eitaa logo
شوق پرواز🕊🇮🇷
325 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
40 فایل
بسم الله ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ #سیده_موسوی نویسنده(گاهی می‌نویسم) «نشر بدون #لینک و #نام #نویسنده #جایز_نیست. کپی مطالب #متفرقه با ذکر صلوات 15 #کانالهای دیگر @seedammar @sodaneghramk #ناشناس👇🏻 https://daigo.ir/secret/81199999838
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم «وطنم» ✍ چند روزی‌ست که صهیونیست، بی‌شرمانه به وطنم تاخته است. در میانه‌ی این هجوم، بغض و خشم، با غرور و ایمان، در جانم به تلاطم درآمده‌اند. نه برای آن‌چه از دست رفته، بلکه برای آن‌چه هنوز باید پاس داشت. ما نسل تماشا نیستیم؛ ما فرزندان خاکی هستیم که با خونِ شهیدان آبیاری شده، و شرافت آن، با اشک مادران و غیرت پدران گره خورده است. اکنون،نه زمانِ سوگواریست، نه مجال شکایت، و نه جای ترس. اکنون، زمان برخاستن است.زمان فریاد زدن نام وطن. ایران، خانه‌ی ماست؛ و خانه، حریم است. خانه هرچه باشد،وقتی حرامی‌ها بر درگاهش ظاهر می‌شوند، ساکنانش یک‌ صدا می‌شوند؛ با دل‌هایی سرشار از ایمان، و دستانی آماده برای دفاع. در برابر ظلم،سکوت گناه است. عقب‌نشینی، خیانت است. و ایستادگی، وظیفه. ما ایستاده‌ایم؛ برای خانه،برای خون و برای شرافت. @ShugheParvaz
شکوه زن شیعه‌ای نه، هر شکوهی پایان ندارد؛ شکوهی هست که ریشه در آتش دارد، در صبر، در ایستادگی... شکوهِ حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها)، همان نوریست که در دل دختران شیعه می‌تپد؛ دخترانی از تبار حیا و مقاومت، گاه در صف اول جهاد تبیین، گاه در هیاهوی میدان‌های فرهنگی، گاه در سکوت سنگر خانه، گاه در هیجان راهپیمایی‌ها و فریادهای انقلابی و مجری صدا سیمایی باشد... هرجا که پرچم ولایت افراشته باشد، او هست؛ با چادرش، با نگاهش، با قلمش، با ایستادگی‌اش. نامش شاید فاطمه باشد یا زهرا یا نرگس، اما در دلش زینب ایستاده است... @ShugheParvaz
«سنگر های نور» ✍ دوست دارم قلمم به توحیدی و عرفانی قلم شهید آوینی روایت کند. هر یک از ما سنگری هستیم؛ سنگری که گاه ما را به اوج آسمان‌ها، به محضر خدا می‌رساند، و گاه به زمین می‌کوبد، در گرداب هستی غرق می‌کند. ای رزمندگان جهاد تبیین، وقتِ جهاد است، وقت یاری هموطن! حال، سنگر من و تو متفاوت است: گاهی پشت سیستم، گاهی همین گوشی، گاهی همین قلم که با کلماتی، قلبی را از میان دلهره و ترس به حبل‌الله، به ریسمان الهی هدایت کنی. وقت، وقت ناله و ترس نیست. وقت شکوه من و توست، وقت زینبی من و عباسی توست. بنگر که راه رسیدن به الله، همان جاری کردن لبخند بر لبِ زیبای مولا، امام زمان (عج) است. بیندیش کجای این جهاد ایستاده‌ای: سکوی پرواز یا پرتگاه؟ @ShugheParvaz
«قربانی» خویش را می‌جویم تا برسم به سکوی پرواز الی الله! می‌جویم تا خود را به قتگاه عشق برسانم. می‌جویم تا برای رب خود را قربانی کنم. اما قیمت قربانی شدن این است که پا بر تعلقات خویش بگذارم. برای رسیدن به خدا باید گذشت باید نفس سرکش را کشت. کشتند و گذشتند که رسیدند. @ShugheParvaz
«در آستانه وصال» اولین شب محرم است. دل‌ها آرام ندارند و زمین، حال و هوای دیگری گرفته است. یکی در حرم، غرق اشک است؛ دیگری در هیئت، دل را به نوای نوحه می‌سپارد. و من، ساکت و خاموش، کنج اتاق نشسته‌ام؛ در خلوتی که شبیه صحنه‌ای از دل خیمه‌هاست. با اجازه از مادر، گوشه‌ای خلوت کرده‌ام و بی‌صدا، با دلی لبریز از شوق و اندوه، نوحه‌ای آرام زمزمه می‌کنم. در این خلوت، حس عجیبی دارم... محرم امسال، رنگی دیگر دارد. انگار چیزی درونم دگرگون شده؛ انگار صدایی می‌خواندم، بی‌آنکه با گوش شنیده شود. عطری آشنا در هوا پیچیده؛ بویی که نه از خاک، که از آسمان می‌آید... دل، غرق در حسرت است؛ و چشم، خیس از امید. نمی‌دانم این محرم، آخرین محرم زندگی‌ام خواهد بود یا آغازی برای راهی نو؛ راهی که اگر اذن داده شود، شاید به وصال یار ختم شود. اگر امان‌ نامه‌ای در کار باشد، دل بی‌هیچ تردیدی پای آن را امضا می‌کند... اما اگر هنوز فرصتی باقیست، دعایم این است: ای خدا... تو که ما را به خیمه‌ی حسین رساندی، دست‌مان را به دامان ولی‌ات نیز برسان. دلتنگیم... اما همین دلتنگی، نشانی از بودن توست. (ع) (عج) @ShugheParvaz
«جبهه‌ی من» ✍ جبهه من، همین کلمات است. پرواز در میان آتش و خون، در هیاهوی دود و فریاد... آسان است؛ اگر اهل عمل باشی. می‌خواهی پرواز کنی؟ پس بسم‌الله. آرزو که کاری ندارد. نوشتن خواسته‌ها هم ساده است. اما رسیدن؟ رسیدن، همت می‌خواهد. صبر، ایمان، ایستادن. حالا که قلم در دستم است، نباید بنویسم برای بازی با واژه‌ها. نباید بنویسم برای دلخوشی اهل ظاهر. باید بنویسم، چون اگر پرواز می‌خواهم، اول باید برخیزم. اینجا جبهه‌ی من است. نه با خاکریز و نه با سیم‌خاردار، بلکه با سطرهایی از حقیقت. سنگرم، همین کاغذ است. اسلحه‌ام، همین قلم است. گلوله‌هایم، همین کلمات‌اند؛ کلماتی که باید در صف حق بایستند، نه در خدمت ناحق. باید حق بنویسم. چون امروز جهاد فقط در میدان‌های خاکی نیست. گاه جهاد همین است: صف‌آرایی واژه‌ها در دل تاریکی، دفاع از روشنی در میان مه. شهید آوینی پرسید: «چه می‌جویی؟» و من نجوایش را نه با گوش، که با جان شنیدم. جواب ندادم. فقط قلم را برداشتم، و ایستادم در صف کلمات؛ آنجا که واژه، سنگر است و سکوت، فریاد ایمان. خط مقدم همین‌جاست. در ذهن‌ها، در معنا. و من باید بنویسم. آن‌طور که واژه‌ها گلوله شوند در برابر هجوم کلام ناحق. @ShugheParvaz
«مهم‌ترین چیز برای من فهمیدن است، برای من، نوشتن هم بخشی از همین فرایند فهمیدن است.» -هانا آرنت @ShugheParvaz
شوق پرواز🕊🇮🇷
الهی یا الهی یاالهی… 🌸خدا برای من کافیست... #آرامبخش @ShugheParvaz
«گاهـی» ✍ گاهی، میان آشفتگی کلمات، ذکر «یا رب» را تکرار کن... گاهی، تعادل شب و سکوت را با زمزمه‌ای بر هم بزن؛ بگذار «یــا رب» وزن شب را بشکند. وقتی اشتیاق، روح و جانت را می‌رباید، نه قلم، نه کاغذ، هیچ‌کدام مرهم نمی‌شوند... تنها اشک است که راه شکوفایی روح می‌شود. در این شب، که کلمات با من قصدِ جنگ دارند، من به همه‌ی دنیا نمی‌اندیشم، فقط به یک واژه: یــا رب... @ShugheParvaz
شوق پرواز🕊🇮🇷
🩸اگر تمام اهل زمین بخاطر امام حسین علیه‌السلام كشته شوند، اسراف نشده است.. ✍🏼يكى از اصحاب امام صاد
«معیار خون» ✍ خون حسین، معیاری‌ست که با آن، قدر انسان و ارزش حقیقت سنجیده می‌شود. نه یک جان، بلکه اگر تمام زمین در خون بنشینند برای او، اسرافی نیست؛ چرا که مظلومیت او، فراتر از تاریخ و مرزهای آدمیان است. آیه، نه فقط خبر از عدالت می‌دهد، که پرده از جایگاه شهیدی برمی‌دارد که حق، در قامت او تجسم یافت. آنجا که امام صادق علیه‌السلام فرمود، «اگر همه‌ی اهل زمین به خونخواهی او کشته شوند، اسراف نیست»، نه سخن از خون، که حدیثی از عظمت است. عظمت کسی که با لب تشنه، امت را سیراب کرد. حسین، حقیقتی‌ست که ظلم را رسوا کرد، و زمین را به انتظار منتقم، زنده نگه داشت. عج @ShugheParvaz
شوق پرواز🕊🇮🇷
نیست، اما نفس روضه هنوز بوی حضورش رو می‌ده. #محرم @ShugheParvaz
«خادم‌الحسین» ✍ سال‌ها، صدایش آرامشی غریب در دل من می‌نشاند؛ صدایی که انگار از عمق روضه‌ها می‌آمد و هنوز هم در سکوت شب‌های محرم در گوشم می‌پیچد. اما امسال… نبودنش، نه فقط در خانه‌اش، که در دلم، بیش از همیشه احساس می‌شود. جای خالی‌اش را در تک‌تک لحظه‌های این روزها می‌بینم؛ وقتی صدای روضه بلند می‌شود، وقتی چای را در همان استکان‌های باریک می‌ریزم، وقتی چشمم بی‌اختیار به دنبال کسی می‌گردد که دیگر نیست… پارسال همین روزها، به خانه‌اش رفتم. تنها نشسته بود، روبه‌روی استکانی چای، زیر لب روضه‌ای می‌خواند؛ آرام و شمرده، با لحنی پر از سوز و مهربانی. کنارش نشستم. چند بیت خواند که روحم را تسخیر کرد. وقتی تمام شد، لبخندی زد و گفت: «محرم که می‌رسد… باید هر لحظه‌اش، ذکر مصیبت باشد.» انگار رسالتی بر دوشش بود که تا آخرین نفس زمین نگذاشت. عشق به امام حسین، در تار و پود وجودش تنیده بود؛ عشقی که در رگ‌های من هم جاریست، ارثی از نسلی که با روضه قد کشیده‌اند. او بذر محبت اهل بیت را بی‌صدا، در دل‌ها می‌پاشید… محرم امسال کنار ما نیست… اما هست؛ در روضه‌ها، در اشک‌ها، در عشق به حسین، در سینه‌ای که هنوز با یادش می‌لرزد. در نسلی که خادمی را از او آموخت؛ نه با شعار، بلکه با زیستن راهش، مثل شمعی که خاموش شد… اما تا دم آخر، روشنی داد. و همین کافیست… برای ماندن. @ShugheParvaz
🔻مرگ یا شهادت🔻 فرار شما، براى شما سودى ندارد اگر مى‌خواهيد از مرگ و يا شهادت فرار كنيد چون آنها كه با حسين نكردند تا امروز نمانده‌اند و زندگى جاويد را بدست نياورده‌اند. «أَيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ اَلْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ‌»؛ تا هر كجا برويد مرگ به دنبال شماست و شما را مى‌گيرد. قیام/ ص ۱۱۹ استاد علی صفایی حائری @ShugheParvaz
«خاکریز بی‌صدا» ✍ ما آن روزها نبودیم، اما این سال‌ها هستیم... شاید ما در آن هشت سال دفاع مقدس حضور نداشتیم، اما در سال‌های اخیر، در دل جنگ‌های بی‌صدا و بی‌امان بوده‌ایم: در خاکریز فتنه‌ها، در میدان‌های جنگ نرم، در معرکه‌ی کلمات و هجمه‌ی رسانه‌ها، در تریبون‌های پرهیاهوی صفحات مجازی. ما، شاهدان خاموش این نبردهای نوظهوریم. اینجا زخم ما، ایمان ماست؛ تقوای ماست. زخم، گاهی لغزش است؛ پله‌پله سقوط... و شهادت این‌جاست، یعنی زخمی نشدن. همان‌جا که حاج حسین گفت: «برای ورود به خاکریز جنگ نرم، با وضو وارد شوید.» آن وضو، یعنی سپر ما، یعنی پاکی نیت، یعنی حصار دل. و ما... بارها در همین فضای مجازی، سقوط بسیاری را به چشم دیدیم؛ آنان که بی‌سپر ایمان، وارد میدان شدند. و حالا باید بدانیم و باور کنیم: جنگ تمام نشد... فقط شکلش عوض شد. و آن‌چنان که شهید آوینی گفت: «جنگ ما یک گنج بود... هنوز هم هست، اگر چشم‌ها ببیند.» @ShugheParvaz