eitaa logo
از تبار رئیسعلی
540 دنبال‌کننده
427 عکس
107 ویدیو
2 فایل
🌴 از تبار رئیسعلی، از نسل شهید رئیسعلی دلواری☀️ ما از نسل سردارِ استعمار ستیزے هستیم‌ که دو قرن پیش پوزه استعمار پیر انگلیس را در بوشھر به خاک مالید✊🇮🇷 📲راه ارتباطی با ما: @Rezagh86 ⚘️التماس‌دعای‌شهادت
مشاهده در ایتا
دانلود
احمد مؤسس گروه مقاومت در روستای محل سكونت ما (روستاى على آباد) بود و جوانان روستا را براى شركت‌ در بسيج ترغيب مى‌كرد. او با همت شبانه روزى، اتاقکی در كنار مسجد بنا نهاد و آن را مركز فعاليت هاى بسيج كرد. او و دوستانش، شب ها در روستاى ما و روستاهاى اطراف، به گشت زنى و حراست مى‌پرداختند. و به صورت گروه هاى امر به معروف و نهی از منكر، در تفرجگاه هاى اطراف روستا فعاليت مى‌كردند.» 🔻راوی: پدر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
روایتگری برادر شهید محمد حسن ابراهیمی.mp3
8.65M
📜حجت الاسلام و المسلمین شهید محمد حسن ابراهیمی 🎙راوی: برادر شهید 🌹شهادت: ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۳ 💔محل عروج: کشور گویان - آمریکای جنوبی 📚معرفی کتاب: جمعه دوم آوریل 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پروردگارا! من ناتوان و تحمل کوچکترین زخمی را ندارم...! 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
فكر كنم دومين روز عيد بعد از ازدواجمان بود. عيدی و حقوق را گرفته بود. وقتى مى‌خواستيم براى خريد به شهر برويم، ديديم مقدار ناچیزی از عيدی مانده است. وقتى سئوال كردم، متوجه شدم كه حدود چهار پنجم عيدی را بين فقرا و يتيم هاى روستا تقسيم كرده و مقدار خيلى كمى براى خودمان گذاشته و بعد با مهربانى خاصى گفتند: آن ها بيشتر از ما احتياج دارند. هميشه مى‌گفتند كه دنيا هيچ ارزشى ندارد و پايدار نيست 🔻راوی: همسر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سردار شهید محمد جعفر سعیدی: در یک جمله به شما عزیزان می گویم این انقلاب حاصل خون هزاران شهید و فداکاری و از خودگذشتی امام خمینی و هدایت‌های پیامبرگونه امام بزرگوار بدست آمده است شما برای حفظ و حراست از آن تکلیف شرعی دارید. 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
شهيد خيرانديش هنگام عزيمت به جبهه، در پاسخ به اصرار همسرش براى انصراف از رفتن به جبهه مى‌گويد: من در سپاهيان محمد ثبت نام كرده‌ام و هيچ‌كس نمى‌تواند مرا از رفتن بازدارد. لذا از دشتستان كه حركت كرديم شهيد خيرانديش سرور و شادمانی زایدالوصفی داشت و بيش از همه شوخى مى‌كرد و خنده و شادابی را به جمع ما مى‌آورد و براى خدمت به رزمندگان گوى سبقت را از همه ربوده بود و با تواضع و فروتنى مخصوص به خود به اصلاح موى سربچه ها مبادرت مى ‌ورزيد. 🔻راوی: سید قاسم موسوی 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
محمد بسيار با جرأت بود از همه بچه‌های محل جلوتر و با سخاوت‌تر بود. دنبال كارهاى روزمره و معاش هم بيشتر بود. گهگاهی به نوبت دنبال گاوها مى‌رفتيم نوبت او كه مى شد مى‌رفت در كوه و زغال آماده مى‌كرد. آنها را به خورموج مى‌برد و مى‌فروخت. نيمه سال ۵۶ پس از اتمام خدمت سربازی شهيد را ديدم كه با عده‌ای ‌از دوستانمان در يك شركت ساختمانی در بوشهر مشغول به كار هستند، براى من هم كارى پيدا كرد. 🔻 راوی: همرزم شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
در جام فوتبال كه در روستاى گاهی در ارديبهشت ماه سال ۱۳۷۰ برگزار شد ضربه‌اى به ساق پايش خورد كه به تصديق دكترها ساق پایش ترك خورد و قرار شد كه پايش را گچ بگيرند، كه مصادف شد با مانوری كه اسم او در بين شركت كنندگان بود. شهيد از گچ گرفتن پای خود صرف نظر كرد و گفت: «در اين موقع درست نيست كه از صف برادران جدا باشم.» او همانند عمرو ابن جموح با پای لنگان به سوی مانور روانه شد و در همانجا در مصاف با نيروهاى آمريكايى به آرزوى ديرينه اش كه همانا شهادت در راه خداوند بود دست يافت. 🔻راوی: همرزم شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
از جبهه زياد صحبت می‌كرد و تمامى كارهايش در مورد جبهه بود هميشه با دوستانش با نرمی برخورد مى‌كرد. گوش به فرمان امام بود. مى‌گفت: اگر شهيد شدم به فرزندانم بياموز كه ادامه دهنده راهم و پشتيبان ولايت و رهبرى باشند. 🔻راوی: همسر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥این عکس را برای بعد از شهادتم گرفتم روایتی از زندگی شهید نادر پهلوانی 🎙| گوینده: محمد بردستانی 🎼| موسیقی: سروش وزانی 📁| تهیه کننده: روح الله حسینی 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
📸 بازسازی تصویر شهید حسین اسماعیلی #شهید_حسین_اسماعیلی #لاور_شرقی #دشتی #سرپل_ذهاب #بازسازی_تصویر 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
در عمليات كربلای ۴ با هم بوديم، اما آن شب خبر از احمد نداشتم. در جريان يك عقب نشينی، يكى از همرزمان به من گفت: (احمد) همشهری شما هم زخمی شده… او نمى‌دانست كه احمد برادر من است. در همان حالت نشانى را از او گرفتم. سريع خودم را به آنجا رساندم. ديدم درون بيشه كنار يك قايق نيمه سوخته دراز كشيده است. گفتم: احمد! دشمن دارد مى‌رسد، چرا اينجا خوابيده‌ای… گفت: كجا بروم؟ كار من تمام است… دلم فرو ريخت، مى‌خواستم زود او را بلند كنم و با خود ببرم، ديدم دو زخم عميق بر پيكرش نشسته… بدون اينكه داد و فریادی كند آهسته گفت: برادرم، برو. خودت را نجات بده، مرا حلال كن… كم كم چشمانش را بست… با دستپاچگی مى‌خواستم كارى بكنم كه ديدم بدن نازنينش سرد شد…   🔻راوی: حیدر انیسه (برادر شهید) 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
بسيار به يكديگر عشق می ورزيديم. او وقتى مى‌آمد در منزل منتظر بود من چه كارى از خانه از او بخواهم كه انجام دهد. عجيب مردى بود چه در سفر چه در خانه هميشه سعى مى‌كرد مرا راضى نگه دارد و هميشه به من توصيه مى‌كرد كه ايمانم را حفظ كنم. انگار مى‌خواست مرا آماده سازد كه بعد از شهادتش ادامه دهنده راه او باشم. چه در نامه هايى كه برايم مى‌فرستاد و چه زمانى كه در خانه بود هميشه توصيه به خير و نيكی و استقامت در راه خدا مى‌كرد. 🔻راوی: همسر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
شهيد وقتی که می خواست به جبهه برود، برای این که ما ناراحت نشویم، به ما چیزی نگفت. ولی ما می فهمیدیم که می خواهد به جبهه برود، و مانع او نشدیم. یک روز از گلزار شهدا به خانه می آمدم. در راه بچه های بسیج محل با هم صحبت می‌کردند. ولی من متوجه چیزی نشدم. به مسجد رفتم؛ نماز خواندم، و به خانه برگشتم. خواهر شهید از بیرون آمد. خیلی ناراحت بود. او خبر شهادت برادرش را به ما داد. در هر صورت هرچه خدا بخواهد همان می‌شود. شهید علاقه عجیبی به خواهرش داشت. روزی در حیاط خانه مان نشسته بودیم. نمی دانم ملیحه (خواهر شهید) چه گفت که من شیلنگی که در دست داشتم به طرفش پرت کردم. آمد و دست به دور گردنم انداخت و گفت: بابا ما یک خواهر بیشتر که نداریم؛ پس خیلی باید مواظبش باشیم. همیشه به ما احترام می گذاشت. 🔻راوی: پدر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
بيشتر ايام با عطر خود را خوشبو می‌نمود و مى‌گفت: «چون بر كسى وارد شدى خوشبو باش و اين سنت پيامبر اكرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است.» 🔻راوی: مادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
مسافرت رفته بود و نتوانسته بود روزه بگیرد به محض اینکه به خانه رسید سحر بلند شد و گفت: سحری چه دارید؟ گفتم چه می خوری؟ گفت یه تخم مرغ. رفتم برایش دو عدد تخم مرغ سرخ کردم و جلوش گذاشتم. گفت: اینکه دو تاست؟ گفتم: بخور ممکنه تا افطاری گرسنه بشی. گفت: خب روزه را برای گرسنگی آن می گیرن. شکم آدم که پر باشه که فایده نداره. دیگر چیزی نگفتم و به چهره معصومش نگریستم و با خود گفتم خداروشکر که چنین بچه‌ای دارم. 🔻راوی: مادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت پدر شهید از پیکر سالم و خوشبوی شهید عبدالنبی یحیایی ۹ پس از شهادت 🔻راوی: پدر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
📜 مناجات سردار شهید مجید بشکوه معبودا! اگر فردای قیامت این بنده ضعیف و ذلیل خود را در روی آتش قرار دهی، بارالها این بنده حقیر تو، به غیر از تو به چه کسی پناه ببرد؟! 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
سال پنجم دبستان، تجدید آوردم و شهریور نیز امتحان ندادم و مردود شدم و تصمیم به ترک تحصیل گرفتم. موقعی که برادرم از سپاه برگشت اول مهر بود وقتی از تصمیم من آگاه شد پیش من آمد و گفت: که چرا به مدرسه نرفته‌ای؟ من گفتم: دیگر نمی‌خواهم به مدرسه بروم، تازه وقت ثبت نام هم گذشته است. ایشان گفتند: که اشکالی ندارد و خودم تو را به مدرسه می‌برم و ثبت نامت می‌کنم و مرا با خودش به مدرسه برد و با مدیر صحبت کرد و بالاخره من دوباره در کلاس پنجم نشستم و نتیجه این شد که حالا معلم هستم. 🔻راوی: خواهر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
شب حمله به اتفاق دو نفر از دایی هايش کنار هم بودند که فرمانده عمليات به على تذکر داده بود که شما سنتان کم است و بايد برگرديد عقب. على در جواب گفته بود: من از کدامين رزمنده‌ها ناقص ترم؟ و من تا لحظه آخر کنار دایی‌هايم مى‌مانم. دایی‌اش مى‌گفت: على شب حمله رو به طرف کربلا مى‌کرد و نوحه‌خوانی مى‌کرد و سينه مى‌زد و در تاريخ ۱۳۶۰/۹/۸ کنار دایی‌اش و جمعى از همرزمانش به شهادت رسيدند. 🔻راوی: پدر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
با محوریت معرفی شهدای شهرستان دیلم 🔰 لینک جهت عضویت در گروه میعادگاه شهداشهرستان دیلم و نحوه برگزاری مسابقه👇 🔰 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/G5nlBYZYRVTLwOaPETXshP 🔰 کانال ایتا https://eitaa.com/joinchat/352714803C2904217a6e 🔸 نشر فرهنگ و معارف شهدا صدقه جاریه است. در ثواب آن سهیم باشیم 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
در شب عملیات که منجر به شهادت ایشان شده بود، شهید اسماعیل و همراه هم بودند، در آن لحظات آخر اسماعیل به شهید طوافی می‌گوید: در این عملیات من شهید می‌شوم و تو مجروح خواهی شد ولی این مطلب را تا بعد از شهادت من با کسی در میان نگذار و همانطور هم شد. 🔻راوی: همسر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
زماني كه برادرم  به جبهه مي رفت من چهار ساله بودم ولي محبتهاي وي را فراموش نمي كنم او را خيلي دوست داشتم زيرا وقتي از بيرون مي آمد مرا مورد محبت خودش قرار مي داد هر چند شده با آوردن شيريني و آدامس يا چيزهاي ديگر خوراكي. سرم را شانه مي‌كرد و لباس هايم را عوض مي كرد به اين خاطر وقتي به مرخصي مي آمد به وي مي گفتم من هم همراه خودت ببر. مي گفت : تو كوچكي و قبول نمي كنند.  🔻راوی: برادرشهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
بارها اين جملات را تكرار مى‌كرد: «از شروع جنگ تاكنون نيروهاى زيادى در قالب دسته، گروهان،‌ گردان، تيپ و به نام‌های مختلف به جبهه اعزام شده‌اند ولى هيچ‌كدام نتوانست مرا از خانه بيرون بياورد،‌ اما سپاهيان محمد(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با جاذبه‌ عجيبی كه داشت مرا به ميدان جنگ كشاند و مى‌دانم كه تير يا تركش به من اصابت خواهد كرد. و به شوخى مى‌گفت:‌ «مو كه رفتُم!» 🔻راوی: سید قاسم موسوی 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir