ساحل امن شهادت
قلم! از جای خود برخیز اگر داری توانش را
وضو از خون کن و بنویس شرح داستانش را..
اگر داغیست بر دل یوسف و داود را، این است:
که رویش را ندید آن و که نشنید این اذانش را
امام کعبه وقتی دید، دشت از دشنه لبریز است
به قربانگاه خواند اول، رسول مهربانش را
چه آغوش است یا رب! ساحل امن شهادت را
که در این موجۀ خون، داده است از کف عنانش را
چنان از یاد برده هستی خود را که میبخشد
به هر تیغی که سمت او میآید باز جانش را!
بریزد خاک بر فرق سر دنیا... که حق دارد،
هر آن پیری که در خون خفته میبیند جوانش را
عبایی که جهان را زیر بال خویش میگیرد
به تنگ آمد که باز آرد به خیمه دودمانش را
::
در این اقلیم میخوانند لیلاهای دلداده
به گوش گاهواره عاشقانه داستانش را
به جبهه میفرستد شیرمردش را همان مادر
که در تابوت خواهد دید مشتی استخوانش را...
✍🏻 #سیدمحمدجواد_میرصفی
🏷 #شعر_عاشورایی | #مادران_شهدا
🇮🇷 @Shere_Enghelab
وعدۀ دیدار
باید که تن از راحت ایام گرفتن
دل را، ز صنمخانۀ اوهام گرفتن
ناکام شد آنکس که به یک عمر ندانست
از ساغر دنیا نتوان کام گرفتن
از تیر و کمان اجلت نیست رهایی
هر گور نشانیست ز بهرام گرفتن...
تا چند سرا از قفس دام گزیدن؟
تا چند سراغ هوس خام گرفتن؟
ای دل بطلب وعده دیدار که زیباست
آرام دل از یارِ دلارام گرفتن
فرمود که باید دل از این دام گرفتن
عبرت ز دغلکاری ایام گرفتن
فرمود بترسید که رایج شود اینبار
مروان شدن و مردِ خدا نام گرفتن
از مثل یزید آیۀ تطهیر شنیدن
از آلامیه خطِ اسلام گرفتن
از خدعۀ دشمن بهراسید، روا نیست
پیغام به او دادن و پیغام گرفتن
باید به شب میکدۀ شوق، رسیدن
از جام شهادت میِ گُلفام گرفتن
قربانی جان را به منا بدرقه گفتن
اینگونه ز تن جامۀ احرام گرفتن
یا همره سردار حسین همدانی
امضای بهشت از سفرِ شام گرفتن
یا مثل حبیب و وهب و عابس و عباس
با سوختنِ جان و تن آرام گرفتن
پروانه علیاکبرِ مولاست که آموخت
با شمع سحر بالِ سرانجام گرفتن
اظهار عطش کرد پسر تا بتواند
از کوثر لبهای پدر کام گرفتن
فرمود مخواه آب که دیگر شده نزدیک
از دست رسول دو سرا جام گرفتن
خیزید و به صیاد بگویید روا نیست
مرغانِ حرم را به چنین دام گرفتن
میخواست پدر فدیه و قربانی حج را
با جان جوانان خود انجام گرفتن
این وعدۀ وصل است که هر آینه باید
با وصلت این فاصله فرجام گرفتن
برخیز بسیجی صف اعزام شلوغ است
سخت است کمی برگۀ اعزام گرفتن
✍🏻 #جواد_محمدزمانی
🏷 #شعر_عاشورایی | #شهدا
🇮🇷 @Shere_Enghelab
پیروزی خون
عباس که بوسه زد به چشمانش تیر
شد شوق علمداری او عالمگیر
پیشانی او شکست، اما پیچید
آوازۀ پیروزی خون بر شمشیر
✍🏻 #محمدجواد_غفورزاده
🏷 #شعر_عاشورایی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
حیرت مصوّر
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
برادری به وفاداری تو معنی یافت
که از گلوی تو فریاد زد برادر را...
