eitaa logo
شوق پرواز🕊🇮🇷
327 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
983 ویدیو
40 فایل
بسم الله ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ #سیده_موسوی نویسنده(گاهی می‌نویسم) «نشر بدون لینک و نام نویسنده #جایز_نیست. #ادمین_تبادل @Mousavii7 #کانالهای دیگر @seedammar @sodaneghramk @Eliidooz #ناشناس👇🏻 https://daigo.ir/secret/81199999838
مشاهده در ایتا
دانلود
«امید و اعتماد» ✍ 📸 بعضی وقتها باید چشم بست و رفت جای که نیست؛ جان گرفت، بال در آورد و پرواز کرد. گاهی خستگی چنان در درونمان فورا می‌کند که نمی‌دانیم، چگونه از آن رهایی پیدا کنیم! باید رها رهاتر از هرچه پرنده در آسمان شد. نگذاریم و اجازه ندهیم به بعضی از صداها دانه‌ی ناامیدی در قلب و درونمان بکارند. خدا هست، به او اعتماد کنیم؛ همان طور که مادر موسی اعتماد کرد و در رود نیل او را رها کرد، موسی اعتماد کرد و به وسط رود نیل رفت، ابراهیم اعتماد کرد و وسط آتش نمرود ماند... اگر می‌خواهم تمام آنها را بگویم شب و روزها از من می‌گیرند به او اعتماد کنیم!! راستی خودمان را هم باور کنیم! «امام على عليه السلام : هر چه اميد داريد ، به خداى سبحان داشته باشيد و به كسى جز او اميد مبنديد ؛ زيرا هيچ كس، به غير خداوند متعال اميد نبست، مگر آن كه نوميد بازگشت .» ( غرر الحكم : ۲۵۱۱ ) @ShugheParvaz
۵ فروردین ۱۴۰۲
با خدا حرف بزن. شکر نعمت ها را به جا بیاور. خدا محتاج من و تو نیست، این ما هستیم محتاج خدا هستیم. 😍❤️ @ShugheParvaz
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
«توکل» ✍ بعضی وقت ‌ها مدت طولانی یک چیزی میخواهی ولی نمی‌شود، ولی همیشه بفکرش هستی. میدونی چیه؟! بیشتر از خودت خدا حواسش هست. ی روزی، ساعتی، ی دقیقه‌ای آروم در گوش‌ات می‌گوید:«دیدی شد!به من اعتماد کن وقتی بهت می گویم﴿ فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا ﴾» @ShugheParvaz
۳ خرداد ۱۴۰۲
«جوانه» ✍ بنویس، ببار و همچو دانه ریشه بزن به اعماق زمین!! بگذار رهگذران با قدم های خود ساقه ات را بشکنند دوباره قامت خمیده و شکسته‌ی خود را صاف کن، نگاهت به آسمان باشد. روزی آنقدر بزرگ خواهی شد، که تمام رهگذران آرزوی آن را خواهند داشت که زیر سایه‌ات بنشینند. @ShugheParvaz
۲۷ آبان ۱۴۰۲
«بال پرواز» ✍ در همان قفس که نه نور نه هوا هست، تمرین پرواز کن! روزی هم می‌رسد غرق آسمان خواهی شد، از بالا به قفس نگاه خواهی کرد. @ShugheParvaz
۲۷ آبان ۱۴۰۲
من هرگز نمی‌گویم در هیچ لحظه‌یی از این سفر ِ دشوار، گرفتار ناامیدی نباید شد. من می‌گویم: به بازگردیم. قبل از آنکه، ناامیدی، نابودمان کند. 📚 📙
۲۸ آذر ۱۴۰۲
عجــب عکسی قشنگی گرفتم. قفس فاصله شکستن رهایی آسمان نور ماه همه اینها در این قاب عکس مشهود است. @ShugheParvaz
۲ دی ۱۴۰۲
(رضایت) میگفت:  هرکه را دوست دارد وارد نور می‌کند، از رحمت و بزرگی او ناامید نشوید. ماه من! روزها هرچند در حال گذرند، اما کند می‌گذرند. قلم می‌نویسد، اما آنچه را که باید بنویسد را نمی‌نویسد. سوزن می‌دوزد، اما آنچه را که باید، بدوزد را خوب نمی‌دوزد. نقاشی، عکاسی اصلا هر هنری را  که بلدم یک چیز کم دارند. نمی‌دانم آن چیست. اما هر چه هست آن دلیل رهایی من از من است. بقول استاد دریایی:«چیزی را می‌خواهی که گرفتار دنیا کرده...» نمی دانم چرا هر چی خواستم  از من دور شد؟! اگر این همه نرسیدن اخر مرا به الله می‌رساند، باشد قبول راضیم به رضای خدا! @ShugheParvaz
۲۵ بهمن ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی از همه کس و همه چیز نا امید بودی یادت باشه: 🩶🥲 ‌ 𖡻«🌱🎀 💌 کانال‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ شوق پرواز @ShugheParvaz
۱۱ مهر ۱۴۰۳
«ماه زیبای من 🌕» ✍ شب سرد و بی‌روح، با نگاه به تو جان خسته و بی‌رمقم زنده می‌شود. هرچند از من دوری، اما آسمان قلبم پر از نور می‌شود وقتی به تماشایت می‌نشینم. من خزانم، اما وقتی نگاهت می‌کنم، بهاری در دلم شکوفا می‌شود. سکوت شب دلنشین است، اما نور تابانت در این تاریکی، غزلی است پر از امید و احساس. هرچند دوری، اما هر شب با نورت جانی دوباره می‌گیرم. از کودکی آرزو داشتم، وقتی دستم را به سوی تو دراز می‌کنم، دستم را بگیری و مرا در آغوشت پناه دهی. اکنون نیز همان آرزو را دارم، اما با قلبی روشن‌تر؛ می‌خواهم باور کنم که نور تو هرگز خاموش نمی‌شود. دنیا هرچند پر از رنج است، اما نگاهت امید را در من زنده نگه می‌دارد. جانم، آرزویم... همه چیز از من گرفته شده، اما تو همیشه می‌درخشی. می‌خواهم مثل همیشه تلاش کنم و هر شب با نور تو زندگی کنم، چرا که حضور تو نشانه‌ای از عشق و جاودانگی نور خداست!! @ShugheParvaz
۱۹ آذر ۱۴۰۳
«او با من است هرجا هستم» شب آرام مرا در آغوش می‌گیرد و در سکوتش فرو می‌برد. بغضم می‌شکند، اما نه برای آرامشم؛ بلکه چون دستی بی‌رحم، نمک می‌پاشد بر زخم‌های کهنه‌ام. خاطرات گذشته، شیرین و تلخ، باهم هجوم می‌آورند و مرا در میان خود اسیر می‌کنند. از این بار سنگین، دیگر توان ادامه ندارم. اما در دل این سیاهی، خدایم را می‌طلبم؛ او که تنها پناه من است. اوست که جانم را تازه می‌کند و امید را به قلبم بازمی‌گرداند. وقتی فرو می‌ریزم، همچون باغبانی مهربان، مرا آب می‌دهد و ریشه‌هایم را دوباره به خاک می‌سپارد تا از نو سبز شوم. با اشک و بغض، بارها زمزمه می‌کنم: «إِنَّ مَعِي رَبِّي سَيَهْدِينِ» و هر بار، ایمانم بیشتر می‌شود که او کنار من است. دوستت دارم، معبودم؛ تو که دلیلِ بودن و روشنیِ راه منی. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/ShugheParvaz
۲۹ آذر ۱۴۰۳
«دردهایم بال دارند» خواستم پرنده باشم، پرواز کنم. نمی‌گویم نشد، اما دارد دیر می‌شود... پس وقت پرواز، کِی‌ست؟ چه روزی، چه ساعتی، چه لحظه‌ای؟ شوق پرواز همهٔ وجودم را گرفته، می‌ترسم، نه از سقوط از اینکه این شوق، همانند بسیاری آرزوها، در سینه بماند و خاک بخورد... تسلیم شدم، اما نه تسلیم باخت. من از آن‌هایی‌ام که راه را، اگرچه با زخم، با اشک، با تنِ خاکی، اما ادامه می‌دهند. به‌جای یک سال، حاضر شدم چند سال صبر کنم، تلاش کنم، حتی اگر هر طلوع، فقط یک قدم پیش روم. گاهی از حالِ خودم گریه‌ام می‌گیرد... اما هنوز: خدا هست، نگاهِ رحمان و رحیمش هست، نشانه‌ها هست. و من، زخم‌خورده‌ام شاید، ولی ناامید؟ هرگز. بارها زمین خورده‌ام، ولی بارها، دستی از جنس نور، مرا بلند کرده... حالا... غرق سکوتم. چشمانم درد دارند، اما هنوز به آسمان نگاه می‌کنند. هنوز، بال‌هایم جان دارند. تا وقتی چشمم به آسمان است، زمین مرا شکست نخواهد داد. @ShugheParva
۱۸ فروردین