قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: چهل و دوم 🔷واقعه غدیرخم #علامهامینی ﺑﻔﻬﻤﻴﺪ ﻣﺤﻜﻢ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ (ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺍﺳﺘﻮﺍ
ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: چهل و سوم
🔷واقعه غدیرخم
#علامهامینی
ﻭ ﺑﺎﺳﻨﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ: ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺍﻣﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮﺵ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﭙﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﮕﻮﻳﺪ ﺩﺭ ﺣﻖ ﺍﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ، ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﮔﻔﺖ ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍﻳﺎ، ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮﻡ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺟﺎﻫﻠﻴﺖ ﺗﺎﺯﻩ ﺑﺎﺳﻠﺎﻡ ﮔﺮﺍﺋﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﻴﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺑﺤﺞ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﺍﻧﻪ ﺷﺪ، ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﺍﺟﻌﺖ ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﻏﺪﻳﺮﺧﻢ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻣﺪ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻧﺎﺯﻝ ﻓﺮﻣﻮﺩ: " ﻳﺎ ﺍﻳﻬﺎ ﺍﻟﺮﺳﻮﻝ ﺑﻠﻎ ﻣﺎ ﺍﻧﺰﻝ ﺍﻟﻴﻚ ﻣﻦ ﺭﺑﻚ... " ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺁﻳﻪ. ﭘﺲ ﺑﺎﺯﻭﻱ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﻤﺤﻞ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ ﻭ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﺨﻠﻖ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺍﻱ ﻣﺮﺩﻡ: ﺁﻳﺎ ﻣﻦ ﺑﺸﻤﺎ ﺍﻭﻟﻲ (ﺳﺰﺍﻭﺍﺭﺗﺮ) ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﻧﻴﺴﺘﻢ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺑﻠﻲ ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ، ﺗﻮ ﺍﻭﻟﻲ ﻫﺴﺘﻲ ﺑﻤﺎ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻣﺎ، ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍﻳﺎ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻣﻦ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺍﻭﻳﻢ ﻋﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ، ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻭ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﺪﺍﺭ، ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻭ ﺍﻋﺎﻧﺖ ﻛﻦ ﺍﻋﺎﻧﺖ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻭ ﺧﻮﺍﺭ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺍﺭ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻭ ﻳﺎﺭﻱ ﻓﺮﻣﺎ ﻳﺎﻭﺭﺍﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻭ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﺪﺍﺭ ﺩﺷﻤﻦ ﺩﺍﺭﻧﺪﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ، ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﮔﻔﺖ: ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺍﻋﻠﺎﻡ ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻭﺍﺟﺐ ﺷﺪ (ﻭﻟﺎﻳﺖ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﺑﺮ ﮔﺮﺩﻥ ﺁﻥ ﮔﺮﻭﻩ، ﻭ ﺣﺴﺎﻥ ﺑﻦ ﺛﺎﺑﺖ ﮔﻔﺖ:
ﻳﻨﺎﺩﻳﻬﻢ، ﻳﻮﻡ ﺍﻟﻐﺪﻳﺮ ﻧﺒﻴﻬﻢ ﺑﺨﻢ ﻭ ﺍﺳﻤﻊ ﺑﺎﻟﺮﺳﻮﻝ ﻣﻨﺎﺩﻳﺎ ﻳﻘﻮﻝ: ﻓﻤﻦ ﻣﻮﻟﺎﻛﻢ ﻭ ﻭﻟﻴﻜﻢ ﻓﻘﺎﻟﻮﺍ ﻭ ﻟﻢ ﻳﺒﺪﻭﺍ ﻫﻨﺎﻙ ﺍﻟﺘﻌﺎﻣﻴﺎ ﺍﻟﻬﻚ ﻣﻮﻟﺎﻧﺎ ﻭ ﺍﻧﺖ ﻭﻟﻴﻨﺎ ﻭ ﻟﻢ ﺗﺮ ﻣﻨﺎ ﻓﻲ ﺍﻟﻮﻟﺎﻳﻪ ﻋﺎﺻﻴﺎ ﻓﻘﺎﻝ ﻟﻪ: ﻗﻢ ﻳﺎ ﻋﻠﻲ ﻓﺎﻧﻨﻲ ﺭﺿﻴﺘﻚ ﻣﻦ ﺑﻌﺪﻱ ﺍﻣﺎﻣﺎ ﻭ ﻫﺎﺩﻳﺎ " ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﻨﻈﻮﻡ ﺷﻌﺮﻫﺎﻱ ﺑﺎﻟﺎ (1) " ﭘﻴﻤﺒﺮ ﭘﺎﻙ ﺭﺍﻱ، ﺑﺎﻣﺮ ﺣﻲ ﻗﺪﻳﺮ ﻧﺪﺍ ﺑﺎﻣﺖ ﻧﻤﻮﺩ ﺑﺨﻢ، ﺑﺮﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺑﺸﻨﻮ ﺯﺍﻥ ﭘﻴﺸﻮﺍ ﻧﺪﺍﻱ ﺑﺲ ﺩﻟﭙﺬﻳﺮ ﻛﻪ ﺟﺒﺮﺋﻴﻠﺶ ﺳﺘﻮﺩ ﺑﻌﺼﻤﺖ ﺑﻲ ﻧﻈﻴﺮ ﻛﺎﻛﻨﻮﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﻛﻨﻲ ﺑﺪﻭﻥ ﺳﺴﺘﻲ ﺑﻴﺎﻥ ﺍﻣﺮ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺨﻠﻖ ﻧﺘﺮﺳﻲ ﺍﺯ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺳﭙﺲ ﺑﭙﺎ ﺧﺎﺳﺖ ﺁﻥ ﻣﻈﻬﺮ ﺧﻠﻖ ﻋﻈﻴﻢ ﺩﺳﺖ ﻋﻠﻲ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﭼﻮﻥ ﻳﺪ ﺑﻴﻀﺎ ﻛﻠﻴﻢ ﭘﻠﻨﮓ ﺭﺳﺎﻳﺶ ﺩﻣﻴﺪ ﺭﻭﺡ ﺑﻌﻈﻢ ﺭﻣﻴﻢ ﺑﺎﻧﮕﻲ ﭘﺲ ﺩﻟﻔﺰﺍ ﻗﻮﻝ ﺭﺳﻮﻝ ﻛﺮﻳﻢ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻣﻨﻢ ﺑﺠﺎﻥ ﻭ ﻣﺎﻟﺶ ﻭﻟﻲ
ﻫﺴﺖ ﻭﺭﺍ ﺑﻌﺪ ﻣﻦ ﻭﻟﻲ ﻭ ﻣﻮﻟﻲ ﻋﻠﻲ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻱ ﺷﻤﺎ ﻋﻠﻲ ﺑﻮﺩ ﺑﻌﺪ ﻣﻦ ﻋﻠﻲ ﺍﻣﺎﻡ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻴﺴﺖ ﺟﺰ ﻭﻱ ﻛﺲ ﻣﻮﺗﻤﻦ ﻋﻠﻲ ﺑﻮﺩ ﭘﻴﺸﻮﺍﻱ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻣﺮﺩ ﻭ ﺯﻥ ﻣﻠﺠﺎﺀ ﻭ ﻣﺎﻭﻱ ﺑﻮﺩ ﻋﻠﻲ ﺑﺴﺮ ﻭ ﻋﻠﻦ ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺗﻮﺋﻲ ﺑﺎﻳﻦ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﮔﻮﺍﻩ ﻛﻪ ﻣﻦ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﻋﻴﺎﻥ ﺑﺮ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺷﺎﻫﺮﺍﻩ ﺍﻳﻨﺪﻡ ﺁﻧﺸﺎﻩ ﺩﻳﻦ ﮔﺸﻮﺩ ﺩﺳﺖ ﺩﻋﺎ ﻛﻪ ﺑﺎﺭ ﺍﻟﻬﺎ ﺗﻮ ﺑﺎﺵ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺎﻫﻞ ﻭﻟﺎ ﺩﺷﻤﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻋﺪﻭ ﺗﻮ ﺑﺎﺵ ﺑﻲ ﻣﻨﺘﻬﺎ ﻳﺎﺭﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﺗﻮ ﺑﺎﺵ ﻳﺎﺭ ﺑﻬﺮ ﺩﻭ ﺳﺮﺍ ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺑﻠﻄﻒ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮ ﺗﺎ ﻛﻨﺪ ﺍﻧﺪﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺟﻠﻮﻩ ﭼﻮ ﺑﺪﺭ ﻣﻨﻴﺮ ﻭ ﺍﺯ ﺯﻳﺪ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ: ﭼﻮﻥ ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺍﻣﺮ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩ، ﻋﺮﺻﻪ ﺑﺮ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺗﻨﮓ ﺷﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻗﻮﻡ ﻣﻦ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﺯ ﺟﺎﻫﻠﻴﺖ ﺑﺎﺳﻠﺎﻡ ﮔﺮﺍﺋﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ، ﺳﭙﺲ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ (ﻧﻘﻞ ﺍﺯ " ﻛﺸﻒ ﺍﻟﻐﻤﻪ " ﺻﻔﺤﻪ 94 (. 6- ﺍﺑﻮ ﺍﺳﺤﻖ ﺛﻌﻠﺒﻲ- ﻧﻴﺸﺎﺑﻮﺭﻱ- ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ 37/427 (ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺝ 1 ﺹ 179 ﺫﻛﺮ ﺷﺪ) ﺩﺭ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺧﻮﺩ " ﺍﻟﻜﺸﻒ
ﻭ ﺍﻟﺒﻴﺎﻥ " ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺟﻌﻔﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ (ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﺁﻳﻪ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ: "... ﺗﺒﻠﻴﻎ ﻧﻤﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﻭ ﻓﻀﻞ ﻋﻠﻲ " ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻧﺰﻭﻝ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺩﺳﺖ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻭ ﺛﻌﻠﺒﻲ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﮔﻮﻳﺪ: ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩ ﻣﺮﺍ، ﺍﺑﻮ ﻣﺤﻤﺪ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﻗﺎﻳﻨﻲ، ﺍﺯ ﺍﺑﻮ- ﺍﻟﺤﺴﻴﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﻧﺼﻴﺒﻲ، ﺍﺯ ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﺴﻦ ﺳﺒﻌﻲ، ﺍﺯ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺩﻫﺎﻥ ﻭ ﺣﺴﻦ ﺑﻦ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺟﺼﺎﺹ، ﺍﺯ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﻦ ﺣﻜﻢ، ﺍﺯ ﺣﺴﻦ ﺑﻦ ﺣﺴﻴﻦ، ﺍﺯ ﺣﺒﺎﻥ، ﺍﺯ ﻛﻠﺒﻲ، ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺻﺎﻟﺢ، ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﻋﺒﺎﺱ، ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻗﻮﻝ ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ: " ﻳﺎ ﺍﻳﻬﺎ ﺍﻟﺮﺳﻮﻝ ﺑﻠﻎ ﻣﺎ ﺍﻧﺰﻝ ﺍﻟﻴﻚ ﻣﻦ ﺭﺑﻚ... " ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺁﻳﻪ، ﮔﻔﺖ: ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺑﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺍﻣﺮ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭ ﺗﺒﻠﻎ ﻛﻨﺪ، ﭘﺲ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺳﺖ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ، ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻭﺍﻝ ﻣﻦ ﻭﺍﻟﺎﻩ، ﻭ ﻋﺎﺩ ﻣﻦ ﻋﺎﺩﺍﻩ. [ ﺻﻔﺤﻪ 96] 7- ﺣﺎﻓﻆ ﺍﺑﻮ ﻧﻌﻴﻢ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﻲ ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ ﺳﺎﻝ 430 (ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺝ 1 ﺹ 180 ﺫﻛﺮ ﺷﺪ) ﺩﺭ ﺗﺎﻟﻴﻒ ﺧﻮﺩ " ﻣﺎ ﻧﺰﻝ ﻣﻦ ﺍﻟﻘﺮﺁﻥ ﻓﻲ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺑﻜﺮ ﺑﻦ ﺧﻠﺎﺩ ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺷﻴﺒﻪ، ﺍﺯ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﻴﻤﻮﻥ، ﺍﺯ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﻋﺎﺑﺲ، ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﺤﺠﺎﻑ ﻭ ﺍﻋﻤﺶ، ﻭ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺍﺯ ﻋﻄﻴﻪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ: ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺮﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮﺧﻢ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ (ﺑﻨﻘﻞ " ﺍﻟﺨﺼﺎﻳﺺ " ﺹ 29). 8- ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﻭﺍﺣﺪﻱ ﻧﻴﺸﺎﺑﻮﺭﻱ ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ 468 (ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﺩﺭ ﺝ 1 ﺹ 183 ﺫﻛﺮ ﺷﺪ) ﺩﺭ " ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺍﻟﻨﺰﻭﻝ " ﺹ 150، ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺳﻌﻴﺪ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﺻﻔﺎﺭ، ﺍﺯ ﺣﺴﻦ ﺑﻦ ﺍﺣﻤﺪ ﻣﺨﻠﺪﻱ، ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﻤﺪﻭﻥ ﺑﻦ ﺧﺎﻟﺪ، ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺣﻠﻮﺍﻧﻲ، ﺍﺯ ﺣﺴﻦ ﺑﻦ ﺣﻤﺎﺩ ﺳﺠﺎﺩﻩ، ﺍﺯ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﻋﺎﺑﺲ، ﺍﺯ ﺍﻋﻤﺶ ﻭ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﺤﺠﺎﻑ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ، ﺍﺯ ﻋﻄﻴﻪ، ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺳﻌﻴﺪ ﺧﺪﺭﻱ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻃﺎﻟﺐ ﺭﺿﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ...
✔️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت صد و سی و ششم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻سوال
🌳شجره آشوب« قسمت صد و سی و هفتم»
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻در سطور پیشین، برخی از برخوردهای قهری امام با اشعث را گفتیم. اما امام برای کنترل منافقین و اینکه جلوی تفرقه جامعه را بگیرد اقداماتی را نسبت به اشعث انجام داد.
🔻 این اقدامات، الگویی برای برخورد با اشعث های زمان و ایجاد وحدت در جامعه به منظور ایستادن و مقاومت در برابر جبهه کفار خارجی است. البته برخی از این موارد از سوی امام حسن علیه السلام نیز دنبال شد. ذیلا به این موارد اشاره می کنیم:
🔻1. هنگامی که پسر اشعث از دنیا رفت، امام با روشی پسندیده به او تسلیت گفت. حضرت با چنین اقدامی، در حقیقت گامی برای جذب قلب اشعث و طرفداران او در جهت وحدت جامعه است.
🔻2. زمانی که امام علی می خواست دختر سعید بن قیس را برای امام حسن خواستگاری کند، اشعث از ماجرا باخبر شد و دختر خود، جعده را به عقد امام حسن در آورد. امام علی نیز بنابر مصالحی این مسئله را پذیرفت. در حقیقت با این ازدواج، امام علی، قصد داشت با این منافق جامعه اسلامی، مدارا کرده و از رفتارهای تفرقه افکنانه او جلوگیری کند.
🔻امام حسن نیز به دلیل مصلحت مهم تر، یعنی حفظ جامعه اسلامی این ازدواج را پذیرفت و مانع از دست اندازی های تفرقه افکنانه اشعث شد. نکته مهم اینجاست که صرف رابطه خانوادگی با ولی خدا نمی تواند دلیل بر حقانیت یک شخص یا یک گروه باشد. اشعث، پدر همسر امام حسن بود، اما این نسبت خانوادگی، هیچ گاه امتیاز یا حقانیتی را برای او ثابت نکرد.
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه نحل آیات (۳ الی۸)🔹 🐏منافع گوناگون حیوانات از آنجا که در آیات گذشته، سخن از نفى
🔹تفسیر سوره مبارکه نحل آیات (۳ الی ۸)🔹
↩️آن گاه به سراغ گروه دیگرى از حیوانات مى رود که: براى سوارى انسان از آنها استفاده مى شود، مى فرماید: خداوند اسبها، استرها و الاغها را آفرید تا شما بر آن سوار شوید، و هم مایه زینت شما باشد (وَ الْخَیْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمِیرَ لِتَرْکَبُوها وَ زِینَةً).
بدیهى است زینت در اینجا باز یک مسأله تشریفاتى نیست و براى کسى که با محتواى تعلیمات قرآن آشنا است، این مطلب روشن است، بلکه یک نوع زینت است که اثر آن در زندگى اجتماعى ظاهر مى گردد.
براى پى بردن به این حقیقت، کافى است منظره و حال کسى که با پاى پیاده یک راه طولانى بیابانى را پیموده، و خسته و کوفته و ناتوان به مقصد رسیده، ـ به طورى که تا مدتى هیچ کارى از او ساخته نیست و نشاطى در او دیده نمى شود، ـ با منظره کسى مقایسه کنیم که: بر یک مرکب را هوار سوار شده، زودتر به مقصد
رسیده، نیروى خود را از دست نداده، نشاط خود را کاملاً حفظ کرده، و آماده انجام هدفهاى خود و استفاده از وقت و نیروى خویش است، آیا این زینت نیست؟.
در پایان آیه، به مسأله مهمترى اشاره کرده و افکار را به وسائل نقلیه و مرکبهاى گوناگونى ـ که در آینده در اختیار بشر قرار مى گیرد و بهتر و خوبتر از این حیوانات مى تواند استفاده کند ـ متوجه ساخته، مى گوید: خداوند چیزها (وسائل نقلیه دیگرى) مى آفریند که شما نمى دانید (وَ یَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ).
گر چه، بعضى از مفسرانِ پیشین، این جمله را اشاره به حیواناتى گرفته اند که: در آینده آفریده مى شود و رام بشر مى گردد.
ولى، همان گونه که در تفسیر مراغى و تفسیر فى ظلال آمده است، درک مفهوم این جمله براى ما که در عصر ماشین و وسائل و مرکبهاى سریع السیر زندگى مى کنیم، ساده و آسان است.
و اگر ملاحظه مى کنید: تعبیر به یَخْلُقُ (مى آفریند) کرده است، دلیلش واضح است، زیرا کار انسان در این اختراعات در حقیقت چیزى جز جفت و جور کردن و به هم پیوستن نیست، اساس آنها که مواد اصلى را تشکیل مى دهد، تنها با آفرینش خداوندى است.
از این گذشته، آن ابتکارى که بشر در طریق اختراع این وسائل به کار مى برد، آن نیز مولود استعدادى است که خدا به او داده است.
* * *
نکته:
اهمیت دامدارى و کشاورزى
حتى امروز که دستگاههاى تولیدى، ماشینى آن قدر گسترده شده که همه چیز را تحت الشعاع قرار داده، باز دامدارى و کشاورزى، مهمترین بخش تولید زندگى انسان را تشکیل مى دهد; چرا که مى دانیم پایه اصلى تغذیه در این دو قسمت نهفته شده، و به همین دلیل، رسیدن به حدّ خودکفائى در قسمت دامدارى و کشاورزى، نه تنها ضامن استقلال اقتصادى است که استقلال سیاسى نیز تا حدّ زیادى به آن مربوط است.
بنابراین، جاى تعجب نیست که تمام ملتهاى دنیا کوشش مى کنند که صنعت کشاورزى و دامدارى خود را تا سر حدّ امکان، توسعه دهند و از صنایع مدرن براى این توسعه کمک گیرند.
نیاز به این دو، تا آن حدّ اساسى است که گاه کشورهاى به اصطلاح ابر قدرتى همچون روسیه براى رفع نیازمندى خود، در این زمینه ناچار مى شوند با دادن امتیازهاى سیاسى، دست نیاز خود را به سوى کشورهائى که درست در قطب مخالفند دراز کنند!
و به همین جهت، در اسلام و تعلیمات حیات آفرین آن، اهمیت فوق العاده زیادى به مسأله دامدارى و کشاورزى داده شده است و با استفاده از هر فرصت، مسلمانان را تشویق به این دو نموده.
در آیات فوق، دیدیم: با چه لحن تشویق آمیزى از موضوع دامها سخن مى گوید، و منافع آن را اعم از منافع غذائى و پوششى بر مى شمرد و حتى رفت و آمد آنها را به صحرا با تعبیر زیبائى که بسیار شوق انگیز است بیان مى کند.
همچنین، درباره اهمیت زراعت و میوه هاى مختلف، و کشاورزى به طور کلى، در آیات آینده، سخن به میان خواهد آمد.
در روایات اسلامى، در زمینه دامدارى، تعبیرات جالبى دیده مى شود و همچنین در زمینه کشاورزى، که به عنوان نمونه، احادیث زیر را از منابع مختلف یادآور مى شویم:
۱ ـ پیامبر(صلى الله علیه وآله) به یکى از بستگانش فرمود: چرا در خانه ات بَرَکَت نمى آورى؟ عرض کرد:
منظورتان از برکت چیست؟ فرمود: شاةٌ تُحْلَبُ: گوسفند شیرده !
سپس اضافه فرمود: فَاِنَّهُ مَنْ کانَتْ فِى دارِهِ شاةٌ تُحْلَبُ أَوْ نَعْجَةٌ أَوْ بَقَرَةٌ فَبَرَکاةٌ کُلُّهُنَّ: هر کس در خانه خود گوسفند شیرده یا گاو ماده داشته باشد سر تا پا برکت است.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه نحل آیات (۳ الی ۸)🔹 ↩️آن گاه به سراغ گروه دیگرى از حیوانات مى رود که: براى سوارى
↩️۲ ـ و نیز از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده که درباره اهمیت گوسفند، فرمود: نِعْمَ الْمالُ الشّاةُ: گوسفند سرمایه بسیار خوبى است.
۳ ـ در تفسیر نور الثقلین ذیل آیات مورد بحث، از امام امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم: أَفْضَلُ مَا یَتَّخِذُهُ الرَّجُلُ فِی مَنْزِلِهِ لِعِیَالِهِ الشَّاةُ فَمَنْ کَانَ فِی مَنْزِلِهِ شَاةٌ قَدَّسَتْ عَلَیْهِ الْمَلائِکَةُ مَرَّتَیْنِ فِی کُلِّ یَوْم:
بهترین چیزى که انسان در خانه براى خانواده خود تهیه مى کند، گوسفند است، هر کس در منزل خود گوسفندى داشته باشد در هر روز، فرشتگان خدا دو بار او را تقدیس مى کنند .
اشتباه نشود، ممکن است شرائط تربیت کردن گوسفند در خانه، براى بسیارى فراهم نباشد، ولى هدف اصلى این است که: به تعداد خانواده ها تولید و تربیت گوسفند به طور مستمر انجام گیرد (دقت کنید).
۴ ـ در اهمیت زراعت، همین بس که: امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى فرماید: مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً ثُمَّ افْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ: هر کس آب و خاکى داشته باشد و با این حال فقیر باشد، خدا او را از رحمت خویش دور کند .
بدیهى است این گفتار بزرگ، همان گونه که درباره یک فرد صادق است درباره یک ملت نیز صدق مى کند، مردمى که آب و خاک به قدر کافى دارند، باز هم نیازمند به دیگران هستند، مسلماً از رحمت خدا دورند!
۵ ـ و نیز از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده که فرمود: عَلَیْکُمْ بِالْغَنَمِ وَ الْحَرْثِ فَإِنَّهُمَا یَرُوحَانِ بِخَیْر وَ یَغْدُوَانِ بِخَیْر:
وظیفه شماست که به تربیت گوسفند و کشاورزى بپردازید که رفت و آمد هر دو خیر و برکت است .
۶ ـ از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که: ما فِى الأَعْمالِ شَىْءٌ أَحَبُّ اِلَى اللّهِ مِنَ الزِّراعَةِ: هیچ عملى نزد خدا از زراعت محبوبتر نیست .
بالاخره، در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: الزَّارِعُونَ کُنُوزُ الأَنَامِ یَزْرَعُونَ طَیِّباً أَخْرَجَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ وَ هُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَحْسَنُ النَّاسِ مَقَاماً وَ أَقْرَبُهُمْ مَنْزِلَةً یُدْعَوْنَ الْمُبارَکِینَ:
کشاورزان گنج هاى مردمند، غذاى پاکیزه را که خداوند ارزانى داشته زراعت مى کنند، آنها در روز قیامت برترین مقام را دارند و به خدا نزدیکترند و آنها را به نام مبارکها صدا مى زنند .
✔️پایان
✔️منبع: تفسیر نمونه آیت الله مکارم شیرازی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹 ترجمه و شرح خطبه (۸۲)🔹 ✅وصف دنیا 🔭خطبه در يك نگاه: «مبرّد» در كتاب «كامل» مى گويد: «اين خطبه را
🔹ترجمه و شرح خطبه (۸۲)🔹
↩️بديهى است منظور از دنيا در اينجا زندگى آبرومندانه و خالى از نياز به ديگران نيست; بلکه منظور زندگى هاى تشريفاتى، پر زرق و برق و جنون آميز است.
به هر حال، هدف از اين تعبيرات، فرو نشاندن آتش حرص و طمع، و عشق ديوانهوار به زرق و برق دنياست.
در نهمين و دهمين ويژگى اشاره به نکته بسيار مهمّى درباره دنيا مى کند; نکته اى که غالب مفسّران «نهج البلاغه» و مرحوم «سيّد رضى» گرد آورنده نهج البلاغه را به اِعجاب واداشته و سرمست از شراب طهور خود ساخته است، مى فرمايد: «آن کس که با دنيا بنگرد، به او بصيرت و بينايى مى بخشد و آن کس که به دنيا بنگرد، نابينايش مى سازد!» (مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ، وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَيْهَا أَعْمَتْهُ).
يعنى آن کس که دنيا را، وسيله نيل به کمال و ابزارى براى وصول به آخرت و سببى از اسباب تکامل قرار دهد، حجاب ها از برابر ديدگان او، کنار خواهد رفت و حقايق جهان را آن چنان که هست در مى يابد، ولى آن کس که دنيا را به عنوان هدف بشناسد و نظر او نسبت به آن نظر استقلالى باشد، نه به عنوان وسيله و ابزار، چنان حجابى بر چشم دل او مى افتد که از ديدن حقايق محروم مى شود; عاشق دنيا و زرق و برق آن مى شود و دلباخته و دلداده عالم مادّه مى گردد و هر چه را جز آن است، به فراموشى مى سپارد.
در واقع خداپرستانِ راستين و دنياپرستان حريص، تفاوتشان در همين است که يکى دنيا را به عنوان مقدّمه اى براى آخرت مى خواهد و ديگرى دنيا را به عنوان هدف نهايى و غايت مطلوب!
دنيا، يعنى: «مجموعه مواهب مادّى» همچون خورشيد عالمتاب است که اگر به آن نگاه کنى، نابينا مى شوى و اگر با آن بنگرى همه چيز را در پرتو نور آن، مشاهده خواهى کرد.
تفسيرهاى ديگرى نيز براى اين جمله ذکر شده است; نخست اين که: منظور از جمله اوّل اين است که: «دنيا را با آن همه آيات الهى و نشانه هاى ربّانى نگاه کنيم.» که هر چه از اين ديدگاه بيشتر به آن بنگريم، بصيرت ما افزون مى شود. و منظور از جمله دوم آن است که: «تنها چشم به مواهب مادّى از بُعد مادّيش بدوزيم.» که سبب محروميت ما از معرفة اللّه و قرب پروردگار خواهد شد.
ديگر اين که: منظور از جمله «أَبْصَرَبِهَا» نگاه کردن به عيوب دنيا و ناپايدارى آن و درس هاى عبرتى که در آن نهفته است، مى باشد; به يقين چنين نگاهى سبب بينايى و هوشيارى است و منظور از جمله «أَبْصَرَ إِلَيْهَا» چشم دوختن به زرق و برق و مظاهر فريبنده آن است که چشم باطن انسان را، کور مى کند.
جمع ميان هر سه معنا نيز در مفهومِ جامعِ اين دو جمله کوتاه و پر معنا بى مانع است و به راستى چه کلام زيبايى! و چه گفتار آموزنده و پر معنايى! اگر انسان تنها همين يک درس را از مکتب مولا بياموزد، براى نجات او در دنيا و آخرت کافى است. صلوات و درود بر آن مولا و پيشوايى که دو جمله کوتاهش، اين قدر الهام بخش و روح پرور و انسان ساز است.
در «نهج البلاغه» و ساير کلمات «معصومين(عليهم السلام)» نيز تعبيراتى هماهنگ با اين سخن مولا ديده مى شود; از جمله، در حديثى آمده است که خداوند به داود فرمود: «يَا دَاوُدُ احْذَرِ الْقُلُوبَ الْمُعَلَّقَةَ بِشَهَوَاتِ الدُّنيَا! فَإِنَّ عُقُولَهَا مَحْجُوبَةٌ عَنِّي; از دلهايى که وابسته به شهوات دنياست بپرهيز! چرا که عقل و درک آنها نسبت به من، در حجاب است».
در حديث ديگرى از همان حضرت (اميرمؤمنان على(عليه السلام)) آمده است: (لِحُبِّ الدُّنْيَا صَمَّتِ الاَْسْمَاعُ عَنْ سَمَاعِ الْحِکْمَةِ وَ عَمِيَتِ الْقُلُوبُ عَنْ نُورِ الْبَصِيرَةِ; به خاطر حبّ دنيا، گوشها از شنيدن حکمت کر شده و چشمِ دلها، از نور بصيرت، نابينا گشته است».
* * *
مرحوم سيّد رضى به پايان اين خطبه که مى رسد چنين مى گويد:
«وَ إذَا تَأَمَّلَ الْمُتَأَمِّلُ قَوْلَهُ(عليه السلام): «وَ مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ» وَجَدَ تَحْتَهُ مِنَ الْمَعْنَى الْعَجِيبِ وَالْغَرَضِ الْبَعِيدِ، مَا لاَ تُبْلَغُ غَايَتُهُ وَ لاَيُدْرَکُ غَوْرُهُ، لاَ سِيَّمَا إِذَا قَرَنَ إِلَيْهِ قَوْلُهُ: «وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَيْهَا أَعْمَتْهُ» فَإِنَّهُ يَجِدُ الْفَرْقَ بَيْنَ «أَبْصَرَ بِهَا» وَ «أَبْصَرَ إِلَيْهَا» وَاضِحاً نَيِّراً، وَ عَجِيباً بَاهِراً! صَلَوَاتُ اللّهِ وَ سَلاَمُهُ عَلَيْهِ».⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح خطبه (۸۲)🔹 ↩️بديهى است منظور از دنيا در اينجا زندگى آبرومندانه و خالى از نياز به ديگرا
↩️«اگر به درستى انسان در اين سخن امام(عليه السلام) که مى فرمايد: (وَ مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ) (کسى که با آن بنگرد بينايش مى کند) دقّت کند، در آن معناى شگفت آور و مفهوم ژرفى خواهد يافت که هرگز به عمق آن نتوان رسيد، به ويژه اگر جمله (مَنْ أَبْصَرَ إِلَيْهَا أَعْمَتْهُ) (کسى که به دنيا بنگرد و منتهاى آرزويش را دنيا قرار دهد کورش خواهد کرد) در کنار جمله بالا گذارده شود; در اين صورت فرق واضحى ميان آن دو خواهد يافت، فرقى روشن و شگفت انگيز و آشکار. درود و سلام خدا بر او باد».
مرحوم «سيّد رضى» نخواسته است فرق ميان اين دو را واضحتر و آشکارتر از اين بيان کند; شايد به اين منظور که ذهن شارحان و عالمان، به هر سو برود و تفسيرهاى گوناگونى را براى اين جمله کشف کنند.
* * *
نکته ها:
1- چگونگى حساب اعمال در جهان ديگر
مسأله حساب در روز «معاد» که در خطبه بالا به آن اشاره شده است، از مسايل قطعى در اسلام است که در آيات بسيارى از قرآن مجيد و اخبار متواترى وارد شده است و دايره آن، تمام اعمال انسان از کوچک و بزرگ و گفتار و رفتار و حتّى سخن گفتن و سکوت را شامل مى شود و از همان آيات و روايات استفاده مى شود که در حسابرسىِ اعمالِ آدمى در قيامت، فوق العاده دقّت و موشکافى مى شود; همان گونه که در آيه 16 سوره لقمان آمده است: «يَا بُنَىَّ إِنَّهَا إِنْ تَکُ مِثْقَالَ حَبَّة مِنْ خَرْدَل فَتَکُنْ فِي صَخْرَة أَوْ فِي السَّموَاتِ أَوْ فِي الاَْرْضِ يَأْتِ بِهَا اللّهُ إِنَّ اللّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ; پسرم! اگر به اندازه سنگينى دانه خردلى (عمل نيک يا بد) باشد و در دل سنگى يا گوشه اى از آسمانها يا زمين پنهان گردد، خداوند آن را (در قيامت) براى حسابرسى مى آورد، خداوند دقيق و آگاه است.»
در مجموع، قرآن مجيد و روايات اسلامى در مورد حساب روز قيامت، به چند موضوع مهمّ اشاره مى کند.
الف: عموميت حساب و شمول آن نسبت به همه انسانها از اوّلين و آخرين و حتّى انبيا و پيامبران; تا آنجا که يکى از اسامى روز قيامت «يوم الحساب» است که در چندين آيه از قرآن مجيد آمده است.
عموميت نه تنها در مورد انسانها بلکه درباره تمام اعمال آنها نيز مى باشد، چنانکه در آيه 47 سوره انبياء مى خوانيم: «وَ نَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلاَ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ إِنْ کَانَ مِثْقَالَ حَبَّة مِنْ خَرْدَل أَتَيْنَا بِهَا وَ کَفَى بِنَا حَاسِبِينَ; و در قيامت ترازوهاى عدالت را در ميان مى نهيم و به هيچ کس کمترين ظلمى نمى شود و اگر اعمال نيک و بدى به اندازه دانه خردلى باشد، آن را براى حساب حاضر مى کنيم و کافى است که ما حسابرس باشيم.»
البتّه کسانى هستند که به خاطر زشتى فوق العاده اعمال، يا نيکويى فوق العاده آن، بدون حساب وارد جهنّم يا بهشت مى شوند و به تعبير ديگر: حساب آنها روشن است. در حديثى از امام زين العابدين(عليه السلام) مى خوانيم: «إِعْلَمُوا عِبَادَ اللّهِ! إِنَّ أَهلَ الشِّرْکِ لاَتُنْصَبُ لَهُمُ الْمَوَازِينُ وَلاَتُنْشَرُ لَهُمُ الدَّوَاوِينُ وَ إِنَّماَ يُحْشَرُونَ إِلى جَهَنَّمَ زُمَراً; بدانيد اى بندگان خدا! که مشرکانِ (لجوج و طغيانگر) ترازوى سنجش اعمال براى آنها برپا نمى شود و نامه اعمالشان بررسى نمى گردد; بلکه گروه گروه بسوى جهنم فرستاده مى شوند».
ب: سرعت حساب; در آيات و روايات اين نکته به خوبى روشن است که حساب الهى در قيامت بسيار سريع است; از جمله در هشت آيه از آيات قرآن مجيد، خداوند به عنوان «سريع الحساب» معرّفى شده است. در حديثى مى خوانيم: «إنَّ اللّهَ يُحَاسِبُ الْخَلائِقَ کُلَّهُمْ فِي مِقْدَارِ لَمْحِ الْبَصَرِ; خداوند حساب همه بندگان را در يک چشم به هم زدن رسيدگى مى کند».
دليل اين سرعت روشن است; چرا که سرعتِ محاسبه به علم و آگاهى بستگى دارد و با توجّه به احاطه علمى پروردگار، براى رسيدگى به حساب انسان ها در يک لحظه مشکلى وجود ندارد! مگر اينکه خداوند بخواهد گروهى را براى مجازات، يا به رنج افکندن يا حکمتى ديگر در پاى ميزان حساب، معطّل کند.
اصولا اعمال ما آثارى در روح و جسم ما به يادگار مى گذارد که با يک نگاه اجمالى به آن، از سوى کسى که اين آثار را مى بيند، حساب روشن است و از يک نظر مى توان اعمال انسان را به کارکرد «اتومبيل ها» تشبيه کرد که با يک نگاه روى صفحه «کيلومتر شمار» آن، مى توان فهميد که در طى بيست سال چه مقدار راه رفته است; مخصوصاً در عصر کامپيوتر - که گاه با اشاره به يک دکمه همه چيز بر صفحه آن نمايان مى شود - مسأله سرعت حساب امر پيچيده اى نيست.
✔️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2