eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
32.4هزار عکس
10.2هزار ویدیو
223 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
4⃣1⃣ #در_محضر_شهید🌹 تا می‌توانید برای ظهور حضرت حجت(عج) دعا کنید که بهترین دعاهاست. امر به معروف را
✍یک روز قبل از اینکه بره رفتیم گمرک برای خودش کوله پشتی و لباس نظامی . گفتم حسین مگه اونجا بهتون نمیدن این چیزارو؟ گفت: اونجا میدن ولی من که دارم خودم می خرم که وسایل اونجا رو استفاده نکنم. حدود ۲۰۰ هزار تومن از پولش رو خرید و همه رو با خودش برد تا بده به رزمنده ها 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
وقتی یک شهید لباسهای #شهید_حسین_معزغلامی را برای مادرش آورد... #رویای_صادقه_مادر_شهید #پیشنهاد_دانل
روز اول بود که همه ورودی های امام حسین (علیه السلام) دور هم جمع شده بودیم، دوری از خانواده و محیط جدید باعث شده بود اضطراب و تو چشمای اکثر بچه ها نمایان بشه. نگاهم که به چشمای حسین افتاد یه خاصی دیدم. هیچ استرسی نداشت. از همون روز اول قدمشو برداشته بود. بعد از اتمام مراسمات که لباس سبز رو به همه دانشجو ها تقدیم کردن؛ حسین سریع سمت چپ لباس، روی اش پارچه ی کوچیکی نصب کرد، روش نوشته بود ( السلام علیک یا شیب الخضیب ) دائم میگفت؛ آرامشی که داشت فراموش نشدنی بود ... 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
نوشته بود: "شهید است هر آنکه مُرد از عشـــق" و ناگهان به سرم زدکه عاشقت بشوم باز پنجشنبه و یاد شهد
✍ شهید معز غلامی ۱۳ سال در مسجد قمر بنی هاشم (سلام الله علیه) فعالیت داشتند و در سال های اخری در عرصه #فرهنگی بسیار تلاش کردند 💢 ایشان از سال ۹۱ تمرکز خود را به صورت جدی برای راه اندازی و #تحکیم_هیئت نوجوانان منتظران المهدی قرار دادند و در این زمینه بسیار با #اخلاص و موفق فعالیت می کردند. 💢شهید در #مداحی و ذکر امام حسین (علیه السلام) بسیار با دقت، با اخلاص و با علم رفتار می کردند و معتقد بودند به شأن دستگاه به هیچ وجه نباید #خدشه ای وارد شود. 💢ایشان تا چند ماه مبلغ قابل توجهی از #حقوق ماهیانه خود را خرج این هیئت می کردند. #شهید_حسین_معزغلامی🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍ شهید معز غلامی ۱۳ سال در مسجد قمر بنی هاشم (سلام الله علیه) فعالیت داشتند و در سال های اخری در ع
7⃣4⃣9⃣ 🌷 💠 سرو قمحانه 🍃🌹حسین در اثر اون روضه هایی که می خوند به رسید. سیمش وصل بود. او واقعا مقید بود که حتی اگر مثلا شیفت کاریشه، با کسی عوض کنه یا از من اجازه بگیره و بره هیئت شون و روضه خونی کنه. 🍃🌹تو شهر حماء، حسین جانشین تیپ بود، چون فرمانده ی حسین به مرخصی رفته بود او محسوب میشد. قرار بود در چند روز آینده تیپ حسین برای پس زدن دشمن و گسترش منطقه امن، کنه. در همین حدود زمانی، دشمن با استفاده از اصل به ما حمله کرد. 🍃🌹فرمانده منطقه می گفت که ما تیپ هجوم رو فرستادیم کمک نیروهامون در که جلوی غافلگیرانه دشمن رو بگیرن. دشمن بعد از حمله، خط رو شکسته و چندین کیلومتر کرده بود. به دشمن می رسه وراه اون ها رو میبنده. 🍃🌹پشتیبانی آتش مناسب و فرماندهی بی بدیل فرمانده منطقه در کنار و دیگر نیروهای محور مقاومت، سد محکمی در مقابل دشمن میشن و ایجاد میکنن که نیروهای خودی منسجم شده و به منطقه برسند. 🍃🌹بعد از یک رزم ، ارتباط بیسیم حسین میشه. تلاش کردیم از سرنوشت حسین خبری کسب کنیم اما حسین شده و پیکر مطهرش مفقود بود. دشمن با این که حسین از نیروهای هست، بی تفاوت از کنار پیکرش عبور می کنه. 🍃🌹فرمانده منطقه با نیروهایی که بهش رسیده و توانسته سازماندهی کنه به دشمن میزنه و خط رو میکنه. حالا با دستور فرماندهی نیروها به دنبال پیکر مطهر شهدا می گردند. با لطف خدا و خانوم حضرت زینب سلام الله علیها متوجه سه پیکر شدن که یکی از اون سه شهید بود. 🍃🌹از نظر با توجه به تازه وارد بودن حسین، نمیتوان گفت تخصص نظامی شهید از دیگران بیشتر بود، ولی ایستاده بود وبا عده کمی که برایش باقی مونده بود قمحانه رو حفظ کرد و نگذاشت کنه. نقش شهادت حسین معز غلامی از نظر نظامی اینجا خودش رو نشون میده... 🍃🌹شاید سوال بشه که حسین با اینکه سابقه زیادی در جنگ نداشت چطور جلوی رو گرفت؟ پاسخ فقط یک کلمه است " " حسین مثل در قمحانه ایستاد. 🍃🌹چی باعث شد که حسین کنه، شهید بشه و جاودانه بشه؟ ب نظرم اثر همون روضه ها و رفتن ها بود. واقعا بهشت رو به بها میدهند نه به بهانه ✍به نقل از ( فرمانده ی شهید ) 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
روز اول بود که همه ورودی های #دانشگاه امام حسین (علیه السلام) دور هم جمع شده بودیم، دوری از خانواد
💠 🌷دفعه دوم که اومده بود سوریه یه خورد تو دستش. همه طبق معمول تو این فکر بودن که الان سید مجتبی (شهید حسین معز غلامی) با یه ماشین برمی گرده که به دستش رسیدگی کنه و خون ازش نره. 🌷ولی دیدیم خیلی و بدون هیچ ترسی و بدون اینکه درد رو توی چهره اش نشون بده رفت ی گوشه نشست و شروع کرد به بیرون آوردن با ناخنگیر ! 🌷می گفت: نمی تونم برم عقب کار رو زمینه؛ بعدشم دستشو پانسمان کرد و پاشد. 🌷چون بود تمام تلاششو می کرد که حتی ی ذره هم احساس درد و ضعف تو چهره اش معلوم نباشه و روحیه بقیه نشه . 🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍یک روز قبل از اینکه بره #سوریه رفتیم گمرک برای خودش کوله پشتی و لباس نظامی #خرید. گفتم حسین مگه ا
💠 حجاب ⚜ ۵ ساله بود که پسرعموی بزرگترش که آن موقع حدودا #۱۶ساله بود به خانه ما آمد در را باز کرد و خیلی #مودبانه به او گفت:"یکم میشه صبر کنید؟" ⚜ به سمت اتاق هایی که من و خواهرانش در ان بودیم آمد و به هر سه ما حضور پسرعمویش را اعلام کرد و گفت :" #حجاب کنید، مهمون نامحرم داریم." #شهید_حسین_معزغلامی🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠 حجاب ⚜ ۵ ساله بود که پسرعموی بزرگترش که آن موقع حدودا #۱۶ساله بود به خانه ما آمد در را باز کرد
8⃣5⃣9⃣ 🌷 💠شهدا را آوردیم ✍ به نقل از خواهر شهید 🌷دفعه اولی که حسین به سوریه رفت خیلی برای ما گذشت، نه تنها روزشماری می کردیم برای بلکه ثانیه هارو هم می شمردیم تا برگرده. یک روز تماس گرفت و گفت: سه شنبه شب بر می گرده، بی نهایت شدیم. 🌷از ساعت ده شب در فرودگاه امام خمینی رحمت الله علیه با یک سبد گل بزرگ برگشت ایشون بودیم که تقریبا برای ساعت سه هواپیماش رو زمین نشست. تموم مدت پشت شیشه های سالن پرواز می خوندیم و ذکر می گفتیم تا از روی پله ها دیدیمش. 🌷شاد و خوشحال به سمتش رفتیم تا از گیت بیرون اومد تا مارو با اون سبد گل بزرگ دید با که در چشماش و صداش نمایان بود گفت: تورو خدا برید اونطرف و گل رو مخفی کنید. ماهم اطاعت کردیم و خودمون رو از گیت دور کردیم 🌷وقتی اومد بیرون و ازش رو جویا شدیم با حال عجیبی گفت: تو این پرواز آوردیم، تازه خیلی از ابدان شهدا در منطقه ، می ترسم پدر و مادر یکی از شهدا این دسته گل ها رو ببینه و آه بکشه. 🌷تموم راه برگشت از فرودگاه رو با چشم طی کردیم تا رسیدیم به منزل. تا نماز صبح نشست و از خاطرات حلب گفت و ما کردیم. بخاطر همین اتفاقات بار دوم که از سوریه برگشت اومد. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠 #مجروحیت_وتحمل_درد 🌷دفعه دوم که اومده بود سوریه یه #ترکش خورد تو دستش. همه طبق معمول تو این فکر ب
💠قَوِّ عَلی خِدمَتّکَ جَوارِحی 💢حسین آقا قبل از شهادتش می رفت #ورزش_بوکس. 💢حسین یه روحیه داشت اگر مثلا ورزش #رزمی میرفت یا هر ورزش دیگه ای برای " قَوِّ عَلی خِدمَتّکَ جَوارِحی" رضای خدا و خدمت در راه خدا بود.من این رو با اطمینان میگم 💢اصلا اینطور فکر نمی کرد که ورزش کنم برای سلامتی بدنم، نه، بلکه فقط #برای_خدا که آماده باشد برای کار 💢این رو همه می دونن که حسین آقا از وقتی که خودش رو پیدا کرده بود، پاکار اسلام و انقلاب بود و #نوکری امام حسین علیه السلام رو می کرد... ✍به نقل از ( دوست شهید) #شهید_حسین_معزغلامی🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠 #مجروحیت_وتحمل_درد 🌷دفعه دوم که اومده بود سوریه یه #ترکش خورد تو دستش. همه طبق معمول تو این فکر ب
🌹 🔹سوریه که بود پیام داد📲 گفت عجیبی دیدم بعد از اینکه کلی اصرار کردم خوابش رو تعریف کرد. گفت خواب دیدم وضع خراب بود و هوا سرد☃ داشتم با نماز📿 میخوندم. 🔹یکی اومد شروع کرد به حرف زدن و گفت قبول نیست❌ و منم به شک‌افتادم.بعد از چند دقیقه⌚️ تو خواب دیدم که یه اومد به خوابم و گفت: ازت قبوله خداخیرتون بده ان شاءالله☺️ ⭕️تا به خودم اومدم فهمیدم رو دیدم و از خواب پریدم🗯 ❤️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠قَوِّ عَلی خِدمَتّکَ جَوارِحی 💢حسین آقا قبل از شهادتش می رفت #ورزش_بوکس. 💢حسین یه روحیه داشت اگر
💠عشق به سپاه 🔸زمانی که حسین میخواست وارد #سپاه بشه، ما مخالفت🚫 بودیم. دایی ها و عموهایش هم که سپاهی هستند, مخالف بودند. میگفتیم: حسین تحصیلات دانشگاهیت📚 رو تمام کن و با تحصیلات بالا برو #سپاه. این برات بهتره 🔹زمانیکه میخواست وارد سپاه بشه, در کنکور سراسری رشته #تکنسین اتاق عمل قبول شده بود. یه روز به من گفت: #بابا من اگر دکتر هم بشم, میخواهم برم سپاه. پس قبول کنید الان برم سپاه و تو اونجا ادامه تحصیل📖 بدم. 🔸من در انتخاب #شغل و تحصیل, بچه هام رو مختار گذاشته بودم و گفته بودم خودتان انتخاب کنید✅ و من هم #حمایتتان میکنم. راجع به #حسین هم همین کار رو انجام دادم. بهش گفتم اگه الان وارد سپاه بشی یک نیروی جزئی خواهی بود ولی اگر با #مدرک_دکتری وارد بشی فرد تاثیر گذاری میشی. 🔹حسین گفت: بگذار وارد سپاه بشم, قول میدم اونجا تا دکتری ادامه تحصیل بدم🙂 گفتم : چرا؟ گفت: "هیچ اعتباری نیست که من وارد دانشگاه بشم و با این #عقیده از دانشگاه خارج بشم. " و ما #قبول کردیم طبق خواسته ی خودش عمل کند. به نقل از: پدر بزرگوار شهید #شهید_حسین_معزغلامی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠عشق به سپاه 🔸زمانی که حسین میخواست وارد #سپاه بشه، ما مخالفت🚫 بودیم. دایی ها و عموهایش هم که سپا
5⃣0⃣0⃣1⃣ 🌷 💠کرامات شهید 🔰من امسال نا امید بودم ودل شکسته💔 مدتیه پدر و همسرم خیلی بزرگی پیداکرده بودند. طوری که حاضر نمی شدن هم دیگر رو ببینن😔 من هم چون زندگی می کنم به ناچارقبول کردم که از خانوادم دور💕 باشم. خیلی سخت گذشت. 🔰یه شب داشتم مدافع حرم و نگاه می کردم که متوجه شهادت شهید غلامی🌷 شدم. دلمـ❤️ ازبس گرفته بود گفتم: ان شاءالله به تشییع⚰ میرم و کلی آروم میشم که بعد متوجه شدم مراسم تهران برگزارمیشه. بازم دلم شکست💔 🔰گفتم : حتما نداشتم تومراسم حضور داشته باشم. یک روزقبل خاک سپاری داشتم می رفتم🚗 شهرمون البته با شوهرم ولی از اول طی کرده بود من تورو می رسونم خونه برو تا عصری بشین غروب میام دنبالت بریم. منم هیچی نگفتم. 🔰ولی نزدیک های راه ی دفعه افتادم بهش شدم که شهیدغلامی بهم لطف کن، کاری کن پدرم وهمسرم باهم آشتی کنن💞 من ۱۰۰ تا هدیه می کنم به روح مطهرت✨ 🔰هرچند ته دلم می دونستم نمی شه چون هم پدرم وهم همسرم هردو و یه دنده بودند وقتی نزدیک خونه پدرم🏡 شدیم یه دفعه پدرم اومد بیرون و با روبوسی کرد باورم نمی شد انگار داشتم خواب میدیدم😦 خیلی راحت هردوباهم کردن چیزی که امکان نداشت⭕️ 🔰ولی آنقدرکه شهید با آبرو بودن که روی من گناه کار رو زمین ننداختن و خدا به حرمت خون پاک به من عنایت ویژه ای کردند😍 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
5⃣0⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷 💠کرامات شهید 🔰من امسال نا امید بودم ودل شکسته💔 مدتیه پدر و همسرم #اختلاف خ
🔹چند وقتی میشه که به خاطر کسادی کار همسرم، اوضاع خوبی نداشتیم. حالا که دیگه دم عید شده و خرج ها چند برابر. خیلی ناراحت بودم😔 و از طرفی هم دوست نداشتم همسرم شب عید بشه. 🔸دیروز که پست رو گذاشتین، مطالعه کردم. دلم شکست💔 همینجور که اشک میر یختم😭 باهاش حرف میزدم. گفتم من یقین دارم هستین چون کلام خداست. نمیدونم لایق هستم بهم کمک کنین یا نه⁉️ ولی بهتون امید دارم، به خاطر بچه هام به همسرم کمک کن که شرمنده نشه😞 🔹من زمان زیادی نیس که با آشنا شدم، جز شرمندگی هم چیزی واسشون ندارم😔 همیشه به چندتا از شهدایی که میشناسم میشم. اما اینبار اصلا برای مشکلم یادم نبود🗯 که ازشون کمک بگیرم. 🔸ظهر که این اتفاقات افتاد، همسرم اومد و گفت: کار خوبی واسش پیدا شده😃 همون لحظه یاد این شهید عزیز افتادم. من کم کاری کردم ولی ایشون خیلی کردن. ❣امیدوارم ادامه دهنده ی باشیم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh