«««««««شمیم یاس»»»»»»»
بود فرزندی پر از نور و کمال
پهلوانی گوئیا رستم زال
نام آن شیر خدا عباس بود
بوی عطرش گوشمیم یاس بود
بود از صلب امیر المو منین
مادرش هم فاطمه ام البنین
قمر و ماه بنی هاشم لقب
ماه خود از نور او شد در عجب
ماه خود مبهوت آن نور و جمال
آن جمال بی زوال و پر کمال
غیرتش گویا علی صفدر است
چون پدر در رزم عین حیدر است
کهکشان از نور او خاموش شد
ماه چندین مرتبه مدهوش شد
گشت پرچمدار دین در کربلا
آن زمینِ پر ز خونِ پر بلا
کا فران در آشکار و در نهان
بهر او پیغام دادند بر امان
آن دلاور چهره اش مانند ماه
داد پاسخ کافرانِ رو سیاه
من اگر صد پاره کردم راه دین
بر ندارم دست از این شاه دین
شد سقایِ کاروان در کربلا
راهیِ آبِ روان در کربلا
ناگهان شد حمله بر شیر خدا
هر دو دست نازنینش شد جدا
تیر و شمشیر آشکار و در خفا
شد فرو در چشم یار با وفا
بر سر بالین او سالار دین
دید علمدارش شده نقش زمین
با دلی غمگین بگفتا ای اخا
انتظار تو کشند در خیمه ها
داد پاسخ این دلم گشته کباب
چون ندارند کودکان یک قطره آب
آن علمدارِ دلیر بهرِ خدا
جان خود در راه دین کرده فدا
ای خدا یا خاندان بو تراب
کودکانش تشنه اند از بهر آب
ای خدا ظلم فراعن را ببین
قطع آب از شمر خائن را ببین
عمر بن سعد آن خائن به دین
آن جنایت کرد بر روی زمین
شاید از آن وعده های پی ز پی
بهر او صادر نمایند حکم ری
نرسید بر حکم ری دارش زدند
آتشی بر روح بیمارش زدند
تا شود عبرت ز بهر اشقیا
آن کفار دل زکین و بی حیا
تا که دست انتقام خود یار شد
افتخارش در حق مختار شد
ولی فولادی
@Maddahankhomein
#ترکیب_بند
اگر چه کرب و بلائی بلا نمی بینم
بجز به عشق دلی مبتلا نمی بینم
به رسم مهر رسیدم سر قرار ای دوست
کنون تمام توئی، کربلا نمی بینم
چه حاجت است عزیزم به گفتن ارنی
در این زمین که بغیر از تو را نمی بینم
هزار بار بمیرم دوباره زنده شوم
بجز غریب غمت آشنا نمی بینم
چه جای شکوه که در این بلای سخت و عظیم
بغیر لطف و رضای خدا نمی بینم
فرات هست در این دشت و جز لب خنجر
به کام تشنه که آب بقا، نمی بینم
چنان تمامی صحرا شده ز تو لبریز
که هر چه دیده ام الاست، لا نمی بینم
حسین نیست در این قصه، هر چه هست توئی
که آنکه باشد و بوده است از الست توئی
رسیده ایم به دشتی پر از بلا زینب
رسیده ایم به آغاز ماجرا زینب
در این زمین که علی یک زمان نماز گزارد
سر برادرت از تن شود جدا زینب
در این زمین پر از درد و داغ جانفرسا
به حق پناه بر از کرب والبلا زینب
در این زمین که به تیر سه شعبه خواهد رُست
به حلق کوچک اصغر گل حنا زینب
علی و جعفر و عباس و عون می گردند
به راه حق طلبی یک به یک فدا زینب
در این زمین که علمدار کاروان حسین
فدا کند سر و دستان و چشم را زینب
در این زمین که دَرَد گرگ جهل اکبر را
شوی به غصه و اندوه مبتلا زینب
صبور باش که در این زمین غربت خیز
توئی سرآمد زنهای کربلا زینب
تو از قبیله صبری عقیله العربی
نشان شیر خدا، دخت مرتضی زینب
پس از حسین امانت به روی شانه توست
پس از حسینی توئی مرد ماجرا زینب
رسان به گوش جهان نقل این حکایت را
رسول کرببلا بانوی حیا زینب
خدا خودش دل تنگ تو را صبور کند
دو چشم خیس تو را چشمه سار نور کند
#دو_بند_از_ترکیب_بند_ورودی
#شب_دوم_محرم
#محمد_رضا_کاکایی
@Maddahankhomein
#ورود_کاروان_به_کربلا
#غزال
با نام کربلا
مستی شروع میشود از جام کربلا
حیّ علیالحرم
پیچیده در حسینیه پیغام کربلا
پیراهن حسین
در اهتزاز آمده بر بام کربلا
مُحرم شدند تا
بر تن کنند جامهی احرام کربلا
زینب به گریه گفت؛
ختم بهخیر باد سرانجام کربلا
طوفان نهفته است...
در این مسیر ظاهراً آرام کربلا
خیمه بنا کنید
یکروضه در حسینیهی دل بهپا کنید
ای اهلبیت من
حالا عمل به وعدهی "قالو بلی" کنید
اینجا بهشت ماست
خود را به آستان خدا پاگشا کنید
با صبر بر بلا
از خود خدای عزّوجل را رضا کنید
بر قد و قامت
عباس و قاسم و علیاکبر دعا کنید
هرکس شهید شد
بر جسم او بهجای کفن بوریا کنید...
نوحوا علیالحسین
تنها دلیل گریهی ما از ازل حسین
مُردن سعادت است
وقتی که مرگ را بکند چون عسل حسین
نام تو ذکر ماست
از وقت شیر خوردنمان تا اجل حسین
با گریه کردنم
مانند حر گرفته مرا در بغل حسین
در بین مشکلات
بوده همیشه و همهجا راهحل حسین
الشِّمرُ جالِسٌ...
زینب صداش میزند از روی تل؛ حسین...
زانو رکاب شد
تا پردهدار اهلحرم آفتاب شد
لشکر اضافه کرد
پس رفتهرفته خانهی هستی خراب شد
نُه روز بعد از آن
با خون سر محاسن آقا خضاب شد
نُه روز بعد از آن
سقا کنار علقمه از غصّه آب شد
نُه روز بعد از آن
تازه شروع روضهی "بسکنرباب" شد
نُه روز بعد از آن
دست مخدرات حرم در طناب شد...
مجتبی خرسندی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#نوحوا_علیالحسین_علیهالسلام
چیزی شبیه پرچم سرخ تو در باد است
این دل، دلی که در هیاهوی تو افتادهست
هی روضهخوان! بنشین و دریا را روایت کن
یک روضهی سقّا بخوانی چای آمادهست
گفتی: "جوانان بنیهاشم..." صدا برخاست
گفتی: "هنوز این ابتدای داغ شهزادهست..."
گفتی: "حسین(ع) " و آه از جان جهان جوشید
گفتی: "صلا بر نیزهها، آغاز این جادهست..."
آدم چه دارد جز دلی از درد آکنده
خوش باد آنکه هست خود را دست او دادهست...
▪︎▪︎▪︎
یک تکیهی کوچک، علم، یک نوحهی آرام...
در بارگاه شاه دین، عاشق شدن سادهست
#فائزه_زرافشان
https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسماللهالرحمنالرحیم
#شبدوممحرم_حضرت_زینب_سلامالله
بعد بسماللهِ ما هست تعالی زینب
آیتالله علی آیتِ عُظمی زینب
هاجر و آسیه نه مریم و حوا هرگز
بنویسید فقط حضرت زهرا زینب
خرج یک صفحه از اوصافِ بلندش شده است
که فقط نقش کند جوهرِ دریا زینب
زینتی داشت اگر ، نام علی نامش بود
خوب گفتند که ای اُمِابیها زینب
هرچه گفتیم از او در خورِ شأنش ، هیهات
هرچه خواندیم خدا گفت که حاشا زینب
کربلا کرب و بلا نیست فقط بی زینب
کربلا کرب و بلا هست فقط با زینب
ذوالفقار علوی پیش دَمَش کم آورد
آنکه زد ریشهی هر کاخ ستم را زینب
مرتضی گفت: تویی فاطمه یا اینکه منی
نفست گرم به هر خطبهی غرا زینب
کس ندیدهاست تو را خاصیتِ نورِ شماست
هست هر جلوهی حق دیدنی الّا زینب
نور که سایه ندارد که به آن دیده شود
چشم محجوب کجا نورِ معلا زینب
ظلمتی هم اگر آمد که شما جلوه کنید
که ببینند چه کرده است به دنیا زینب
قدم اول خود را سرِ دنیا زدی و...
...قدم بعد روی زانوی سقا زینب
نسل در نسل همه نسل حسینیم اگر
هفت پُشتم همه گفتند فقط یا زینب
سینهی ماست حسینیهی غمهای دلش
نفسِ ما جگرِ ما تپشِ ما زینب
(حسن لطفی ۴۰۳/۰۴/۱۶)
#یاشبیر
@Maddahankhomein
#سلام_بر_محرم
باران گرفت، گوشه ی چشمم دوید اشک
همچون پرنده از قفس دل پرید اشک
تنها به مرقد تو رسیدم ولی ببین
تا گفتم "السلام علیکم" رسید اشک
چیزی نداشتم که برایت فدا کنم
قطره به قطره آبرویم را خرید اشک
جان مرا گرفت و دوباره به نام تو
انگار روح تازه به جانم دمید، اشک
در قلب من خدا به ودیعت نهاد شوق
در چشم من برای شما آفرید اشک
نم نم کنار روضه ی باران صبحدم
می خواند پشت پنجره شعر سپید، اشک...
#طیبه_عباسی
@Maddahankhomein
# یا حسین (ع)
آقا چه میشود به غلامت کرم کنی
با گوشه ی نگاه دلش را حرم کنی
از بس که با گنه دلتان را شکسته ام
لایق نیم نگه به دل مضطرم کنی
یک گوشه ی نگاه تو دل را جلا دهد
دل میدهم تو را که شما گوهرم کنی
آقا مدال نوکریت را ز من نگیر
من سینه میزنم که تو عاشقترم کنی
ازکاروان عشق تو جامانده ام حسین
آیا شود مرا تو مقیم حرم کنی؟
یک جرعه ای بده تو ز صهبای کربلا
تا مست آن شراب و مِیِ کوثرم کنی
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_حسین_علیهالسلام
#غزل #آغاز_محرم
🔹بوی چادر زهرا🔹
شکر خدا دعای سحرها گرفته است
دست مرا کرامت آقا گرفته است
شکر خدا که چشم همیشه حسینیام
اشکی برای روز مبادا گرفته است
بالِ فرشته است برای تبرکش
اطراف چشمهای ترم را گرفته است
اینجا حسینیهست ملائک نشستهاند
جبریل هم برای خودش جا گرفته است
این دستمال گریۀ ماه محرمم
امروز بوی چادر زهرا گرفته است...
📝 #علی_اکبر_لطیفیان
@Maddahankhomein
غزل ورودیه کربلا
با مدینه چقدر؟ فاصله دارد اینجا
فکر آشفتگی قافله دارد اینجا
کربلا گفتی و یکباره دلم ریخت حسین
از جدائی تو قلبم گله دارد اینجا
این بیابان چقدر خار مغیلان دارد
خبر از پای پُر از آبله دارد اینجا
این سرازیری تل دل نگرانم كرده
همچنان سعی و صفا هروله دارد اینجا
بادهایش دمِ مغرب چه غبار آلوداست
سخن از کف زدن وهلهله دارد اینجا
تو بیا زیرِ زره پیرُهن تنگ مپوش
عده ای قاتل بی حوصله دارد اینجا
حیف ِ ترکیبِ رخت نیست که تغییر کند؟
سر بریدن ز قفا مسئله دارد اینجا
ترسم آخر سرِ یک بوسه مرا پیر کنی
خبر از نیمه شب و نافله دارد اینجا
پایِ گیسویِ تو موهام همه گشته سپید
گیسوان من وتو قائله دارد اینجا
از نظر بازی این قوم دلم می لرزد
غارت چادر و معجر صله دارد اینجا
غبغب ناز علی را زنظر پنهان كن
وای بر حال رباب حرمله دارد اینجا
#قاسم_نعمتی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#ورود_به_کربلا
میرسد از کربلا هم بوی عشق هم بوی خون
میرسد بر گوش دل اِنّا اِلیه راجعون
زینب اینجا با نظر بر روی محزون حسین
میشود بیتاب و دارد اضطراب و شور و شین
گشته او دلواپس و گوید حسین اینجا کجاست؟
بر مشام جان من اینجا چرا بوی بلاست؟
خاک این صحرا ، حسینم ، بوی ماتم می دهد.
بوی هجران و اسارت ، بویی از غم می دهد
خیمه ها اینجا چرا بوی عجیبی می دهد؟
بوی جانسوز یتیمی و غریبی می دهد
🌹 زبانحال امام حسین ع
خواهرم اینجا زمین لاله های پرپر است
زینب اینجا وعده گاه ناله های مادر است
اکبر من در همین جا اِرباً اِرباً می شود
پیکر قاسم همین جا فرش صحرا می شود
سرزمین کربلا گهواره ی اصغر شود
در همین جا مقتل عباس آب آور شود
دشمنم اینجا اسیرت می کند ای خواهرم
میشوی تو همسفر منزل به منزل با سرم
هم رقیه هم سکینه رویشان نیلی شود
مونس آنها در این آوارگی سیلی شود
این زمین وادیِ غم یعنی زمین کربلاست
چون سر ما در همینجا بر فراز نیزه هاست
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@Maddahankhomein
#شب_دوم
#ورود_کاروان_امام_به_کربلا
کشتی به ساحلی پُرِ ماتم، بلا رسید
آری حسین قافلهاش کربلا رسید
منزل به منزل از پی چشمش گذشت تا
آخر به سرزمین پر از ابتلا رسید
پرسید این زمین بلا نام او چه هست؟
از هاتفی به او خبر از نینوا رسید
اشکی نشست گوشهی گلگون گونهاش
این ماجرای غربت او تا سما رسید
آتش گرفت عرش خدا هم ز غصهاش
خاکستری ز ماتم او تا خدا رسید!
آن سروری که زیر گلو جای بوسه داشت
با جور روزگار به طشت طلا رسید
دستی که سایهسار گدایان شهر بود
انگشترش به زور به آن اشقیا رسید
این جامههای شاد خود از تن درآورید
آمادهاید موکب ماتمسرا رسید؟!
بر بام خانه پرچم او را علم کن و
با مطربان بگو که زمان حیا رسید
یک یا حسین گفته، مودب بایستیم
مهدی منتقم؛ خود صاحب عزا رسید
#محسن_علیخانی
@Maddahankhomein