جمعهی انتظار
تا دل من به خداوند توکل دارد
سینه ی سوخته ام نغمه ی بلبل دارد
گل نرگس به دلم لطف و تفضل دارد
جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد،
گر چه من ذاکرم و روضه ی تو می خوانم
شاعرم لیک در اوصاف شما می مانم
بیت شایسته ی تو نیست در این دیوانم
بی تو چندیست که در کار زمين حیرانم
مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد،
روز و شب در به درم آمده ام دنبالت
تا که جویا شوم از باد صبا احوالت
خوانده ام از غزل حضرت حافظ فالت
شاید این باغچه چندیست به استقبالت
فرش گسترده و در دست گلایل دارد،
بی تو سردیم و گرفتار به زندان سکوت
منعکس کی شود آیینه ی نورانی روت؟
از سر مهر ببر نام مرا بین قنوت
یازده پله زمين رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده زمين شوق تکامل دارد،،
تا به کی وصل تو را دل شنود از دگران
غم هجران تو بر شانه شده بار گران
رد پای تو بجوییم کران تا به کران
،،جمکران نقطه ی امید جهان شد که در آن
هر چه دل مست خدا دست توسل دارد،،
زنده هستیم به امید ظهورت آقا
دل من حس بکند عطر حضورت آقا
نور ده خلوت من را تو به نورت آقا
،،هیچ سنگی نشود سنگ صبورت آقا
تکیه بر کعبه بزن کعبه تحمل دارد،،
تضمین جناب برقعی
شاعر حسين جعفری
eitaa.com/Maddahankhomein
#اشعار_مهدوی
✋🏻 به پیشگاه او که همه اوست
چشم هایت را نوشتم آیه های سبز «نور»
دست هایت را نوشتم سوره «طه» و «طور»
ای حدیث بی بدیل هستی، ای قرآن ترین
چیست در فحوای لبخند تو جز #شعر و #شعور
ای جمالت آسمان و ای نگاهت آفتاب
دور باد از تو بلا، چشم حسودان تو کور
از صدایت دلنشین تر هست آیا!؟ نیست نه
گفته از لحن خوشت داود در گوش زبور
«می نشینم تا بیایی» را به آتش می کشم
پا به پایت می دوم تا نفخه ی #صبح_ظهور
بانگ #جاءالحق خوش است از #گنبد_سبز_حسن
مستی ما را دوچندان کن... دوچندان از غرور!
با خودم می گویم آیا هستم آن روزی که تو...!؟
می روم وقتی به دیدار همه... #اهل_قبور
#جمعه ها با #جمکران از #صبح می خوانم تو را
#ندبه های بی تو هر دم می شود در من مرور
انتظارت، شاعرم کرد و نگاهت، مشعرم
ای به قربان صبوری هایت، ای #سنگ_صبور!
#محمد_عابدی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
امام زمان عج
تاخیر تو بر هم زده قانون جهان را
بنشانده به دلهای همه طعم خزان را
تشویش و دل آشوبی و دلشوره ی دائم
برده ست ز ما راحتی و تاب و توان را
در شهر ، فراوانیِ تزویر و تظاهر
پاشیده به هرجا تب نیرنگ و زیان را
هرچند کمی خنده به لب می شکفد گاه
تا کی بتوان کرد نهان، درد گران را؟
نادیدن و مشتاقی و مهجوری و حسرت
دلخسته نموده ست همه پیر و جوان را
یک بار ببین حال پریشان زمین را
این ندبه ی هر روزه و اندوه و فغان را
وقت است مسیحا نفسی چون تو بیاید
تا شاد کند قلب همه عالمیان را
هر هفته چو آدینه شود چشم به راهیم
با آمدنت خوب کن احوال جهان را
#مجتبی_باقی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
دوباره جمعه...
دوباره جمعه و ما و هوای آمدنت
دوباره دم زدن از ماجرایِ آمدنت
دوباره ندبه و اشکی که میچکد آرام
دوباره نالهی ما و دعایِ آمدنت
دوباره ما که بیان کردهایم با احساس
تمام هستیِ ماها فدایِ آمدنت
دوباره ما که به گوشیم جمعهها، شاید
ز سمت کعبه بیاید نوایِ آمدنت
همیشه منتظریم آن دقیقه را که جهان
شود سرایِ صفا از صفایِ آمدنت
چقدر در دلمان شوق و آرزو داریم
شویم ما همه حاجتروایِ آمدنت
ولی همیشه به جز ندبه و دعا، کاری
نکردهایم، دریغا، برای آمدنت
#جمعه #امام_زمان_عج
#احمد_رفیعی_وردنجانی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
اشک آدینه
تا به کی چشم انتظاری تا بیایی ازسفر
از نگاه مهر تو عالم شود دور از خطر
اشک آدینه چکد بر دامن هجران جان
شد سحرها ندبه هایی بر دل خونین جگر
با ولای منتظر حس می کنم عشق و امید
کاش بینم لحظه ای آن مهربان وقت سحر
از نگاه باطنش ریزد بسی باران مهر
می شود دلواپسیها از نگاهش بی اثر
باحضور مقدمش گل می کند دنیای ما
عطر گلهای حضورش جلوه کرده پرثمر
هل اتی باشد کمال حضرت باران عشق
ازدم عیساییاش احیا شود جن و بشر
از جمال باطنش ریزد کرامت بیکران
محفل رؤیاییاش دلها کند زیبا نظر
در غم هجران او عالم شده امواج غم
از تن هجران او ریزد به جانها اشکِ تر
با غزل سوزم تمام رنج جانم بیهوا
تا بماند قصه هجران او دور از شرر
#مهدی_منتظری
http://eitaa.com/Maddahankhomein
کدام آتش گرفته در بغل اینگونه ات سر را
که سوزانده است داغت سینه ی باغ صنوبر را
چه بردارد غمت سنگینی بار عزا از ما
چه بگذارد به دوش آسمان ها رفتنت ،سر را
مگر آرام میگیرد سر دیوانه بر شانه
کجا پنهان کنم در دست هایم صورت تر را
کدامین کوه در پیراهنش عطر تو را دارد
کدامین دره دارد این چنین گل های نوبر را
شراب واپسین را از کدامین کوزه نوشیدی
که بیخود کرده از خود مستی ات ساقی و ساغر را
نماز آخرینت با کدامین ذکر بالا رفت
کدام اَمّن یُجیب ات شد اجابت حال مضطر را
کجای این حرم آن شب شهادت خواستی از او
که تا پابوس آوردی بدن های مطهر را
قیامت بود و جمعیت به تشییع تو می آورد
به دریای عزایت ظهر عاشورای دیگر را
خیابان ها به تنگ آمد زبان کوچه بند آمد
زمین و آسمان با گریه سد میکرد معبر را
مدال سینه ات آتش نشان کوه تنهایی ست
دل دریا شناسد سینه ی محروق پیکر را
زمین از ارتفاع قد پرواز توجامانده
زبان کوه میفهمد فقط سرو تناور را
ردیف قطعه ی گلزارها شعر نویی دارد
بخوان بر سنگ ها منظومه ی این هشت پیکر را
#الهه_بیات_مختاری
#هفته_دولت
#سلام_بر_رجایی_باهنر_رییسی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_حسین_ع_مناجات
#شب_جمعه
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم: حسین
با زبانِ اشکهای بی صدا گفتم: حسین
یاد تو مُهر قبولیِ نمازم بوده است
در قنوتِ خویش قبل از ربنا گفتم: حسین
در مناجات #شب_جمعه نمیدانم چه شد
خواستم بر لب بَرم نام خدا، گفتم: حسین
ماند هَل مِنْ ناصِرت بی پاسخ اما بارها
آمد از کرب و بلا "لبیک" تا گفتم: حسین
نام زهرا را شنیدم هرکجا گفتم: علی
نام زینب را شنیدم هرکجا گفتم: حسین
کلُ اَرضٍ کربلا، من تازه میفهمم چرا
در خراسان، در نجف، در سامرا گفتم: حسین
عاشقی گفت: آنچه میخواهد دل تنگت بگو...
با دلی غمبار گفتم: کربلا؛ گفتم: حسین...
✍ #علی_ذوالقدر
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_حسین_ع_مناجات
#شب_جمعه #زیارت_کربلا
بر شانههای زخمی خود کوه غم دارم
من در محرم بیشتر میل حرم دارم
عشق به ششگوشه مرا از زندگی انداخت
از دوریاش یک کربلا در سینه غم دارم
این اشک را از لقمههای سفرهی بابا
این مهر را از شیر پاک مادرم دارم
گفتند: «کل الخیر فی باب الحسین» آری!
من هرچه که دارم از این باب الکرم دارم
با خلوت بارانی خود هر شب جمعه
در سر هوای شعرهای محتشم دارم
دلتنگیام چندین برابر شد در این شبها
مهدی زهرا را میان روضه کم دارم
درد فراق کربلا بی خانمانام کرد
شبهای جمعه رهسپار جمکرانم کرد
✍ #علیرضا_خاکساری
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مناجات_مهدوی_شهادت_پیامبر_صلوات_الله_علیه_و_آله_وسلم
آقا کدام جمعه ظهورت مقدّر است
بنگر که صبر شیعه دگر رو به آخر است
حق می دهی که منتظرت بین فتنه ها
از لحظه لحظه های حیاتش مکدّر است؟
تا کی همیشه شیعه ببیند به جای تو
هر مظهر نفاق و ریا روی منبر است
دنیا کجا به کام دل شیعیان شود؟!
وقتی عزیز فاطمه بی یار و یاور است
ایّام حزن آخر ماه صفر رسید
در سینه ی حزین تو داغ پیمبر است
ولله، جدّ تو به شهادت رسیده است
او کشته از جنایت و بغض دو همسر است
زهر جفای آن دو لعینه، ثمر نشست
حالا رسول پاک خدا بین بستر است
هرچند خون جگر شده از داغ روی داغ
تنها شرار سینه ی او، داغ دختر است
یک گوشه ی نگاه نبی سمت فاطمه
گوشه نگاه دیگر او پشت آن در است
بی اختیار از دل خود آه می کشد
فکر هجوم خصم و غریبی حیدر است
می بیند او که فاطمه اش می خورد کتک
دردش طناب بازوی سردار خیبر است
می بیند او که فاطمه اش پیش مرتضی
در زیر دست و پای چهل پست کافر است
حالا شده ست زمزمه اش وای ِمن حسین
گریان برای حنجر ِ در زیر خنجر است
دارد عطش ولی نخورَد آب گوئیا
در وقت مرگ،فکر لب خشک اصغر است
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/Maddahankhomein
تعجیل کن مولاجان
ای پاسخ گرامی امن یجیب ها
تعجیل کن به خاطر ما ناشکیب ها
چشم جهان به چشمهٔ دستان سبز توست
جاری شو از ورای فراز و نشیب ها
تکلیف انتقام شهیدان به دوش کیست؟
خون مسیح مانده به روی صلیب ها
برخیز وبزم شب زدگان را به هم بزن
ای آشنا به ندبه و اشک غریب ها
تعجیل کن به خاطر صدها هزارچشم
ای پاسخ گرامی امن یجیب ها !
#نغمهمستشارنظامی
http://eitaa.com/Maddahankhomein