eitaa logo
🍃...تجربه زندگی...🍃
12.4هزار دنبال‌کننده
41.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
7 فایل
عاقلانه انتخاب کن،عاشقانه زندگی کن.... اینجا سفره دل بازه....
مشاهده در ایتا
دانلود
. ✅ فرصت استجابت دعا... بنا به روایتی معتبر و صحیح از امام رضا علیه السلام که ایشان فرمودند: "روز اول محرم، روزی است که حضرت زکریا دعا کردند که خدواند به او فرزندانی عنایت فرماید، خدواند نیز به او یحیی را بشارت داد." بعد حضرت فرمودند: «پس هر کس این روز را روزه بگیرد و سپس دعا کند، خداوند همان طور که دعاى زکریّا را مستجاب کرد، دعاى او را نیز مستجاب خواهد کرد.» 📚کتاب امالی و کتاب من لا يحضره الفقيه ؛ شیخ صدوق ج۲ ؛ ص۹۱ 👈 اقوام و آشنایان و دوستان خود را مطلع کنید تا از این فرصت طلایی استفاده کنند. | عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✅ روزه اول ماه محرم... ✨ امام رضا [علیه السلام] در حدیث به ریان بن شبیب فرمودند: وقتی زکریا [علیه السلام] مصیبت سیدالشهدا [علیه السلام] را دید، به خدا عرضه داشت: خدایا به من فرزندی بده که از اولیای تو باشد و شبیه شهادت سیدالشهدا [علیه السلام] به شهادت برسد تا من هم در مصیبت نبی اکرم [صلوات الله علیه] شریک شوم، که خدای متعال یحیی [علیه السلام] را به او عطا نمود. ✨ سپس حضرت می‌فرمایند: اگر فرزند می‌خواهید، در روز اول محرم روزه بگیرید و دعا کنید، خدا بهتان عطا می‌کند. حضرت زکریا هم همین کار را کرد و در محراب، آن خطاب به او شد. زکریا گفت: من در کهن سالی هستم و همسرم هم دوران فرزندآوری اش گذشته است اما در پاسخ به او گفته شد که خداوند دعای تو را مستجاب کرده و دیگر جای تردید نیست. 📚 كتاب الامالی شیخ صدوق، روايت جامع امام رضا علیه السلام، معروف به "حدیث ریان بن شبیب" | عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
. ✅ فرصت استجابت دعا... جریان بدین شرح است که حضرت زکریا علیه‌السلام از خداوند درخواست کرد تا نام‏‌های مبارک پنج تن آل عبا علیهم‌السلام را به او تعلیم دهد که جبرئیل برای تعلیم این اسماء بر او نازل شد. هر وقت حضرت زکریا علیه‌السلام نام‏‌های مبارک محمد، علی، زهراء و حسن علیهم‌السلام را می‌‏برد، غم و اندوه وی بر طرف می‏‌شد، اما هرگاه نام مبارک حسین علیه‌السلام را می‌‏برد، گریه راه گلوی او را می‏‌گرفت و نفس وی به شماره می‏‌افتاد تا اینکه روزی حضرت زکریا علیه‌السلام گفت: خدایا! برای چیست که هر وقت من نام آن چهار نفر را می‏‌برم غم و اندوه من برطرف می‏‌شود اما وقتی نام حسین علیه‌السلام را می‌‏برم چشمانم اشکبار و نفسم به شماره می‌‏افتد. خداوند داستان شهادت امام حسین علیه السلام را برای زکریا علیه‌السلام شرح داد. پس از این ماجرا بود که حضرت زکریا علیه‌السلام به شدت تحت تأثیر قرار گرفت، «فَلَمَّا سَمِعَ ذَلِکَ زَکَرِیَّا لَمْ یُفَارِقْ مَسْجِدَهُ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ وَ مَنَعَ فِیهَا النَّاسَ مِنَ الدُّخُولِ عَلَیْهِ وَ أَقْبَلَ عَلَى الْبُکَاءِ وَ النَّحِیب‏»، هنگامی که حضرت زکریا (علیه‌السلام) این جریان را شنید، مدت سه روز از مسجد خویش خارج نشد و در آن مدت اجازه ورود به احدی نداد، آنگاه مشغول گریه و زاری شد. 📚کمال الدین و تمام النعمة، ج‏۲ خدا بدین وسیله او را با جریان امام حسین علیه السلام آشنا کرد، جریانی که خدا آن را اراده کرده بود. در چنین فضایی بود که حضرت زکریا (علیه‌السلام) از خدا چنین درخواست کرد: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی وَلَداً تَقَرُّ بِهِ عَیْنِی عَلَى الْکِبَرِ وَ اجْعَلْهُ وَارِثاً وَصِیّاً وَ اجْعَلْ مَحَلَّهُ مِنِّی مَحَلَّ الْحُسَیْنِ فَإِذَا رَزَقْتَنِیهِ فَافْتِنِّی بِحُبِّهِ ثُمَّ فَجِّعْنِی بِهِ کَمَا تُفَجِّعُ مُحَمَّداً حَبِیبَکَ بِوَلَدِه‏»، خدایا! پسری به من روزی کن که در این زمان پیری چشم من به وی روشن شود، موقعی که این پسر را به من عطا کردی مرا شیفتۀ محبت وی کن، سپس مرا دچار مصیبت او کن همچنان که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) حبیب خود را دچار مصیبت فرزند خواهی کرد. آشنایی او با این جریان، حزن او برای امام حسین (علیه‌السلام) و در نتیجه عزلت نشینی او موجب شد تا از رحمت الهی بهره‌مند شود، خدا در پی درخواست او فرزندی را به او عطا کرد و او را «یحیی» نام نهاد. 👈 بنا به روایتی معتبر و صحیح از امام رضا علیه السلام که ایشان فرمودند: "روز اول محرم، روزی است که حضرت زکریا دعا کردند که خدواند به او فرزندانی عنایت فرماید، خدواند نیز به او یحیی را بشارت داد." بعد حضرت فرمودند: «پس هر کس این روز را روزه بگیرد و سپس دعا کند، خداوند همان طور که دعاى زکریّا را مستجاب کرد، دعاى او را نیز مستجاب خواهد کرد.» 📚کتاب امالی و کتاب من لا يحضره الفقيه ؛ شیخ صدوق ج۲ ؛ ص۹۱ «دوتا کافی نیست»| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✅ نسخه ای معنوی برای فرزندآوری... ✨اذان بگو... ✨ 🔹یه شخصی آمد محضر علی بن موسی الرضا، عرض کرد: "یا ابن رسول الله من مدتهاست که تو زندگیم، گرفتاری های پیچیده ای به وجود آمده، هیچ راهی هم ندارم... فقیرم، اما گدا نیستم... درمانده ام تو کارهام... چندتا کسالت هم خودم و بچه ها داریم... ناراحتیم شدیدا... چه کار کنیم آقا جان؟! هم فقر و مریضی بیچاره مون کرده... هم اینکه دوست داشتیم دوتا بچه دیگه هم داشته باشیم... اما مدتی است که بچه دار هم نمی شویم، خواستم بچه دار هم بشیم ان شاء الله..." ✨ حضرت فرمودند:" برو و برای نمازهات اذان بگو ... همون تو خونه ات اذان بگو..." گفتم:"یا ابن رسول الله همین کافیه؟! " فرمودند:" بله همین کافی است. " طول کشید، کمتر از یک ماه، یا حالا بیشتر، آن شخص با امام رضا برخورد کرد و گفت: " یا ابن رسول الله، کارم درست شد، مریضی از خونه ام رفت، فقرمم اصلاح شد، کارم رو ارابه افتاد و خانواده هم باردار شد و داریم بچه دار میشیم... " برخی از بزرگان و علما، که شنیده بودم، وقتی می گفتند اولاد دار نمیشن و یا دیر میشن، می گفتند اذان بگید تو خانه... نرین بالا پشت بام فریاد بزنید!! نه همین تو خونه... هم تون از بین میره، هم تون رو از بین میبره ، همین که صاحب خواهید شد ان شاء الله... خیلی عالی است اذان گفتن... "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 https://eitaa.com/dotakafinist https://eitaa.com/dotakafinist
۱۱۹۶ من چند سالی هست عضو کانال خوب تون هستم با تجربه های نوشته شده، هم خندیدم و شاد شدم، هم گریه کردم و غصه خوردم. من چهل سالمه دو پسر دسته گل ۶ و سه ساله دارم. دوست دارم ۵ تا بچه داشته باشم حتی ۶ تا😜 توقعم از خودم زیاد هست ولی بیشتر دارم خدا رو تو رودروایسی میذارم. من کم کاری تیروئید دارم. ذخیره تخمدانم پایین هست. سنم هم لب مرز بارداری. دیر هم حامله میشم بعد یک سقط، یک سال و نیم کشید اولی رو باردار بشم. بعد دو سالگی پسرم اقدام کردم برای دومی ولی باز ۹ ماه کشید تا باردار بشم. اونم کلی تلاش تا تیروییدم منظم بشه. خیلی دوست داشتم با توجه به شرایطم بعد یکسالگی پسر دومم شانسم رو برای سومی امتحان کنم اما چون بچه هام خیلی اذیت کن و وابسته و گریه کن بودن و از همه بدتر بدغذا، خیلی اعصابم ضعیف شده بود و همسرم هم همینطور و مخالفت جدی میکردن برای سومی. من مدام تجارب زندگی اعضای کانال رو براشون تعریف میکردم تا متمایل بشن به سومی. البته اینم بگم تلاطم های شغلی همسرم تو این سه سال هم تاثیر زیادی داشت بر عدم تمایل ایشون. اما من مدام از رزق و روزی میگفتم از این که بچه ها بزرگ و عاقل میشن. از طرفی خانواده همسرم به شدت مخالف بیشتر از دو تا هستن و همسرم می‌گفت بذار در آینده اگر خونه مستقل داشتیم، اقدام می‌کنیم تو خونه پدری نمیشه. اما من خیلی بهش اصرار میکردم و بهش میگفتم ممکنه در آینده باروری خودم رو از دست بدم. خلاصه ایشون رو راضی کردم بعد دو ماه نتیجه نگرفتن رفتم پیش دکتر و آزمایشات و سونو. فهمیدم ذخیره تخمدانم هم پایین هست. ۴ ماه هم صبر کردم شاید فرجی بشه و با نذر و توسل نیازی به دکتر نباشه اما بعد ۶ ماه نتیجه ای نگرفتم. پسرهای عزیزم هم همش منتظرن تا من براشون دو تا خواهر بیارم. بعضی وقتا میگم خدایا این بچه های من رو از درگاهت ناامید نکن😔😔 پسرم منتظره فرشته ها خواهرش رو بیارن و تو دل من بذارن👼 دوباره تصمیم گرفتم روند درمانم رو ادامه بدم. امیدوارم خداوند من و هر کس دیگه ای که چشم به راه این فرشته های آسمونی هستن ناامید نکنه. ای کاش کسانی که سلامت بدنی و باروری دارن اما از آوردن بچه امتناع میکنن بدونن که دارن چه ناشکری در حق خودشون و جامعه میکنن. من با وجود حاملگی های سخت و سزارین و اذیت کن بودن بچه هام، باز از خدا ۳ تا دیگه بچه میخوام. مستاجر نیستم ولی خب مشکلات مالی هست ولی باز دلم میخواد با وجود تمام مشکلات، خونه مون شلوغ از صدای نی نی های زیاد باشه. تصور اینکه ممکنه دیگه بچه دار نشم و پسر کوچیکم هم بزرگ شه و صدای نی نی تو خونه مون نباشه منو می‌ترسونه اما با تقدیر الهی هم نمیشه جنگید. حداقل دلم خوشه به خاطر نیتی که دارم روز قیامت ثواب به دنیا آوردن و بزرگ کردن اون سه تا یا بیشتر برام ثبت میشه. از اعضای کانالتون هم میخوام برای من و بقیه چشم به‌راه ها خیلی دعا کنن. با تشکر🙏🙏🙏🙏🙏 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۱۱۹۶ من چند سالی هست عضو کانال خوب تون هستم با تجربه های نوشته شده، هم خندیدم و شاد شدم، هم گریه کردم و غصه خوردم. من چهل سالمه دو پسر دسته گل ۶ و سه ساله دارم. دوست دارم ۵ تا بچه داشته باشم حتی ۶ تا😜 توقعم از خودم زیاد هست ولی بیشتر دارم خدا رو تو رودروایسی میذارم. من کم کاری تیروئید دارم. ذخیره تخمدانم پایین هست. سنم هم لب مرز بارداری. دیر هم حامله میشم بعد یک سقط، یک سال و نیم کشید اولی رو باردار بشم. بعد دو سالگی پسرم اقدام کردم برای دومی ولی باز ۹ ماه کشید تا باردار بشم. اونم کلی تلاش تا تیروییدم منظم بشه. خیلی دوست داشتم با توجه به شرایطم بعد یکسالگی پسر دومم شانسم رو برای سومی امتحان کنم اما چون بچه هام خیلی اذیت کن و وابسته و گریه کن بودن و از همه بدتر بدغذا، خیلی اعصابم ضعیف شده بود و همسرم هم همینطور و مخالفت جدی میکردن برای سومی. من مدام تجارب زندگی اعضای کانال رو براشون تعریف میکردم تا متمایل بشن به سومی. البته اینم بگم تلاطم های شغلی همسرم تو این سه سال هم تاثیر زیادی داشت بر عدم تمایل ایشون. اما من مدام از رزق و روزی میگفتم از این که بچه ها بزرگ و عاقل میشن. از طرفی خانواده همسرم به شدت مخالف بیشتر از دو تا هستن و همسرم می‌گفت بذار در آینده اگر خونه مستقل داشتیم، اقدام می‌کنیم تو خونه پدری نمیشه. اما من خیلی بهش اصرار میکردم و بهش میگفتم ممکنه در آینده باروری خودم رو از دست بدم. خلاصه ایشون رو راضی کردم بعد دو ماه نتیجه نگرفتن رفتم پیش دکتر و آزمایشات و سونو. فهمیدم ذخیره تخمدانم هم پایین هست. ۴ ماه هم صبر کردم شاید فرجی بشه و با نذر و توسل نیازی به دکتر نباشه اما بعد ۶ ماه نتیجه ای نگرفتم. پسرهای عزیزم هم همش منتظرن تا من براشون دو تا خواهر بیارم. بعضی وقتا میگم خدایا این بچه های من رو از درگاهت ناامید نکن😔😔 پسرم منتظره فرشته ها خواهرش رو بیارن و تو دل من بذارن👼 دوباره تصمیم گرفتم روند درمانم رو ادامه بدم. امیدوارم خداوند من و هر کس دیگه ای که چشم به راه این فرشته های آسمونی هستن ناامید نکنه. ای کاش کسانی که سلامت بدنی و باروری دارن اما از آوردن بچه امتناع میکنن بدونن که دارن چه ناشکری در حق خودشون و جامعه میکنن. من با وجود حاملگی های سخت و سزارین و اذیت کن بودن بچه هام، باز از خدا ۳ تا دیگه بچه میخوام. مستاجر نیستم ولی خب مشکلات مالی هست ولی باز دلم میخواد با وجود تمام مشکلات، خونه مون شلوغ از صدای نی نی های زیاد باشه. تصور اینکه ممکنه دیگه بچه دار نشم و پسر کوچیکم هم بزرگ شه و صدای نی نی تو خونه مون نباشه منو می‌ترسونه اما با تقدیر الهی هم نمیشه جنگید. حداقل دلم خوشه به خاطر نیتی که دارم روز قیامت ثواب به دنیا آوردن و بزرگ کردن اون سه تا یا بیشتر برام ثبت میشه. از اعضای کانالتون هم میخوام برای من و بقیه چشم به‌راه ها خیلی دعا کنن. با تشکر🙏🙏🙏🙏🙏 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✅ روزه اول ماه محرم... ✨ امام رضا [علیه السلام] در حدیث به ریان بن شبیب فرمودند: وقتی زکریا [علیه السلام] مصیبت سیدالشهدا [علیه السلام] را دید، به خدا عرضه داشت: خدایا به من فرزندی بده که از اولیای تو باشد و شبیه شهادت سیدالشهدا [علیه السلام] به شهادت برسد تا من هم در مصیبت نبی اکرم [صلوات الله علیه] شریک شوم، که خدای متعال یحیی [علیه السلام] را به او عطا نمود. ✨ سپس حضرت می‌فرمایند: اگر فرزند می‌خواهید، در روز اول محرم روزه بگیرید و دعا کنید، خدا بهتان عطا می‌کند. حضرت زکریا هم همین کار را کرد و در محراب، آن خطاب به او شد. زکریا گفت: من در کهن سالی هستم و همسرم هم دوران فرزندآوری اش گذشته است اما در پاسخ به او گفته شد که خداوند دعای تو را مستجاب کرده و دیگر جای تردید نیست. 📚 كتاب الامالی شیخ صدوق، روايت جامع امام رضا علیه السلام، معروف به "حدیث ریان بن شبیب" | عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
من متولد سال ۶۷ هستم. سال ۸۷ دانشگاه قبول شدم. همون ماه اول عقد کردم. چون شهری که محل کار همسرم بود رشته منو نداشت. دوسال عقد موندیم تا اینکه سال ۸۹ ازدواج کردم، رفتیم سر خونه خودمون چون درس داشتم و غریب بودم و رفت آمد مون به دلایلی به شهرمون زیاد بود. سال ۹۲ شروع به اقدام به بارداری کردم بعد از یک‌سال تازه متوجه شدیم که همسرم ضعیف هست و من هم کیست دارم. بعد از ۵سال با کلی نذر و نیاز، با میکرو باردار شدم. خدا بهمون یه پسر قشنگ و مهربون داده و دوباره بچه میخواستیم بعد از ۵ سال دوباره رفتم جنین هایی که از سال ۹۷ مونده بود انتقال دادم و دوباره باردار شدم این دفعه یه دختر قشنگ و ناز بود. خداروشکر که بچه بهمون داد و انشالله اگر دخترمون دوسالش شد، میرم برای انتقال جنین های باقی مانده برای بچه ی سوم... همیشه به افرادی که میگن بچه نمی‌خوان، میگم اولین فرصت ممکن اقدام کنید که مثل ما به مشکل نخوردید و به افرادی که راحت باردار میشن میگم خداروشکر کنید که راحت باردار میشید. برای اقدام بچه اول به بعد نیتمون فقط زیاد کردن نسل شیعه هست و سربازانی برای یاری امام عصر عجل الله تعالی فرجه انشالله خدا به هرکسی بچه میخواد، خدا بهش عطا کنه 🤲 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
من متولد سال ۶۷ هستم. سال ۸۷ دانشگاه قبول شدم. همون ماه اول عقد کردم. چون شهری که محل کار همسرم بود رشته منو نداشت. دوسال عقد موندیم تا اینکه سال ۸۹ ازدواج کردم، رفتیم سر خونه خودمون چون درس داشتم و غریب بودم و رفت آمد مون به دلایلی به شهرمون زیاد بود. سال ۹۲ شروع به اقدام به بارداری کردم بعد از یک‌سال تازه متوجه شدیم که همسرم ضعیف هست و من هم کیست دارم. بعد از ۵سال با کلی نذر و نیاز، با میکرو باردار شدم. خدا بهمون یه پسر قشنگ و مهربون داده و دوباره بچه میخواستیم بعد از ۵ سال دوباره رفتم جنین هایی که از سال ۹۷ مونده بود انتقال دادم و دوباره باردار شدم این دفعه یه دختر قشنگ و ناز بود. خداروشکر که بچه بهمون داد و انشالله اگر دخترمون دوسالش شد، میرم برای انتقال جنین های باقی مانده برای بچه ی سوم... همیشه به افرادی که میگن بچه نمی‌خوان، میگم اولین فرصت ممکن اقدام کنید که مثل ما به مشکل نخوردید و به افرادی که راحت باردار میشن میگم خداروشکر کنید که راحت باردار میشید. برای اقدام بچه اول به بعد نیتمون فقط زیاد کردن نسل شیعه هست و سربازانی برای یاری امام عصر عجل الله تعالی فرجه انشالله خدا به هرکسی بچه میخواد، خدا بهش عطا کنه 🤲 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۱۲۱۱ من متولد ۱۳۷۰ و همسرم ۱۳۶۵ در یکی از استان های شمالی. من در خانواده شلوغ و مذهبی به دنیا آمدم طوری که تا الان هرسال چندتا نی نی تو خانواده ما به دنیا میان😍 و به شدت بچه دوست هستیم. من بعد از گرفتن دیپلم با اینکه دانشگاه قبول شدم همزمان حوزه علمیه هم قبول شدم، تنها یکی رو می‌تونستم انتخاب کنم بنابراین خیلی مردد بودم استخاره زدم و راهی حوزه علمیه شدم. اوایل بخاطر دوری از خانواده و ماندن در خوابگاه خیلی ناراحت بودم ولی کم کم عادت کردم. بسیار پر شور و بانشاط بودم و درس می‌خواندم و با دوستانم خوش بودیم که گاهی دوستان میگفتند بچه ها اینجوری شما رو کسی نمی‌بینه و امکان مجرد ماندن براتون زیاده😁 ولی من می‌گفتم طبق سوره طلاق هرکسی تقوا پیشه کرد روزی داده میشود از آنجایی که فکرش را نمی‌کنید. « و یرزقه مِن حیث لا یحتسب» همین هم شد. دوستان من یکی یکی با جوانان متدین ازدواج کردند من هم سال سوم با پسر یکی از اقوام دور که بسیار متدین بود، ازدواج کردم خیلی خوشحال و راضی از وعده خدا بودم که نسبت به بندگانش داشت. یک سال عقد بودم و راهی خانه همسر شدم. همسرم بخاطر شرایط کاری از من دور بود و من دوباره راهی خوابگاه شدم برای ادامه تحصیل😊 روزها سپری شد به امید آرزوهای قشنگ😍 من سطح دو یعنی کارشناسی رو تموم کردم و برای سطح سه و دانشگاه قبول شدم دوباره مردد که کدوم رو انتخاب کنم این‌بار بخاطر کار همسرم که در مرکز شهر محل زندگیم بود حوزه رو انتخاب کردم. دوباره شروع به تحصیل کردم و خانه بسیار کوچک با وام ازدواج رهن کردیم به روزهای قشنگ فکر میکردم و خوش بودم. از همان زمان هم برای بچه داری آماده بودم ولی متاسفانه خبری نشد😔 به دکتر مراجعه کردم. انواع و اقسام آزمایشات رو از من گرفتند دکترهای مختلفی رفتم. آخر سر گفتن همسرت باید آزمایش بده. وقتی که جواب آزمایش آمد متاسفانه مشکل از همسرم بود😔 دوباره کلافه بودیم خیلی از دکترها مراجعه کردیم اما بی نتیجه بود😭 هرکسی مرا میدید سوال میپرسید چرا بچه نمی‌آورید منم درسم رو بهانه میکردم😔 میگفتم اگر درسم تمام بشه اونوقت چیو بهانه کنم خدایا خودت کمک کن 😔 خیلیا بدون فهمیدن علت، سریع تشخیص مشکل میدادند و انواع و اقسام دکتر را معرفی می‌کردند. خیلیا هم سریع داروی عطاری نسخه می‌کردند. منم نمی‌دونستم چی بگم جز اینکه باشه حتما میریم، حتما میخوریم😩 در کنار دکتر مدرن طب سنتی هم می‌رفتیم انواع داروها زالو درمانی، حجامت و..... هر چله و دعای هم که بود سریع انجام میدادم اما با هر بار آزمایش وضعیت همسرم بد و بدتر میشد 😭 بار آخر ساعت ۹صبح به تنهایی دکتر رفتم دکتر جواب آزمایشات رو وقتی نگاه کردند منو برد توی اتاق دیگه مِن مِن کنان چند جمله رو گفتند که من از امروز به شما میگم دور دکتر رو خط بزن به هیچ عنوان به کسی مراجعه نکن. حتی اگر حاذق ترین دکتر در پیشرفته ترین کشور هم مراجعه کنید انگار وقت پولت و وقت خودت رو هدر دادی ... من چهار راه رو به شما پیشنهاد میدم یا بچه از پرورشگاه بیارید یا طلاق بگیرید یا به همین زندگی بسازید و یا اسپرم اهدایی بگیرید خدایا این چی داره میگه ! مگه میشه مگه داریم؟؟ دنیا دور سرم چرخید آهسته نشستم و شروع کردم هق هق گریه کردن😭😭 پیشنهادات دکتر در مغزم سوت میکشید چون هیچ کدام از پیشنهادات برایم قابل هضم نبود. دیگر امانم بریده بود در خیابان گریه میکردم و راه میرفتم به امام زاده رفتم تا ساعت ده شب یکریز گریه کردم.😭 هرکسی زنگ میزد توان پاسخ رو نداشتم تا اینکه با همان وضع ناراحت به خانه رفتم همسرم بسیار داغونتر از من هردو آن شب بسیار گریه کردیم.😭😭 تنها افرادی که حقیقت رو میدونستند خانواده خودم و همسرم بودند. دیگه دکتر نرفتیم. شده بودم آدمی که دوست نداشت با کسی حرف بزنه و جایی هم نمی‌رفتم حتی از شهرستان هم فراری شده بودم چون خیلی خسته بودم از سوال پیچ کردن اقوام... خلاصه اینکه من با هر بار عادت شدن دنیای غم سراغم می آمد.😭 یک روز که بسیار به هم ریخته بودم با بی میلی سر کلاس درس نشستم چون استاد بسیار برجسته ای داشتیم و مرد هم بودند جرقه ای به ذهنم رسید که چند کلمه ای از زندگیم برایش بنویسم و بگویم چکار کنم آروم بشم؟😔 چون نماینده کلاس بودم. استاد چند دقیقه وسط درس فلسفه استراحت دادن و من طبق معمول یک استکان چای به همراه نامه را به استاد تحویل دادم. استاد گفتند که دو روز دیگه بهم پیام بده وقتی پیام دادم استاد گفتند بنده خدایی تو عالم مکاشفه با مرحوم آیت الله قاضی دیدار کردند و گفتند به شما بگویم که نزد آیت الله جوادی آملی در قم بروید تنها کسی که میتواند مشکل شما را حل کند. 😊 ادامه 👇 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
🍃...تجربه زندگی...🍃
#تجربه_من ۱۲۱۱ #ناباروری #رویای_مادری #توکل_و_توسل #فرزندآوری #جنسیت_فرزند #حرف_مردم #قسمت_اول من م
۱۲۱۱ من هاج و واج پشت گوشی بودم و آرام نشستم خدایا استاد چه گفت😳 یعنی مرحوم آیت الله قاضی مشکل مرا فهمیده😳 خلاصه جریان را با شوهرم و خواهرم در میون گذاشتم بعد از چند روز با خواهرم در یک سرمای سوزناک که برف شدیدی باریده بود راهی شهر مقدس قم شدیم.😊 هر کسی میپرسید چرا تو این سرما رفتید قم ما در جواب می‌گفتیم از طرف حوزه اومدیم.😊 خلاصه منو خواهرم با بچه کوچک در سوز سرما در حرم حضرت معصومه به انتظار حاج آقا که ساعت یازده و چهل پنج دقیقه در یکی از صحن ها کلاس داشتند نشستیم اون روز خیلی خیلی سرد بود حتی در حرم هم به خود می لرزیدیم😰 قبل از آمدن استاد به صحن به آقایی که مسئول بودند مراجعه کردیم و در کمال تعجب گفتند حاج آقا همچون وقتی ندارند از ما التماس از اونا یک کلام نه. تا اینکه دلشون به رحم اومد و به محافظ آقا زنگ زدند. گفتند آب معدنی کوچکی همراهت باشه برای خانم می‌خوام. ما صبر کردیم تا اینکه کلاس آقا تموم شد و پشت درب شیشه ای محافظ آب معدنی را باز کردند آقا دعای روی آب خواندند همزمان من نامه ای که نوشته بودم با شماره همراهم دست محافظ دادم. خلاصه اینکه ما برگشتیم شهر خودمون بعد از چند روز از طرف دفتر آقا بهم زنگ زدند که آقا براتون دعا کردند. چقدر خوشحال شدم.😊 آب را به همسرم دادم و نصف اون رو خوردم. سری بعد زودتر قبل از موعد عادتم شروع شد.😢 دیگر تمام زحماتی که برای رفتن به قم کشیدم رو بی نتیجه دیدم و شروع به گریه کردن کردم.😭 اما همش لکه بینی بود منم دارچین و زعفران می‌خوردم و میگفتم چرا این دفعه اینجوری شدم.🤔 یه روز خواهرم به منزل ما آمد تا ماجرا رو براش گفتم گفتن تو بارداری و من🙄🙄خواهرم از من بیشتر هیجان داشتن و به محض گرفتن بی بی چک و امتحان کردن دوتا خط قرمز مشخص شد😍😍 خدای من چقدر خوشحال بودم و تمام بدنم می‌لرزید و معجزه خدا رو میدیدم و هاج و واج به دستانم نگاه کردم به شوهرم نشون دادم گفتم خوب نگاه کن اینجا چند خط می‌بینی سریع گفت دو تا اون موقع فهمیدم خطای دیداری نیست. درسته من باردارم.😍 بدون خوردن ناهار، سریع به آزمایشگاه رفتیم تا جواب آزمایش آماده شد. هزار دلهره داشتم که خانم مسئول صدا زدند که جواب آماده هست مبارکه😍😭 از خوشحالی خودم و همسرم شروع به گریه کردن کردیم. چون واقعا باورش برای ما سخت بود. شوهرم سریع به خانواده ها زنگ زدند و همه پشت گوشی از خوشحالی و معجزه خدا گریه می‌کردند. بله فاطمه حسنای ما با تمام امید به دنیا اومد و شد چشم و چراغ من و باباش🥰 بعد از فاطمه حسنا من میگفتم خدا برامون معجزه کرد، فکر نکنم بچه بعدی به ما بده من هنوز استرس داشتم اما اینبار در کمال تعجب من برای بار دوم بعد از یک‌سال باردار شدم 😍 دکتر اول با سونو گفتند که جنین قلبش تشکیل نشده. دکتر دوم با سونو گفتند که این بچه بوده ولی تبدیل به مول شده اگر درمان نشی کل بدنت سرطانی میشه. سریع نامه دادند که باید اورژانسی بستری بشی😔 ولی این‌بار همسرم جلوی این کار رو گرفتند که این بچه هست و حق نداری مراجعه کنی. من با کوله باری استرس برای خودم که نکنه حرف دکتر درست باشه.😔 دو هفته بعد دکترم رو عوض کردم بدون اینکه چیزی بگم سریع سونو کردند و من روی مانیتور بچم رو دیدم صدای قلب نازنینش رو هم شنیدم و دوباره برای این معجزه خدا جلوی دکتر شروع به گریه کردن کردم😭 برای سونوی بعدی دوباره تشخیص سندرم داون دادند الله اکبر😢 اما دخترم فاطمه نورا در یک تابستان داغ کاملا سالم دنیا اومد و شد همدم خواهرش و عزیز مامان و بابا 🥰🥰 به برکت این دو فرشته زیبا و باهوش ما خونه بزرگتر رهن کردیم شوهرم استخدام رسمی شدند با حقوق خیلی خوب ماشین خریدیم خودم استخدام آموزش و پرورش شدم به لطف خدا و رزق برکت دخترام🥰 بعد از این دوتا ما بچه نخواستیم تا پارسال که سریع باردار شدم ولی بچم سه ماه اول سقط خودبه خود شد. گرچه خیلی سخت بود ولی من ناراحت نشدم چون به خداوند اعتماد داشتم🥰 تمام اقوام و خویشان ما رو نصیحت کردند که حالا که دوتا دختر دارید بذارید داداش هم داشته باشند.😊😍 ادامه 👇 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
🍃...تجربه زندگی...🍃
#تجربه_من ۱۲۱۱ #ناباروری #رویای_مادری #توکل_و_توسل #فرزندآوری #جنسیت_فرزند #حرف_مردم #قسمت_دوم من ه
۱۲۱۱ بعد از مدتی، خدا دوباره بهمون بچه داد ولی این‌بار از دوستان و فامیل و خانواده حساس به اینکه جنسیت چیه؟! در این مدت خیلی تماس و پیام از همه طرف داشتم عده ای از ته دل دوست داشتند بچه ما پسر باشه ولی عده ای هم حساس بودند نکنه پسر باشه.😁 من و همسرم دوست داشتیم سالم باشه و پسر. سر این بارداری اینقدر ویارم وحشتناک بود که شده بودم یه میت😩 تهوع وحشتناک، سردرد، حس بویایی بسیار بد، تلخی آب دهان و.......😰 ناگفته نماند، هرکسی منو دید گفت بچه پسره ولی طبق سونو ۱۸ هفته مشخص شد که بچه این‌بار هم دختر هست. من خودم اوایل ناراحت بودم ولی وقتی به روزهای بدون بچه فکر کردم برایم آسان شد😊🥰 اونایی که مدام زنگ می‌زدند به محض فهمیدن جنسیت انگار آب سردی روی آتش ریخته شد دیگه کاری باهام ندارند.😆 تنها چیزی که مرا رنجیده خاطر می‌کنه اینه که دوست و رفیق اقوام و همسایه با هرکسی از غریبه ها میفهمند اولین حرفی که میزنند اینه که چرا داروی پسرزا نخوردی!؟ چرا آی وی اف نکردی بچت پسر بشه ؟ تمام این جمله ها تو این شش ماه بارداری به شدت آزارم میده😔 چرا تفکر افراد اینطوریه!؟ چرا به کسی که پسر داره کمتر زخم زبون می‌زنن؟ چرا عده ای به دختر دارا این کنایه ها رو میزنند؟؟ در صورتی که دختر و پسر هر دو مخلوق خداوند هستند و فرقی ندارند🥰 این تجربه رو نوشتم برای مادران چشم انتظار که بدانند دکتر اصلی خدا هست تا خدا نخواهد برگی از درخت نمی افتد سریع ناامید نشوید🙏 اونایی هم که باردارید خواهش میکنم تا دکتر نقصی رو بچه تون گذاشت سریع به فکر سقط بچه نباشید چون سقط شرایط خاص خودش رو داره و به همین راحتی نیست. به امید روزهای قشنگ برای تک تک شما عزیزان و اومدن دنیایی از بچه های سالم و صالح در رکاب آقا صاحب الزمان🥰🙏 اللهم عجل لولیک فرج 🙏 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075