مداحی آنلاین - حجت الاسلام انصاریان.mp3
972.7K
♨️خیری که درآن هیچ ضرری نیست.
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #انصاریان
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
♥️شهـدا..! مانده ام از ڪدامتان،
بنویسم..! بخوانم..! بشنوم..!
✨هر ڪدامتان را صفتے ست
ڪه #شُهره شده اید به آن.. هر ڪدامتان را اخلاقے ست
ڪه #جادوانه شده اید به آن.. اما مے دانم !
✨همه ے شما را اگر خلاصه ڪنم،
مے شـود #عبد.. و تمام پیام تان را اگر خلاصه ڪنم...
مے شـود #حق...
✨دعا ڪنید ما را تا عبد حق شویم...
رهایمان نڪنید...
#شهدا_همیشه_نگاهی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
Shahat.tartil-joz.23.mp3
7.34M
💿 #ترتیل⇧⇧
◀️ جزء بیست و سوم قرآن کریم
🎙 #استاد_شحات_محمد_انور
🔸حجم: ۷ مگابایت
✨التماس دعا✨
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
Tahdir-(www.DaneshjooIran.ir) joze23.mp3
4.04M
💿 #تندخوانی⇧⇧
◀️ جزء بیست و سوم قرآن کریم
🎙 #استاد_معتز_آقایی
🔸حجم: ۴ مگابایت
✨التماس دعا✨
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
May 11
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢یادمه تو دوره #آموزشی بعد شامگاه همه خسته و کوفته اومدیم سمت #آسایشگاه. 💢از سیاهی پیشونی مون بعد ا
💠 تدارکات و پشتیبانی گردان
🔻همکار شهید
🌷حسین 22 ساله از خیلی از بچه های گردان کم سن و سال تر بود. با وجود این، اونقدر با جربزه بود که خیلی زود تبدیل به یکی از #ارکان اصلی گردان شد.
🌷مسئولیت تدارکات و پشتیبانی گردان رو به حسین سپردند. هم زبر و زرنگ بود، هم به خاطر طول سالهای حضورش در #بسیج، تجربش زیاد بود.
🌷[کار تدارکات یک گردان رزمی کار سنگینیه].
اما حسین خیلی دقیق و با برنامه بود.
خیلی راحت از پس کار سخت و سنگین تدارکات بر می اومد. .
#شهید_حسین_ولایتی_فر 🌷
#شهید_حادثه_تروریستی_اهواز
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠 تدارکات و پشتیبانی گردان 🔻همکار شهید 🌷حسین 22 ساله از خیلی از بچه های گردان کم سن و سال تر بود
8⃣9⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠رفتم که سر مچشو بگیرم
🔰از صبــ☀️ـح می رفت تو #انبار تا بعد از ظهر😕 یه روز گفتم برم بهش سر بزنم. (با خودم گفتم شاید #حسین می ره اونجا می خوابه). خواستم برم سر مچشو بگیرم😁 رفتم داخل انبار. انتظار داشتم #کولر_گازی داشته باشه.
🔰وارد که شدم خفه شدم😨 گرما و #شرجی_هوا یه حالت کوره♨️ مانند درست کرده بود. واقعا یه لحظه هم #تحملش سخت بود. (توی گرمای 60-70 درجه ای اهواز)
🔰واقعا باورش برام #سخت_بود که حسین هر روز میاد اینجا و تو این شرایط #کار می کنه. نگاش کردم😟 با یه زیرپوش ایستاده بود. سر تا پا خیس #عرق؛ داشت مداحی🎤 می خوند و مشغول مرتب کردن #انبار بود.
🔰با عصبانیت بهش گفتم😠 یه ساله اینجا #مرتب نشده⁉️ بیا بریم الانه که #فشارت بیفته ها. گفت: داداش این وسایل مال #بیت_الماله و من طبق وظیفه ای که دارم #مسئولم اینجا رو مرتب کنم👌گفتم: نمیشه، همین الان بیا بریم تا نیفتادی رو دستمون.
🔰هر چی اصرار کردم نتونستم🚫 #راضیش کنم که بیاد و بریم. میدونستم هر چی بگم دیگه فایده ای نداره❌ از قدیم گفتن #نرود میخ آهنین در سنگ.
این #رفیق ما مرغش یک پا داره اگه بخواد کاری رو انجام بده، حتما انجامش می ده✅ آخر سری هم گفت اگه می خوای #بمون و کمک کن اگه نمی خوای هم لطفا غر نزن☺️ بزار من کارمو انجام بدم.
🔰خواستم #کمکش کنم، یکمی هم موندم و خودمو مشغول کردم ⚡️ولی راسستش #نفسم بالا نمی اومد. بلند داد زدم🗣 حسین! داداش من دارم می رم خونه🏘 الان سرویس می ره و من #جا_میمونم. با خنده گفت: از اولم می دونستم از تو آبی گرم نمی شه😄 #خندیدم و از انبار زدم بیرون.
🔰رفتم خونه ساعت 2 عصر🕑 شده بود. خیلی خسته😪 بودم. گرفتم #خوابیدم و تا ساعت 6 خواب بودم. وقتی بیدار شدم #اولین کارم این بود که به حسین زنگ بزنم☎️ و حالش رو بپرسم. گوشی رو برداشت و سریع گفت من الان #سرم_شلوغه بعدا زنگ می زنم. گفتم کجایی مگه⁉️ گفت کار #انبار هنوز تموم نشده.
🔰گفتم مسلمون تو این هوای #گرم و شرجی♨️ تو هنوز تو انباری؟! آخه #اخلاص هم حدی داره. بیخیال بابا
بخدا اگه همین الان نری #آسایشگاه، زنگ می زنم📞 به #فرمانده و می گم که این پسر دیوونه شده.
🔰(راستش #نقطه_ضعفش همین بود نمی خواست کسی از کارایی که می کنه مطلع بشه❌) تا اینو شنید سریع گفت #باشه. ولی من راضی نشدم✘ تا ازش #قول نگرفتم گوشی رو قطع نکردم📵
راوی: همکار شهید
#شهید_حسین_ولایتی_فر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
@shahed_sticker۱۹۴(1).attheme
152.6K
• #شهید_حسین_ولایتی_فر ۲
• #تم_رفیق_شهید 📲
• #تم
📌سفارشی
🔻تم_های_جذّاب_ایتا😍
ایتایی متفاوت رو تجربه کن👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1214906384Cdb15194a25
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌺🍃🌺🍃 ❣زیبا بود، اما مانند بعضی ها زیباییش را به رخ آدمها نکشید و برای خودش #گناه نخرید. ❣جهاد بود
🍃❣🍃❣🍃
🌸ماه رمضان بود.
جهاد نیمه شب #تماس گرفت و گفت که آماده شوم و به چند نفر دیگر از دوستانمان که از
افراد #مورد_اعتماد جهاد بودند بگويم حاضر شوند، میخواهیم برویم جایی
🌸 ساعت نزدیک 3، 2:30 #صبح بود در محلی که قرار گذاشته بودیم جمع شدیم. همه نگاه ها به دهان جهاد بود تا باز شود و بگوید که #چرا مارا اینجا جمع کرده،
🌸جهاد بعد از چند دقیقه گفت بچه ها سوار شوید ما هم بدون اینکه چیزی بپرسیم سوار شدیم. در راه کسی حرف نزد. در خانه ای ایستاد که از ظاهر کوچه معلوم بود افراد ساکن در اینجا وضع خوبی #ندارند.
🌸از ماشین پیاده شد وماهم همین طور نگاهش میکردیم، بسته ای از صندوق عقب ماشین درآورد و به من داد و گفت برو در آن خانه و این را بده و بيا.
🌸گفتم جهاد این چیه؟ گفت کمی خوراکی هست برو ... چند قدم که رفتم برگشتم و با #تعجب نگاهش کردم و او هم مرا نگاه کرد و یک لبخند زد وگفت راه برو دیگر ..... رفتم سمت در و در را زدم کسی آمد جلوی در و بدون اینکه از من سوالی بکند بسته را گرفت، تشکر
کرد و رفت داخل خانه ..
🌸آن لحظه بود که فهمیدم جهاد قبلا هم اینکار را میکرده و برای آن ها چیزی میفرستاده و ما #بیخبر بودیم، حالا هم برای اینکه ممکن بود کسی بشناسدش نیامد بسته را بدهد.
🌸تنها چند نفر از خانواده اش این را میدانستند، آن
هم فقط به این خاطر که ماه رمضان که #دیروقت می امد نگرانش نشوند. بعد از شهادتش بود که فهمیدند، جوانی که #شبهای_رمضان، #سفارش مولایش امیر المومنین را ترک نمیکرد، شهید جهاد مغنیه بود.
#شهید_جهاد_مغنیه
#شهید_شاخص_سال98
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
◼️▪️◼️▪️
📜امام جمعه ڪازرون به شهادت رسید.😔
📍به ضرب چاقو،سحرگاه بیست سوم
🍃💔بأےَذَنبِ قٌتِلت
🌹شهادتٺ مبارڪ🌹
|•حجت الاسلام محمدخرسند•|
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
یادی هم کنیم از شهید فتنه88، شهید مهدی رضایی
💠رویای صادقه | دوست شهید |
🌷سومین سالگرد شهادت مهدی، در منزلشان هیات داشتیم.
روضه #حضرت_زهرا سلام الله علیها خواندم و گریزی هم به روضه امام #حسن مجتبی علیه السلام زدم و این شعر معروف: « اخر یه روز شیعه برات حرم میسازه » را خواندم.
🌷ناگهان صدای ناله و فریاد یکی از دوستان بلند شد !...
فردا با من تماس گرفت و گفت #حتما باید ببینمت، کار واجبی باهات دارم. بعد از احوال پرسی علت ناله زدنش را پرسیدم.
🌷گفت:« شب قبل از مراسم خواب مهدی را دیده بودم. در خواب به او گفتم: خبر داری فردا شب درخانه شما برنامه داریم؟
مهدی گفت: بله، میدونم .
🌷گفتم: خودت هم هستی؟
مهدی گفت: اگر روضه خوان، شعر « اخر یه روز شیعه برات ... » را خواند بدان من در مجلسم ... »
مهدی خیلی #امام_حسنی بود ... .
#شهید_مهدی_رضایی🌷
#ایام_شهادتشون_نزدیکه
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📡 #خانواده_متعالی_در_قرن_21 #خانواده موفق... #قسمت_چهل_و_سوم: چرا خوش اخلاق نیستیم؟ 👆🏻🔅✅📡💯
❣﷽❣
📡
#خانواده_متعالی_در_قرن_21
#خانواده_موفق...
#قسمت_چهل_و_چهارم: هر کسی وظیفه ی خودش رو انجام بده!
👆🏻🔅✅📡💯❤️🔺🔺🔺🔺🔺🔺
استاد پناهیان:
فرهنگ ارتباط خانوادگی رو درک کنید
و لذتش رو ببرید
😊✨💕👆
نه آقا من نمیخوام زن ذلیل بشم...
😤
آخه زن ذلیلی نیست ....
😒
معنای زن ذلیلی رو هم باید فهمید
بله زن ذلیلی بده ....نمیخوایم از اونور بیوفتیم
🚫❗️
مثلا میگه آقای من اخلاقش بده ....
⚜نه آقا این اخلاقش بد نیست
👈این غرورشه
تو یه بار بگو آقاااای من 💕
👈ببین چطور نرم میشه!😏
اینو هیشکی بهش نگفته آقای من!!!
😢👆
زن میخواد نوازش بشه 👈اگه نشه دعوا راه میندازه
مرد میخواد احترام بشه👈 اگه نشه دعوا راه میندازه
👈داشته باش قصه رو.....
✅بگو آقای من الان اعصاب نداره
آقای من....
💕💕💕
🌀آقا این مرده اگه سنگم باشه آب میشه
💧
این همینو میخواست👌
👈تموم شد...
خانمه عصبااااانی ....بلند میشه میره تو آشپزخونه
این الان میخواد مِنتش رو بکشی!
عه ...تا یه ماه شارژه...پیش خودش میگه ببین چجوری افتاده دنبال من !
💕میخواست عزیز باشه💕
یه بار اخم کنه ببینه تو چه کار میکنی
ببینه تب میکنی براش یا نه ❓
🔷خب اگر هر کسی دنبال نقش خودش باشه که درست ایفا کنه زندگی قشنگ خواهد شد
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
زمان3.mp3
2.79M
#فایل_صوتي_امام_زمان 64
✍کسی، معلّم کلاس می شود؛
که داناتر از همه ی اهلِ کلاس است!
تو تنها معدن کامل علمِ خدایی!
و داناتر از تو، کسی نیست.
✔️ببین؛ دنیا بدون تو
شبیه کلاسِ بی معلم شده👆👆
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍شب شد منطقه خیلی خطرناک واطرافمون #داعش بود و #آزادسازی هنوز انجام نشده بود ❤️✨حسین نظری لوح پستی
💐زنـدگـی ...
چقدر زیبـاتر میشود
با گلِ لبخنــد تو
لبخنـدِ عزیـزی ڪہ
تڪرار نخواهـد شـد ...❤️
#شهید_بابک_نوری_هریس🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💐زنـدگـی ... چقدر زیبـاتر میشود با گلِ لبخنــد تو لبخنـدِ عزیـزی ڪہ تڪرار نخواهـد شـد ...❤️ #شهی
9⃣9⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
✍دوست شهید نوری:
💠توجه و عنایت شهید به دوستش
🌺🍃یک روز قبل از #سالگرد شهادت بابک بود..هرطور برنامه ریزی📋 میکردم نمیتونستم خودم را به مراسم برسانم..از این که کارهام #پیچیده شده بود خیلی ناراحت بودم.😔به خودم میگفتم شاید بابک #دوست ندارد به مهمونیش برسم.
🌺🍃 شب 🌙موقع خواب دوباره یادم افتاد و گفتم:خیلی بی #معرفتی ، دلت نمیخواهد من بیام؟باشه ماهم خدایی داریم 😢ولی بابک خیلی دوستت دارم هرچند ازت #دلخورم.توی همین فکر ها بودم که خوابم برد.😴خواب بابک را دیدم:#بهت زده شده بودم زبانم بند امده بود..بابک خونه🏡 ی ما بود.
🌺🍃میخندید میگفت: چرا ناراحتی⁉️گفتم:بابک همه فکر میکنن تو #مُردی.گفت: نترس، اسیر شده بودم ازاد شدم.☺️
با #هیجان بغلش کرده بودم به خانوادم میگفتم: ببینید بابک نمرده..اسیر بوده.😍بابک گفت: فردا بیا مهمونیم..گفتم : چه #مهمونی؟!گفت: جشن سالگرد ازادیم..گفتم : یعنی چی❓
🌺🍃گفت:جشن ازادیم از اسارت این دنیا.🌏بغضم گرفت شروع به #گریه کردم..از شدت اشک صورتم خیس شده بود از #خواب بیدار شدم..با چشمام پر از اشک😭 نماز صبح خوندم..برخلاف🔁 انتظار تمام مشکلات حل شد #ونفهمیدم چطوری رسیدم به سالگرد بابک.گفتم بابک خیلی مردی.👌
#شهید_بابک_نوری_هریس🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
مراسم جشن #عروسی اکبر به نوع خودش خیلی خاص بود☺️ چون بعضی اطرافیان انتظار داشتند او هم مثل بقیه بچه
✨🌸✨🌸✨🌸
🍃همکار و #همرزم و یکی از دوستان بسیار نزدیک #شهید_محمودرضا_بیضایی بود و دوروز بعد از شهادت ایشان در سوریه (ریف دمشق) به #شهادت رسید
🍃 #سنگ_سبز رنگ بالای سر مزار شهید اهدایی آستان مقدس حضرت #امام_حسین (ع) است.
🍃یک روز پیش از شهادت یکی از دوستانش #مجروح می شود و هنگامی که اکبر به بالای سرش می رود به اکبر می گوید:
#محمود_بیضایی شهید شده
و چند شب قبل از #شهادت در خواب دیده بود که با تو (یعنی شهید #شهریاری) در #باغی بزرگ و سرسبز در حال قدم زدن است.
🍃فردای آن روز اکبر هم در #حرم مطهر #حضرت_زینب (ع) بر اثر اصابت ترکش به درجه رفیع #شهادت نائل شد.
#شهید_اکبر_شهریاری🌷
#شهید_مدافع_حرم
#حافظ_کل_قرآن
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
سنگ بالاسر مزار #شهید_اکبر_شهریاری🌷
اهدایی از آستان مقدس #امام_حسین(ع)
پیکر مطهر این شهید در قطعه 26 بهشت زهرا (س) آرام گرفته است.
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh