فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چشم تا کار می کرد
هوش پاییز بود
ای عجیب قشنگ!
با نگاهی پر از لفظ مرطوب
مثل خوابی پر از لکنت سبز یک باغ،
چشم هایی شبیه حیای مشبک ،
پلک های مردد
مثل انگشت های پریشان خواب مسافر!
زیر بیداری بید های لب رود
#سهراب_سپهری
🍃💐
پیلی را آوردند برسرِ چشمهای که آب خورَد.
خود را در آب میدید و میرمید.
او میپنداشت که از دیگری میرمد، نمیدانست که از خود میرمد.
همهی اخلاقِ بد، از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر، چون در تو است نمیرنجی، چون آن را در دیگری میبینی میرمی و میرنجی.
(جلالالدین محمد #مولوی. اسطرلاب حق: گزیدهی فیه ما فیه. انتخاب و توضیح #محمدعلی_موحد. تهران: ماهی، ۱۳۹۶، چاپ ۱، صفحهی ۵۲)
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
2_5397826103458923028.mp3
8.17M
#سینا سرلک
حوالی پاییز🍁🍂
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🍃💐
شیخ گفت: «خلیفه منع کردهاست از سماع کردن.»
درویش را عقدهای شد در اندرون و رنجور افتاد.
طبیبِ حاذق را آوردند نبض او گرفت، ...
این علّتها و اسباب که خواندهبود، ندید.
درویش وفات یافت.
طبیب بشکافت گورِ او را و سینهٔ او را، و عقده را بیرون آورد؛ همچون عقیق بود. آن را به وقت حاجت بفروخت.
دست به دست رفت و به خلیفه رسید، خلیفه آن را نگین انگشتری ساخت؛ میداشت در انگشت.
روزی در سماع فرو نگریست؛ جامهآلوده دید از خون.
چون نظر کرد، هیچ جراحتی ندید؛ دست برد به انگشتری، نگین را دید گداخته. خصمان را که فروختهبودند، باز طلبید، تا به طبیب برسید.
طبیب احوال باز گفت:
ره ره چو چکیده خون ببینی جایی
پی بَر که به چشم من برون آرد سر
"#مقالات شمس تبریزی"
تصحیح استاد دکتر محمدعلی موحد
ص۸۰
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن برآید!
#حافظ
https://eitaa.com/TAMASHAGAH