eitaa logo
میوه دل من
6.7هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
3.5هزار ویدیو
25 فایل
بسم الله النور انجام کارهای روزمره والدین در کنار بچه ها بازی های مناسب طبایع مختلف شعر و قصه های کاربردی بازی و خلاقیت و... ویژه کودکان زیر۷سال👶 ارتباط با ما:👈 @Rahnama_Javaher زیر نظر کانال طبیبِ جان: @Javaher_Alhayat
مشاهده در ایتا
دانلود
┄━━•●❥-☀️﷽☀️-❥●•━━┄ خورشید طلایی از لابه لای برگ های زرد و نارنجی درختان به خانه پشمالو نگاه می کرد. پشمالو بچه گربه ای بود که به همراه پدر و مادرش در این جنگل زیبا زندگی می کردند. امروز برای پشمالو روز خیلی خوبی بود؛ چون مادرش به مناسبت سالگرد تولدش یک توپ رنگارنگ و زیبا به او هدیه داده بود. پشمالو توپ دوست داشتنی اش را برداشت و با خوشحالی رفت تا به دوستانش سنجابک و میمونک نشان بدهد. دوستانش از دیدن توپ رنگی رنگی پشمالو ذوق زده شدند و تولد او را تبریک گفتند. اما پشمالو دوست نداشت توپ جدیدش را دست دوستانش بدهد. او رو به دوستانش کرد و گفت:"به توپم دست نزنید. خراب میشه." سنجابک و میمونک از این رفتار پشمالو ناراحت شدند و کمی آن طرف‌تر کنار درخت بزرگ نارگیل، مشغول بازی با نارگیل ها شدند. پشمالو به تنهایی توپ قشنگش را شوت می‌کرد و با خنده و شادی به دنبال توپ می دوید. او دور و دورتر شد. وقتی به خودش آمد دید که از خانه خیلی دور شده است. بله بچه‌ها پشمالو گم شده بود. این طرف را نگاه کرد. آن طرف را نگاه کرد. خبری از دوستانش نبود. بلند صدا زد:"میمونک!... سنجابک!... کجایید؟! با بغض گفت:"کسی اینجا نیست؟" صدای گریه‌ی پشمالو بلند شد. نمی دانست به کدام طرف برود تا به خانه برسد. در حالی که گریه می‌کرد همانجا کنار درختی نشست. یکدفعه صدایی شنید: - سلام گربه کوچولو. چی شده؟ چرا گریه می کنی؟ تو که توپ به این خوشگلی داری، گریه ات بخاطر چیه؟ پشمالو صدا را شنید ولی کسی را ندید. هق هق کنان گفت:"تو کی هستی؟ کجایی؟" - اینجام. همین پایین. کنار توپ رنگارنگ. پشمالو نگاهی کرد و مورچه سیاه ریزی را دید که برایش دست تکان می‌داد. با ناراحتی گفت:"سلام مورچه کوچولو. من راه خونه رو گم کردم. الان نمیدونم باید چیکار کنم." ریزه میزه گفت:"نگران نباش. کمکت می کنم برگردی خونه تون." پشمالو با ناامیدی گفت:"آخه شما به این کوچیکی چطور میتونی به من کمک کنی؟" مورچه گفت:"خوب معلومه که می تونم. ولی تنهایی که نه، با کمک دوستام." پشمالو گفت:"دوستات؟ کجان؟" ریزه میزه گفت:"اینجا، پشت سرت. کنار درخت. ببین... این سوراخ خونه‌ی ماست. ما با هم زندگی می‌کنیم و با کمک هم برای زمستون آذوقه جمع می‌کنیم. ما اصلاً تنهایی رو دوست نداریم." پشمالو یک دفعه از جایش بلند شد و گفت:"وای ببخشید روی خونه تون نشستم!" ریزه میزه خندید و گفت:"نه عزیزم روش نبودی. بزار برم به دوستام خبر بدم بیان کمک" ریزه میزه به داخل سوراخ رفت و با یک عالمه مورچه برگشت. پشمالو خوشحال و امیدوار شد. ریزه میزه گفت:"من و دوستام همه جای جنگل رو بلدیم. شما بگو کنار خونه ‌تون چه درخت هایی هست تا با هم به اونجا بریم." پشمالو کمی فکر کرد و گفت:"کنار خونه‌ی ما یک درخت بزرگ نارگیل هست. دو تا درخت گردو هم دو طرف اون درخت بزرگ هست، کمی اون طرف تر بوته های تمشک... پشت خونمون هم قارچ های سمی در اومده." ریزه میزه و دوستاش دور هم جمع شدند و با هم مشورت کردند. بعد از چند دقیقه همفکری، یکی از مورچه ها پرسید:"ببینم! اطراف خونه تون در فصل بهار، گل های زیبای بنفش رنگ رشد نمیکنن؟" پشمالو گفت:" چرا... چرا... اطراف خونه ما فصل بهار که میشه پر از گلهای بنفش میشه." مورچه ها یک صدا گفتند:"خودشه! راه بیفتید. از این طرف" همه‌ی مورچه ها به صف شدند و به سمت خانه پشمالو حرکت کردند. پشمالو هم توپش را برداشت و پشت سر آنها به راه افتاد. رفتند و رفتند. یک دفعه پشمالو با خوشحالی فریاد زد:"اینجاست. خودشه. این دوتا دوستای من هستند: میمونک و سنجابک!" پشمالو به طرف آنها دوید. سنجابک گفت:"سلام پشمالو، خوبی؟ کجا رفتی؟ ما خیلی نگرانت شدیم. خدا رو شکر که سالمی." پشمالو دست دوستانش را گرفت، به طرف صف مورچه‌ها رفت و با خوشحالی فریاد زد:"مورچه های مهربون! اینها دوستای خوب من هستند. خیلی مهربونن و من خیلی دوستشون دارم." سنجابک و میمونک با تعجب نگاهی به هم انداختند. پشمالو از ریزه میزه و دوستانش تشکر کرد و رفت که با دوستانش توپ بازی کند. ❁ ف.حاجی زادگان «بشارت» ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯ ┄━━•●❥-☀️🌼☀️-❥●•━━┄
❀ೋ❀💕💕═ ﷽ ═💕💕❀ೋ❀ جهت دسترسی راحت تر به همه ی داستان های کانال میوه ی دل من را جستجو کنید. 1⃣ (تشویق کودک به میوه خوردن) 2⃣ (عید قربان) 3⃣ (عید غدیر) 4⃣ (عید غدیر) 5⃣ (هنر حل مسئله با فکر جمعی و ...) 6⃣ (گوش دادن به حرف پدر و مادر و اجازه گرفتن برای انجام هر کاری) 7⃣ (به اشتراک گذاشتن اسباب بازی ها با دوستان و بازی دسته جمعی) 8⃣ (کنترل خشم و عذرخواهی و ...) 9⃣ (حضرت رقیه س) 0⃣1⃣ (تلاش و کار و زحمت و آینده نگری) 1⃣1⃣ (تشویق کودک به خوردن میوه) 2⃣1⃣ (تشویق کودک به حمام کردن و نظافت و پاکیزگی) 3⃣1⃣ (دیدن نعمت ها و نیمه ی پر لیوان و شکرگزاری بخاطر اون) 4⃣1⃣ (حضرت علی اصغر علیه السلام ) 5⃣1⃣ (دوست یابی و مهربانی) 6⃣1⃣ (اربعین حسینی ع) 7⃣1⃣ (در مورد مسواک زدن و راستگویی) 8⃣1⃣ (تشویق کودک به بازی های حرکتی و دوری از گوشی و تبلت و ...) 9⃣1⃣ (شکلک درآوردن کار خوبی نیست) 0⃣2⃣ (در مورد از پوشک گرفتن) 1⃣2⃣؟! (امانت داری) 2⃣2⃣ (مهارت های رفتاری مختلف) 3⃣2⃣ (از پوشک گرفتن) 4⃣2⃣🌹 (یکی از صفات نیکوی پیامبر اسلام(ص)، اول سلام کردن) 5⃣2⃣! (در مورد آسیب های بازی زیاد با گوشی و تبلت) 6⃣2⃣ (در مورد لباس مناسب فصل پوشیدن) 7⃣2⃣! (در مورد تنها بازی کردن کودک) 8⃣2⃣ (صرفه جویی در مصرف آب) 9⃣2⃣ (در مورد خوابیدن به موقع) 0⃣3⃣ (فداکاری و مهربانی) 1⃣3⃣ (در مورد بخشش و انفاق) 2⃣3⃣ (در مورد مسخره کردن و عیب جویی) 3⃣3⃣! (مضرات استفاده از تلفن همراه) 4⃣3⃣ (آشنایی با اورژانس) 5⃣3⃣ (در مورد نظافت و پاکیزگی) 6⃣3⃣؟ (بهداشت) 7⃣3⃣ (اثرات بد بازی های رایانه ای) 8⃣3⃣ (در مورد همکاری و همدلی) 9⃣3⃣؟ (فرزندآوری) 0⃣4⃣ (فداکاری) 1⃣4⃣ (زندگی زنبور عسل و ...) 2⃣4⃣ (خواب دیدن کودک) 3⃣4⃣ (در مورد زود قضاوت نکردن و کمک کردن به دیگران) 4⃣4⃣ (در مورد غذاخوردن کودک) 5⃣4⃣ (مسئولیت‌پذیری و قدردان نعمات بودن) 6⃣4⃣ (شهید سلیمانی عزیز) 7⃣4⃣ (در مورد عفو و بخشش) 8⃣4⃣ (مضرات تک فرزندی) 9⃣4⃣ (در مورد مسواک زدن) 0⃣5⃣ (دهه فجر) 1⃣5⃣ (تفکر خلاق و سازنده) 2⃣5⃣ ( در مورد عدم مخفی کاری از والدین) ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯ ❀ೋ❀💕💕══════💕💕❀ೋ❀