🎥نقش گفتار دینی در نهضت مشروطه، برنامه زاویه؛ 13 مرداد 1400
🔹در این قسمت دکتر حمید پارسانیا و دکتر تقی آزاد ارمکی دربارهی «نقش گفتار دینی در نهضت مشروطه» گفتگو خواهند کرد.
📲 لینک دانلود رایگان:
https://tv4.ir/episodeinfo/262181
#مناظره
#مشروطه
#حکومت_اسلامی
#فلسفه_دین
#مرجعیت
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍️ آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش(۲۵)
💠 آسیب شناسی رکن ششم و هفتم: تحول معرفت دینی به تبع قبض و بسط معارف بشری
🔹دکتر سروش در بحث بهتر فهمیدن و فهم عمیق تر تفاوتی میان پدیده های عینی و عبارت های متنی نمی گذارد و داوری یکسانی برای هر دو ارایه می کند؛ در حالی که فهم عمیق تر عبارات در گرو شناخت بیشتر معانی الفاظ است و وقتی تمام معانی حقیقی و مجازی لفظی درک شد، دیگر فهم به نهایت خود می رسد. به ویژه اینکه فهمنده باید تلاش کند تا به مراد محدود و معین نویسنده و گوینده دست یابد و در آن صورت، به معنای نهایی خواهد رسید، ولی فهم عمیق تر پدیده های خارجی، زاییده کشفیات جدید است و با توجه به توانایی های روش تجربی نمی توان به فهم نهایی نایل گشت. تازه بعد از تحقق فهم عمیق تر، معلوم نیست که فهم پسینی و عمیق تر به لحاظ کیفی صحیح تر نیز باشد.
🔻مطلب دیگری که دکتر سروش از آن غفلت کرده، این است که فهم عمیق تر در بسیاری از عبارات همان مدلولهای التزامی گزاره است که به صورت فهم جدید گزاره تلقی می شود در حالی که گزاره های متعددی در کنار گزاره قبلی پدید آمده است نه اینکه یک گزاره، فهم های متعدد پیدا کرده باشد، تازه اگر کسی در اثر ریاضت ها یا کشف و شهودها به یک درک تازه ای دست یافت نباید آن درک را به فهم کلامی متن نسبت داد. سروش در مثال هایی که برای فهم عمیق تر آورده نیز دچار خطای آشکاری شده است. وی برای نمونه معانی مختلف وحدت عددی و حقه غیر حقیقی و حقه حقیقی حق تعالی و نیز دیدگاه های مختلف معنای وجوب را مراتب طولى فهم حقیقت میداند در حالی که اینها رویکردهای غیر قابل جمع اند و در عرض یکدیگر مطرح می شوند. دیدگاه کسانی که وحدت حق تعالی را وحدت عددی می دانند غیر از دیدگاه کسانی است که به وحدت حقه حقیقی اعتقاد دارند.
🔸دکتر سروش در باب تحول فهم، متأثر از هرمنوتیک فلسفی به ویژه گادامر شده است؛ روش گادامر در تفسیر و فرآیند فهم، روش مفسّر محوری بوده است؛ یعنی در تأثیر پیش فرض های شخصی مفسّر بر فهم، تأكید فراوان داشته و معیار سنجش فهم صحیح از سقيم
را انکار کرده و در نهایت به نسبیت معرفت و فهم منجر شده است.
🔻پرسشی که نویسنده قبض و بسط باید بدان پاسخ دهد این است که آیا هر فهمی برای متدينان نسبت به کتاب و سنت مهم است یا اینکه کشف مراد شارع مقدس اهمیت دارد؟ پاسخ ما روشن است؛ فقها و عالمان دین به دنبال کشف مراد حق تعالی یا فهم حجیت دار و مرضی شارع مقدس اند. یعنی میان فهم تكوینیات با تشریعیات این تفاوت اساسی هست که در تشریعیات نمی توان بدون دلیل و حجت قطعی، مطلبی را به خداوند سبحان و پیشوایان دین نسبت داد. بنابراین، نباید با هر تحول علمی و ظنی به سراغ تحول فهم دینی رفت. به چه دلیل علوم جدید، بطون قرآن و نصوص دینی را
کشف می کنند و با چه ملاک و معیاری چنین مدلول هایی را به متون دینی و مقدس می توان نسبت داد؟ همان گونه که اصولیین اثبات کرده اند، ظواهر ای با معیار خاصی حجیت دارند، علاوه بر اینکه اگر تحولات علمی بر متون دینی تأثیر بگذارند، فهم های متفاوت و متهافت و متناقض پدید میآید در
حالی که مراد شارع مقدس، نمی تواند متناقض و متهافت باشند.
#آسیب_شناسی_دینی
#دکتر_سروش
#فلسفه_دین
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍نسبیت گرایی
🔹نسبیت شناخت، همان شک و سفسطه پنهان است که بر اساس مبانی فلسفی معاصر از جمله مادی خواندن ذهن و معرفت، تأثیر انگیزه و عوامل روانی و اجتماعی، تفکیک نومن از فنومن، تأثیر معارف بر یک دیگر توجیه می گردد.
🔻البته طرفداران نسبیت فهم بشر، از انتساب شکاکیت گریزان اند و خود را تابع واقع گرایی و رئالیسم پیچیده می دانند.
🔸لازمه نسبی گرایی، عدم اعتماد نسبت به واقع نمایی قضایای علمی است؛ بنابراین نه هیچ واقعیتی از اسرار طبیعت کشف می گردد و نه هیچ حکمی و قصدی از احکام شریعت و مقاصد شارع فهمیده می شود و در مباحث زبان شناختی، نشانه شناسی و هرمنوتیک نیز هیچ مراد متکلمی برای مخاطب روشن نمی گردد؛ علاوه بر این که اصل واقعیت نیز مورد تردید قرار می گیرد.
#فلسفه
#فلسفه_دین
#تفسیر
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍️ آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش(۲۶)
💠رکن هشتم: نسبی بودن معرفت دینی
🔹دکتر سروش، نسبی بودن فهم دینی را مانند نسبی بودن یک نتیجه در یک قیاس به کار می برد؛ بدین معنا، هر نتیجه ای از مقدماتش تغذیه می شود و هر تغییری در آن مقدمات، به تغییر در نتیجه می انجامد و ثبات نتیجه نیز معلول ثبات مقدمات است و بنابراین، نسبی بودن نتیجه، با ثبات آن منافات ندارد.اکنون سرّ ثبات و دگرگونی استنباطات دینی هم دانسته می شود. فهم هایی از دین که دگرگون شده اند، دگرگونی شان معلول آن است که همه یا بعضی از ارکان بیرون معرفت دینی (مبانی و اصول و فروع معارف بشرى) تحول پذیرفته است. و آنها که در دورانی کوتاه یا بلند ثابت مانده اند، دست کم یکی از دلایلش آن است که مبادی قریب تولیدشان ثابت مانده یا ثابت انگاشته شده است!
🔻اگر نظریه پرداز قبض و بسط ادعا کند نسبی بودن فهم دینی در این نظریه، غیر از نسبی گرایی معرفت در عرصه معرفت شناسی است هم چنان که غیر از نسبیت حقیقت است، پاسخ خواهیم داد که غیریت آن را با نسبیت حقیقت می پذیریم ولی غیریت آن با نسبی گرایی معرفت شناسانه را نخواهیم پذیرفت؛ زیرا ایشان مکرر گفته اند که فهم دینی، از مبانی معرفت شناسی، انسان شناسی، زبان شناسی و... تغذیه می کند و با فرآورده ها و فروع فلسفی و علمی مقبول هر عصر هماهنگ می شود؛ و از آن رو که این علوم و دستاوردهای آنها مرتب در حال تحول اند، معرفت و فهم دینی نیز تحول پذیر است.
❓پرسش مهم ما از دکتر سروش این است که آیا به عنوان یک معرفت شناس، معیاری برای سنجش معرفت دینی صحیح از سقیم را می پذیرد یا به چنین معیار عام اعتقاد ندارد؟ از صراحت نوشته های ایشان در کتاب های قبض و بسط تئوریک شریعت و صراط های مستقیم، نفی معیار توجیه و سنجش به دست می آید؛ و این ادعا چیزی جز نسبیت معرفت شناسانه نیست.
⚜خلاصه سخن آن که اولا، ادعای نسبی گرایی قبض و بسط با نسبیت و شکاکیت معرفت شناسانه تفاوتی ندارد؛ ثانيا، این نظریه نسبیت کلی را ادعا دارد؛ ثالثا، این نوع نسبیت با ایمان و ضروریات دین مانند بسیاری از اعتقادات و مناسک سازگاری ندارد؛ رابعا، منشأ این نسبیت، تأثیری است که از هرمنوتیک فلسفی به ویژه گادامر، ریکور و دریدا پذیرفته است.
#آسیب_شناسی_دینی
#دکتر_سروش
#فلسفه_دین
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍ تأملی در باب چیستی نیهیلیسم؟!
🔹نیچه در کتاب اراده معطوف به قدرت پیش بینی کرده بود که ظهور نیهیلیسم تاریخ دویست ساله ی آینده ی غرب را شکل می دهد. این پیش بینی متحقق شد با این تفاوت که نیهیلیسم نه فقط عالم غرب، بلکه تمام جهان را در بر گرفت.
🔸نیهیلیسم شرایطی را فراهم ساخته است که در بستر آن کلیه ی ارزش های والای تفکر، یعنی معرفت، حقیقت و فضیلت فاقد اعتبار گشته اند. مرادم از نیهیلیسم انکار وجود حقیقتی استعلایی است که به منزله ی بنیاد جهان، وحدت بخش کثرات و کانون معنابخش جهان، انسان و زندگی و تعیین کننده ی محتوا و مضمون معرفت و درستی یا نادرستی شناخت و کنش آدمی است. مرگ خدا و مرگ حقیقت معنایی جز سیطره ی نیهیلیسم ندارد.
🔻زندگی در جهان نیچه ای با انکار امر فرامحسوس، با فقدان مفهوم غایت روبرو می شود و همین امر وی را به نیهیلیسم کامل سوق می دهد. در یک چنین عالمی، جهان، معرفت، حقیقت، اخلاق، ارزش ها و نیز خود انسان هیچ یک از وصفی قدسی و متعالی برخوردار نیستند.
نیهیلیسم در روزگار ما، مهم ترین عنصر قوام بخش دوران کنونی و تعیین کننده ی عالم و نحوه ی زیست ما در همه ی عرصه ها است. نیهیلیسم در وجود ما نیز خانه کرده است. کسی که در دوران ما نیهیلیسم را در وجود خویش تجربه نکرده است، هنوز به ساحت تفکری جدی و عمیق راه نیافته است. نیهیلیسم به ظهور انسانی منتهی شده است که نیچه از آن به "آخرین انسان" تعبیر می کند.
📚ما و جهان نیچه ای_صفحه183
#دکتر_عبدالکریمی
#فلسفه
#فلسفه_دین
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍ آخر الزمان در دیدگاه دنیای مدرن
⁉️چرا کسی که اندیشه ی آخر زمانی ندارد و پایان جهان را نزدیک نمی بیند، باید کسانی یا گروهی را که آخر زمانی می اندیشند، جدی بگیرد؟
❓آیا اساسا باور به آخر زمان، خرافه ای عوامانه است یا پاره ای پراهمیت از جهان بینی دینی- دست کم ادیان توحیدی- است که می تواند صورت های گوناگون بگیرد و نظام های ایدئولوژیک بسیاری را شکل دهد؟
❓آخر زمان، اساسا چیست و چگونه نگرشی است؟ آیا صرفأ مقوله های دینی و اعتقادی است یا دیدگاهی درباره ی تاریخ و سیاست نیز هست؟
آیا آخر زمان، تنها
مربوط به معادشناسی و "يوم الدين" است یا شالوده ی الاهیات ادیانی چون یهودیت، مسیحیت و اسلام است؟
💠موقعیت کنونی سیاسی و بین المللی ایران، اندیشوران و پژوهشگران را بر می انگیزد تأمل در این دست پرسش ها را تعمیق بخشند.
#کلام
#فلسفه_دین
#حکومت_اسلامی
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍ روشنفکری دینی چیست؟
🔹روشنفکری دینی طیف فکری رقیب اسلام سنتی است که خاستگاه دینی (اسلام شیعی) داشته، مخاطبانی دینی دارد، دو دغدغهی اصلیش مدرنیته یا تجدد از یکسو و دین بهطور کلی از سوی دیگر است، در مرزهای دین فعالیت میکند یا کرده است، ماتریالیست نیست، و آثار خود را علی الاغلب در قالب خطابه ایراد مینماید.
