eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
6⃣7⃣1⃣ به یاد #شهید_رضا_قربانی_میانرودی 🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
6⃣3⃣3⃣1⃣🌷 🔰بعضی از افراد وقتی درباره فرزندان صحبت می کنند خیال میکنن چون  هست دارن اینطور تعریف میکنند.ولی رضا از بدو تولد شهید بود کاملا درنگارش من اگر دقت کنید  خواهید شد که شهیدان درحیاتشان هم شهیدند دایی بزرگوار شهید رضا نیز ازشهدای دفاع مقدسند  و  رضا را دراین مکتب ما پرورش دادیم. 🔰 آقا رضا اولین نوه بابابزرگ مادریش بود یعنی بعد دایی شهیدش به دنیا آمد و از همان اول همه فکر میکردند احسان مجددا متولد شده است حالاشما فرض کنیدهمه شهید رضا را درجایگاه دایی اش که اصلا ندیده است می بینند و اینجاست که آقا رضا یک شهید زنده است راستی چرا درتمام جملاتم آقا رضا راتکرار میکنم علتش اینه که در زندگی ما بچهها اسامیشان با احترام یاد میشوند 🔰دراوج هم اسم رابد تکلم نمی کنیم این موضوع نیز درزندگی ما کاملا جاافتاده است البته این نیز خود نکته می باشد آقا رضا دردوران ابتدایی همیشه جزء شاگردان ممتاز بااخلاق مدرسه بود تا جایی که هرمدیری درمقابلش وادبش کم می آورد این رو من اززبان خود مدیران میگم دراکثر مدرسه آقا رضا را بعنوان الگو برای خانوادها مثال میزدند میگفتند این بچه به یک جای بالایی میرسد الان اکثر مدیرانش هستند وبعد شهادتش میگویند اگر ایشان شهید نمی شد 🔰مابه خیلی چیزها شک می کردیم دوران پیش دبستانی وابتدایی راباموفقیت کردنه فقط درسی بلکه حتی معنوی دردوران ابتدایی جزء سی قرآن 📖را با موفقییت حفظ کرد وبعنوان مکبر حسینیه محل زندگی شناخته شد واذان زدن راهم یاد گرفت واذان نیزموجود وبر روی گوشیهایمان نصب است که برایتان ارسال خواهم کرد 🔰وقتی به محله میرفتیم همه محل باخبر میشدند که بچه ها ان شب 🌙پیش پدربزرگشان هستند چون محل رو آن شب آقا رضا میزد چون پدربزرگ مادری که بود متولی مسجد🕌 محل هم بود واذان راازمنزل پخش میکردند لذا آقا رضا شبهایی🌟 که پیش بابابزرگ بود ازداخل خانه میکروفون رامیگرفت و اذان میگفت دوران راهنمایی شهید رضا دیگه وارد  محل زندگی شد 🔰 مسئول فرهنگی با آ ن سن کم، آقا رضا دیگه شده بود یک پای ثابت راهیان نور  .  رضا درکنار رشد معنوی رشد فرهنگی زیادی به لطف جایگاه اجتمایی که داشت رسیده بودودر راه درست یک ولایی محض بود ⚡️ 🌷 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🏝رضای من امام رضا بود مادرش هنگام زایمان با مشکل روبرو شده بود به من گفت اگر شما اجازه ندید من وظیفه پزشکیم حکم میکنه که حتما عمل سزارین انجام بشه چون زمان ما که یک مقدار تر هستیم به این راحتیها اجازه نمی دادند 🌳به برمی خورد خلاصه،دکتر گفت جان  و فرزند هردو درخطر است ماهم نذر کردیم اگر مادر سالم نیز سالم باشند اسم فرزندمان را رضا بگذاریم وهمین طور هم شد 🍁 🌷 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌸🌱 ☘شهید طباطبایی‌مهر: 🍁فقط زدن از افتخار نیست❌ باید زندگــیمان حرفـمان ☘نگاهمان رفاقتمان شـــــهدا را بدهد 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
💞 🥀روزهای بی ت✨و صدابه نمی رسد😔 نشسته ،به دادم نمی رسد 🍀این روزها گرفته ،غمم بی نهایت است💔 باران🌨 به پای اشک هایم 😭نمی رسد 🥀هی میکنم ،،،اشکم جاری نمی شوداین اشک هم به دادحالم رسد این آسمانی🌫 میشکند خُرد می شود امابه #👣پای هایم نمی رسد❌ 🌷 🌸 🍂 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
☔️آرامش : قایق زندگیت را کسی بسپاری که صاحب آرامش است 🌸الابذکرالله 🍃تطمئن القلوب 🌸قشنگترین و لحظات نصیبتان باد😍 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🥀📖 . . •♥️[ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ... ]• 🌹دوست داشتی 🌱 دلم 💞بهت گرم باشه 🌹ببخش که حواسم نبود... 💥•| ♥️•| . . 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀 🌾خیلی بودیم ، نه پلاکی ، نه کارتی ، چیزی همراهش نبود💔 👕فرم سپاه به تنش بود . چیزی شبیه دکمه پیراهن در جیبش نظرم را جلب کرد✨ 🌾خوب که دقت کردم ، یک نگین عقیق است که انگار روش جمله ای حک شده خاک و گل🌸 ها رو پاک کردم …. دیگر نیازی نبود دنبال بگردیم … ☘روی عقیق نوشته بود : 💔“به یاد گمنام😔 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷 🔸 سنــگــرے اســٺ آغــشــٺہ بــہ مَــن 💘ڪــہ اگــر آن را نَــڪُــنـیـد ❌ 🍃بــہ خــون مَــݩ ڪـرده ایــد..😔 💙••♡ 🌸••♡ 🥀••♡ 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 8⃣1⃣#قسمت_هجدهم 💢 زندگى بدون ابوالفضل ، میان #تهى است
📚 ⛅️ 9⃣1⃣ 💢 اما در این سعى آخر میان و ، کارى شده است که دل او را یکدله کرده است....سکینه ، سکینه ، سکینه ، اینجا همانجاست که جاده هاى محبت 🌸به هم می رسد. به هم گره مى خورد و مى شود. عشق او به حسین و عشق او به بچه ها در سکینه با هم تلاقى مى کند. 🖤عشق 💕او به حسین و حسین به بچه ها در سکینه به هم مى رسند.اینجا همان جاست که او در مقابل و یکجا زانو مى زند. این سکینه همان طور سینایى است که حضور حسین در آن به تجلى مى نشیند. این مرز مشترك میان حسین و بچه هاست. و ندارد که سکینه به عباس ، حرفى زده باشد.... لزومى ندارد که سکینه از عباس آب💧 خواسته باشد. 💢 چه بسا که او را از به دنبال آب منع کرده باشد... لزومى ندارد که نگاهش را به نگاه عباس دوخته باشد تا عباس ، خواستن را از او بخواند. همینقدر که او پیش روى عباس ایستاده باشد،... مژگان سیاهش را حایل چشمهایش کرده باشد و نگاهش را به دوخته باشد. همین براى عباس کافیست تا زمین و زمان را به هم بریزد و جهان را آب کند. 🖤اگر سکینه بگوید آب، عباس آب مى شود پیش پاى سکینه.... نه ، سکینه لب به گفتن آب ، تر نکرده است... فقط... شاید گفته باشد: عمو!... یا نگفته باشد.چه گذشته است میان سکینه و عباس که عباس ، عباس ، عباس ، عباس ، پیش روى امام ایستاده است و گفته است: 💢آقا! تابم تمام شده است. و آقا داده است. خب اگر آقا رخصت داده است پس چرا نمى روى عباس ! اینجا، و حوش خیمه 🏕زینب چه مى کنى ؟ عمر من ! عباس ! تو را به این جان نیم سوخته چه کار؟ آمده اى که مرا تازه کنى ؟ آمده اى که دلم را بسوزانى ⁉️ جانم را به آتش🔥 بکشى ؟ تو خود جان منى عباس ؟ برو و احتضار مرا اینقدر طولانى نکن. 🖤 چه مى عباس ! تو کجا دیده اى که من نه بالاى حرف ، که همطراز حسین ، حرفى گفته باشم ؟ تو کجا دیده اى که دلم 💗غیر از حسین به امام دیگرى اقتدا کند؟تو کجا دیده اى که من به سجاده اى غیر خاك پاى حسین نماز بگذارم.آمده اى که را به تجلى بنشینى ؟ ادب را کمال ببخشى ؟ عشق 💜را به برترین نقطه برسانى ؟چه نیازى عباس من ؟! 💢نشان ادب تو از به یاد من مانده است.... وقتى که مادر ، پیش پاى ما نشست و زار زار 😭کرد و گفت : _مرا مادر خطاب نکنید.❌ مادر شما بوده است ، این کلام ، از دهان شما فقط مقام زهراست . من شمایم . شمایم. 🖤عباس من ! تو شیر از سینه این مادر خورده اى . وقتى پدر او را به برگزید، او ایستاده بود پشت در و به خانه در نمى آمد تا ، دختر بزرگ خانه بگیرد، و تا من به او نرفتم ، او قدم به داخل خانه نگذاشت. عباس من ! تو خود معلم عشقى ! امتحان چه را پس مى دهى ؟ 💢 جانم فداى ادبت عباس ! عرفان ، شاگرد معرفت توست و عشق ، در کلاس تو درس پس مى دهد. بارها گفته ام که اگر از همه عالم و آدم ، همین را مى آفرید، به مدال فتبارك االله احسن الخالقین✨ ش میبالید.اگر آمده اى براى سخن گفتن ، پس چیزى بگو... ..... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
1_56571771.mp3
25.67M
میخوام امشب🌙 دوباره یـادی کنـیم از 💔 🎧 🎤 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💓 🌿نگاه تو بر ماست و همین دل مارا قرص میکند... 🍁میدانیم که در این دلتنگی💔 هست به گره های زندگیمان.. 🍀تو میکنی و همین برای این دل بی قرار کافیست.. 🌷 ... 🌙 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🦋مولای چشم وجودمان به نورِ ✨حضور و دست استغاثه 🦋و روی متوسل به درگاه تان تا طلعت را به ما بنمایاند 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
☘️🌸 🌱سرو از شكل خراميدن تان 🍂شعله 🦋ميكشد از ی خنديدن 😃تان... 🌷 🥀🌸 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
مداحی_آنلاین_زیارت_امام_با_پای_پیاده.mp3
2.71M
♨️زیارت امام با پای پیاده از روی محبت 👌 بسیار شنیدنی 🎤 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷 🌻در دوره بسیج، یک شب رسول، من را کنار کشید، حالا آن موقع سیزده ساله بود، گفت: آقا شما آدم خوبی هستید و من به شما اعتماد دارم، یک چیزی می‌خواهم بگویم، فقط از شما می‌خواهم که به هیچ کس نگویید، تاکید کرد که به پدرم نگویید، 🌻به نگویید، به برادرم روح الله نگویید، من اول فکر می‌کردم یک کار خطایی کرده یا از او سر زده، گفتم: خوب بگو، گفت: آقا مرتضی شما آدم و مومنی هستید، دعایتان هم مستجاب می‌شود، دعا 🤲کنید ما بشویم، من همانجا چشمم پر اشک 😢شد، رفتم پشت چادرها و شروع کردم به گریه، که این بچه در این سن و سال چقدر از امثال ما گرفته. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🎈| 💥 ‌. . 🌳وقتی⏰- پرخاشـگر شدی🧨 و رو به صورتِ 🌳مامان بابات اون لحظه رو به یاد بیار*🌱* که ممـکنه...⇩ یه روزی نداشـته 💔 . .🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Page325.mp3
706.1K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه انبیاء✨ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#کاری کن ای #شهید...🌷 🔅بعضی وقت ها #نمیدانم؛ درگرد و غبارگناه این دنیاچه کنم. 🔅مرا#جداکن اززمین دس
7⃣3⃣3⃣1⃣🌷‍ 🌀متولد می‌شوند، نور ✨چون هر چه بیشتر می‌گذرد، شعاعِ نورشان وسیع تر می‌شودو با که میتوان راه را پیدا کردروز به روز قامتِ منیَّت در آنها تر می‌شود و است که در لحظه هایشان ریشه می‌دواند 🌀هر چه می‌کنند تنها برای . می‌شوند چشم و چراغ .دلسوز❤️ ملت و تمام فکر و ذکرشان معطوف به قدرتمندیِ است.می‌شوند مخلص و کارآمد.برای کشور می‌جنگند، ☄تلاش می‌کنند، آنچه در دانشگاه آموخته اند را برای پیشرفت خرج می‌کنند و را با دل تقدیم می‌کنند. 🌀مصطفی ها، خارِ می‌شوند برای آنهایی که تابِ دیدن سربلندی و توانایی را ندارند.و قدرتمند ایستادند.تا ثابت کنند هیچ دستِ ای اجازه نفوذ به قلمرو این را ندارد.مصطفی، پروازش هم تولد دیگری بود. 🌫اش، مصطفی های دیگری را متولد کرد 🌀، 🌫طاقت دوری نداشتدر واپسین دقایقِ ،🌤 بالهایش🕊 را به سوی آسمان گشود چشم کورِ عدو طاقت یک مصطفی را نداشت اما نمیدانست از خونِ یک مصطفی، های دیگری بال می‌گشایند 🌀 متولد شد تا چراغ باشدمردِ قدرتمندِ باشدامید دل رهبر و ملت باشد انگیزه باشد.میلادت مبارک، ستاره 🌟آسمانِ هسته ای. : "با این ستاره ها می‌توان راه را پیدا کرد" ✍نویسنده : به مناسبت سالروز 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌻🌱🌻🌱🌻 🥀جمله ،جااااااانم... جااااااانم... محمود . او،در اوج و اضطراب به همه ی مان #آرامش میداد .
📝وصیت نامه 🌾🌱 ⚜اگر میخواهید دنیا و تضمین شود,از آخرزمان درامان باشیدو عاقبت به خیر شوید ⚜,بصیرتتان را دهید,اطاعت از ولایت فقیه را بر خود بدانید. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🔴 به یاد ۱۳ تکاور گردان صابرین سپاه که کابوس تروریست های پژاک بودند 🔹قله «جاسوسان» در مرزی بین جمهوری اسلامی ایران و عراق قرار دارد که مدت‌ها به محل شرارت گروهک‌های و خصوصاً گروهک تروریستی پژاک تبدیل شده بود. در سال ۹۰ اسلامی ایران تصمیم بر آزادسازی این ارتفاعات گرفت که این مأموریت به‌ یگان ویژه صابرین نیروی زمین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که اکنون به ویژه صابرین تبدیل شده, گذاشته شد. 🔹طی این  که در شهریور سال ۹۰ انجام شد، دلاورمردان این یگان در اوج مجاهدت و گمنامی و تحمل سخت‌ترین شرایط اقلیمی و جوی، موفق به رسیدن به آخرین سنگر این عناصر تروریستی شده و در ۱۳ شهریور سال ۹۰، ۱۳ نفر از نیروهای این یگان طی درگیری با پژاک ضمن از بین بردن بقایای این گروهک به درجه رفیع نائل شدند. 🌷روحشان شاد و یادشان گرامی... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh