#زیارت_کربلا
#امام_حسین_ع_مناجات
ما سائلِ غَمیم، بدنبال ماتَمیم
در روز چند بار سَرِ سُفرهی غمیم
بالاى بامِ خانه تو را جار میزنیم
زهرا اگر قبول کند مثل پرچمیم
مابین گریه فاطمه سر میزند به ما
فرقى نمیکند که زیادیم یا کمیم
هم تو کنار مایی و هم ما کنار تو
یعنى هنوز هم که هنوز است با همیم
امروز پاى روضهی تو گریه مىکنیم
فردا شریک حجّ رسول مُکَرّمیم
هنگام گریه قطره به قطره تَبَرُّکیم
هنگام گریه آب فراتیم، زمزمیم
ما را بخر، ضرر بده اصلا، چه میشود؟
خوبیم یا بدیم، همینیم دَرهَمیم
واى از کسى که پیر شد و کربلا نرفت
ما کربلا نرفته فقیر دو عالمیم
گریه بده وگرنه از اینجا نمیرویم
ما سائلِ غَمیم، بدنبال ماتمیم
#علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_زمان_عج_مناجات
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها
از یک خروش نالۀ عشاق کوی تو
«حاجت روا شوند هزاران هزارها»..
ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن
خیری ندیدهایم از این اختیارها
باید برای دیدن تو «مهزیار» شد
یعنی گذشتن از همگان «محضِ یار»ها..
یک بار هم مسیر دلم سوی تو نبود
اما مسیر تو به من افتاده بارها
شبها بدون آمدنت صبح ظلمتاند
برگرد ای توسل شب زندهدارها
این دستها به لطف تو ظرف گداییاند
ای أیّهاالعزیزِ تمام ندارها
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
@Maddahankhomein
#حمزه_سیدالشهدا
گمان نمی کنم این روح پیکرم باشد
تنی که مُثله شده در برابرم باشد
گمان نمی کنم این تکه های پخش شده
همان عموی رشید پیمبرم باشد
بدن مگر بدن کیست این چنین شده است؟!
اگر خدای نکرده برادرم باشد...!
چرا عبای پیمبر نمی گذارد تا
دوباره روشنی دیدۀ ترم باشد؟
*
فدای خواهر مظلومه ای که نالان گفت:
کنار کشتۀ گودال مو پریشان گفت:
*
گمان نمی کنم این زیر نیزه افتاده
حسین فاطمه یعنی برادرم باشد
تو را خدا بگذارید بوسه اش بزنم
که قول می دهم این بار آخرم باشد
کفن که نیست عبا نیست، بوریا هم نیست؟!
بد است بی کفن این مرد محترم باشد
برای آن که روی پیکرش بیاندازم
نمی شود بگذارید معجرم باشد؟
شاعر: #علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_صادق_ع_مدح_شهادت
با جعفر صادق به روایات رسیدیم
با لطف روایات به آیات رسیدیم
عبد تو شدیم و سر سجّاده که رفتیم
دیدیم به مجموع عبادات رسیدیم
با واسطه ما پیش خداوند نشستیم
از راه توسّل به مناجات رسیدیم
در اصل، تو «اللّه» مجسّمشده هستی
به ذات خداوند از این ذات رسیدیم
از ردّ قدمهای تو تا خانهی زهرا
یکدفعه، دو دفعه، نه! به کَرّات رسیدیم
ما خاکنشینان حرم، عرشنشینیم
از ارض بقیعت به سماوات رسیدیم
::
از گریهی تو در وسط شعلهی خانه
به سوختن مادر سادات رسیدیم
#علی_اکبر_لطیفیان
@Maddahankhomein
#حضرت_معصومه_س_مدح_ولادت
آنان که عاشقند، به دنبال دلبرند
هر جا که میروند، تعلق نمیبرند
از آنچه که وبال ببینند خالیاند
عشاق روزگار، سبکبال میپرند
پرواز میکنند به هر جا که جلوهایست
گاهی ملائکند و گاهی کبوترند
دل را به دست هرکس و ناکس نمیدهند
دل دادهی قدیمی آل پیمبرند
آنان که عاشق علی و فاطمه شدند
مدیون خانوادهی موسی بن جعفرند
ما عاشقیم! شیعهی زهرا و حیدریم
ما شیعیان کشور موسی بن جعفریم
ری زادهایم و مزرعهی سبز گندمیم
هر صبح با حسین شما در تکلمیم
ما شیعهی ولایت مولا، نسب نسب
سلمان پا برهنهای از نسل چندمیم
گاهی میان خندهی خورشید گریهایم
گاهی میان گریهی زهرا تبسمیم
همسایهی حریم تو همسایهی خداست
پس صد هزار شکر که همسایهی قمیم
آنقدر عاشقان و بزرگان و عالمان
دل دادهی توأند که ما بین آن گمیم
ای دستگیر صبحِ قیامت! سرم فدات
هم خانواده، هم پدر و مادرم فدات
بالاتر از پریدن پرهاست بام تو
قطعاً نمیرسیم به شأن مقام تو
خم میشود تمامی دنیا برابرت
ای احترام آل عبا احترام تو
باید هزار بار نشست و بلند شد
وقتی که میرسند بزرگان به نام تو
آباد گشت قلب زمین زیر پای تو
آباد گشت مسجد دین با کلام تو
یعنی تمام هستیِ دین مال فاطمهست
یعنی تمام مُلک زمین مال فاطمهست
تو آمدی که رحمت دنیای ما شوی
منجی تا قیامت کبرای ما شوی
ما مردهایم و تو نَفَسَت مُرده زندهکن
پس واجب است این که مسیحای ما شوی
تو خانمی و جلوهی بالای هر سری
اصلاً عجیب نیست که آقای ما شوی
تو آمدی که با برکات نسیمیات
روزیِ یا امام رضاهای ما شوی
اصلاً قرار بود در ایرانْزمین ما
چون فاطمه بیایی و زهرای ما شوی
مهمان چند روزهی ایران! خوش آمدی
همشیرهی امام خراسان! خوش آمدی
شهر تو آشیانهی امن امامهاست
گلدستهات مطاف شب و روز انبیاست
بانو! قسم به پنجرههای ضریح تو
این آستانهایست که باب الرضای ماست
روی درِ حریم تو زیبا نوشتهاند
اینجا حریم دختر پیغمبر خداست
اینجا به احترام قدم نه، که از شرف
گیسوی حور و بال ملک، فرش زیر پاست
اینجا مس تو را به نگاهی طلا کنند
تا اسم اعظم است، چه حاجت به کیمیاست!
اینجا مدینهٔ دگر آل فاطمهست
اینجا دل شکسته به دنبال فاطمهست
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_زمان_عج_مناجات
#حدیث_نفس
نوشتهاند دلم را برای خون جگری
بدون گریه زمانه نمیشود سپری
نیازمند تکامل به گریه محتاج است
درخت آب ندیده نمیدهد ثمری
دو فیض، توشۀ راه سلوک عاشق هست
توسل سحری و عنایت سحری
هزار نافله خواندن چه فایده دارد
اگر نداشته باشد به عاشقان نظری
به هر دری که زدم باز پشت در ماندم
بس است در زدن من، بس است در به دری
::
برای بنده خریدن بیا سر بازار
چه خوب میشود این مرتبه مرا بخری
بدون تو چه بلاها که بر سرم آمد
چه حاجت است به گفتن، خودت که با خبری
همیشه خیر قنوت تو میرسد به همه
اگر چه نام مرا در نوافلت نبری
خودت برای ظهورت دعا کن و برگرد
(دعای من به خودم هم نمیکند اثری)
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#شب_جمعه #شب #ارباب
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها
از یک خروش نالۀ عشاق کوی تو
«حاجت روا شوند هزاران هزارها»
یک بار نیز پشت سرت را نگاه کن
دل بسته این پیاده به لطف سوارها...
ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن
خیری ندیدهایم از این اختیارها
باید برای دیدن تو «مهزیار» شد
یعنی گذشتن از همگان «محض یار»ها...
یک بار هم مسیر دلم سوی تو نبود
اما مسیر تو به من افتاده بارها
شبها بدون آمدنت صبح ظلمتاند
برگرد ای توسل شب زندهدارها
این دستها به لطف تو ظرف گداییاند
ای أیّهاالعزیز تمام ندارها
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
#امام_زمان_عج #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_حسین_ع_مناجات
چه اضطراب و چه باکى ز آفتاب قيامت
که زير سايهی اين خيمه کردهايم اقامت
شفيع گريه کنانش ائمهاند يکايک
به اين دليل که جمع است در حسين امامت
کسى که آه ندارد، چه سود آه خجالت
کسى که اشک ندارد، چه سود اشک ندامت
چه نعمتیست نشستن میان مجلس روضه
که جبرئیل در آنجا فکنده رحل اقامت
کسى که بارِ عَلَم را به شانهاش نکشيدهست
بعيد نيست بميرد به زير بار ملامت
"کسى که در پى کار حسين نيست، محال است
که پشت سر بگذارد صراط را به سلامت
کسی که اسم حسین را شنید و اشک نبارید
ز دوستی چه نشانی، ز شیعگی چه علامت
کسی که در کفنش تربت حسین نباشد
چه خاک بر سر خود میکند به روز قیامت
کسی که قبر حسین را ندید و رفت ز دنیا
به نزد فاطمه ریزد زدیده اشک ندامت"
به روز حشر که جمله فقير و کاسه بدستند
خدا به زائر تو میدهد مقام زعامت
غبار خاک عزاى تو را که بر سر ما شد
برابرش نکنم با هزار تاج کرامت
چه نابجاست به وصف شهادت تو شهادت
چه نارواست به وصف شهامت تو شهامت
پس از قیامت عظمای تو به دشت غریبی
خدا قيامت خود را سند زدهست به نامت
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/Maddahankhomein
امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
شکر خدا دعای سحرها گرفته است
دست مرا کرامت آقا گرفته است
شکر خدا که چشم همیشه حسینیام
اشکی برای روز مبادا گرفته است
بالِ فرشته است برای تبرکش
اطراف چشمهای ترم را گرفته است
اینجا حسینیهست ملائک نشستهاند
جبریل هم برای خودش جا گرفته است
این دستمال گریۀ ماه محرمم
امروز بوی چادر زهرا گرفته است...
#علی_اکبر_لطیفیان
@Maddahankhomein
#امام_حسین_علیهالسلام
#غزل #آغاز_محرم
🔹بوی چادر زهرا🔹
شکر خدا دعای سحرها گرفته است
دست مرا کرامت آقا گرفته است
شکر خدا که چشم همیشه حسینیام
اشکی برای روز مبادا گرفته است
بالِ فرشته است برای تبرکش
اطراف چشمهای ترم را گرفته است
اینجا حسینیهست ملائک نشستهاند
جبریل هم برای خودش جا گرفته است
این دستمال گریۀ ماه محرمم
امروز بوی چادر زهرا گرفته است...
📝 #علی_اکبر_لطیفیان
@Maddahankhomein
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
وقت وداع از حرم، نگاه پدرها
ملتمسانهتر است پشت پسرها
آه، پدرهاي خسته، آه، کمرها
آه، پسرهاي رفته، آه، جگرها
میرود و یک صدا به گریه میافتند
پشت سرش خیمهها به گریه میافتند
باز نمایان شده جلال پیمبر
باز تماشا شده جمال پیمبر
پرده بر انداخته کمال پیمبر
اینکه وصالش بُود وصال پیمبر
سمت عدو نه، علی اکبر خیمه
میرود از خیمهها پیمبر خیمه
حیدر کرار شد، زمان خطر گشت
لشگر کوفه تمام مثل سپر گشت
ریخت بهم دشت را و موقع برگشت
ضرب عمودی که خورد، واقعه برگشت
خون سرش بر روی عقاب چکید و...
راه حرم را ندید و شیهه کشید و...
آن بدنِ از جفا شکستهترین را
آن بدن له شده به عرشهی زین را
برد سوی دیگری، شکسته جبین را
لشگر آماده نیز خواست همین را
وای که شمشیرها محاصره کردند
ازهمه سو تیرها محاصره کردند
بی خبرانه زدند، بی خبر افتاد
خوب که بیحال شد ز پشت سر افتاد
در وسط قتلگاه تا پسر افتاد
درجلوی خیمه گاه هم پدر افتاد
وای گرفتند از دلم ثمرم را
میوه ی باغ مرا، علی، پسرم را
آه از این پیرمرد خسته، شکسته
سمت علی میرود شکسته، شکسته
آمد و دید آن تن خجسته، شکسته
در بدنش نیزه دسته دسته، شکسته
کاش جوانان خیمه زود بیایند
یاری این قامت شکسته نمایند
✍️ #علی_اکبر_لطیفیان
@Maddahankhomein
#حضرت_عباس علیهالسلام
#غزل
🔹راهی دریا شدهای...🔹
وعدهای دادهای و راهی دریا شدهای
خوش به حال لب اصغر كه تو سقّا شدهاى
آب از هيبت عباسى تو میلرزد
بىعصا آمدهای حضرت موسى شدهاى
به سجود آمدهای يا كه عمودت زدهاند؟
يا خجالت زدهای؟ وه كه چه زيبا شدهاى
يا أخا گفتى و ناگه كمرم درد گرفت
كمر خم شده را غرق تماشا شدهای...
مادرت آمده يا مادر من آمده است؟
با چنين حال به پاى چه كسى پا شدهای
تو و آن قد رشيدى كه پر از طوبى بود
در شگفتم كه در اين قبر چرا جا شدهای
📝 #علی_اکبر_لطیفیان
✅ @Maddahankhomein
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_مصائب
همه محوند، محو عزت ما
از گِلِ اولیاست طینت ما
کنج عُزلَت برای ما گنج است
وه چه سرمایهایست عُزلَت ما
نگران نیستیم از مردن
مرگ ما هست استراحت ما
ثروت ما محبت زهراست
نرسد ثروتی به ثروت ما
نامههامان نخوانده امضا شد
باز راضی نشد به خجلت ما
گریه کردیم راهمان دادند
بی نتیجه نماند زحمت ما
هر کسی پنج روز نوبت اوست
با بزرگان گذشت نوبت ما
فرصت گریه را به ما دادند
بهترین فرصت است فرصت ما
همه جا رفت و از تو صحبت کرد
هر که بنشست پای صحبت ما
تا که در خدمت شما هستیم
دیگران میکنند خدمت ما
خواستند از دیار تو برویم
نه، اجازه نداد غیرت ما
ما اویسیم و آمدیم، ولی
دیدن تو نبود قسمت ما
شبی از خاک ما گذر کردی
مرده را زنده کرد تربت ما
حاجت دل شکستهها گریهست
جان زینب برس به حاجت ما
::
روضه داریم روضهی زینب
یک سری هم بیا به هیئت ما
کربلا، شام، هر کجا رفتی
یک سلامی بده به نیت ما
::
ما که از هجر، بال بال زدیم
و نیامد کسی عیادت ما
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مناجات
پهن شد سفرۀ احسان، همه را بخشیدی
باز با لطف فراوان همه را بخشیدی
ابر وقتی که ببارد همه جا میبارد
رحمتت ریخت و یکسان همه را بخشیدی
گفته بودند به ما سخت نمیگیری تو...
همه دیدیم چه آسان همه را بخشیدی
یک نفر توبه کند با همه خو میگیری
یک نفر گشت پشیمان، همه را بخشیدی
پس گنهکاریِ امروزِ مرا نیز ببخش
تو که ایام قدیم، آن همه را بخشیدی
حیف از ماه تو که خرج گناهان بشود
تو همان نیمۀ شعبان همه را بخشیدی
داشت کارم گره میخورد ولی تا گفتم:
"جانِ آقای خراسان" همه را بخشیدی
بی سبب نیست شب جمعه شب رحمت شد
مادری گفت "حسین جان"، همه را بخشیدی
#علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_زینب_س_کوفه
مانند یک فرشتهی از پا نشسته بود
غمگینتر از همیشه در آنجا نشسته بود
هشتاد و چار حوریه دور نگاش بود
دور از نگاه مردم دنیا نشسته بود
بر روی دامنش که نسیم مدینه داشت
تنها نماد کوچک زهرا نشسته بود
پایین پای محمل مانند منبرش
موسی نشسته بود، مسیحا نشسته بود
میخواست خطبهای به زبانش بیاورد
بی خود نبود این همه بالا نشسته بود
با یاد خانهی پدریاش در آن گذر
اطراف کوفه را به تماشا نشسته بود
یک ماه میگذشت برای ظهورشان
مسلم کنار جادهی آنها نشسته بود
در چشمهای رو به خدایش درآن غروب
تصویر یک هلال چه زیبا نشسته بود
دستش نمیرسید اگر شانهای کند
در چند متریِ سر آقا نشسته بود
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
#حضرت_زینب_س_کوفه
در سیر او جبریل هم بال و پرش ریخت
وقت طواف چارمش خاکسترش ریخت
فطرس شد و غسل تقرب کرد روحش
هر کس که خاک چادرش را بر سرش ریخت
او «زینت» است و بینیاز از زینتیهاست
پس از مقامش بود اگر که زیورش ریخت
وقتی دهان وا کرد، دیدند انبیا هم
نهجالبلاغه بود که از منبرش ریخت
در کوفه حتی سایهاش را هم ندیدند
فرمود: غُضّوا، چشمها در محضرش ریخت
زن بود اما با ابهّت حرف میزد
مردی نبود آن جا مگر کرک و پرش ریخت
وقتی که وا شد معجرش، بال فرشته
پوشیههای عرش را روی سرش ریخت
یکگوشه از خشمش اباالفضلآفرین است
گفتیم زینب، صد ابوالفضل از برش ریخت
هجده سر بالای نیزه لشگرش بود
تا شهر کوفه چند باری لشگرش ریخت
با نیزه میکردند بازی نیزهداران
آن قدر خون از نیزهها بر معجرش ریخت
به مرقدش تازه نگاه چپ نکرده
صد لشگر تازهنفس دور و برش ریخت
آن قدر بالا رفت و بالاتر که حتی
در سیر او جبریل هم بال و پرش ریخت
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
http://eitaa.com/Maddahankhomein
امام_زمان_عج_الله_تعالی_فرجه_الشریف
مناجات
حدیث_نفس
نوشتهاند دلم را برای خون جگری
بدون گریه زمانه نمیشود سپری
نیازمند تکامل به گریه محتاج است
درخت آب ندیده نمیدهد ثمری
دو فیض، توشۀ راه سلوک عاشق هست
توسل سحری و عنایت سحری
هزار نافله خواندن چه فایده دارد
اگر نداشته باشد به عاشقان نظری
به هر دری که زدم باز پشت در ماندم
بس است در زدن من، بس است در به دری
برای بنده خریدن بیا سر بازار
چه خوب میشود این مرتبه مرا بخری
بدون تو چه بلاها که بر سرم آمد
چه حاجت است به گفتن، خودت که با خبری
همیشه خیر قنوت تو میرسد به همه
اگر چه نام مرا در نوافلت نبری
خودت برای ظهورت دعا کن و برگرد
(دعای من به خودم هم نمیکند اثری)
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_زمان_عج
ما منتظریم از سفر برگردی
یکروز شبیه رهگذر برگردی
با کاسه یِ آب و مجمری از اسپند
ما آمده ایم پشتِ در برگردی
وقتی سَرِ شب که رفتنت را دیدیم
گفتیم نمی شود سَحَر برگردی؟
ما منتظر تو ایم آقا نکند
یک جمعه غروب بی خبر برگردی
من گوشه نشین کوچه یِ بر گشتم
ای کاش که از همین گذر برگردی
پرواز نمی کنیم از اینجا باید
در فصل نبود بال و پَر برگردی
وقتش نرسیده است ای مرد ظهور
با سیصد و سیزده نفر برگردی؟!
#علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_معصومه_س_شهادت
روی قبرم بنویسید که خواهر بودم
سالها منتظر روی برادر بودم
روی قبرم بنویسید جدایی سخت است
این همه راه بیایم، تو نیایی سخت است
یوسفم رفته و از آمدنش بی خبرم
سالها میشود از پیرهنش بی خبرم
روی قبرم بنویسید ندیده رفتم
با تن خسته و با قد خمیده رفتم
بنویسید همه دور و برم ریختهاند
چقدر دستهی گل روی سرم ریختهاند
چقدر مردم این شهر ولایی خوبند
که سرم را نشکستند، خدایی خوبند
بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد
به خداوند قسم بال و پرم سنگ نخورد
چادرم دور و برم بود و به پایی نگرفت
معجرم روی سرم بود و به جایی نگرفت
...من کجا، شام کجا، زینب بی یار کجا؟
من کجا، بام کجا، کوچه و بازار کجا؟
بنویسید که عشّاق همه مال هماند
هر کجا نیز که باشند به دنبال هماند
گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید
من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید...
روی قبرش بنویسید برادر بوده
سالها منتظر دیدن خواهر بوده
روی قبرش بنویسید که عطشان نشده
بدنش پیش نگاه همه عریان نشده
بنویسید کفن بود، خدایا شکرت
هر چه هم بود، بدن بود، خدایا شکرت
یار هم آن قَدَری داشت که غارت نشود
در کنارش پسری داشت که غارت نشود
او کجا، نیزه کجا، گودی گودال کجا؟
او کجا، نعل کجا، پیکر پامال کجا؟
* *
بنویسید سری بر سر نی جا میکرد
خواهری از جلوی خیمه تماشا میکرد
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_معصومه_س_شهادت
ای سایه ی بالا سرِ خواهر، برادر!
ای جانِ از جانِ خودم بهتر، برادر!
خواهر همان احساس مادر بر برادر
دارم برایت میشوم مادر، برادر!
ای سوره! چشمی بر منِ آیه بیانداز
یعنی نگاهی هم به همسایه بیانداز
یك بارِ دیگر بر سرم سایه بیانداز
بر خواهرانش سایه دارد هر برادر
چیزی به غیر از چشم تر دارم؟ ندارم
از گوشه ی زندان خبر دارم؟ ندارم
اصلاً نمیدانم پدر دارم-ندارم
دیدم كمالاتِ پدر را در برادر
از جانب زُلفت صبایی میفرستی؟
با التماس من دعایی میفرستی؟
دارالشِفای من! دوایی میفرستی؟
افتادهام در گوشهی بستر، برادر!
این جا مسیرِ كوچهها خوب است، خوب است
وقتی نگاهِ مردها خوب است، خوب است
حالا كه احوالِ رضا خوب است، خوب است
از بس فنا گردیدهام من در برادر
در كوچهها با حالِ بیمارم نبردند
وقتی رسیدم، سمتِ بازارم نبردند
این معجری را كه سرم دارم، نبردند
این جا چه شأنی دارد این معجر، برادر!
ای كاش مرغی را كسی بی پَر نبیند
جسمِ برادر را كسی بی سر نبیند
هر كس ببیند كاش كه خواهر نبیند
افتاده روی تلِّ خاكستر، برادر
نه تو جسارت دیدهای، نه من جسارت
نه تو اسارت دیدهای، نه من اسارت
نه تو به غارت رفتهای، نه من به غارت
پس ما دو تا قربانِ آن خواهر-برادر
با نیزهای تا شاه را از حال بردند
یك یك تماماً رو سوی اموال بردند
هر آن چه را كه بود در گودال بردند
تسبیح، عبا، عمامه، انگشتر، برادر!
✍ #علی_اكبر_لطیفیان
https://eitaa.com/Maddahankhomein
اخلاقی_و_اندرز
دِلا بکوش مُطهر بمان و مَحرم باش
دخیل چادرِ دُخت رسول اکرم باش
به تزکیه سپری کن دو روز دنیا را
بدین طریق، به چشم خدا مُکرّم باش
تو جمع عالَم دنیا و آخرت هستی
مباش فکر دو عالم، خودت دو عالم باش
مسافریم و از اینجا خلاصه باید رفت
به فکر رفتن از این نشئه نیز کم کم باش
ز راه میرسد آن دم که صور را بدمند
از این به بعد دَمادَم به یاد آن دَم باش
به سفره خانهی حاتم مَبَر نیاز، اما
اگر به خانهی تو آمدند حاتم باش
اگر درست نکردی، خودت درست بمان
کسی به دست تو آدم نشد، تو آدم باش
غَمی به غُصهی همسایههات اضافه نکن
ولی به غُصهی همسایههات مرهم باش
بگو به "زن" که زنی فاطمه نخواهد شد
بگو که لااقل آسیه باش، مریم باش
چراغ خانه به مسجد رواست، نی خانه
به فکر مسجد و محراب و ابروی خم باش
گر ایستاده بمیری شهید میمیری
درست مثل شهیدان چو کوه، محکم باش
کلید قفل شهادت بهدست گریهی توست
امیدوار به این اشکهای نم نم باش
آهای اُمت اسلام! بهر پیروزی
دخیل چادر دخت رسول اکرم باش
#علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/Maddahankhomein
حضرت_زهرا_س_مدح
هر که با زهراست احساس سخاوت میکند
«مور این وادی سلیمان را ضیافت میکند»*
دستْپخت فاطمه نان است و نانش جذبه است
هر که شد یکبار سائل، کم کم عادت میکند
فرشیان نه، عرشیان هم رو به او میایستند
در میان خانهاش وقتی عبادت میکند
مرتضی بر فاطمه یا فاطمه بر مرتضی!
کیست که بر دیگری دارد امامت میکند؟!
هرچه مولا مدح خود را کرد، مدح فاطمهست
آینه از شأن همتایش حکایت میکند
روز محشر که بیاید کار دست فاطمهست
مرتضی میایستد، زهرا قیامت میکند
رشتهای از چادرش هم دست ما باشد بس است
رشتهای از چادرش؟! آری شفاعت میکند
#علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد
شاید دعای مادرت زهرا بگیرد
آقا بیا تا با ظهور چشمهایت
این چشمهای ما کمی تقوا بگیرد
آقا بیا تا این شکستهکشتی ما
آرام راه ساحل دریا بگیرد
آقا بیا، تا کی دو چشم انتظارم
شبهای جمعه تا سحر احیا بگیرد
پایین بیا، خورشید پشت ابر غیبت
تا قبل از آن که کار ما بالا بگیرد
آقا خلاصه یک نفر باید بیاید
تا انتقام دست زهرا را بگیرد
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
#هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زهرا_س
سجادهام معطر، از بوی ربنا بود
آنچه شنیده میشد، از من فقط "خدا" بود
یک عمر آه و نفرین، از این و آن شنیدم
تنها به جرم اینکه نفرین من دعا بود
دیشب برای مردم، تا صبح گریه کردم
ای کاش یک نفر هم، یک دم به فکر ما بود
طفلان من به جایِ مردم گرسنه بودند
افطار خانهی ما در سفرهی شما بود
امروز را نبینید این بی حیا لگد زد
دیروز پشت این دَر، جمعیت گدا بود
من هیچ شکوهای از بیگانگان ندارم
آنکه به حال و روزم خندید آشنا بود
من درد مرتضی را با جان خود خریدم
در راه عشق باید آمادهی بلا بود
دستم شکست اما من درد حس نکردم
اسم علی دوا بود، ذکر علی شِفا بود
رفتم برای مردم حجت تمام کردم:
او را که می کشیدید او حجت خدا بود
ای کاش میشکستند این دست دیگرم را
اما به جای این دست، آن دست بسته وا بود
با کفشهای خاکی، در خانهام قدم زد
آن خانهای که فرشش، بال فرشتهها بود
ای کاش ماجرا را حیدر ندیده باشد
وقتی سرم به در خورد، فضه! علی کجا بود؟!
تازه میان کوچه قلبم به درد آمد
حیدر برهنه سر بود، حیدر برهنه پا بود
* *
تا قبر بردنم را، همسایه هم نفهمید
از بسکه مُردن من، چون شمع بیصدا بود
از بسکه قطره قطره بر پای تو چکیدم
تابوت من سبکتر حتی ز بوریا بود
ای آخرت وفا کن با ما شکسته دلها
با ما شکسته دلها، دنیا که بی وفا بود...
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_مناجات
سِلک عشاق، غير خلوت نيست
خلوت ماست روضه، جلوت نيست
ما همينجا توجه محضيم
احتياجى به کنج عُزلت نيست
همه هستند، انبيا حتى
مجلس آفتاب خلوت نيست
لحظهاى اشک، لحظهاى شکريم
نعمتى قد شکرِ نعمت نيست
ما همه قنبريم، يک نفريم
جمع ما وحدت است، کثرت نيست
گريهاى جمع کن که بايد رفت
وقت خيلى کم است، فرصت نيست
دل به صحرا زدن تلاش من است
اين جهان جاى استراحت نيست
آه و افسوس میخورد هر شب
آنکه سفرهنشين هيئت نيست
علت رحمت خدا گريهست
هر کجا گريه نيست، رحمت نيست
هر که ناراحت از فراق نشد
در ليالى قبر راحت نيست
خون دل جاى خون تن داديم
شأن گريه کم از شهادت نيست
گنج، نابرده رنجمان بخشيد
لطف زهرا به شرط خدمت نيست
در عبادت عبوديت بايد
طاعتى بهتر از اطاعت نيست
ما تو را بين خواب هم ديديم
خواب عشاق خواب غفلت نيست
جنت آنجاست که شما هستيد
جنت بى شما که جنت نيست
همه سرمايهدار حب توأيم
گنجى اندازهى محبت نيست
عزت بى تو را نمیخواهيم
عزت بى تو غير ذلت نيست
حرف تو حجت است و غير از تو
هيچکس بر ائمه حجت نيست
تو اگر خانهدار اين بيتى
خانهدارى کم از نبوت نيست
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/Maddahankhomein