🔸برجستهترین وجه جامع این طیف خواستگاه دینی اولیهی آن (اسلام شیعی) و رقابت سنگین با اسلام سنتی (فقهای حوزوی) است. علاوه بر آن این طیف مخاطبان خود را از میان دینداران یارگیری کرده است. تردیدی نیست که مولدان و مصرفکنندگان این طیف صبغهی دینی داشتهاند. مشخصا مسلمان شیعه بودهاند، و لبهی تیز نقد آنها متوجه شریعتمداران و فقیهان بوده و هست. بحرانی که به این طیف میدان داده است بحران اسلام سنتی است. علمای اسلام سنتی فرزند دوران تجدد نیستند. آنها نتوانستهاند پاسخگوی پرسشهای زمانهی خود باشند. طبیعی است که کسانی بخواهند این نقیصه را جبران کنند.
🔻دغدغهی اصلی این آغازگران دینی، تجدد یا مدرنیته از یکسو و مطالعات دینی از منظر متجددانه از سوی دیگر بوده و هست. با قصد مدرن کردن دین یا معرفت دینی فعالیت خود را آغاز کردند. رعایت الگوهای مدرن و دینداری را در آن الگوها تنظیم کردن کارکرد اصلی این طیف بوده است.
#روشنفکری
#مرجعیت
#فلسفه_دین
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍️ آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش(۲۷)
💠رکن نهم: متكامل بودن معرفت دینی
🔹مؤلف قبض و بسط، علاوه بر ادعای ترابط و تحول علوم و معارف دینی، از تكامل معرفت دینی نیز سخن گفته است. وی ضمن پذیرش فهم عمیق تر و کامل تر، بر این باور است که فهم عمیق تر در گرو دانستن امور بیشتر است؟ بدین معنا، تکامل معرفت دینی، در تکامل کمی معرفت ها - البته با کنار نهادن امور بیگانه و نامربوط - خلاصه می شود.
🔻تکامل به دو معنا به کار می رود؛ گاهی هندسه معرفتی به لحاظ کمی کامل تر می شود؛ یعنی با افزایش کمی تعداد گزاره های علمی، دانش مربوطه تکامل می یابد و گاهی به لحاظ کیفی، یعنی تعداد گزاره های مطابق با واقع و صادق افزایش می یابند. به معنای نخست، کمال معرفت دینی، تنها کمال عددی و کمی است که بی شک با پرسش های جدید و شبهات نوین و پیش دانسته های پرسشی، تکامل می یابد؛ ولی به معنای دوم - که به مراتب مهم تر از معنای اول است - تنها با داشتن معیار سنجش معرفت صحیح از سقیم تکامل معرفت محقق می گردد.
🔸با توجه به دیدگاه دکتر سروش در زمینه نسبیت معرفت دینی و تأثیر پیش دانسته های تطبیقی در تفسیر قرآن، نمی توان تکامل کیفی و معرفتی را استنتاج کرد. به عبارت دیگر، اگر دکتر سروش در صدد ارایه اثبات تكامل کیفی معارف دینی است باید به وجود معیار معرفت دینی صحیح و ابزار تشخیص آن از سقیم معتقد باشد و آن را در اختیار داشته باشد و به کار گیرد. در حالی که اولا بحث از معیار صحت و سقم یک بحث درجه اول و بازیگرایانه است که سروش از آن پرهیز دارد؛ و ثانیا با توجه به صامت بودن متن دینی و نسبیت معرفت دینی نمی تواند به چنین حکمی فتوا بدهد.
🔻علاوه بر اینکه، ادعای کامل تر بودن معرفت های پسین و تئوری های بعدی نسبت به تئوری ها و معرفت های سابق یک داوری درون علمی است که به اعتقاد سروش معرفت شناس باید از آن پرهیز کند.
#آسیب_شناسی_دینی
#دکتر_سروش
#فلسفه_دین
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍خدمات و برکات روشنفکری(علی ما اُدّعیَ)
💠 خدمات و برکات روشنفکری دینی در صحنهی تفکر ایران در چهار دههی اخیر نه تنها بیتأثیر نبوده بلکه پدیدهای مؤثر بوده است که حساسیت هایی را در جریان سنتی برانگیخته، آن ها را با پرسش های جدیدی مواجه کرده است. استبداد دینی را نیز به عکسالعملهای محدودکننده، تضییقات، سانسور و تبعید واداشته است. بیتردید این طیف در میان نسل جوان و تحصیل کرده هواخواهانی دارد.
🔸رواج تفکر انتقادی در حوزهی دین در ایران و تفکر انتقادی در علوم انسانی و اجتماعی بویژه علوم اسلامی در ایران ضعیف یا غائب بوده است. در تفکر دینی این روش مبارک کمتر مطرح بوده و به همت روشنفکری دینی به عنوان سنتی مستحسن جا انداخته شد.
🔹نگاه تاریخی داشتن به دین مورد دیگر است. دین در طول تاریخ تکوین پیدا کرده است و افراد و نسل های فراوانی در ساخته شدن آنچه دین نام دارد سهیم بودهاند. امر تاریخی قابل نقد و بحث است و فاقد قداست است. تکثر در فهم دینی محصول این دو اصل مبارک بوده که کاری سترگ است.
🔸 مورد بعد شتاب بخشیدن به روند سکولاریته در ایران است. سکولاریته معلول شرائط متعددی است. این طیف به چنین روند مبارکی تسریع بخشیده است. مرادم از سکولاریته جدایی نهاد دین از دولت است. اهمیت این رویکرد در حکومت تئوکراتیک و ربانی سالار ولایت مطلقه فقیه که رهبر را منصوب الهی و خلیفهی رسول خدا و نایب امام غایب میداند و دیانتش عین سیاستش است، کاری است کارستان.
🔹مطرح کردن امکان فهمهای گوناگون از متن واحد، قرائتپذیری دین، و در سایهی آن نقد بنیادی تفکر سنتی از ابعاد مختلف، و عیان کردن ضعف این فهم از دین در عرصههای گوناگون نیز از برکات روشنفکری است.
این خدمات مغتنم و ارزشمند هستند که در مورد هرکدام میتوان به تفصیل سخن گفت.
#محسن_کدیور
#روشنفکری
#مرجعیت
#فلسفه_دین
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍سکولاریسم فلسفی استحالهی روشنفکری دینی؟!
🔹روشنفکری دینی در دفاع از سکولاریسم عینی یا سیاسی (جدایی نهاد دین از دولت) کارنامهای نسبتا موفق دارد.
بر اساس این دیدگاه دولت توسط منتخبین مردم بر مبنای قوانین عرفی جامعه را اداره میکند. متولیان دین وظیفه یا حقوق ویژهای در امر دولت و سیاست ندارند. دولت هم مجاز به دخالت مثبت یا منفی در امر دین نیست.
اما سکولاریسم رُویهی دیگری هم دارد: سکولاریسم ذهنی یا فلسفی. در این رُویه زندگی منهای خدا و دین و وحی ترسیم میشود. تقلیل نقش دین تا سرحد حذف کامل آن سرلوحهی این رُویهی سکولاریسم است. تأمل من درباره موضع روشنفکری دینی در قبال این امر است.
🔸اگر قرار است از سکولاریسم عینی (جدایی نهاد دین از دولت) دفاع شود از آن روست تا فضایی فراهم شود تا دیندار (هر دینی) و بیدین در فضایی سالم و رقابتی کالای خود عرضه کنند و مردم آزادانه و با اختیار و بصیرت باور دینی خود را انتخاب کنند و «بدون سوبسید حکومتی» مؤمنانه زندگی کنند و کسی به دلیل باور دینیاش محدودیت و تضییق نبیند.
مسلمان شیعهی معتقد به حکومت دینی در کنار مسلمان شیعهی منکر حکومت دینی زندگی کند. مسلمان سنی در پایتخت شیعیان مسجد خاص خود داشته حق عبادت در بهشیوه اهل سنت و جماعت داشته باشد. درویش مسلمان در خانقاه و حسینهاش بتواند عبادات خود را به شیوهی فقرای معنوی برگزار کند. گرویدن به مسیحیت و اصولا هر تغییر دینی مجازات اعدام نداشته باشد. جوان بهایی به جرم بهایی بودن از تحصیل در دورهی تحصیلات تکمیلی محروم نشود و سران بهایی به اتهام کلیشهای جاسوسی برای اسرائیل (که چند دهه بعد از تبعید سرکردهی این آئین به حیفا، غاصبانه تاسیس شده!) مجرم شناخته نشوند. در یک نظام سکولار نه شیعه بودن امتیاز است نه سنی و درویش و مسیحی و بهایی بودن عامل محرومیت از حقوق اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی. فضای رخوتزدهی تک صدایی جای خود را به فعالیت جدی رقابتی چندصدایی میدهد. بهجای خفه کردن صدای «دیگری» اکنون مجبوری شنونده را قانع کنی که تو هم حرف شایستهای برای عرضه داری.
در چنین فضای رقابتی دیگر نمیتوان به سلبیات و انتقادات از اسلام سنتی اکتفا کرد.
🔻پرسش من این است: روشنفکری دینی در چنین فضای رقابتی چه کالایی برای عرضه کردن دارد؟ یا چه کالای ایجابی عرضه کرده است؟ اگر رویکرد روشنفکران دینی به بلاموضوع شدن تدریجی دین و خدا و پیامبر و وحی و قرآن بیانجامد، یعنی اگر روند تدریجی این طیف سکولار کردن خود دین و تقلیل رو به حذف دین شده باشد، در این صورت دیگر چه جای استفاده از پسوند «دینی» برای روشنفکر باقی میماند؟ اگر در محصولات جدید روشنفکری دینی، امر دین تدریجا همانند برف در آفتاب تموز آب میشود، و امر قدسی جای خود را به امور دیگری از قبیل فلسفه یا عقلانیت، عرفان، اخلاق، و معنویت می دهد، روشنفکری دینی باید صادقانه استحالهی خود را به روشنفکری عرفانی، اخلاقی، فلسفی یا معنوی به اطلاع علاقهمندان و پیروان برساند.
واضح است که مرادم عرفان دینی، اخلاق دینی، عقلانیت دینی و معنویت دینی نیست. در نقد «اسلام تک ساحتی» بهتفصیل در این زمینه سخن گفتهام.
#محسن_کدیور
#روشنفکری
#حکومت_اسلامی
#سکولاریسم
#فلسفه_دین
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
🔹چه قدر در مورد مبانی کلامی و دینی تأمل داشته ایم؟!
🔸اصلا اهمیتی برایمان داشته یا طبق روال ارجاع داده ایم به نظرات بزرگان و محققان؟
⁉️مگر می شود در اصول عقاید مقلد نبود و هر نکته نظری را با عنوان شبهه دفع نکرد؟
#کلام
#فلسفه_دین
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
🔸علوم انسانی را باید در سه مقوله؛ توصیف انسان مطلوب، توصیف انسان محقَّق و تغییر انسان محقق به انسان مطلوب بررسی کرد.
🔹قبل از قرن 19 چه در جهان اسلام و چه در غرب تمرکز بر توصیف انسان مطلوب بود و توصیف انسان محقق مسئله علوم انسانی نبود.
🔻اما با ظهور کنت و دیلتای توصیف انسان محقَّق و موجود شروع شد با دو رویکرد اثباتی و تفهمی.
⁉️توصیف انسان محقق که منشا نظریات شده در علوم انسانی کدام انسان محقق را مطالعه کرده است؟ مثلا دورکیم در نظریه خودکشی کدام انسان محقق را مطالعه کرده است؟ آیا توصیفی که از مصرف و درآمد انسان آمریکایی شده می تواند توصیف گر انسان ایرانی و آسیایی و آفریقایی باشد با این همه اختلاف سنت ها و فرهنگ ها و ارزش ها و منش ها که سبب تغییر در کنش هاست؟!
⚠️این نظریات علوم انسانی بومی نیست و ناظر به ایدئولوژی و ارزش ها و مبانی غربی است.
〽️وقتی نظریات انسان مطلوب بومی نیست و مبتنی بر مبانی غربی است و نیز توصیف از انسان محقق هم ناظر بر انسان غربی است در نتیجه روش تغییر از انسان محقق به انسان مطلوب و باید و نباید ها هم ناظر به مبانی غربی خواهد بود و بومی نخواهند بود.
💯نظریه های علوم انسانی مدرن مبتنی بر مبانی هستی شناختی، انسان شناختی، معرفت شناختی، ارزش شناختی و دین شناختی است که در تولید علم بومی باید مبتنی بر مبانی خودمان قدم برداریم.
✍ برگرفته از سخنان استاد خسروپناه
#استاد_خسروپناه
#علوم_انسانی
#جامعه_شناسی
#فلسفه_دین
#فلسفه
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi