eitaa logo
مطلع عشق
279 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
خلبان کھ ورودمان بھ حریم ھوایی ایران را اعلام می کند، چادر را از کیفم درمی آورم. از شوق دوباره سر کردنش نزدیک است گریھ کنم. بوی ایران میدھد. بوی آزادی و آرامش. چادر را بھ سختی میان صندلیھای ھواپیما سرم می کنم. آرسینھ با حالت عاقل اندرسفیھی نگاھم میکند چھ قدر ھولی! بذار پامون برسھ بھ زمین نمیدونی چقدر دلم براش تنگ شده بود آرسینھ فقط نیشخند میزند. حس می کنم بھ ھمان اندازه کھ بھ ارمیا نزدیک شده ام، فاصلھ ام با آرسینھ زیاد شده. بچھ کھ بودیم اینطور نبود ھواپیما کھ لندینگ میکند، دلم از بودن در ایران آرام میگیرد. تمام شد. اینجا دیگر خانھ خودم است. میتوانم ھمانطوری باشم کھ دوست دارم. با اولین قدم ھایم روی پلھ ھای ھواپیما، ھوای ایران را بھ سینھ میکشم اما ناگاه یادآوری آنچھ از ارمیا شنیدهام قلبم را در ھم میفشارد. من با پدر و مادری بھ اسم ستاره و منصور از ایران رفتم، و حالا کھ بازگشتھام ھمھ چیز برایم تغییر کرده است. نھ ستاره مادرم است و نھ منصور پدرم. خیلی از بنیانھای فکری ام درھم ریختھ و چیزی از دغدغھ و نگرانی ام درباره ستاره کم نشده کھ ھیچ، بیشتر ھم شده. طعم گس بی اعتمادی بھ کسانی کھ روزی اعضای خانواده ام بودند، شیرینی ورود بھ ایران را تلخ کرده .است. نمیدانم میتوانم با دیدن عزیز و ستاره بھ روی خودم نیاورم یا نھ با دیدن عزیز چمدانھا را رھا میکنم و خودم را در آغوشش می اندازم. عزیز ھمیشھ بھترین پشتیبان عاطفی ام بوده و شش ماه دور بودن از نوازشھا و مھربانیھایش، انقدر تشنھ ام کرده کھ تا ده دقیقھ از او جدا نشوم. بعد از عزیز نوبت آقاجون است و مادر کھ مثل ھمیشھ سرد برخورد میکند؛ حتی با آرسینھ. عمو ھم اینطور کھ پیداست، آب و ھوای سوریھ را پسندیده و بھ گواھی عزیز، ھربار فقط سری بھ ایران میزند و میرود فرودگاه از الان کھ ھشتم محرم است حال و ھوای اربعین دارد. دیدن پرچمھای عزا و ایستگاهھای صلواتی در کوچھ و خیابان، بیشتر حالم را خوب میکند تا خود خاک وطن. شاید دلیلش این باشد کھ کشورم را خودم انتخاب نکرده ام، اما محبت اباعبدالله چیزی فراتر از نژاد و ژنتیک و ملیت است. یک محبت بین المللی ست؛ و چھ افتخاری از این بالاتر کھ حسینی بودن، با خون و نژاد کسی پیوند خورده باشد و چھ سرزمینی مبارکتر از کشوری کھ مردمش از کودکی خود را دلداده حسین بدانند؟ دلم برای حنیفا تنگ شده است. اگر بود و این شور محرمی را میدید چھ ذوقی میکرد. میگفت مسلمان شدنش دلیلی جز محبت حسین(علیھالسلام) ندارد و مسلمان شده حسین است. ارباب ما ھمین است. با یک نگاه دل میبرد و آتش میزند و خاکستر میکند و بعد از میان خاکسترت دوباره زنده ات میکند و دوباره آتش میزند و آرسینھ قرار است خانھ ی ما بماند و از این موضوع احساس خوبی ندارم. حس میکنم آرسینھ قرار است حواسش بھ من باشد کھ دست از پا خطا نکنم. بی اعتمادی بھ اطرافیانم مثل خوره بھ
جانم افتاده و عذابم میدھد. حالا دیگر در اتاق خودم ھم راحت نیستم. مخصوصا کھ لیلا پیام داد بیشتر احتیاط کن مخصوصا توی خونھ زینب ھمراه عزیزجانش آمده اند دیدنم و من ھنوز نرفتھ ام پایین کھ سلام و احوال پرسی کنم. حالا دیگر جایگاه مریم خانم ھم در ذھنم بھم ریختھ است. او قبلا فقط مادربزرگ دوستم بود اما حالا شده مادربزرگ خودم. دلم میخواھد خوب در آغوش بفشارمش تا بوی مادر خودم را از او استشمام کنم. حالا دلیل خیلی از رفتارھا و دلسوزی ھایش را بھتر می فھمم؛ دلیل اینکھ دفتر مادرم را داد کھ بخوانم. چطور توانستھ تمام این مدت روی تمام عواطف و احساساتش سرپوش بگذارد و بھ من بھ چشم دوست نوه اش نگاه کند؟ حالا من ھم باید مثل او قوی باشم. من ھم باید بازھم نقش دوست زینب را بازی کنم؛ اما میترسم کھ نگاه ھای گاه و بیگاھم بھ صورتش کھ شبیھ مادر است، مرا لو دھند وقتی مرا مثل دختر خودش در آغوش میگیرد میفھمم چندان نتوانستھ روی احساسش سرپوش بگذارد. مرا مینشاند کنار خودش و میخواھد برایش ھرچھ دیده ام را تعریف کنم. حدسم درست بود؛ وقتی برایشان از حنیفای تازه مسلمان میگویم، چشمان زینب برق میزنند و میخواھد داستان مسلمان شدنش را برایشان تعریف کنم دلم بھانھ مزار پدر و مادر را میگیرد اما وقتی میبینم آرسینھ و مادر ما را با حالتی خاص و زیرچشمی دید میزنند، میترسم حرفی بزنم کھ آشوب درونم را فاش کند. دعا میکنم کاش عزیز یا مریم خانم پیشنھاد گلستان شھدا دھند و من با سر قبول کنم ؛ اما پیشنھاد بھتری برایم دارند : روضھ! شعبھای از حرم اباعبدالله حالا فقط زیر لب صلوات میفرستم کھ آرسینھ دلش نخواھد روضھ ھمراھمان بیاید تا در طول روضھ، نگران نگاهھای سنگینش باشم. دوست دارم بروم در آغوشش بگیرم و تکانش دھم و فریاد بزنم مگھ ما خواھر ھم نیستیم؟ چرا باھام روراست نیستین؟ تو طرف کی ھستی؟ دعایم مستجاب میشود و آرسینھ و عمھ جانش میمانند خانھ. ھمین خانھ ماندنشان ھم برایم مایھ نگرانیست. نکند بخواھند بین وسایلم یا حتی بھ لباسھا و کیفھایم میکروفون نصب کنند؟ یک لحظھ از دلم میگذرد در اتاقم را قفل کنم؛ اما نمیشود. شک برانگیز است کنیم و چند دقیقھ میایستیم کھ دستھ راھای عزاداری حرکت مثل ھرسال، ھمراه حرکت دستھ تماشا کنیم. از بچگی تا ھمین الان، دیدن زنجیرھایی کھ ھماھنگ بالا میروند و با ملایمت روی شانھ صاحبشان مینشینند، برایم لذت بخش است. شنیدن صدای بم طبلھا و صدای زیر سنجھا و دمامھا با ریتم بندری روحم را حرکت وا میدارد. انگار میخواھند بگویند یک حادثھ عظیم
اتفاق افتاده؛ حادثھای کھ تمام نشده است و ھنوز ادامھ دارد. دارند میگویند تا کشتی نجات نرفتھ سوار شوید کھ جا نمانید. میگویند حسین ھنوز ھم سرباز میخواھد در این جنگ نابرابر میان سخنرانی رسیده ایم و ھنوز حواسم کاملا بھ سخنران جمع نشده کھ گرمای دستی را روی دستانم حس میکنم از جا میپرم. قبل از اینکھ برگردم و ببینم کیست صدای لیلا را میشنوم سلام خانومی! رسیدن بخیر از دیدنش ذوق میکنم و خودم را در آغوشش میاندازم لیلا :با تعجب میگوید چی گفتی؟ یادم میافتد کھ نمیدانست در ذھنم لیلا صدایش میزنم. خجالت زده میگویم من کھ اسمتون رو نمیدونم... فکر کردم اسم لیلا باید بھتون بیاد این را کھ میشنود، گونھ ھایش سرخ میشوند و لبخند میزند باشھ. بھ ھمین اسم صدام کن با دیدن لیلا، انبوھی از سوالات بھ ذھنم ھجوم آوردهاند و لیلا وقتی میبیند در مرز فورانم، میگوید بیا بریم یھ گوشھ خلوتتر حرف بزنیم وقتی یک گوشھ جاگیر میشویم میگوید بابت پدر و مادرت خیلی متاسفم. من چنین شرایطی نداشتم؛ نمیتونم بگم درکت میکنم. اما امیدوارم آروم شده باشی اشک در چشمانم جمع میشود اما دوست ندارم جلوی لیلا گریھ کنم. لبم را بھ دندان میگیرم و بحث را عوض میکنم شما ارمیا رو از کجا میشناسین؟ لبخند میزند فقط. شاید این یعنی بھ من ربطی ندارد. بالاخره لب باز میکند ادامه دارد ....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 💠 دیروز رفتم یه سوپر مارکت باکلاس تخم‌مرغ بخرم.گفت:نداریم داره. پرسیدم: چرا خودتون نمیارید؟ گفت: بعضی چیزهارو نیاوردیم تا صاحب مغازه روبرویی که یه مسن هست، بتونه با آرامش کاسبی کنه. 💠 فرمول قشنگی یاد گرفتم با همسرم به این نتیجه رسیدیم که نوع پوشش، خوراک و ما باید به گونه‌ای باشد که عامل ایجاد توقعات و تصمیمات غلط در زندگی اطرافیان ما نشود و سبک زندگیمان روحیه و سازش را در زندگی همسران دیگر نابود نکند. 💠 چقدر شیرین است که گاه کریمانه از خود بگذریم تا زندگی و کاسبی صفات خوب در دیگران بگیرد. ‌❣ @Mattla_eshgh
هدایت شده از عماریار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ ؛ داستان مرگبارترین دروغ تاریخ‼️ ⭕️ بازخوانی سیر پر فراز و نشیب تصویب قانونی که یکی از بزرگترین جنجال‌های قرن بیستم شد! 💢 این فیلم مستندی است از تصویب قانون Roe V Wade یا آزادی سقط جنین و اتفاقات بعد از آن در آمریکا... ⬅️ دانلود و تماشا🔻 🌐 b2n.ir/bleed ✅ با خانواده فیلم ببینید 🆔 @Ammaryar_ir
✳️ بحران «مادرهای مجرد» در آمریکا ◀️ عاقبت مسیری که فمنیست‌ها و لیبرال‌ها با ارائه الگوی انحرافی زن غربی در ایران پیش گرفته‌اند. 🔹موسسه‌ی PEW اخیرا آماری از خانوارهای تک‌والد منتشر کرده که نشان می‌دهد کشورهای غربی با بحران جدی گسستگی خانواده روبه‌رو هستند. 🔸در آمریکا ۱۸ و نیم میلیون کودک در خانواده‌های تک‌والد زندگی می‌کنند. از این مقدار، ۱۵ میلیون با مادر و تنها ۳ میلیون با پدر زندگی می‌کنند. 🔹طبق نظرسنجی مرکز آمار آمریکا، بیش از نیمی از مادرهای مجرد در این کشور، قبل از ازدواج بچه‌دار شده‌اند، درحالی‌که ۳۰٪ مطلّقه و تنها ۲٪ آن‌ها بیوه هستند. 🔸این آمار همچنین نشان می‌دهد، خانم‌های جوان از همه بیشتر در معرض پیامدهای سوء زندگی تکی با فرزند هستند. کدام پیامدهای سوء؟ 1️⃣ مسئله‌ی مالی: 🔹در نبود قوانین اسلامی حمایت مالی از مادران مثل نفقه، طبق آمار حدود ۳۰٪ از مادرهای مجرد آمریکایی در فقر زندگی می‌کنند. درحالی‌که این آمار برای زوج‌ها تنها ۶٪ است. 🔹اثرات سوء ناشی از فقر (در آموزش فرزندان و تهیه خوراک، مسکن و دارو) هم بر کسی پوشیده نیست. 2️⃣ مسئله عاطفی: 🔸در نبود پدر، مادرها علاوه بر انجام مسئولیت‌های همیشگی، دغدغه‌‌ی مدیریت و تأمین مالی خانواده را نیز باید به دوش بکشند. 🔸این بار اضافی در کنار تنهایی، استرس و فشارهای دیگر، خود را در آمار وحشتناک خودکشی در بین مادرهای مجرد غربی نشان می‌دهد. 🔹در کنار این، باید میلیون‌ها سقط جنین را هم که سالانه در جهان صورت می‌گیرد مدنظر قرار داد. همچنین مادرهایی که برای تأمین خانواده، تن به بیگاری جنسی می‌دهند و صدها مشکلی که کودکان در این خانواده‌ها با آن روبه‌رو هستند. 🔹قطعا مسئله‌ بسیار فراتر و عمیق‌تر از محتوای بررسی شده در این متن است، اما اصل معضل بسیار مشهود و غیرقابل انکار است! 🔹تدریجا مسیری که فمنیست‌ها، سکولارها و دشمنان ایران و اسلام به اسم حمایت از آزادی‌های اجتماعی زنان در پیش گرفته‌اند، لاجرم چنین عاقبتی خواهد داشت./برهوت تی‌وی ‌❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
اتفاق افتاده؛ حادثھای کھ تمام نشده است و ھنوز ادامھ دارد. دارند میگویند تا کشتی نجات نرفتھسوار شوی
سی و یک 🍃خودتم میدونی چیزھایی کھ بھت نمیگیم برای خودتھ، درستھ؟ چیزی نمیگویم تا ادامھ دھد درباره پسرداییت ارمیا، شاید بعدا خودش برات گفت یا ما گفتیم. گرچھ فکر کنم خودت یھ چیزایی فھمیده باشی. البتھ یھ تشکر ویژه ھم ازت دارم بابت اینکھ دھنت قرص بود و بھ این راحتی بھش اعتماد نکردی من خیلی میترسم. تمام اعتمادمو از دست دادم. حرفای راشل خیلی منو ترسوند میدونم. حق ھم داری. حواست بھ ستاره و آرسینھ باشھ. متاسفم کھ اینو میگم اریحا، اما اوضاع خیلی خرابتر از اون چیزیھ کھ ما فکر میکردیم. الان فقط ازت انتظار دارم مثل قبل آروم باشی و ھرکاری میگن رو با نظارت ما انجام بدی ارمیا میگفت توی آپارتمان آلمانم شنود گذاشتن... نکنھ توی اتاقمم گذاشتھ باشن؟ بعید نیست. من از اول احتمال میدادم خونھتون آلوده باشھ دلم بدجور میلرزد و دیگر نمیتوانم ظاھرم را آرام نگھ دارم خب نمیشھ میکروفونھا رو برداشت؟ ممکنھ توی لباسا یا کیف و بقیھ وسایلمم شنود بذارن؟ لبش را جمع میکند و بعد از چند لحظھ میگوید نھ. اگھ میکروفونھا رو برداریم میفھمن تحت نظر ما ھستن و ھمھ چیز خراب میشھ. البتھ بعیده انقدر تحت نظرت بگیرن. چون از یھ طرف فعلا آرسینھ ھست کھ حواسش بھت باشھ و از یھ طرفم ھنوز نمیدونن تو بھشون مشکوک شدی با صدایی بغضآلود میپرسم لیلا ! ستاره چکارهست؟ اگھ بفھمھ من با شما ھمکاری میکنم چکار میکنھ؟ در آغوشم میگیرد و سرم را نوازش میکند نگران نباش عزیزم. ھمھ چی درست میشھ. توکل کن بھ خدا روضھ شروع شده اما سوالات من تمامی ندارند ببینم، برای چی میخوان ھیئت علمی دانشگاه بشم؟ بھ چھ دردشون میخوره؟
اونا الان شدیدا دنبال نفوذ توی جوامع دانشگاھی اند. مخصوصا توی حوزه علوم انسانی.میخوان از بین دانشجوھای ھمین مملکت، افراد مستعد برای اھداف خودشون رو شناسایی کنند و ازشون سربازای بیجیره و مواجبی بسازن کھ ھرکاری میکنن؛ از نافرمانی مدنی و آشوب گرفتھ تا تبلیغ برای تفکر غربی و اسلام التقاطی. دانشجوھا قشری ھستن کھ ھمھ چیزی میشھ از بینشون درآورد. اونا احتمالا میخوان با تھدید تو، ازت برای شناسایی ھمین دانشجوھا استفاده کنند. برای ھمین باید یھ جایگاه خوب توی دانشگاه برات دست و پا کنن *** 🍃دوم شخص مفرد خیلی دلم میخواد بدونم جنابپور و برادرزاده ش میخوان برن کربلا چکار کنن؟ باید ساده باشم اگھ فکر کنم میخوان برن زیارت و توبھ و استغفار. قطعا دنبال اقدامات تروریستی نیستن؛ حتما برای ملاقات یھ نفر میرن. یکی کھ نمیشھ توی کشورایی مثل ترکیھ یا آلمان باھاش ملاقات کنن ماجرا از اونجایی برام جالبتر شد کھ فھمیدم منصور منتظری ھم درخواست مرخصی یھ ھفتھ ای داده برای اربعین. بھ حفاظت اداره شون سپردیم باھاش کمال ھمکاری رو داشتھ باشن کھ راحت بره و ببینم چی میخواد اما یھ مشکلی کھ این وسط ھست، اینھ کھ جنابپور میخواد اریحا منتظری رو ھم با خودش ببره. ریسک بزرگیھ. از یھ طرف، اگھ خانم منتظری بگھ نمیرم بھش مشکوک میشن و توی خطر میافتھ. اون وقت ممکنھ علاوه بر حذف منتظری، حساس بشن و خودشون رو جمع کنن و از دستمون در برن. از طرف دیگھ، نمیشھ دختر مردم رو بفرستیم توی ھمچین موقعیت خطرناکی کھ خودمون ھم نمیدونیم چی منتظرشھ. گناه نکرده کھ گیر ما و جنابپور افتاده! شاید بھتر باشھ بھش بگیم خودش انتخاب کنھ. اشکالی نداره، اگھ قبول نکرد یھ کاریش میکنیم. نمیشھ با جون یھ آدم بیگناه بازی کنیم نگش کن. باید قطعا نمیتونم اینجا توی ایران بشینم و بھ بچھ ھای برون مرزی توی عراق بگم خودم برم عراق؛ و نمیدونم چرا انقدر اضطراب دارم. شاید اثر آخرین ماموریتم توی عراقھ. ھمون ماموریتی کھ موقع شروعش تو ھمراھم بودی، اما وقتی برگشتم نھ یادتھ وقتی یھ جایی کار خودت یا من گره میخورد چھ پیشنھادی میدادی؟ میگفتی صدتا صلوات ھدیھ کنیم بھ خانم ام البنین تا آقازاده شون مشکل رو حل کنن. این جملھ ھمیشگیت بود.