eitaa logo
از تبار رئیسعلی
543 دنبال‌کننده
427 عکس
107 ویدیو
2 فایل
🌴 از تبار رئیسعلی، از نسل شهید رئیسعلی دلواری☀️ ما از نسل سردارِ استعمار ستیزے هستیم‌ که دو قرن پیش پوزه استعمار پیر انگلیس را در بوشھر به خاک مالید✊🇮🇷 📲راه ارتباطی با ما: @Rezagh86 ⚘️التماس‌دعای‌شهادت
مشاهده در ایتا
دانلود
خانه و خانواده خود را با يك بچه كوچك رها كرده و براى دفاع از ارزش هاى انقلاب به جبهه ها رفت. شبى كه شهيد در جبهه بود در خواب او را ديدم كه خيلى ناراحت است وقتى اين موضوع را از او سوال كردم من را در آغوش گرفت و گفت به خاطر دو موضوع اين همه متأثر و نگرانم. موضوع اول: شهادت چند تا از دوستانم كه در حال شهادت و جان دادن هيچ كارى از دستم بر نمى‌آمد كه عطش آنها را تسكين دهم و خيلى غمگينانه و در تشنگى به فيض شهادت رسيدند. و موضوع دوم: آن است كه خواب خانواده‌ام را ديده‌ام كه خيلى غمگين و بى‌قراری مى‌كنند. و از من قول گرفت كه بعد از شهادتش، دستگير خانواده‌اش باشم. من به او گفتم انشاء الله خودت بر مى‌گردی و حامى خانواده‌ات مى‌شوى. بعد از اين حرف من، نگاهى به من انداخت و لبخندی زد و رفت... فرداى آن شب خبر شهادت آن عزيز را آوردند. 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
📸مراسم تشییع پیکر مطهر شهدای استان بوشهر از مقر تبلیغات سپاه بوشهر نزدیک ساحل 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
در آن شبی كه فرداى آن به نبرد با آمريكايى‌ها رفت و بعد از آن ديگر هرگز به خانه بازنگشت، همراه با يكى از دوستانش به منزل آمد. من در آن شب، برنج و ماهى سرخ‌شده را براى شام، آماده كرده بودم. سفره را چيدم و آن دو سر سفره نشستند. هنگامى ‌ كه غلامحسين نگاهش به ماهى‌ها افتاد، انگار كه دلش از فرداىی پُرحادثه خبردار شده باشد، با حالتی خاص و به لهجۀ شيرين محلى، خطاب به ماهى‌ها گفت: «اى ماهى‌ها! امشب ما شما را می‌خوريم و چه بسا فردا، شما ما را بخوريد!» 🔻راوی: مادر شهيد 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
می‌گفت: انسان بايد وقتش را هدر ندهد و از ذره ذره وقتش استفاده كند. و مى‌خواهم تمام حرفه‌ها را به طور كامل فرا گيرم. 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
موقعى كه می‌خواست ما را راهنمایى كند روى يك كاغذ مى‌نوشت: ای زن! به تو از فاطمه اينگونه خطاب است زيبنده‌ترين زينت زن حفظ حجاب است و روى لبه تاقچه اتاق مى‌گذاشت. 🔻راوی: خواهر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
پدر و مادر سالهای زیادی منتظر بودند. هر شب در را باز می‌گذاشتند و می‌خوابیدند و با هر صدای در از خواب می‌پریدند. انتظار از مرگ هم بدتر بود. هر شب که مظاهر بین خواب و بیداری جلوه می‌کرد مادر آغوش می‌گشود و چشم‌های درشتش را غرق در بوسه می‌کرد. گفت و گوی نیمه شب پدر و مادر دل شکسته با اشک به پایان می‌رسید. هر شب در میان سکوت و بغض خاطراتشان را مرور می‌کردند. چند نامه از جبهه نوشته بود. مادر نامه‌ها را بر می‌داشت و پیش باسوادی می‌نشست و برای چندمین بار آنها را می‌شنید. تنها یادگار مانده از جوان رشیدش در این ۱۲ سال انتظار در بین اشک‌هایش از بین می‌رفتند و در روستا امکان تهیه کپی از نامه‌ها وجود نداشت. در زمزمه‌های مادرانه مثل آن زمان که گهواره‌اش را می‌جنباند شاید این دو بیتی ورد زبانش شده بود: شوا رفتن، و رودم وانیومه صدای اسبش از نخلا نیومه بهار اومه، گل اومه، بلبل اومه جهاز رودم از دریا نیومه ۱۲ سال بعد گروه تجسّس و تفحّص پلاک شهیدی را که جسمش را نیز مثل جانش در راه دوست اهدا کرده بود یافتند. 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
شهيد در وقت تقسيم كردن غذا هميشه می‌گفت: بايد اول غذا را به برادران عزيزم بدهم و بعد براى خودم بگيرم. وقتى من غذا مى‌گرفتم مى‌گفتم: براى خودت چی؟ مى‌گفت: اول برادران عزيزم. در سنگر هميشه انسانى شوخ طبع بود. ما بهش مى‌گفتيم: تو يكى از شهدای ما هستى و او خوشحال مى‌شد. يك روز ما سنگر خود را درست مى‌كرديم كه ناگهان خمپاره‌اى كنار ما اصابت كرد و اسماعيل شهيد شد... 🔻راوی: يوسف بحرينی (همرزم شهيد) 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
«مدارا با اسير» خاطرم است هنگام عمليات فتح المبين در يكی از تپه‌هاى منطقه در سايت ۵، على آشنا چندين اسير گرفته بود. يكى از آنها مدام از دست على فرار مى‌كرد. حدود سه بار از دست على فرار كرد و على باز او را گرفت. بچه ها خطاب به على مى‌گفتند: على!خب وقتى مى‌بينى دارد فرار مى‌كند، او را بزن. على قبول نكرد و در نهايت با ته قنداق سلاحش به او ضربه‌اى زد و او را همراه ديگر اسرا به عقب برد. 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
از خط زيبائی برخوردار بود و در نوشته‌هايش به جمله‌اى كه در مورد شهادت بود بيشتر اهميت مى‌داد... 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
27.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥تنها خاطره‌ای از پدرم... 🔻راوی: دختر شهید # 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
شهید محمد جعفر سعیدی مدتها بود که فرمانده بسیج گناوه بودند. ساعت ها با او می نشستیم صحبت می کردیم، درد و دل می‌کردیم. اما هیچ کدام از این موضوع اطلاع نداشتیم. تا اینکه امضای او را در پایین یکی از نامه ها به چشممان خورد. ایشان بسیار فروتن و متواضع  بودند. در یکی از روزها او را به روی کشتی الجزیره خارگ دیدم. این کشتی به سمت بوشهر می‌آمد. از عرشه کشتی پیاده شد. او را به گرمی در آغوش گرفتم. لبخند ملیحی گوشه لبش نقش بسته بود. از او پرسیدم: «کجا می‌روی؟» پاسخ داد: «به بوشهر و سپس جبهه.» گفتم: «خوشبحالت» بعدها فهمیدم عملیاتی در راه بود و او را قبل از آغاز عملیات فراخوانده بودند. شهید سعیدی بسیار فرمانده زرنگی بود. علی‌رغم اینکه در آغاز جوانی بود بدنی بسیار ورزیده و آماده داشت و بی‌ادعا با همه نیروهایش در صحنه بود. همه او را دوست داشتند. شهید سعیدی فرمانده معتقدی بود. یک روز به همراه نیروها در مسجد ناوتیپ مشغول نوحه خوانی و سینه زنی بودیم. چهار ردیف سینه زن در اطرافم گرد آمده بودند. من نوحه می‌خواندم و آنها سینه می‌زدند. ناگهان چشمم به او افتاد. شهید سعیدی آرام آرام وارد مسجد شد و خود را در یکی از صفوف سینه زنی جا کرد و بعد از اتمام سینه‌زنی خود را به مقر فرماندهی رساند. 🔻راوی: مرحوم حاج حسن توزی 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
هر وقت كه وارد منزل مى‌شدم و او نشسته بود به احترام من از جايش برمى‌خاست. وقتی به او مى‌گفتم كه چرا خودت را به زحمت مى‌اندازى، حدیثى از امام على  (علیه‌السلام) برایم نقل مى‌کرد که انسان نبايد در سه مورد شرم و حيا كند: ۱- احترام به پدر ۲- احترام به معلم ۳- يادآوری درباره قرض 🔻راوی: پدر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
پدر و مادر عزيزم! اگر شهيد شدم مبادا گريه كنيد كه اجر شما ضايع می‌گردد. و اگر خواستيد گريه كنيد براى شهيد بى غسل و كفن يعنى حسين (علیه‌السلام) گريه كنيد. 🔻فرازی از وصیت‌نامه شهید محمود احمدی 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
انس عجيبی با قرآن داشت. وقتی كارش تمام مى‌‌شد و موقع استراحتش فرا مى‌رسيد، قرآن خواندنش شروع مى‌شد. قرآن را برمى‌داشت و با صداى خوبى زمزمه‌وار قرآن مى‌خواند. 🔻راوی: مهندس چابهاری 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
📚محتواهای موجود در کانال 📌 شهرستان بوشهر https://eitaa.com/Raisali_ir/268 📌شهرستان تنگستان https://eitaa.com/Raisali_ir/270 📌شهرستان جم https://eitaa.com/Raisali_ir/296 📌شهرستان دشتستان https://eitaa.com/Raisali_ir/277 📌شهرستان دشتی https://eitaa.com/Raisali_ir/284 📌شهرستان دیر https://eitaa.com/Raisali_ir/293 📌شهرستان دیلم https://eitaa.com/Raisali_ir/308 📌شهرستان عسلویه https://eitaa.com/Raisali_ir/355 📌شهرستان کنگان https://eitaa.com/Raisali_ir/316 📌شهدای شهرستان گناوه https://eitaa.com/Raisali_ir/327 🔻چند نکته: الف) ترتیب شهرستان‌ها بر اساس حروف الفبا می‌باشد. ب) ترتیب شهدا بر اساس محتواهایی‌هست که در کانال گذاشتیم. ج) در هشتگ‌ها سعی کردیم جایی که شهید دفن هست مندرج کنیم. البته برخی از شهدا در استان دفن نیستند که ما محل تولد یا زندگیشون در هشتگ قرار دادیم. د) از شهرستان‌هایی که خاطرات کمی از شهدا قرار دادیم بخاطر نبود آثار (خاطرات، عکس، فیلم و...) شهدا از آن شهرستان میباشد ه) سعی کردیم خاطرات و... کاربردی از شهدا در کانال قرار دهیم. ⚠️این لیست هر روز بروزرسانی می‌شود... 🔻اگر از شهدای استان اطلاعاتی دارید لطفا برای ما ارسال بفرمایید: @Khadem_bushehr 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
پدر جان! اگر جسمم پیدا شد در جم کنار دیگر شهیدان دفن کنید و اگر پیدا نشد یک پارچه سبز در خانه به عنوان یادگار من آویزان کنید. 🔻فرازی از وصیت‌نامه شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
«انتظار فرج» انتظار فرج يك مسئله‌ای است كه انسان‌هاى مسلمان نبايد از مرحمت خداي مهربان مأيوس شوند «وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ» و اين مسئله ريشه قرآنى دارد و با توجه به اين مسئله، بايد منتظر بود كه روزى مى‌آيد كه اين جهان سر و سامان پيدا كند و سامان دهنده آن نيز از فرزندان رسول الله است. زيرا با توجه به احاديث و روايات صحيح شيعه و سني به اين نكته مي رسيم كه حضرت محمد(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «اگر از عمر دنيا باقى نماند مگر يك روز، خداوند متعال آن روز را آن قدر طولانى گرداند كه يكى از خانواده اهل‌بيت من ظاهر گردد و نام آن و كنيه آن و تمام صفات آن همانند من باشد؛ و آن «مهدى» است كه سامان بخش اين جهان و عدالت گستر اين جهان خواهد شد و…» 🔻دست‌نوشته شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
مادر! كتابهايم را نگهدار تا برگردم و درسم را ادامه دهم. مادر! امانت دار كتابهايم باش. مادر به او  اصرار مى‌كند تو كه مى‌توان‌ و علاقه داری، پس درست را ادامه بده. و او در جواب مى‌گويد: مادر! درس مى‌خوانم تا براى جامعه‌ام مفيد باشم. اكنون زمان جنگ است و حضور در جبهه جنگ ضرورى‌تر است. 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
آخرین باری که برای ۲۴ ساعت به مرخصی آمد تا برای رفتن به کردستان با ما خداحافظی کند، از او پرسیدیم که چرا به ما سر نمی‌زنی؟ گفت: من مرخصی ندارم و می‌خواهم هر چه زودتر به گیلانغرب بروم. فردای آن روز، بعد از نماز صبح، از همه حلالیت طلبید و خداحافظی کرد؛ و گفت: از طرف من از پدرم نیز خداحافظی کنید. اگر برگشتم، او را زیارت می‌کنم و اگر سعادت شهادت را داشتم، سلام مرا خدمت ایشان برسانید و بگویید که مرا حلال کنند. بعد از رفتن دیگر برنگشت و تا کنون نیز مفقودالاثر می‌باشد. دوستانش می‌گویند: فقط زمانی که جراحت داشت و با چفیه‌اش دستش را بسته بود‌، او را دیدیم. تا کنون هیچ اثری از او نیست و هنوز چشم به راه هستیم... 🔻راوی: مادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
پای به جبهه گذاشتنِ من به خواست کسی نبود، بجز کسی که چنین راهی (راه امام حسین علیه‌السلام) را به ما نشان داد. ما هم این راه را طی می کنیم. جبهه نیز دانشگاه می‌باشد که معلم در آن حسین مظلوم علیه‌السلام و کتاب آن قرآن می‌باشد. من رفتم به جبهه تا با خونم درخت اسلام را آبیاری کنم و درخت اسلام را تنومند کنم تا ریشه اسلام در سرتاسر جهان رشد کند... 🔻 فرازی از وصیت‌نامه شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
شهيد با همه برخوردی محترمانه و دوستانه داشت و در هر زمينه‌اى كه مى‌توانست به ديگران كمك مى‌كرد و براى ما الگو بود. اشتياق شهيد به جنگ و روحيه شهادت طلبى ايشان تأثير فراوانى بر همكلاسيان و دوستان ايشان داشته است و به ياد دارم كه هر وقت براى گردش به صحرا يا كوه مى‌رفتيم شهيد ابراهيمی شعار: «ارتش فداى ملت» را زمزمه مى‌كرد. سپس ايشان به خدمت سربازى اعزام شد پس از گذشت چندين ماه، روزى در مدرسه مشغول درس خواندن بوديم كه يكى از دوستان به من گفت: «من تازه از خره آمده‌ام و منزل پدر عبدالله ابراهيمی شلوغ است و خبر آورده اند كه «عبدالله» به شهادت رسيده است». من سريعاً به روستا رفتم وقتي به آن جا رسيدم مطمئن شدم كه ايشان شهيد شده است. شهادت او روحيه تازه‌اى جهت ادامه راه او و ديگر شهيدان به مردم روستا داد. او خانواده و دوستان خود را به ادامه خط سرخ شهادت و ايثار و از خود گذشتگی در راه اسلام و انقلاب فرا مى‌خواند. 🔻راوی: راشد سلطان دوستی (دوست شهید) 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
شهید محمود ۱۳ سال بیشتر نداشت که به جبهه رفت دو بار به جبهه اعزام شد که در مرحله ی دوم، پس از چند ماه مبارزه با صدامیان به شهادت رسید. او بچه بسیار بی‌ریا و مؤدبی بود. کم حرف و ساکت بود. همیشه توصیه میکرد، که مساجد سنگر ما هستند آنها را خالی نکنید. حضور فعالی در مساجد داشته باشید و نمازهای جماعت را با شکوه برگزار کنید دشمن از همین نمازها و وحدت ما می‌ترسد. 🔻راوی: مادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
نمازها را سعی کنید به جماعت بخوانید و کتابهای مذهبی را مطالعه نمایید و خصوصاً زیاد قرآن بخوانید و همچنین تفسیر حاشیه و ترجمه آن را بخوانید و علم آموختن و ترکیب آن را نیز یاد بگیرید. صحیفه سجادیه، مفاتیح الجنان، توضیح المسائل، عدالت اجتماعی اسلامی را با دقت یاد بگیرید. نخست خود یاد بگیرید و رعایت کنید بعد به همسایگان توصیه کنید، زندگینامه بزرگان دین را کاملاً بخوانید و به دیگران بیاموزید. 🔻وصیت‌نامه شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
او بچه عجیبی بود و از همان کودکی حال و هوای خاصی داشت. عاشق دریا بود و همیشه به دریا می‌رفت. گویی زمزمه‌های دریا، روح موّاج و بی قرارش را آرام می‌کرد. جاذبه نماز و مسجد و خدا او را از دنیا می‌کَند و به جاهایی می‌برد که برای ما گنگ و نامفهوم بود. گاهی بین نماز آن قدر گریه می‌کرد که نگرانش می‌شدیم و گمان می‌کردیم که از چیزی یا کسی مکدر شده! اما بعدها به این نتیجه رسیدیم که در عمق وجود او رازهایی نهفته است که برای ما قابل درک نیست. روح بلند او در عوالم ماوراء سیر می‌کرد. 🔻راوی: برادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
شايد برخورد شهيد قابل وصف و نوشتن بروى كاغذ نباشد... آنقدر خوب و آقا بود كه هنگام خواب از پدر اجازه مى‌گرفت و می‌گفت: اگر كارى با من نداريد با اجازه بخوابم. در آشپزی در بعضى مواقع به من كمك مى‌كرد. 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
از همان كودكی مشخص بود پسرى مظلوم و خاموش است. در خانه احترام به پدر و مادر را واجب‌ترين اصل مى‌دانست. ما در خانواده چهار دختر و يك برادر (محمد) بوديم. محمد آن‌قدر دنبال درس بود، با اينكه در آنجا مدرسه‌اى هم در اطراف ما نبود، به خاطر درسش با پای پياده به شهر اهرم كه در ۵ كيلومتری ما بود مى‌رفت. گاهی اوقات با دوچرخه‌اى كه داشت به مدرسه مى‌رفت. محمد دوره دبيرستان را در بوشهر درس مى‌خواند و مدرك ديپلمش را در هنرستان فنى‌حرفه‌ای حاج جاسم در رشته راه و ساختمان گرفت. مادرم بعد از محمد دو پسر ديگر به دنيا آورد. محمد تا بود راهنماى اين دو برادر بود و تا مى‌توانست به دو برادر كوچكتر من درس اخلاق مى‌داد و آن‌ها را در مورد همه چيز نصيحت مى‌كرد. 🔻راوی: خواهر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
🔻یادواره سرداران و شهدای روستای عالی‌چنگی 🎙راوی: امیرسرتیپ غلامحسین دربندی (همرزم شهید صیاد شیرازی) 📖مجری: علیرضا حاجیانی 🎙مداح: حاج میثم بهرامی 🔹زمان و مکان: چهارشنبه ۱۶ اسفند. ساعت ۱۹:۳۰ خانه بهداشت روستای عالی چنگی 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir