eitaa logo
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
6.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
219 ویدیو
52 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! طرح شبهه و سوال : @poorseman
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸ادامه 👇 ❕در روایت دیگر آمده است که امام صادق عليه السلام خطاب به يكى از اصحاب خود فرمود ؛ « با بدهكارت چه كردى؟ عرض كرد: آن ولد الزنا! حضرت نگاه تندى به او كرد. عرض كرد: فدايت شوم، او مجوسى‏ اى است كه با خواهر خود ازدواج كرده است. حضرت فرمود: مگر نه اين است كه اين عمل در آيين آنها ازدواج محسوب مى‏ شود؟! » « أنّهُ قالَ لِبَعضِ أصحابِهِ: ما فَعَلَ غَريمُكَ؟؛ فقالَ: ذلكَ ابنُ الفاعِلَةِ! فَنَظَرَ إلَيهِ أبو عبدِاللَّهِ عليه السلام نَظَراً شَديداً، فقالَ: جُعِلتُ فداكَ، إنّهُ مَجوسيٌّ نَكَحَ اختَهُ! قالَ: أوَليسَ ذلكَ في دِينِهِمُ النِّكاحَ » 📚دعائم الاسلام ج 2 ص 458 _ الکافی ج 7 ص 240 ❕کسی که مسلمانی را به زنا و فاحشگی نسبت دهد ، و نتواند ادعایش را ثابت کند ، مطابق کلام امام صادق ع ، هشتاد ضربه شلاق می خورد و دیگر شهادتش در دادگاه قبول نمی شود ، مگر آنکه از این عملکرد خود توبه کند ؛ « الْقَاذِفُ يُجْلَدُ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَ لَا تُقْبَلُ لَهُ شَهَادَةٌ أَبَداً إِلَّا بَعْدَ التَّوْبَة » 📚وسائل الشیعه ، ج 28 ص 177 ❕همینطور ، اگر کسی به مسلمانی نسبت لواط دهد ، هشتاد ضربه شلاق می خورد ؛ « إِذَا قَذَفَ الرَّجُلُ الرَّجُلَ فَقَالَ إِنَّكَ تَعْمَلُ عَمَلَ قَوْمِ لُوطٍ تَنْكِحُ الرِّجَالَ قَالَ يُجْلَدُ حَدَّ الْقَاذِفِ ثَمَانِينَ جَلْدَةً » 📚الکافی ج 7 ص 208 ❕همینطور اگر غیر مسلمان قذف شود و به آنها نسبت فحشاء داده شود ، حاکم اسلامی ، فرد قاذف را مورد تعزیر و تنبیه و مجازات قرار می دهد ؛ « و لکن یعزر » 📚وسائل الشیعه ج 28 ص 200 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌یکی از کانال های معاند که نشخوار کننده و کپی کننده شبهات دیگران است ، مدعی شده است که اگر برای خلقت خداوند ، هدفی باشد ، این گواه بر نقص و نیاز خداوند است که در صدد است ، نقص و نیاز خود را با خلقت ، برطرف کند ، چند سال پیش پاسخ این شبهه تکراری را داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1606
🤔 ❔امام ‌صادق: ماهیِ دارای شُش و راه ‌رونده وجود ندارد! ✍️در کتاب توحید مفضل؛ بابی تحت عنوان «وصف السمك‏» وجود دارد که امام صادق شیعیان در آن چنین می‌گوید: ▫ترجمه: در آفرینش ماهی و تناسب، حکمت و تدابیر نهفته در آن که مناسب آن است نیک بنگر. در آفرینش ماهی دست و پا نهاده نشده؛ زیرا به راه رفتن نیازى ندارد و جایگاهش آب است. و نیز براى آن، شش آفریده نشده؛ چون که در میان آب نمی‌تواند نفس بکشد . ✍️امام صادق می‌گوید که ماهیان شش ندارند چراکه در میان آب هستند و همچنین ماهیان دست و پا ندارند چون جایگاه آنها آب است و نیازی به راه رفتن ندارند! ✍️در نگاه اول سخن امام صادق صحیح به نظر می‌رسد، اما با بررسی کمی شاخص‌تر گونه‌های ماهی و همچنین روند فرگشتی بوجود آمدن ریه در جانداران، در می‌یابیم که نگاه امام صادق نه تنها کاملا عامیانه و سطحی است، بلکه به همین ترتیب یک اشتباه بزرگ برای ایشان محسوب می‌شود و تمام فضائل خیالی نظیر عصمت و عالم غیب بودنش فرو می‌ریزد. ✍️اگر به امام صادق اطلاع داده می‌شد که ای کسی که بعضی مدعی عالم بودنت هستند، شُش‌های اولیه و ابتدایی در ماهی‌ها بوجود آمده‌اند، از شدت تعجب زندگی‌اش دگرگون می‌شد. ✍️شش‌ها یک ارگان تنفسی هستند؛ در آنها به وسیله فرآیند تبادل گاز، عمل تنفس صورت می‌گیرد. شواهد بسیاری نشان می‌دهد که شُش‌ها در ماهی‌های اولیه، یعنی اجداد ماهی‌های امروزی و تتراپودها (دوزیستان، خزندگان، پرندگان و پستانداران) فرگشت یافته‌اند. این ماهی‌های ابتدایی کیسه‌ای متصل به مری داشتند که عمل تبادل گاز را انجام می‌داد. ✍️اگر بخواهیم از ماهیان دارای شُش که امروزه وجود دارند مصداقی عنوان کنیم، می‌توان به انواع گونه‌های ماهی پُلی‌پتروس(بیشیر خاکستری، پالماس، بیشیر اورنیت) و شُش ماهی‌ها(Lungfishes: پروتوپروس و لپیدوسیرن) اشاره کرد. ✍️در انتها نیز باید بدانیم برخی گونه‌های ماهی نظیر B. hirsutus (از سرده Brachionichthys) ترجیح می‌دهند که با باله‌های خود(که بسیار شبیه به دست و پا هستند) "راه بروند" پس در اینجا نیز امام صادق مرتکب اشتباه شده که گمان کرده ماهی‌ای وجود ندارد که عمل راه رفتن را انجام دهد! درست همانند آنکه نمی‌دانست ماهی‌های بسیاری دارای شُش بوده و هستند. 💠💠 ❕باز معاندین فضای مجازی ، جهل خود را با طرح اشکال مذکور ، بیش از پیش به ما نمایاندند و نشان دادند ، همانگونه که امام صادق علیه السلام در اوج علم و دانش بوده است ، دشمنان ایشان در نهایت جهل و بیسوادی می باشد . ❕استناد معاند به این کلام امام صادق ع است که فرمود ؛ « تَأَمَّلْ خَلْقَ السَّمَكِ وَ مُشَاكَلَتَهُ لِلْأَمْرِ الَّذِي قُدِّرَ أَنْ يَكُونَ عَلَيْهِ فَإِنَّهُ خُلِقَ غَيْرَ ذِي قَوَائِمَ لِأَنَّهُ لَا يَحْتَاجُ إِلَى الْمَشْيِ إِذْ كَانَ مَسْكَنُهُ الْمَاءَ وَ خُلِقَ غَيْرَ ذِي رِيَةٍ لِأَنَّهُ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَتَنَفَّسَ وَ هُوَ مُنْغَمِسٌ فِي اللُّجَّة وَ جُعِلَتْ لَهُ مَكَانَ الْقَوَائِمِ أَجْنِحَةٌ شِدَادٌ يَضْرِبُ بِهَا فِي جَانِبَيْهِ كَمَا يَضْرِبُ الْمَلَّاحُ بِالْمَجَاذِيفِ مِنْ جَانِبَيِ السَّفِينَة » « در آفرينش ماهى و تناسب، حكمت و تدابير نهفته در آن كه مناسب آن است نيك بنگر. در آفرينش [اين موجود زنده‏] دست و پا نهاده نشده؛ زيرا به راه رفتن نيازى ندارد و جايگاهش آب است. نيز براى آن، شش آفريده نشده؛ چون كه در ميان آب نفس نمى ‏تواند كشد. در مقابل دست و پا، باله‏ هايى سخت و قوى به آن داده شده است و چنان كه قايقران با پارو زدن به پيش ماهى مى‏ رود نيز با حركت دادن اين باله ‏ها آب را به كنار زند و پيش رود » 📚توحید المفضل : ص 123 _ بحار الانوار : ج 3 ص 109 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕ملحد اشکال کرده است که در ماهیان اولیه شش و ریه بوده که مورد فرگشت واقع شده است ، یا در زمان کنونی ، گونه هایی از ماهیان یافت شده اند ، که شش دارند و می تواند در خارج آب نفس بکشند و زنده بمانند ، چنان که در ذیل ، گزارشی از این گونه ها آمده است ؛ 🌐https://b2n.ir/g15370 🌐https://b2n.ir/m27947 ❕یا می گوید گونه ای از ماهیان هستند که می توانند راه بروند ، چنان که در ذیل گزارشی از آنها آمده است ؛ 🌐https://b2n.ir/d23316 ❔حال چگونه امام صادق ع گفته است که ماهیان شش ندارند و توان راه رفتن ندارند ❗️❗️ 👌او اگر به پاسخ گذشته ما به خودش توجه می کرد ؛ 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/13381 ❕که گفتیم برود و اقسام « ال » در ادبیات عرب را بخواند ، این اشکال را مطرح نمی کرد . 👌 « ال » که در کلمه « السمک » وجود دارد ، برای عهد ذهنی است ، یعنی امام صادق ع خطاب به مفضل ، از ماهیانی سخن به میان می آورد که گوینده و شنونده ، نسبت به آنها اطلاع و آگاهی داشته اند ، یعنی همان ماهیانی که شش و دست و پا ندارند و انسانها از منافع آنها استفاده می کنند . ❕امام ع درصدد است از خلقت اسرار آمیز چنین ماهیانی که همگان نسبت به آنها اطلاع دارند ، بر خداشناسی ، استدلال کند . 👌آن دسته از ماهیانی که امروزه کشف شده اند که شش دارند ، یا می توانند راه بروند ، از خطاب امام ع خارج اند ، زیرا این گونه از ماهیان ، از محدوده شناخت مخاطبین امام ع خارج بوده است ، آنچه مورد شناخته مخاطبین امام ع بوده است و « ال » عهد ، در کلمه « السمک » ، بر آن شهادت می داده است ، همان غالب ماهیان است که شش و دست و پا ندارند و افراد بشر از منافع آنها در خوردن و ... استفاده می کرده اند ، امام ع در صدد است با همین شناختی که مخاطبین از ماهیان داشته اند ، آنها را به سوی خداوند راهنمایی کند . ❕مجددا به معاند « ال » عهد را یاد آور می شویم ، که این نوع از « ال » ، دلالت می کند که مدخول «ال» ، نزد متكلّم و مخاطب به واسطه علم قبلى و تصوّر ذهنى آن دو به آن معلوم مى باشد، مثل آيه شريفه ؛ « إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَة » ( «الفتح/ 18» ) 👌كه هم خداوند كه متكلم است و هم مخاطبين مى ‏دانند آن درختى كه در زير آن بيعت واقع شد كدام است ، و آن شجره سمره بود كه در تحت آن بيعت رضوان واقع شد . 📚ترجمه و شرح مغنی الادیب ، ج 1 ص 114 ❕امام صادق ع ، آگاه بر گونه های مختلف ماهیان بوده است ، چنان که خودش فرمود ؛ « من می دانم آنچه در آسمانها و زمین و بهشت ودوزخ است و می دانم آنچه در گذشته بوده و تا روز قیامت خواهد بود » « إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُون‏ » 📚الکافی ، ج 1 ص 260 ❕و ماهیان دریا در مواردی ، پاسخ امامان ع می دادند و عملا تصریح می کردند که تحت امر امامان ع هستند ؛ « فَتَكَلَّمَ بِكَلَامٍ فَاسْتَجَابَ لَهُ حِيتَانُ الْبَحْرِ إِذْ ظَهَرَتْ فِيهِنَّ حُوتَةٌ عَظِيمَةٌ فَقَالَ لَهَا مَا اسْمُكِ فَقَالَتْ اسْمِي نُونٌ » 📚دلائل الامامه : ص 211 ❕با این وجود ، در بحث توحید مفضل به حسب توضیحی که دادیم ، امام صادق ع ، تنها در صدد بود که از طریق ماهیان شناخته شده برای مخاطبین ، بر خداشناسی استدلال کند و « ال » در « السمک » ، برای شناساندن نوع غالب از ماهیان بوده است که مورد عهد و شناخت مخاطبین بوده است ، یعنی ماهیانی که شش ندارند و راه نمی روند . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❔امام صادق: گشاد بودن يقه و داشتن موى بينى نشانه بيمارى جزام است على بن ابراهيم قمى گويد: امام صادق فرمود: گشاد بودن يقه پيراهن و رويش مو در بينى، امان از بيمارى جذام است. سپس فرمود: مگر سخن شاعر را نشنيده‌اى كه گويد:«پيراهنم را نخواهى ديد مگر گشاده گريبان و آستين : عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَلِيٍّ اَلْقُمِّيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ قَالَ: سَعَةُ اَلْجُرُبَّانِ وَ نَبَاتُ اَلشَّعْرِ فِي اَلْأَنْفِ أَمَانٌ مِنَ اَلْجُذَامِ ثُمَّ قَالَ أَمَا سَمِعْتَ قَوْلَ اَلشَّاعِرِ وَ لاَ تَرَى قَمِيصِي إِلاَّوَاسِعَ اَلْجَيْبِ وَ اَلْيَدِ : الکافي ج ۶، ص ۴۷۹ 💠💠 👌ملحدین بیسواد فضای مجازی ، در نقل روایت مذکور ، مرتکب دو اشتباه و تدلیس و بیسوادی شده اند . ❕مدعی شده اند که گشاد بودن یقه و بودن مو در بینی ، نشانه بیماری جذام است ، در حالی که روایت مذکور می گوید این دو مورد امان از بیماری جذام است . 👌و در یک بیسوادی آشکار ، جذام را به غلط « جزام » نوشته اند و این هم شاهدی دیگری بر جهل و بیسوادی این جماعت بیگانه از خداوند می باشد . ❕روایت مذکور چنین است که از امام صادق ع نقل می شود که فرمود ؛ « سَعَةُ الْجُرُبَّانِ وَ نَبَاتُ الشَّعْرِ فِي الْأَنْفِ أَمَانٌ مِنَ الْجُذَامِ ثُمَّ قَالَ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ الشَّاعِر وَ لَا تَرَى قَمِيصِي إِلَّا وَاسِعَ الْجَيْبِ وَ الْيَد » «گشادى‏ گريبان و روييدن مو در بينى مايه ايمنى از جذام است» ، سپس فرمود: «مگر نشنيده ‏اى سخن شاعر را كه گفته است: پيراهن مرا تنها گشاده‏ گريبان و گشاده ‏آستين مى ‏بينى؟». 📚الکافی ج 6 ص 479 ❕در این رابطه ، توجه به نکاتی لازم است ؛ 1⃣روایت مذکور سندا ، ضعیف است ، چنان که علامه مجلسی در ذیل روایت ، متذکر این نکته می شود ؛ « ضعیف علی المشهور » 📚مراه العقول : ج 22 ص 371 ❕در سند آن ، « معلی بن محمد » وجود دارد که نجاشی در مورد او می گوید که مضطرب الحدیث و مذهب بوده است ؛ 📚رجال نجاشی : ص 418 👌و « منصور بن عباس » وجود دارد که او نیز مضطرب الامر بوده است ؛ « کان مضطرب الامر » 📚رجال نجاشی : ص 413 ❕و « علی القمی » ، وجود دارد ، که او نیز مجهول است ؛ 📚زبده المقال من معجم الرجال : ج 2 ص 95 2⃣اگر ضعف سندی آن نیز ، نادیده گرفته شود ، علامه مجلسی در شرح روایت ، تحلیل جالبی دارد و می گوید ؛ « در بيشتر نسخه ‏ها، «سعة الجنب (فراخى پهلو)» آمده است و مقصود از فراخى سينه، يا گشاده‏ رويى و گشاده ‏خويى است و يا اين تعبير، كنايه از شادى و شادمانى است، آن گونه كه در برابر، تنگى سينه، كنايه از اندوه و انديشناكى است؛ چرا كه فراوانى اندوه و انديشه، موادّ سوداوى ‏اى را ايجاد مى‏ كند كه خود، به وجود آورنده جذام ‏اند. در برخى از نسخه ‏ها نيز «سعة الجيب (گشادگى گريبان)» آمده و اين نيز داراى وجهى است؛ چرا كه با وجود فراخى گريبان، بخارهايى كه در بدن است، امكان خارج شدن مى ‏يابند و در بدن، حبس نمى‏ شوند تا خَلطهاى بد را پديد آورند. در برخى از نسخه‏ ها نيز «سعة الجبين (فراخى پيشانى)» آمده و اين نيز به معناى حقيقى و معناى مجازى محتمل است. ❕مقصود از «مويى كه در بينى مى ‏رويد» در اين متن، يا فراوانى خود به خودى موها و يا فراوانى حاصل از نچيدن آنهاست؛ چونان كه روايت شده كه چيدن اين موها، سبب جذام مى‏ شود، زيرا به كمك موهاى بينى، مواد سوداوى از بدن بيرون مى ‏روند، در حالى كه با چيدن اين موها، خروج اين مواد از بدن، كاهش مى‏ یابد. از همين روى است كه غالباً جذام از بينى آغاز مى ‏شود. » « توضيح سعة الجنب بالجيم و النون في أكثر النسخ فالمراد إما سعة خلقه أو كناية عن الفرح و السرور كما أن ضيق الصدر كناية عن الهم و ذلك لأن كثرة الهموم تولد المواد السوداوية المولّدة للجذام و في بعض النسخ بالجيم و الياء المثناة التحتانية و له وجه إذ لا تحتبس البخارات في الجوف فيصير سببا لتولد الأخلاط الردية و في بعضها سعة الجبين و هو أيضا يحتمل الحقيقة و المجاز. و الشعر الذي يكون في الأنف أي كثرة نباته أو عدم نتفه كما ورد أن نتفه يورث الجذام لأن بشعر الأنف تخرج الموادّ السوداويّة و بنتفه يقل خروجه و لذا تبتدئ الجذام غالبا بالأنف » 📚بحار الانوار ج 59 ص 213 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 3⃣این احتمال هم است که امام ع ( در صورتی که ضعف سند نادیده گرفته شود ) ، حکم مذکور را مطابق با طبع مخاطب بیان کرده باشد ، نه آنکه یک حکم عام و کلی را بیان کرده باشد ، یعنی امام ع ، با توجه به آگاهی غیبی که از طبع مخاطب در اختیار داشته است ، می دانسته است که گشادی پیراهن و روییدن مو در بینی برای او ، این فایده را دارد که موجب ایمنی او از بیماری جذام می گردد . ❕ شیخ صدوق در رابطه با روایات طبی ، تحلیل صحیح و متینی را ارائه می دهد و می گوید ؛ « عقیده شیعه درباره اخبار و احادیثی که درباره طب رسیده آن است که این احادیث بر چند گونه اند ؛ 1_ برخی از آنها با نظر به آب و هوای مکه و مدینه گفته شده اند و به کار بستن آنها در دیگر شرایط آب و هوایی درست نیست . 2 _ در برخی از آنها معصوم علیه السلام بر پایه آنچه از حال و طبع سوال کننده می دانسته پاسخ داده و از همان موضع فراتر نرفته است ، چه این که امام بیش از آن شخص به طبع وی آگاهی داشته است . 3_ برخی از آنها را مخالفان با هدف زشت نمایاندن چهره مذهب در نگاه مردم در میان احادیث گنجانده اند . 4_ در برخی از آنها سهوی از راوی حدیث سر زده است . 5 _ در برخی از آنها بخشی از حدیث حفظ شده و بخشی دیگر فراموش شده است . « اعتقادنا في الأخبار الواردة في الطب أنّها على وجوه: منها: ما قيل على هواء مكّة و المدينة، فلا يجوز استعماله في سائر الأهوية و منها: ما اخبر به العالم- عليه السّلام- على ما عرف من طبع السائل و لم يتعد موضعه، إذ كان أعرف بطبعه منه.و منها: ما دلّسه المخالفون في الكتب لتقبيح صورة المذهب عند الناس.و منها: ما وقع فيه سهو من ناقله و منها: ما حفظ بعضه و نسي بعضه. » 📚اعتقادات الامامیه : ص 115 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
❕یکی از کانالهای ملحد که شدیدا بغض امیر مومنان علیه السلام را به دل دارد ، به مناسبت میلاد علی ع ، اشکالاتی را در مورد ایشان مطرح کرده است ؛ 1⃣می گوید علی ع در برابر تعرض به فاطمه س ، هیچ دفاعی انجام نداد و این مذمتی در مورد علی ع تلقی می شود ، در ذیل پاسخش را داده ایم ؛ 💠 https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2309 💠 https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2310 2⃣می گوید علی ع ، تنها هفت روز پس از شهادت فاطمه س ، ازدواج مجدد کرد ، در ذیل پاسخش را داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/4717 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2341 3⃣می گوید علی ع در یک روز ، هفتصد تن از بنی قریظه را گردن زد ، در ذیل پاسخش را داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1789 4⃣می گوید علی ع ، مشاور عمر در تجاوز به ایران بوده است ، در ذیل پاسخش را داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/637 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2815 5⃣می گوید علی ع ، یارانش را به صرف انتقاد آنها ، مورد قتل و کشتار قرار داد ، در ذیل پاسخش را داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3381 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/466 6⃣می گوید علی ع ، زنان را ناقص العقل می دانست ، در ذیل پاسخش را داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1954 7⃣به دروغ ابن ملجم مرادی را از شیعیان و پیروان علی ع معرفی می کند ، در ذیل در مورد شرح حال قاتل امام علی ع ، توضیحات کافی را داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2117 ❕در ذیل در مورد وضعیت کسانی که دشمن علی ع هستند ، توضیحات کافی را داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1368
🤔 ❔توهين و بى ادبى امام هفتم شيعيان به پدر يكى از يارانش معمر بن خلاد روايت مى‌كند كه: ابا الحسن(امام كاظم) خانه‌اى خريدارى كرده و به يكى از دوستان خود امر فرمودند تا بدانجا منتقل شود و فرمودند: «خانه‌ات تنگ است.» پس آن دوست گفت: اين خانه را پدرم ساخته است، امام كاظم فرمودند:«اگر پدرت احمق بود تو نيز مى‌بايست مانند او باشى؟» : بحارالانوار ج ٧٣، ص ١٥٢ لينك صفحه كتاب وضعيت حديث: الحديث الثاني : صحيح. : مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول نویسنده : العلامة المجلسي ج: ٢٢ ص ٤٣٦ ❗️❗️ 💠💠 👌متن عربی روایت چنین است که معمر بن خلاد می گوید ؛ « إِنَّ أَبَا الْحَسَنِ ع اشْتَرَى دَاراً وَ أَمَرَ مَوْلًى لَهُ أَنْ يَتَحَوَّلَ إِلَيْهَا وَ قَالَ إِنَّ مَنْزِلَكَ ضَيِّقٌ فَقَالَ قَدْ أَحْدَثَ هَذِهِ الدَّارَ أَبِي فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع إِنْ كَانَ أَبُوكَ أَحْمَقَ يَنْبَغِي أَنْ تَكُونَ مِثْلَه‏ » 📚الکافی ج 6 ص 525 ❕مطابق این روایت ، امام عليه السلام براى يكى از موالى خود، خانه‏ اى خريد و از او خواست كه به آن جا نقل مكان كند و فرمود ؛ «خانه تو كوچك است»؛ اما با كمال تعجب، وى با اين بهانه كه اين خانه را پدرم برايم ساخته است، از رفتن به منزل جديد اعلام امتناع كرد! و امام عليه السلام در پاسخ وى فرمودند: «اگر پدر تو نابخردى كرده است، تو هم بايد مثل او باشى؟!». ❕در توضیح روایت ، توجه به نکاتی لازم است ؛ 1⃣معاند بیسواد گمان کرده است که چون راوی ، روایت را از حضرت « ابوالحسن ع » ، نقل می کند ، پس مقصود امام کاظم ع است ، در حالی که « کنیه ابوالحسن » ، به امام رضا ع نیز اطلاق می شود ، چنان که از امام کاظم ع نقل است ؛ « پيوسته فرزند پسنديده خود را رضا مى ‏ناميد و مى ‏فرمود كه بخوانيد فرزند مرا رضا و گفتم به فرزند خود رضا، و 👈چون با آن حضرت خطاب مى‏ كرد آن حضرت را ابو الحسن مى‏ ناميد. 👉 » « يُسَمِّي وَلَدَهُ عَلِيّاً ع الرِّضَا وَ كَانَ يَقُولُ ادْعُوا إِلَيَّ وَلَدِيَ الرِّضَا وَ قُلْتُ لِوَلَدِيَ الرِّضَا وَ قَالَ لِي وَلَدِيَ الرِّضَا وَ إِذَا خَاطَبَهُ قَالَ يَا أَبَا الْحَسَن‏ » 📚عیون الاخبار ج 1 ص 14 👌بنابراین از امام رضا ع نیز با کنیه « ابوالحسن » یاد می شود ، و در روایت مورد استناد معاند ، مقصود از « ابو الحسن » ، امام رضا ع است که معاند بیسواد گمان کرده است ، امام کاظم ع است ، زیرا راوی روایت « معمر بن خلاد » ، است که او از اصحاب امام رضا ع بوده است و روایاتی که او نقل کرده است ، از امام رضا ع بوده است ؛ « ثقه ، روی عن الرضا ع » 📚رجال نجاشی ، ص 421 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 2⃣بیسوادی دوم ملحد در مفهوم کلمه « احمق » است . این کلمه امروزه در فارسی ، توهین تلقی می شود ، اما در زبان عربی به مانند فارسی ، توهین محسوب نمی شود ، چرا که در لغت عرب ، به کسی که کار عاقلانه انجام نمی دهد ، احمق گفته می شود ، چنان که ابن منظور ، لغت شناس معروف ، متذکر این نکته می شود ؛ 📚لسان العرب ج 10 ص 67 « الحمق : ضد العقل » 👌در روایتی نیز ، ویژگی هایی برای احمق بیان شده که نشان می دهد که احمق از انجام کار عاقلانه و حکیمانه ، عاجز است ، چنان که امام صادق ع فرمود ؛ « امّا احمق، تو را به خيرى راهنمايى نمى ‏كند، و گرچه خود را رنجه و خسته كند، انتظار آن كه بدى را از تو دور كند، از او نمى‏ رود و چه ‏بسا بخواهد به تو سودى برساند، امّا به تو ضرر بزند » « و أمَّا الأَحمَقُ فَإِنَّهُ لا يُشيرُ عَلَيكَ بِخَيرٍ، و لا يُرجى لِصَرفِ السّوءِ عَنكَ و لَو أجهَدَ نَفسَهُ، و رُبَّما أرادَ مَنفَعَتَكَ فَضَرَّكَ » 📚الکافی ج 2 ص 376 ❕بر این اساس ، در روایت مذکور ، امام رضا ع یاد آور می شود که اگر پدرت احمق باشد ، یعنی کسی باشد که کار عاقلانه و حکیمانه انجام نمی دهد ، آیا تو هم باید کار او را تکرار کنی ❗️ 👌چرا که در صورتی که شرایط برای زندگی کردن در منزل بزرگ مهیا است ، در تنگنا قرار دادن خود و خانواده و زندگی سخت در خانه محقر و کوچک ، معقول و حکیمانه نیست ، چنان که در روایت دیگر آمده است ؛ « مِن شَقاءِ العَيشِ ضيقُ المَنزل‏ » « كوچك بودن خانه، از شقاوت زندگى است » 📚وسائل الشیعه ج 5 ص 302 ❕پدر ، موالی امام رضا ع ، در عین وسعت مال مثلا ، خود و خانواده خود را به سختی و تنگنا انداخته بود ، و در منزلی کوچک زندگی می کرد که گنجایش آنها را نداشت ، امام ع فرمود که کار او عاقلانه و حکیمانه نبوده است ، و اگر او چنین عملکرد غیر حکیمانه ای را انجام داده است ، شایسته نیست که فرزندش هم ادامه دهنده کار او باشد . بنابراین هیچ توهینی در کلام مذکور نمی باشد . 3⃣به فرض هم که معاند بیسواد ، اصرار داشته باشد که استفاده از کلمه احمق ، توهین و بدگویی محسوب می شود ، باز می گوییم ، بدگویی همه جا بد نیست ، الان ما از معاند شبهه افکن با تعابیری چون بیسواد ، یا مفت خور ، یا جیره خوار ، یاد می کنیم ، چرا که افراد بدعت گذار و گمراه کننده مردم و دروغگو ، احترامی ندارند که ما بخواهیم آن را رعایت کنیم ، بلکه باید با آنها با تعابیری حقیرانه یاد کنیم تا تنبیهی بر عملکرد ناصواب آنها باشد ، چنان که در ذیل توضیح داده ایم ؛ ?https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2844 ❕امام رضا ع هم می دانست که پدر آن موالی ، فردی گمراه و مخالف حق بوده است که احترامی نداشته است ، لذا از تعبیر احمق در مورد او استفاده کرده است ، چنان که علامه مجلسی متذکر این نکته می شود ؛ 📚مراه العقول ، ج 22 ص 436 : « يمكن أن يكون أبوه مخالفا غير محترم، فلا يحرم غيبته » @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌سخنران در کلیپ مورد استناد معاند می گوید فرزندان علی ع تا سی تا نوشته اند ، معاند دروغگو نوشته است همسران علی ع را تا سی تن گفته اند ❗️ ❕او اشکال کرده است مگر علی ع ، در شبانه روز هزار رکعت نماز نمی خواند ، با این حال چگونه فرصت می کرد که به نیازمندان رسیدگی کند ، یا نسل خود را گسترش دهد ❗️در ذیل پاسخ این اشکال را داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1403
👌معاند که کپی کننده شبهات وهابیت است ، شبهه تکراری را باز نشر کرده است که امام باقر ع در حال روزه ، آدامس می جویده است و اشکال کرده است که ایشان چگونه امامی است که نمی دانسته است که آدامس جویدن مبطل روزه است ❗️در ذیل پاسخش را داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/159
🤔 ❔مشكل ضماير در قرآن و سر درگمى مفسرين در طول تاريخ همانطور كه ميدانيد ضمایر در متن قرآن مرتب تغییر میکند و اين موضوع يكى از بزرگترين مشكلات مفسرين در طول تاريخ بوده است. گاهی الله به صورت سوم شخص مفرد (او) به کار رفته است و گاهی ناگهان دوباره به شکل اول شخص جمع(ما) ظاهر میشود. گاهی در یک‌ جمله مشخص الله هم اول شخص جمع است و هم سوم شخص مفرد. اگر این "ما" را نه الله بلکه نویسنده این سطور فرض کنیم، این آشفتگی تا حدی توضیح داده خواهد شد. میتوان گفت که در اغلب موارد اول شخص جمع (ما) نویسندگان است و نه الله ❗️❗️ 💠💠 👌در این شکی نیست که قرآن کریم ، فرو فرستاده شده از جانب خداوند حکیم و رحمان و رحیم و یکتا و بی نظیر است ، چنان که خودش می فرماید ؛ «تَنْزِيلُ الْكِتابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ» « «فرو فرستادن اين كتاب كه هيچ شكّى در آن نيست از سوى پروردگار جهانيان است». ( سجده 2 ) ، «تَنْزِيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ». « این کتاب نازل شده از سوی الله ، خدای شکست ناپذیر و داناست » ( غافر 2 ) ، «تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» ، « این کتاب نازل شده از سوی خدای رحمان و رحیم است » ( فصلت 2 ) ، «تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ». « این کتاب نازل شده از سوی خداوند حکیم و ستوده است » ( فصلت 42 ) ، «تَنْزِيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ». « این کتاب نازل شده الله شکست ناپذیر و حکیم است » ( جاثیه 2 ) و ... ❕راوی از از امام صادق عليه السلام پرسید ؛ « اى فرزند پيامبر خدا! در باره قرآن، چه مى‏ گويى؟ فرمود: «آن، كلام الله و سخن الله و كتاب الله و وحى الله و فرو فرستاده اوست. كتاب استوارى است كه از پيشِ رو و از پشتِ سرش، باطل بِدان راه نمى‏ يابد، و فرو فرستاده از جانب فرزانه ستودنى است». « سَأَلتُ الصّادِقَ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ عليه السلام فَقُلتُ لَهُ: يَابنَ رَسولِ اللَّهِ، ما تَقولُ فِي القُرآنِ؟ فَقالَ: هُوَ كَلامُ اللَّهِ، وقَولُ اللَّهِ، وكِتابُ اللَّهِ، ووَحيُ اللَّهِ وتَنزيلُهُ، وهُوَ الكِتابُ العَزيزُ الَّذي لا يَأتيهِ الباطِلُ مِن بَينِ يَدَيهِ ولا مِن خَلفِهِ، تَنزيلٌ مِن حَكيمٍ حَميدٍ. » 📚امالی صدوق ؛ ص 545 _ بحار الانوار ج 89 ص 117 ❕حال معاند اشکال کرده است که اگر قرآن ، فرو فرستاده از سوی خداوند است ، چرا در آیاتی از خداوند تعبیر به « هو » « او » کرده است ، و در آیاتی تعبیر به جمع و مثلا « نحن » ، یا « انا » کرده است ❗️ 👌او توجه ندارد که ؛ 1⃣در مواردی که از خداوند در قرآن با تعبیر « هو » « او » به صورت ضمیر غایب یاد می شود ، این استفاده از ضمیر مفرد غائب ( هو) ، برای خداوند که از مفهوم مبهمی حکایت می کند ، در واقع رمز و اشاره ای به این واقعیت است که ذات مقدس و نامحدود او در نهایت خفاء است و از دسترس افکار محدود انسان ها بیرون ، هرچند آثار او آن چنان جهان را پر کرده که از همه چیز ظاهر تر و آشکار تر است چنان که می فرماید ؛ « به زودی نشانه های خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان می دهیم تا آشکار گردد که او حق است» ( فصلت 53 ) 📚تفسیر نمونه ؛ ج 27 ص 432 ❕بر همین اساس ، پیامبر گرامی در دعای خویش فرمود ؛ « يا مَن لا يَعلَمُ ما هُوَ إِلّا هُو » « ای آن که کسی نمی داند ، او چیست ، جز خودش » 📚عوالی اللآلی ، ج 4 ص 132 ❕در نقل دیگر فرمود ؛ « كسى به حقيقت معرفت او نمى ‏رسد». گفته شد: حتّى شما، اى پيامبر خدا؟ فرمود: «حتّى من ، خدا، والاتر و بزرگ‏تر از آن است كه كسى بر حقيقتِ معرفت او دست يابد». « لا يَبلُغُ أَحدٌ كُنهَ مَعرِفَتِهِ. فَقيلَ: ولا أَنتَ يا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ: ولا أَنَا، اللّهُ أَعلى و أَجَلُّ أَن يَطَّلِعَ أَحدٌ عَلى كُنهِ مَعرِفَتِهِ » 📚همان منبع ❕لذا امام باقر عليه السلام درباره آيه: «بگو: او خداى يگانه است» فرمود ؛ «هُوَ (او)»، نامى پوشيده است كه [با آن‏] به غايبى اشاره شده و «هاء»، آگاهى دادن به معنايى ثابت و «واو»، اشاره به پنهان ماندن از حواس ( انسان ) است‏ » «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» «هُوَ» اسمٌ مُكَنَّى مُشارٌ إِلى غائِبٍ، فَالهاءُ تَنبيهٌ عَلى مَعنَى ثابِتٍ، وَالواوُ إِشارَةٌ إِلَى الغائِبِ عَنِ الحَواس‏ » 📚توحید صدوق : ص 88 2⃣در مواردی که از خداوند ، با تعبیر جمع یاد شده است ؛ « انا ، نحن و ... » ، این جمع آمدن برای فهماندن سه نکته است ؛ 🔸الف ؛ اشخاص بزرگ، گاهى به هنگام سخن گفتن از خويشتن ضمير «جمع» به كار مى ‏برند تا مخاطب به قدرت و عظمت متكلم پى ببرد و بفهمد كه موضوع سخن و گوينده آن اهميت زيادى دارد يعنى، سزاوار نيست كه از جانب مخاطب توجهى به آن نشود بلكه شايسته است او به طوردقيق موضوع را بررسى و تحليل بكند تا به حقيقت موضوع و اهداف آن نايل آيد . 🔸 👇
🔸ادامه 👇 👌شیخ طوسی به این نکته تصریح کرده و می گوید که گاه ، از یک نفر تعبیر به جمع آورده می شود به جهت بزرگی و والا بودن جایگاه گوینده ؛ « قد يعبر عن الواحد بلفظ الجمع إذا كان معظماً عالي الذكر قال تعالى «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» 📚التبيان في تفسير القرآن : ج ‏3، ص: 562 2⃣خداوند فرشتگانی دارد که ماموران امر او در تدبیر عالم هستند ، چنان که می فرماید ؛ « ( سوگند به فرشتگانی که ) امور را تدبیر می کنند » ( نازعات 5) ❕گروهى از فرشتگان حاملان عرشند (حاقه- 17) و گروهى فرشتگان قبض ارواحند (اعراف- 37) ، و گروهى مراقبان اعمال بشرند (سوره انفطار- 10 تا 13). و گروهى حافظان انسان از خطرات و حوادثند (انعام- 61) ، و گروهى مامور عذاب و مجازات اقوام سركشند (هود- 77) و گروهى امدادگران الهى نسبت به مؤمنان در جنگها هستند (احزاب- 9) و گروهى مبلغان وحى و آورندگان كتب آسمانى براى انبياء مى ‏باشند (نحل- 2) ❕خداوند در مواردی ، از خود به صورت جمع یاد می کند ، از این جهت که عظمت و قدرت خود را بیشتر نشان دهد ، زيرا بزرگان هنگامى كه از خود سخن مى ‏گويند نه فقط از خود كه از مامورانشان نيز خبر مى‏ دهند، و اين كنايه از قدرت و عظمت و وجود فرمانبردارانى در مقابل اوامر است . ❕مثلا فرشتگانی هستند که ماموران ثبت اعمالند ، چنان که خداوند می فرماید ؛ « َ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ _ كِراماً كاتِبِينَ _ يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ » « و بدون شك نگاهبانانى بر شما گمارده شده - والا مقام و نويسنده (اعمال نيك و بد شما)- آنها مى‏ دانند شما چه مى‏ كنيد. » ( انفطار 10 _ 11 _12 ) ❕از آنجایی که این فرشتگان به امر الهی ، اعمال را می نویسند ، خداوند در آیه دیگر ، نوشتن اعمال را به خودش نسبت داده و به صیغه جمع می آورد تا بیان کننده عملکرد فرستگان نیز باشد و می فرماید ؛ « فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ كاتِبُونَ » « هر كس چيزى از اعمال صالح را بجا آورد در حالى كه ايمان داشته باشد، كوششهاى او ناسپاسى نخواهد شد، و ما تمام اعمال آنها را مى‏ نويسيم (تا دقيقا همه پاداش داده شود). » ( انبیاء 94 ) 👌این دو وجه بیان شده ، در تفسیر نمونه ، مورد توجه قرار گرفته و می نویسد ؛ « تعبير به صيغه جمع در مورد خداوند با اينكه ذات پاك او از هر جهت يگانه و يكتا است براى اشاره به عظمت مقام او است و اينكه همواره مامورينى سر بر فرمان او دارند، و در اطاعت امرش آماده و حاضرند، و در واقع سخن تنها از او نيست، بلكه از او است و آن همه ماموران مطيعش » 📚تفسير نمونه : ج ‏8 ص 327 3⃣در مواردی نیز از خداوند با عنوان جمع یاد کرده است ، از این جنبه که خداوند ، اولیاء و دوستانش را در نظر گرفته و به همین جهت از خود با تعبیر جمع ، یاد کرده است . ❕مثلا خداوند می فرماید ؛ « فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُم‏ » « «پس چون ما را به خشم آوردند، آنان را به سختى، كيفر داديم» ( زخرف 55 ) 👌امام صادق ع ، در تفسیر آیه شریفه فرمود ؛ « خداى عز و جل، همچون به خشم آمدن ما به خشم نمى‏ آيد؛ بلكه او دوستانى براى خود آفريده كه خشمگين مى ‏شوند و خشنود مى‏ گردند، و آنها آفريدگان و پرورده ‏شدگان هستند و خدا، خشنودى آنها را خشنودى خود و خشم آنها را خشم خود دانسته است؛ چرا كه آنها را دعوت كنندگان به سوى خود و راه‏نمايان بر خود قرار داده است و از اين روست كه چنين مقامى دارند ... » « إنَّ اللَّهَ عز و جل لا يَأسَفُ كَأَسَفِنا، ولكِنَّهُ خَلَقَ أولياءَ لِنَفسِهِ يَأسَفونَ ويَرضَونَ وهُم مَخلوقونَ مَربوبونَ، فَجَعَلَ رِضاهُم رِضا نَفسِهِ وسَخَطَهُم سَخَطَ نَفسِهِ؛ لِأَنَّهُ جَعَلَهُمُ الدُّعاةَ إِلَيهِ والأَدِلّاءَ عَلَيهِ، فَلِذلِكَ صاروا كَذلِكَ » 📚الکافی ، ج 1 ص 144 ❕بنابراین از آنجایی که ظلم به اولياى خداوند ظلم به خداوند است ، خداوند اولياء خودش را در نظر گرفته و به همين جهت جمع آورده است . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
❕ما در سالهای گذشته در پاسخی ، پیرامون شهادت خزیمه بن ثابت به نفع پیامبر گرامی از منابع اهلسنت یاد آور شدیم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/571 « پيامبر اكرم اسبى از سواء بن قيس محاربى خريدارى كرده بود. سواء معامله را انكار كرد. خزيمة بن ثابت به نفع پيامبر گواهى داد. پيامبر اکرم فرمود با اين كه در جريان معامله حضور نداشتى چگونه شهادت دادى؟ عرض كرد: ما در (مسائل بسيار مهم‏ترى مانند) وحى الهى تو را تصديق كرديم و مى‏ دانيم جز حق نمى‏ گويى (چگونه در موضوع كوچكى گواهى به صدق تو ندهيم؟) رسول خدا فرمود ؛ هركس خزيمه به نفع يا زيان او گواهى دهد همان يك شهادت او كافى است.» 📚اسد الغابه : ج 2 ص 114 👌و گفتیم که نقل مورخین تصریح ندارد که پیامبر گرامی به خاطر شهادت نادیده خزیمه ، اختلافی که بین ایشان و دیگری ایجاد شده بود را به نفع خود اعلام کردند . اشتباه از اینجا ناشی شده است که گمان شده پیامبر بر اساس شهادت خزیمه ، جریان مذکور را به نفع خود خاتمه دادند ، در حالی که چنین چیزی در نقل های مذکور تصریح نشده است . ❕این نقل در روایات شیعه نیز آمده است ، اما در هیچ کدام تصریح نشده است که پیامبر گرامی به خاطر شهادت خزیمه ، آن اسب را به نفع خود ، محسوب کرده باشد ؛ 📚الفقیه ج 3 ص 108 _ الکافی ج 7 ص 401 ❕پیامبر گرامی ، دو اسب به نامهای « مرتجز » و « سکب » داشت ؛ 📚حیاه القلوب ، ج 3 ص 271 👌که اسب مرتجز ، در جنگ صفین ، مورد استفاده علی ع ، واقع شد ؛ « رکب علی ، فرسه الذی کان لرسول الله ، و کان یقال له المرتجز » 📚وقعه الصفین ، ص 403 ❕مطابق برخی از نقلها ، امام حسین ع نیز در کربلا ، از این اسب استفاده کرده است ؛ « ان الحسین دعا بفرس رسول الله المرتجز فرکبه » 📚بحار الانوار ج 45 ص 11 👌معاند به دروغ مدعی شده است که در روایت کافی شریف آمده است که نام اسب مورد اختلاف بین پیامبر و اعرابی ، مرتجز بوده است ، و این که این نقلها می گوید مرتجز به علی و حسین علیهما السلام رسیده است ، و مرتجز اسب پیامبر بوده است ، این یعنی بر خلاف ادعای ما ، پیامبر آن اسب را به نفع خود ، مصادره کرده است . ❕در حالی که هیچ دلیل معتبری وجود ندارد که مرتجز ، همان اسب اختلافی باشد و در روایت کافی نیز تنها از یک اسب سخن به میان آمده است نه آنکه گفته باشد که آن اسب ، مرتجز باشد ؛ « ان اعرابیا اتی بفرس ...» 📚الکافی ج 7 ص 401 👌به معاند یاد می دهیم که تو باید در پاسخ ما ، به کلام ابن شهر آشوب استناد می کردی ( نه آنکه به دروغ به کتاب کافی استناد کنی ) ، چرا که ابن شهر آشوب معتقد است که « مرتجز » همان اسب اختلافی است که ذو الشهادتین به نفع پیامبر حکم داد ؛ « المرتجز و هو المشتری من الاعرابی الذی شهد فیه خزیمه » 📚مناقب ابن شهر آشوب ، ج 1 ص 169 ❕که اگر معاند به این نقل استناد می کرد ، ما پاسخ می دادیم که این نقل برداشت شخصی ابن شهر آشوب است و روایت نیست که برای ما حجت باشد ، علاوه آنکه اگر روایت هم باشد ، ابن شهر آشوب هیچ سندی برای آن ارائه نمی دهد ، نقل بدون سند ابن شهر آشوب که در کتابهای دیگر نیز موید ندارد ، برای ما قابل اعتماد نیست . 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕ما در ادامه پاسخ سالهای گذشته گفته بودیم ؛ « اگر هم بپذیریم که پیامبر گرامی بر اساس شهادت خزیمه جریان مذکور را به نفع خود خاتمه دادند باز هم اشکالی مطرح نمی شود ، زیرا این خاتمه دادن از این جهت بوده است که خزیمه به عنوان قاضی و بر اساس علم خودش حکم به حقدار بودن پیامبر گرامی کرده است و بر این مطلب شهادت داده است و روشن است که قاضی می تواند بر اساس علم قطعی خود بدون آنکه بینه ای ارائه شود ، نسبت به مطلبی حکم کند » 📚وسائل الشیعه : ج 27 ص 274 باب 18 ❕معاند در پاسخ گفته است که استناد ما به روایتی در مورد علی ع است و ارتباطی با جریان مذکور ندارد ❗️ 👌او این قدر سواد ندارد که استناد ما به « باب » وسائل الشیعه بوده است ، نه یک روایت خاص . عنوان باب آن است که قاضی می تواند بدون نیاز به بینه و شهود ، مطابق با علم خودش حکم کند ؛ « باب ان القاضی ان یحکم بعلمه من غیر بینه » ❕اتفاقا شیخ حر عاملی ، همان جریان خزیمه را در حدیث سوم از باب ، به عنوان آنکه قاضی می تواند بدون نیاز به بینه و بر اساس علم خود حکم کند ، نقل می کند . 👌چنان که میرزای نوری در مستدرک الوسائل ، در همان عنوان باب وسائل الشیعه ، جریان خزیمه را از دو کتاب « اختصاص شیخ مفید » ، و الفقیه ، شیخ صدوق » ، به عنوان این که قاضی می تواند ، مطابق با علم خود و بدون نیاز به بینه حکم کند ، می آورد ؛ 📚مستدرک الوسائل ، ج 17 ص 381 باب 14 ❕بنابراین اگر سخن ابن شهر آشوب را هم بپذیریم ، باز هم با توجه به قضاوت بر اساس علم قاضی ، به ملکیت درآمدن اسب مذکور ، هیچ محذور شرعی و عقلایی ندارد . 👌معاند در پایان اشکال کرده است که علم قاضی باید از شواهد و قرائن باشد ، نه تمایلات و تعصبات ❗️ ❕ما هم این سخن را تصدیق می کنیم و می گوییم علم خزیمه بن ثابت بر اساس قرائن و شواهد قطعی بوده است ، چرا که قرآن با صراحت تصریح می کند که تمام اقوال و سخنان و عملکرد پیامبر ، برخواسته از تعالیم وحیانی است ، و چنین فردی ، هیچگاه به دروغ ادعای چیزی را نمی کند ، چنان که خداوند می فرماید ؛ «وَما یَنْطِقُ عَنِ الهَوی * إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحی » ( نجم4 _3) «پیامبر از روی هوای نفس سخن نمی گوید، بلکه گفتار او وحی الهی است که به او می ‌رسد». ❕یا در جای دیگر قرآن خطاب به پیامبر گرامی می فرماید ؛ « تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری» ( قلم 4 ) و می فرماید ؛ « برای شما در زندگی رسول خدا سر مشقی نیکویی است» (احزاب21 ) ❕چنین پیامبری که در اوج کمالات اخلاقی و اسوه و الگوی همگان است ، هیچ گاه اصول اخلاقی را زیر پای نمی گذارد ، و به دروغ ادعای چیزی را نمی کند ، خزیمه بن ثابت ، به حسب این قرائن و شواهد ، علم قطعی برایش حاصل شد که حق با پیامبر است و پیامبر اسلام در ادعای خود صادق است ، لذا به نفع پیامبر گرامی اسلام حکم داد . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❔امام على يك قاضى عادل يا يك داعشى جنايتكار و خونخوار؟؟؟ عربى باديه نشين نزد پيامبر آمد و از او هفتاد درهم بهاى شترى را كه به او فروخته بود مطالبه كرد، رسول الله فرمود: آنرا پرداخته‌ام، مرد عرب گفت: كسى را بين من و خود حاكم قرار ده تا ميان ما داورى كند مردى از قريش وارد شد، رسول الله بدو فرمود: ميان ما داورى كن، وى به مرد عرب گفت: چه ادعايى نسبت به رسول الله دارى؟ گفت: هفتاد درهم پول شترى را كه به او فروخته‌ام... ❗️❗️ 💠💠 👌در موضوعی که معاند مطرح کرده است ، دو نقل وجود دارد که شیخ بزرگوار ، صدوق ، آنها را نقل می کند ، در نقلی آمده است ؛ « مردى اعرابى (بيابانى) نزد رسول خدا آمد و ادّعا كرد كه هفتاد درهم قيمت ناقه‏ اى (ماده شتر) كه به ايشان فروخته طلبكار است. رسول خدا فرمود: من همه قيمت را به تو پرداختم .... رسول خدا ص فرمود: سوگند كه با اين مرد، داورى به نزد ديگرى برم تا به حكم خداوند عزّ و جلّ ميان ما داورى نمايد، پس به نزد علىّ بن ابى طالب آمد در حالى كه اعرابى همراه وى بود، على ع پرسيد: اى فرستاده خدا شما را چه شده كه به اينجا آمده ‏ايد؟ فرمود: اى ابا الحسن ميان من و اين اعرابى داور شو، على ع از آن مرد پرسيد: ادّعاى تو چيست؟ مرد گفت: هفتاد درهم قيمت ماده شترى كه باو فروخته ‏ام، على از رسول خدا (ص) سؤال كرد چه مى‏ فرمائيد؟ آن حضرت پاسخ داد من تمام قيمت ناقه را به او يك جا پرداخته ‏ام، على گفت: اى مرد رسول خدا راست مى‏ گويد؟ گفت: نه، چيزى از قيمت بمن نپرداخته است، در اين هنگام على ع دست برد و شمشير خود را بيرون كشيد و گردن آن مرد را بيافكند، رسول خدا (ص) پرسيد: يا على چرا چنين كردى؟ عرض كرد يا رسول اللَّه ما تو را به امر و نهى و بهشت و دوزخ و ثواب و عقاب و وحى خداوند تصديق كرده ‏ايم چگونه در پرداخت هفتاد درهم قيمت شتر اين مرد بيابانى تصديق نكنيم، و من از اين جهت او را كشتم كه پرسيدم آيا رسول خدا آنچه گفت راست مى‏ گويد؟ او پاسخ داد نه، چيزى بمن نداده است ...» «فَقَالَ عَلِيٌّ ع يَا أَعْرَابِيُّ مَا تَدَّعِي عَلَى رَسُولِ اللَّهِ قَالَ سَبْعِينَ دِرْهَماً ثَمَنَ نَاقَةٍ بِعْتُهَا مِنْهُ فَقَالَ مَا تَقُولُ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ قَدْ أَوْفَيْتُهُ ثَمَنَهَا فَقَالَ يَا أَعْرَابِيُّ أَ صَدَقَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِيمَا قَالَ قَالَ لَا مَا أَوْفَانِي شَيْئاً فَأَخْرَجَ عَلِيٌّ ع سَيْفَهُ فَضَرَبَ عُنُقَهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِمَ فَعَلْتَ يَا عَلِيُّ ذَلِكَ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ نَحْنُ نُصَدِّقُكَ عَلَى أَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْيِهِ وَ عَلَى أَمْرِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ الثَّوَابِ وَ الْعِقَابِ وَ وَحْيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا نُصَدِّقُكَ فِي ثَمَنِ نَاقَةِ هَذَا الْأَعْرَابِيِّ وَ إِنِّي قَتَلْتُهُ لِأَنَّهُ كَذَّبَكَ لَمَّا قُلْتُ لَهُ أَ صَدَقَ رَسُولُ اللَّهِ فِيمَا قَالَ فَقَالَ لا ... » 📚الفقیه ج 3 ص 105 _ الانتصار ، ص 238 _ امالی صدوق ، ص 91 ❕در نقل دیگری ابن عباس می گوید ؛ « رسول خدا از منزل عائشه بيرون شد و با مردى اعرابى روبرو گشت كه با او ماده شترى بود و گفت: اى محمّد اين ناقه را از من مى ‏خرى؟ حضرت فرمود: آرى، به چند مى‏ فروشى؟ گفت: به دويست درهم، حضرت فرمود: ارزش آن زيادتر است، همچنان مى ‏گفتند تا حضرت آن را به چهار صد درهم خريدارى كرد، و چون رسول خدا تمام مبلغ را يك جا پرداخت اعرابى وجه را دريافت كرده مهار ناقه را كشيد و گفت: ناقه و قيمت هر دو از من است و اگر محمّد ادّعايى دارد اقامه بيّنه كند و شاهد بياورد .... على ع در اين هنگام رو به رسول خدا (ص) مى‏ آمد، رسول خدا (ص) از اعرابى پرسيد به داورى اين جوان راضى هستى؟ گفت: آرى، چون على (ع) رسيد رسول خدا (ص) فرمود: يا ابا الحسن ميان من و اين مرد داورى بنما، گفت: شما بگوئيد مطلب چيست؟ رسول خدا (ص) فرمود: اين‏ ناقه از من شده است و درهم‏ها از اين مرد، اعرابى گفت: نه، بلكه هر دو از آن من است و اگر محمّد ادّعايى دارد بيّنه و شاهد بياورد، على رو به اعرابى كرده و گفت : اى مرد مهار ناقه را رها كن و به رسولش بسپار، اعرابى گفت: چنين كارى نخواهم كرد تا زمانى كه دليل بياورد و اقامه بيّنه كند، ابن عبّاس گفت: در اين هنگام على به خانه رفت و شمشير بدست بيرون شد و به اعرابى گفت: ناقه را رها كن و به پيغمبر بسپار، اعرابى امتناع كرد و گفت: بايد اقامه شهادت و بيّنه كند، پس على ضربتى بر او كوفت كه حجازيان گفتند: سرش پريد و كوفيان گفتند: عضوى از اعضايش بريد، رسول خدا از على پرسيد چه تو را بر آن داشت كه با او چنين كردى؟ گفت: اى رسول خدا ما تو را در وحى الهى تصديق كرده ‏ايم چگونه در چهار صد درهم تصديق ننمائيم » 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 «فَقَالَ عَلِيٌّ ع خَلِّ بَيْنَ النَّاقَةِ وَ بَيْنَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ الْأَعْرَابِيُّ مَا كُنْتُ بِالَّذِي أَفْعَلُ أَوْ يُقِيمَ الْبَيِّنَةَ ، قَالَ فَدَخَلَ عَلِيٌّ ع مَنْزِلَهُ فَاشْتَمَلَ عَلَى قَائِمِ سَيْفِهِ ، ثُمَّ أَتَى فَقَالَ خَلِّ بَيْنَ النَّاقَةِ وَ بَيْنَ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ مَا كُنْتُ بِالَّذِي أَفْعَلُ أَوْ يُقِيمَ الْبَيِّنَةَ قَالَ فَضَرَبَهُ عَلِيٌّ ع ضَرْبَةً فَاجْتَمَعَ أَهْلُ الْحِجَازِ عَلَى أَنَّهُ رَمَى بِرَأْسِهِ وَ قَالَ بَعْضُ أَهْلِ الْعِرَاقِ بَلْ قَطَعَ مِنْهُ عُضْواً قَالَ فَقَالَ النَّبِيُّ ص مَا حَمَلَكَ عَلَى هَذَا يَا عَلِيُّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ نُصَدِّقُكَ عَلَى الْوَحْيِ مِنَ السَّمَاءِ وَ لَا نُصَدِّقُكَ عَلَى أَرْبَعِمِائَةِ دِرْهَم‏ » 📚الفقیه ج 3 ص 106 _ الانتصار ص 239 👌علی ع در این دو جریان ، بر اساس علم قطعی خود ، حکم به نفع پیامبر گرامی داد ( حکم بر اساس علم قاضی ) ، چرا که قرآن با صراحت تصریح می کند که تمام اقوال و سخنان و عملکرد پیامبر ، برخواسته از تعالیم وحیانی است ، و چنین فردی ، هیچگاه به دروغ ادعای چیزی را نمی کند ، چنان که خداوند می فرماید ؛ «وَما یَنْطِقُ عَنِ الهَوی _ إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحی » ( نجم4 _3) «پیامبر از روی هوای نفس سخن نمی گوید، بلکه گفتار او وحی الهی است که به او می ‌رسد». ❕یا در جای دیگر قرآن خطاب به پیامبر گرامی می فرماید ؛ « تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری» ( قلم 4 ) « وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ » و می فرماید ؛ « برای شما در زندگی رسول خدا سر مشقی نیکویی است» (احزاب21 ) « لَقَد كَانَ لَكُم فِى رَسُولِ اللَّهِ اسْوَةٌ حَسَنَة » ❕در آیه دیگر تصریح می کند که شیطان به بندگان مخلص خداوند ، چون پیامبر گرامی اسلام ، نفوذی ندارد تا بخواهد ایشان را فریب دهد و معاذ الله پیامبر گرامی ادعای دروغی بکند ؛ « گفت: به عزّتت سوگند همه آنها را گمراه خواهم كرد: مگر بندگان خالص تو را از ميان آنها » « قالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِى لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِى الْأَرْضِ وَ فَبِعِزَّتِكَ لَاغْوِيَنَّهُم اجْمَعِين _ الَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِين‏ » ( ص 82 _ 83 ) ❕چنین پیامبری که در اوج کمالات اخلاقی و اسوه و الگوی همگان است ، و شیطان راه نفوذی به او ندارد ، و تمام عملکردش مطابق با وحی الهی است ، هیچ گاه اصول اخلاقی را زیر پای نمی گذارد ، و به دروغ ادعای چیزی را نمی کند ، علی ع ، به حسب این قرائن و شواهد روشن ، علم قطعی برایش حاصل شد که حق با پیامبر گرامی است و پیامبر اسلام در ادعای خود صادق است ، لذا به نفع پیامبر گرامی اسلام حکم داد . ❕اما این که علی ع ، آن اعرابی را کشت ، از این جهت است که او به پیامبر گرامی توهین و اهانت کرده بود و پیامبر ص را دروغگو و فریبکار معرفی می کرد ، با این که تمام شواهد و دلایل حاکی است که پیامبر گرامی ، صادق ترین افراد است . 👌 اعرابی به صورت هدفمند ، با توهین و اهانت به پیامبر گرامی ، قصد مخدوش کردن شخصیت پیامبر گرامی ص را در جامعه داشت ، حکم چنین افرادی که به معصومین ع توهین می کنند ، تا شخصیت الهی آن بزرگواران را مخدوش کنند و مردم را از اطراف آنها پراکنده کنند ، اعدام و قتل است ، چنان که در ذیل توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/184 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
❕ما در ذیل در مورد حدود الهی به مانند حکم سنگسار زناکار محصنه ، و نقش مهم اجرای حدود الهی در پاکسازی جامعه از آلودگی ها ، توضیحات کافی را داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3260 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3261 👌ما در پاسخهای بالا گفته ایم که با توجه به شرطیت شهادت چهار شاهد برای اجرای حد سنگسار مثلا ، تعداد کسانی که مستحق اجرای این حد می شوند ، کاهش چشمگیری پیدا می کند . ❕به حسب دو پاسخی که ما در این دو روز ، پیرامون قضاوت بر اساس علم قاضی ، در مورد ذو الشهادتین و علی ع ، داشتیم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3620 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3622 ❕معاند مدعی شده است که سخن امروز ما در تضاد با پاسخ سالهای گذشته ما است که شرطیت شهود ، افراد مستحق سنگسار را کاهش می دهد ، چرا که قاضی می تواند بدون نیاز به شاهد و بر اساس علم خود ، افراد را متهم به زنا کند و سنگسار کند ❗️❗️ 👌او توجه ندارد که مقصود از علم در بحث « علم قاضی » ، علم قطعی و صددرصدی و مطابق واقع است ، نه علم ظنی و وهمی و گمانی ، مانند علمی که در مورد ذو الشهادتین و علی ع حاصل شده بود . ❕چنین علمی یقینی برای قاضی در بحث زنا و سنگسار ، در صورتی حاصل می شود که قاضی مستقیما شاهد فعل زنا باشد ، نه آنکه احتمال زنا را بدهد ، یا از دور ببیند که مثلا دو نفر روی هم هستند و حکم به زنای آنها دهد . 👌وقتی قاضی چنین علم یقینی در زنای محصنه حاصل کند و زنای زن و مرد ، ثابت و یقینی باشد ، آن دو مستحق سنگسار و تنبیه هستند ، این سخن چه اشکالی دارد ❗️ ❕البته مقصود ما از قاضی مورد بحث ، قاضی ای است که فقیه و عادل و شیعه و مرد و آگاه به حلال و حرام ائمه باشد که چنین قاضی ای ، نائب امام ع در اجرای حدود و قضاوت می باشد ، چنان که در ذیل گفته ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1734 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1704 👌نه آنکه مقصود ما از بحث فوق ، حجیت دادن به قضاوت بر اساس علم تمام قضات کنونی دادگاهها باشد که نه فقیه هستند و نه گاها عدالت و تقوا لازم را در این رابطه دارند . ❕قاضی شیعه و فقیه و مرد و عادل ، در زمان کنونی کم و محدود است ، با این وجود چگونه ممکن است چنین قاضیانی شاهد عینی زنای محصنه در سراسر کشور و جهان مثلا باشند ❗️ 👌بنابراین ادعای ما که افرادی که مشمول حکم سنگسار می شوند ، کم و محدودند ، هنوز سر جایش باقی است و ابطال نگردیده است . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
❕یکی از معاندین به پاسخ امروز ما در مورد قتل اعرابی هتاک به پیامبر گرامی ص ، توسط علی ع ، اشکال کرده است که در همان روایت ، پیامبر گرامی ص به علی ع فرمود که دیگر چنین کاری را تکرار نکن ( یعنی اهانت کننده به من را اعدام نکن ) حال چگونه ما حکم می کنیم که توهین کننده به پیامبر گرامی ص ، سزایش اعدام است ❗️ 👌استناد معاند به فراز پایانی روایت است که پیامبر گرامی ص ، ضمن تایید عمل علی ع در کشتن فرد هتاک ، از او می خواهد که از آن پس ، دیگر چنین عملی را انجام ندهد ؛ « فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَصَبْتَ يَا عَلِيُّ فَلَا تَعُدْ إِلَى مِثْلِهَا ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى الْقُرَشِيِّ وَ كَانَ قَدْ تَبِعَهُ فَقَالَ هَذَا حُكْمُ اللَّهِ لَا مَا حَكَمْتَ بِهِ » « پس رسول خدا فرمود: حكم به درستى كردى اى على امّا ديگر در اين موارد تكرارش منما، سپس رو به مرد قرشى كرده كه به همراه ايشان بود و فرمود: اين حكم خداوند بود نه آنكه تو كردى » 📚الفقیه ج 3 ص 106 ❕ما در پاسخ می گوییم که نهی مذکور ، مقطعی بوده است ، زیرا ، آن زمان ابتدای اسلام بوده است و تازه مسلمانان آن روز ، ظرفیت پذیرش این حکم را نداشتند ، چنان که مرحوم مجلسی اول ، به این مضمون ، اشاره می کند ؛ 📚روضه المتقین ، ج 6 ص 254 ❕اما پس از گذشتن زمان ، حکم مذکور در نهی ، نسخ شد ، و خود پیامبر گرامی ، با توهین کنندگان به خود ، حتی در فتح مکه ، برخورد می کردند ، چنان که در ذیل به این نکته اشاره کردیم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/184 👌شاهد این سخن ، روایتی است که امام باقر ع می فرماید ؛ « مردى از قبيله هذيل رسول خدا را ناسزا مى‏ گفت، به رسول خدا خبر رسيد و گفت كسى هست كه ( زبان او را كوتاه كند؟ ) و با او برخورد کند ؟ دو تن از انصار مدينه برخاستند و گفتند: يا رسول الله، ما آماده ‏ايم. آن دو به راه افتادند تا به محل آن مرد رسيدند و سراغ او را گرفتند تا در نيمه راه مرتع او را دريافتند كه براى سركشى به گوسفندانش مى ‏رفت، به او نزديك شدند و سلام نگفتند، آن مرد پرسيد: شما كه هستيد و نام شما چيست؟ گفتند: تو فلانى فرزند فلانى هستى؟ آن مرد گفت: بلى. آن دو از شتر پياده شدند و گردن او را زدند. ❕( راوی می گوید ) من به ابو جعفر باقر ع گفتم ؛ ❔« بفرمائيد كه اگر در اين روزگار ما كسى يافت شود كه رسول خدا را ناسزا بگويد، بايد او را بكشند؟ ابو جعفر گفت: اگر به جان خود نترسى، بايد او را بکشی » « إِنَّ رَجُلًا مِنْ هُذَيْلٍ كَانَ يَسُبُّ رَسُولَ اللَّهِ ص- فَبَلَغَ ذَلِكَ النَّبِيَّ ص فَقَالَ مَنْ لِهَذَا فَقَامَ رَجُلَانِ مِنَ الْأَنْصَارِ- فَقَالَ نَحْنُ يَا رَسُولَ اللَّهِ- فَانْطَلَقَا حَتَّى أَتَيَا عَرَبَةَ فَسَأَلَا عَنْهُ فَإِذَا هُوَ يَتَلَقَّى غَنَمَهُ فَقَالَ مَنْ أَنْتُمَا وَ مَا اسْمُكُمَا فَقَالا لَهُ أَنْتَ فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ قَالَ نَعَمْ فَنَزَلَا فَضَرَبَا عُنُقَهُ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ- فَقُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع أَ رَأَيْتَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا الْآنَ سَبَّ النَّبِيَّ ص أَ يُقْتَلُ قَالَ إِنْ لَمْ تَخَفْ عَلَى نَفْسِكَ فَاقْتُلْهُ » 📚الکافی ج 7 ص 267 ❕بر همین اساس ، پیامبر گرامی فرمود ؛ « مَنْ سَبَّ نَبِيّاً قُتِل‏ » « کسی که به پیامبری ، ناسزا گوید ، کشته می شود » 📚وسائل الشیعه ج 28 ص 213 _ بحار الانوار ج 76 ص 222 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir