما بیاید و احساساتش را بازگو کند.
🔻به جای این کار به او بگویید:
👈❣ «احساسات من به سرعت احساسات تو به حالت قبلی برنمی گردند.
👌 به من فرصت بده.
✍وقتی حالم خوب شد،
در این مورد بیشتر صحبت می کنیم.»
💞@MF_khanevadeh
📚داستان کوتاه
📌دعای مادر
از بایزید بسطامی، عارف بزرگ، پرسیدند:این مقام ارزشمند را چگونه یافتی؟ گفت:شبی مادر از من آب خواست. نگریستم، آب در خانه نبود. کوزه برداشتم و به جوی رفتم که آب بیاورم. چون باز آمدم، مادر خوابش برده بود. پس با خویش گفتم:«اگر بیدارش کنم، خطاکار خواهم بود.» آن گاه ایستادم تا مگر بیدار شود. هنگام بامداد، او از خواب برخاست، سر بر کرد و پرسید:چرا ایستاده ای؟! قصه را برایش گفتم. او به نماز ایستاد و پس از به جای آوردن فریضه، دست به دعا برداشت و گفت:«خدایا! چنان که این پسر را بزرگ و عزیز داشتی، اندر میان خلق نیز او را عزیز و بزرگ گردان».
پیام متن:
اشاره به جلب رضایت مادر و تأثیر دعای او در حق فرزند، و این که جلب رضایت مادر، آدمی را به مقام های والای معنوی می رساند.
💞@MF_khanevadeh
#لیلی_سر_به_هوا☕🍁
#قسمت_نهم🎁
چوپ پر هایشان را برداشتند و به طرف داخل مسجد حرکت کردند. قرارشان این بود که عاطفه و هدیه جلو و مبینا کنار ستون دوم بایستند. سر جاهایشان ایستادند که هدیه هم آمد، با عاطفه سلام و احوال پرسی گرمی کرد و برای مبینا تنها سری تکان داد. هدیه در کنار عاطفه جای گرفت و از او پرسید: می دونی امروز مجری کیه؟ . نه، کیه؟ - من هم نمی دونم، دارم از تو می پرسم ها! - آها بذار از توی کانال نگاه کنم. موبایلش را در دستش گرفت و به کانال اطلاع رسانی مراسمات نماز جمعه رفت. متن دعوت این هفته را خواند و با ذوق به اسم مهدی شعبان خواه ذل زد. هدیه که از بی توجهی عاطفه کلافه شده بود، دستش را جلوی صورت او تکان داد و گفت: عاطفه! با تو هستم ها دختر، عاطفه
- هان؟ چیه؟ - هان چیه؟ می گم مجری کی هست؟ - مهدی! هر کس که وارد مسجد می شد، سلام و خسته نباشیدی به آن ها می گفت و سر جایش می نشست. صدای تنظیم کردن میکروفون که آمد همه با سکوت به صفحه ی پرژکتور نگاه انداختند. مجری با صدایی رسا و از حق نگذریم زیبا، شروع به خواندن چند آیه از قرآن کرد.
برای عاطفه سخت بود که به سمت چپ اش نگاه کند؛ مسلما همه می فهمیدند عاطفه قصدی دارد. که می دانست آن دو فامیل هستند؟! گاهی اوقات زیرکانه نگاهی به پرده می انداخت و با دیدن چهره ی او آرام می گرفت. به هدیه نگاهی کرد که به اون لبخند می زد، هدیه هم بدون هیچ خجالتی مستقیم به او زل زده بود. عاطفه چشم غره ای به او رفت که از دیدش پنهان ماند. خانم ذکریایی که مسئول خادمین آن جا بود،
#ادامه_دارد........
💞@MF_khanevadeh
📸 سازمان اطلاعات سپاه با انتشار عکسهای آشوبگران تخریبگر، از مردم خواسته است، آنها را شناسایی کنند و اطلاعات آنان را به شماره 114 سازمان اطلاعات سپاه گزارش کنند.
🔺 این تصاویر را برای همه افراد و گروهها فوروارد کنید تا همه آگاه شوند.
🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🌐 shamiim.ir
💞@MF_khanevadeh
میدونید چرا خانم معتمدآریا میتونه عربده بزنه و مادر #مهسا باشه ولی نمیتونه مادر #آرتین باشه و سکوت میکنه؟
چون با لیبل مادر مهسا میتونه به بالا و پایین نظام فحش بده، ولی با لیبل مادر آرتین باید به سعودی و اینترنشنال فحش بده!
🗣پهلوانى | Pahlevani
🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🌐 shamiim.ir
💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤کلیپ ارسالی🖤 از زهراحسن زاده برای همدردی با آرتین عزیز🖤🖤🖤🖤🖤
💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من بجان می خرم این دریا وخاک
جان من باشد فدای این وطن
این وطن خاکش برایم خاک پاک
واو وطا ونون او در خون من
احسنت به این مجری،عالی بود👌
بعضی وقتها بایستی برخی آدمها رو اینطوری شیر فهم کن👌👌
💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#رمان_هفت_شهر_عشق #قسمت_نود_و_سه زینب علیهاالسلام سراسیمه به سوی خیمه برادر می آید، امّا می بیند
#رمان_هفت_شهر_عشق
#قسمت_نود_و_پنج
اینجاست که فرمانده نیروهای محافظ فرات (عمرو بن حجّاج) سکوت را می شکند و می گوید:《شما عجب مردمی هستید! به خدا قسم، اگر کفّار از شما چنین در خواستی می کردند، می پذیرفتید. اکنون که پسر پیامبر صلی الله علیه و آله چنین خواسته ای را از شما دارد، چرا قبول نمی کنید؟》
همه منتظر تصمیم عمرسعد هستند. به راستی، او چه تصمیمی خواهد گرفت؟ عمرسعد فکر می کند و با زیرکی به این نتیجه می رسد که اگر الآن دستور حمله را بدهد، نیروهایش روحیّه ی لازم را نخواهند داشت.
او دستور عقب نشینی می دهد و سپاه کوفه به سوی اردوگاه باز می گردد. عبّاس و همراهانش نیز، به سوی خیمه ها باز می گردند.
تنها امشب را فرصت داریم تا نماز بخوانیم و با خدا راز و نیاز کنیم.
غروب روز تاسوعا نزدیک می شود . امام در خیمه خود نشسته است.
پس از آن همه هیاهوی سپاه کوفه، اکنون با پذیرش پیشنهاد امام، سکوت در این دشت حکم فرماست و همه به فردا می اندیشند.
صدایی سکوت صحرا را می شکند:《کجایند خواهر زادگانم؟》.
با شنیدن این صدا،همه از خیمه ها بیرون می دوند.
آنجا را نگاه کن! این شمر است که سوار بر اسب و کمی دور تر، رو به خیمه ها ایستاده و فریاد می زند:《خواهر زادگانم! کجایید؟ عبّاس کجاست؟ عبدالله و عثمان، فرزندان امّ المبین کجا هستند؟》
شمر نقشه ای در سر دارد. او ساعتی پیش، شاهد شجاعت عبّاس بود و دید که او چگونه سپاهی را متوقّف کرد. به همین دلیل تصمیم دارد این مرد دلاور، عبّاس را از امام حسین 'علیه السلام' جدا کند.
او می داند عبّاس به تنهایی نیمی از لشکر امام حسین 'علیه السلام' است. همه دل ها به او خوش است و آرامش این جمع به وجود اوست.
حتماً می دانی که امّ البنین، مادر عبّاس و همسر حضرت علی علیه السلام از قبیله بنی کِلاب است. شمر نیز، از همان قبله است و برای همین، عبّاس را خواهر زاده خود خطاب می کند.
بار دیگر صدا در صحرا می پیچد:《من می خواهم عبّاس را ببینم 》، امّا عبّاس پشت خیمه ایستاده و جواب او را نمی دهد. او نمی خواهد بدون اجازه امام با شمر هم کلام شود.
#رمان_هفت_شهر_عشق
#قسمت_نود_و_شش
امام حسین 'علیه السلام' او را صدا می زند:
《عبّاسم! درست است که شمر آدم فاسقی است امّا صدایت می کند، برو ببین از تو چه می خواهد؟》.
اگر امر امام نبود او هرگز جواب شمر را نمی داد
عبّاس سوار بر اسب، خود را به شمر می رساند و می گوید:
_ چه می گویی و چه می خواهی؟
_ تو خواهر زاده من هستی. من برایت امان نامه آورده ام و آمده ام تا تو را از کشته شدن نجات دهم.
_ نفرین خدا بر تو و امان نامه ات. ما در امان باشیم و فرزند پیامبر در ناامنی باشد؟ دستانت بریده باد، ای شمر! تو می خواهی ما برادر خود را رها کنیم، هرگز!
پاسخ فرزند علی علیه السلام آنقدر محکم و قاطع بود که جای هیچ حرفی نماند.
شمر که می بیند نقشه اش با شکست رو به رو شده خشمگین و خجل به سوی اردوگاه سپاه کوفه بر می گردد.
عبّاس هم به سوی خیمه ها می آید. چه فکری کرده بود آن شمر سیه دل؟ عبّاس و جدایی از حسین 'علیه السلام' ؟ عبّاس و بی وفایی و پیمان شکنی؟ هرگز!
اکنون عبّاس نزدیک خیمه هاست. نگاه کن! همه به استقبالش می آیند. خیمه نشینان، بار دیگر جان می گیرند و زنده می شوند. گویی کلام عبّاس در پشتیبانی از حسین 'علیه السلام' ، نسیم خنکی در صحرای داغ کربلا بود.
عبّاس، با ادب و تواضع از اسب پیاده می شود. و خدمت امام حسین 'علیه السلام' می رسد. تبسمی شیرین بر لب های امام نشسته است.
آری! تماشای قامت رشید عبّاس چه شوق و لذّتی به قلب امام می بخشد.
امام دست های خود را می گشاید و عبّاس را در آغوش می گیرد و می بوسد.
امشب همراه من باش! امشب، شب جمعه، شب عاشوراست.
به چشم هایت التماس کن که به خواب نرود امشب شورانگیز ترین شب تاریخ است.
آن طرف را نگاه کن که چگونه شیطان قهقه می زند. صدای پای کوبی و رقص و شادمانیش در همه جا پیچیده و گویی ابلیس امشب و در اینجا، سی و سه هزار دهان باز کرده و می خندد!
این طرف صداها آرام است. همچون صدای آبی زلال که می رود تا به دریا بپیوندد.
آیا صدای تپش عشق را می شنوی؟ همه فرشتگان آمده اند تا اشکِ دوستان خدا را که بر گونه ها نشسته است ببینند. عدّه ای در سجده اند و عدّه ای در رکوع. زمزمه های تلاوت قرآن به گوش می رسد.
#ادامه_دارد
#شبتون_پراز_یاد_خدا
💞@MF_khanevadeh
🔹#آیت_الله_ناصری_(ره)
🔸اعمال بدی که دیگران انجام میدهند، گمان مکن که آثار عمل، فقط دامان خودشان را میگیرد. نه، هم دامن خودشان را میگیرد، هم دامن آدم خوبها را میگیرد . آدم خوبها را دیگر چرا؟ عمل بد من چرا دامن شما را بگیرد؟ این عادلانه است؟ بله برادر من! علت دارد. علت آن، راضی بودن به فعل من است یا اینکه عمل بد من را دیدی و گفتی: به من چه؟ نهی از منکر هم نکردی. چون دیدی و نهی از منکر نکردی، یا راضی بودی به فعل من، آن بلایی که عارض من میشود، عارض شما هم میشود. صریح آیه قرآن است که میفرماید:
🌷وَ اتّقوا فِتْنَةً لاتُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْکمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقاب؛*
و از فتنه اى بپرهیزید که تنها به ستمکاران شما نمیرسد [بلکه همه را فرا خواهد گرفت؛ چرا که دیگران سکوت اختیار کردند] و بدانید خداوند، کیفر شدید دارد. انفال 25
┄┅═✧❁••❁✧═┅
🍀🍀هر صبح یک حدیث🍀🍀
امام کاظم علیه السلام:
پسندیده است که فرزند در کودکى
به بازى و جست و خیز بپردازد
تا در بزرگ سالى بردبار و باوقار باشد.
📚منبع: بحارالانوار.ج۶۰. ص٣۶٢
🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
💞@MF_khanevadeh
#همسرداری
🟢 شاد باشید و شوخ طبع و البته ظرفیت و جنبه خود را هم بالا ببرید.
زنان و مردان شوخ طبع زندگی زناشویی و ازدواج موفق تری نسبت به زنان و مردان باهوش ،جدی و عبوس دارند.
❣💍❣
💞@MF_khanevadeh