🌸🍃🍃🌸🌸🌸🍃🍃
سلام
در مورد #فرزند_آوری دوست دارم نظرم رو بگم دیدم خیلی ها گفتن تا نتونستی همه جور امکانتی برای بچه ات فراهم کنی اقدام به بچه داری هم نکن
#فرزند_آوری
🌸🍃🍃🍃🍃🍃
سلام در مورد فرزند آوری عزیزی گفتن بچه فردا بزرگ شد ماشین وخانه میخاد
گلم من مخالف بچه زیاد هستم اما قرار نیست پدر مادرا برا بچهها خونه وماشین بخرند
اونا باید خودشون تلاش کنندوگرنه بچهها بی مسئولیت بار میان
من 4تا برادر دارم همشون با تلاش خودشون اونم از راه حلال
الان صاحب همه چی هستن
آره خدا میرسونه نه نان وآب بلکه همه چی میرسونه از خانه، ماشین گرفته تا هرچی دلت بخاد
🍃🍃🍃🌸🍃🍃🍃
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
هدایت شده از 💕تجربه و سیاست های زنانه💕
#فرزند_آوری
🌸🍃🍃🍃🍃
سلام و وقت تون بخیر
دوستان و عزیزانی که در این کانال عضو هستن میخواستم یه مطلبی رو خدمت تون عرض کنم
مدتی هست که آسمان جان نظرات مختلف رو در مورد فرزندآوری در کانال قرار میدن
لطفاً مراقب باشید که چه پیامی میزارید چون با نظرات شما اگه کسی خواست بچه بیاره منصرف بشه فردای قیامت حتما باید پاسخگو باشید🤦🤦🤦
و عزیزانی هم که مایل نیستن نظر شخصی خودشون هست 😊😊
و البته من خودمم مادر سه فرزند هستم و افتخار میکنم اگه بشه بازم فرزند بیارم
آسمان جان لطفاً پیام منو حتما بزار تا خانوما بخونن چون واقعا مهمه،🙂🙂🙂
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
#فرزند_آوری
🌸🍃🍃🍃🌸🌸🍃
سلام به همه. برای فرزند اوری میگم که الان درموردش بحث شده
خواهشا به نظراتوهمدیگه احترام بزاریم این مورد به خود مردم مربوطه یکی دوست چند تا بیاره چون ساید خونه داره امکانتشو داره
یکی هم مثل من دوتا بیشتر نتونه بیا ره چون مشکل خونه دارم سخته
اجبار نباشه به نطر من بعضی ها خیلی به امکانات بچه اهمیت میدن بعضی ها نه بعضی ها با یه دونه بچه حالشون خوبه مشکلی ندارن و برخی میگن چند تا خوبه
ولی باید شرایط بچه اوردن هم داشته باشیم حداقل بتونیم یه کلاس بچه رو ثبت نام کنیم
با این شرایط سخت اقتصادی به خدا خودم نمیتونم یه کلاس زبان پسرمو بفرستم
انقد گرون ه مشکل اجاره هم هست به نظر شما این ظلم نیست در حق بچه هامون باید شرایط مهیا باشه
هر کی چند تا داره حتما شرایط شو هم داره
انشالله خدا همه بچه هارو در پناه خودش حفظ کنه
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🌸🍃🍃🍃🌸🍃🍃
#فرزند_آوری
سلام عزیزان
خطاب به خانمی که میگن فرزند کمتر زندگی بهتر
ببخشید میشه بگین این حرف رو از کجا در آوردین؟
لطفا برین و کمی قرآن و حدیث بخونید
فرزند کمتر زندگی آسان تر درسته
ولی آیا هر آسانی به معنای بهتری هست؟
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#فرزند_آوری
سلام✨❤️
من خیلی نظر نمیدم راجب پیام اعضا ولی یه پیام خیلی متعجبم کرد😐😳
راجب اون خانمی که گفتن فرزند کمتر زندگی بهتر
#فرزند_آوری
🌸🍃🍃🍃🌸
سلام وقت بخیرخدمت آسمان جان وعزیزای گروه راستش درمورد فرزندآوری واقعا بعضی ازخانمای گروه خودشونو گول میزنن
مادرمن خواهرمن بچه ها ک هیچ گناهی ندارن
امامن مادر باید ب فکرآینده امکانتات تامین رفاه کم وزیادزندگی بچه هام باشم
همیطوربگم بیارم بچه که چی ماهم این دنیاهم اون دنیا مدیون زندگی بچه هامون هستیم ی مادر وی پدر وقتی مادر وپدرن ک فکررفاه بچه هاباشیم
پس لطفا وخواهشا نگیم ک بچه بیاریم،
بیاریم امااول فکر زندگیشونو کنیم بینم میتونیم یانه
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 برای بچه دار شدن.... 🌸🍃🍃🍃
✅دستورالعمل آیتالله بهجت قدسسره برای بچهدار شدن
حضرت آیتالله بهجت به زوجهایی که برای رفع این مشکل به ایشان مراجعه میکردند، انجام سه دستورالعمل ویژه را سفارش میکردند و میفرمودند: «مواردی را شنیدهایم که تا ۱۲ سال و حتی بالاتر بچهدار نمیشدند بعد با انجام این دستورات دارای فرزند شدهاند».
در رابطه با مدت زمان انجام این دستورات نیز تأکید شده است که تا حصول نتیجه، هر روز به این روایات عمل شود، انشاءالله به نتیجه خواهد رسید. در ادامه نحوه انجام این دستورالعملها شرح داده شده است:
✴️دستورالعمل اول: در دست داشتن انگشتر فیروزه
دو عدد انگشتر فیروزه که بر آن، آیۀ مبارکۀ « رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْدًا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ. [انبیاء: ۸۹] » حک شده باشد، در دست داشته باشید[١] (یکی در دست شوهر و دیگری در دست همسر و تا رسیدن به نتیجه این کار ادامه یابد) و دقت کنید که نجس نشود.
✴️دستورالعمل دوم: گفتن اذکار صبح و عصر
از امام محمد باقر علیهالسلام روایت شده که هشامبنعبدالملک، دربانی داشت که دارای مال فراوانی بود، ولی فرزندی نداشت. حضرت علیهالسلام به وی فرمودند: آیا میخواهی دعایی را به تو بیاموزم که صاحب فرزند گردی؟ دربان گفت: بله. حضرت فرمود: در هر صبح و عصر،[٢] هفتاد مرتبه «سُبحانَ اللّهِ» و ده مرتبه «اَستَغفِرُاللّهَ» میگویی و دوباره نُه مرتبه او را تسبیح «سبحان الله» میگویی و تسبیح دهم را به استغفار ختم میکنی [یعنی بعد از دهمین «سبحان الله»، بگو «استغفرالله» و سپس این آیه را] بخوان:[٣]
اِسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّارًا يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْرارًا وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهارًا. [نوح: ۱۰_ ۱۲]
پس دربان این اذکار را گفت و صاحب فرزندان زیادی گشت.
راوی میگوید: من و همسرم به این روایت عمل کردیم و صاحب فرزند شدیم و به دیگر افرادی که فرزند نداشتند، آموختم و آنها نیز صاحب فرزندان زیادی گشتند.
✴️دستورالعمل سوم: گفتن اذکار بعد از نماز صبح و عشا
همچنین مردی شصتساله از کمیِ فرزندان به امام باقر علیهالسلام شکایت کرد؛ اینکه صاحب فرزند نمیشود؛ حضرت علیهالسلام فرمودند: به مدت سه روز، پس از نماز صبح و پس از نماز عشاء[۴] هفتاد مرتبه بگو «سُبحانَ اللّهِ» و هفتاد مرتبه «اَستَغفِرُاللّهَ» و آن را با این قول خداوند عزوجل پایان بده:
اِسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّارًا يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْرارًا وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهارًا. [نوح: ۱۰_ ۱۲]
سپس شب سوم با همسرت مجامعت کن؛ پس تو به اذن خداوند متعال، پسری سالم دارا خواهی شد.
روای گفت: این شخص این کار را انجام داد و یکسال نگذشته بود که خداوند به وی فرزندی عنایت فرمود. [مستدرکالوسائل، ج۱۵، ص۱۲۰]
📚١. نک: امالی شیخ طوسی، ص۴٩؛ وسائل الشيعة، ج۵، ص۹۵.
٢. بنابر توضیحات کتب لغت و همچنین ظهور عرفی، زمان گفتن این اذکار در نوبت صبح، از اذان صبح تا حدوداً سه ساعت بعد از آن و در نوبت عصر، از دو ساعت قبل از غروب آفتاب تا دو ساعت پس از غروب است.
٣. با توجه به تعدد روایات و اختلاف در تعداد اذکار در این بخش از روایت، مناسب است دهمین «سُبْحَانَ اللّه» و استغفارِ بعد از آن، با نیت رجاء مطلوبیت گفته شود. به عبارت دیگر برای انجام این دستور باید هفتاد «سبحان الله» و ده «استغفرالله» و نه «سبحان الله»، (و به رجاء مطلوبیت یک بار دیگر «سبحان الله» و یک «استغفرالله») گفته شود و بعد از آن، این آیات سوره مبارکه نوح (اِسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّارًا يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْرارًا وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهارًا) خوانده شود.
۴. این دستور از بعد از نماز صبح روز اول آغاز میشود و آخرین نوبت آن بعد از نماز عشای روز سوم است، و مجامعت در همان شب انجام میشود.
📚بهجتالدعاء، ویراست دوم، ص۴٠۵
#فرزند_آوری
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
#تجربه_من ۹۵۸
#ازدواج_آسان
#فرزند_آوری
#تحصیل
#تربیت_فرزند
#ساده_زیستی
#رزاقیت_خداوند
#دوتا_کافی_نیست
#قسمت_اول
من متولد ۱۳۶۸ هستم و در یک خانواده مذهبی و نسبتا پر جمعیت به دنیا اومدم. بچه پنجم خانواده هستم و اختلاف سنیم با خواهرم که فرزند چهارم هستن، سه سال و نیم هست. به خاطر همین اختلاف سنی کم و اینکه خواهرم هم مجرد بود، خانواده با آمدن خواستگار موافقت نمیکردند. فرقی نداشت غریبه و آشنا کلا با آمدن خواستگار مخالف بودن تا اینکه روز میلاد امام رضا علیه السلام در سال ٨٨ که روز جمعه هم بود و ما تازه از حرم ولی نعمت مان برگشته بودیم، خانواده همسرم زنگ زدن و ناباورانه خانواده ام با اومدن شون موافقت کردن.
مراسم خواستگاری بعد از ظهر انجام شد و طی دو سه هفته همه چیز تمام شد و مراسم عقد خیلی ساده برگزار شد.
قرار بود دو سال تو عقد باشیم که خانواده همسرم به دلایلی موافقت نکردن و ما بعد از ۹ ماه خیلی ساده در شهریور۸۹ با یک مراسم کاملا مذهبی روانه خانه ی خودمون شدیم.
من کلاس حفظ میرفتم که یک ماه بعد از خونه داری به طور غافل گیرانه متوجه شدم باردارم و چه بارداری سختی داشتم چون به خاطر عفونت شدید کلیه، سه روز بیمارستان بستری شدم. از طرفی حالت بدی داشتم و اینکه به دلیل ضعیف بودن اندام های رحم هم، جفت پایین بود و هم باید سرکلاژ میشدم که خدا خیلی بهم رحم کرد، اونم همش به خاطر دعاهای مادرم بود.
اینقدر بارداری سختی بود که استراحت مطلق بودم و بنده خدا مامانم هفته ای دوبار میومدن و کمکم میکردن. از طرفی خواهر همسرم مشهد درس میخوندن و ایشون هم هفته ای دوبار میومد و کمک میکرد.
تقریبا تو اون مدت من جایی نمیرفتم، چون ماشین نداشتیم و اگر قرار بود جایی برم باید میومدن دنبالم تقریبا خونه شین بودم و به شدت بد حال ...
تا اینکه اواخر بارداری با همسرم صحبت کردم و موافقت کردن که طلاهای کادویی منو بگیرن و یه ماشین پیکان خریدیم. خیلی خوشحال بودم چون حال دیگه وسیله داشتیم و نسبتا راحت تر شده بودیم.
تا اینکه اردیبهشت ۹۰ پسر اولم بعد از کلی درد و اذیت بدنیا اومد، خدا یه پسر صحیح و سالم بهمون داده بود. منم هم خیلی نگران بودم و هم خیلی وارد نبودم و دلهره داشتم و جدا از این تقریبا از درسم عقب مونده بودم.
سه چهار ماهی از تولد پسرم میگذشت که خونه مون رو جابجا کردیم و وارد یه خونه تازه ساز شده بودیم و خداروشکر تونستیم با پس اندازامون ماشین مون رو عوض کنیم و پراید بخریم و منم کلاسهام رو با پسرم ادامه دادم تا اینکه پسرم دوسال ونیمه شد و من حوزه علمیه قبول شدم.
پسرم رو میذاشتم پیش مامانم و میرفتم کلاس چون هم من و هم همسرم تو خانواده پر جمعیت بودیم تقریبا دور و بر پسرم شلوغ بود و احساس خلا نمیکرد تا زمانی که به خاطر همسرم و سربازی شون راهی تربت جام شدیم، اونجا غربت و حس نبودن کسی حس خلا به همسرم و فرزندم داد و اصرار که من همبازی میخوام تا اینکه اول اردیبهشت ۹۵ خدا دخترگلم رو دقیقا شب تولد مولی الموحدین علی بن طالب علیه السلام بهمون عنایت کرد.
اینم بگم که قبل از بدنیا اومدن دخترم خیلی برکت اومد تو زندگی مون، که تونستیم ماشین مون رو عوض کنیم. تونسیتین یه خونه نوساز نزدیک حرم و نزدیک مامانم بخریم.
پسرم خیلی خوشحال بود دیگه حالا از تنهایی در اومده بود. با اومدن دخترم کار همسرم درست شد و توی مشهد موندیم و کار و مسائل تحصیل شون به لطف خدا و امام رضا علیه السلام درست شد.
دختر که میگن رحمته واقعا همین طور از زمان تولدش رحمت خدا جور دیگه ای شامل حالمون شده و جور دیگه ای با خودش برکت آورده.
منم با کمکم مامانم به درسم تو حوزه علمیه ادامه میدادم تا اینکه با خواست خدا و اصرار همسرم خدا پسر دوم و فرزند سوم رو سال ۱۴۰۰ به ما هدیه کرد یه گل پسر صحیح و سالم.
هر بچه ای که خدا بهمون عنایت کرد یه برکت و یه هدیه ای خاص با خودش آورد. و ما یه دریچه از دریچه های رحمت الهی رو بیشتر از پیش میدیدم.
خدا خیلی دوسمون داشت چون یهویی غافلگیرمون کرد و هنوز تازه پسرم یه سال شده بود که یه هدیه دیگه تو راه داشتیم من برای بار چهارم بود که مامان میشدم اونم با کلی تعجب و شگفتزدگی.
من دوران بارداریم اینقدر اذیتم و سخت میگذره و حال تهوع و ویار دارم که اگر نخوام به کسی هم بگم اما از حال بدم همه متوجه میشن و میفهمن که من باردارم اما وقتی خدا نعمتی رو برای فردی بخواد دیگه جای ناشکری نداره.
رزق و روزیش رو خدا میده و ما فقط استفاده می کنیم از این نعمت، الان خدای مهربون به من سه تا پسر و یه گل دختر داده که دوتای آخر فاصله سنی شون کمه تقریبا ۱۹ ماه ولی خیلی با هم خوبن و شیرین کاری در میارن.
ادامه 👇
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۹۵۸
#فرزند_آوری
#سختیهای_زندگی
#تحصیل
#تربیت_فرزند
#ساده_زیستی
#رزاقیت_خداوند
#دوتا_کافی_نیست
#قسمت_دوم
اوایل زندگی مون سال ۹۰ که وضع مالی خوبی نداشتیم، من هم خیلی اصراری به خرید پوشک برای پسرم نداشتم و بیشتر اوقات مثل مامانای قدیمی کهنه و لاستیکش می کردم. سر پسرم طعم مادری رو خیلی چشیدم و لذت بردم از بزرگ شدنش و چون بیشتر تو خونه بودم، خیلی اذیت نبودم.
وقتی پسرم ۲.۵ شد من شروع کردم به درس خوندن و دخترم رو که داشتم بیشتر از پوشک و این جور چیزا استفاده میکردم. سر دخترم خدا بهمون وسعت رزق داده بود، منم از امکانات خدا دادی استفاده میکردم.
چون خدا بهمون دوتا پسر پشت سرهم داده، بیشتر لباسای بزرگ رو تن کوچیکه میکنم یا حتی لباسای پسر اولم رو مرتب و تمیز مونده برای دوتا پسر دیگه ام یا اگر فرقی نداره برای دخترم استفاده میکنم. دلیلشم اینه که هم قابل استفاده است و اسراف نمیشه و هم اینکه خوب چون پسرم زود قد کشید ترجیحا خیلی از لباساش سالم مونده و ...
خوب برای پسرام تقریبا راحتم ولی دخترم میمونه که خوب چون فعلا 😉😉😉 تک هست به وقت نیاز دخترانه براش تهیه می کنم. ممنون خدا هستم که این روحیه قناعت رو دارم.
ما خرید لباس و وسایل رو مناسبتی مثلا عید غدیر و نیمه شعبان خرید میکنیم و بهشون یاد دادم که باید مراقب باشن و از وسایلشون مراقبت کنن.
من و همسرم درباره استفاده از وسایلا مثلا موبایل و رایانه لوحی و لب تاپ و این جور وسایل شخصی نیست و این نیست که موبایل شخصی باشه چون هم سن شون کمه و هم اینکه ما تو خونه مون قانون داریم که اینا باید در حضور جمع و با خانواده استفاده بشه و برای بازی هم زمان دارن حتی برای استفاده از تلویزیون زمان دارن، روزی ۲ ساعت کلا برای استفاده از تلویزیون و گوشی و ... زمان دارن چون برای حافظه و تمرکز شون خوب نیست و این مسئله رو خوب توجیه شدن.
من با همه سختی ها تو شهر غریب زندگی کردن، دور از خونه بودن و اینا، اما خود زندگی با بچه ها و در کنار خانواده لذت خواسته خودش رو داره. در کنار همه سختیهای بارداری ولی وقتی بچه ات رو بغل میکنی و آرامش میگیری به دنیا می ارزه
من پسرم الان نغمه خوانی میکنه و خیلی جاها رفته و خونده و جدیدا هم خواهرش رو آموزش میده وقتی بقیه میگن خدا حفظشون کنه و تحسین شون می کنن، انگار دنیا رو بهم دادن.
حتی وقتی میای خونه و می بینی بقیه منتظر اومدنت هستن، خیلی حس خوبی داره و خوشحال میشی.
ما نیومدیم تو این دنیا که صرفا راحت زندگی کنیم، خدا اینو توی قرآن فرموده پس فقط کافیه موقعی که مشکلی داره به خودش پناه ببری و از اهل بیت کمک بخوایم.
اینم بگم که توی این موقعیت که بار جهاد افتاده رو دوش ما خانوما نباید جا خالی کنیم و به بهانه های مختلف از زیر بار شونه خالی کنیم. این آرزوی خانوم ها بود در طول تاریخ که برن جهاد کنن الان ما چیکار میکنیم؟
از خدا میخوام هر کس آرزوی بچه داره، بهش بده و به من هم توفیق بده بچه هام رو امام زمانی بزرگ کنم و سرباز آقا بشن انشالله
با دعای شما
یا علی مدد
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من
#فرزند_آوری
#دوتا_کافی_نیست
#رزاقیت_خداوند
#فاصله_سنی_بین_فرزندان
من در یک خانواده پر جمعیت که ۵ خواهر و ۳ برادر بودیم، به دنیا آمدم. پدرم کارگر بود و مادرم خانه دار. هردو سختی های زیادی متحمل شدند. از آنجایی که همه بچه ها پشت سر هم بودند، ازدواج هاشون هم پشت هم بود.
از یک طرف که یک نفر مون ازدواج می کرد بابام علاوه بر تهیه ی جهیزیه، به فکر سیسمونی هم بود. ولی بابام هیچ وقت خم به ابرو نمی آورد و تا جایی که در توانش بود همه چیز به بچه ها می داد.
اگر چه برا پدر سختیهای داشت اما پر جمعیت بودنمون شیرینی خاص خودش رو داشت، خیلی خوبه که خواهر داشته باشی و باهاش درد و دل کنی ،خیلی خوبه که برادر داشته باشی و پشتت باشه. واقعا از زندگی در کنار خواهر و برادرهام لذت می بردم.
من فرزند آخر خانواده بودم. سال ۸۵ عقد کردیم و ۷ ماه بعد هم رفتیم سر خونه و زندگیمون. همسرم اول از پرجمعیت بودنمون خوشش نیومده بود ولی بعد از عقد که چندبار خونمون رفت و آمد کرد، واقعا خوشش اومده بود و همیشه لذت دورهمی هامون رو برای خانواده اش تعریف می کرد. مخصوصا شب یلدا که همگی خونه ی بابام جمع شده بودیم و جمع صمیمی من و خانوادم رو دید، تمام افکارش عوض شد.
اون زمان سال اول دانشگاه بودم و من همسرم به فکر بچه نبودیم تا اینکه بعد از یکسال و نیم اطرافیان و خانواده ی همسرم از ما خواستند که بچه بیاریم اما من که درسم رو بهانه کرده بودم، راضی نمیشدم. از طرفی هم سال آخر دانشگاه بودم. اما کم کم راضی شدم و با همسر تصمیم به بارداری گرفتیم. ویار خیلی بدی داشتم و برای همین، بیشتر ترجیح می دادم بیرون باشم تا حالت تهوع ام کمتر باشه. اما این ویار منو تا ماه آخر ول نکرد. روزی که آخرین امتحان دانشگاه رو دادم روز بعدش در تیر ۸۸ پسر اولم به دنیا آمد😊 و خیروبرکتش هم آورد و چند ماه بعدتر خونه دار شدیم.
بعد از یکسال برای فوق شرکت کردم که قبول نشدم وتصمیمم به همین بود که سال بعد بیشتر بخوانم که قبول بشم اما با وجود پسرم که خیلی هم شیطون بود، نمی شد و سال بعد هم قبول نشدم، برای همین قید درس رو زدم.
کمی که پسرم بزرگتر شد با اینکه بیکار بودم خودم رو سرگرم خیاطی کردم و اصلا به فکر بچه ی دیگه نبودم. تا اینکه پسرم که به پیش دبستانی رفت، من و همسرم تصمیم به بارداری دوم گرفتیم اما ۷ماه طول کشید تا اینکه پسر دوم هم رو باردار شدم و سال ۹۴پسر دوم به دنیا آمد. این پسرم هم با خودش برکتش رو آورد و ما یک ماشین خوب خریدیم.
اون زمان به اختلاف سنیشون راضی بودم چون پسربزرگم کمکم بود و حسادت نمی کرد و داداشش رو دوست داشت اما از طرفی کمی که بزرگتر شدند خیلی با هم بازی نمی کردند. با وجود دوتا بچه به تحصیل خیلی علاقه داشتم. پسر دوم که دوسالش شد، تصمیم گرفتم به حوزه برم و آنجا، درس بخوانم و همسرم هم موافقت کرد. اوایل کمی سخت بود اما کم کم رو روال افتادم. اون زمان با همسرم تصمیم گرفتیم خونمون رو بفروشیم و بزرگترش رو بخریم اما فروختن خانه همانا و یکدفعه گران شدن و دوبرابر شدن خانه همان. و این شد که نتوانستیم خانه بخریم و مستاجر شدیم.
سال سوم حوزه بودم که تصمیم گرفتیم فرزند سوم هم رو باردار بشم. می خواستم اختلاف سنی کمتری با پسر دوم هم داشته باشه، همسر هم موافقت کرد. بعد از سه ماه باردار شدم. همسرم خیلی دختر دوست داشت و از طرفی دیگران هم منتظر یک دختر از ما بودند اما روزی که فهمیدم بچه پسره، ناراحتی خودم از یک طرف، طعنه و کنایه اطرافیان از طرف دیگه حالم رو خیلی بد کرده بود و همش گریه می کردم. اما همسرم بازهم خداروشکر کرد و گفت ان شاالله صحیح و سالم باشه. همین قوت قلبم بود. بعدش خودم استغفار کردم که چرا حرف دیگران روم تاثیر میذاره و دعا کردم که بچم سالم باشه 😊
پسرم هنوز به دنیا نیومده بود با خودش خیررو برکتش رو آورد. اونم سفر کربلا بود که خانوادگی قسمتون شد و بعد از به دنیا آمدنش هم خانه خریدیم. هر چند از خانه ی قبلیمون هم کوچکتر بود اما در اون شرایط خداروشکر کردیم که تونستیم همون رو بخریم. الان هم که سه سالش هست و ماشالله شیطون و بازیگوش که مایه ی نشاط و شادی ما در خونه هست.
از اختلاف سنی دوتا پسر کوچیکم خیلی راضی هستم چون همبازی خوبی با هم هستند و همیشه من به همسرم میگم ای کاش بین پسر اول و دوم هم همین طور بود و اختلاف سنیشون کمتر بود چون الان پسرم بزرگم ۱۴سال و دومی ۸سالش هست و با هم همبازی خوبی نیستند.
مادرم چون خودش سختی زیادی کشیده همش به ما میگه سه تا بچه کافیه. اما من و همسرم بچه خیلی دوست داریم و از آن موقعی هم که رهبر عزیزمان فرزند آوری را در حکم جهاد دانستند، من و همسر تصمیم گرفتیم که بچه ی چهارم رو بیاریم. دوست داریم اگه خدا صلاح بدونه و مصلحتمون باشه صاحب دختر بشیم. برامون دعا کنید🌺🌺
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075