eitaa logo
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
136 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
811 ویدیو
122 فایل
انسان تنها موجودیست که تنها به دنیا آیَد، تنها زندگی کُند و تنها از دنیا رَوَد. در این میان، تَن ها فقط تنهاترش کُنند... . « #یک_محمد_غریبه » شخصی: @yekmohammadeqaribeh لینک ناشناس: https://daigo.ir/secret/7904779880
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطره ها زنده شد... درسته که این مدرسه، همون مدرسه‌ی دوران راهنمایی و دبیرستان نیست؛ ولی همون حس و حال رو داره... همه‌ی مدرسه ها، همون حس و حال رو دارن... حالا شاید اومدم و بیشتر نوشتم از اون دوران...
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
زمان، کوتاه بود و زود گذر... ولی برای ما در آن دوران، نمی گذشت... عالَمِ بچگی بود و نوجوانی و خامی... بیداری برای انجام کاری برایمان باری بود بسی سنگین و لحظه‌ای غمگین... بدمان می آمد از بیدار شدن... عالم بچگی همین است... اصلا به خاطر همین است که خیلی ها با سنّ زیادی هم که دارند، هنوز بچه‌اند... ما هم بچه بودیم... شاید هنوز هم گاهی اوقات هستیم... اصلا آدم بین بچگی و پختگی در نوسان است و می رود و بر می گردد... گاهی هم هوس ماندن در آن دوران را می کند و حسرت بودن در آن لحظه ها را می کشد... اما نمی داند که خود همین آدم بود که در آن دوران، آروزی بزرگ شدن و بالا بودن سنش را می کشید... اصلا چرا انسان همیشه حسرت بودن در یک زمان که در آن نیست را می کشد؟... شاید جوابش در همان بچگی باشد... من خودم بچه که بودم، آرزوی بزرگ شدن را داشتم... حالا که بزرگ شده‌ام، آرزوی برگشتن به بچگی را نمی کنم... آدم اصلا چرا باید فکر برگشتن به دورانی را داشته باشد که هیچ معنایی از این دنیا را درک نمی کرده است؟... من نمی گویم که دوران بچگی و آن زمان ها بی معنا بوده است و یا صفایی در بچگی نبوده است، نه... ولی صفای امروز هم کم نیست و ما این معنا را بهتر درک می کنیم... یعنی آن زمان نیز معنایی وجود داشته ولی همانطور که گفتم، ما درک نمی کردیم... بچگی همین است... آدم درک نمی کند... اصلا بخاطر همین است که خیلی ها با سنّ زیادی که دارند هنوز بچه‌اند... پ.ن: دیدم اگر بخواهم ریز به ریز آن زمان را بنویسم، زیاد می شود... شاید کم کم بنویسم... فعلا همین... @Tanhatarinhaa
‏بُگذَر شبى به خلوتِ اين همنشينِ درد؛.. تا شرحِ آن دهم كه غمت با دلم چه كرد..!
شعر ها و نوشته های ما مثل فرزندان ما می مانند.‌.. گاهی این فرزند، ناخلف می شود و اذیتمان می کند و زخمی می شود بر دلمان و ناامیدمان می کند از ادامه‌ی نوشتن و گفتن... گاهی هم فرزندِ خلفی می شود و رو سفیدمان می کند... ولی هر چه باشد، باز هم فرزند ماست... باز هم ما وظیفه‌ی پرورش و تربیت این کلمات را داریم و نباید ولشان کنیم که اگر ناخلف باشند، باید اشکال کار را در بیاوریم و تکرارش نکنیم و اگر هم خلف هستند که نباید بگذاریم مغرورمان کنند و توهم کنیم که خیلی خوب نوشته‌ایم... در کل همیشه باید حواسمان باشد و گاهی هم اگر از دستمان در رفت، باید به همان حالت برگردیم و نگذاریم که «نوشتن» از یادمان برود... نوشتن، یک محبت بود و چشمانت، دلیلِ آن...
این جمله عجب جمله‌ای بود... حاج آقا انقلاب باید دلی باشه نه زوری... مثل انقلابی که خمینی توی دل ما راه انداخت... مثل انقلابی که خامنه‌ای عزیز توی دلمون نگه داشت... آره حاج آقا... انقلاب باید دلی باشه نه زوری...
امروز چهارشنبه_ پنجمین روز از هفته‌ی پر ماجرا_ دومین روز معشوقه‌ی پاییزی_ در اولین سال قرن پانزدهم 🍁🪵🫀
اومدم از اتفاقات امروز بنویسم، دیدم نمیشه بذارم توی کانال... برای این زمان نمیشه... می نویسم تا ببینم چه شرایطی پیش میاد برای چند ماه آینده... تا اگه یک سری ملاحظات از بین رفتن، اون موقع بگم... باشه برای