eitaa logo
از تبار رئیسعلی
618 دنبال‌کننده
429 عکس
107 ویدیو
2 فایل
🌴 از تبار رئیسعلی، از نسل شهید رئیسعلی دلواری☀️ ما از نسل سردارِ استعمار ستیزے هستیم‌ که دو قرن پیش پوزه استعمار پیر انگلیس را در بوشھر به خاک مالید✊🇮🇷 📲راه ارتباطی با ما: @Rezagh86 ⚘️التماس‌دعای‌شهادت
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید حسن همیشه قرآن به همراه داشت. ولی بار دوم که به جبهه رفت، قرآن را به برادرش «حسین» داده بود و گفته بود که اگر من شهید شدم، همیشه بر سر مزار من قرآن بخوان. «حسین» هم بعد از شهادت برادرش همیشه بعد از ظهر پنج شنبه‌ها دسته گلی می‌خرد و بر سر مزار او قرآن می‌خواند. 🔻راوی: مادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عزاداری سنتی رزمندگان بوشهری در گردان غواص مالک اشتر 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
امام امت خمينى كبير به من درس آموخت كه پاى خود را جاى پای ياران حسين بن على علیه‌السلام بگذارم. چه كشته شوم و چه سالم برگردم. 🔻فرازی از وصیت‌نامه شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
روزی هنگام كار بنایی با  شهيد اسماعيل زاده، من بالای پله بودم و شهيد اسماعيل زاده پايين پله ايستاده بود و برای من سيمان درست می‌كرد و به من می‌رساند. استانبولی (ظرف بنايی مخصوص سيمان و گچ) خالی شده بود و می‌خواستم آن را به وی كه پايين ايستاده بود برسانم. شهيد گفت: تو استانبولی را پرتاب كن من می‌گيرمش. من استانبولی را پرتاب كردم، اما متاسفانه شهيد نتوانست آن را بگيرد ظرف به بينی‌اش اصابت كرد و بينی ايشان شكست. خون زيادی از بينی‌اش جاری شد. من وی را به بيمارستان كنگان رساندم. اما به علت نداشتن امكانات پزشكی و متخصص وی را به بوشهر منتقل كردند. بعد از چند روز كه حالش بهبود يافت سركار برگشت. يك روز موقع صبحانه، به ايشان گفتم چون شكستن بينی‌ات بخاطر بی احتياطی من بوده، بايد هزينه درمان‌ات را بپردازم. اما شهيد با همان روحيه بزرگوارانه مخصوص خود گفت: توبار سنگين خانواده بزرگی  بر دوش داری. گرفتار و عيال وار هستی. كسی كه بايد كمك كند من هستم نه شما و هيچ گونه هزينه‌ای از من قبول نكردند. 🔻راوی: عبدالله حق شناس 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
شهید-پهلوزاده.mp3
1.31M
🔊مصاحبه با همسر شهید عالی پهلوزاده 🎙مصاحبه کننده: خانم اسماء محمدی 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
تمام هم و غمش تلاش در جهت رفع مشكلات نيروهای تحت امرش بود. شبانه روز تلاش مى‌كرد تا بچه‌ها در رفاه بيشترى باشند. ايشان همه شب‌ها تا دير وقت بيدار مى‌ماند. آنگاه كه تمام همسنگرانش به خواب مى‌رفتند. بعداً مى‌خوابيد. 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
اگر مى‌خواهى براى من گريه كنى بجاى اينكه گريه كنى بيا بر مزارم قرآن بخوان. 🔻فرازی از وصیت‌نامه شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
عباس برادر ناتنی من بود، تفاوت سنی زیادی با او داشتم. به مجالس و محافل همراه هم بودیم. در زمانی که او نوجوان بود انقلاب اسلامی با شور و حرارت در حال شکل گیری بود. در یک مجلس محلی که او را نیز با خود برده بودم یکی از دوستان گفت: خدا نکند که جنگی پیش بیاید معلوم نیست کسی حاضر به دفاع می‌شود یا نه؟ شهید با آن که سن و سالی نداشت با شجاعت گفت: من حاضرم بروم و بجنگم. 🔻راوی: برادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
کسی که در سیزده سالگی به سر می‌برد، شاید مسائل مربوط به جنگ، تا اندازه‌ای برایش قابل درک و فهم نباشد. اما در آن زمان، خیلی رفتن به جبهه افراد مثل شهید «لک» بودند که دلشان برای رزمندگانی که در جبهه‌ها پیکار می‌کردند، می‌تپید. در آن زمان شهید ما را دور هم جمع می‌کرد و می‌گفت: بچه‌ها، امروز رفتن به جبهه به گفته ی امام خمینی (رحمةالله‌‌علیه) یک تکلیف است و باید همهٔ ما به جبهه برویم. 🔻راوی: مختار پوربهی (دوست شهید) 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
برای دفتر مقام معظم رهبری کسی را میخواستند برای ترجمه فتاوای ایشان، محمد حسن را معرفی کرده بودند رفته بود آن جا گفته بودند از خودتان بیوگرافی بدهید؟ گفته بود: «محمد حسن ابراهیمی هستم روضه خوان امام حسین علیه‌السلام». هیچ حرفی از تسلطش به زبان، مدرک تحصیلی اش و کارهای ترجمه ای اش نزده بود و تنها افتخارش را روضه خوانی امام حسین می دانست. 🔻راوی: برادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
مناجات سحر ماه رمضان شهید سید عبدالهادی موسوی کراماتی.mp3
3.75M
🔊مناجات سحرهای ماه مبارک رمضان با صدای مداح شهید سید عبدالهادی موسوی کراماتی ۱ 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
باید از ضربه زدن ضد انقلاب به انقلاب اسلامیمان جلوگیری کنید. 🔻فرازی از وصیت‌نامه شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
در سال‌هاى قبل از انقلاب، روزى درحاليكه با شهيد ابراهيمی سوار بر يك موتور سيكلت بوديم و او رانندگى مى‌كرد بدون توجه به فرمان ايست نيروى نظامى، از جلو پاسگاه عبور كرديم. فرمانده پاسگاه به همراه چندين سرباز مسلح ما را تعقيب كردند. هر چه اصرار كردم كه بايد به خانه برگرديم و پنهان شويم قبول نكرد و گفت: امروز تا بنزين در موتور هست بايد آنها را اذيت كنم. او با شجاعتی كه داشت به خانه پناه نبرد بلكه با پيچ و تاب خوردن به دور درختان و پنهان شدن در پشت آنها، نيروى هاى نظامى وابسته به شاه را حسابى دست انداخته بود. 🔻راوی: برادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
عکس پدر و مادرم و همسرم که داخل جیبم هست بگذارید داخل تابوتم و در موقع دفن داخل قبر بگذارند. 🔻فرازی از وصیت‌نامه شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
حدود یک ماه پس از شهادت ایشان یکی از کارگران شیلات گناوه (شهید در ادارۀ شیلات به کار اشتغال داشت) به منزل برادرم آمد؛ در حالی که چند کیلو ماهی و میگو در دست داشت و گفت که اینها سهمیۀ ماهانۀ شهید از طرف شیلات می‌باشد. پس از بررسی  فهمیدیم که شهید در زمان حیاتش سهمیه‌اش را به منزل نمی‌آورد و آن را بدون این که کسی حتی اعضای خانواده خبردار شوند سهمیۀ خود را به نیازمندان می داده است. 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
بار سوم كه به جبهه رفته بود در فاو مورد محاصره قرار مى‌گيرند و چند روز گرسنگی و تشنگی را تحمل مى‌كنند. به منصور قنبری _كه در همين نزديكى مغازه داشت_ نامه نوشته بود كه ما اسير هستيم و در محاصره و به خانواده چيزى نگوييد. تا اين كه يك روز كه از كنار مغازه منصور رد مى‌شدم گفت: حاج خانم! مشتلق بده گفتم منصور سر به سرم نگذار گفت: نه به خدا يوسف همين الان از اين جا رد شد و رفت به خانه تان، سراسيمه به خانه رفتم ديدم درست گفته يوسف در خانه است، بعداً وقتى به مغازه منصور رفتم به من گفت حاج خانم يوسف قبلاً به من نامه‌اى نوشته بود كه طى يك محاصره اسير شده‌ام ولى چيزى به خانواده‌ام نگو، او كم حرف و تودار بود. در يكى از خاطره‌هايش كه براى ما تعريف كرد، گفت در قايق بوديم كه قايق غرق گرديد و فقط توانستيم خودمان را نجات بدهيم و هيچ يك از وسايلمان را نتوانستيم برداريم. بعد از مدتی به سربازى رفت و در يكى از درگيری‌هايی كه با اشرار داشت به او گفته بودند كه ما تو را خواهيم كشت و او نيز در جواب گفته بود بكشيد من باكی از مردن ندارم. 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
ایشان در کنار پدر بزرگوارشان از همان کودکی یاد میگیرد که نوکری اباعبدالله الحسین را سرلوحه زندگی خود قرار دهد. شهید هاشمی بعد از وفات پدر، مسئولیت و تولیت حسینیه سادات آن زمان را بر عهده گرفت. در همان زمان در حسینیه برای نوجوانان و جوانان، کلاسهای احکام و اخلاق برگذار می کرد و نسبت به دین و اعتقادات جوانها بسیار حساس بود. خودِ شهید هاشمی نیز فردی پرکار و خدمتکار مردم فقیر و بی سرپرست بود.شهید هاشمی در امر خیر سررشته خوبی داشت. درِ خانه شهید به روی همه مردم باز بود و همه درمانده ها، شبها و روزها درِ خانه شهیدهاشمی اسکان میکردند. برای شهید هاشمی فقیر و غنی فرقی نمیکرد. برای این شهید همه یکسان بودند. در حسینیه واقعا احساس نوکری میکرد و همه مردم را مهمان و ارباب خود میدانست و درسالی که شهید آیت الله مدنی درکنگان تبعید شد، در کنار ایشان بودند و همواره به فرمان ایشان بودند. با شروع تظاهرات خیابانی علیه حکومت ستم شاهی، به فرمان حضرت امام (ره) با جان و دل  در انقلاب شرکت نمود و حسینیه خودش را مقر انقلاب اسلامی قرار داد و با جوانان کنگانی به مبارزه با رژیم شاهنشاهی پرداخت. 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
مناجات سحرهای ماه رمضان. شهید سید عبدالهادی موسوی کراماتی.mp3
9.6M
🔊مناجات سحرهای ماه مبارک رمضان با صدای مداح شهید سید عبدالهادی موسوی کراماتی ۲ 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
ای خواهرم با حجابت از سنگر اسلام دفاع كن و مشت محكمی به دهان ياوه گويان بزن، ما هم در سنگر خون مى‌دهيم تا اسلام پايدار باشد. مورخه ۱ فروردین ۶۱ 🔻فرازی از وصیت‌نامه شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
📸 کارنامه کلاس چهارم دبیرستان شهید محمدباقر ارجمند 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
روزی شخصى درب منزل ما آمد و گفت: يكى از معلمان نادر را سیلى زده. خيلى ناراحت شدم و فوراً به مدرسه رفتم. وقتی به آنجا رسيدم و موضوع را مطرح كردم معلمان به كار نادر خيلى اعتراض داشتند و مى‌گفتند: نادر به محض خوردن زنگ تفريح به حياط مدرسه مى‌آيد و بچه‌ها را دور و بر خود جمع مى‌كند و حرف از تظاهرات و امام و... می‌زند و خود نيز شعارهاىی عليه شاه مى‌دهد. 🔻راوی: مادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
بعد از فتح خرمشهر، در روز چهارم، روی اسکله در سنگر مشغول ‏نگهبانی بودم. در نیمه های شب؛ صدایی مثل این که چیزی در آب تکان بخورد، به گوشم رسید. کنجکاو شدم و دقت کردم. دیدم یکی از مزدوران بعثی در کمال خواری خود را زیر سکوی اسکله مخفی نموده است. در صدد نجاتش برآمدم و با زبان عربی با او صحبت کردم.  ‏به او اطمینان دادم که جانش در امان است و با کمال رأفت و مهربانی او را در ‏پشت جبهه، به مسئولان، تحویل دادم. 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
در خط ولایت باشید و از امام عزیزم، امام خامنه‌ای مدظله‌العالی حمایت کامل و جامع نمایید. مباد از خط ولایت فقیه خارج شوید که من شهادت می‌دهم که شما از خط اهل‌بیت علیهم‌السلام خارج شده‌اید. 🔻فرازی از وصیت‌نامه شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
بعد از شهادتش، مادرش شب‌های جمعه تا دیروقت سر مزار او می‌ماند. بعد از مدتی او را دیدم که هنوز آفتاب غروب نکرده، از سر مزار به خانه برمی‌گردد. از او پرسیدم امروز زود برمی‌گردی؟ گفت: خواب پسرم را دیدم. به من گفت: اشکالی ندارد که تا دیر وقت سر قبر بمانی؛ ولی من از کاروان کربلا عقب می‌افتم. شب‌های جمعه که شهدا برای دیدار آقا اباعبدالله به کربلا می‌روند، من مجبورم برای احترام به شما بمانم و برای همین هم از کاروان جا می‌مانم. 🔻راوی: حاج حسن موثق 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
شهید برای مراسمات مذهبی و غیره بیشتر به روستا مراجعه می کرد. از خصوصیات اخلاقی ایشان این بود که بچه های یتیم روستا را خیلی دوست می داشتند و احترام خاصی برای افراد یتیم قائل بودند و حتی به پدر و مادرم سفارش می کردند که همیشه یتیم ها را در نظر داشته باشند. افراد یتیم را مثل فرزند خود بدانند. وقتی برای آخرین بار از پدر و مادرم خداحافظی کردند گفتند که من شهید می شوم و دیگر برنمی‌گردم و شما صبر و حوصله داشته باشید. و به مادرم که خیلی ناراحت بود گفت که ناراحتی نکن و بعد از شهادت من گریه و زاری نکن که پیش حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها و حضرت زینب سلام‌الله‌علیها رو سفید خواهید بود و افتخار کن که شهیدی در راه انقلاب اسلامی و راه امام داده‌ای و همینطور هم شد و ایشان همانطور که گفته بود برنمی‌گردم در در حدود یکماه بعد از رفتنش به شهادت رسید. 🔻راوی: برادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
سه روز قبل از عملیات کربلای ۴ در جزیره‌مینو مستقر شده بودیم یک روز بعد از ظهر دو نفر از بچه ها وارد چادر ما شدند. یک پلاستیک مشکی در دست داشتند. پلاستیک را گذاشتند جلو ما و گفتند: بخورید گفتم: چیست؟ گفتند: پنیر نخل. شهید گلستانی به محض شنیدن این چند کلام ناراحت شد و از چادر بیرون رفت. شهید گلستانی از ما بزرگتر بود و همه به او احترام می‌گذاشتند، ناگهان به طرفش دویدم و گفتم: ببخشید حاجی چه شده؟ ما که کار بدی نکردیم. حاجی آرام گفت: این نخل‌ها را که می‌بینی مال مردم است. هر چیزی را که بدون اجازه صاحبش برداری حرام است ما داریم خودمان را برای عملیات آماده می‌کنیم و هر لحظه از خداوند طلب بخشش می‌کنیم پس این کار چیه که انجام می‌دهیم. 🔻راوی: خدابخش عباسی (همرزم شهید) 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
مردم مسلمان باید سعی کنند از تفرقه و شایعه پراکنی پرهیز کنند، که عامل شکست مسلمین تفرقه و جدایی آنهاست. از هوای نفس بپرهیزید که محور تمام فسادها هوای نفس است. 🔻فرازی از وصیت نامه شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
47.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مستندی از دلاوری‌های شهید نادر مهدوی و همرزمانشان در خلیج فارس 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
خاطرات من از شهید احمد برمی‌گردد به زمانی که وی فرماندهی پایگاه مقاومت امام سجاد علیه‌السلام را به عهده داشت در مدتی که فرماندهی پایگاه مقاومت به عهده ایشان بود، سعی می‌کرد علاوه بر این که به مأموریت‌های مربوط به بسیج بپردازد به مشکلات بچه ها هم توجه داشته باشد. یادم می آید دفتری داشت و شب سعی می کرد مشکلات بچه ها را یادداشت کند و صبح به دنبال کار بچه ها برود، و شب بعد جواب آن را بیاورد. خودم در طرح کاد (کارآموزی) مدرسه کار پیدا نکرده بودم ولی شهید احمد جولاییان با پیگیری دو روزه توانست کاری در مخابرات برای من پیدا کند و من طرح کادم را در مخابرات گذراندم. 🔻راوی: مرتضی پوربهی 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
من و برادرم شهید خسرو نجدی دور از خانواده در گناوه زندگی می کردیم. پشت مسجد جامع، در منزلی به صورت استیجاری اقامت کردیم. ما هر دو مجرد بودیم و معمولاً برای صرف ناهار یا شام به منزل پدر بزرگمان میرفتیم روزی از روزها که برای صرف ناهار به آنجا رفته بودیم به خسرو گفتم: امروز شریکت آمده بود با تو کار داشت نگاهم کرد و گفت: حتماً به او گفته ای که من میخواهم به جبهه بروم. گفتم: نه من چیزی نگفتم و در ادامه گفتم اگر او اجازه ندهد تو به جبهه بروی چه می‌شود؟ نگاهی کرد و گفت: الان دنیا برای من تنگ شده انگار در قفس هستم نمیتوانم، باید بروم. 🔻راوی: برادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir