eitaa logo
🎤 مجمع الذاکرین خمین
1.3هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
356 ویدیو
221 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 👋بامابروزباشید.👌 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
شیر سرخ عربستان و وزیر شه خوبان، پسر مظهر یزدان ، که بدی صاحب طبل و علم و بیرق و سیف و حشم و با رقم و با رمق اندر لب او ماه بنی هاشم وعباس علمدار و سپهدار و جهانگیر و جهان بخش و دگر نایب و سقا شه باوفا اباالفضل صاحب لوا اباالفضل معدن سخا اباالفضل نور هل اتی اباالفضل دید کاندر حرم خسرو خوبان، شده بس ناله و افغان و پر از شیون طفلان، همه شان سینه زنان، نوحه کنان، موی پریشان، دل بریان، سوی عباس شتابان، که عمو جان چه شود جرعه ی آبی برسانی به لب سوختگان، کز عطش آتش بگرفته گلوی ما. شه باوفا اباالفضل صاحب لوا اباالفضل معدن سخا اباالفضل نور هل اتی اباالفضل غضب آلود ز غیرت شد و عباس بشد موی تنش راست، زجا خواست، بخود گفت که عباس، تو اشجع به همه ناس، عجب از تو است که با این همه مردی و شجاعت، شود از صولت تو زهره ی شیر فلکی آب، عجب آسوده نشستی و روان شو بنما آب مهیا. شه باوفا اباالفضل صاحب لوا اباالفضل معدن سخا اباالفضل نور هل اتی اباالفضل پس علم کرد قد سرو دل آرا، به سرش تاج زمِغفِر که زدی طعنه به قیصر، به تنش کرده زره چشمه ی او تنگتر از چشم حسودان بد اختر، به کمر بست یکی تیغ مهندس به میان سرو، دو پیکر، به سردوش یک اسپر به مثل گنبد مینا شه باوفا اباالفضل صاحب لوا اباالفضل معدن سخا اباالفضل نور هل اتی اباالفضل پس ز اصطبل برون کرد، یکی توسن صرصر تک و ، فرخ رخ و طاووس دم و یال پر انبوه به پیکر چو یکی کوه، خط و خال چو آهو، که از شیهه ی اوگوش فلک کر شد و رفتی به ثریا. شه باوفا اباالفضل صاحب لوا اباالفضل معدن سخا اباالفضل نور هل اتی اباالفضل پس بیاویخت بدوش دگر خویش، یکی مشک چو مشکی که بدی خشک تر از لعل لب ماه مدینه، گل گلزار سکینه، به فغان گفت که یا بنت اخا، ناله مکن، ضجّه مزن، ز آنکه عموی تو نمرده روم الحال کنم بهر تو من آب مهیا شه باوفا اباالفضل صاحب لوا اباالفضل معدن سخا اباالفضل نور هل اتی اباالفضل پور حیدر چو یکی مرغ سبک روح، مکان کرد روی عرشه ی زین، روح الامین، گفت که ای احسنت از آن مادر فرزانه، که آورد چو تو شیر دل و ناموری را که دو زانوش گذشتی ز سرو گوش فرس یکسره هی هی به تکاور زدی همچون علی عالی اعلی شه باوفا اباالفضل صاحب لوا اباالفضل معدن سخا اباالفضل نور هل اتی اباالفضل پس به تعجیل سوی شط فرات آمده، مانند سکندر، زپی آب حیات آمده، آن شیر غضنفر، نظری کرد بر آن آب، که چون اشکم ماهی بزدی موج بفرمود که ای آب، عجب موج زنی، لیک نداری خبر از تشنگی عترت طاها شه باوفا اباالفضل صاحب لوا اباالفضل معدن سخا اباالفضل نور هل اتی اباالفضل پس به تکبیر بزد نعره، همان شیر به جولان شد و در صحنه ی میدان شد و پاشید زهم لشکر کفار، یکی گفت که ای قوم گریزید که این است ابوالغزه تُهَمتَن، لقبش ماه بنی هاشم و باشد پسر حیدر صفدر، شده منسوب به سقا شه باوفا اباالفضل صاحب لوا اباالفضل معدن سخا اباالفضل نور هل اتی اباالفضل از چه ای آب، عجب می روی، اما خبرت نیست، سکینه، گل گلزار مدینه، رخ مهش بفسرده، زعطش غش بنموده، آخر ای آب تویی مهریه فاطمه اما پسرش شد ز تو محروم، همان سید مظلوم، الهی که گل آلود شوی، تا به ابد (شوقی) غمدیده از این غم شده دیوانه و شیدا شه باوفا اباالفضل صاحب لوا اباالفضل معدن سخا اباالفضل نور هل اتی اباالفضل https://eitaa.com/Maddahankhomein
ای برادر جان چرا تنها ز میدان آمدی؟ پس علمدارت چه شد؟پس علمدارت چه شد؟ محرم زینب(س) چرا مهبوت و حیران آمدی؟ پس علمدارت چه شد؟ پس علمدارت چه شد؟ 🥀🥀🥀🥀🥀 ای اهل حرم میر و علمدار نیامد علمدار نیامد علمدار نیامد سقای حسین سید و سالار نیامد علمدار نیامد علمدار نیامد https://eitaa.com/Maddahankhomein
بی سبب نیست سرآپا تب عشقی عباس آینه آینه ماه شب عشقی عباس گرچه مردانگی از ساقی کوثر داری تربیت یافته مکتب عشقی عباس نه فقط ماه منیری تو بنی هاشم را بر همه اهل جهان کوکب عشقی عباس نه فقط ساقی طفلان جگر سوخته ای پاسبان حرم زینب عشقی عباس "فاش می گویم و از گفته خود دلشادم" تا جهان هست بپا ، مذهب عشقی عباس باب حاجات فقط نیستی ای باغ بهشت جایگاه شرف و منصب عشقی عباس سوره نور در آیینه ایثار و گذشت جبرئیل کلمه بر لب عشقی عباس قلم از تو چه نویسد بجز اقرار به عجز که به حق ناب ترین مطلب عشقی عباس @Maddahankhomein
شافع عقبا کجا و شوق این دنیا کجا ابر باران زا کجا و حسرت دریا کجا با امان مومنین حرف از امان‌ نامه مزن زاده حیدر کجا و این جسارت ها کجا او اگر می خواست دریا سینه اش را می شکافت مصلحت این بود، ورنه او کجا موسی کجا این که می گویند لب تر کرده حرفش هم بد است قبل اصغر آب نوشیدن کجا سقا کجا من یقین دارم که از باب اطاعت گفت چشم ورنه عباس علی و خواهش از اعدا کجا تا دو دستش هست ما را از شفاعت بیم نیست آتش دوزخ کجا و شیعه زهرا کجا او تمام عمر سنگ عشق را بر سینه زد سنگ دل ها او کجا و سینه صحرا کجا روضه لازم نیست قبر او ته مرثیه هاست آه این مدفن کجا و آن قد رعنا کجا ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ 🆔 @Maddahankhomein
(ع) کیست آیا بر زمین ماه است این افتاده دست ؟ یا که تندیس ید الله است این افتاده دست "فوق ایدیهم" به والله است این افتاده دست قاسمِ میراث این راه است این افتاده دست این علم را بیشتر این دست بالا می برد تشنگان عشق را دریا به دریا می برد علقمه در خویش می پیچد که ناکام است از او آب در تاب و تب است از او بگیرد آبرو آه این ماه از چه رو می گیرد از خورشید رو با برادر زاده ها دارد چه عشقی این عمو یک نفر انگار اینجا عطر یاس آورده است مادری گل را به منظور سپاس آورده است یک " احامی ابدا عن دینی" اش تضمین کند آنچه شعر و شاعری در درگه آیین کند نیمه ی مصراع او تکمیل عمر دین کند کاسه ی با نقش دستش شعر را شیرین کند نقش یاس و آب در برنامه عباس چیست ؟ آنکه آرد روز محشر دست از عباس کیست؟ دست روی دست مادر ها قیامت می کند دست می گیرد نبی ختم رسالت می کند دستِ بسته* زیر خاک اعلام بیعت می کند سوره فتح* اینچنین ابراز نصرت می کند عاقبت" انا فتحنا" ارز رایج می شود نوبت پیروزی باب الحوائج می شود یک نفر نه ، ملتی در مکتب عباس هاست هم سپهدار است هم در قله احساس هاست اینکه سر بر دامن پاک نژاد یاس هاست یعنی اینکه خاص تر از خاص تر از خاص هاست شرم دارد از سکینه سینه ی احساسی اش علقمه انباشته از عطر های یاسی اش دست روزی می شود فریاد از بغدادها سر دهد از شامگاه شام هم فریادها مانده اند از درس او والاترین استادها ناز شستش خوب بست از پشت ، دست رادها هر که از دریای او نوشد کمی ، قاسم شود تا یکی از یاوران مهدی قائم شود زینت کریمی نیا http://eitaa.com/Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم حضرت عباس علیه السلام اگر می‌شد دمی با رزم‌جامه روی زین پیدا هم‌آوردی نمی‌شد در تمام سرزمین پیدا «سِقاهُم رَبُّهُم» را تا نمی‌خواندند در گوشش برای امر سقایی نمی‌شد جانشین پیدا به قصد رزم تا می‌تاخت در هر معرکه، می‌شد سر و دست و جنازه از یسار و از یمین پیدا زمین از زخم‌های تازه پر می‌شد، اگر هربار نمی‌شد زیر تیغش شه‌پر روح‌الامین پیدا به‌غیر از لحظه‌ای که اخم او را دیده در صفین ندیده مالک اشتر هراسی در جبین پیدا «اَشِدّاءُ عَلَی‌الکُفّار» دشمن بود و با این حال نمی‌شد در دلش از دوستان یک‌ذره کین پیدا خجالت می‌کشید از زینب کبری از آن وقتی که با ننگ امان‌نامه شده شمر لعین پیدا زد آتش بر دلش آوای «اَینَ عَمّی‌العَباس؟» ازآن‌ساعت که‌شد درخیمه این‌صوت حزین پیدا امان از لحظه‌ای که شیرمردی خسته و زخمی زمین افتاده بود و گرگ‌ها شد از کمین پیدا عمود خیمه را بابا کشید آن‌جا که دیگر شد حکیم بن طفیلی با عمود آهنین پیدا تمام کربلا از عطر یاس پیکری پر شد به هرسو قطعه‌ای از «عین‌‌»و«با»و«آ»و«سین»پیدا حسین ازخاک دستش را چنان با بوسه برمی‌داشت که گویی در زمین گردیده قرآن مبین پیدا تمام پیکرش بر خاک می‌لرزید آن دم که شد از گودی صدای ناله‌ی «هَل مِن مُعین؟» پیدا به‌همراه امام عصر پای روضه‌اش هستند پیمبرها -سلام‌الله‌علیهم‌اجمعین- پیدا دوایش گفتن یک‌جمله‌ی «یاکاشِف‌ُالکَرب» است اگر هرجای عالم شد دل اندوهگین پیدا برای حضرت عباس طوری گریه کردم که شده لبخند در روی کرام‌الکاتبین پیدا گرفتم در دوعالم دست‌هایش را، یقین دارم که در محشر برایم می‌شود حصن‌حصین پیدا دلم تنگ عمود آخر است، آن‌جا که خواهد شد به چشمم گنبد زرد تو روز اربعین پیدا @Maddahankhomein
علیه‌السلام 🔹برادرت🔹 بر ساحلى غریب، تویى با برادرت در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت چون خشم ذوالفقارى، خاموش و بى‌قرار طوفان گُر گرفتۀ صحرا برادرت ماهى و از قبیلۀ‏ خورشید اهل‌بیت یک‌جا تو مى‌‏درخشى و یک‌جا برادرت چشمش به مشک توست، جگرگوشۀ عطش حالا تو بى‌‏قرارترى یا برادرت؟ وقتى که چشم‌هاى کریمت به خون نشست دیگر نداشت تاب تماشا برادرت مى‌‏کرد غرق بوسه جبین شکسته را بر دامنش گرفته سرت را برادرت اینجا حدیث تشنگى از جنس دیگرى‌ست اینک تو تشنه‌کامى و سقّا، برادرت! هر چند آب، مرهم لب‏‌هاى تشنه است صافى‌‏تر است از آب گوارا برادرت چشم امید تشنه‌لبان تیر خورده است دیگر نمانده هیچ کسى با برادرت سرگشته پاى دست و علم سینه مى‏‌زند در خیمه‏‌گاه تو تک و تنها، برادرت موساى طور حیرتى و خیره مانده‏‌اى بر تک‌درخت وادى سینا - برادرت - حالا که بازوان سِتبرت قلم شدند در خاک و خون چه مى‏‌کشد آیا برادرت چشم حریص غارتیان است و خیمه‌‏ها افتاد اگر کنار تو از پا، برادرت این تیغ‏‌هاى تشنه که در خون نشسته‏‌اند پیوند مى‏‌دهند تو را با برادرت... با قامتى شکسته هنوز ایستاده است بى‌یار و بى‌شکیب، شگفتا برادرت... 📝 @Maddahankhomein
علیه‌السلام 🔹سورۀ اَلرَّحمان🔹 این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟ آسمان زیر سُم مرکب او حیران است پنجه در پنجۀ آتش فِکَنَد گاهِ نبرد دشت از هیبت این معرکه، سرگردان است مشک بر دوش گرفته‌ست و دلش را در مُشت کوه‌مردی که همه آبروی میدان است تا که لب‌تشنه نمانند غریبان، امروز می‌رود در دل آتش، به سر پیمان است این طرف، کوه جوانمردی، ایثار، شرف روبرو قوم جفاپیشه و سنگستان است... سمت خون: علقمه در آتش و... در سمت عطش: خیمه‌ها شعله‌ور و بادیه اشک‌افشان است این که بر صفحۀ پیشانی او حک شده است آیه‌هایی است که در سورۀ اَلرَّحمان است 📝 @Maddahankhomein
علیه‌السلام 🔹کوه غیرت🔹 مرثیه مرثیه در شور و تلاطم گفتند همه ارباب مقاتل به تفاهم گفتند واژه در واژه نوشتند و قیامت کردند صاحبان نفس این‌گونه روایت کردند گرد و خاکی شد و از خیمه دو تا آینه رفت ماه از میسره، خورشید هم از میمنه رفت ناتوانم که مجسم کنم این همهمه را پر اُم‌بنین و پسر فاطمه را پرده افتاده و پیدا شده یک راز دگر سر زد از هاشمیان باز هم اعجاز دگر گفتم اعجاز! از اعجاز فراتر دیدند زورِ بازوی علی را دو برابر دیدند شانه در شانه دو تا کوهِ سراسر محشر حمزه و جعفر طیار، نه، طوفانی‌تر شانه در شانه دو تا کوه، خودت می‌دانی در دلِ لشکرِ انبوه، خودت می‌دانی - که در آن لحظه جهان، از حرکت افتاده‌ست اتفاقی‌ست که یک‌بار فقط افتاده‌ست ماه را من چه بگویم که چنین است و چنان «شاه شمشاد قَدان، خسرو شیرین‌دهنان» رود، از بس که شعف داشت تلاطم می‌کرد رود، با خاک کفِ پاش تیمم می‌کرد ماه اگرچه همهٔ علقمه را پیموده «غرقه گشته‌ست و نگشته‌ست به آب آلوده» رود را تا به ابد، تشنهٔ مهتاب گذاشت داغ لب‌های خودش را به دل آب گذاشت می‌توانست به آنی همه را سنگ کند نشد آن‌گونه که می‌خواست دلش، جنگ کند دستش افتاده ولی راه دگر پیدا کرد کوه غیرت، گره کار به دندان وا کرد نه فقط جرعۀ آب است که بر شانۀ اوست چشم امید رباب است که بر شانۀ اوست چه بگویم که چه شد؟ یا که چه بر سر آمد؟ ناگهان رایحۀ چادر مادر آمد بنویسید که در علقمه سقّا افتاد قطره اشکی شد و بر چادر زهرا افتاد از تماشای تو مهتاب پر از نور شود چشم شوری که تو را چشم زده، کور شود آسمان‌ها همه یک‌پارچه بارانیِ توست من بمیرم، عرق شرم به پیشانیِ توست داغ پرواز تو بر سینه اثر خواهد کرد رفتنت حرمله را حرمله‌تر خواهد کرد عمق این مرثیه را مشک و علم می‌دانند داستان را همهٔ اهل حرم می‌دانند بعد عباس دگر آب سراب است، سراب غیر آن اشک که در چشم رباب است، رباب 📝 @Maddahankhomein
می‌رفت که با آب حیات آمده باشد می‌خواست به احیای فرات آمده باشد احساس من این است که با پر شدن مشک از خیمه خروش صلوات آمده باشد بشتاب! که در مشک تو این سهم امام است بشتاب! اگر فصل زکات آمده باشد... برگشت که شیطان به حرم چشم ندوزد می‌خواست به رمی جمرات آمده باشد... جایی ننوشته‌ست که در علقمه... زهرا... اما نکند آن لحظات آمده باشد نقل است که توفان شد و پیداست که باید چه بر سر کشتی نجات آمده باشد طفلی به عقب خیره شده از روی ناقه شاید عمو از راه فرات آمده باشد... 📝 @Maddahankhomein
علیه‌السلام 🔹راهی دریا شده‌ای...🔹 وعده‌ای داده‌ای و راهی دریا شده‌ای خوش به حال لب اصغر كه تو سقّا شده‌اى آب از هيبت عباسى تو می‌لرزد بى‌عصا آمده‌ای حضرت موسى شده‌اى به سجود آمده‌ای يا كه عمودت زده‌اند؟ يا خجالت زده‌ای؟ وه كه چه زيبا شده‌اى يا أخا گفتى و ناگه كمرم درد گرفت كمر خم شده را غرق تماشا شده‌ای... مادرت آمده يا مادر من آمده است؟ با چنين حال به پاى چه كسى پا شده‌ای تو و آن قد رشيدى كه پر از طوبى بود در شگفتم كه در اين قبر چرا جا شده‌ای 📝 @Maddahankhomein
علیه‌السلام 🔹خیمۀ عطش🔹 غم از دیار غم‌زده عزم سفر نداشت شد آسمان یتیم که دیگر قمر نداشت این سو درون خیمۀ سیراب از عطش خواهر ز حال و روز برادر خبر نداشت عبّاس اگر چه دست کشید از دو دست خویش از یاری حسینِ علی دست بر‌‌نداشت او جسم خویش را سپر آب کرده بود جز مشک پاره‌پارۀ جانش سپر نداشت درد و غمش تمامی از این بود که چرا یک جان برای هدیه به او بیشتر نداشت... او رفت و مادرش پس از آن روز خویش را امّ‌البنین نخواند که دیگر پسر نداشت 📝 @Maddahankhomein
علیه‌السلام 🔹عطش عشق🔹 ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوان‌ها ای آن‌که فرا رفته‌ای از شرح و بیان‌ها می‌رفت فرات از عطش عشق بمیرد بخشید نگاه تو به خونش جریان‌ها... مشک تو که افتاد دلِ حادثه لرزید خاک همه عالم به سر تیر و کمان‌ها این گوشه عمو آب شد، آن گوشه سکینه این بیت چه باید بکند در غم آن‌ها ای هرچه امان‌نامه! ببینید و بسوزید! این دستِ ردِ اوست بر این‌گونه امان‌ها 📝 @Maddahankhomein
خواستم آبی رسانم در حرم اما نشد گفته بودم مشکها می آورم اما نشد خواستم پیش رباب این مشکِ پر آب آورم تا نگوید تشنه جان داد اصغرم اما نشد خواستم سیراب سازم تشنگان خیمه را تا مگر خشنود گردد خواهرم اما نشد خواستم بالاسر خواهر بمانم در حرم تا نگوید وای من از معجرم اما نشد جای دستانم سرِ راه تو ای مولای من... خواستم بر پای تو افتد سرم اما نشد چون دو دستم قطع شد، دستِ عالمگیری نماند خواستم گیرم بدستِ دیگرم اما نشد خواستم مانع شوم از غارت اهل خیام گفتم ایدل، من امیر لشکرم اما نشد اولین بار است، تو اِستاده، من افتاده ام خواستم خیزم بپای رهبرم اما نشد خواستم دستی نگیری بر کمر از داغ من تا نخندد کس به اشکِ سرورم اما نشد دست بر پهلو به بالینم رسیده مادرت کاش می‌شد انتقامِ، مادرم اما نشد کاش می‌شد از سرِ نیزه نبینم بارها تازیانه خوردنِ اهل حرم اما نشد تا قیامت از برایم شرم ماند و شرم ماند خواستم تسکین بر این چشمِ ترم اما نشد حاج محمودژولیده @Maddahankhomein
سلامِ ما به علمدار کربلا عباس درودِ ما به سپهدار نینوا عباس سلامِ عالم و آدم، هماره تا خاتم به نور چشم همه آل مصطفا عباس فقیهِ آل علی، عبد صالح سبحان مطیعِ محض ولایت ز ابتدا عباس فرشتگانِ مقرب نه،،، زُمره ی شهدا بَرند حسرتِ والاییِ ترا عباس به شرق و غربِ فلک، بالهای گسترده بجای دست عطا کرده اَت خدا عباس مقامِ شامخِ بابُ الحوائجی داری به دستهای قطیعِ گره گشا عباس ادب ز محضر تو کسب فیض ها کرده تو شهره ای به علمدار باوفا عباس به افتخار برَد اسمِ پُر مُسمّایت هنوز، زینب کبری به هر کجا عباس تویی که پشت و پناه حسینِ زهرایی تویی به کرب و بلا حامیِ وِلا عباس شجاعتِ تو زبانزد، که اَشجَعُ النّاسی تویی که ماه بنی هاشمی اَلا عباس که گفته حرف امان نامه را به محضر تو؟ که برده آبرویت را به خیمه ها عباس تو آبروی دو دنیایی، یا ابوفاضل عزیزِ اُمِ بنین! یابنَ مرتضا عباس □ □ □ بلند قامتِ لشکر! بلند همتِ عشق! مباد قدّ رشیدت شود دوتا عباس! ز صدرِ زین نکند اقتدارِ تو اُفتد زمین، نَه جای تو هست ای شهِ سخا عباس امیدِ اهل حرم را تو ناامید مکن صدای العطش آید بگوش ما عباس چه شد که اَبروی پیوسته اَت، ز هم پاشید چه شد که بی رمق افتاده ای ز پا عباس اگر که قصه ی شقُّ القمر شده تکرار زدند بر سرِ تو ضربه بی هوا عباس نشسته تیر به چشمانِ نافذت، ای وای شکسته شد کمرِ حجت خدا عباس رسیده مادرِ ارباب در برت، برخیز! که گفتی از تَهِ دل، ذکرِ یااخا عباس حاج محمودژولیده @Maddahankhomein
واحد؛ همه‌جا کربلاست.mp3
1.5M
علیه‌السلام علیه‌السلام علیه‌السلام 🔹همه‌جا کربلاست🔹 بازم رو زمین محشری برپاس توی آسمون از غمی غوغاس یکی می‌گه هَل مِن مُعین انگار نذار دست رو دست که حسین تنهاس بیا و دوباره پرچم بردار دوباره کتیبه‌هاس رو دیوار کربلا دوباره می‌شه تکرار «همه‌جا کربلاست، همه‌جا نینواست تو حسین منی، نور عین منی» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دلا این شبا هم‌نوا می‌شه جهان با حسین هم‌صدا می‌شه اگه کربلا بسته هم باشه همین روضه‌ها کربلا می‌شه اسم آقا تا میاد تو هیأت می‌پیچه شمیم سیب تربت داره می‌وزه نسیم جنت «نسیمی جان‌فزا می‌آید بوی کرب‌وبلا می‌آید» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اگه خیمه‌ها روضه‌ها برپاس اگه پرچم کربلا بالاس دلا در دفاع از حرم دریاس که ذکر لباست ذکر یا عباس نمی‌ذاریم آقا باشه تنها هر گوشه به‌پا شده عاشورا داره می‌رسه صدای مولا «اباالفضل باوفا، علمدار لشکرم مه ِهاشمی‌نسب، امیر دلاورم» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ زمان خسته از ظلمت و بیداد زمین غرق غم غرق در فریاد جهان منتظر، چشم‌به‌راه، بی‌تاب آخر وارث ذوالفقار میاد غزه و یمنه هر روز محشر چه لاله‌هایی که می‌شن پرپر داغه روضۀ علیِ اصغر «یارب، یارب به کربلا آب روان قیمت جان شد حنجر اصغر هدف تیر و کمان شد» شاعر: https://eitaa.com/Maddahankhomein
🔹العطش🔹 دریا کشید نعره، صدا زد: مرا بنوش غیرت نهیب زد که به دریا بگو: خموش وقتی که آب را به روی آب ریختی آمد چو موج، در جگرِ بحر، خون به جوش گفتی به آب، آب! چه بی‌غیرتی برو بی‌آبرو به ریختن آبرو مکوش! آوردَمت به نزد دهان تا بگویمت بشنو که العطش رسد از خیمه‌ها به گوش... تو موج می‌زنی و علی‌اصغر از عطش گاهی به هوش آید و گاهی رود ز هوش از بس که «آب، آب» شنیدم ز تشنگان دیگر نفس به سینۀ تنگم شده خروش در آب پا نهادم و بر خود زدم نهیب گفتم بسوز از عطش و آب را ننوش بِاللَه بُوَد ز رشتۀ عمرم عزیزتر این بند مشک را که گرفتم به روی دوش... 📝 @Maddahankhomein
علیه‌السلام فرازی از یک 🔹از داغ لبت می‌میرم🔹 بر لب آبم و از داغ لبت می‌میرم هر دم از غصهٔ جان‌سوز تو آتش گیرم.. تا که مأمور شدم علقمه را فتح کنم آیت قهر، بیان شد ز لب شمشیرم سایهٔ پرچم تو کرد سرافراز مرا عشق تو کرد عطا، دولتِ عالم‌گیرم کربلا کعبهٔ عشق است و منم در احرام شد در این قبلهٔ عشاق دو تا تقصیرم دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد چشم من داد از آن آبِ روان، تصویرم باید این دیده و این دست دهم قربانی تا که تکمیل شود، حجّ من و تقدیرم زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک تا کنم دیده فدا، چشم به راهِ تیرم ای قد و قامت تو معنی «قدقامت» من ای که الهام عبادت ز وجودت گیرم وصل شد حال قیامم ز عمودی به سجود بی‌رکوع است نماز من و این تکبیرم بدنم را به سوی خیمهٔ اصغر مبرید که خجالت زده زآن تشنه‌لب بی‌شیرم تا کند مدح ابوالفضل، امام سجّاد نارسا هست «حسان»!‌ شعر من و تقریرم 📝 @Maddahankhomein
1582767874_949458169.mp3
3.15M
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم نوحه‌یِ زمینه تاسوعا حضرت عبّاس علیه السلام سبکِ سلامِ یاسین .... مشک و علم چشم و دستِ سقّا شد روضه‌یِ بازِ علقمه /۲/ شد روضه‌خوانِ این روضه آقا زائرِ رویِ تو فاطمه /۲/ مادر به صورت زده علمدار خواهر پس از تو در کوچه بازار پایِ سرِ بر نیزه‌یِ قمر است دعوا سرِ کنیز پایِ سر است اِی وای علمدار /۴/ از آن قد و قامتِ رشیدت مانده فقط نعشِ کوچکی /۲/ با مشکِ پاره دردُدل کند یک گوشه‌یِ خیمه کودکی /۲/ با تشنگی سر می‌کنم امّا بگو بیاید به خیمه سقّا دیگر حرفی نمی‌زنیم از آب کشته ما را این اضطرابِ رباب اِی وای علمدار /۴/ بی تو در حرم شد برو بیا ناموسِ مولا آواره شد /۲/ چنگِ شامیان آویزه کشید لاله‌یِ گوشِ گل پاره شد /۲/ با ضربِ سیلی و تازیانه پایِ سرِ بر نیزه روانه .... به شام و کوفه قافله شده است همسفرِ ما حرمله شده است اِی وای علمدار /۴/ @Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم دودمه‌ها تاسوعا حضرت عبّاس علیه السلام بر شانه‌یِ تو پرچمِ شاهِ کرم عبّاس صاحب‌علم عبّاس /۲/ اصلاً به فدایِ تو پدر مادرم عبّاس صاحب‌علم عبّاس /۲/ مشک و علم و دستِ تو رویِ خاکِ صحرا ساقیَ‌العطاشا /۲/ شد بعدِ عمو رویِ رقیّه مثلِ زهرا ساقیَ‌العطاشا /۲/ @Maddahankhomein
-1742397696_1379219978.mp3
3.62M
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم نوحه‌یِ زمینه تاسوعا حضرت عبّاس علیه السلام سبک غم بساطینی .... چه ریخت و پاشی شده برادر چی سرت آوردن ؟! گرگایِ صحرا هر کدوم یه جزء‌‌ از تنتو بردن قرآنِ ورق ورقِ حسین رویِ خاکاست مرثیه‌خونِ علقمه فاطمه‌یِ زهراست آه ماهِ من سرِ راهِ من افتاده دستِ یداللّهِ من آه یا ابوفاضل /۳/ مشک و عَلمت رویِ زمینه سرت رویِ نی پاشو علمدار تا که نکشه کار به بزمِ مِی بعد از تو قافله‌َم سامون نداره غارت میشه خلخال معجر و گوشواره همسفره با خواهرم پایِ سرت دزدِ سرم آه یا ابوفاضل /۳/ اوّل تو روضه می‌سوزه دلم بعدش حرم غروب به عمّه دختری میگه عمّه معجرم عمّه میگه چیشد ؟! غارت شده آه !!! میگه نَه می‌سوزه به رویِ گیسوها آه عمّه جون سوخت معجرم بعد از عمو رویِ سرم آه یا ابوفاضل /۳/ طلایه‌دارِ حریمِ ارباب صاحب لِوایی با نگاهِ تو میشم اربعین کرب‌وبلایی از نجف تا کربلا پایِ پیاده ان‌شاءاللّه میام با خانواده تنگه دلم برایِ حرم برا روضه‌یِ شبایِ حرم آه ابی‌عبداللّه /۳/ @Maddahankhomein
1225465601_1390338569.mp3
3.1M
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم نوحه مسجدی ( زمزمه‌یِ قدیمی ) تاسوعا حضرت عبّاس علیه السلام سبک امشب شهادت‌نامه‌یِ ..... دیده و مشکت پاره و .... دست و علم رویِ زمین ای وای بر حالِ حرم ای وای بر اُمُّ‌البنین اِی وای بر اُمُّ‌البنین /۴/ بوسه زدم بر این دو دست کمرم از داغت شکست دلشوره دارد خواهرم اِی وای بر اُمُّ‌البنین در گوش و پایِ دختری زیور نباشد زینبم دلواپسِ این معجرم اِی وای بر اُمُّ‌البنین اِی وای بر اُمُّ‌البنین /۴/ بعد از عمو وا می‌شود رویِ حرامی بر حرم سیلی و رویِ کوثرم اِی وای بر اُمُّ‌البنین گهواره غارت می‌رود پایِ برهنه دخترم ...... خورده زمین پایِ سرم اِی وای بر اُمُّ‌البنین اِی وای بر اُمُّ‌البنین /۴/ آرامش از دورم که رفت سرپنجه در گیسو که رفت که همسفر با خواهرم ؟! اِی وای بر اُمُّ‌البنین شد حرفِ سقّایِ حرم با دیدنِ چشمِ ترم ..... در روضه ذکرِ دلبرم ‌اِی وای بر اُمُّ‌البنین اِی وای بر اُمُّ‌البنین /۴/ @Maddahankhomein