فرات آینه شد، پیش چشم غیرت و آب
مگر نشان بدهد حیرت مصوّر را
نگاه کردی و دیدی حرم در آتش بود
و در طواف حرم، فوجی از کبوتر را
گذشتی از سر آب و به خاک افتادی
که سر به سجده گذاری هر آن مقدّر را
فرات بعد تو عمریست تا که میگرید
عطش جز این نشناسد زبان دیگر را
تویی که نام تو با هرچه رود پیوستهست
و بی تو آب نمیبیند آن طرفتر را
✍🏻 #ناصر_فیض
🏷 #شعر_عاشورایی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
وفا
آن تشنهلبی که منصب سقّا داشت
وقتی به حریم علقمه پای گذاشت
برداشت کفی آب و، به لب برد و نخورد
«غیرت» به تماشای «وفا» قد افراشت
✍🏻 #محمدرضا_سهرابینژاد
🏷 #شعر_عاشورایی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
عطش عشق
ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوانها
ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها
میرفت فرات از عطش عشق بمیرد
بخشید نگاه تو به خونش جریانها...
مشک تو که افتاد دلِ حادثه لرزید
خاک همه عالم به سر تیر و کمانها
این گوشه عمو آب شد، آن گوشه سکینه
این بیت چه باید بکند در غم آنها
ای هرچه اماننامه! ببینید و بسوزید!
این دستِ ردِ اوست بر اینگونه امانها
✍🏻 #محمدرضا_سلیمی
🏷 #شعر_عاشورایی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
برادرم...
افتاده بود در دل صحرا برادرش
مانند کوه، یکه و تنها، برادرش
با آن همه سوار و کماندار و نیزهدار
دیگر نبود فاصلهای تا برادرش...
بسیار سربلند و سرافراز مانده بود
در غربتی به وسعت دنیا برادرش
خطی عمود در افق دید کهکشان
شطی که بود شعلهور اما برادرش...
یک عمر بود مشق شب لالههای باغ
یک مشک آب، علقمه، مولا، برادرش
::
حالا منم که پاک، دل از دست دادهام
در شعری از برادر او تا برادرم
حالا منم که همنفسم روی خاکهاست
حالا منم که در دل صحرا برادرم...
با خون وضو گرفته و لب تشنه و غریب
افتاده است از نفس آنجا برادرم
با مادری که جای پدر را گرفته بود
رفتم کنار پنجره، حالا برادرم ـ
بیدست و پا و خسته و آرام روی تخت
گردیده بود غرق تماشا برادرم
ده ماه بعد، گوشۀ گلزار بود و من...
سنگی سفید بود و چه زیبا برادرم
در خواب ناز بوی خدا را گرفته بود
آنجا کنار تربت صدها برادرم...
✍🏻 #احمد_حسینپور_علوی
🏷 #شعر_عاشورایی | #جانباز_شهید
🇮🇷 @Shere_Enghelab
لبیک یا امام
بهسوی علقمه رفتم که تشنهکام بیایم
وَ سر گذاشته بر دامن امام بیایم
چه باشکوه به لب غنچه میزند صلواتم
مگر به باغ گل سرخ، با سلام بیایم
خوشا که گوش به بانگ درای قافله باشم
به کربلای تو از حج ناتمام بیایم
شب است و همسفر مسلمم به غربت کوفه
که چون ستارۀ سرخی به پشتبام بیایم
خوشا که جامهدران بین خطبهخوانی زینب
بر این خرابه بچرخم به صبح شام بیایم
دعا کنید پدر! مادر! این دقیقۀ آخر
که سربریده بر این دشت، چند گام بیایم
چقدر گم شده چون برگ گل سهسالۀ پرپر
علم به دوش به خونخواهی کدام بیایم؟
شنیدهام که به صحراست چشم یاس سهساله
مگر به نام عمویش به انتقام بیایم
تمام حنجره «هَل مِن مُعین» اوست به گوشم
تمام حنجره «لبیک یا امام» بیایم!
✍🏻 #محمدحسین_انصارینژاد
🏷 #شعر_عاشورایی | #مدافعان_حرم
🇮🇷 @Shere_Enghelab
در مصاف ستم
کیست این مردی که رو در روی دنیا ایستاده؟
در دل دریای دشمن بیمحابا ایستاده؟
لرزه میافتد به جان خیل دشمن از خروشش
وز نهیبش قلب هستی، نبض دنیا ایستاده
میگذارد پای بر فرق شط از دریادلیها
وه چه بشکوه و تماشاییست دریا، ایستاده!
گر چه زینب زیر بار داغها از پا نشسته
تکیه کرده بر عمود خیمهها، تا ایستاده
او که دارد فطرتی نازکتر از آیینه حتی
در مصاف خصم چون کوهی ز خارا، ایستاده
با غریو «ما رأیتُ فِی البَلا اِلا جَمیلا»
پیش روی آن همه زشتی، چه زیبا ایستاده!
از قیام کربلا این درس را آموخت باید:
ظلم را نتوان ز پا انداخت، الا ایستاده
این پیام تکسوار ظهر عاشوراست یاران:
مرگ در فرهنگ ما زیباست، اما ایستاده!
✍🏻 #محمدعلی_مجاهدی
🏷 #شعر_عاشوایی | #شعر_پایداری
🇮🇷 @Shere_Enghelab
یزیدی نشوی
هشدار که یار ناامیدی نشوی
زنهار که غرقه در پلیدی نشوی
رفتند حسینیان و گلگونکفنان
هشدار در این عرصه یزیدی نشوی
✍🏻 #سیدحسن_حسینی
🏷 #شعر_عاشورایی | #بصیرت
🇮🇷 @Shere_Enghelab
یاری آیا نیست؟
نبود غیر حرامی، به هر طرف نگریست
ولی خروش برآورد: «یاری آیا نیست؟»
مخاطبش چه کسی بود روز عاشورا؟
به جز من و تو خطاب حسین با چه کسیست؟
چه گفت با بشریت در آن دیار غریب
که قرنهای پیاپی بشر شنید و گریست؟..
چه داند آنکه به ذلت خوش است، کیست حسین؟
چه داند آنکه خموشی گزید، زینب کیست؟
چه کس به غیر اباالفضل در جهان دانست
به وقت خون و خطر، معنی برادر چیست؟
دوام مسند و نان است و نام، همت ما!
در این زمانه خدا را چه کس حسینی زیست؟
ستم ز هر که زند سر، نسب برد به یزید
شرف، اگر به جهان ماند، از حسین علیست
✍🏻 #افشین_علا
🏷 #شعر_عاشورایی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
با حسین بن علی
بر حسین بن علی یا با حسین بن علی؟
با یزید بن یهودی یا حسین بن علی؟
حرف شمشیر و دلت آخر یکی شد یا دو تا؟
چیست تکلیف تو آیا با حسین بن علی؟
اینکه میآید صدایش بانگ هل من ناصر است
از گلوی کیست این آوا؟ ... حسین بی علی
در کدامین صف نشستی در سپاه کیستی؟
چون خدا تنهاست حق، تنها حسین بن علی
شور، شیدایی، جنون، مستی، به خون غلتیدگی
لفظ عشقاند این همه، معنا حسین بن علی
جان حسین بن علی جانان حسین بن علی
دین حسین بن علی دنیا حسین بن علی
میتوان با تیغ، کِی حبلالمتین را سر برید؟
نخل طوبی، عروة الوثقی حسین بن علی
تشنۀ سیرابِ دریا دل یل ام البنین
کشتۀ جاوید و نامیرا حسین بن علی
کعبه خواهد زد به سینه، سنگ او را تا ابد
کربلایش قبلۀ دلها حسین بن علی
::
در شکوه واقعه، ای کاش پرپر میشدیم
در کنارت روز عاشورا! حسین بن علی!
✍🏻 #سیدمحمدجواد_میرصفی
🏷 #شعر_عاشورایی
🇮🇷 @Shere_Enghelab