#ماه_مبارک_رمضان
#امام_حسین_ع_مناجات_ماه_رمضان
ای که از سوز تو پیداست تمنای حسین
«روزه یعنی عطش و روضۀ لبهای حسین»
روزه یعنی که به تکبیرة الاحرام سحر
قصد قربت کنی از مسجد الاقصای حسین...
روزه چون «حر» به کنار آمدن از راه خطاست
چشم پوشیدنِ از غیر و تماشای حسین...
این «حبیب» است که یک روزه به دست آوردهست
سندِ دیدن محبوب به امضای حسین
روزه یعنی که بخواهی به دعای شب قدر
شوق پیوستنِ یک قطره به دریای حسین
روزه یعنی که به صحرای بلا، جام به دست
آب بردن به سوی خیمۀ گلهای حسین
روزه یعنی که توقف به لب شط فرات
اقتدا کردنِ سی روز به سقای حسین
وقت افطار شد، ای سوخته در آتشِ دل!
«روزه یعنی عطش و روضۀ لبهای حسین»
✍ #محمدجواد_غفورزاده
↳https://eitaa.com/Maddahankhomein
#غزل #ماه_رمضان
🔹فصل شکوفایی نور🔹
باز شد پنجرۀ روشنی از فصل حضور
فصل سرسبز دعا، فصل شکوفایی نور
دردمندان! به شما ماه خدا رو کردهست
چه خدایی، که رحیم است و کریم است و غفور
به هلال مَهِ نو در رمضان باید گفت:
«قُل هُوالله اَحَد چشم بد از روی تو دور»..
گاه در پرتو قرآن، به تلاوت بنشین
ای نگاه تو طربناکتر از باغ بلور
عافیت چون طلبد؟ آن که گریزد ز طبیب
به خدا کی رسد؟ از خود نکند آن که عبور
صبر بر معصیت، از زهدِ ریایی بهتر
سعی کن تا که در این ماه شوی سنگ صبور
ای دلت در گرو آیۀ «فَاخلَع نَعلَیک»
در دلت مانده اگر آرزوی وادی طور
بی ریا، در پی تسکینِ دلِ مسکین باش
نشود مانع احساس تو، احساس غرور
ای صفای تو نوازشگر گلهای یتیم
نذر این باغچه کن، شادی و شیدایی و شور
سعی کن لذت غفران خدا را بچشی
ای که ابر کَرَم از روی سرت کرده عبور
دل اگر یاد خدا کرد و شب از نیمه گذشت
میشوی غرق عنایت، سحر از فیض حضور
به دعا دست برآرید «شب قدر» مگر
بگشاید گره از کار شما صبح ظهور
ای که چشم دل تو در طلب راه خداست
رو به مهمانی او کن، رمضان ماه خداست
📝 #محمدجواد_غفورزاده
✅ @Maddahankhomein
#امام_حسین علیهالسلام
#ماه_رمضان
#غزل
🔹روزه یعنی...🔹
ای که از سوز تو پیداست تمنای حسین
«روزه یعنی عطش و روضۀ لبهای حسین»
روزه یعنی که به تکبیرة الاحرام سحر
قصد قربت کنی از مسجد الاقصای حسین...
روزه چون «حر» به کنار آمدن از راه خطاست
چشم پوشیدنِ از غیر و تماشای حسین...
این «حبیب» است که یک روزه به دست آوردهست
سندِ دیدن محبوب به امضای حسین
روزه یعنی که بخواهی به دعای شب قدر
شوق پیوستنِ یک قطره به دریای حسین
روزه یعنی که به صحرای بلا، جام به دست
آب بردن به سوی خیمۀ گلهای حسین
روزه یعنی که توقف به لب شط فرات
اقتدا کردنِ سی روز به سقای حسین
وقت افطار شد ای سوخته در آتش دل
«روزه یعنی عطش و روضۀ لبهای حسین»
📝 #محمدجواد_غفورزاده
✅ @Maddahankhomein
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#قصیده
🔹خورشید حجاز🔹
میرسد باز به گوش دل ما این آواز
چه نشستید که درهای عنایت شد باز
جاری از طور ولایت شده سرچشمۀ نور
چشم دل خیره شد از دیدن این چشمانداز
تا که از چرخ چهارم شِنَوَد «روحالله»
سخنی روحافزا، زآن دو لب روحنواز
گفت «یا محسن» و از وجه «حسن» پرده گرفت
زُهره گردید همآغوش جگرگوشۀ ناز
به صفای قدمش ماه خدا گشت دو نیم؟
یا نبی آمد و شقّالقمر است این اعجاز؟
مکّه در زمزمۀ آیۀ «فَاخلَع نَعلَیک»
وادی قدس شد از جلوۀ خورشیدِ حجاز
ای که از طلعت تو صبح سعادت سر زد
ای حقیقت که بود تحت شعاع تو مَجاز
به خدا آینۀ حُسنِ رسولاللهی
ای ظهور ازلی، ای ابدیّتپرواز
به جمال ملکوتی تو هر کس نِگَریست
آفرین خواند بر آن صورت و صورتپرداز
جز تو، ای سیّد و سالارِ جوانان بهشت
در سراپردۀ عصمت که شود مَحرم راز؟
کَرَمت نامتناهی بُوَد، ای چشمۀ فیض
تو سراپا همه نازی، دگران دست نیاز
از همان روز که شد شاهدِ محراب، علی
رهبری یافت به بالای بلندِ تو طراز
همۀ سعی تو آن بود که کوتاه شود
دست نامحرم از این مکتب محرومنواز
آه و افسوس که همراه سپاه تو نبود
یک وفاپیشه و یک جانبهکف و یک سرباز
اُمّت از دایرۀ عشق تو بیرون رفتند
ای وجود تو به تشریف امامت ممتاز
عرقِ شرم به پیشانیِ سجاده نشست
چون عدو کرد به تاراج حرم دست دراز
مصلحت بود که کارِ تو به صلح انجامد
راز هر مصلحتی را نتوان کرد ابراز
ارزش صلح تو را گر نشناسند، چه باک
خلق در شیب نشیباند و تو در اوج فراز
غربت قبر تو تصویرگرِ صبر تو شد
ای که هم جان مناجاتی و هم روح نماز
تا مگر باز کند عقدۀ دل را به «بقیع»
هر گفتار غمی، سوی تو میآید باز
شب که تاریک شود صحن و سرای تو، بُوَد
عوض شمع، دل فاطمه در سوز و گداز
آرزوی «شفق» این است که گاهی او را
به طواف حرم پاک تو بخشند جواز
📝 #محمدجواد_غفورزاده
✅ @Maddahankhomein
زمزمه؛ شکستهدل.mp3
زمان:
حجم:
2.22M
🎙#مناجات #زمزمه_خوانی
#با_وزن مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن
🔹شکستهدل🔹
«چرا تو ای شکستهدل! خدا خدا نمیکنی
خدای چارهساز را، چرا صدا نمیکنی»
برای درد بیدوا، چرا دعا نمیکنی
بیا چو مرغ شب بخوان، ترانۀ خدا خدا
الا که نامهای سیه، به دست خالیات بود
سر شک تو نشانهای، ز خسته حالیات بود
دل شکسته شاهدِ شکستهبالیات بود
شکسته بال من بیا، سفر کنیم تا خدا
شبی بیا و تا سحر به هر ستاره سر بزن
از این قفس به آسمان، کبوترانه پر بزن
به خاک عجز و بندگی، گلاب چشم تر بزن
شتاب کن که میخرد، سِرشکِ توبه را خدا
خدا به اشک نیمهشب، ثواب میدهد بیا
خدا به نالۀ سحر، جواب میدهد بیا
خدا براتِ دوری از عذاب میدهد بیا
بیا و آشتی کن ای دل رمیده با خدا
الا که بذر معرفت، به سینه کاشتی بیا
شبی که اشک حسرتی، به دیده داشتی بیا
بیا به درگه خدا، برای آشتی بیا
بیا که میخرد ز ما، طاعت بیریا خدا
بیا و شستوشو بده، ز دل غبار کینه را
چرا صفا نمیدهی، حریم پاک سینه را
چرا صدا نمیزنی، شهیدۀ مدینه را
به حرمت حبیبهاش، نظر کند به ما خدا
چرا به خیل عاشقان، تو اقتدا نمیکنی؟
چرا به یاد نینوا، چو نی، نوا نمیکنی
چرا به پای دل سفر به کربلا نمیکنی
حسین اگر رضا شود، شود ز ما رضا خدا
اگر که جام دیدهات، ز گریه لب به لب شود
اگر به رسم عاشقی، دلت خداطلب شود
سفینةالنجات ما، حسین تشنهلب شود
خداست با حسین ما، حسین ماست با خدا
📝 #محمدجواد_غفورزاده
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_علی علیهالسلام
#قصیده
🔹السابقون السابقون🔹
تو را تا دیدهام محو جمال کبریا دیدم
تو را غرق مناجات خدا، از خود رها دیدم
تو را در سجدهٔ باران و بر سجّادهٔ صحرا
به هنگام قنوت برگها، در «ربّنا» دیدم
تو در هفت آسمان سیر و سفر میکردی امّا من
تو را در سرزمین وحی، سرگرم دعا دیدم
کنار «حجر اسماعیل» در سرچشمهٔ زمزم
صفا و مروه را گرد تو در سعی و صفا دیدم
«تو را دیدم که میچرخید گرد خانهات کعبه
خدا را در حرم گم کرده بودم در شما دیدم»
تو را در دامن مادر، تو را در دست پیغمبر
تو را مولود کعبه، قبلهٔ اهل ولا دیدم
تو را فرمان برِ «یا ایها المدثر» از اول
تو را «السابقونالسابقون» از ابتدا دیدم
تو را پابند پیمان الست از مطلع هستی
تو را عاشقترین دلدادهٔ «قالو بلی» دیدم
تو افکندی حجاب از روی «کَرّمنا بنیآدم»
که سیمای تو را آیینهٔ ایزدنما دیدم
تو آدم را فراخواندی به علم «عَلَّمَ الأسماء»
تو را در کشتی نوح پیمبر ناخدا دیدم
اگر اعجاز موسایی عصا بود و ید بیضا
سرانگشت تو را پرگار تقدیر و قضا دیدم
نه تنها از تو شد عیسی مسیحادم، که از اوّل
تو را هم عهد و پیمان با تمام انبیا دیدم
سلیمان از تو حشمت یافت هنگام نگینبخشی
تو را روح قناعت، اسوهٔ فقر و غنا دیدم
زدی خود را به آب و آتش ای شمس جهانآرا
تو را پروانهٔ پیغمبر از غارحرا دیدم
به جولانگاه احزاب و نبرد خندق و خیبر
به دستت تیغ «لا سیف» و به شأنت «لا فتی» دیدم
به یک ضربت که در خندق زدی، در برق شمشیرت
جهانی را به لب «اَهلاً و سَهلاً مَرحَبا» دیدم
تلاوت کردی «آیات برائت» را به زیبایی
تو را خورشید بام کعبه در «اُمُ القُری» دیدم
تو را در مسجد و محراب، در میدان و بر منبر
تو را در بینهایت، در کجا در ناکجا دیدم
چه میدیدم خدایا روز فتح مکّه با حیرت
خلیل بتشکن را روی دوش مصطفی دیدم
«و سُبحانَ الّذی أسری بِعَبدِه» را که میخواندم
تو را در لیلةُ المعراج، با بدرُالدُّجا دیدم
سراغ آیهٔ «اَلیَوم اَکملتُ لکُم» رفتم
تمام آیه را وصف علی مرتضی دیدم
شکوه و عزّت هستی! کمال عشق و سرمستی!
چه گویم من که روی دست پیغمبر چهها دیدم
تو را در سایۀ باغ «اَلَم نَشرح لَکَ صَدرَک»
شکوفا یافتم، مصداق «مِصباحُ الهُدی» دیدم
گل روی تو را در «سَبِّح اسم ربَّکَ الاعلی»
تَجَسُّم کردم آری، تا جمال کبریا دیدم
تو را در سورۀ «حامیم تنزیلٌ منَ الرَّحمن»
تو را در آیهٔ تطهیر و در «قُل اِنَّما» دیدم
تو را در نون «اَلرَّحمن» و عین «عَلَّمَ القُرآن»
تو را در یای «یاسین»، ترجمان طا و ها دیدم
تو را در «قُل کَفی بِاالله» در «وَالتّین وَالزَّیتون»
تو را در «لیسَ لِلانسانَ اِلّا ما سَعی» دیدم
نه تنها هست اوج رفعتت در قافِ «وَالقرآن»
تو را در سورهٔ «وَالشَّمس» و «طور» و «وَالضُّحی» دیدم
تو را با چهرهٔ پوشیده و خرما و نان بر دوش
کنار زاغههای شهر کوفه بارها دیدم
نوازش از تو میدیدند فرزندان شاهد هم
تو را با گوهر اشک یتیمان آشنا دیدم
به مسکین و یتیم از بس محبت کردی و احسان
تو را در سورهٔ انسان و متن «هل أتی» دیدم
چه میدیدم خدا را در سکوت محض نخلستان
تو را هر نیمهشب، در گریههای بیصدا دیدم
شبی که شمع بیتالمال را خاموش میکردی
تو را با بیریایی، خفته روی بوریا دیدم
چو راز غربت خود را به گوش چاه میگفتی
چو نیلوفر کشیدم قد، تو را ای ماه تا دیدم
تو را پشت در آتش زده، با زهرةُالزّهرا
صبور و مهربان، در تیرباران بلا دیدم
اگر نامردمان دست تو را بستند، آنها را
اسیر پنجۀ تقدیر، در «تَبَّت یَدا» دیدم
در ایوان نجف، در کوفه، در محراب مسجد هم
شهادتنامهٔ «فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبه» را دیدم
پس از آن لیلة القدری، که شد شقُّ القَمَر، هرشب
تو را در جوهر خون شهیدان خدا دیدم
تو را یاریگر خون خدا، با عترت یاسین
تو را دلجوی یاس ارغوان، در نینوا دیدم
تو را در آسمان نیلگون ظهر عاشورا
تو را در سایهروشنهای شام و کربلا دیدم
شب شام غریبان و پرستوهای سرگردان
تو را دلسوخته در شعلهزار خیمهها دیدم
اگر خورشید دشت کربلا از نوک نی سر زد
تو را در موجی از آیات تسلیم و رضا دیدم
تو را با کاروان اهلبیت وحی در غربت
تو را در حیرت از خورشید در طشت طلا دیدم
کسی از آستانت دست خالی برنمیگردد
که در آیینهٔ آیین تو، مهر و وفا دیدم
📝 #محمدجواد_غفورزاده
✅ @Maddahankhomein
استاد کریمخانی؛ شکستهدل.mp3
زمان:
حجم:
9.91M
#مناجات
#مسمط
🔹شکستهدل🔹
«چرا تو ای شکستهدل! خدا خدا نمیکنی
خدای چارهساز را، چرا صدا نمیکنی»
برای درد بیدوا، چرا دعا نمیکنی
بیا چو مرغ شب بخوان، ترانۀ خدا خدا
الا که نامهای سیه، به دست خالیات بود
سر شک تو نشانهای، ز خسته حالیات بود
دل شکسته شاهدِ شکستهبالیات بود
شکسته بال من بیا، سفر کنیم تا خدا
شبی بیا و تا سحر به هر ستاره سر بزن
از این قفس به آسمان، کبوترانه پر بزن
به خاک عجز و بندگی، گلاب چشم تر بزن
شتاب کن که میخرد، سِرشکِ توبه را خدا
خدا به اشک نیمهشب، ثواب میدهد بیا
خدا به نالۀ سحر، جواب میدهد بیا
خدا براتِ دوری از عذاب میدهد بیا
بیا و آشتی کن ای دل رمیده با خدا
الا که بذر معرفت، به سینه کاشتی بیا
شبی که اشک حسرتی، به دیده داشتی بیا
بیا به درگه خدا، برای آشتی بیا
بیا که میخرد ز ما، طاعت بیریا خدا
بیا و شستوشو بده، ز دل غبار کینه را
چرا صفا نمیدهی، حریم پاک سینه را
چرا صدا نمیزنی، شهیدۀ مدینه را
به حرمت حبیبهاش، نظر کند به ما خدا
چرا به خیل عاشقان، تو اقتدا نمیکنی؟
چرا به یاد نینوا، چو نی، نوا نمیکنی
چرا به پای دل سفر به کربلا نمیکنی
حسین اگر رضا شود، شود ز ما رضا خدا
اگر که جام دیدهات، ز گریه لب به لب شود
اگر به رسم عاشقی، دلت خداطلب شود
سفینةالنجات ما، حسین تشنهلب شود
خداست با حسین ما، حسین ماست با خدا
📝 #محمدجواد_غفورزاده
✅ @Maddahankhomein