1_14791207.mp3
991.2K
ببیـن اضطرار و تنهاییِ #امام_زمانت برات مهمه یا نه؟
#وفاداری یعنی؛ بمونی پایِ کار امامت!
می تونی؟
#استادشجاعی
#مباحث_مهدویت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#حجـــــابــ🌸🍃
💢من حجابم را #دوست_دارم😍
چه كسي گفته #چادريها عطر نميزنند؟؟ حتماً چادر را خوب نديده است😉؟حتماً چادر را خوب #نبوئيده است؟
💢چادري ها زيبا ترين👌 عطر هاي جهــان را در پر چادرشان دارند!
💢چادر بوي #عظمت و بزرگي ميدهد..
يعني تو با يك ملكـه👑رو به رو هستي!
💢چادر بوي اطمينان و امنيت ميدهد😌
يعني #فرزندزهــــرا در مقابل تو ايستاده است !
💢چادر بوي مهرباني و #عطوفت ميدهد
يعني آرامش فكر و ذهن💭 جوانان كشورم🇮🇷 برايم مهم است !
💢چادر بوي صداقت و #وفاداري ميدهد!
يعني زيبايي هاي من به نام #يك_نفر ديگر سند خورده است.
💢چادر بوي #حياوعفت ميدهد!
يعني نگاه👀 فكرت را كنترل كن
💢 #چادر را بو كن، عطر زهـــرا اين ريحانه بهشتي را استشمام كن😌،خوش به حالت كه #ميراث دار حجب و حياي فاطمه هستي👌!
سفير #عفت فاطمه...
♨️از اين پس چادرت را با #نيّت سر كن...
#خواهرم_حجاب و چادر يادگار وارث #حضرت_زهراست🌸
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌙 درخزانِ هجرگـ🌺ـل، ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط #وفاداری بُوَد غوغا چرا❓
شهریارا بی #حبیب خود نمی کردی سفر
این سفر، راهِ قیامت میروی #تنها چرا❓
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #رمان #مثل_هیچکس ♥️ #قسمت_شصت_وششم 6⃣6⃣ 🔰از زبان یوسف👇👇 🍂اشک هایم روی دفتر ریخت و کمی از جوهر
❣﷽❣
#رمان
#مثل_هیچکس ♥️
#قسمت_شصت_وهفتم 7⃣6⃣
🍂وقتی در را باز کردم. دیدم مادربزرگ و پدربزرگم، زندایی و بچه هایش، همه به خانه ی ما آمده اند. مادر بزرگم فقط گریه می کرد😭 و خودش را می زد، پدربزرگم یک گوشه نشسته بود و دستش را روی سرش گذاشته بود. #مادر هم در گوشه ای از سالن قرآن📖 می خواند. زندایی، زینب و بچه هایش را به اتاق برده بود و سعی می کرد مشغولشان کند.
🌿فهمیدم از پدرم خبری آمده. وارد آشپزخانه شدم، یاسین مشغول آب قند درست کردن برای #مادربزرگ بود. گفتم:
_ دایی کجاست؟ از #بابا خبری آوردن⁉️
+ تا در خونه رو بستی و رفتی زنگ زدن گفتن یه پیکر از #سوریه اومده که قابل شناسایی نیست. اما احتمالا مال باباست. دایی رفته ببینه چه خبر شده😔
🍂مادرم به آشپزخانه آمد. لیوان آب قند را از دست #یاسین گرفت. همانطور که به سرعت قند ها را با قاشق هم می زد، گفت:
_ مامان جان میبینی حال مادربزرگت بده یکم زودتر درستش کن دیگه.
از آشپزخانه خارج شد و کنار مادربزرگم رفت. سعی کرد به زور کمی آب قند🍹 به او بدهد.
🌿در همین لحظه در خانه🏡 را زدند. به سرعت در را باز کردم. #دایی_محمد با چشم هایی که کاسه ی خون شده بود، وارد شد. همین که مادرم چشم های دایی را دید فهمید که بالاخره #پدرم_برگشته.
بدون اینکه چیزی بگوید جمع را ترک کرد. به اتاقش رفت🚪 و مشغول نماز خواندن شد. تا چند ساعت هم از اتاقش بیرون نیامد. هربار که خواستم به اتاقش بروم دایی جلوی مرا گرفت و گفت تنهایش بگذارم😔
🍂بعد از رفتن پدربزرگ و مادربزرگم، دایی محمد به اتاق مادرم رفت و من هم پشت سرش. نگران #مادرم بودم. او که تا آن لحظه همیشه مقاوم و #محکم بود و اشک هایش را از همه پنهان می کرد با دیدن برادرش او را در آغوش گرفت💞 و هق هق کنان گریه سر داد😭😭😭 دایی محمد هم دیگر نتوانست خودش را کنترل کند و با گریه گفت:
_«همیشه عجول بود، میخواست زود برسه... آخرشم از من جلو زد... دیدی رفیق نیمه راه شد... »😭
🌿باهم اشک میریختند و روضه می خواندند. وقتی #زینب از در اتاق بیرون آمد و فهمید چه خبر شده از حال رفت. روز سختی بود. آن شب از نیمه گذشت اما نمیتوانستم ثانیه ای پلکهایم را روی هم بگذارم. رفتم به زینب سر بزنم. وقتی در اتاقش را باز کردم دیدم مادرم بالای سر او خوابش برده😴 پتو آوردم و روی دوشش انداختم.
🍂چشمم به کاغذ📜 کنار دستش افتاد. فهمیدم هنگام نوشتن✍ به خواب رفته. کاغذ را برداشتم و خواندم:
✍« به نام خدای زینب (سلام الله علیها) معشوق آسمانی ام♥️ #سلام
شنیده ام که بر سر روی ماهت بلا آمده!
همان روی ماهی که تمام دلگرمی💖 زندگی ام بود. همان روی ماهی که تمام #پشت_وپناه روزهای غربتم بود. محمد می گفت #قابل_شناسایی نیستی، اما اشتباه می کرد.
🌿مگر می شود تو بیایی و عطر نرگس🌸 در کوچه ها نپیچد؟ مگر می شود تو بیایی و قلب #فاطمه_ات به طپش نیفتد؟ مگر می شود تو بیایی و زمین و زمان رنگ عشق نگیرد⁉️ تو از اولش هم #زمینی نبودی. همان شبی که از #پدرم برای ازدواجمان اجازه خواستم، همان شبی که بعد از یک سال به خوابم آمد و چادر عروس سرم کرد، همان شب فهمیدم که تو از تبار آسمانی💫 تو پر گشودی🕊 حق داشتی، زمین برایت #قفس بود.
🍂اما خودت بیا و بگو. چگونه باور کنم پیمان #وفاداری ات را با من شکستی؟ چگونه تاب بیاورم حکایت سوزان این جدایی💕 را؟ چگونه بی تو #زینبت را رخت عروسی بپوشانم؟ خدایا، خوب میدانم غفلت از من بود که همیشه عقب افتادم، اما چگونه بر داغ این جدایی ها مرهم بگذارم؟ #رضا_جانم، پاره ی وجودم♥️حالا که از آسمان صدایم را می شنوی بگو حال #بابایم خوب است؟
بپرس دلش برای دخترکش تنگ نشده😭
🌿اصلا بگو تو که یک شب تحمل بی خبری از مرا نداشتی، حالا دلتنگم💔 نیستی؟! میدانی، سرنوشت تو را با #وصال و سرنوشت مرا با #فراق نوشته اند. تو به من رسیدی، من از تو جا ماندم. تو به بابایم رسیدی، من از بابایم جا ماندم😞 اگرچه با رفتنت خاکستر قلب سوخته ام بر باد رفت، اگرچه روی ماهت ازهم پاشیده شد، اما خدا را شکر که #لباس_تنت را به غنیمت نبردند. خدا را شکر که دختر تبدارت #اسیر نیست. خدا را شکر پسرانت در #غل_و_زنجیر نیستند😭
🍂لا جرم اگر #مرور "لا یوم کیومک یا اباعبدالله" نبود، زودتر از این ها از پا در می آمدم😭
✍ نویسنده: فائزه ریاضی
#پایان.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#عکس_نوشت
💢آمدند تا از مرزهای #شرف
و #عزت دفاع کنند
✅ من در این منطقه #دهلاویه، مردمی را دیدم که عمر خود را در همین منطقه گذرانده بودند - برادران و خواهران عرب - و با شجاعت، با #جانفشانی و #وفاداری خود به اسلام و ایران عزیز، آنچنان ایستادگیای کردند که همه ی
محاسبات #دشمن بعثی و پشتیبانان خارجىِ او، غلط از آب درآمد.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📚 #وقتی_بیایی ✨نگاهی به زیبایی های ظهور✨ 🔻همه در امان ✳️ناامنی واژه ای غریبه برای همه می شود ه
❣﷽❣
📚 #وقتی_بیایی
✨نگاهی به زیبایی های ظهور✨
🔻سعادت بشـر
✳️و آن زیباترین حکومت را به سامان برسانیم و همه چیز را به #کمال خویش رهنمون شوید روز سعادت بشر است مهم نیست که هفت سال یا ۱۹ سال و یا ۷۰ سال و شاید هم ۳۰۹ سال #حکومت کنید بلکه مهم این است که این زیباییها دیگر تمام نمی شود😍
✳️آن هنگام که مقدر الهی جاری شود و روح از بند مطهرت مفارقت نماید و اتش فرشتگان به دیدار شما در #بهشت فروکش نماید خداوند بعد از شما امام دیگری را میآورد تا این خلقت به زیبایی و کمال ادامه یابد آری امام حسین(علیه السلام) می آید آن هم به همراه قمر منیر بنی هاشم💖 و یاران دیگر
✳️جد بزرگوار شما برنامه مطهر✨ شما را غسل داده کفن نموده در جای خود دفن می کند در حالی که حاکم جهان است به بهترین وجه به اداره جهان میپردازد به همراه وزیری که نگاهت حیا و #وفاداری و صلابت همه از او ناشی شده است عباس بن علی(علیه السلام) همان قمر بنی هاشم با #افتخار وزارت این دوران را به عهده دارد و مثل همیشه کمک کار امام عزیز♥️ است
❇️و دنیا همچنان زیبا #باقی_می ماند تا ...😍
📝نویسنده: #حسن_محمودی
#پـــایــان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh