🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷🌿🌹🌿🌷🌿🌹🌿 #خون شهید، جاذبهی #خاک را خواهد #شکست؛ و #ظلمت را خواهد درید؛ و معبری از #نور خواهد گشو
#کلام.شهید
💢هیچکس نیست که راهی #کربلا نیست،
مگر نه این است که کربلا #قیامت است و ما #راهیان قیامت!!!
💢ترس ما از #مرگ،
همان #فاصله ماست تا کربلا
و فاصله ی ما از کربلا همان دوری ما از #شهادت است!!!
💢اگر کربلا میروی، #دلت را ببر
و اگر باز میگردی، #نیاور!!!!
#شهید_مرتضی_آوینی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#بازی_های_پدرانه 🌷شهید محمدتقی سالخورده🌷 بافرزند دلبندش زینب خانم 📎شهدای کربلای خان طومان 🌹🍃🌹🍃 @s
#الگو_برداری_از_شهدا
🔻هر موقع می خواستم از محمد #ماشینش و قرض بگیرم مثلا بهش می گفتم:
محمدتقی امروز ماشین نیاز دارم و می خوام برم فلان جا.
محمدتقی هم به #شوخی می گفت:
صبر کن تو دفتر ببینم کی تو #نوبته! و بعد #قولشو بهت بدم و می خندید...
🔻محمد این حرفو به شوخی می زد ولی در واقع همین طور بود.
ماشین ظاهرا مال محمدتقی بود ولی خیلی وقت ها دست یه نفر دیگه بود.. یکی از بهترین ویژگی های محمد #بخشندگی بود...
مردان خدا #دلبستگی به مال دنیا ندارند و من این ویژگی رو خیلی مواقع در محمدتقی می دیدم.
#شهید_محمدتقی_سالخورده
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#الگو_برداری_از_شهدا 🔻هر موقع می خواستم از محمد #ماشینش و قرض بگیرم مثلا بهش می گفتم: محمدتقی امر
9⃣4⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠شیوه امربه معروف شهیدسالخورده
🔰توی سرویس🚌 که صبح ها میرفتیم #لشکر، من و #محمدتقی و رفقای نکا با هم می نشستیم، ما و بعضی از دوستان که خدا حفظشون❤️ کنه توی سرویس خیلی شوخی می کردیم😅 و سر به سر هم می ذاشتیم.
🔰به هر حال طبیعی هم بود مثل خیلی از #رفقای هم سن وقتی کنار هم👥 باشن و #یکدل💞 سعی می کنن شاد باشن، حقیقتش این بود که بعضی مواقع #شوخی_ها حد و مرز متعارف رو رد می کرد🙊
🔰اما رفتار #محمدتقی جالب و آموزنده بود ان شاء الله به درد خیلی ها بخوره، اول از همه وقتی می خواست #امربه_معروف کنه دل کسی رو نمی شکست💔 و یه جوری حرف نمی زد که #طرف مقابل جبهه بگیره، در همه این حس رو ایجاد می کرد که حرفاش از روی #خیر_خواهیه.
🔰بعدش هم سعی می کرد حرفاش رو با یه #مثال به بقیه انتقال بده. می گفت: اگه این سرویس ما نبود❌ و یه ماشین خطی بود🚎 و مردم عادی کنارتون نشسته بودند👥 بازم پیششون از این جور #شوخی ها می کردین⁉️
🔰و البته همه ی این حرفها رو #باخنده و خوشرویی می گفت و به کسی بر نمی خورد🚫
با گذشت زمان⌛️ و تکرار این جور حرف زدن ها، #حرفاش کم کم روی دوستان تاثیر می گذاشت.
🔰امیدوارم همه مون از این #خاطره_ها درس بگیریم که زندگی دوامی نداره❌ و یکی از #مهمترین درس های زندگی؛ درس مهربانیه💖
که #آقامحمدتقی این درس رو به خیلی از ماها داده
راوی: آقای جواد خشنود
#شهید_محمدتقی_سالخورده 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
پروردگارا! #رفتن در دست توست، من نمیدانم چه موقع خواهم رفت. ولی میدانم که از تو باید #بخواهم مرا در
❤️🌱سبک زندگی شهدا
#ڪمڪ_به_دیگــران
✍ڪمڪ به آدم های #مستحـق، ڪار همیشگیش بود.
یڪ سوم حقـوقـش را به مـن می داد برای #خرجی، بقیه اش را صـرف این جـور ڪارها می ڪرد. 🍁چهـل ـ پنجـاه روزی از #شهـادتش می گـذشت ڪه چند نفری آمدند خانه مان. 🍁
می گفتند: ما نمی دونستیـم ایشـون #فــرمــانـده بوده. #نمی_شنـاختیمش. فقط می اومد بهمان ڪمڪ می ڪرد و می رفت. عڪسش رو از تلـویـزیـون دیدیم.
#سردارشهید_صیاد_شیرازی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از پستهای روز
4_1141739312438576050.mp3
6.39M
🎵 #صوت_شهدایی
✨به خدا نمی ارزه به هیچ قیمتی
✨بابات بره دیگه برنگرده
🎤🎤 سیدرضا #نریمانی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
یکی از دوستان و همرزمان شهید حسین ولایتی فر نقل می کرد که: وقتی در آن سر و صدا و شلوغی و #هیاهو هم
تو تبریز دوره عمومی #پاسداری با هم درباره تست های #پزشکی سپاه صحبت می کردیم.
وقتی من رفتم برای #چک پزشکی یک دکتر بود که خیلی #سخت میگرفت؛ یعنی تقریبا هرکس قبل از من رفت داخل رو #رد کرده بود.
تا اینکه نوبت من شد، منم رفتم داخل. تا نشستم همون دکتره که میگفتن خیلی #سختگیره، گفت: اوه اوه واستا ببینم تو چقدر قیافت شبیه #شهداست!
بیا دفترچت رو بگیر و برو.دفترچم رو #بدون چک پزشکی امضا کرد و اومدم.
دکتر تو فاصله یه باز و بسته کردن در و نشستن روی صندلی با دیدن چهره ای که یه #لبخند همیشه نشسته بود یه گوشه اش، همه چیز رو تا آخر #حکایت فهمیده بود...
راوی: سیدجواد ژیان اخوان
#شهید_حسین_ولایتی_فر🌷
#شهید_ترور_اهواز
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍ به شدت عصبانی شد. لب هم به #غذا نزد☝️ گفت: دلیلی نداره برای ما که فرمانده ایم #چلوکباب بیارند و بر
بسم رب الشهدا والصدیقین🌷
ما دنیایی را #جدی گرفتهایم که شما به آن #خندیدید و رفتید ...
#شهید_حسین_خرازی 🌷 #مرا_جدایی_از_شهدا_خدا_نکند
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
بسم رب الشهدا والصدیقین🌷 ما دنیایی را #جدی گرفتهایم که شما به آن #خندیدید و رفتید ... #شهید_حسین_
0⃣5⃣8⃣ #خاطرات_شهدا
💠 آرامش شهدا
🌾فرمانده ها شلوغ می کردن سر به سر #حاج_حسین میذاشتن باز ساکت بود؛ کاظمی گفت: حاجی! حالا همین جا صبحونمونو🌯 می خوریم، یه ساعتی⏰ می خوابیم، بعد هم هرکسی #کارخودش
🌾گفت؛ من #بایدبرم خط با بچه های مهندسی قرار گذاشتم, زاهدی بلند شد رفت بیرون سوار ماشین #حاج_حسین شد🚙، بعد فرو کردش توی گِل. چهار چرخ ماشین توی گل بود.
🌾گفت؛ حالا اگه میتونی برو! #لبخندش از روی
صورتش پاک شد. بدون اینکه حرفی بزنه، رفت سوار شد🚙. دنده عقب➡️ گرفت. ماشین از توی گل درآمد رفت. فقط #نگاهش میکردیم
⭕️وقتی #دلمون_و_ذهنمون همه اش برای #خدا باشه آرامش داریم؛ شبیه #شهدا🌷 رفتار کنیم
#شهید_حسین_خرازی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
روز سوم عمليات بود. آن روز، نماز ظهر را به او اقتدا كرديم. سر نماز عصر، يك حاج آقاي روحاني آمد.نما
#کلام_شهید
#روشنفکران ما به این انقلاب بسیار لطمه زدند، زیرا نه آن را شناختند و نه رنج و زحمتی را متحمل شدند و هرکدام به این نونهال آزاده #ضربه زدند.
ولی خداوند #مقتدر است.
اگر هدایت نشدند مطمئنا #مجازات خواهند شد.
#شهید_ابراهیم_همت🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_761524149989408947.mp3
9.83M
🎵 #شهید_گمنام
دلـــــم گرفتــــه
بازم تو شهر مهمونیه 😔
✅پیشنهاد دانلود
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
moghaddam-shahid-gomnam.mp3
831.3K
⭕️شهید گمنام ....
💠 مهدی مقدم
#بسیارزیبا👌
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#هادی_دلها ❤️🍃 #حضرت_علی علیه السلام در بيان احوالات يكی از دوستانشان كه او را #برادر خود خطاب می
💠 مراقبه قبل از تولد
به گفته مادرش، « #مراقبهها درموردهادی پیش از تولدش آغاز شد.
از همان کودکی راهش مشخص بود. #نمازشب میخواند در قنوتش شهدا را دعا میکرد».
خانوادهاش میگویند کسی که همهاش زمزمه یا حسین(علیه السلام) روی لب دارد #عشقش به اهل بیت مشخص میشود. به همین خاطر شهید ذوالفقاری #مداح هیئت رهروان شهدا و عاشق هیئت موجالحسین بود.
کمدش پر بود از عکسهای #حاج_همت، #شهید_دینشعاری و #ابراهیم_هادی.
میگفتند بیشتر وقتش برای بسیج و کار فرهنگی برای #شهدا بود.
و آخر عشقش به #طلبگی ختم شد. نجف را انتخاب کرد و از این راه به #شهادت رسید....| .
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
به ٺنش پیراهن آبے💙
و صورٺ چون ماه🌙
آسمانے تر🌠
از این #عشــق
چه دارد دنیا
#خوشبختی_یعنی_رهبرت_سید_علی_باشه 👌👌
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهادت همین است دیگر... به ناگه پنجرهای باز میشود به سمت #بهشت مهم تویی!! که چقدر از #دلبستگی
💥روزهای دلتنگی
دگر #باران نبارد ای کاش 🌨🌨
آری برای جان سپردن
#دوری ات ڪافیست ...
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی🌷
#عشق_قیمت_نداره
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💥روزهای دلتنگی دگر #باران نبارد ای کاش 🌨🌨 آری برای جان سپردن #دوری ات ڪافیست ... #شهید_عبدالمهدی_ک
1⃣5⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠غسل شهادت
🔰امسال حال عجیبی داشت. همه کارها و رفتارهایش متفاوت شده بود. #هرروز غسل شهادت🌷 میکرد. می گفت: تو شاهد باش که من هر روز #غسل_شهادت میکنم. به عشق رسیدن به شهادتـ🕊. #دائم_الوضو بود. زیارت عاشورا📖 میخواند و حدیث کسا!
🔰مدام با خودش #نوحه زمزمه میکرد. روضه میخواند، روضه حضرت زهرا(سلام الله علیها) و حضرت ابوالفضل(علیه السلام)! یک روز #عبدالمهدی به من گفت: همسرم💞 میخواهم حرفی بزنم، ولی باید به #قم برویم. گفتم: «چرا قم⁉️ این همه راه برای یک حرف. خب همین جا بگو.
🔰گفت: «نه❌ باید برویم قم.» خیلی ناراحت بود كه همراهیاش نكنم. به قم كه رسیدیم اول رفتیم #زیارت، بعد قرار شد فلان ساعت دم درب اصلی حرم🕌 همدیگر را ببینیم. بعد از قرارمان، مرا به #قبرستان شیخان قم برد.اول شروع کرد درمورد آخرت صحبت كند؛از اینكه دنیــ🌎ـا زودگذر است، اینكه اگر آدم عمر نوح هم داشته باشد، #آخرش باید راهی آن دنیا شود.
🔰من فقط گوش می کردم و تعجب کرده بودم😟 از حرف هایی که میزد. حرفش به قبرستان شیخان و #علمای_مدفون در آنجا كه رسید، گفت: همسرم من در این قبرستان دو #حاجت_مهم گرفتهام. الان هم آمدم یک حاجت دیگرم را بگیرم. گفتم: «چه حاجتی❓» مکث کرد!
🔰گفتم: «من #همسرت هستم، باید بدانم. بگو😊» فکر کردم الان درمورد خانه🏡 و... میخواهد حرف بزند. دوباره پرسیدم: «چه #حاجتی دارید؟» گفت:« #شهادتم...!» گفتم: چرا شهادت⁉️ ان شاءالله سایهات سالیان سال بالای سرمان باشد..
🔰بعد از اینكه حاجتش را عنوان كرد، شروع كرد از #مصیبتهای حضرت زینب(سلام الله علهیا) برایم بگوید. گفت: «خودم را #نمیبخشم كه اینجا هستم😔 و #حرم_خانم مورد جسارت واقع شده است.» گفت: «سوریه خط مقدم كشور ماست، اگر ما برای دفاع👊 آنجا حاضر نشویم، #خون این همه شهید پایمال میشود.»
🔰این صحبت ها #دوماه قبل از شهادتش🌷 بود. من به او گفتم: «فکر بچههات ، فکر من را کردی⁉️ خودت میدانی تا الان چقدر از #سوریه شهید آوردند. آنجا امن نیست❌ » به من گفت: همه این حرفها را قبول دارم، ⚡️ولی روز قیامت چطور به #چشمان خانم حضرت زهرا(سلام الله علیها) نگاه کنم؟
🔰حضرت زینب(سلام الله علیها) #مظلوم است در سوریه. #همسرم تو نباید مثل زنان کوفی باشی🚫 که پشت مسلم را خالی کردند.» بعد گفت: میخواهم مثل #همسر_زهیر باشی و عاقبت بخیرم کنی✅ از من هم خواست اگر به شهادت رسید #زینبوار زندگی کنم. گفت: «اگر کربلا زنده شود، اجازه نمیدهی من در رکاب امام حسین(علیه السلام) باشم؟
🔰گفتم: «اگر #شهید شوی.» نگذاشت جملهام تمام شود، گفت: قرار نیست هركسی سوریه میرود شهید شود⭕️ یكی را میشناسم 15 بار رفته و سالم برگشته😊 خلاصه با هر دلیل و برهانی بود، #راضیام_کرد.
[راوی:همسرشهید]
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh