🎈🌸🎈🌸🎈
#داستان
#دردونه
🎄🎄🎄🕊🕊🦃🐓🐥
یکی بود یکی نبود.
دردونه؛ اسم کبوتری بود که روی درختِ کاج زندگی می کرد.🌲🕊
ولی یک روزباد تندی وزید و لانه ی در دونه را خراب کرد. دردونه تصمیم گرفت. برای خودش یک جای دیگری لانه درست کند.
او شنیده بودکه کمی دورتر؛ شهری هست که پرنده ها باهم زندگی می کنند.
دردونه راه افتاد. پرواز کرد تا آن شهر را پیدا کند.🕊
رفت و رفت و رفت ؛ تا بالاخره به شهرِ پرنده ها رسید. خسته و گرسنه بود.
پیشِ طوطی بزرگ رفت که شهردار شهر پرنده ها بود.🐦
طوطی وقتی حرف های در دونه را شنید؛ گفت:
_خب تو الان تنهایی نمی تونی برای خودت لانه درست کنی. خیلی هم خسته هستی.
صبر کن تا بگم پرنده ها بهت کمک کنند.
طوطی بالای درختی رفت و همه پرنده هارا صدا زد و گفت:
_همه شما به دردونه کمک کنید تا برای خودش لانه درست کنه. تا هوا تاریک نشده؛ باید لانه آماده باشه.
بعضی پرنده ها قبول کردند و برای کمک آمدند. ولی بعضی پرنده هاگفتند:
_ما خودمان کار داریم. به ما ربطی نداره.
ونیامدند کمک کنند.
خلاصه؛ بعد از چند ساعت لانه ی دردونه آماده شد.🎍🌳
و او با خوشحالی به لانه ی جدید وارد شد.
واز همه پرنده هایی که کمکش کرده بودند تشکر کرد.
پرنده هایی که کمک نکرده بودند.وقتی دیدندکه لانه دردونه به این سرعت ساخته شده وطوطی و پرنده هایی که کمک کردند همه خوشحال هستند؛ از این که کمک نکرده بودند؛ پشیمان شدند.
جلو آمدند و از طوطی و دردونه معذرت خواهی کردند.
وگفتند:
_مارا ببخشید.
ماهم دلمون می خواد کاری کنیم.
طوطی خندید وگفت:🐦
_شماهم برید برای شام امشب فکری کنید.
چون همه ی ما خسته و گرسنه ایم.
پرنده ها با خوشحالی رفتند تا شام را آماده کنند.
آن شب در شهر پرنده ها جشنِ بزرگی بر پا شد. وهمه شاد و خوشحال کنارِ هم یک شام خوشمزه خوردند.💥
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙91🔜
🎈🌸🎈🌸🎈
#شعر
#پیامبر
شعر در مورد حضرت محمد ص
🌷خدای مهربونی
🌷داده به ما نشونی
🌷محمدمصطفی(صلی الله علیه وآله)
🌷هستند پیامبر ما
🌷ایشون که مهربون بود
🌷از اهل آسمون بود
🌷به همه خوبی یاد داد
🌷خبرهای خوشی داد
🌷که هرکسی باخداست
🌷همیشه تو قلب ماست
🌷چون نکنی کار زشت
🌷حتما میری به بهشت
🌷شیطون و دورش بکن
🌷به حرف من گوش بکن
🌷به بابا احترام کن
🌷به مامان احترام کن
🌷فرشته با تو دوست میشه
🌷شیطونک از تو دورمیشه
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙92🔜
🎈🌸🎈🌸🎈
#نکته_ی_تربیتی
#ترس
روش های آموزش تکنيک های جرأت مندی به کودکان:
💎1. بازی چشم تو چشم
به اينگونه که کودک با يکی از والدين مقابل هم بوده و به چشمهای هم خيره نگاه ميکنند، و نبايد بخندند، اين تمرين برای کودکانی با اعتماد به نفس پايين، خجالتی و ضعيف بسيار توصيه ميشود چون اين افراد قدرت نگاه کردن در چشمان طرف مقابل را ندارند و اين موجب ضعفشان ميشود.
💎2- کشتی گرفتن:
با کودک خود کشتی بگيريد و بگذاريد هر از گاهی او برنده شود و هر بار که برنده ميشود با ذوق و شوق فراوان او را تشويق کنيد.
💎3- نقش بازی کنيد:
در مقابل رفتار کودکان ديگر چه رفتاری از کودک خود انتظار داريد؟ شما نقش کودک خود و کودکتان نقش کودک مقابل را بازی کند، رفتاری که انتظار داريد کودکتان در مقابل کودکان ديگر داشته باشد را با ايفای نقش کودکتان اجرا کنيد، تا کودکتان ياد بگيرد، حال کودک نقش خود را و شما نقش کودک مقابل را بازی کند، از کودکتان بخواهيد همانگونه بازی کند که چندی پيش شما نقش آن را بازی کرده بوديد، و آنقدر اين بازی را تمرين کنيد تا رفتار دلخواهی که انتظار داريد نهادينه شود.
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙93🔜
20.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انیمیشن
#شهادت_حضرت_علی_اصغر
شهادت حضرت علی اصغر در روز کربلاء
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙94🔜
🎈🌸🎈🌸🎈
#داستان
🍃#عروسک_بهانه_گیر
🍃#آزادی_پروانه_ها
🍃#پارسا_خیلی_زرنگه
🍃#پلیس_مهربون
🍃#مثل_خدا_مهربان_باش
🍃#شب_قدر
🍃#مسواک
🍃#سنجاب_کوچولو
🍃#گاو_و_مورچه
🍃#پیامبر_مهربانی_و_عطوفت
🍃#شهادت_امام_صادق_با_رویکرد_مهدوی
🍃#سلام_کردن_یادت_نره
🍃#نازی_کوچولو
🍃#سه_پروانه_کوچولو
🍃#آش_غدیر
🍃#خرگوش_مهربان
🍃#یک_سبد_خرما
🍃#دردونه
🍃#دانه_ی_شاد
🍃#راز_مورچه
🍃#میلاد_پیامبر_اکرم
🍃#کی_مرغ_و_خروس_را_زیر_جعبه_زندانی_کرد
🍃#لباس_های_قشنگ
🍃#کرم_کوچولو
🍃#میخوام_میخوام
🍃#نخودی
🍃#تجربه_های_عسلی
🍃#مانند_این_کودک_خدا_را_دوست_داشته_باشید
🍃#کله_پا
🍃#آفرین_به_خرسی
🍃#خورشید_و_ابر_و_باد
🍃#سگ_مهربان
🍃#شهادت_سردار_قلب_ها
🍃#بزغاله_خجالتی
🍃#شیر_کوچولو_نمیتونه_بخوابه
🍃#گوساله_کوچولو_و_بهترین_مامان_دنیا
🍃#حسادت_فرزند_اول
🍃#کمک_درخانه_وهمکاری
🍃#گلنازوباغ_قالی
🍃#ساراکوچولو
🍃#سنجاب_کوچولو_و_نی_نی
🍃#موش_خروس_گربه
🍃#دم_سفید_بازیگوش
🍃#شجاعت_کوالا
🍃#آرزوی_ماهی_کوچولو
🍃#گردوها_رو_کی_برداشته؟
🍃#شهر_پرنده_ها
🍃#شب_یلدا
🍃#خرگوش_گوش_دراز_پرحرف
🍃#زرافه_فضول
🍃#جیک_جیک_مستون
🍃#موش_کوچولو
🍃#نی_نی_تنبل
🍃#درخت_سیب
🍃#لنگه_جوراب
🍃#آقای_پ
🍃#قندی_تنبل
🍃#نوک_بادومی
🍃#پسرک_و_قورباغه_ها
🍃#یک_روز_بارانی
🍃#دو_آدمک_قرمز_و_آبی
🍃#برگ_سبز_و_پاییز
🍃#کفشهای_عمه_لک_لک
🍃#لاکو_لاک_ندارد
🍃#مشکل_خاله_عنکبوته
🍃#قهر_بده
🍃#اردک_کوچولو
🍃#خرگوش_کوچولو_و_جیرجیرک
🍃#مداد_رنگی_ها
🍃#صابون_شیطون
🍃#پرنده_و_کفشدوزک
🍃#فیل_کوچولو
🍃#وقایع_محرم
🍃#بهترین_عموی_دنیا
🍃#قاصدک_مغرور
🍃#یک_تکه_از_خورشید
🍃#مادربزرگ_و_گربه_زیبا
🍃#ماشین_قرمز_من
🍃#ماهی_ها_نمی_خندند
🍃#آن_شبِ_مهتابی
🍃#ببعی_تنهاست
🍃#آقا_غوله_و_بزهای_ناقلا
🍃#آرزوی_بره_کوچولو
🍃#دختر_قوی
🎈🌸🎈🌸🎈
🎈🌸🎈🌸🎈
#شعر
🍃#کوچولو
🍃#بچه_تمیز_و_زیبا
🍃#خرگوش_من
🍃#دلفین_قشنگم
🍃#یار_مهدی
🍃#خانواده
🍃#رهبری
🍃#بهار_آمد
🍃#پيروز_شد_انقلاب
🍃#سلام
🍃#عید_غدیر
🍃#اصول_دین
🍃#خدا_که_مهربانه
🍃#پندهای_کودکانه
🍃#نظافت
🍃#روز_قدس
🍃#امام_زمان
🍃#وضو
🍃#تاب_بازی
🍃#پسر_بابا
🍃#خدا
🍃#پارسا_خیلی_زرنگه
🍃#میشناسی_من_را؟
🍃#غدیر_خم
🍃#تمیز_باشید
🍃#گل_وضو
🍃#سینه_زنی_قشنگه
🍃#شهادت_امام_سجاد (ع)
🍃#پیامبر
🍃#لالایی
🍃#اشعار_تشویقی
🍃#یک_و_دو_و_سه
🍃#هفته
🍃#آرزوی_برکه
🍃#عمو_زنجیر_باف
🍃#مورچه
🍃#شب_یلدا
🍃#انار
🍃#دختر_زهرا_زینب
🍃#نان_و_گندم
🍃#آقای_خوبم
🍃#حاج_قاسم_مهربون
🍃#الحمدلله_رب_العالمین
🍃#گل_پیامبر
🍃#برای_من_دعا_کن
🍃#خدا_جون_مهربون
🎈🌸🎈🌸🎈
🎈🌸🎈🌸🎈
#کلیپ
🍃#توپ_رو_با_فوت_بنداز_تو_گل
🍃#عطر_نرگس
🍃#ساخت_اسباب_بازی
🍃#نماز_شاپرک_ها
🍃#قصههای_حسنی
🍃 #بستم_بدو
🍃#فوت_کن_جلو
🍃#مهدی_جان
🍃#زندگی_امام_حسین(ع)
🍃#عزادار_کوچولو
🍃#سینه_زنی
🍃#محرم
🍃#سنگ_آسیاب
🍃#مسواک_زدن
🍃#لالایی_پنجره_فولاد
🍃#پیامبر_مهربان
🍃#امام_یعنی
🍃#شاد_بپر_بالا_بپر_پایین
🍃#آموزش_ترکیب_رنگها
🍃#مهربانی_عمو_قاسم_شهید
🍃#پرستار_بچه_ها
🍃#همیشه_راستش_رو_بگو
🍃#خداحافظ_مادر
🍃#مادر_خسته_و_پسر_خوش_خنده
🎈🌸🎈🌸🎈
🎈🌸🎈🌸🎈
#بازی
🍃#لامپ_های_رنگی
🍃#حباب_ساز
🍃#شناخت_رنگها_و_اعداد
🍃#مجسمه_بازی
🍃#حباب_ساز
🍃#چیدن_روی_خط
🍃#آموزش_آسان_نقاشی_به_کودکان
🍃#فواید_نقاشی_کودکان
🍃#بستن_دکمه_ها
🍃#قصه_گویی
🍃#خلاقیت_کودک
🍃#شعر_و_توپ
🍃#رنگ_آمیزی_غدیر_خم
🍃#قلعه_بازی
🍃#رنگ_آمیزی
🍃#بازی_برای_کودکان_خجالتی
🍃#کاردستی_آموزش_خطوط
🍃#نقاشی_خلاق
🍃#دست_ورزی
🍃#ایده_ی_تزیین
🍃#تزیین_مهدکودک_کلاس_اولیها
🍃#آموزش_اشکال_هندسی
🍃#رد_و_بدل_کردن_حلقه
🍃#شناخت_رنگها
🍃#اوریگامی
🍃#شب_یلدا
🍃#مخفی_کردن_وسایل
🍃#کاردستی_هواپیما_متحرک
🍃#ساخت_ماشین_با_خمیر
🍃#نقاشی_با_دایره
🍃#اتل_متل
🍃#بالشت_به_سر
🍃#خلاقیت_در_نقاشی
🍃#رنگ_آمیزی
🍃#نقاشی_با_خمیربازی
🍃#هماهنگی_چشم_و_دست
🍃#جورچین
🍃#ردیابی
🍃#نقاشی_اسب_آبی
🎈🌸🎈🌸🎈
🎈🌸🎈🌸🎈
#داستان
#راز_مورچه
🌹🐜
در یک روزِ زیبای بهاری؛ کنارِ یک برکه ی پرآب؛ بلبلی مشغولِ آواز خواندن بود.
بلبل روی شاخه گلی زیبا نشسته بود.
که صدایی آهسته حواسش را پرت کرد.
به پایین نگاه کرد.
مورچه ای را دید که به برکه نزدیک شدو دهانش را پر از آب کردو رفت. 🐜
بلبل دوباره شروع به خواندن کرد.
چند دقیقه ای نگذشته بود که دوباره همان صدا حواسش را پرت کرد.
باز مورچه آمد ودهانش را پر از آب کرد ورفت.
بار سوم هم که خواست آواز بخواند همان اتفاق افتاد. بلبل ناراحت شدو دیگر آواز نخواند.وفریاد زد :
_ای مورچه ی مزاحم.
غورباقه که کنارِ برکه بود. به بلبل گفت:
_چرا آوازت را قطع کردی؟🐸
بلبل بالهای قشنگ ورنگ رنگش را باز کردو تکانی داد. سینه اش را جلو دادو با غرور و صدایی بلند گفت:
_حیفه آوازِ من که برای شما بخوانم.
غورباقه خواست حرفی بزندکه دوباره مورچه آمد و دهانش را پر از آب کردو رفت.
غورباقه تعجب کردو از بلبل پرسید:
_این مورچه آب برای چه می برد؟🐜
بلبل با غرور و اخم گفت:
_چه می دانم!
غورباقه گفت:
_باید بفهمیم.
این بار که مورچه برای بردنِ آب آمدو دهانش را پر از آب کرد؛ غورباقه از او پرسید:🐸
_مورچه معلوم هست چه کار می کنی؟
مورچه سرش را تکان دادو چون دهانش پر از آب بود حرفی نزدو رفت.🐜
غورباقه و بلبل به دنبالش راه افتادندو
تا رسیدند به تنه درختی.
یک بچه گنجشک کوچک در اثرِ وزش باد از بالای درخت به پایین افتاده بودو مورچه با دهانش ذره ذره برای او آب می برد.🐤
بلبل از اینکه با ناراحتی حرف زده بود پشیمان شد.🐦
به مورچه گفت:
_من را ببخش. من فکر کردم تومخصوصا برای آزارِ من این کار را می کنی.
نگران نباش من خودم اورا به بالای درخت می برم.
در این موقع غورباقه که دهاش را پر از آب کرده بود آمد و آب را در دهانِ بچه گنجشک ریخت.🐸
وبچه گنجشک.سیراب شد.
مورچه از هر دوی آنها تشکر کرد.
بلبل بچه گنجشک را با پاهایش گرفت وبه بالای درخت بردو در لانه اش گذاشت.
در همین موقع گنجشک مادر از راه رسید. وقتی جریان را فهمید از همه آنها تشکر کرد.
و از آن به بعد آنها دوستانِ خوبی برای هم شدند.🐸🐜🐦🐤
♦️🔆 ۳ تا ۵ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙95🔜