eitaa logo
تنها مسیری های استان کرمان
2.4هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
8.1هزار ویدیو
48 فایل
جهت ارائه انتقاد، پیشنهاد و ارتباط با ادمین کانال👇 @YASNA8686 در این کانال مباحث کاربردی و تربیتی تشکیلات تنهامسیر آرامش ارائه خواهدشد 🌹☘🌹☘🌹 http://eitaa.com/joinchat/1367539744C38a905eac9
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷«بسم رب الشهداء و الصدیقین» 🌷 〰〰✨🌺✨〰〰 🔹در اوان بهار ۱۳۴۰ در خانه غلامحسین  یوسف اللهی، پسری متولد شد که پنجمین پسر خانواده بود،این پسر محمد نامیده شد😌 نامی که در این خانواده نا آشنا نبود،۴ برادر بزرگترش همگی محمد بودند: 🌸محمد علی  🌸محمد شریف  🌸محمد مهدی  🌸محمد رضا 🌸واینک محمد حسین یوسف اللهی 👈مردی که بعد ها آنچنان در معنویت رشد کرد که سرداردلها شهید سلیمانی❤️ در فراقش از سوز دل میفرمود : «چگونه لبی بخندد که عارف ما، عاشق ما، مخلص ما، حسین آقای ما نباشد 😔 حسینی که در تمام بدنش جایی یافت نمیشد که در آن  زخمی نباشد» 😭😭😭 🔸اما مگر محمد حسین چه کرده بود که سردار دلها از اعماق وجودش دوست داشت در کنار او بیارامد😔 👈حاج قاسمی که با حاج عماد مغنیه ، جهاد مغنیه لبنانی، حججی ایرانی، ابو مهدی المهندس عراقی و فاتح افغانی (رضا بخشی ) محشور بود ✅ و الحق والانصاف که هر کدام از این عزیزان دنیایی در پشت اسم خود دارند👌 @tanhamasirikerman
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین🌷 〰〰✨🌺✨〰〰 🔹از بهار ۱۳۴۰ اکنون ۱۷ سال گذشته بود. اکنون محمد حسین قصه ما نوجوانی بود لاغر اندام فرز چابک و البته شجاع👌 👈 سال ۱۳۵۷ امام رحمه الله علیه، یک هفته قبل از شروع سال تحصیلی دستور تعطیلی سراسری مدارس ودانشگاه ها را داده بودند. حسین باید در حد بضاعتش در اجرای این فرمان میکوشید☺️ اصلا مگر میشود تا حسین و امثال حسین زنده باشند فرمان ولایت روی زمین بماند 😌 دبیرستان حسین باید تعطیل میشد. ✔️ 🌃شب قبل از شروع مدارس، حسین با همفکری یکی از دوستانش به طرف دبیرستانش حرکت میکند، نام مدرسه را از شاهپور به دکتر شریعتی تغییر میدهد و چند جای مدرسه شعار نویسی میکند. 🔸صبح روز بعد خیلی زودتر از آنکه نیاز باشد خود را به مدرسه میرساند، جو مدرسه کاملا به هم ریخته بود سرتاسر خیابان منتهی به مدرسه پاسبان مستقر بود وعملا کسی منتظر شروع کلاس نبود. حسین در پوست خودش نمیگنجید 😇 او از قبل تعدادی اعلامیه📜 آماده کرده بود که بین بچه ها پخش کرد، و در نهایت با متفرق شدن بچه ها مدرسه به حالت نیمه تعطیل در آمد✅ حسین به هدفش رسیده بود☺️ ادامه دارد... 🦋@Tanhamasirikerman
🌹《بسم رب الشهداء و الصدیقین》🌹 〰〰✨🌺✨〰〰 🍂 نخل سوخته در اعوان بهار۱۳۴۰ در خانه غلامحسین یوسف اللهی ،پسری متولد شد که به حکم عهد پدرش با خدا محمد نامیده شد.😌 غلامحسین باخدا عهد کرده بود هر تعداد فرزند پسر داشته باشد محمد بنامد. 🌸محمد علی 🌸محمد شریف 🌸محمد مهدی 🌸محمد رضا 🌸واینک پسر پنجم محمد حسین یوسف اللهی 👈اما این پسر پنجم با بقیه تفاوت های داشت از همان نوجوانی آثار شجاعت و هوش سرشار صد البته تقوا در او نمایان بود.👌 خصایصی که وقتی با مبارزه دائمی او با نفس اش همراه شد از او اسطوره‌ای ساخت که سردار دل ها ♥️ شهید سلیمانی در فراقش از سوز دل با اشک دیده  میفرمود: "چگونه لبی بخنند که عارف ما عاشق ما مخلص ما حسین اقای ما نباشد😔 حسینی که در تمام بدنش جایی را نمی یافتید که در آن جای زخمی نباشد"😭😭😭 🔶محبت حاج قاسم به حسین آقا در گذر زمان هرگز رنگ کهنگی به خود نگرفت حاج قاسم وصیت کرده بود جسمش را در کنار جسم حسین آقا به خاک بسپارند😔 👈حاج قاسمی که با حاج عماد مغنیه ، جهاد مغنیه لبنانی، حججی ایرانی، ابو مهدی المهندس عراقی و فاتح افغانی (رضا بخشی ) محشور بود ✅ و الحق والانصاف که هر کدام از این عزیزان دنیایی در پشت اسم خود دارند👌 @Tanhamasirikerman
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین🌷 🔹از بهار ۱۳۴۰ اکنون ۱۷ سال گذشته بود. اکنون محمد حسین قصه ما نوجوانی بود لاغر اندام فرز چابک و البته شجاع👌 👈 سال ۱۳۵۷ امام رحمه الله علیه، یک هفته قبل از شروع سال تحصیلی دستور تعطیلی سراسری مدارس ودانشگاه ها را داده بودند. حسین باید در حد بضاعتش در اجرای این فرمان میکوشید☺️ اصلا مگر میشود تا حسین و امثال حسین زنده باشند فرمان ولایت روی زمین بماند 😌 دبیرستان حسین باید تعطیل میشد. ✔️ 🌃شب قبل از شروع مدارس، حسین با همفکری یکی از دوستانش به طرف دبیرستانش حرکت میکند، نام مدرسه را از شاهپور به دکتر شریعتی تغییر میدهد و چند جای مدرسه شعار نویسی میکند. 🔸صبح روز بعد خیلی زودتر از آنکه نیاز باشد خود را به مدرسه میرساند، جو مدرسه کاملا به هم ریخته بود سرتاسر خیابان منتهی به مدرسه پاسبان مستقر بود وعملا کسی منتظر شروع کلاس نبود. حسین در پوست خودش نمیگنجید 😇 او از قبل تعدادی اعلامیه📜 آماده کرده بود که بین بچه ها پخش کرد، و در نهایت با متفرق شدن بچه ها مدرسه به حالت نیمه تعطیل در آمد✅ حسین به هدفش رسیده بود☺️ ادامه دارد... @Tanhamasirikerman
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین🌷 ✍خط زندگی حسین.. 🔶قصه ما تا آنجا کشیده شد که او در عین جوانی به جانشینی فرمانده  یکی از حساس ترین معاونت ها رسید،👌 ◀️اطلاعات عملیات بچه های اطلاعات عملیات در واقع چشم و گوش فر ماندهان بودند.✔️ 🔺فرمانده هان جنگ از چشم بچه های اطلاعات عملیات دشمن را رصد میکردند..   ☑️موفقیت هر عملیاتی پیش از هر چیز مدیون از جان گذشتگی و جسارت بچه های اطلاعات عملیات بود و حسین جانشین چنین معاونتی بود😇 و حالا به سبب جایگاهش نیاز به حضور مستقیم او در شناسایی های شبانه نبود✅ 🔺اما آن شب علی رغم مخالفت تمام نیروهایش تصمیم گرفت با ان ها به شناسایی برود با این که طبق عادت همیشگی اش شب قبل از شناسایی  محور را چک کرده بود قصد آمدن داشت، مخالفت فایده ای نداشت  حسین کار خودش را میکرد☺️ ادامه دارد..... 📚 @Tanhamasirikerman ‌ ‌
🌹《بسم رب الشهداء و الصدیقین》🌹 "روزهای سخت نبرد" 〰〰✨🌺✨〰〰 📝به لطف خدا و عنایات حضرت ولی عصر (ارواحنافداه )موفق به اتمام کتاب شدیم 👈که مورد توجه شما بزرگواران قرار گرفت 🔹حال بر ان شدیم تا با لطف خدا و مدد جستن از خود شهداء خاطرات یکی دیگر از سراداران کرمانی و یکی دیگر از ملازمان و دوستان برای شما اماده کنیم، 📙کتاب 《روز های سخت نبرد》که بخشی از خاطرات شهید بزرگوار را به رشته تحریر درآورده است.. 📝راويان‌ خاطرات‌ اين‌ كتاب‌، مادر شهيد، سيداحمد مهدوي‌، رضا ابوسعيدي‌، ذكا اسدي‌ و علي‌اكبر خوش‌ هستند، و به‌ بيان‌ زندگي‌ و خاطرات‌ شهيد پرداخته‌اند. 🔰 خاطرات سرداری که او را کلید لشکر نامیده بود و درباره ایشان می‌گفت: 《من به جرات قسم میخورم ذره ای ترس در وجود حاج مهدی کازرونی راه نداشت.》 ┅═ 🌿🌸🌿 ═┅ کانال تنهامسیر استان کرمان 👇✅ http://eitaa.com/joinchat/1367539744C38a905eac9