eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.7هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | ⭕️ فیلم تفحص پیکر مطهر سردار شهید مدافع حرم حاج رضا فرزانه در سوریه (فرمانده شهید قرارگاه مشترک راهیان نور) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷🕊 شهید بابک نوری هریس دماغ عملی تو اینجا چیکار میکنی❗️ 🌸 آقای ندافی (یکی از همرزمان نوری که به سوریه رفته است. 🍃 ایشون هم استانی این شهید هم هستن) می گوید : موقع اعزام به سوریه، بابک را دیدم. جوان زیبارو و خوش سیما به او نمیخورد مدافع حرم باشد. جلو رفتم و به بابک گفتم : " تو اینجا چیکار میکنی دماغ عملی؟؟ تو الان باید در خیابان گلسار رشت بگردی و خوش بگذرانی، نه در سوریه که غیر از توپ و تفنگ خبری نیست🤨 بابک نگاهم کرد چشم های زیبایش را به من دوخت. منتظر جوابی بودم اما چیزی نگفت! سکوت کرد و سکوت. فقط لبخند زد 🙂 لبخندی که بعدها مرا شرمنده کرد...💔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
سلام بر آنهایی که رفتند و مثل ارباب بی کفن جان دادند. من خاک پای شهدا هستم. شهدایی که برای دفاع از اسلام رفتند و جان عزیز خود را بر طبق اخلاص نهادند. خدا کند به مدد شهدا و دعای دوستانم مرگ من نیز شهادت قرار گیرد که بهترین مرگ هاست. در کفنم یک سربند یا حسین (ع) و تربت کربلا قرار بدهید. تا میتوانید برای ظهور حضرت حجت (عج) دعا کنید که بهترین دعاهاست. امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید و نگذارید خون شهدا پایمال شود. 📆 تاریخ شهادت:۱۳۹۶/۰۱/۰۴ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
⚘بسمہ رب الشهدا والصدیقین⚘ 💫به مناسبت سالروز شهادت 💫شهید_محمد_مرادی 💫تاریخ تولد : ٢٧ /۶/ ۱٣۵٩ 💫تاریخ شهادت : ۱۰ /۵/ ۱٣٩۵ 🕊محل شهادت : حلب_سوریه 🥀مزار شهید : اصفهان گلزار شهدای شهرضا 💥هرگاه دلم از دنیا و آدم هایش میگیرد، بغض هایم را بغل می گیرم و نیت زیارت می کنم و راهی می شوم سوی امامزاده شاهرضا. 💥به صحن می رسم دست به سینه سلام می دهم و پس از آن ‌طبق قرار همیشگی می روم سوی مزار فرمانده. مثل همیشه 💫شهید_همت زائرهای بسیاری دارد. چند قدم مانده به مزار می ایستم و فاتحه ای می خوانم و پاکج می کنم سوی شهید گمنام. 💥پله ها را بالا می روم و اشک هایم به پایین میریزند. چشمانم به نوشته قرمز شهید گمنام، رفیق همیشگی و سنگ صبور حرف های تلمبار شده بر دلم روشن می شود. کمی که آرام می شوم دلم پر می کشد سوی مسافر برگشته از حلب... 💥قدم هایم را آرام آرام برمیدارم اما در دلم شور عجیبی است. از همان موقع که شنیدم شهر با شهادتش زیر و رو شد و دلها منقلب، دل من هم در گلزار_شهدا جاماند. نگاه می کنم به نوشته های مزار. برای بار چندم 💫شهید_مدافع_حرم محمد مرادی را می خوانم. 💥دلم می لرزد به یاد آخرین لبخندش که با تابوت قاب شده بود💔 بغض می کنم برای اشک های فرزندانش. و اشک هایم جاری می شود برای بیقراری خانواده اش... 💥به این می اندیشم که روزی او هم در همین گلزار قدم برداشته و میان شهدا رزق شهادت خواسته. نمی دانم چه کرد که حضرت زینب از میان آدم های یک شهر نازش را خرید و عاقبت بخیر شد.اما در آخرین نوشته هایش جمله ای زیبا سبب شد دلم بلرزد. نوشه بود احساس می کنم حضرت_زینب عنایت ویژه ای به من دارند... 💥آقا محمد، خوش به حالت. شما که به مراد دلت رسیدی اما ما اسیران بلاتکلیفی به گوشه نگاهی محتاجیم... أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج..🤲 هدیه_به_روح_شهداء_شهدای_مدافع_حرم_آل_الله.................شهید💥محمد💥 مرادی 💠صلــــــــــــــــوات💠 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠تاریخ تولد : 1345/05/27 🔰محل تولد: تهران 💠تاریخ #شهادت: 1396/07/29 🔰محل شهادت: دیرالزور - #سوریه
🌸🍂🌼🍃🌸🍂🌼🍃 📜 📌بسم الله الرحمن الرحیم 🔸فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ🔸 🔹سپس آدم از پروردگارش کلماتی را دریافت نمود وخدا براو ببخشود آری اوست که پذیر مهربان است ♦️ای کسانی که ایمان آورده‌اید همچون کسانی نباشید که کفر ورزیدند و به هنگامی که به سفر رفته و در سفر مردند و یا شدند و کشته شدند گفتند اگر نزد ما مانده بودند نمی‌مردند و کشته نمی‌شدند. شما چنین سخنانی مگویید تا خدا آن را در دل‌هایشان حسرتی قرار دهد و که زنده می‌کند و می‌میراند و خداست که به آنچه می‌کنید بیناست. ♦️حفاظت از که محافظ اصلی دین و حرم اهل بیت هستند از است و حفاظت از ایشان حفاظت از حرم هاست🕌 و همچنین از همه عزیزان می‌خواهم که در جهت آمادگی دفاعی و علمی برای تحقق حضرت حجت (عج)♥️ بکوشند تا جزء "سربازان واقعی" آن حضرت و از زمینه سازان ظهور باشند👌 ♦️به توصیه می‌کنم مراقب مراوده با دشمنان دین خدا باشید که ایشان شما را به چشم یک دوست نخواهند دید❌ و تا مانند ایشان نشوید شما را نخواهند پذیرفت که این وعده خداوند متعال است و‌اگر بخواهند خلاف جهت مصالح اسلام حرکت کنند قطعا مورد غضب خداوند متعال و انتقام امت قرار خواهند گرفت. 💢اللهم وفقنا لما تحب و ترضی مصطفی نبی لو ۹۶/۶/۲۳ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♨️زیباترین و ماندگارترین چیزی که از شهید روح‌الله یاد گرفتم، و گذشت او بود. ایشون خیلی راحت از کسی که بدترین بدی🚫 رو در حقّش کرده بود، و می‌بخشیدش. ♨️روح‌الله، گذشت‌کردن رو همیشه به من گوشزد می‌کرد👌 و می‌گفت:«فقط رو در نظر بگیر، بقیه چیزها برات بی‌رنگِ بی‌رنگ میشه!» تکه‌کلامشون این بود: «با خـ♥️ـدا و باش و کن!» 🎤راوی: همسرشهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💌کلام شهید 🔸اگر شما کم رنگ شد سر مزار من نیایید🚷 🔰چه زیباست سیاهی شما، نمی‌دانم این چه حسی بود که چادر شما به من می‌داد اما می‌دانم که با دیدن آن امید، قوت قلب♥️ و آبرو می‌گرفتم. 🔰باور کنید چـ🌸ـادر شما نعمت است، قدر این نعمت را بدانید که به برکت مجاهدت (س) بدست آمده است. 🔰امیدوارم که هرگز رنگ سیاه چادر شما کم و رنگ پریده نشود و خدا نکند که روزی شما کم رنگ و کم اهمیت شود که اگر خدای ناخواسته این چنین شود اصلا دوست نمی‌دارم به ملاقات من سر مزار بیایید😔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿 💠شهید مدافع حرم«عبدالله باقری نیارکی» متولد 29 فروردین ماه سال 61📆 از پاسداران انصارالمهدی(ع) و اعضای تیم حفاظت بود که برای دفاع از حرم عقیله بنی هاشم به سوریه رفته و در شب تاسوعای سال۹۴ به دست تروریست‌های تکفیری در حومه شهر به شهادت رسید🕊 از این والامقام، 2 فرزند دختر👨‍👩‍👧‍👧 به نام های محدثه و زینب به یادگار مانده است 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📕برشی از کتاب 📖بابک در جیب پیراهنش دست می‌کند. کوچکی را درمی آورد و زیر لب صلوات می فرستد و لايش را باز می‌کند: - به خاطر وجود و دارایت ایشونه. رضا، این آرامش و امنیت😌این غروری رو که من امشب ازش حرف میزنم، بودن این مرد هستیم؛ همه ما. 📖علی پور خم می‌شود روی عکس. تصویر ، زیر نور اندک ماه🌝 روشن می‌شود. - خیلی دوست دارم آقا ارادتم رو به خودش بدونه. میخوام بفهمه یکی از هاش من ام و برای خوشحالی و سربلندی خودش و کشورش🇮🇷 هر کاری میکنم. 📖رضا می‌بیند که بابک چه طور سریع قطره اشک😢 گوشه ی چشمش را پاک می‌کند؛ اما خودش را به ندیدن میزند و خیره می‌شود به چهره ی مردی که سرانگشتان در حال نواختن اوست. 📕کتاب سراسر مردانگی رو حتما مطالعه بفرمایید. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠مصطفی ارادت خاصی به داشت 🔮 شهدا را از اول تا آخر می خواند مثلاً می‌گفت شهید ابراهیم‌هادی🌷 فلان خصوصیت را داشت. فلان کار را می‌کرد یا مثلاً شهید آبشناسان کسی است که انواع دوره های دوره‌های چتربازی غواصی و اینها را دیده است. 🔮یکی از شب ها از شب تا صبح از ابراهیم هادی برای من گفت. هر وقت با مصطفی زیارت عاشورا📖 می خواندم را به ابراهیم هادی هدیه می کرد اما تا آن موقع زیاد درباره این شهید صحبت نکرده بودیم مصطفی گفت ابراهیم هادی را در خواب دیدم که به من گفت: «شما هم می آیی پیش ما👥» 🌺 یاد شهدا با صلوات 🌺 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰هر وقت حمید آقا از برمیگشت من و مادرش میگفتیم کمتر سینه بزن...سینه ات درد میگیره...ولی به مامانش لبخند میزد😊 و میگفت آخه مامان سینه زنی خیلی خوبه. 🔰بعد که میرفتیم منزل🏡 به من میگفتن شما نگو سینه نزن!!!من بهت قول میدم این سینه که برای سینه زده روی آتیش جهنم رو نمیبینه❌ 🔰بعد شهادت وقتی رفتم تعجب کردم.آقا حمید دست ها و پاهاش و شکمش و سمت چپ صورتش پر بود از ترکـش های💥 ریز و درشت که باعث شده بود به برسه مثل حضرت عباس(ع) ولی تنها جایی که سالم بود سینه اش بود!!!! 🔰وقتی دیدم یاد حرفش افتادم. دستم رو روی سینه اش گذاشتم ببینم میزنه⁉️ولی قفسه سینه اش سالم سالم بود در حالی که کل بدنش دچار جراحت های شدید بود. اربا اربا بود😔 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📸 با سپاهی از شهیدان خواهد آمد... ۱۴ آبان سرباز لشکر صاحب الزمان(عج) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
روز نیمه شعبان🎊 بود همه بچه ها تو جمع بودن، هرکی یه جای کارو دست گرفته بودو انجام میداد یکی جارو میزد. یکی حوض مسجد🕌و میشست یکی ریسه🎏 وصل میکرد اعلانات جلو در مسجد خیلی کثیف شده بود دنبال این بودم که چه کار مهمی رو زمین مونده که انجام بدم. رفتم سمت در مسجد دیدم با یه خضوع خاصی داره جلو در مسجد تابلو اعلانات رو تمییز میکنه. جالب بود برام که چرا بین این همه کار باید دور از چشم همه مشغول تمییز کردن✨ تابلو اعلانات باشه... گذشت... موقعی مفهوم کارشو فهمیدم که بی خبر از همه رفت تا از بی بی زینب دفاع کنه... شهدا🌷 مزد و بندگی بی تکبرشون رو گرفتن. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔴🔴🔴 🌷دعوتید به معراج شهدا 💐وداع با پیکر مطهر داود جعفری ⏰امروز ، چهارشنبه ۲ آذر از ساعت ۱۹ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔮کرامت شهید 🔸برای فرزند دار شدن کاملا ناامید بودم و دل مرده وقتی متوجه شدم مدافع حرم آورده اند آمدم بر سر مزار شهید حمید سیاهکالی مرادی🌷 و خیلی گریه کردم😭 🔹و قسمش دادم و گفتم میکنم بستنی بدهم🍧 در مزارتان و برایتان زیارت عاشورا بخوانم 🔸 آن شب خواب دیدم و همسرش♥️ به من هدیه ایی دادندخداوند به من بعد از دیدن خواب به من عطا کرد و ما را غرق در خوشحالی کرد فرزندی سالم و زیبا😍 🔹من هنوز مرید این عزیز هستم و خاک پای خانواده محترمشان بعد از تولد فرزندم نذرم را در مزار این شهید🌷 ادا کردم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠کلیپ جالب تشکر از کودک ۳ ساله ای که سر مزارش گل میذاره😍 سلام 🔹بطور اتفاقی داشتم این صحنه که کودکم گل🌺 سر مزارها میگذاشت رو فیلمبرداری🎥 میکردم که دیدم یچیزی گفت اولش متوجه نشدم، بعد که ازش که پرسیدم چی گفتی؟ گفت میگه 😢 🔹پرسیدم کی بود⁉️ چی گفت؟! گفت مهربون بود، از تو زمین گفت دستت دردنکنه برام گذاشتی. و چهره اش معلومه، به محض اینکه از کنار مزار بلند میشه با خجالت و خنده😅 تعریف میکنه 🔹به راستی که زنده هستند و نزد خدا روزی میگیرند🕊🌸 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
↜برادر شهیدم: 🔸درست یک هفته قبل از بابک. بابک مادرم روداشت میبرد خرید🛍 گفتم دارید میرید منم باخودتون برسونید تا دفتر. 🔹بعد که کارم تودفتر تموم شد. دوباره به بابک زنگ زدم‌📳 گفتم‌ بیا دنبالم. اومد؛ مادرخرید داشت. 🔸مادر اومد گفت به من: بابک نگو، , آچار فرانسه است😅 خداخیرش بده. این همیشه توخونه هست ‍‎‌‌‎ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰تشبیه و تنبیه برای همه 🔸نظامی ها یک قانون دارند که میگویند: برای یکی تنبیه برای همه. در میدان موانع یک گودالی بود به ارتفاع دو و نیم متر. قبل از ورود به آن مرحله آموزش های لازم برای خروج⬅️ از مانع را دادند که چطور از گوشه های گودال استفاده کنیم و خودمان را سریع از بکشیم بیرون 🔹من وارد گودال شدم ولی بخاطر آموزش های قبلی توانی در بدنم نبود که خودم را بکشم😓 من سعی میکردم از گودال خارج بشوم و رفقایی که قبل از من مانع را رد کرده بودن داشتن آن بیرون میشدند تا من خودم را برسانم. بخاطر همون قاعده نظامی: تشویق برای یکی تنبیه برای همه... 🔸با تمام وجودم سعی میکردم که از مانع خارج شوم که  پرید توی چاله پاهایش را خم کرد و شانه هایش را آورد پایین که زانویش لگد کنم و پایم را بگذارم روی شانه محمد تقی و از گودال🕳 خارج شوم. 🔹محمد تقی گفت: برو بالا بچه ها منتظرت هستند. من اول خودداری کردم. ولی با اصرار شهید بزرگوار🌷 درحالی که واقعا خجالت میکشیدم از پا و دوشش استفاده کردم و بالا آمدم. بعدش خود خیلی سریع بالا آمد و من هم عذرخواهی کردم و صورتش را بوسیدم♥️ 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
او ایستاد پای امام زمان خویش بسیجی، شهید میلاد بدری در تاریخ ۱۳۷۴/۱/۶📆 در خانواده ای از طبقه متوسط جامعه چشم به هستی گشود. نکته جالبی که در کودکی این به چشم میخورد آن بود که مادر بزرگوارشان مقید بودند که با به کودک خود شیر دهند🍃 در سنین جوانی به جهت علاقه شدید به وارد عرصه تبلیغ مسائل دینی گردید. با شروع جنگ در و درک عمیق از نقشه شوم آمریکا-صهیونیستی دشمن، شعله عشق♥️به جهاد در قلب میلاد شعله ور شد. سرانجام این سرباز در شب اربعین سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع)🥀 به آرزوی دیرینه اش رسید و شهد شیرین شهادت نوشید🕊🌷 ✍دست نوشته شهید: وعده دیدار ما جاویدان الله “ان شاءالله” و در آخر دعا برای دیگران را فراموش نکنید و برای سلامتی و حضرت حجت “عجل الله تعالی فرجه الشریف” دعا کنید🤲و برای بنده حقیر طلب آمرزش کنید. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📜بخشی از وصیت نامه شهید 📍بعد از دعا برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت ولی عصر(عج)خود و همه ی شما را به پشتیبانی از توصیه میکنم 📍و مبارزه با را همیشه در خود تقویت کنید و سرلوحه ی همه ی اعمال، انجام و ترک محرمات میباشد✅ 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔻 روایت یک 🔹شبی در خواب زیبا و خوشرویی را دیدم😍 که لحظات گرمیِ نگاهش و طراوت و شادابیِ سیمایش من را خودش کرد. من به او گفتم شما چه کسی هستی⁉️ گفت: اسمم است 🔸و در فاصله ی چند متری دیدم که فرشی با گلهای رنگارنگ💐 پهن است و آکنده از شمیم عطری دل انگیز💖 است. و تعدادی از روی فرش ایستاده اند👥 🔹عباس به من گفت: به بگویید زیاد نگران من نباشد❌ جای من بسیار خوب است؛ من پروانه وار و پر کشیده ام. به نیت من به مدت دو سال🗓 قضای احتیاطی بخوانید؛ من نیاز به نماز دارم. 🔸از خاله ام که معلم روخوانی و روانخوانی قرآن📖 شماست تشکر کنید که به زیاد قرآن می خواند. صبح از بیدار شدم وقتی به کلاس قرآن رفتم برای خانم عبدوس تعریف کردم 🔹اشک در چشمانش حلقه زد و گریست😭 گفت عباس را مثل دوست می داشتم. وقتی خبر شهادتش🌷 را شنیدم در تمام مجالسی که شرکت میکنم به قرآن میخوانم و میفرستم 📚 اذان صبح به وقت حلب 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠کرامت شهدا 🔰 از زبان مادر شهید ❣✨بعد از شهادت غلام رضا خیلی بی تابی میکردم، دلم میخواست هر طــور شده به دیدار بروم و یادبودی از ایشان داشته باشم... ❣✨غلام رضا زیاد به خوابم می آمد و از دلم خبر داشت... خلاصه اینجور که یک قاری لبنانی نقل میکند: "یک عصر کنار مزار شهید لنگری زاده بودم، آخه به این شهید خیلی خیلی داشتم... بعد از ذکر توسل و درد دل با او از کنارش پا شدم و گلزار را به قصد رفتن ترک کردم... ❣✨همون شب به آمد باغ بزرگ و سرسبزی بود، یک سر باغ او بود یک سر باغ من... با همون خنـ❤️ــده ی همیشگی ش بهم گفت: -امروز شما ما هستید، اعظم سادات در تدارک نهار هستن(در صورتی که خدا میداند اصلا من نام همسر ایشون رو نمی دانستم) +آقا غلام رضا از حضور شما شرمنده ام، متاسفانه نمیتونم بمونم باید برگردم، عذر بنده را بپذیرید... -حالا که میروی صبـر کن دلم میخواد اون شال سبزی که به گردنته به بدهی.. بهش بگو از طرف ماســت اینم ... +تا که این جمله رو گفت از خواب پریدم خواب عجیبی بود، آخه غلام رضا درست میگفت این شال همان شالی بود که حضرت آقا در دیداری که با ایشون در مسابقات قرآنی داشتم به بنده داده بودند و حالا این شهید از من میخواست آن را به مادرش بدهم... ❣✨بله عزیزان "پسرم حاجت من را از طریق یک و آن هم به واسطـه ی یک برآورده کرد. و طولی نکشید که شال سبز این فرد لبنانی از طریق واسطه ها به دست من رسید و اکنون دست من است. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
شدن دل مےخواهد! دلے کہ♥️ آنقدر قوے باشد و بتواند بریده شود از همہ دلے که آرام، زیر پایت بہ وقت بریدن و رفتن🕊 🌹و شهدا"دلدار بی دل"بودند🌹 🕊 جاوید الاثر 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌴آخرین بار که در شهرمان آوردند رو کردند به من و گفتند: «فاطمه جان! شهید بعدی إن شاءالله خودمم.» همان موقع فهیمدم که ایشان را از دست می دهم😭 🌴 همان هم شد و شهید بعدی شجاع بود. در خانواده هم من شاهد بودم که چقدر متأثر از پدر هستند، در خیلی از کارهای شان پدرشان را قرار می دادند، زیباتر از همه مسجد🕌 رفتن شان بود. اینکه می دیدم همسرم کارهای شان را طوری تنظیم می کنند که با ، برای اقامه نماز جماعت به مسجد بروند، برایم دلنشین بود. 🌴پنجم مهر ماه عروسی💍 بود؛ ما فقط یک جشن عروسی داشتیم و خیلی هم به هر دونفرمان خوش گذشت. بودم. من از همان موقعی که آقا هادی به خواستگاری آمدند توقع مالی زیادی نداشتم❌ و اعتقادی هم ندارم که تجملات خوشبختی می آورد، حتی خرید عروسی هم نداشتم 🌴مهم دوست داشتن است. دانش آموز دوره پیش دانشگاهی هستم در رشته علوم انسانی، قبولی در دانشگاه است تا با این ادامه تحصیل و پیشرفتم روح آقا هادی را شاد نگه دارم و از من راضی باشند. خودشان هم مدرک📑 کاردانی نقشه کشی داشتند. 🌴مهربانی آقا هادی و علاقه ای♥️ که بین مان بود، ما همدیگر را درک می کردیم. خیلی پذیر بود، تمام تلاشش را می کرد که باری را از روی دوش خانواده اش بردارد. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh