#جانم_مولایم_رضا❣
به هوای حرمش میگذرد ایامم
کوه دردم که کند نام رضا آرامم
ای اسوه ی احسان و کرم آقا جان
دیوانه ام از شوق حرم آقا جان
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#غزل #کاروان_در_شام
🔹پرچم به دوش قافله🔹
اینجا که بال چلچله را سنگ میزنند
ماهِ اسیر سلسله را سنگ میزنند
ای آسمان نگاه کن! این قوم سنگدل
یاران پاک و یکدله را سنگ میزنند
یا تیغ رویِ «آیۀ تطهیر» میکشند
یا «آیۀ مباهله» را سنگ میزنند
وقتی که دستهای علمدار قطع شد
پاهای غرق آبله را سنگ میزنند
با آنکه هست آینۀ عصمت و عفاف
پرچم به دوش قافله را سنگ میزنند
محراب اگر که خم شود از غم، عجیب نیست
روح نماز نافله را سنگ میزنند
تفسیر عشق بود و پریشانی حسین
وقتی زدند سنگ، به پیشانی حسین
📝 #محمدجواد_غفورزاده
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#السلام_علیک_یا_رقیه_بنت_الحسین
مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها
نشانت دادم ای لب سوخته، لبهای زخمی را
تو هم پنهان مکن از دخترت، سیمای زخمی را
ترک های لبم بابا که می گویم به درد آید
فدایت می کنم اما همین نجوای زخمی را
سرم آنقدر،سنگ از این و آن خورده که یادم نیست
کجا گم کردم آخر بار، من بابای زخمی را
مرا هر کس که می بیند دلش می سوزد الا زجر
که طعنه می زند این دختر تنهای زخمی را
تو یادت هست چندین مرتبه از نیزه افتادی
و من بر خاک دیدم آن سر زیبای زخمی را؟
خودم را وعده ی آغوش گرمت داده بودم من
چه خواهی کرد امشب این من و رؤیای زخمی را؟
فدای گیسویت این گیسوان سوخته بابا
فدایت می کنم این جان سر تا پای زخمی را
#اثر_جدید #حسن_کردی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
دو بیتی مرثیه حضرت رقیه س
سرت را دخترت تا دید در طشت
نگاه زخمی ات لرزید در طشت
به جای دختر دلتنگ بابا
لبت را خیزران بوسید در طشت
هلال نیزه ها ماه منیرم
بخوان قاری من تا جان بگیرم
بخوان از آیه های سوره ی کهف
بخوان تا مزد قرآنت بمیرم
به نی حال و هوایت فرق کرده
سرِ در خون حنایت فرق کرده
بخوان هر چند زیر بارش سنگ
کمی لحن صدایت فرق کرده
چهل منزل سرت را نیزه می برد
رقیه دم به دم از غصه می مرد
به خنده حرمله منزل به منزل
کنار نیزه ات هی آب می خورد
#کوفه_تا_شام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#حسن_کردی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
#شب_سوم
مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها
آمدی جانم به قربان شما بابای من
مهربان ساکن بر نیزه ها بابای من
چه عجب که نیزه ها دست از سرت برداشتند
نازنینم تو کجا اینجا کجا؟ بابای من
جای تو آغوش من باشد نه در طشت طلا
من بدم می آید از طشت طلا بابای من
من که دلتنگ نوازش های دستان تو ام
دست هایت را نیاوردی چرا؟ بابای من
حرف هایم را اگر آرام می گویم ببخش
از گلویم در نمی آید صدا بابای من
باورش سخت است اما راه رفتن های من
سخت گردیده برایم بی عصا بابای من
ماجرای کوچه های شام پیرم کرده است
چشم های بی حیا کشته مرا بابای من
تو به روی نیزه ای و من به روی ناقه ای
می شنیدم می شنیدی ناسزا بابای من
خسته ام من از طناب و از عذاب بی کسی
خسته ام از زجر پست بی حیا بابای من
از لباس پاره ی عمه خجالت می کشم
بعد من گاهی به دیدارش بیا بابای من
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#حسن_کردی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها
توان نمانده بگیرم تو را در آغوشم
هنوز درد بد نیزه مانده بر دوشم
سر تو خوب شلوغ است،من خبر دارم
ولی نگو که مرا کرده ای فراموشم
پس از تو ای پدر تشنه لب،لبم شاهد
به غیر زخم زبان شربتی نمی نوشم
هنوز در اثر مشت های نامحرم
تمام روز کنار خرابه مدهوشم
چرا شبیه گذشته دگر نمی شنوم؟
صدای عمه ضعیف است یا که من گوشم...؟
از آن شبی که مرا زجر بی حیا ترساند
به هر صدای بلندی ز ترس می جوشم
خراش پنجه ی آن گرگ هار را بابا
ز چشم زخمی تو با دو دست می پوشم
#حسن_کردی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها
#شب_سوم
گفتم نزن افتادم از پا باز هم زد
او را قسم دادم به زهرا باز هم زد
کودک زدن دارد مگر،صد بار گفتم
من که ندارم با تو دعوا باز هم زد
ناراحتم خیلی به بابا حرف بد زد
گفتم نگوید بد به بابا باز هم زد
او چکمه پایش بود و من پای برهنه
خون می چکید از هر دو تا پا باز هم زد
فریاد می زد بر سر من از سر قیض
گفتم خودم می آیم آقا،باز هم زد
از زجر بی زارم بدم می آید از او
چون حال من را دید،اما باز هم زد
با پا مرا هل داد خیلی وحشیانه
بر سر گرفتم دست ها را باز هم زد
گفتم بگو آخر خودت دختر نداری؟
بابا نبودی هیچ آیا؟باز هم زد
#مرثیه
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#حسن_کردی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزلمصیبت شهادت حضرت رقیّه سلام اللّه علیها
پیشِ طبق دِق کردنم حتمیست امّا ....
در روضه مُردن اصلِ خوشبختیست بابا
امّا بگو از پیکرت کی سر بریده؟!
دردِ یتیمی غصّهیِ سختیست بابا
باید بدانی بر سرِ ما چه گذشته
خاک وُ خُلِ ویران عجب تختیست بابا
چشمَم نمیبیند ولی حس میکنم که ....
رویِ لبِ خشکیدهات لَختیست بابا
بر دامنم راحت بخواب اینجا اگر سنگ …
آمد به سویت مانعش دستیست بابا
جز من کسی پیشِ سرِ تو جان نداده
الحمداللّه این عجب بختیست بابا
آرام میگیرم کنارِ تو موقّت
آرامشِ قطعیِ من وقتیست بابا …
که یوسفِ زهرا بگیرد انتقامت
وقتی بیاید فصلِ خوشبختیست بابا
#حسین_ایمانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزل پیوسته خداحافظی با ماهِ محرّم و روضهیِ ماهِ صفر (حضرت زینب سلام اللّه علیها)
باز این چه شورش است که بر نیزه مَحرم است
ماهِ صفر... اِدامهیِ آهِ مُحرّم است
سرهایِ قدیسان همه خیره به نیزهها
بر رویِ نیزه قاریِ آیاتِ اعظم است
کشتی شکست خوردهیِ طوفانِ شهرِ شام
پایِ سرِ بریده که نَه... پایِ پرچم است
از آب هم مُضایقه کردند کوفیان
آهِ ربابه کنجِ خرابه پُر از غم است
این کُشتهیِ فِتاده به هامون که میزنند...
با خیزران به رویِ لبَش شاهِ عالم است
از کربلا و کوفه گُذر کرد قافله
حالا رسیده شام... حرم بینِ هلهله
سنگینتر است وزنِ نگاهِ حرامیان
از وزنِ بندها... غُل و زنجیر و سلسله
بر پیکرِ همه اثرِ تازیانههاست
تاول به دستها و رویِ پاست آبله
زخمِ زبان زدند به دُردانهیِ حرم
تنها برایِ خندهیِ خولی و حرمله
شد عمّهیِ سهسالهیِ سادات روضهخوان
هر نیمهشب میانِ قنوتش به نافله
زینب کجا و طعنهیِ نامحرم و طناب؟!
زینب کجا و کوچه و بازار و اضطراب؟!
سیلی و تازیانه به جایِ خودش ولی...
زخمِ زبان و طعنه مرا میدهد عذاب
این بدترین شکنجه و سنگینترین غم است
همراهِ شمر و حرملهها... زینب و رباب
ناموسِ مرتضی شده اَسبابِ خندهها
پایِ سرِ بریدهیِ در مجلسِ شراب
با نالههایِ دخترِ دردانهیِ حسین
شد کاخِ شام بر سرِ والیِ آن خراب
عالَم فدایِ نالهیِ دردانهیِ حسین
شد دخترِ سهساله که پروانهیِ حسین ....
کنجِ خرابه بویِ خوشِ سیبِ سرخ داشت
ویرانه زیر وُ رو شد و شد خانهیِ حسین
دختر زبان گرفت و همه ناله میزدند
جان میگرفت روضهیِ جانانهیِ حسین
با پشتِ دستِ کوچکِ خود رویِ لب زد و...
خوابید رویِ رگ... نَه سرِ شانهیِ حسین
دِق کرد و هِقهِقش دمِ جاءَالحقی شد و...
گفت العجل تمامیِ افسانهیِ حسین
#خداحافظ_محرم #شام
#امام_حسین_علیه_السلام
#حسین_ایمانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
نوحه زمینه_سخته برام بابایی بی تو بودن.mp3
3.97M
🏴 نوحه زمینه شهادت بنت الحسین علیه السلام حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
🏴بند اول
سخته برام بابایی بی تو بودن
بی تو همش کارمه غصه خوردن
دختر پادشاهم اما منو
تو این خرابه های شام آوردن
میگن یتیمم کتکم میزنن
منم شدم مثه تو خونین دهن
بسکه زدن منو اینا کعب نی
زخم و کبوده بابایی تنه من
هوای دلم،گرفته بابا
دیگه خسته از این زمونه شدم
تمومِ تنم،میسوزه بابا
که سرباره عمم میدونم خودم
ابتا حسین ابتا حسین ابتا حسین یا حسین یا حسین
🏴بند دوم
ممنونتم که اومدی دیدنم
حالا یکم بشین روی دامنم
نپرس چرا بی گوشوارم اومدم
نپرس چرا پاره شده پیرهنم
چن روزه که غذا نخوردم بابا
کجا بودی سرت بوی نون میده
کجا بودی که سوخته موی سرت
رگای گردنت رو کی بریده
الهی بشم،فدای سرت
برا من بگو که کجاس پیکرت
بمیره برات،بابا دخترت
که سوخته همه رگهای حنجرت
ابتا حسین ابتا حسین ابتا حسین یا حسین یا حسین
🏴بند سوم
عذاب دادن دخترتو شامیا
تا بردنم از وسط بازارا
میون نامحرما بودم بابا
میخواستنم برا کنیزی اونا
اگه کف پاهام پُرِ آبله ست
پشت سرت دویدم از رو خارا
اگه چشام نمیبینه جایی رو
سیلی زدن بِهِم توی معبرا
زمینگیرم و،خمیده قدم
دیگه نا امیدم از این زندگی
سفیده موهام،از افسردگی
شدم مثل زهرا تو سه سالگی
ابتا حسین ابتا حسین ابتا حسین یا حسین یا حسین
🙏التماس دعای خیر
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
نوحه تک وشورو واحدمصائب شهرشام (شاهمندی).mp3
1.42M
#مصائب شهر شام و حضرت رقیه
#نوحه، زمینه، سنگین، واحد، شور
(به همه سبکها خوانده میشود)
دوباره قِصه ی شام دوباره روضه ی جانکاه
امون از دل زینب رسیده قافله از راه
دوباره درد و بلا دوباره کینه و آزار
همه به رقص و شادی به بام و کوچه و بازار
امون از شام بلا شد دوباره کربلا
امون از دل زینب (۴)
واویلتا شهر شام پر از رنج و درد و بلاست
غم و غُصه ی زینب فراتر از کرببلاست
تهمت خارجی بر آل پیغمبر می زدند
بر لب او خیزرون به پیش خواهر می زدند
امون ای دل خدایا بسوز ای دل خدایا
امون از دل زینب
واویلتا زینب و این مجلس نامحرمان
تشت طلا و راسِ حسین زهرا در میان
قاری قرآن حسین پیش عدو قرآن نخوان
دشمنت با خیزرون میزنه بر لب عطشان
ای خدا بزم شراب دل زینب شد کباب
امون از دل زینب
غریبی و اسیری شد سهم دختر حیدر
از فراقِ حسینش هر لحظه میشه خونجگر
آخه زینب می بینه سرها رُو روی نیزه ها
امون از کوفه و شام خدا امون از کربلا
دل زینب شکسته پای غمها نشسته
امون از دل زینب
ای دوصد لعن و نفرین بر آل بنی امیه
یهودیها می خندن به اشک بی بی رقیه
توی خرابه ی شام عمرش دیگه شده خزون
تا سر بابا رو دید رقیه از غم داده جون
رقیه ی سه ساله پر کشیده با ناله
امون از دل زینب
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@Maddahankhomein