eitaa logo
تماشاگه راز
274 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁🍂🍁🍂🍁🍂 رسالتش یادآوری خاطره هاست آدم را پرت می کند وسط خاطرات خیلی دور کنار آدم هایی که نیستند میان خانه ای که نیست و حال و هوایی که تکرار نخواهد شد 🍁🍂🍁 یادش بخیر! خانه ی قدیمی مادر بزرگ وان حوض آبی وسط حیاط تخت چوبی کهنه ای که توی ایوانش بود و هرشب روی آن دراز می کشیدیم آسمان بی نقاب و پرستاره را تماشا می کردیم و غرق در تخیلات کودکانه مان می شدیم دلم برای خواب های بی دغدغه خانه مادر بزرگم تنگ شده برای صبح هایی که پنجره چوبی اتاق باز میشد وبا هیاهوی گنجشک ها بیدار میشدیم وبانسیمی خنک وروح نواز خواب از سرمان می پرید مادر بزرگم عادت داشت هر روز صبح خیلی زود .حیاط خانه را آب پاشی کند ومن میمردم از بوی تند کاهگلی 🍂🍁🍂🍁🍂🍁 https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃💐 چندان بنشینم که برآید، نفسِ صبح کان وقت به دل می‌رسد از دوست پیامی 🍃 https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃💐 صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه بشکست عهد صحبت اهل طریق را گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود تا اختیار کردی از آن این فریق را گفت آن گلیم خویش بدر می‌برد ز موج وین جهد می‌کند که بگیرد غریق را 🍃 https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با من صنما دل یک دله کن گر سر ننهم آنگه گله کن مجنون شده‌ام از بهر خدا زان زلف خوشت یک سلسله کن سی پاره به کف در چله شدی سی پاره منم ترک چله کن مجهول مرو با غول مرو زنهار سفر با قافله کن ای مطرب دل زان نغمه خوش این مغز مرا پرمشغله کن ای زهره و مه زان شعله رو دو چشم مرا دو مشعله کن ای موسی جان شبان شده‌ای بر طور برو ترک گله کن نعلین ز دو پا بیرون کن و رو در دست طوی پا آبله کن تکیه گه تو حق شد نه عصا انداز عصا و آن را یله کن فرعون هوا چون شد حیوان در گردن او رو زنگله کن شمس جان https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚حکایت کشاورزی ؛ مزرعه ی بزرگ گندم داشت. زمين حاصلخيزی که گندم آن زبانزد خاص و عام بود. هنگام برداشت محصول بود. شبی از شبها روباهی وارد گندمزار شد و بخش کوچکی از مزرعه را لگدمال کرد و به پيرمرد کمی ضرر زد. پيرمرد کينه ی روباه را به دل گرفت. بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و تصميم گرفت از حيوان انتقام بگيرد. مقداری پوشال را به روغن آغشته کرده، به دم روباه بست و آتش زد. روباه شعله ور در مزرعه به اينطرف و آن طرف می دويد و کشاورز بخت برگشته هم به دنبالش. در اين تعقيب و گريز، گندمزار به خاکستر تبديل شد... وقتي کينه به دل گرفتیم و در پی انتقام هستيم، بدانيم آتش اين انتقام، دامن خودمان را هم خواهد گرفت! " ببخشيم و بگذريم" https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی که سلطانی عالم را طفیلِ عشق؛ می‌بینم https://eitaa.com/TAMASHAGAH