eitaa logo
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
6.4هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
229 ویدیو
55 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! طرح شبهه و سوال : @poorseman
مشاهده در ایتا
دانلود
👌معاند که کپی کننده شبهات وهابیت است ، شبهه تکراری را باز نشر کرده است که امام باقر ع در حال روزه ، آدامس می جویده است و اشکال کرده است که ایشان چگونه امامی است که نمی دانسته است که آدامس جویدن مبطل روزه است ❗️در ذیل پاسخش را داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/159
🤔 ❔مشكل ضماير در قرآن و سر درگمى مفسرين در طول تاريخ همانطور كه ميدانيد ضمایر در متن قرآن مرتب تغییر میکند و اين موضوع يكى از بزرگترين مشكلات مفسرين در طول تاريخ بوده است. گاهی الله به صورت سوم شخص مفرد (او) به کار رفته است و گاهی ناگهان دوباره به شکل اول شخص جمع(ما) ظاهر میشود. گاهی در یک‌ جمله مشخص الله هم اول شخص جمع است و هم سوم شخص مفرد. اگر این "ما" را نه الله بلکه نویسنده این سطور فرض کنیم، این آشفتگی تا حدی توضیح داده خواهد شد. میتوان گفت که در اغلب موارد اول شخص جمع (ما) نویسندگان است و نه الله ❗️❗️ 💠💠 👌در این شکی نیست که قرآن کریم ، فرو فرستاده شده از جانب خداوند حکیم و رحمان و رحیم و یکتا و بی نظیر است ، چنان که خودش می فرماید ؛ «تَنْزِيلُ الْكِتابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ» « «فرو فرستادن اين كتاب كه هيچ شكّى در آن نيست از سوى پروردگار جهانيان است». ( سجده 2 ) ، «تَنْزِيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ». « این کتاب نازل شده از سوی الله ، خدای شکست ناپذیر و داناست » ( غافر 2 ) ، «تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» ، « این کتاب نازل شده از سوی خدای رحمان و رحیم است » ( فصلت 2 ) ، «تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ». « این کتاب نازل شده از سوی خداوند حکیم و ستوده است » ( فصلت 42 ) ، «تَنْزِيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ». « این کتاب نازل شده الله شکست ناپذیر و حکیم است » ( جاثیه 2 ) و ... ❕راوی از از امام صادق عليه السلام پرسید ؛ « اى فرزند پيامبر خدا! در باره قرآن، چه مى‏ گويى؟ فرمود: «آن، كلام الله و سخن الله و كتاب الله و وحى الله و فرو فرستاده اوست. كتاب استوارى است كه از پيشِ رو و از پشتِ سرش، باطل بِدان راه نمى‏ يابد، و فرو فرستاده از جانب فرزانه ستودنى است». « سَأَلتُ الصّادِقَ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ عليه السلام فَقُلتُ لَهُ: يَابنَ رَسولِ اللَّهِ، ما تَقولُ فِي القُرآنِ؟ فَقالَ: هُوَ كَلامُ اللَّهِ، وقَولُ اللَّهِ، وكِتابُ اللَّهِ، ووَحيُ اللَّهِ وتَنزيلُهُ، وهُوَ الكِتابُ العَزيزُ الَّذي لا يَأتيهِ الباطِلُ مِن بَينِ يَدَيهِ ولا مِن خَلفِهِ، تَنزيلٌ مِن حَكيمٍ حَميدٍ. » 📚امالی صدوق ؛ ص 545 _ بحار الانوار ج 89 ص 117 ❕حال معاند اشکال کرده است که اگر قرآن ، فرو فرستاده از سوی خداوند است ، چرا در آیاتی از خداوند تعبیر به « هو » « او » کرده است ، و در آیاتی تعبیر به جمع و مثلا « نحن » ، یا « انا » کرده است ❗️ 👌او توجه ندارد که ؛ 1⃣در مواردی که از خداوند در قرآن با تعبیر « هو » « او » به صورت ضمیر غایب یاد می شود ، این استفاده از ضمیر مفرد غائب ( هو) ، برای خداوند که از مفهوم مبهمی حکایت می کند ، در واقع رمز و اشاره ای به این واقعیت است که ذات مقدس و نامحدود او در نهایت خفاء است و از دسترس افکار محدود انسان ها بیرون ، هرچند آثار او آن چنان جهان را پر کرده که از همه چیز ظاهر تر و آشکار تر است چنان که می فرماید ؛ « به زودی نشانه های خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان می دهیم تا آشکار گردد که او حق است» ( فصلت 53 ) 📚تفسیر نمونه ؛ ج 27 ص 432 ❕بر همین اساس ، پیامبر گرامی در دعای خویش فرمود ؛ « يا مَن لا يَعلَمُ ما هُوَ إِلّا هُو » « ای آن که کسی نمی داند ، او چیست ، جز خودش » 📚عوالی اللآلی ، ج 4 ص 132 ❕در نقل دیگر فرمود ؛ « كسى به حقيقت معرفت او نمى ‏رسد». گفته شد: حتّى شما، اى پيامبر خدا؟ فرمود: «حتّى من ، خدا، والاتر و بزرگ‏تر از آن است كه كسى بر حقيقتِ معرفت او دست يابد». « لا يَبلُغُ أَحدٌ كُنهَ مَعرِفَتِهِ. فَقيلَ: ولا أَنتَ يا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ: ولا أَنَا، اللّهُ أَعلى و أَجَلُّ أَن يَطَّلِعَ أَحدٌ عَلى كُنهِ مَعرِفَتِهِ » 📚همان منبع ❕لذا امام باقر عليه السلام درباره آيه: «بگو: او خداى يگانه است» فرمود ؛ «هُوَ (او)»، نامى پوشيده است كه [با آن‏] به غايبى اشاره شده و «هاء»، آگاهى دادن به معنايى ثابت و «واو»، اشاره به پنهان ماندن از حواس ( انسان ) است‏ » «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» «هُوَ» اسمٌ مُكَنَّى مُشارٌ إِلى غائِبٍ، فَالهاءُ تَنبيهٌ عَلى مَعنَى ثابِتٍ، وَالواوُ إِشارَةٌ إِلَى الغائِبِ عَنِ الحَواس‏ » 📚توحید صدوق : ص 88 2⃣در مواردی که از خداوند ، با تعبیر جمع یاد شده است ؛ « انا ، نحن و ... » ، این جمع آمدن برای فهماندن سه نکته است ؛ 🔸الف ؛ اشخاص بزرگ، گاهى به هنگام سخن گفتن از خويشتن ضمير «جمع» به كار مى ‏برند تا مخاطب به قدرت و عظمت متكلم پى ببرد و بفهمد كه موضوع سخن و گوينده آن اهميت زيادى دارد يعنى، سزاوار نيست كه از جانب مخاطب توجهى به آن نشود بلكه شايسته است او به طوردقيق موضوع را بررسى و تحليل بكند تا به حقيقت موضوع و اهداف آن نايل آيد . 🔸 👇
🔸ادامه 👇 👌شیخ طوسی به این نکته تصریح کرده و می گوید که گاه ، از یک نفر تعبیر به جمع آورده می شود به جهت بزرگی و والا بودن جایگاه گوینده ؛ « قد يعبر عن الواحد بلفظ الجمع إذا كان معظماً عالي الذكر قال تعالى «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» 📚التبيان في تفسير القرآن : ج ‏3، ص: 562 2⃣خداوند فرشتگانی دارد که ماموران امر او در تدبیر عالم هستند ، چنان که می فرماید ؛ « ( سوگند به فرشتگانی که ) امور را تدبیر می کنند » ( نازعات 5) ❕گروهى از فرشتگان حاملان عرشند (حاقه- 17) و گروهى فرشتگان قبض ارواحند (اعراف- 37) ، و گروهى مراقبان اعمال بشرند (سوره انفطار- 10 تا 13). و گروهى حافظان انسان از خطرات و حوادثند (انعام- 61) ، و گروهى مامور عذاب و مجازات اقوام سركشند (هود- 77) و گروهى امدادگران الهى نسبت به مؤمنان در جنگها هستند (احزاب- 9) و گروهى مبلغان وحى و آورندگان كتب آسمانى براى انبياء مى ‏باشند (نحل- 2) ❕خداوند در مواردی ، از خود به صورت جمع یاد می کند ، از این جهت که عظمت و قدرت خود را بیشتر نشان دهد ، زيرا بزرگان هنگامى كه از خود سخن مى ‏گويند نه فقط از خود كه از مامورانشان نيز خبر مى‏ دهند، و اين كنايه از قدرت و عظمت و وجود فرمانبردارانى در مقابل اوامر است . ❕مثلا فرشتگانی هستند که ماموران ثبت اعمالند ، چنان که خداوند می فرماید ؛ « َ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ _ كِراماً كاتِبِينَ _ يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ » « و بدون شك نگاهبانانى بر شما گمارده شده - والا مقام و نويسنده (اعمال نيك و بد شما)- آنها مى‏ دانند شما چه مى‏ كنيد. » ( انفطار 10 _ 11 _12 ) ❕از آنجایی که این فرشتگان به امر الهی ، اعمال را می نویسند ، خداوند در آیه دیگر ، نوشتن اعمال را به خودش نسبت داده و به صیغه جمع می آورد تا بیان کننده عملکرد فرستگان نیز باشد و می فرماید ؛ « فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ كاتِبُونَ » « هر كس چيزى از اعمال صالح را بجا آورد در حالى كه ايمان داشته باشد، كوششهاى او ناسپاسى نخواهد شد، و ما تمام اعمال آنها را مى‏ نويسيم (تا دقيقا همه پاداش داده شود). » ( انبیاء 94 ) 👌این دو وجه بیان شده ، در تفسیر نمونه ، مورد توجه قرار گرفته و می نویسد ؛ « تعبير به صيغه جمع در مورد خداوند با اينكه ذات پاك او از هر جهت يگانه و يكتا است براى اشاره به عظمت مقام او است و اينكه همواره مامورينى سر بر فرمان او دارند، و در اطاعت امرش آماده و حاضرند، و در واقع سخن تنها از او نيست، بلكه از او است و آن همه ماموران مطيعش » 📚تفسير نمونه : ج ‏8 ص 327 3⃣در مواردی نیز از خداوند با عنوان جمع یاد کرده است ، از این جنبه که خداوند ، اولیاء و دوستانش را در نظر گرفته و به همین جهت از خود با تعبیر جمع ، یاد کرده است . ❕مثلا خداوند می فرماید ؛ « فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُم‏ » « «پس چون ما را به خشم آوردند، آنان را به سختى، كيفر داديم» ( زخرف 55 ) 👌امام صادق ع ، در تفسیر آیه شریفه فرمود ؛ « خداى عز و جل، همچون به خشم آمدن ما به خشم نمى‏ آيد؛ بلكه او دوستانى براى خود آفريده كه خشمگين مى ‏شوند و خشنود مى‏ گردند، و آنها آفريدگان و پرورده ‏شدگان هستند و خدا، خشنودى آنها را خشنودى خود و خشم آنها را خشم خود دانسته است؛ چرا كه آنها را دعوت كنندگان به سوى خود و راه‏نمايان بر خود قرار داده است و از اين روست كه چنين مقامى دارند ... » « إنَّ اللَّهَ عز و جل لا يَأسَفُ كَأَسَفِنا، ولكِنَّهُ خَلَقَ أولياءَ لِنَفسِهِ يَأسَفونَ ويَرضَونَ وهُم مَخلوقونَ مَربوبونَ، فَجَعَلَ رِضاهُم رِضا نَفسِهِ وسَخَطَهُم سَخَطَ نَفسِهِ؛ لِأَنَّهُ جَعَلَهُمُ الدُّعاةَ إِلَيهِ والأَدِلّاءَ عَلَيهِ، فَلِذلِكَ صاروا كَذلِكَ » 📚الکافی ، ج 1 ص 144 ❕بنابراین از آنجایی که ظلم به اولياى خداوند ظلم به خداوند است ، خداوند اولياء خودش را در نظر گرفته و به همين جهت جمع آورده است . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
❕ما در سالهای گذشته در پاسخی ، پیرامون شهادت خزیمه بن ثابت به نفع پیامبر گرامی از منابع اهلسنت یاد آور شدیم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/571 « پيامبر اكرم اسبى از سواء بن قيس محاربى خريدارى كرده بود. سواء معامله را انكار كرد. خزيمة بن ثابت به نفع پيامبر گواهى داد. پيامبر اکرم فرمود با اين كه در جريان معامله حضور نداشتى چگونه شهادت دادى؟ عرض كرد: ما در (مسائل بسيار مهم‏ترى مانند) وحى الهى تو را تصديق كرديم و مى‏ دانيم جز حق نمى‏ گويى (چگونه در موضوع كوچكى گواهى به صدق تو ندهيم؟) رسول خدا فرمود ؛ هركس خزيمه به نفع يا زيان او گواهى دهد همان يك شهادت او كافى است.» 📚اسد الغابه : ج 2 ص 114 👌و گفتیم که نقل مورخین تصریح ندارد که پیامبر گرامی به خاطر شهادت نادیده خزیمه ، اختلافی که بین ایشان و دیگری ایجاد شده بود را به نفع خود اعلام کردند . اشتباه از اینجا ناشی شده است که گمان شده پیامبر بر اساس شهادت خزیمه ، جریان مذکور را به نفع خود خاتمه دادند ، در حالی که چنین چیزی در نقل های مذکور تصریح نشده است . ❕این نقل در روایات شیعه نیز آمده است ، اما در هیچ کدام تصریح نشده است که پیامبر گرامی به خاطر شهادت خزیمه ، آن اسب را به نفع خود ، محسوب کرده باشد ؛ 📚الفقیه ج 3 ص 108 _ الکافی ج 7 ص 401 ❕پیامبر گرامی ، دو اسب به نامهای « مرتجز » و « سکب » داشت ؛ 📚حیاه القلوب ، ج 3 ص 271 👌که اسب مرتجز ، در جنگ صفین ، مورد استفاده علی ع ، واقع شد ؛ « رکب علی ، فرسه الذی کان لرسول الله ، و کان یقال له المرتجز » 📚وقعه الصفین ، ص 403 ❕مطابق برخی از نقلها ، امام حسین ع نیز در کربلا ، از این اسب استفاده کرده است ؛ « ان الحسین دعا بفرس رسول الله المرتجز فرکبه » 📚بحار الانوار ج 45 ص 11 👌معاند به دروغ مدعی شده است که در روایت کافی شریف آمده است که نام اسب مورد اختلاف بین پیامبر و اعرابی ، مرتجز بوده است ، و این که این نقلها می گوید مرتجز به علی و حسین علیهما السلام رسیده است ، و مرتجز اسب پیامبر بوده است ، این یعنی بر خلاف ادعای ما ، پیامبر آن اسب را به نفع خود ، مصادره کرده است . ❕در حالی که هیچ دلیل معتبری وجود ندارد که مرتجز ، همان اسب اختلافی باشد و در روایت کافی نیز تنها از یک اسب سخن به میان آمده است نه آنکه گفته باشد که آن اسب ، مرتجز باشد ؛ « ان اعرابیا اتی بفرس ...» 📚الکافی ج 7 ص 401 👌به معاند یاد می دهیم که تو باید در پاسخ ما ، به کلام ابن شهر آشوب استناد می کردی ( نه آنکه به دروغ به کتاب کافی استناد کنی ) ، چرا که ابن شهر آشوب معتقد است که « مرتجز » همان اسب اختلافی است که ذو الشهادتین به نفع پیامبر حکم داد ؛ « المرتجز و هو المشتری من الاعرابی الذی شهد فیه خزیمه » 📚مناقب ابن شهر آشوب ، ج 1 ص 169 ❕که اگر معاند به این نقل استناد می کرد ، ما پاسخ می دادیم که این نقل برداشت شخصی ابن شهر آشوب است و روایت نیست که برای ما حجت باشد ، علاوه آنکه اگر روایت هم باشد ، ابن شهر آشوب هیچ سندی برای آن ارائه نمی دهد ، نقل بدون سند ابن شهر آشوب که در کتابهای دیگر نیز موید ندارد ، برای ما قابل اعتماد نیست . 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕ما در ادامه پاسخ سالهای گذشته گفته بودیم ؛ « اگر هم بپذیریم که پیامبر گرامی بر اساس شهادت خزیمه جریان مذکور را به نفع خود خاتمه دادند باز هم اشکالی مطرح نمی شود ، زیرا این خاتمه دادن از این جهت بوده است که خزیمه به عنوان قاضی و بر اساس علم خودش حکم به حقدار بودن پیامبر گرامی کرده است و بر این مطلب شهادت داده است و روشن است که قاضی می تواند بر اساس علم قطعی خود بدون آنکه بینه ای ارائه شود ، نسبت به مطلبی حکم کند » 📚وسائل الشیعه : ج 27 ص 274 باب 18 ❕معاند در پاسخ گفته است که استناد ما به روایتی در مورد علی ع است و ارتباطی با جریان مذکور ندارد ❗️ 👌او این قدر سواد ندارد که استناد ما به « باب » وسائل الشیعه بوده است ، نه یک روایت خاص . عنوان باب آن است که قاضی می تواند بدون نیاز به بینه و شهود ، مطابق با علم خودش حکم کند ؛ « باب ان القاضی ان یحکم بعلمه من غیر بینه » ❕اتفاقا شیخ حر عاملی ، همان جریان خزیمه را در حدیث سوم از باب ، به عنوان آنکه قاضی می تواند بدون نیاز به بینه و بر اساس علم خود حکم کند ، نقل می کند . 👌چنان که میرزای نوری در مستدرک الوسائل ، در همان عنوان باب وسائل الشیعه ، جریان خزیمه را از دو کتاب « اختصاص شیخ مفید » ، و الفقیه ، شیخ صدوق » ، به عنوان این که قاضی می تواند ، مطابق با علم خود و بدون نیاز به بینه حکم کند ، می آورد ؛ 📚مستدرک الوسائل ، ج 17 ص 381 باب 14 ❕بنابراین اگر سخن ابن شهر آشوب را هم بپذیریم ، باز هم با توجه به قضاوت بر اساس علم قاضی ، به ملکیت درآمدن اسب مذکور ، هیچ محذور شرعی و عقلایی ندارد . 👌معاند در پایان اشکال کرده است که علم قاضی باید از شواهد و قرائن باشد ، نه تمایلات و تعصبات ❗️ ❕ما هم این سخن را تصدیق می کنیم و می گوییم علم خزیمه بن ثابت بر اساس قرائن و شواهد قطعی بوده است ، چرا که قرآن با صراحت تصریح می کند که تمام اقوال و سخنان و عملکرد پیامبر ، برخواسته از تعالیم وحیانی است ، و چنین فردی ، هیچگاه به دروغ ادعای چیزی را نمی کند ، چنان که خداوند می فرماید ؛ «وَما یَنْطِقُ عَنِ الهَوی * إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحی » ( نجم4 _3) «پیامبر از روی هوای نفس سخن نمی گوید، بلکه گفتار او وحی الهی است که به او می ‌رسد». ❕یا در جای دیگر قرآن خطاب به پیامبر گرامی می فرماید ؛ « تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری» ( قلم 4 ) و می فرماید ؛ « برای شما در زندگی رسول خدا سر مشقی نیکویی است» (احزاب21 ) ❕چنین پیامبری که در اوج کمالات اخلاقی و اسوه و الگوی همگان است ، هیچ گاه اصول اخلاقی را زیر پای نمی گذارد ، و به دروغ ادعای چیزی را نمی کند ، خزیمه بن ثابت ، به حسب این قرائن و شواهد ، علم قطعی برایش حاصل شد که حق با پیامبر است و پیامبر اسلام در ادعای خود صادق است ، لذا به نفع پیامبر گرامی اسلام حکم داد . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❔امام على يك قاضى عادل يا يك داعشى جنايتكار و خونخوار؟؟؟ عربى باديه نشين نزد پيامبر آمد و از او هفتاد درهم بهاى شترى را كه به او فروخته بود مطالبه كرد، رسول الله فرمود: آنرا پرداخته‌ام، مرد عرب گفت: كسى را بين من و خود حاكم قرار ده تا ميان ما داورى كند مردى از قريش وارد شد، رسول الله بدو فرمود: ميان ما داورى كن، وى به مرد عرب گفت: چه ادعايى نسبت به رسول الله دارى؟ گفت: هفتاد درهم پول شترى را كه به او فروخته‌ام... ❗️❗️ 💠💠 👌در موضوعی که معاند مطرح کرده است ، دو نقل وجود دارد که شیخ بزرگوار ، صدوق ، آنها را نقل می کند ، در نقلی آمده است ؛ « مردى اعرابى (بيابانى) نزد رسول خدا آمد و ادّعا كرد كه هفتاد درهم قيمت ناقه‏ اى (ماده شتر) كه به ايشان فروخته طلبكار است. رسول خدا فرمود: من همه قيمت را به تو پرداختم .... رسول خدا ص فرمود: سوگند كه با اين مرد، داورى به نزد ديگرى برم تا به حكم خداوند عزّ و جلّ ميان ما داورى نمايد، پس به نزد علىّ بن ابى طالب آمد در حالى كه اعرابى همراه وى بود، على ع پرسيد: اى فرستاده خدا شما را چه شده كه به اينجا آمده ‏ايد؟ فرمود: اى ابا الحسن ميان من و اين اعرابى داور شو، على ع از آن مرد پرسيد: ادّعاى تو چيست؟ مرد گفت: هفتاد درهم قيمت ماده شترى كه باو فروخته ‏ام، على از رسول خدا (ص) سؤال كرد چه مى‏ فرمائيد؟ آن حضرت پاسخ داد من تمام قيمت ناقه را به او يك جا پرداخته ‏ام، على گفت: اى مرد رسول خدا راست مى‏ گويد؟ گفت: نه، چيزى از قيمت بمن نپرداخته است، در اين هنگام على ع دست برد و شمشير خود را بيرون كشيد و گردن آن مرد را بيافكند، رسول خدا (ص) پرسيد: يا على چرا چنين كردى؟ عرض كرد يا رسول اللَّه ما تو را به امر و نهى و بهشت و دوزخ و ثواب و عقاب و وحى خداوند تصديق كرده ‏ايم چگونه در پرداخت هفتاد درهم قيمت شتر اين مرد بيابانى تصديق نكنيم، و من از اين جهت او را كشتم كه پرسيدم آيا رسول خدا آنچه گفت راست مى‏ گويد؟ او پاسخ داد نه، چيزى بمن نداده است ...» «فَقَالَ عَلِيٌّ ع يَا أَعْرَابِيُّ مَا تَدَّعِي عَلَى رَسُولِ اللَّهِ قَالَ سَبْعِينَ دِرْهَماً ثَمَنَ نَاقَةٍ بِعْتُهَا مِنْهُ فَقَالَ مَا تَقُولُ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ قَدْ أَوْفَيْتُهُ ثَمَنَهَا فَقَالَ يَا أَعْرَابِيُّ أَ صَدَقَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِيمَا قَالَ قَالَ لَا مَا أَوْفَانِي شَيْئاً فَأَخْرَجَ عَلِيٌّ ع سَيْفَهُ فَضَرَبَ عُنُقَهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِمَ فَعَلْتَ يَا عَلِيُّ ذَلِكَ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ نَحْنُ نُصَدِّقُكَ عَلَى أَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْيِهِ وَ عَلَى أَمْرِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ الثَّوَابِ وَ الْعِقَابِ وَ وَحْيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا نُصَدِّقُكَ فِي ثَمَنِ نَاقَةِ هَذَا الْأَعْرَابِيِّ وَ إِنِّي قَتَلْتُهُ لِأَنَّهُ كَذَّبَكَ لَمَّا قُلْتُ لَهُ أَ صَدَقَ رَسُولُ اللَّهِ فِيمَا قَالَ فَقَالَ لا ... » 📚الفقیه ج 3 ص 105 _ الانتصار ، ص 238 _ امالی صدوق ، ص 91 ❕در نقل دیگری ابن عباس می گوید ؛ « رسول خدا از منزل عائشه بيرون شد و با مردى اعرابى روبرو گشت كه با او ماده شترى بود و گفت: اى محمّد اين ناقه را از من مى ‏خرى؟ حضرت فرمود: آرى، به چند مى‏ فروشى؟ گفت: به دويست درهم، حضرت فرمود: ارزش آن زيادتر است، همچنان مى ‏گفتند تا حضرت آن را به چهار صد درهم خريدارى كرد، و چون رسول خدا تمام مبلغ را يك جا پرداخت اعرابى وجه را دريافت كرده مهار ناقه را كشيد و گفت: ناقه و قيمت هر دو از من است و اگر محمّد ادّعايى دارد اقامه بيّنه كند و شاهد بياورد .... على ع در اين هنگام رو به رسول خدا (ص) مى‏ آمد، رسول خدا (ص) از اعرابى پرسيد به داورى اين جوان راضى هستى؟ گفت: آرى، چون على (ع) رسيد رسول خدا (ص) فرمود: يا ابا الحسن ميان من و اين مرد داورى بنما، گفت: شما بگوئيد مطلب چيست؟ رسول خدا (ص) فرمود: اين‏ ناقه از من شده است و درهم‏ها از اين مرد، اعرابى گفت: نه، بلكه هر دو از آن من است و اگر محمّد ادّعايى دارد بيّنه و شاهد بياورد، على رو به اعرابى كرده و گفت : اى مرد مهار ناقه را رها كن و به رسولش بسپار، اعرابى گفت: چنين كارى نخواهم كرد تا زمانى كه دليل بياورد و اقامه بيّنه كند، ابن عبّاس گفت: در اين هنگام على به خانه رفت و شمشير بدست بيرون شد و به اعرابى گفت: ناقه را رها كن و به پيغمبر بسپار، اعرابى امتناع كرد و گفت: بايد اقامه شهادت و بيّنه كند، پس على ضربتى بر او كوفت كه حجازيان گفتند: سرش پريد و كوفيان گفتند: عضوى از اعضايش بريد، رسول خدا از على پرسيد چه تو را بر آن داشت كه با او چنين كردى؟ گفت: اى رسول خدا ما تو را در وحى الهى تصديق كرده ‏ايم چگونه در چهار صد درهم تصديق ننمائيم » 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 «فَقَالَ عَلِيٌّ ع خَلِّ بَيْنَ النَّاقَةِ وَ بَيْنَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ الْأَعْرَابِيُّ مَا كُنْتُ بِالَّذِي أَفْعَلُ أَوْ يُقِيمَ الْبَيِّنَةَ ، قَالَ فَدَخَلَ عَلِيٌّ ع مَنْزِلَهُ فَاشْتَمَلَ عَلَى قَائِمِ سَيْفِهِ ، ثُمَّ أَتَى فَقَالَ خَلِّ بَيْنَ النَّاقَةِ وَ بَيْنَ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ مَا كُنْتُ بِالَّذِي أَفْعَلُ أَوْ يُقِيمَ الْبَيِّنَةَ قَالَ فَضَرَبَهُ عَلِيٌّ ع ضَرْبَةً فَاجْتَمَعَ أَهْلُ الْحِجَازِ عَلَى أَنَّهُ رَمَى بِرَأْسِهِ وَ قَالَ بَعْضُ أَهْلِ الْعِرَاقِ بَلْ قَطَعَ مِنْهُ عُضْواً قَالَ فَقَالَ النَّبِيُّ ص مَا حَمَلَكَ عَلَى هَذَا يَا عَلِيُّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ نُصَدِّقُكَ عَلَى الْوَحْيِ مِنَ السَّمَاءِ وَ لَا نُصَدِّقُكَ عَلَى أَرْبَعِمِائَةِ دِرْهَم‏ » 📚الفقیه ج 3 ص 106 _ الانتصار ص 239 👌علی ع در این دو جریان ، بر اساس علم قطعی خود ، حکم به نفع پیامبر گرامی داد ( حکم بر اساس علم قاضی ) ، چرا که قرآن با صراحت تصریح می کند که تمام اقوال و سخنان و عملکرد پیامبر ، برخواسته از تعالیم وحیانی است ، و چنین فردی ، هیچگاه به دروغ ادعای چیزی را نمی کند ، چنان که خداوند می فرماید ؛ «وَما یَنْطِقُ عَنِ الهَوی _ إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحی » ( نجم4 _3) «پیامبر از روی هوای نفس سخن نمی گوید، بلکه گفتار او وحی الهی است که به او می ‌رسد». ❕یا در جای دیگر قرآن خطاب به پیامبر گرامی می فرماید ؛ « تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری» ( قلم 4 ) « وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ » و می فرماید ؛ « برای شما در زندگی رسول خدا سر مشقی نیکویی است» (احزاب21 ) « لَقَد كَانَ لَكُم فِى رَسُولِ اللَّهِ اسْوَةٌ حَسَنَة » ❕در آیه دیگر تصریح می کند که شیطان به بندگان مخلص خداوند ، چون پیامبر گرامی اسلام ، نفوذی ندارد تا بخواهد ایشان را فریب دهد و معاذ الله پیامبر گرامی ادعای دروغی بکند ؛ « گفت: به عزّتت سوگند همه آنها را گمراه خواهم كرد: مگر بندگان خالص تو را از ميان آنها » « قالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِى لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِى الْأَرْضِ وَ فَبِعِزَّتِكَ لَاغْوِيَنَّهُم اجْمَعِين _ الَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِين‏ » ( ص 82 _ 83 ) ❕چنین پیامبری که در اوج کمالات اخلاقی و اسوه و الگوی همگان است ، و شیطان راه نفوذی به او ندارد ، و تمام عملکردش مطابق با وحی الهی است ، هیچ گاه اصول اخلاقی را زیر پای نمی گذارد ، و به دروغ ادعای چیزی را نمی کند ، علی ع ، به حسب این قرائن و شواهد روشن ، علم قطعی برایش حاصل شد که حق با پیامبر گرامی است و پیامبر اسلام در ادعای خود صادق است ، لذا به نفع پیامبر گرامی اسلام حکم داد . ❕اما این که علی ع ، آن اعرابی را کشت ، از این جهت است که او به پیامبر گرامی توهین و اهانت کرده بود و پیامبر ص را دروغگو و فریبکار معرفی می کرد ، با این که تمام شواهد و دلایل حاکی است که پیامبر گرامی ، صادق ترین افراد است . 👌 اعرابی به صورت هدفمند ، با توهین و اهانت به پیامبر گرامی ، قصد مخدوش کردن شخصیت پیامبر گرامی ص را در جامعه داشت ، حکم چنین افرادی که به معصومین ع توهین می کنند ، تا شخصیت الهی آن بزرگواران را مخدوش کنند و مردم را از اطراف آنها پراکنده کنند ، اعدام و قتل است ، چنان که در ذیل توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/184 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
❕ما در ذیل در مورد حدود الهی به مانند حکم سنگسار زناکار محصنه ، و نقش مهم اجرای حدود الهی در پاکسازی جامعه از آلودگی ها ، توضیحات کافی را داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3260 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3261 👌ما در پاسخهای بالا گفته ایم که با توجه به شرطیت شهادت چهار شاهد برای اجرای حد سنگسار مثلا ، تعداد کسانی که مستحق اجرای این حد می شوند ، کاهش چشمگیری پیدا می کند . ❕به حسب دو پاسخی که ما در این دو روز ، پیرامون قضاوت بر اساس علم قاضی ، در مورد ذو الشهادتین و علی ع ، داشتیم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3620 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3622 ❕معاند مدعی شده است که سخن امروز ما در تضاد با پاسخ سالهای گذشته ما است که شرطیت شهود ، افراد مستحق سنگسار را کاهش می دهد ، چرا که قاضی می تواند بدون نیاز به شاهد و بر اساس علم خود ، افراد را متهم به زنا کند و سنگسار کند ❗️❗️ 👌او توجه ندارد که مقصود از علم در بحث « علم قاضی » ، علم قطعی و صددرصدی و مطابق واقع است ، نه علم ظنی و وهمی و گمانی ، مانند علمی که در مورد ذو الشهادتین و علی ع حاصل شده بود . ❕چنین علمی یقینی برای قاضی در بحث زنا و سنگسار ، در صورتی حاصل می شود که قاضی مستقیما شاهد فعل زنا باشد ، نه آنکه احتمال زنا را بدهد ، یا از دور ببیند که مثلا دو نفر روی هم هستند و حکم به زنای آنها دهد . 👌وقتی قاضی چنین علم یقینی در زنای محصنه حاصل کند و زنای زن و مرد ، ثابت و یقینی باشد ، آن دو مستحق سنگسار و تنبیه هستند ، این سخن چه اشکالی دارد ❗️ ❕البته مقصود ما از قاضی مورد بحث ، قاضی ای است که فقیه و عادل و شیعه و مرد و آگاه به حلال و حرام ائمه باشد که چنین قاضی ای ، نائب امام ع در اجرای حدود و قضاوت می باشد ، چنان که در ذیل گفته ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1734 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1704 👌نه آنکه مقصود ما از بحث فوق ، حجیت دادن به قضاوت بر اساس علم تمام قضات کنونی دادگاهها باشد که نه فقیه هستند و نه گاها عدالت و تقوا لازم را در این رابطه دارند . ❕قاضی شیعه و فقیه و مرد و عادل ، در زمان کنونی کم و محدود است ، با این وجود چگونه ممکن است چنین قاضیانی شاهد عینی زنای محصنه در سراسر کشور و جهان مثلا باشند ❗️ 👌بنابراین ادعای ما که افرادی که مشمول حکم سنگسار می شوند ، کم و محدودند ، هنوز سر جایش باقی است و ابطال نگردیده است . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir