eitaa logo
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
6.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
220 ویدیو
52 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! طرح شبهه و سوال : @poorseman
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❔ببخشید کانال های ضد دین می گویند شیعیان غیر خودشان را حرام زاده می دانند .چگونه میشود به این عقیده احترام گذاشت.کلینی در کافی نقل می کند که امام باقر فرمود:« به خدا سوگند جز شیعیان ما همه مردم زنا زاده اند»( الکافی ج8 ص286) 💠💠 ❗️بر مبنای فقه شیعه بر طبق قاعده « لکل قوم نکاح» تمام کسانی که پیوند زناشویی و ازدواج آنان بر طبق مذهب و آیین خودشان صورت گرفته حلال زاده هستند حتی اگر موحد و خدا پرست نباشند. 👌در روایتی آمده است که برای امام صادق دوستی بود که پیوسته با امام بود . ❗️روزی دوست امام به غلامش گفت ای فرزند زن بد کاره کجا بودی . 👌امام از این سخن او ناراحت شد و گفت سبحان الله چرا مادرش را به زنا نسبت می دهی .من گمان کردم که تو اهل ورع و تقوی هستی اما دیدم که چنین نیست . 🔶او گفت فدایتان شوم مادرش سندیه مشرکه است . 👌امام فرمود: «آیا نمی دانی که هر قومی نکاحی دارند .از نزد من دور شو» 👌امام تا اخر عمر دیگر با آن مرد رفت و آمد نکرد. 📚الکافی ج2 ص324 ❗️در روایت دیگر فرمود: «هر قومی نکاحی دارند که خود را با آن نکاح از زنا باز می دارند» 📚وسائل الشیعه ج16 ص36 👌عبدالله بن سنان می گوید: «امام صادق از نسبت دادن زنا به غیر مسلمین نهی می کرد (زیرا انان برای خود نکاح دارند)» 📚الکافی ج7 ص240 👌در روایت دیگر آمده است که فردی نزد امام صادق به یک فرد مجوسی گفت او فرزند زن بدکاره است . 🔶امام به او بد نگاه کرد . ❗️او گفت فدایت شوم او مجوسی است مادر و خواهرش یکی هستند . 👌امام فرمود: «مگر همین عمل در دینشان نکاح نمی باشد .تو حق نسبت زنازادگی به آنان را نداری» 📚الکافی ج7 ص240 👌به این مضمون روایات متعدد دیگری نیز وارد شده است؛ 📚وسائل الشیعه ج28 ص173 🔴اما آن روایتی که شما از کافی آوردید علاوه بر این که با روایات بالا در تعارض است از لحاظ سندی نیز دو مشکل عمده دارد؛ 1⃣یکی از راویان آن حسن بن عبدالرحمان است که مجهول است و در هیچ یک از کتب رجالی شرح حال او نیامده است لذا روایت او معتبر نیست. 2⃣یکی دیگر از راویان آن علی بن عباس است که از غلات بوده است. 🔶مرحوم نجاشی درمورد او می نویسد: «او شخص بسیار ضعیفی است که به خاطر غلو از روایات او رو گردانده شده است » 📚رجال نجاشی ص255 🔶ابن داود می نویسد: «ضعیف و غالی است» 📚رجال ابن داود ص261 ❗️بنابراین آن روایت مورد استدلال نیست. 👌بله در روایات شیعه و سنی آمده است که جز کسی که نطفه اش از حرام بسته شده است اهل بیت را دشمن نمی دارد و با آنان دشمنی نمی کند. 🔶حضرت علی فرمود: «دروغ می گوید کسی که فکر می کند حلال زاده است در حالی که با من و امامان از فرزندانم دشمنی می کند و بغض آنان را در دل دارد» 📚بحار الانوار ج27 ص145 👌علمای اهل سنت از عباده بن صامت نقل می کنند که می گوید: «فرزندان ما هر گاه بغض علی را به دل داشتند می دانستیم از ما نیستند» 📚مختصر تاریخ دمشق ج17 ص370 📚ینابیع الموده ج2 ص272 👌روشن است که کسی که با اهل بیت پیامبر دشمنی کند و بغض انان را به دل داشته باشد ناصبی بوده و از دین خارج است اما حساب این گونه افراد از سایر مردم جهان که یا با اهل بیت آشنایی ندارند و یا محبت اهل بیت را به دل دارند اگر چه شیعه نیستند جدا است و ما طبق روایات بالا حکم به حلال زادگی سایر مردم می کنیم . https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔در فیلم حضرت یوسف آمد که یوسف نبی از یکی از زندانی ها که داشت آزاد می شد و ساقی شاه بود خواست که پیش پادشاه ازش یاد کنه و بگه که یوسف رو بی گناه زندون انداختن و پادشاه یوسف را بیرون بیاره اما خدا یوسف رو مواخذه کرد که چرا از غیر من درخواست کردی به خاطر همین باید چند سال بیشتر در زندان بمانی قرآن هم میگه « شیطان یاد خدا را از ذهن یوسف برد و او در زندان چند سال بیشتر ماند»( یوسف42) آیا این جریان با عصمت یوسف منافات نداره❓ 💠💠 1⃣خداوند نقل می کند که پس از آنکه یوسف نبی دو نفر از زندانیان هم بند خود را متوجه خدا کرد و خواب آنها را تعبیر نمود که یکی از آنان آزاد میشود و ساقی شاه میشود و دیگری به دار آمیخته میشود و پرندگان آسمان از سر او می خورند خطاب به کسی که قرار بود ساقی شاه شود عرضه داشت: «اذکرنی عند ربک»« نزد مالک و صاحب اختیار خود از من سخن بگو» ❗️« فانساه الشیطان ذکر ربه» «شیطان یاد آوری از یوسف را نزد صاحبش از خاطر آن زندانی برد» ⚜یوسف 42 👌برخی گفته اند که ضمیر در « فانساه» به یوسف باز می گردد بنابراین معنای جمله چنین میشود: «شیطان یاد خدا را از خاطر یوسف برد و به همین دلیل به غیر او توسل جست» ❗️اما این سخن قابل قبول نیست زیرا با توجه به جمله قبل که یوسف خطاب به زندانی می گوید مرا نزد صاحب و مالکت باز گو کن روشن میشود که ضمیر به شخص ساقی بر می گردد و کلمه رب هم در « اذکرنی عند ربک» و هم در « فانساه الشیطان عن ذکر ربه» به یک معنا است و یک مفهوم دارد و مراد همان یاد آوری نزد شاه بوده است. ❗️به علاوه جمله « بعد از مدتی یادش آمد» 🔷یوسف 45 🗯که در چند آیه بعد در همین داستان درباره ساقی می خوانیم نشان می دهد که فراموش کننده ساقی بوده است نه یوسف 📚تفسیر نمونه ج9 ص414 👌گذشته از آنکه اگر بگوییم شیطان یاد خدا را از ذهن یوسف برد این سخن با دیگر آیات قرآن سازگار نیست . ❗️قرآن به روشنی میگوید که شیطان راهی به بندگان خدا ندارد و روشن ترین مصداق بندگان خدا پیامبران الهی هستند چنان که خطاب به شیطان می فرماید: «بر بندگان من راه و سلطه نداری» 🔷حجر42 👌خود شیطان نیز اعتراف می کند که من بر بندگان مخلص خدا که روشن ترین مصداق انان پیامبران هستند راهی ندارم: «سوگند به عزت تو همه بندگان تو را گمراه می کنم جز بندگان مخلص تو را» 🔷ص82-83 2⃣این که حضرت یوسف از آن زندانی خواست تا نزد شاه از او یاد کند و او از زندان آزاد شود تا بی گناهی خود را اثبات کند از قبیل توسل به اسباب طبیعی می باشد که هیچ گونه اشکال عقلی و شرعی بر آن مترتب نمیشود. 👌امام صادق فرمود: «خدا خواسته است که همه کارها از طریق اسباب آن جاری گردد» 📚الکافی ج1 ص183 👌حضرت سلیمان نیز برای آوردن تخت ملکه سبا به اسباب طبیعی توسل جست و به یاران خود گفت: «کدامیک از شما توانایی دارید که تخت او را پیش از آنکه خودشان نزد من آیند برای من بیاورید» 🔷نمل 38 ❗️ذو القرنین نیز برای ساختن سد در برابر یاجوج و ماجوج از اطرافیان کمک خواست و فرمود: «مرا با نیرویی یاری کنید تا میان شما و آنها سد محکمی ایجاد کنم» 🔷کهف95 👌بنابراین روشن می شود که توسل جستن به اسباب طبیعی نه تنها اشکالی ندارد بلکه خداوند به این توسل جستن امر کرده است چنان که در حدیث امام صادق گذشت . 🔶در حدیث دیگری امام صادق فرمود: «پیامبری از انبیا بیمار شد و گفت خودم را درمان نمی کنم تا خداوند مرا شفا دهد .خداوند به او وحی کرد تو را شفا نمی دهم تا از دارو و اسباب استفاده کنی زیرا من شفایم را در آن قرار داده ام» 📚بحار الانوار ج59 ص66 ❗️این حدیث نیز ضرورت استفاده از اسباب طبیعی را روشن می کند. 👌بنابراین حضرت یوسف کار اشتباهی نکرد که از آن زندانی برای آزادی از زندان کمک گرفت زیرا توسل به اسبابی کرده است که خداوند به آن فرمان داده بود .اگر یوسف بیشتر در زندان ماند به سبب دسیسه کسانی بود که او را در زندان افکنده بودند و فراموشی ساقی شاه از یاد آوری یوسف نزد پادشاه نیز در این مساله موثر بوده است. 👌بله در احادیث ضعیف السندی آمده است که یوسف چون از آن زندانی برای آزاد شدن کمک خواست و از خداوند کمک نگرفت مواخذه شد و بیشتر در زندان ماند 📚تفسیر عیاشی ج2 ص176 ❗️اما مرحوم عیاشی این روایات را به صورت مرسل و بدون سند کامل ذکر می کند .روشن است که روایت مرسل ضعیف و غیر قابل قبول است و نمی توان در یک چنین مساله مهمی به این نوع روایات تکیه کرد. 👌این مضمون در تفسیر قمی ج1 ص344 نیز نقل شده است اما سندش ضعیف است زیرا یکی از راویانش اسماعیل بن عمر است که واقفی مذهب بوده است. 📚رجال نجاشی ص28 ❗️ویکی دیگر از روات شعیب العقرقوفی است که مجهول است. https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔پرسش ❔کانال ملحد کلیپی منتشر کرده است و می گوید قرآن در سوره طارق دچار غلط علمی شده است و محل خروج منی را نمی داند: « پس انسان باید بنگردکه از چه آفریده شده است .از آب جهنده ای خلق شده است که از بین ستون فقرات و استخوان های سینه بیرون میاید.» طارق 5-6 اما امروزه مشخص است که منی در بیضه ها ساخته می شود و در کیسه ی منی ذخیره می شود و از مجرای ادرار خارج می شودو محل ساخت و مسیر خروج آن هیچ ربطی به ستون فقرات و سینه ندارد. 💠💠 ❗️با تفسیری که هم اکنون ما از آیات مورد نظر ارائه می دهیم روشن خواهد شد که به هیچ عنوان این اشکال بر قرآن وارد نمیشود. 🔶خداوند می فرماید: «فلینظر الانسان مم خلق- خلق من مائ دافق- یخرج من بین الصلب و الترائب » 🔷طارق 5-7 «انسان باید نگاه کند که از چه چیزی آفریده شده است- از یک آب جهنده آفریده شده است- آبی که خارج می شود از میان پشت و سینه ها» 🔷صلب به معنای پشت و ستون فقرات است 📚کتاب العین ج7 ص127 🔷وترائب جمع تریبه بنابر مشهور علمای لغت به معنای استخوان های بالای سینه است 📚لسان العرب ج1 ص230 🔶حال توجه به نکات زیر لازم است؛ 1⃣در آیات فوق تنها سخن از نطفه مرد در میان است زیرا تعبیر به « آب جهنده» درباره نطفه مرد صادق است نه زن و همان است که ضمیر در یخرج به آن باز می گردد و می گوید این آب جهنده از میان صلب و ترائب بیرون می آید. 2⃣قرآن به یکی از دو جزئ اصلی نطفه که همان نطفه مرد است و برای همه محسوس می باشد اشاره کرده است و در آیات دیگر قرآن نیز هنگامی که سخن از آفرینش انسان از نطفه به میان می آید بیشتر روی نطفه مرد که امری محسوس است تکیه شده است 🔷نجم46 🔷قیامت37 3⃣خداوند می گوید انسان از قطره ای خلق شده است که از میان استخوان های سینه و ستون فقرات خارج می شود در حالی که می دانیم نطفه از قسمت های پایین بدن و از مجاری ادرار خارج می شود حال باید توجه کرد؛ ❗️در بین استخوان های سینه و ستون فقرات چهار دستگاه مهم وجود دارد؛ 🔷1- ریه ها که دستگاه تنفسی انسان است و زیر استخوان های قفسه سینه قرار گرفته است. 🔷2- دومین دستگاه قلب انسان است که با کمی فاصله از ریه ها وظیفه پمپاژ خون و ارسال آن به تمام اعضا و جوارح را بر عهده دارد. 🔷3- معده که کمی پایین تر از استخوان های سینه تعبیه شده و مرکز تهیه مواد غذایی برای تغذیه اندام های متفاوت انسان است . 🔷4- و بالاخره کبد چهارمین دستگاهی است که بین استخوان های سینه و ستون فقرات قرار گرفته و کار آن تصفیه خون و مواد غذایی است . 👌ریه ها ، قلب ، معده ، و کبد چهار دستگاه مهمی هستند که در بین استخوان های سینه و ستون فقرات قرار گرفته اند . ❗️اگر این چهار دستگاه دست به دست هم ندهند ممکن نیست که نطفه به وجود آید هر چند به هنگام خارج شدن از عضو خاصی خارج می شود . 👌بنابراین با توجه به این که منشا ایجاد نطفه دستگاههای چهار گانه ای هستند که بین « صلب» و ترائب» قرار گرفته لذا خداوند می فرماید که نطفه از بین صلب و ترائب خارج می شود یعنی منشا ایحاد نطفه ما بین صلب و ترائب است و این مطلب صحیح و درستی است . 📚سوگند های قرآن، مکارم شیرازی،ص399 💠بنابراین منظور از صلب و ترائب قسمت پشت و پیش روی انسان است و آب نطفه مرد از میان این دو خارج و ایجاد میشود و این تفسیری است روشن و خالی از هر گونه پیچیدگی و هماهنگ با آنچه در کتب لغت در معنی این دو واژه آمده است. 📚تفسیر نمونه ج26 ص367 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔چرا شیعیان بر مهر سجده می کنند یا بر تربت امام حسین سجده می کنند ❔آیا سجده بر مهر همان بت پرستی و مهر پرستی نمی باشد❕ 💠💠 1⃣از نظر شریعت اسلامی تنها سجده برای خداوند شایسته و جایز است و بر غیر او نمی توان پیشانی بر زمین سایید. 👌پیامبر گرامی فرمود: «تنها برای خداوند باید سجده کنید» 📚وسائل الشیعه ج6 ص385 🔶امام صادق در پاسخ یک زندیق عرضه داشت: « تنها سجده برای خداوند جایز است» 📚الاحتجاج ج2 ص339 2⃣شیعیان برای خداوند سجده کرده و این سجده را بر روی مهر بجا می آورند.در تمام احوال ، سجده برای خداست و او «مسجود له» است .و مهر « مسجود علیه» است و بر آن سجده می شود.بنابراین فرق است بین مسجود له و مسجود علیه ❗️ هیچ کس برای مهر سجده نمی کند .آیا می توان گفت که اهل سنت اگر بر فرش و لباس و مانند آن سجده می کنند یعنی برای فرش و لباس سجده می کنند❔ 3⃣در روایات ما آمده است که بر غیر زمین نمی توان سجده کرد و تنها بر زمین و هر آنچه از زمین بروید و خوردنی و پوشیدنی نباشد می توان سجده کرد. 👌هشام ابن حکم از امام صادق سوال کرد بر چه چیز می توان سجده کرد و بر چه چیز نمی توان سجده کرد؟ 🔶امام فرمود: «سجود جایز نیست مگر بر زمین یا چیزی که از زمین می روید، مگرخوردنی ها وپوشیدنی ها» ❓هشام می گوید:گفتم فدایت شوم حکمت آن چیست؟ 👌فرمود: «زیرا سجود و خضوع برای خداوند است و سزاوار نیست برای خوردنی ها و پوشیدنی ها سجده کرد، زیرا دنیاپرستان بنده ی خوردنی ها و پوشیدنی ها هستند و کسی که سجده می کند در سجود مشغول عبادت خداست.بنابراین سزاوار نیست پیشانی را در سجده اش برچیزی بگذارد که معبود دنیاپرستی است فریفته زرق و برق دنیا هستند.» پس امام افزود:«سجده بر زمین افضل است چرا که تواضع و خشوع در برابر خدا را بهتر نشان میدهد.» 📚علل الشرایع ج 2 ص341 👌همین مضمون در روایات متعدد دیگری نیز آمده است؛ 📚وسائل الشیعه ج5 ص343 باب 1 4⃣از روایات اهل سنت نیز استفاده می شود که تنها سجده بر زمین و آنچه از زمین می روید و خوردنی و پوشیدنی نباشد می توان سجده کرد. 🔶بخاری روایت می کند که پیامبر گرامی فرمود: «زمین برای من سجده گاه و مایه پاکیزگی قرار داده شده است» 📚صحیح بخاری ج1 ص91 📚سنن بیهقی ج2 ص433 🔷جابربن عبدالله انصاری می گوید: «من با پیامبر نماز ظهر می خواندم مشتی از سنگریزه بر می داشتم و آنها را به دست می کشیدم تا خنک شود سپس زیر پیشانی نهاده بر آنها سجده می کردم» 📚مسند احمد ج3 ص327 📚سنن بیهقی ج1 ص439 🔶انس بن مالک می گوید: «ما با پیامبر در سخت ترین گرما نماز می خواندیم هر یک از ما سنگریزه هایی به دست می گرفت آنگاه که خنک می شد به زمین می گذاشت و بر آن سجده می کرد» 📚سنن بیهقی ج2 ص106 🔶خباب بن ارت می گوید: «از زیادی گرمی سجده گاه و زیر دست ها به پیامبر شکایت بردیم او به شکایت ما ترتیب اثر نداد» 📚همان مدرک ص105 👌بی شک هر گاه سجده بر پوشیدنی ها مانند دستمال و سجاده و...جایز بود باید صحابه از آنها برای سجده استفاده می کردند و پیامبر به آنها اجازه سجده بر آن ها را می داد و با این مشقت بر زمین سجده نمی کردند. 🔷عایشه می گوید: «من هرگز ندیدم که رسول خدا به هنگام سجده پیشانی خود را بپوشاند و به زمین نرساند » 📚مصنف ابن ابی شیبه ج1 ص397 👌ابن سعد می نویسد: «پیامبر به هنگام سجده عمامه از پیشانی برطرف می کرد و بر عمامه سجده نمی کرد» 📚طبقات ابن سعد ج1 ص151 🔶ابوعبیده می گوید: « عبدالله بن مسعود سجده نمی کرد مگر بر زمین» 📚همان مدرک ج1 ص397 👌ادامه پاسخ 👇👇👇
👌ادامه پاسخ 👇👇👇 5⃣در روایات ما توصیه شده است که برای سجده کردن بهتر از هر چیز سجده بر تربت امام حسین است. 🔶امام صادق فرمود: «سجده بر تربت حسین سبب نورانی شدن زمین های هفتگانه می شود» 📚الفقیه ج1 ص268 👌وفرمود: «سجده بر تربت حسین حجاب های هفتگانه را برطرف می کند» 📚وسائل الشیعه ج5 ص366 🔶نقل شده است: «امام صادق تنها بر تربت حسین سجده می کرد» 📚همان مدرک 👌فلسفه آن نیز روشن است؛ ❗️وقتی نماز گزار پیشانی خود را بر خاک مقدس کربلا می گذارد فداکاری های بی نظیر بزرگ مرد تاریخ که همه چیزش را به خاطر اعتلای اسلام فدا کرد و زیر بار ظلم و ستم نرفت را به یاد می آورد و از او درس آزادگی و فداکاری ها را فرا می گیرد. 📚راهنمای حقیقت ص528 6⃣حال ممکن است سوال پیش آید که به مقتضای ادله بالا می توان بر زمین و خاک و تربت امام حسین سجده کرد اما چرا شیعیان بر مهر سجده می کنند❓ 👌پاسخ روشن است؛ 🔶1- در این شکی نیست که مهر همان خاک است که به شکل «گل» در آمده است و مشروعیت سجده بر خاک و زمین نیز ثابت شد. 🔶2-باید جای سجده نماز گزار پاک و پاکیزه باشد و انسان نمی تواند بر شیی نجس سجده کند 📚مستدرک الوسائل ج4 ص5 باب 1 « یشترط طهارته» 🔶3- چون در همه شرایط ممکن است سجده بر زمین و خاک پاک میسر نشود شیعیان بخشی از خاک پاک را به صورت قطعه و مهر در آورده تا در همه جا سجده بر خاک پاک امکان داشته باشد. 🔶4- بی شک جابجایی مهر نیز بسیار راحت تر است از این که انسان مشتی خاک را در جیب گذاشته باشد تا در وقت نماز بر آن سجده کند. 🔶5- در حالات مسروق بن اجدع از یاران ابن مسعود آمده است: «او اجازه نمی داد بر غیر زمین سجده کنند حتی هنگامی که بر کشتی سوار می شد چیزی با خود به کشتی می برد و بر آن سجده می کرد» 📚طبقات الکبری ج6 ص53 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔پ ❔حدیثی که در آن نقل شده اگر معلومات سلمان را ابوذر میدانست وی را تکفیرمیکرد و میکشت درچه کتابی نقل شده وسندحدیث قوی هست ❓ 💠💠 👌در این شکی نیست که سلمان و ابوذر رضی الله عنهما هر دو از صحابه ای بلند مرتبه پیامبر گرامی هستند که لحظه ای از مسیر حق و حقیقت جدا نشدند. 🔶پیامبر گرامی فرمود: « خداوند مرا به دوست داشتن چهار نفر امر کرده است ؛ علی بن ابی طالب و مقداد و ابوذر و سلمان فارسی» 📚قرب الاسناد ص417 📚رجال کشی ص10 🔶و فرمود: « بهشت مشتاق علی و عمار و سلمان و ابوذر و مقداد می باشد» 📚الخصال ج1 ص303 📚عیون الاخبار ج2 ص67 ❗️حال در مورد سوالتان گفتنی است: 👌امام صادق علیه السلام فرمود: « به خدا سوگند اگر ابوذر به آنچه در قلب سلمان بود آگاه می شد او را می کشت اما پیامبر بین آنان پیمان برادری ایجاد کرده بود» 📚الکافی ج1 ص401 📚مختصر البصائر ص334 📚البرهان فی تفسیر القرآن ج5 ص858 📚الوافی ج3 ص644 📚بحار الانوار ج2 ص190 👌حدیث از حیث سند صحیح است . ❗️علامه مجلسی در شرح و توضیح حدیث سه توجیه می آورد: 1⃣در قلب سلمان مراتبی از معرفت خداوند یا پیامبر و ائمه بوده است که اگر سلمان آن معارف را برای ابوذر ظاهر می ساخت ابوذر ظرفیت پذیرش آن را نداشت و سلمان را به کذب و ارتداد یا علوم غریبه نسبت می داد یا آن ها را به سحر و آثار عحیبه ای منتسب می داد و سلمان را بر مبنای آن می کشت . 2⃣اگر سلمان آن ها را به ابوذر تعلیم می داد چون ابوذر ظرفیت تحمل آن را نداشت آن ها را بین مردم گسترش می داد و زمینه قتل سلمان را فراهم می کرد . 3⃣یا بگوییم ضمیر به ابوذر بر می گردد یعنی اگر سلمان آن علوم را به ابوذر تعلیم می داد چون ابوذر تاب تحمل آن علوم و معارف را نداشت ، این آگاهی سبب مرگ و هلاکت ابوذر می شد زیرا آن معارف خارج از ظرفیت ابوذر بوده و سبب کفر ابوذر می شد و یا سبب می شد ابوذر آن علوم را بین مردم رواج دهد و زمینه قتل خویش را فراهم کند. 📚بحار الانوار ج22 ص343 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔پرسیدند که مثلا شما که میروید به زیارت امام رضا امام چطورصدای همه افراد را میشنود بااینکه آن همه جمعیت وجود دارد❔ ❓ رفیق بنده رفته پاکستان دوره و این سوالها رامی پرسدو میگوید مگرامام خدا ست که بتواند صدای همه افراد راهمزمان بشنودومی گویدفقط خداست که همزمان می تواند صدا همه افراد را بشنود❕ 💠💠 ❗️در این شکی نیست که آنانی که از این دنیا رفتند پس از مرگ دارای حیات برزخی هستند و از احوالات دنیا مطلع می شوند . 🔶بخاری از علمای اهل سنت روایت می کند که پیامبر گرامی فرمود: « بنده زمانی که در قبر گذاشته میشود و اقوامش از نزدش می روند ( به مقداری هوشیار است) که حتی صدای پای تشییع کنندگان را هم می شنود» 📚صحیح بخاری ج2 ص90 🔶ونقل می کند که پیامبر گرامی پس از جنگ بدر با مشرکین صحبت می کرد و آنان را مخاطب خود قرار داد و وقتی به ایشان گفته شد که ایا با مردگان صحبت می کنند پاسخ دادند: « شما از انها شنواتر نیستید اما انان نمی توانند جواب دهند» 📚 صحیح بخاری،کتاب الجنائز باب ما جائ فی عذاب القبر ❗️و باز علمای اهل سنت نقل می کنند که پیامبر گرامی فرمود: « هر کس نزد قبر من به من سلام دهد می شنوم و اگر از راه دور به من سلام دهد سلامش به من می رسد» 📚کنزالعمال ج1 ص492 📚فتح الباری ج6 ص353 📚الجامع الصغیر،ج2 ص618 📚شرح سنن نسائی،سیوطی،ج4 ص110 🔶و نقل می کنند که پیامبر گرامی فرمود: « حیات من برای شما بهتر است ،حدیث می گویید و حدیث می شنوید و وفات من برای شما بهتر است زیرا اعمالتان بر من عرضه می شود و هر چه از اعمال خیر می بینم خدا را شکر می کنم و انچه از اعمال شر می بینم برای شما استغفار می کنم» 📚مجمع الزوائد ،ج9 ص24 👌قران نیز بر صحت ارتباط با مردگان صحه می گذارد و خطاب به پیامبر می فرماید: « از پیامبران پیشین بپرس ایا غیر از خدای رحمان خدایی قرار دادیم که مورد پرستش قرار گیرد» 📓زخرف45 🔶ظاهر ایه این است که پیامبر گرامی می تواند از همین دنیا با پیامبرانی که در این دنیا نیستند تماس بگیرند و از انان سوال کنند 👌این که ما معتقدیم که امامان سخنان ما را می شنوند بر گرفته از همین دلائل است مضافا بر این که : 🗯اعمال همگان بر انان صبح و شام عرضه می شود و انان مطلع بر احوال و افعال مردمان هستند 📚بحار الانوار ج23 ص333 باب 20 🔶امام صادق فرمود: « انبیا و اوصیای انبیا چنین هستند که سلام شما به انان از راه دور می رسد و اگر از نزدیک قبورشان به انها سلام کنید خوشان می شنوند» 📚بحار الانوار ج27 ص299 به نقل از بصائر الدرجات 👌لذا زیارت پیامبر و امامان از راه دور فراوان در روایات توصیه شده است و فرموده اند که انان از زیارت و عرض ارادت شما مطلع می شوند چنان که اگر از نزدیک قبورشان زیارت صورت گیرد انان مستقیما آگاه به شما می باشند. 📚بحار الانوار ج98 ص365 باب32 📚مستدرک الوسائل ج10 ص186 باب 4 📚وسائل الشیعه،ج14 ص337 باب 4 🔶امام صادق فرمود: «وقتی به زیارت قبر حسین می روید خطاب به او بگویید که شهادت می دهم تو از حضور من در این مکان اگاهی داری و کلام و سخن مرا می شنوی و تو زنده هستی در نزد پرودگارت روزی می خوری» 📚مستدرک الوسائل ج10 ص345 ❗️در روایت دیگر فرمود: «حسین به زائران خود نگاه می کند و او کاملا به احوال و اسمائ انان و اسمائ پدرانشان اگاهی دارد حتی بیشتر از اگاهی پدر نسبت به احوال فرزند» 📚بحار الانوار ج27 ص300 ❗️❗️همان گونه که خلق کردن موجودات جان دار از عدم و نیستی و شفا دادن بیماران و زنده کردن مردگان و خبر دادن از غیب اختصاص به خداوند دارد اما حضرت عیسی به اذن الهی این امور را انجام می داد 🔶آل عمران 49 👌شنیدن صدای همگان و آگاهی بر احوال و افعال مردمان نیز از اختصاصات الهی است و امامان به اذن الهی آگاه بر این امور می باشند بنابراین اشکال مذکور شما موجه نمی باشد. https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔کسی که میگه من نماز نمیخونم طور دیگه ای خدا رو شکر میکنم .خدا مهربونه بخشنده جهنم نداره بنده هاش عذاب نمیکنه چون مهربونه چی میگین❗️❗️ 💠💠 👌ما می گوییم همان خدایی که مهربان است و با بندگانش به لطف و رحمت رفتار می کند در برابر افراد عاصی و بی باک خود را شدید العقاب معرفی کرده است و می فرماید: « از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید که مجازات و کیفرهای خدا شدید است» 🔷مائده 2 👌و وعده داده است که کسانی که نمازشان را ترک کنند و نخوانند جایگاهشان دوزخ و جهنم است . ❗️خداوند در سوره مدثر می فرماید: « بهشتیان از دوزخیان می پرسند که چه چیز شما را به دوزخ کشانید .جهنمیان در پاسخ می گویند ما از نماز گزاران نبودیم...» 🔷مدثر 40 -46 ❗️پیامبر گرامی که کلامش وحی الهی است فرمود: « کسی که نماز خود را سبک بگیرد و در بجا آوردن آن سستی کند خداوند او را به پانزده بلا مبتلا می سازد .شش بلا در دنیا و سه بلا در موقع مردن و سه بلا در قبر و سه بلا در قیامت و هنگامی که از قبر بیرون می آید. ❗️اما شش بلای دنیوی؛ 1⃣برکت را از عمرش کم می کند.2⃣برکت را از روزیش می برد.3⃣از صورتش نشانه نیکوکاران را بر می دارد.4⃣هرکار خیری کند پذیرفته نمی شود و برای آن اجری ندارد.5⃣دعایش مستجاب نمی شود.6⃣از دعای نیکوکاران بهره ای ندارد . ❗️اما سه بلایی که هنگام مردنش برای اوست؛ 1⃣با ذلت و خواری می میرد .2⃣با گرسنگی می میرد.3⃣با تشنگی می میرد و حالت عطش او طوری است که اگر از نهرهای دنیا بیاشامد سیراب نمی شود . ❗️سه بلایی که در قبر به او می رسد؛ 1⃣ملکی در قبرش گماشته می شود که او را فشار دهد و زجر نماید .2⃣قبرش برایش تنگ می شود .3⃣قبرش تاریک و در ظلمت است . ❗️سه بلای در قیامت؛ 1⃣ملکی او را بر صورتش می کشاند برای حساب در موقف حساب و مردمان به او می نگرند .2⃣در حسابش سخت گیری می شود .3⃣خداوند نظر رحمت به او نمی فرماید و او را پاکیزه نمی کند و برایش عذاب دردناکی است. 📚مستدرک الوسائل ج3 ص23 📚بحار الانوار ج83 ص21 🔶وفرمود: « بر نمازهای پنج گانه محافظت کنید زیرا اولین چیزی که روز قیامت از آن سوال می شود نماز است که اگر کامل نباشد صاحبش در جهنم افکنده می شود» 📚صحیفه الرضا ص53 📚بحار الانوار ج82 ص208 👌شکر کامل پرودگار به اطاعت الهی که یکی از مصادیق آن نماز خواندن است محقق می شود چنان که امام صادق فرمود: « شکر نعمت به(اطاعت الهی) و اجتناب محارم می باشد» 📚الکافی ج2 ص95 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔لطفا در مورد مساله ذیل که اخیرا اتفاق افتاده توضیح بدید که آیا واقعا چنین حکمی تو اسلام هسته ❗️ ❔جهل به یک حکم شرعی در شرایط و آداب رضاع (شیردادن) موجب حرمت ابدی یک زن و شوهر جوان شد. ‌چندی پیش‌ زوج جوانی که کمتر از ۵ سال از زندگی مشترکشان گذشته بود و تنها ۳ ماه از تولد اولین فرزندشان می گذشت، عازم سفر حج می شوند و نوزاد سه ماهه خود را به مادربزرگ می سپارند تا زمان بازگشت مادر و پدر از نوه خود مراقبت کند. مادر بزرگ که خود او نیز صاحب فرزند نوزادی بوده است، با کمال میل، مراقبت از نوه خود را می پذیرد، زیرا از آنجا که خود فرزند نوزادی داشته است، به گمان خود می تواند همزمان به نوه اش شیر دهد. پس از بازگشت پدر و مادر این نوزاد، فرزند نزد مادر خود بازگردانده می شود؛ مدتی بعد مادر بزرگ که در جلسه ی روضه‌ای شرکت کرده بود، پس از سخنرانی خطیب آن جلسه، از احکام شیر دادن به اطلاع پیدا می کند و آنجاست که تمام دنیا را در مقابل خود تیره و تار می بیند. خطیب آن جلسه در رابطه با احکام شیر دادن به فرزند، گفته بود " در صورتی که مادربزرگی به فرزند دختر خود شیر دهد، مادر و پدر آن نوزاد بر یکدیگر حرام ابدی می شوند و باید از هم جدا شوند و به هیچ عنوان امکان بازگشت و ازدواج مجدد آن نیست. 💠💠 👌در روایاتی وارد شده است که هرگاه زنی بچه شیر خواری را با شرایطی شیر دهد ، پدر آن بچه نمی تواند با دخترهایی که از آن به دنیا آمده اند ، ازدواج کند ، زیرا پدر بچه در این صورت همانند پدر فرزندان آن زن می باشد و هیچ پدری با دختر خود ازدواج نمی کند . ❕راوی از امام علیه السلام می کند ؛ « زنی برخی از فرزندان من را شیر داده است ، آیا برای من جایز است که با برخی از فرزندان آن زن ازدواج کنم ؟ امام علیه السلام پاسخ داد ؛ « چنین ازدواجی جایز نیست زیرا فرزندان آن زن به منزله خودت هستند » 📚التهذیب ج 7 ص 321 _ الفقیه ج 3 ص 476 👌این مضمون در نقل دیگری نیز آمده است ؛ 📚الکافی ج 5 ص 447 _ وسائل الشیعه ج 20 ص 404 ❕بر این اساس مرد نمی تواند با فرزندان دختر زنی که به او شیر داده است ازدواج کند . ❔مساله مورد بحث اینجاست که اگر مثلا دختر و پسری ازدواج کرده اند ، مادر دختر به فرزند داماد و نوه دختری خود شیر دهد ، این شیر دادن ابطلال عقد آن دختر و پسر می شود یا خیر ❕ 👌مشهور فقها احتیاط کرده اند و فتوا داده اند که همان گونه که ابتداءا مرد حق ندارد با فرزندان دختر زنی که به فرزند او شیر داده ازدواج کند ، در این جا نیز احتیاط واجب آن است که بگوییم عقد دختر و پسر باطل می شود و آنان باید از هم جدا شوند . 📚توضیح المسائل مراجع ، بنی هاشم ، ج 2 ص 504 ( فتوای آیت الله خویی و سیستانی ) ❕اما برخی دیگر از می گویند که حکم مذکور در روایت برای آنجایی است که هنوز ازدواجی صورت نگرفته است ، که به خاطر شیر دادن ، مرد نمی تواند با فرزندان دختر زن ازدواج کند ، اما وقتی ازدواج صورت گرفت و مساله شیر دادن محقق شد ، آیا ازدواج مذکور باطل می شود یا خیر ❔می گویند در این صورت حکم و روایتی بر ابطلال عقد ازدواج نیست و مقتضای اصل برائت آن است که بگوییم عقد مذکور صحیح است و دختر و پسر ازدواج کرده به هم نمی شوند . ❕آیت الله مکارم شیرازی در همین رابطه فرمودند ؛ « برخی می گویند اگر مادربزرگ بچه ای، نوه دختری اش را شیر دهد، مادر اصلی این بچه در خانه شوهر حرام ابدی می شود؛ ما درباره این مسئله مطالعه زیادی کرده و به این نتیجه رسیدیم که نکات احادیث برای آنجایی است که قبل از ازدواج باشد و بعد از ازدواج موجب حرام ابدی نمی شود. ادله قانع کننده و کافی برای حرمت ابدی نداریم و به نظر من که موجب ابدی نمی شود. نکته‌ای که باید در این موضوع به آن توجه شود، آن است که سرچشمه بسیاری از فتاوای مشهور، احتیاط است و موضوع لا ینکح أبوالمرتضع فی اولاد صاحب اللبن برای آنجایی است که قبل از ازدواج باشد. 🌐http://akharinkhabar.ir/social/4907039 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔لطفا در مورد سلمان فارسی و کیفیت اسلام او توضیح بدید ❗️برخی از ملحدین در ایرانی بودن تردید می کنند ❕❕ 💠💠 👌سلمان فارسى به يقين يكى از بزرگان صحابه پيغمبر بود و در روايتى از آن حضرت مى خوانيم كه فرمود ؛ «خداوند مرا به محبّت نفر دستور داده است و به من خبر داده كه او آنها را دوست دارد و آنها على و سلمان و ابوذر و مقداد هستند». 📚بحار الانوار ج 22 ص 391 ❕روزى سلمان فارسى وارد مجلس رسول خدا شد. حاضران او را گرامى داشتند و به احترام سن و سال و ارتباط زياد وى با پيغمبر اكرم او را احترام كردند و به صدر مجلس هدايت نمودند. ناگهان «عمر» وارد شد نگاهى به او كرد و گفت: اين مرد عجمى كه در ميان عربها در بالا نشسته است كيست؟ پيغمبر اكرم (ناراحت شد و) به منبر رفت و خطبه اى خواند و فرمود: همه انسانها از زمان خلقت آدم تا امروز؛ مانند دندانه هاى شانه برابرند عرب بر و سفيد پوست بر سياهپوست برترى ندارد جز با تقوا» سپس افزود ؛ «سلمان درياى عميقى است كه آبش تمام نمى شود و گنجى است كه پايان نمى گيرد سلمان از ما اهل بيت است سلمان آبشارى است كه پيوسته علم و دانش و برهان از او فرو مى ريزد» 📚بحار الانوار ج 22 ص 348 ❕در حديثى از رسول خدا آمده است كه فرمود ؛ «اگر دين در اوج آسمان باشد سلمان به او مى رسد». 📚بحار الانوار ج 16 ص 310 👌در حديثى از اميرمؤمنان نقل شده است كه فرمود «سلمان فارسى همچون لقمان است» 📚شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 18 ص 36 ❕علی علیه السلام فرمود ؛ « سبقت گیرندگان ( به ایمان ) پنج نفرند ؛ من اولین سبقت گیرنده عرب هستم ، و سلمان اولین سبقت گیرنده و ایرانی ها است ، و صهیب سبقت گیرنده رومیان و بلال سبقت گیرنده حبشیان و خباط سبقت گیرنده نبطیان » 📚الخصال ج 1 ص 312 ❕« منصور بزرج می گوید به امام صادق علیه السلام گفتم که چقدر شما از سلمان فارسی یاد می کنید . امام علیه السلام فرمود نگویید سلمان فارسی بلکه بگویید سلمان محمدی ( زیرا او از ما اهل بیت است )» 📚امالی طوسی ص 133 ❕« عیسی بن حمزه می گوید به امام صادق علیه السلام گفتم که در روایات آمده است که بهشت مشتاق چهار نفر است . امام فرمود آنان و ابوذر و مقداد و عمار هستند که برترین آنها سلمان است » 📚الاختصاص ص 12 👌در رابطه با کیفیت اسلام آوردن سلمان رضی الله عنه نقل شده است ؛ « سلمان اهل جنديشاپور بود. با پسر حاكم وقت رفاقت و دوستى محكم و ناگسستنى داشت، روزى با هم براى صيد به صحرا رفتند، ناگاه چشم آنها به راهبى افتاد كه به خواندن كتابى مشغول بود، از او راجع به كتاب مزبور سؤالاتى كردند راهب در پاسخ آنها گفت: كتابى است كه از جانب خدا نازل شده و در آن فرمان به اطاعت خدا داده و نهى از معصيت و نافرمانى او كرده است، در اين كتاب از زنا و گرفتن اموال مردم به ناحق نهى شده است، اين همان" انجيل" است كه بر عيسى مسيح نازل شده. گفتار راهب در دل آنان اثر گذاشت و پس از تحقيق بيشتر بدين او گرويدند به آنها دستور داد كه گوشت گوسفندانى كه مردم اين سرزمين ذبح مىكنند حرام است از آن نخورند. و فرزند حاكم وقت روزها هم چنان از او مطالب مذهبى مى آموختند روز عيدى پيش آمد حاكم، مجلس ميهمانى ترتيب داد و از اشراف و بزرگان شهر دعوت كرد، در ضمن از پسرش نيز خواست كه در اين مهمانى شركت كند، ولى او نپذيرفت. در اين باره به او زياد اصرار نمودند، اما پسر اعلام كرد كه غذاى آنها بر او حرام است، پرسيدند اين دستور را چه كسى به تو داده؟ راهب مزبور را معرفى كرد. حاكم راهب را احضار نموده به او گفت: چون اعدام در نظر ما گران و كار بسيار بدى است تو را نمىكشيم ولى از محيط ما بيرون برو! سلمان و دوستش در اين موقع راهب را ملاقات كردند، وعده ملاقات در" دير موصل" گذاشته شد، پس از حركت راهب، سلمان چند روزى منتظر دوست با وفايش بود، تا آماده حركت گردد، او هم هم چنان سرگرم تهيه مقدمات سفر بود ولى سلمان بالاخره طاقت نياورده تنها به راه افتاد. 🔸 👇
🔸 👇 👌حاكم راهب را احضار نموده به او گفت: چون اعدام در نظر ما گران و كار بسيار بدى است تو را نمىكشيم ولى از محيط ما بيرون برو! سلمان و دوستش در اين موقع راهب را ملاقات كردند، وعده ملاقات در" دير موصل" گذاشته شد، پس از حركت راهب، سلمان چند روزى منتظر دوست با وفايش بود، تا آماده حركت گردد، او هم هم چنان سرگرم تهيه سفر بود ولى سلمان بالاخره طاقت نياورده تنها به راه افتاد. ❕در دير موصل سلمان بسيار عبادت مىكرد، راهب مذكور كه سرپرست اين دير بود او را از عبادت زياد بر حذر داشت مبادا از كار بيفتد، ولى سلمان پرسيد آيا عبادت فراوان فضيلتش بيشتر است يا كم عبادت كردن؟ در پاسخ گفت: البته عبادت بيشتر اجر بيشتر دارد. عالم دير پس از مدتى به قصد بيت المقدس حركت كرد و سلمان را با خود به همراه برد در آنجا به سلمان دستور داد كه روزها در جلسه درس علماى كه در آن مسجد منعقد مىشد حضور يابد و كسب دانش كند. روزى سلمان را محزون يافت، علت را جويا شد، سلمان در پاسخ گفت تمام خوبيها نصيب گذشتگان شده كه در خدمت پيامبران خدا بودهاند. عالم دير به او بشارت داد كه در همين ايام در ميان ملت عرب پيامبرى ظهور خواهد كرد كه از تمام انبياء برتر است، عالم مزبور اضافه كرد من پير شدهام، خيال نمىكنم او را درك نمايم، ولى تو جوانى اميدوارم او را درك كنى ولى اين را نيز بدان كه اين پيامبر نشانه هايى دارد از جمله نشانه خاصى بر شانه او است، او صدقه نمىگيرد، اما هديه را قبول مىكند. 🔰در بازگشت آنها به سوى موصل در اثر جريان ناگوارى كه پيش آمد سلمان عالم دير را در بيابان گم كرد. دو مرد عرب از قبيله بنى كلب رسيدند، سلمان را اسير كرده و بر شتر سوار نموده به مدينه آوردند و او را به زنى از قبيله" جهينه" فروختند! سلمان و غلام ديگر آن زن به روزها گله او را به چرا مى بردند، سلمان در اين مدت مبلغى پول جمع آورى كرد و انتظار بعثت پيامبر اسلام را مى كشيد. ❕در يكى از روزها كه مشغول چرانيدن گله بود رفيقش رسيد و گفت: خبر دارى امروز شخصى وارد مدينه شده و تصور مى كند پيامبر و فرستاده خدا است؟! سلمان به رفيقش گفت: تو اينجا باش تا من بازگردم، سلمان وارد شهر شد، در جلسه پيامبر حضور پيدا كرد اطراف پيامبر اسلام مىچرخيد و منتظر بود پيراهن پيامبر كنار برود و نشانه مخصوص را در شانه او مشاهده كند. 👌پيامبر متوجه خواسته او شد، لباس را كنار زد، سلمان نشانه مزبور يعنى اولين نشانه را يافت، سپس به بازار رفت، گوسفند و مقدارى نان خريد و خدمت پيامبر آورد، پيامبر فرمود چيست؟ سلمان پاسخ داد: است، پيامبر فرمود: من به آنها احتياج ندارم به مسلمانان فقير ده تا مصرف كنند. ❕سلمان بار ديگر به بازار رفت مقدارى گوشت و نان خريد و خدمت رسول اكرم آورد، پيامبر پرسيد اين چيست؟ سلمان پاسخ داد هديه است، پيامبر فرمود: بنشين. پيامبر و تمام حضار از آن هديه خوردند، مطلب بر سلمان آشكار گشت زيرا هر سه نشانه خود را يافته بود. 📚جامع البیان ج 1 ص 255 _ تفسیر نمونه ج 1 ص 285 🔸البته همین مضمون با تعابیر دیگری در اسلام آوردن سلمان رضی الله عنه در منابع روایی ما نقل شده است ؛ 📚بحار الانوار ج 22 ص 355 باب 11 کیفیه اسلام سلمان رضی الله عنه https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔آيا در قرآن اعجاز اعداد وجود دارد ؟؟آيا تعداد روزهاى سال در قرآن موجود است ؟ آيا در قرآن ١٢ مرتبه كلمه "شهر" به معناى ماه وجود دارد ؟؟ آيا ميتوان گفت قرآن بوسيله اعداد و ارقام معجزه كرده است ؟ این ادعاها تماما دروغ و جهل و خرافات اسلامگرایان است ❗️❗️ 💠💠 👌در دهه هاى اخير جنبه اى از اعجاز قرآن مطرح شده و آن وجود نظم رياضى ميان كلمات و حروف اين كتاب آسمانى است. نخستين كسى كه اين سخن را مطرح كرد پژوهشگرى مصرى به نام محمد رشاد خليفه بود. وى ادعا كرد كه پس از سه سال كار مداوم و با استفاده از رايانه موفق شده نظمى حيرت انگيز در قرآن كشف كند و چون هيچ نويسندهاى نمى تواند در ضمن نگارش كتاب، تعداد تكرار حروف و كلمات خود را مراعات كرده و در ميان كلمات متناظر يا متضاد، نظم و تناسبى شگرف تعبيه كند، پس چنين پديدهاى گواه وحيانى بودن قرآن و عدم تحريف آن است. 📚كيهان انديشه، ش 67، ص 62- 63 ❕در پى آن، عده ديگرى نيز از اين نظريه حمايت كردند و با تأليف كتاب و مقاله هايى درصدد دفاع از آن برآمدند، حتى برخى تلاش كردند اثبات اين وجه اعجاز را به دانشمندان متقدم چون باقلانى و زمخشرى نسبت دهند. مهمترين نگاشته ها در اين زمينه عبارت است از: معجزة القرآن الكريم و عليها تسعة عشر رشاد خليفه، معجزة القرن العشرين فى كشف سباعية و ثلاثية أوامر القرآن الكريم ابن خليفه عليوى، المنظومات العددية فىالقرآن العظيم مصطفى ابوسيف بدران، الاعجاز العددى للقرآن الكريم عبدالرزاق نوفل، اعجاز حديثة علمية و رقمية فىالقرآن رفيق ابوالسعود، احدى الكبر والمعجزه عدنان رفاعى، من الاعجاز البلاغى و العددى للقرآن الكريم ابوزهرا نجدى، عجائب العدد والمعدود فىالقرآن الكريم جميل ديباجه، اعجاز عددى قرآن كريم و ردّ شبهات محمود احمدى، اعجاز رياضى زوج و فرد در قرآن كريم كوروش جمنشان و .... 👌در مقابل، گروهى ديگر با آن مخالفت كردند، حتى برخى طرح اين وجه اعجاز را نيرنگ بهائيها و دشمنان اسلام دانستند. 📚تسعه عشر ملکا ص 11_75 👌 و در ردّ ديدگاه هاى موافقان آن، كتب و مقالاتى را سامان دادند كه مهمترين آنها عبارت است از: كتاب تسعة عشر مَلكاً حسين ناجى محمد، المعجزة القرآنيه محمدحسن هيتو، رسم المصحف و الاعجاز العددى اشرف عبدالرزاق قطنه، اعجاز عددى و نظم رياضى عباس يزدانى و الميزان فى الاعجاز العددى للقرآن سيد ايمن موسوى. ❕رشاد خليفه كه نظريه پرداز اعجاز عددى است در باره حروف مقطعه معتقد بود كه درصد تكرار آنها نسبت به كل حروف سوره اى كه با آنها آغاز مى شود بر معدل تكرار آنها در ساير سوره ها تفوق دارد، چنانكه در سوره ق، حرف «ق» معدلى بالاتر از حرف قاف در ساير سورههاى قرآن دارد يا حرف «ن» در سوره «ن و القلم» بزرگترين رقم نسبى را در 114 سوره قرآن دارد. 📚معجزه القرآن ص 55_168 ❕ولى به نظر مى رسد اين مطلب كليت نداشته باشد، زيرا درصد تكرار حرف «ق» در سورههاى شمس، قيامت و فلق نسبت به ساير حروف در اين سورهها از درصد تكرار «ق» در سوره ق بيشتر است. در باره سوره طه نيز با 5 استثنا مواجهيم: سوره هاى حجّ، نور، فتح، مجادله و توبه و در مورد سوره يس نتيجه كاملًا برعكس است؛ يعنى «ى» و «س» كمترين تكرار را به خود اختصاص دادهاند. نيز در مورد حرف «ن» مىبينيم تكرار آن در سوره حجر بيشتر از تكرار آن در سوره «ن والقلم» است . ❕او معتقد بود عدد 19 مخرج مشترك سراسر سيستم رياضى قرآن است. نه فقط قرآن، بلكه همه كتابهاى خدا و حتى جهان پهناور به طريق رياضى با عدد 19 كُد گذارى شده است. قرآن 114 سوره دارد و اين عدد مَضْرب 19 است. خود «بِسمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحيم» 19 حرف دارد و هريك از تعداد كلمات آن در قرآن مضرب 19 است. 📚معجزة القرآن، ص 9- 26؛ رسمالمصحف والاعجاز العددى، ص 83- 84 👌اين ادعا نيز صحيح نيست، جز آنكه اولًا آنگونه كه به وى نسبت داده شده دو آيه آخر سوره توبه را جعلى دانسته و آنها را در شمارش كلمات «اللَّه» و «الرَّحيم» به حساب نياوريم. 📚اسرع الحاسبین ص 137 👌ثانياً «بِسمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحيم» را در سوره حمد به حساب آورده و در آغاز ساير سورهها آن را محاسبه نكنيم. ثالثاً در شمارشِ «اللّه»، باللّه و تاللّه و للّه را به حساب آورده؛ ولى «اللهم» را به حساب نياوريم، افزون بر اين، طبق آخرين شمارش، اين واژه 2699 بار در قرآن تكرار شده كه نمىتواند مضربى از عدد 19 باشد . 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌برخى دیگر از آنها هماهنگى تكرار واژه ها در قرآن با واقعيات خارجى را دليل بر اعجاز آن دانسته اند؛ مثلًا گفته اند: واژه «البَرّ» به معناى خشكى در قرآن 12 مرتبه آمده است كه اگر با كلمه «يبساً» كه هم معناى آن است جمع شود به عدد 13 مى رسيم. كلمه بحر به معناى دريا هم 32 مرتبه ذكر شده است و مجموع آنها 45 است. از سوى ديگر، 1345 كره زمين خشكى و 3245 آن آب است كه اين نسبت، دقيقاً با واقعيت خارجى هماهنگ است. 📚المعجزه ص 27 ❕ بنگريد كه وقتى بَرّ و بحر را باهم مقايسه كرده و به كسر مورد نظر نرسيده است واژه «يبساً» را هم به رقم پيشين افزوده است. پرسش بى پاسخ اين است كه چرا واژه «يمّ» را كه به معناى بحر است به عدد 32 اضافه نمى كنيد تا رويّه واحدى اتخاذ كرده باشيد، گذشته از اينكه نسبت آب و خشكى كره زمين، مقدار ثابتى نيست و تدريجاً از ميزان درياها كاسته مى شود. ❕به نظر طرفداران اعجاز عددى يكى ديگر از شگفتيهاى رياضى قرآن شمار تكرار «يوم» و «شهر» است كه اولى 365 مرتبه و دومى 12 مرتبه در قرآن ذكر شده است؛ اما وقتى تعداد واژه «يوم» را بيش از 365 يافته اند گفته اند: بايد «يوم» را به صورت مفرد در نظر بگيريم و ايام و يومين را در شمارش لحاظ نكنيم. با اين محاسبه باز هم منظور آنها تأمين نمى شود، زيرا «يومئذ» و «يومكم» و «يومهم» نيز بايد از ليست خارج شوند، درحالى كه اينها هم مفردند. اگر منظور اين است كه بايد به واژه «يوم» هيچ حرفى متصل نباشد در آن صورت «باليوم» و «ليوم» و «فاليوم» را نيز بايد از ليست خارج كرد و حاصل شمارش از 365 بسيار كمتر خواهد شد. البته عدد 12 براى واژه «شهر» اگر به صورت مفرد در نظر گرفته شود صحيح است . ❕به نظر دكتر ابوزهرا نجدى يكى از شگفتيهاى عددى قرآن، شمار واژه سجده است. وى مى گويد: در ضمن تحقيق متوجه شدم كه فعل سَجَدَ 35 بار در قرآن تكرار شده است كه اگر يك مورد را به دليل آنكه مربوط به سجده گياهان است: «والنَّجمُ والشَّجَرُ يَسجُدان» (الرحمن/ 55، 6) استثنا كنيم به عدد 34 مىرسيم كه اشاره به 34 مرتبه سجده در نمازهاى يوميه است. 📚من الاعجاز البلاغی و العددی ص 75 ❔بايد از وى پرسيد اگر مفهوم سجده منظور است اين مفهوم در همه 35 مورد يكى است. در آيه «ولِلَّهِ يَسجُدُ مَن فِى السَّموتِ والارضِ» (نحل/ 16، 49) لفظ «ما» همه موجودات عاقل و غير عاقل را دربرمى گيرد و ويژه عقلا نيست. از ديدگاه قرآن همه موجودات نماز و تسبيح دارند و ما انسانها نماز و تسبيح آنها را نمىفهميم، پس دليلى ندارد كه آن يك مورد را استثنا كنيم، به هر حال اگر مواردى كه از سجده انسان سخن گفته شده است شمارش شود از عدد 34 كمتر و اگر همه موارد شمارش شود از اين عدد بيشتر مى شود و نبايد سليقه اى عمل كرد . 🔸از ديگر مثالهاى دكتر نجدى تكرار واژه هاى امام، خليفه، وصيّت، شهادت، يعصم، شيعه، اجتبى، رهبان و مشتقات آنها، و «نجم» به صورت مفرد و جمع است كه در همه اين موارد به عدد 12 مىرسيم و اشاره به حقانيت پيروان ائمه اثناعشر است. 👌آياتى كه در آنها واژه «امام» آمده است 12 آيه است؛ با احتساب آيه 79 حجر/ 15: «فَانتَقَمنا مِنهُم و انهُما لَبِامامٍ مُبين». ❕ در اين آيه «امام» به معناى پيشوا نيست، بلكه به معناى راهى است (ميان حجاز و شام كه از ويرانه هاى دوشهر قوم لوط و شعيب مى گذرد). 📚مجمع البیان ج 6 ص 528 👌بدون شك اگر شمار واژه امام در قرآن 13 مورد بود طرفداران اعجاز عددى قرآن مىگفتند: چون در اين آيه واژه امام به معناى پيشوا نيست، بايد در شمارش منظور نشود، افزون بر اين، مقصود از همه موارد به كارگيرى اين واژه، امام حقّ نيست، بلكه در مواردى از آن امام باطل اراده شده است؛ مانند آيات 12 توبه/ 9 و 41 قصص/ 28. 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕آياتى كه در آنها كلمه «شيعه» ذكر شده نيز 12 آيه است؛ اما با احتساب «تَشيعَ» در آيه 19 نور: «انَّ الَّذينَ يُحِبّونَ ان تَشيعَ الفحِشَةُ فِى الَّذينَ ءامَنوا لَهُم عَذاب اليم». كه از نظر معنايى هيچ ارتباطى با شيعه ندارد. 👌در مورد «خليفه» و مشتقات آن چون به عددى بسيار بيشتر از نصاب لازم رسيده مىنويسد: «واژه خليفه و اسمهاى مشتق از آن در حالت مدح 12 بار در قرآن آمده است». 📚من الاعجاز البلاغی و العددی ص 91 👌قيد «در حال مدح» عذر غير موجّه اين احتمالاست. ❕درباره واژه «وصيّت» مى نويسد: «وصيت خداوند به بندگانش در قرآن 12 بار در قالب واژه وصيت و مشتقات آن آمده و اين تأكيدى است بر وصيت رسول خدا صلى الله عليه و آله مبنى بر اينكه امامان بعد از آن حضرت 12 نفرند». 📚همان ص 189 ❕واژه وصيّت و مشتقات آن در قرآن 32 مرتبه ذكر شده است؛ ولى وى با تكلفاتى نظير «من اللّه إلى المخلوقين» مى كوشد به نصاب لازم برسد. باز آيه «يوصيكُمُ اللَّهُ فى اولدِكُم» (نساء/ 4، 11) را ناديده مىگيرد، با آنكه در اين مورد نيز فاعل ايصاء خداست و بايد اين آيه را نيز در شمارش، منظور كند، چنانكه آيه دوازدهم همين سوره را منظور كرده است. ❕ «نجم» در 13 آيه ذكر شده كه اگر به گفته ايشان آيه «وَالنجمُ والشَجَرُ يَسجُدان» (الرحمن/ 55، 6) را كه اكثر مفسران نجم را به معناى گياه بدون ساقه گرفته اند، از حساب خارج كنيم به نصاب لازم خواهيم رسيد. روشن نيست چرا در اينجا واژه نجوم را بايد در شمارش منظور كنيم؛ ولى در شمارش واژه «يوم» نبايد «ايام» را منظور كرد، به هر روى، در بسيارى از ديگر آمارهاى ارائه شده از ناحيه وى نيز خدشه شده است. ❕بر فرض صحت اين آمارها آيا نتيجه گيريها صحيح است؟ آيا مىتوان از اينكه واژه زكات و بركت به يك ميزان در قرآن تكرار شده نتيجه گرفت كه زكات از موجبات بركت و ازدياد اموال است؟ يا چون لفظ دنيا و آخرت به يك ميزان در قرآن ذكر شده نتيجه گرفت كه بايد به هر دو بها داد و هيچيك را فداى ديگرى نكرد؟ از اينكه در قرآن واژه «موت» و «حيات» به يك ميزان تكرار شده است آيا مىتوان نتيجه اى معرفت شناختى گرفت؟ 👌حقيقت اين است كه هيچ پيوند منطقى بين مقدمه و نتيجه در اين موارد وجود ندارد. نتيجه ممكن است در واقع صادق باشد؛ ولى از مقدماتى استنتاج مىشود كه منتج نيست. البته اگر نظم و تناسبى كه بين كلمات قرآن ادعا مىشود بدون هيچ تحميلى صحيح باشد- چنانكه در بسيارى از موارد صحيح است- در آن صورت مى توان گفت اين پديده يكى از زيبايي هاى ادبى قرآن، مانند موزون بودن اواخر آيات است؛ اما نمى توان ادعا كرد كه اين پديده يكى از وجوه اعجاز قرآن باشد، زيرا عقلًا و عادتاً محال نيست كه كسى كتابى تدوين و در آن چنين نظم و تناسبى را تعبيه كند. اين پديده حاكى از ذوق و نبوغ نويسنده است؛ نه چيزى بيشتر. ❕چكيده سخن اينكه اولًا آمار و ارقام ارائه شده از سوى معتقدان، در همه موارد ادعا شده صحيح نيست و آنها در بسيارى از موارد در شمارش كلمات و حروف، روش واحد و اسلوب ثابتى را رعايت نمىكنند، بلكه درصدد فراهم كردن نصابى هستند كه از پيش در جست وجوى آن بوده اند. ثانياً بر فرض كه توازن و تناسبى در تكرار واژه هاى قرآن باشد اين پديده معجزه بودن قرآن را ثابت نمى كند، بلكه يكى از زيبايي هاى ادبى قرآن است. 📚دائره المعارف قرآن کریم ج 3 ص 582 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
💐کانال به مناسبت فرا رسیدن سالروز ولادت حضرت زینب کبری تقدیم می کند 💐 💠شمه ای از این بانوی بزرگوار ؛ 1⃣نام ایشان به الهی انتخاب شد؛ ❕مرحوم بحرانی روایت می کند؛ « زمانی که زینب به دنیا آمد حضرت زهرا او را به نزد حضرت علی آورد و عرضه داشت که نامی برای او انتخاب کند. ❗️علی علیه السلام فرمود که باید نام او را انتخاب کند و من از پیامبر پیشی نمی گیرم این درحالی بود که پیامبر در سفر بود. 🔶زمانی که پیامبر از سفر آمد از نام نهادن بر او خود داری کرد و فرمود خداوند باید نام او را انتخاب کند . ❕جبرئیل نازل شد و سلام خداوند را به آنان رساند و فرمود نام او را زینب بگذارید خداوند این نام را برای او اختیار کرده است .سپس آنها را از مصائب او خبر داد .پیامبر گرامی گریه کردند و فرمودند: « هر کس بر مصائب این دختر گریه کند همانند آن است که بر دو برادرش حسن و گریه کرده است» 📚عوالم العلوم ج11 قسم 2 ص947 2⃣ ایشان ؛ ❗️امام سجاد علیه السلام فرمود: « من هیچگاه ندیدم عمه ام نماز شبش را نشسته بخواند جز شب یازدهم محرم که عمه ام حتی در آن شب حزین هم عبادت مستحبش را ترک نکرد در حالی که تمام عزیرانش را از دست داده بود و انواع مصائب بر او وارد شده بود» 📚همان مدرک ص953 3⃣علم و آن حضرت ؛ ❕امام سجاد در مورد ایشان فرمود: « عمه ام بحمد الله عالمه ای هستند که تعلیم بشری ندیده اند و فهیمه ای هستند که مورد تفهیم بشری قرار نگرفته اند» 📚الاحتجاج ج2 ص305 ❗️این روایت به علم الهی ایشان را اثبات می کنند . 🔷و یا نوشته اند: « ایشان مجلس خاصی برای زنان داشتند که زنان در آن حاضر می شدند و تفسیر قرآن را از ایشان می دیدند» 📚زینب الکبری ، جزائری ، ص34 📚عوالم العلوم ج11 قسم 2 ص954 4⃣عفت و ایشان؛ ❕یحیی المازنی می گوید: « من مدت زیادی در مدینه همسایه امیر مومنان بودم .هیچگاه دخترش زینب را ندیدم و صدایش را نشنیدم . زمانی که می خواست برای زیارت قبر پیامبر برود شبانه از منزل خارج می شد .حسن از جانب راست و حسین از جانب چپ و امیر مومنان از پیش رو او را همراهی می کردند .زمانی که به قبر می رسیدند روشنایی که به همراه داشتند را کم می کردند تا کسی زینب را نبیند» 📚همان مدرک ص955 6⃣عظمت و ایشان ؛ ❗️در روایات وارد شده است؛ « زمانی که زینب به زیارت حسین می رفت ، حسین به سبب تعظیم او بر می خواست و او را در جای خود می نشاند » 📚همان مدرک ص955 پرسمان_اعتقادی https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔اثبات ادريس در قرآن در ادامه بحث به آياتى برميخوريم كه كاملا ناقص بيان شده و يا اينكه اگر هم بيان شده حالا ديگر در قرآن موجود، وجود ندارند. در سوره مريم آيه ٥٦ نام بعنوان پيامبر آورده شده و در همين آيه تأكيد شده كه در شرح حال ادريس در قرآن مطالبى نوشته شده، اين در حالى است كه در كل قرآن فقط ٢ ايه وجود دارد كه نام ادريس در آنها ذكر شده و در هيچكدام اشاره اى به زندگى ايشان نشده. پس آن قسمتهايى كه اشاره به زندگى وى داشته اند حتما از قرآن حذف شده اند!! آيه ٥٦: (وَٱذْكُرْ فِى ٱلْكِتَٰبِ إِدْرِيسَ ۚ إِنَّهُۥ كَانَ صِدِّيقًۭا نَّبِيًّۭا) ترجمه: بياد آور در قرآن در مورد ادريس، او پيامبر راستگويى بود. آيه ٨٥: (وَإِسْمَٰعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا ٱلْكِفْلِ ۖ كُلٌّۭ مِّنَ ٱلصَّٰابِرِينَ) (85) ترجمه: و اسماعيل و ادريس و ذولكفل همه از صابرين بودند. با خواندن اين آيات بار ديگر به ابهام جديدى برميخوريم! و آن اينكه ذوالكفل كيست؟؟؟ در كجاى نام او برده شده؟؟ چرا فقط در همين آيه نام او اورده شده؟؟؟ آيا درمورد او آياتى وجود داشته كه اكنون در قرآن موجود، نيست؟؟ ❗️ 💠💠 👌خداوند در مورد حضرت ادریس علیه السلام می فرماید ؛ «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا وَ رَفَعْناهُ مَكاناً عَلِيًّا » ( مریم 56_57) « و در اين كتاب (قرآن ) از" ادريس" ياد كن، او بسيار راستگو و پيامبر بزرگى بود. ما او را به مقام بلندى رسانديم » ❕تعبیر «اذْكُرْ» به پيامبر گرامی است. آن حضرت بدون دستور خاص نيز آيات نازل شده را در قرآن بيان مى كرد. هدف از تأكيد بر ذكر اين آيات، بيان اهميت مساله است ‌. 📚تفسیر راهنما ج 10 ص 447 👌خداوند به پیامبرش دستور می دهد تو موظفی آیاتی که مربوط به ادریس است را در قرآن و کتاب آسمانیت و پیامبر هم مطابق دستور خداوند عمل کرده و آن آیات را در قرآن و کتاب آسمانیش قرار داده است و در آن از ادریس نبی یاد کرده است . ❕در قرآن كريم داستان آن جناب جز در دو آيه از سوره مريم نيامده، و آن دو آيه اين است كه مى فرمايد" وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا، وَ رَفَعْناهُ مَكاناً عَلِيًّا" و دو آيه از سوره انبياء آیات 85_86 كه مى فرمايد" وَ إِسْماعِيلَ وَ إِدْرِيسَ وَ ذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ وَ أَدْخَلْناهُمْ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ" و در اين آيات خداى تعالى او را به ثنايى جميل ستوده و او را پيامبرى صديق و از زمره صابرين و صالحين شمرده، و خبر داده كه او را به مكانى منيع بلند كرده است. 📚ترجمه المیزان ج 14 ص 87 👌بنابراین سخن از داستان حضرت ادریس علیه السلام در قرآن نیست که بحث تحریف مطرح شود ، بلکه سخن از اصل یادکرد و یاد آوری است که پیامبر گرامی موظف بود آیات مربوط به ادریس علیه السلام را در قرآن قرار دهد که ایشان نیز به این دستور عمل کردند و آیات مذکور را در قرآن قرار دادند . ❕طبق نقل بسيارى از مفسران،" ادريس" جد پدر نوح است. نام او در تورات" اخنوخ" و در عربى" ادريس" مى باشد كه بعضى آن را از ماده" درس" مى دانند، زيرا او اولين كسى بود كه با قلم خط نوشت، او علاوه بر مقام نبوت، به علم نجوم و حساب و هيئت احاطه داشت، و كسى بود كه طرز دوختن لباس را به انسانها آموخت. 📚تفسیر نمونه ج 13 ص 103 ❕در كافى به سند خود از عبد اللَّه بن ابان از امام صادق علیه السلام نقل كرده كه در حديثى كه در باره مسجد سهله است فرمود ؛ «مگر نمى دانى كه آنجا جاى خانه ادريس پيغمبر است كه در آنجا مشغول خياطى بوده است » 📚الکافی ج 3 ص 494 ❕و در تفسير مى گويد ؛ « اگر ادريس را ادريس ناميده اند به خاطر كثرت دراست كتاب بوده است » 📚تفسیر قمی ج 2 ص 52 🔸 👇
🔸 👇 ❕در مورد ذا الکفل علیه السلام نیز می فرماید ؛ « وَ إِسْماعِيلَ وَ إِدْرِيسَ وَ ذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ وَ أَدْخَلْناهُمْ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ » ( انبیاء 85_86) « و اسماعيل و ادريس و ذا الكفل را (به ياد آور) كه همه از صابران بودند. و ما آنها را در رحمت خود داخل كرديم چرا كه آنها از بودند. » 🔸و می فرماید ؛ « و به خاطر بياور اسماعيل و اليسع و ذا الكفل را كه همه از نيكان بودند » ( ص 48) ❕این آیات نیز ارتباطی با ندارد ، خداوند پیامبر گرامی را موظف می کند که تو موظفی آیات مربوط به ذا الکفل و این که او از صابرین و صالحین و اخیار و نیکان بوده و مشمول رحمت خداوند شده است را در قرآن و کتاب آسمانیت قرار دهی و بدین طریق از او یاد کنی که پیامبر گرامی نیز مطابق دستور خداوند عمل کرده و آیات را در کتاب آسمانیش و قرآن قرار داده است . 🔸ذا الكفل مشهور اين است كه از پيامبران بوده است ، ظاهر آيات قرآن كه او را در رديف پيامبران بزرگ مى شمرد نيز اين است كه او از انبياء است و بيشتر به نظر مى رسد كه او از پيامبران بنى اسرائيل بوده است . در علت نامگذارى او به اين نام با توجه به اينكه" كفل" (بر وزن فكر) هم به معنى نصيب و هم به معنى كفالت و عهده دارى آمده است، احتمالات متعددى داده اند، بعضى گفته اند چون خداوند نصيب وافرى از ثواب و رحمتش در برابر اعمال و عبادات فراوانى كه انجام مى داد به او مرحمت فرمود ذا الكفل ناميده شد (يعنى صاحب بهره وافى) و بعضى گفته اند چون تعهد كرده بود شبها را به برخيزد و روزها روزه بدارد، و هنگام قضاوت هرگز خشم نگيرد و تا آخر به وعده خود وفا كرد،" ذا الكفل" ناميده شد. 📚تفسیر نمونه ج 13 ص 483 ❕از عبد العظيم حسنى شده كه فرمود ؛ « نامه اى به امام جواد علیه السلام نوشتم، و در آن از ذو الكفل پرسيدم كه نامش چه بود؟ و آيا از مرسلين بود يا خير؟ در جوابم نوشت: خداى عز و جل صد و بيست و چهار هزار پيغمبر فرستاد كه سيصد و سيزده نفر آنان مرسل بودند، و ذو الكفل يكى از آن مرسلين است كه بعد از سليمان بن داوود مى زيست، و در ميان مردم مانند داوود قضاوت مى كرد، و جز براى خداى عز و جل خشم نكرد، و نام شريفش" عويديا" بود، و او همان است كه عز و جل در كتاب عزيزش نامش را برده، و فرموده:" وَ اذْكُرْ إِسْماعِيلَ وَ الْيَسَعَ وَ ذَا الْكِفْلِ وَ كُلٌّ مِنَ الْأَخْيار » 📚بحار الانوار ج 13 ص 405 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔وقتی قرآن را می خوانیم، درک می‌کنیم که آنچه که داعش امروزه انجام می‌دهند، دقیقا طبق کتاب قرآن می‌باشد ولی بسیاری از مسلمین را مشاهده می شود که بدون کوچکترین اطلاعی می گویند که آنان ارتباطی با اسلام ندارند! آیه ۲۹ سوره توبه : : قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّىٰ يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ الهی قمشه ای : (ای اهل ایمان) با هر که از اهل کتاب (یهود و نصاری) که ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده‌اند و آنچه را الله و رسولش حرام کرده حرام نمی‌دانند و به دین حق (اسلام) نمی‌گروند قتال و جنگ کنید تا آن‌گاه که با دست خود با تواضع جزیه دهند. ⚡️طبق این آیه، الله از مسلمین می‌خواهد که با کسانی که به اسلام و روز قیامت اعتقادی ندارند و اسلام را هم قبول نمی‌کنند بجنگند و قتال کنند تا جزیه بدهند. آیا عقلانی و عادلانه است که با کسانی که معتقد به اسلام نیستند، فقط به این علت جنگید؟ امروزه گروه های اسلامی نیز دقیقا با همین دیدگاه بمب‌گذاری می کنند و غیر مسلمانان را به قتل می‌رسانند. آیا اسلام می‌تواند پیام‌آور صلح و عدالت و آرامش برای بشریت باشد؟ 💠💠 👌حکم کلی اسلام رابطه مسالمت آمیز با تمام کسانی است که اسلام را نپذیرفته اند ، مگر کسانی از غیر مسلمین که سعی بر آن دارند که اسلام و مسلمین را از بین برده و با دشمنی کردن ها و توطئه کردن ها اقدامات تخریبی خود را در قبال مسلمین انجام می دهند . آیه یاد شده ناظر به چنین افرادی از اهل کتاب است ، کسانی چون بنی نضیر و بنی قریظه در داخل سرزمین اسلامی زندگی می کردند و در کنار آنکه آموزه های کتاب آسمانی خود را پشت سر انداخته و گرفتار انحرافات عدیده فکری و اعتقادی و عملی شده بودند ، با همکاری مشرکین سعی در نابودی اسلام وضربه زدن به مسلمین داشتند ، خداوند در قبال چنین کسانی از اهل کتاب ، دستور به مقابله به مثل و نبرد دفاعی می دهد تا با دسیسه های آنان ، اسلام دچار زوال نشود . ❕اما کسانی از غیر مسلمین که جزء دشمنان مسلمین نیستند و سعی در براندازی اسلام و نظام مسلمین را ندارند شامل خطاب زیر می شوند که می فرماید ؛ «خدا شما را از نيكى كردن و رعايت عدالت نسبت به كسانى كه در امر دين با شما پيكار نكردند و از خانه و ديارتان بيرون نراندند، نهى نمى كند چرا كه خداوند عدالت پيشگان را دوست دارد . تنها شما را از دوستى و رابطه با كسانى نهى مى كند؛ كه در امر دين با شما پيكار كردند و شما را از خانه هايتان بيرون راندند، (و كسانى كه) به بيرون راندن شما كمك كردند، و هر كس با آنها رابطه دوستى داشته باشد ستمگر است.» ( ممتحنه 8_9) ❕و می فرماید ؛ «با اهل كتاب جز به روشى كه از همه نيكوتر است مجادله نكنيد، مگر كسانى از آنان كه ستم كردند؛ و (به آنها) بگوييد:" ما به تمام آنچه از سوى خدا بر ما و شما نازل شده ايمان آورده ايم، و معبود ما و شما يكى است و ما در برابر او تسليم هستيم."» ( عنکبوت 46) 🔸علی علیه السلام در فرمان معروف به مالك اشتر مى فرمايد ؛ «قلب خود را نسبت به ملّت خويش، سرشار از رحمت و محبّت و لطف كن و همچون حيوان درّنده اى مباش كه خوردن آنان را غنيمت بدانى؛ زيرا آنها دو گروه اند: يا برادر دينى تواند يا انسانى همانند تو»! 📚نهج البلاغه نامه 53 👌 تعبيرى از اين گوياتر و رساتر درباره همزيستى محبّت آميز نسبت به غيرمسلمانان پيدا نمى شود و با توجّه به اينكه على عليه السلام در اين فرمان اين محبّت و مدارا و رحمت و لطف را وظيفه رئيس حكومت اسلامى مى شناسد، تكليف افراد يك جامعه در مقابل يكديگر كاملًا روشن مى شود. ❕ در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم كه: «على عليه السلام با يك كافر ذمّى همسفر بود، ذمّى از آن حضرت پرسيد:" شما عازم كجا هستيد؟" فرمود:" كوفه"، هنگامى كه آن مرد ذمّى سر دو راهى از على عليه السلام جدا شد، اميرمؤمنان نيز همراه او آمد، مرد ذمّى گفت:" مگر نفرمودى كه شما عازم كوفه هستى؟!" فرمود:" آرى چنين است"، عرض كرد:" پس چرا راه كوفه را رها كردى؟" فرمود:" دانسته اين كار را كردم!"، عرض كرد:" پس چرا با اين كه مى دانستى چنين كردى؟" فرمود:" اين از كمال حسن معاشرت است كه انسان هنگامى كه همسفرش از او جدا شد، كمى او را بدرقه كند، اين گونه پيامبر ما به ما دستور داده است". مرد ذمّى ازروى تعجّب پرسيد:" راستى چنين است؟!" امام فرمود:" آرى، مرد ذمّى گفت: بنابراين كسانى كه از او پيروى مى كنند به خاطر همين اعمال بزرگوارانه اوست، و من گواهى مى دهم كه به دين توام » 📚بحار الانوار ج 41 ص 53 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌پیامبر گرامی فرمود: « هر کس بر غیر مسلمانی که پیمان دوستی و همزیستی با مسلمین دارد ستم کند یا به او بیش از توانش تکلیف نماید در روز قیامت من خودم طرف حساب او هستم و حق او را مطالبه می کنم» 📚فتوح البلدان ص167 ❕هنگامى كه به امام اميرالمؤمنين عليه السلام خبر داند كه غارت گران سپاه معاويه به شهر مرزى انبار ريخته و نماينده آن حضرت، حسّان بن حسان را كشته و اموال مسلمانان و غير مسلمانان را غارت كردهاند، مردم را به جهاد دعوت فرمود، و خطبه معروف جهاد را خواند، و در اثناء اين خطبه چنين بيان كرد ؛ « به من خبر رسیده است که مردان سپاه معاویه به خانه زن مسلمان و زن غیر مسلمانی که معاهد بوده و باید جان و مالش در پناه اسلام محفوظ بماند وارد شده و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشوارهای انان را از تنشان بیرون کشیده اند اگر به خاطر این حادثه دردناک مسلمانی از روی تاسف دق کند و بمیرد ملامت نخواهد شد بلکه از نظر من سزاوار است» 📚نهج البلاغه خطبه27 🔸در اينجا امام عليه السلام زنان معاهد غير مسلمان را همطراز زنان مسلمان در لزوم دفاع از آنها قرارداده، و از غارت اموال آنان آن چنان ناراحت شده كه مى فرمايد: «اگر كسى اين خبر را بشنود و از اندوه و غصّه بميرد، جاى سرزنش ندارد!»تعبيرى از اين گوياتر درباره دفاع از حيثيّت اهل ذمه و جان و مال و ناموس آنها پيدا نمىشود. 🗯در حدیث دیگری آمده است که « در عصر امیر مومنان حضرت پیرمرد نابینایی را دید که در کوچه ها گدایی و تقاضای کمک از مردم می کند . حضرت تعجب کرد که چرا باید در کشور اسلامی چنین صحنه ای مشاهده شود . به حضرت گفتند او یک مسیحی است که مسلمانان از کمک به او دریغ می دارند.علی علیه السلام ناراحت شد و فرمود: « هنگامی که قوی و نیرومند بود از نیروی او استفاده کردید اما اکنون که پیر و ناتوان شده رهایش کردید » از بیت المال مسلمین به او انفاق کنید و برای او حقوقی قرار دهید . 📚التهذیب ج6 ص292 _ وسائل الشیعه ج15 ص66 🔸غیرمسلمین در حقیقت چهار گروه اند ؛ 1⃣ اقليت هايى هستند كه در داخل كشورهاى اسلامى زندگى مى كنند و مشمول قوانين آن كشور اند، و حكومت اسلامى متعهد است جان و مال و ناموس آنها را حفظ كند، و از حقوق آنها دفاع نمايد؛ و آنها مالياتى به حكومت هاى اسلامى مى پردازند كه همان ماليات را مىتوان به جاى ماليات جزيه حساب كرد، زيرا جزيه از مادّه جزاء به معنى چيزى است كه حكومت اسلامى به عنوان هزينه و پاداش دفاع از آنها مى گيرد، و اينها همان «اهل ذمّه» هستند که توضیحات مفصل تر در این رابطه را در ذیل بخوانید ؛ 🍀https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1377 🍀https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/441 2⃣كشورهايى هستند مانند اسرائيل و آمريكا كه در حال حاضر با مسلمين در حال جنگاند، و از هيچ گونه كارشكنى بر ضدّ آنها كوتاهى نمى كنند، اينها كافران حربى هستند كه ما هيچ گونه تعهّدى در مقابل آنها نداريم. 3⃣ غير مسلمانانى هستند كه با ما مناسبات دوستى دارند، و سفير با ما مبادله كرده اند، و گاه پيمان هاى تجارى و اقتصادى و فرهنگى با آنها داريم، يا از طريق سازمان هاى بين المللى در برابريكديگر تعهدّهايى سپردهايم؛ همه اينها مصداق «معاهد» هستند و بايد طبق تعهّداتى كه با آنها به طور مستقيم يا غير مستقيم- از طريق سازمان هاى بين المللى- داريم رفتار كنيم، و احترام متقابل را رعايت نماييم. (بسيارى از كشورهاى اروپايى و آسيايى را مى توان در اين گروه نام برد). 4⃣ممكن است كشورهايى باشند كه نه در حال جنگاند و نه پيمانى با ما دارند، نه سفير با آنها مبادله كرده ايم، نه معاهدهاى با آنها داريم؛ ولى نه آنان مزاحم ما هستند و نه ما مزاحم آنها، در برابر چنين كشورهايى نيز ما بايد رعايت اصول انسانى و اخلاقى را داشته باشيم. 💠دستور اسلام به جهاد و نبرد در قبال گروه دوم می باشد که سعی در از بین بردن اسلام را دارند ، جهاد با آنان از نوع جهاد دفاعی و حفاظت از جان و مال و ناموس است که همه عقلا بر وجود و اتقان آن اتفاق دارند . 📚پیام قرآن ج 10 ص 364 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔مرگ صد ساله و زنده شدن دوباره ؛ ✅سوره البقرة أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ [259] ⚡️يا مانند آن كس كه به دهى رسيد. دهى كه سقفهاى بناهايش فروريخته بود. گفت: از كجا خدا اين مردگان را زنده كند؟ خدا او را به مدت صد سال ميراند. آنگاه زنده‌اش كرد. و گفت: چه مدت در اينجا بوده‌اى؟ گفت: يك روز يا قسمتى از روز. گفت: نه، صد سال است كه در اينجا بوده‌اى. به طعام و آبت بنگر كه تغيير نكرده است، و به خرت بنگر، مى‌خواهيم تو را براى مردمان عبرتى گردانيم، بنگر كه استخوانها را چگونه به هم مى‌پيونديم و گوشت بر آن مى‌پوشانيم. چون قدرت خدا بر او آشكار شد، گفت: مى‌دانم كه خدا بر هر كارى تواناست. (259) 🍃باز هم قصه ای بی نام و بی تاریخ و بی ذکر محل و بی هیچ تایید تاریخی. 🌿جالب اینجاست در آیه گفته شده که تو را نشانه ای برای مردم قرار می دهیم. کجاست و کو این نشانه ؟؟ 🍃در کجای این جهان قرار دارد ؟؟ تا مردم آنرا ببینند و عبرت گیرند. 💠💠 👌داستان هایی که قرآن ذکر می کند از آنجایی که از جانب خداوند حکیم است ، بی هیچ شرط و اشکالی مورد قبول است چرا که گفتن يا از جهل و نادانى و بى خبرى از واقعيتها، سرچشمه مى گيرد، يا از ضعف و ناتوانى و احتياج، و چون هيچيك از اين صفات در ذات پاك خداوند راه ندارد او از همه صادقتر است. دروغ گفتن حتّى درباره يك انسان عادى از زشت ترين كارها محسوب مى شود، بلكه سرچشمه غالب زشتى ها است و نشانه بارزى از انحطاط شخصيت است، مسلماً چنين كارى در مورد خداوند از هر نظر قبيح است كه العياذ باللَّه سخنى به دروغ گويد، يا وعده اى نادرست دهد ، لذا می فرماید ؛ «و كيست كه از خداوند، راستگوتر باشد؟!». ( نساء 87 ) « و كيست كه در گفتار و وعده ه ايش، از خدا راستگوتر باشد؟!» ( نساء 122) 📚پیام قرآن ج 4 ص 442 ❕بنابراین لزومی ندارد که برای یقین به قصص قرآن به دنبال مبنای تاریخی باشیم ، چرا که این قصص از جانب خداوندی صادر شده است که احتمال کذب و دروغگویی در مورد او نمی رود ، و از سوی دیگر نقل های تاریخی همواره خالی از تحریفات و دگرگونی ها و زیاده و ها نمی باشد ، آنچه می تواند تکیه گاه اصلی در این رابطه قرار گیرد ، نقل کسانی است که از کذب و خطا در سخن مصون و معصوم هستند و آنان جز خداوند و معصومین ،کسان دیگری نیستند . 🔸 👇
🔸 👇 ❕با این وجود ، نقل های تاریخی قرآن همواره از جانب تاریخ نیز تایید شده است و در رابطه با قضیه مذکور مسلمان می نویسند ؛ « آيه اشاره به سرگذشت كسى مى كند كه در اثناى سفر خود در حالى كه بر مركبى سوار بود و مقدارى آشاميدنى و خوراكى همراه داشت از كنار يك آبادى گذشت در حالى كه به شكل وحشتناكى در هم ريخته و ويران شده بود و اجساد و استخوانهاى پوسيده ساكنان آن به چشم مى خورد هنگامى كه اين منظره وحشت زا را ديد گفت چگونه خداوند اين را زنده مى كند؟ در اين هنگام خداوند جان او را گرفت و يكصد سال بعد او را زنده كرد و از او سؤال نمود چقدر در اين بيابان بوده اى؟ او كه خيال مى كرد مقدار كمى بيشتر در آنجا درنگ نكرده فورا در جواب عرض كرد: يك روز يا كمتر! به او خطاب شد كه يكصد سال در اينجا بوده اى اكنون به غذا و آشاميدنى خود نظرى بيفكن و ببين چگونه در طول اين مدت به فرمان خداوند هيچگونه تغييرى در آن پيدا نشده است ولى براى اينكه بدانى يكصد سال از مرگ تو گذشته است نگاهى به مركب سوارى خود كن و ببين از هم متلاشى و پراكنده شده و مشمول قوانين عادى گشته و مرگ آن را از هم متفرق ساخته است سپس نگاه كن و ببين چگونه اجزاى پراكنده آن را جمع آورى كرده و زنده مى كنيم او هنگامى كه اين منظره را ديد گفت مى دانم كه خداوند بر هر چيزى توانا است يعنى هم اكنون آرامش خاطر يافتم و مساله رستاخيز مردگان در نظر من شكل حسى به خود گرفت . آن «قريه»، طبق بسيارى از نقل ها ، «بيت المقدس» بوده و اين ماجرا بعد از ويرانى آن به «بخت النصر» واقع شد. و همینطور در بسیاری از نقل ها آمده است كه او «عُزَيْر» پيامبر معروف بنى اسرائيل بود، در بعضى نيز آمده است كه او «ارْميا» يكى ديگر از پيامبران بنى اسرائيل بود، بعضى هم نام او را «خِضْر» و بعضى «إشْعيا» ذكر كرده اند. 🔸شما می توانید جریان فوق را در کتب ذیل ببینید ؛ 📚مجمع البیان ج 1 و 2 ص 370 _ تفسیر القمی ج 1 ص 86_ تفسیر العیاشی ج 1 ص 140_ الاحتجاج ص 343_ تفسیر البرهان ج 1 ص 529 _ تفسیر الطبری ج 1 ص 666_ تفاسیر روح المعانی ، روح البیان ، مفاتیح الغیب ، قرطبی ، نورالثقلین ذیل آیه 259 بقره https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔مطابق کلیپی ، صحن «مسجدالحرام» در شهر مکه پر از سوسک شده است. تعداد زیادی سوسک بال‌دار به مسجدالحرام کردند و دریغ از این‌که «الله» غیرتی بورزد و معجزه‌ای کند. تعداد سوسک‌ها اینقدر زیاد بود که حیاط بیرونی قبله‌گاه مسلمانان مملو از سوسک شد. داستان فیل و ابرهه و ... یادتان است؟ الله که آن روز فیل‌ها را نابود می‌کرد! امروز از پس سوسک‌ها برنیامده است ❗️❗️ 💠💠 👌اراده خداوند بر این تعلق گرفته است که در عالم همه چیز به طور طبیعی خود پیش برود و وقتی علت های مادی یک پدیده حاصل شد معلول آن نیز محقق شود . 🔷امام صادق علیه السلام فرمود: « خدا خواسته است که همه کارها از اسباب آن جاری باشد» 📚الکافی ج1ص357 ❕آسیب رسیدن به کعبه به خاطر دلایل عادی چون مورد فوق با تقدس کعبه ندارد چرا که این دگرگونی ها طبق حاکم بر جهان است که یکی از این قوانین تاثیر گذاری علت ها و محقق شدن معلول هاست،و گفتیم اراده خداوند بر این تعلق گرفته است که در دنیا امور از طریق اسباب طبیعی خود پیش برود نه از طریق معجزه و قدرت خارق العاده . 👌بناى خدا اين است كه در اين عالم همه چيز بطور طبيعى پيش برود و اگر خداوند كار خارق العاده اى هم انجام دهد بسيار است و در واقع كارهاى خارق العاده از استثنائات اين عالم است كه خداوند به خاطر مصالحى به انجام انها مبادرت مى كند. ❕جریان اصحاب فیل و ابرهه از جمله همین بوده است چرا که در زمان ابرهه اصل موجوديت كعبه مطرح بود ، يعنى ابرهه مى خواست با ويرانى كعبه مردم را به جنوب عربستان بكشاند و آنجا بساط شرك وخانه جديد را پهن كند و تصميم گرفت خانه «كعبه» را به كلى ويران سازد وعرب را متوجه معبد جديد كند، او مستقيما به جنگ خدا امده بود و خدا هم هم چنانكه عبدالمطلب به ابرهه گفت از خانه اش كرد ، چرا که اراده خداوند بر این تعلق گرفته بود که آن خانه شریف محور موحدان تا روز قیامت باشد و با نابودی کلی کعبه این هدف محقق نمی شد ، لذا خداوند در مورد محافظت از کعبه و جریان اصحاب فیل فرمود ؛ « آيا نديدى پروردگارت با اصحاب فيل (لشگر ابرهه كه به قصد نابودى كعبه آمده بودند) چه كرد؟! آيا نقشه آنها را در ضلالت و تباهى قرار نداد؟ و بر سر آنها پرندگانى را گروه گروه فرستاد. كه با سنگهاى كوچكى آنها را هدف قرار مىدادند. در نتيجه آنها را همچون كاه خورده شده قرار داد. » ( فیل 1 تا 5) ❕در شان این آیات از امام سجاد علیه السلام آمده است ؛ « ابو طالب همواره با شمشيرش از پيغمبر اكرم دفاع مى كرد تا آنجا كه مى فرمايد: (روزى) ابو طالب عرض كرد فرزند برادر! آيا تو مبعوث به همه مردم شدهاى، يا تنها به قوم خودت؟پيغمبر ص فرمود: نه، مبعوث به جميع انسانها شدهام، از سفيد و سياه عربى و عجمى، سوگند به كسى كه جانم در دست او است كه من همه انسانهاى سفيد پوست و سياه پوست را به اين آئين دعوت مى كنم، و تمام كسانى كه بر قله كوه ها و درياها هستند به اين آئين فرا مىخوانم، و من تمام زبانهاى فارس و روم را دعوت مى كنم. ❕هنگامى كه اين سخن به گوش قريش رسيد تعجب كردند و گفتند آيا گوش به سخنان فرزند برادرت نمى دهى كه چه مى گويد؟ به خدا سوگند اگر مردم فارس و روم اين سخنان را بشنوند ما را از سرزمينمان مى ربايند! و سنگهاى خانه كعبه را قطعه قطعه جدا مى كنند در باره اين سخن آنها كه خانه كعبه را متلاشى مى كنند سوره" فيل" را نازل كرد" ( و به آنها نمود كه هيچكس قادر بر چنين كارى نيست .) 📚تفسیر نور الثقلین ج 5 ص 669 ❕بنابراین آنجایی که اصل موجودیت کعبه ( نه آسیب رسیدن به کعبه ) مطرح باشد ، خداوند با قدرت غیبی از خانه اش دفاع کرده و مطابق شان نزول فوق دفاع می کند ، اما آسیب رسیدن به کعبه ( نه نابودی کلی آن ) توسط عوامل انسانی یا غیر انسانی بر اساس اصل کلی آزادی اسباب و مسببات در است و اراده خداوند بر این تعلق نگرفته است که در مقابل این اسباب ایستادگی کند ، مگر در مواردی که خودش لازم بداند . https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔این دحیه کلبی چه کسی بوده ❗️آیا راست است که جبرئیل به صورت او بر پیامبر نازل می شده است ❗️کانال های ملحد اشکال می کنند که چرا جبرئیل به صورت یک فرد کافر نازل می شده است ❕❕ 💠💠 👌از تواريخ استفاده مى شود كه «دحيه»، برادر رضاعى پيغمبر اكرم و بسيار زيبا و صاحب جمال بود و معروف است جبرئيل امين هرگاه مى خواست به صورت انسانى در برابر پيغمبر اكرم ظاهر شود به شكل «دحيه» ظاهر مى شد. در جنگ احد و بعضى ديگر از غزوات اسلامى در ركاب پيغمبر شركت كرد؛ ولى بعد از رسول اللَّه به شام رفت و در آنجا ساكن شد و تا زمان معاويه آنجا بود . چنان که گفته شد او پس از جنگ بدر مسلمان شده بود و جبرئیل زمانی که او شده بود به صورتش نازل می شد . 📚الاستیعاب ج 2 ص 461 _ اسد الغابه ج 2 ص 6 _ الاصابه ج 2 ص 322 👌جبرئیل امین در غزوه بنی قریظه و موارد دیگری به صورت بر پیامبر گرامی نازل شد . 📚بحار الانوار ج 22 ص 332_ 400_ ج 28 ص 91 ❕پیامبر گرامی می فرمود هرگاه را نزد من دیدید ، بر من وارد نشوید ( چرا که او جبرئیل است ) 📚بحار الانوار ج 37 ص 326 💠از على عليه السلام نقل است که می گوید ؛ « بر پيامبر خدا وارد شدم. ديدم سرش در دامان دِحيه كَلْبى است. به او سلام كردم. دِحيه به من گفت: و بر تو سلام، اى امير مؤمنان و شهسوار مسلمانان و پيشواى روسِپيدان و كُشنده ناكِثان و مارِقان و قاسِطان ... و اى پيشواى پرهيزگاران! ... پسرعمويت را در دامان خود بگير كه تو به اين كار، سزاوارترى. چون نزديك پيامبر خدا شدم و سرش را در دامان خود نهادم، دِحيه را نديدم. پيامبر خدا ، چشمانش را گشود و فرمود: «اى على! با كه سخن مى گفتى؟». گفتم: دِحيه كَلْبى. سپس ماجرا را براى ايشان گفتم. ايشان فرمود: «او دِحيه نبود؛ بلكه بود. نزد تو آمد تا به تو بفهمانَد كه خداوند متعال، اين نامها را بر تو نهاده است». 📚اليقين: ص 314 عن الخلف، المناقب لابن شهر آشوب: ج 3 ص 54 عن ابن مخلّد؛ الصراط المستقيم: ج 1 ص 245 عن أنس نحوه، بحار الأنوار: ج 37 ص 322 ح 54. ❕چنان که گذشت دحیه بعد از رسول اللَّه به شام رفت و در آنجا ساكن شد و تا زمان معاويه آنجا بود. بعيد نيست روى سياست حيله كارانه اش «دحيه» را بسيار اكرام و احترام و محبت مى نمود و به همين دليل «دحيه» تحت تأثير او واقع شد و سخنانى را در برابر اميرمؤمنان على عليه السلام بيان كرد که حاکی از این تاثیر گذاری است . 👌 نقل مى کنند كه «دحيه كلبى» روزى خدمت اميرمؤمنان على عليه السلام رسيد و در حضور حضرت از معاويه ياد مى كرد و او را مدح مى نمود. امام عليه السلام اين دو شعر را براى او خواند ؛ صَديقُ عَدُوّي داخِلٌ في عَداوَتي وَإنّى لِمَنْ وَدَّ الصَّديقَ وَدُودٌ فَلا تَقْرَبَنْ مِنّي وَأنْتَ صَديقُهُ فَإنَّ الَّذي بَيْنَ الْقُلُوبِ بَعيدٌ ❕دوستِ دشمن من، داخل دشمنان من است- و من نسبت به كسى كه دوستم را دوست دارد، دوستى مى كنم. بنابراين به من نزديك نشو با اينكه تو دوست آن دشمنى زيرا دلهاى ما بسيار از هم دور است. با شنيدن اين دو شعر پرمعنا بسيار شرمنده شد . 📚مصادر نهج البلاغه ج 4 ص 234 👌شارحین نهج البلاغه می گویند بعيد نيست كه وى پس از تذكر از خواب غفلت بيدار شده باشد. 📚پیام امام امیر المومنین علیه السلام ج 14 ص 445 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
👌پاسخ شبهه فوق را در ذیل ببینید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1885
👌پاسخ را در ذیل ببینید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1886