eitaa logo
حفظ آثار شهدای دستجرد
587 دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
4.5هزار ویدیو
40 فایل
این کانال برای حفظ آثار و روایات و اطلاع رسانی از مراسمات و برنامه های فرهنگی شهدای دستجرد جرقویه اصفهان ایجاد گردید خادم کانال شهدا @Aalmas_shohada لینک پیج حفظ آثارشهدای دستجرد در روبینو https://rubika.ir/almas1397f
مشاهده در ایتا
دانلود
20. پیام ما استقامت است و این AETrim1689101370973.mp3
899.4K
♦️وقتی صدای شهید آوینی رو روزانه بشنویم، تا حدود زیادی شبیه ایشان می شویم. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
بچه اولمان را که دوماهه باردار بودم بر اثر حادثه ای ناگهانی از دست دادیم . منزل پدر شوهرم که ما هم آنجا زندگی می کردیم روبروی منزل مادرم بود. و من خیلی راحت رفت و آمد می کردم . یک روز من یک وسیله ای رو لازم داشتم و رفتم تو حیاط خانه ی پدریم بردارم ناگهان سرم گیج رفت و افتادم زمین ، مادرم خدا بیامرز که از همه جا بیخبر بود آمد دید من نقش زمین شدم فکر کرد در منزل همسرم با من بد رفتاری شده و شروع کرد به گریه و زاری و گله کردن که ای داد و بیداد بچه ام از دستم رفت . و من حال خوبی نداشتم که مادرم را متوجه اشتباهش کنم، همسایه ها این خبرو به گوش خانواده ی دایی ام و محمد آقا رساندند و آن بندگان خدا هم از همه جا بی خبر ناراحت شدند که شما دارید تهمت به ما می زنید در حالیکه مادر منم بنده ی خدا قصد تهمت زدن نداشته تا دیده من حالم بد است فکر کرده بود چی شده که من به این حال و روز افتادم . بخاطر این سوء تفاهم تا سه روز همسرم و ندیدم و در منزل مادرم بستری بودم . ولی خوب الحمدلله همه چی بعداز سه روز به واسطه ی پا در میانی اطرافیان به خیر و خوبی تمام شد و من برگشتم منزل همسرم . البته یه مدتی خانواده محمدآقا دلخور بودند کمی با من سر سنگین بودند. ولی به لطف خدا کم کم آروم شدند. و زندگی منم به روال عادی برگشت. یکسال بعداز ماجرای تلخ بچه ی اول خدا دختری به ما عطا کرد که محمدآقا نامش را فاطمه گذاشت. و ایشان خیلی خوشحال بودند که خدا فرزندی سالم به ما عطا کرده است و یک قالی دستبافت برایم هدیه خرید. و سه سال بعد خدا پسری به ما عطا کرد که نام اوراهم محمد آقا علی گذاشت. و علی یکساله بود که پدرش شهید شد و از پدر یتیم شد. قدیم که هیچ کس به اون صورت ماشین نداشت ما ماشین از خودمون داشتیم . محمد آقا بخاطر شغلش که باید به روستاهای همجوار رفت و آمد می کرد و وسائل قالیبافی رو جابجا می کرد یک وانت خریده بود. در طی چهار پنج سال زندگی مشترکمان فرصتی پیش نیامد که به مسافرت برویم. فقط یکبار برای علی پسرمان که دکتر لازم داشت باید می رفتیم بیمارستان عسکریه اصفهان تا دکتر ببیندش. و با ماشین وانت محمدآقا رفتیم و تا غروب هم برگشتیم. بعداز شهادت محمد آقا خانوادش اون ماشین را ۲۵۰ هزارتومن فروختند وبا پولش یک زمین خریداری کردند. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
عید سال ۱۳۶۰ بود. سیزده بدر همه ی فامیل به صحرا رفتیم تا دور هم گردش وتفریح کنیم و سیزدهم عید را بدر کنیم. شهیدان حسین فصیحی غلامرضا و اصغر فصیحی حاج عباسعلی هم بودند. آنجا کنار جاده یک تپه خاک بود پسرای فامیل رفتند کنار آن تپه خاک تا تفریح کنند. یکی از آنها گفت: بچه های بیائید روی این خاک ها بخوابیم و روی بدن خودمان خاک بریزیم. هیچ یک از بچه ها بجز حسین و اصغر راضی به این کار نشدند. حسین فوراً خوابید و روی بدنش خاک ریختند ولی سر صورتش بيرون بود و چشمانش را بسته بود. پاهایش هم رو به قبله بود بعد اصغر گفت: بچه‌ها بیائید برای شهید فاتحه بخوانید بچه‌ها هم آمدند و به شوخی برای حسین فاتحه خواندند. بعد حسین بلند شد و اصغر خوابید یک کمی که خاک روی بدن اصغر ریختند اصغر بلند شد نشست. بچه‌ها گفتند: اصغر لباسش کثیف شده ناراحت است برای همین سریع بلند شد. ولی اصغر به چیز دیگری فکر می کرد. اصغرگفت: حسین مُردنم سخت است. آدم خوب است که شهید بشود و حسین و اصغر آن روز هر دو حال و هوایشان تغییر کرد و شروع کردند درباره شهید و شهادت حرف بزنند. و بعد از آن هر دو به جبهه رفتند و حسین در تیرماه سال ۱۳۶۱ و اصغر در بهمن ۱۳۶۴ به فیض شهادت نائل گردیدند. و به آرزوی خود رسیدند. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
22.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم | تلاوت ترتیل صفحه ۴۷ قرآن کریم شامل آیات ۲۷۵ تا ۲۸۱ سوره مبارکه بقره 🍃🌹🍃 🌺 پیامبر (ص) می‌فرمایند: «مَن عَلَّمَ آیَةً فی کِتابِ اللهِ تَعالی، کانَ لَهُ اَجرُها ما تُلِیَت» هر که آیه‌ای از کتاب خدا را به دیگری بیاموزد، پاداش آن آیه، تا زمانی که خوانده می‌شود به او نیز می‌رسد. (مستدرک الوسائل ۴/۲۳۵) 🎙 استاد: مرحوم منشاوی 🌼🌼🌼 ثواب این تلاوت نثار روح شهدای گمنام کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
🌷قسمتی از وصیتنامه شهید علیدوست ما نسل جوان ادامه‌دهنده راه امام حسین(علیه السلام) هستیم و خون امام حسین(علیه السلام) و اهل بیت در رگ‌های ما جریان دارد پس می‌رویم، می‌رویم تا دشمن نتواند نگاه چپ به ناموس ما، به کشور ما و به انقلاب ما و به اسلام بکند.» ‎‎‌‌‎‎ صبحتون شهدایی🕊🌷 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃شهید حسين نظامي داوطلب 🌹فرزند رمضانعلی 🍃متولد 1342/02/06 🌹محل تولد : آباده 🍃تاریخ شهادت : 1362/01/23 🌹محل شهادت : آبادان 🍃مذهب : شیعه 🌹دین : اسلام 🍃درجه : سرباز 🌹استان سکونت : خراسان رضوی 🍃شهر سکونت : مشهد 🌹استان حادثه : خوزستان شهید🕊🌹 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
📌 روش تربیتی شهید جواد محمدی برای چادر سر کردن دختر خردسالش 🔹 فاطمه دو یا سه سالش بود که آقاجواد برایش پارچه سفید گل‌دار خرید. گفت: «خانم این چادر را برای دخترمان بدوز. بگذار به‌مرور با چادر سر کردن آشنا شود.» ◇ از آن به بعد هر وقت پدر و دختر می‌خواستند از خانه بیرون بروند، آقا جواد می‌گفت: «نمی‌خواهی بابا را خوشحال کنی؟» بعد فاطمه می‌دوید و چادر سر می‌کرد و می‌دوید جلوی بابا و می‌گفت: ◇ «بابا خوشگل شدم؟» باباش قربان‌صدقه‌اش می‌رفت که خوشگل بودی، خوشگل‌تر شدی عزیزم. فاطمه ذوق می‌کرد. ◇ یک روز چادرش را شُسته بودم و آماده نبود. گفتم: «امروز بدون چادر برو.» فاطمه نگران شد. گفت: «بابا ناراحت می‌شود.» بالاخره هم آقاجواد صبر کرد تا چادر خشک شود و بعد بروند بیرون.‌ ◇ وقتی آقا جواد نماز می‌خواند، دخترم پشت سر بابایش سجّاده پهن می‌کرد و همان چادر را سَر می‌کرد و به بابایش اقتدا می‌کرد و هر کاری بابایش می‌کرد، او هم انجام می‌داد. ✍ راوی : همسر شهید کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
📌 وقتی شهید چمران معتادی از هنگ موتورسوران را ترک داد و سپس در دهلاویه پرکشید 🔹️ یادمه روز نهم جنگ آقاچمران منو صدا کرد و گفت: « یه گروه داریم شکارچی تانکن؛ وقتی تانک رو می‌زنن نمی‌تونن در برن، ما یه طرحی زدیم یه سری موتورسوار می‌خوایم.» ◇ من اومدم تهرون سراغ رفیقم جلیل که عشق موتور داشت. با هم گشتیم ۵۰-۴۰ تا موتورسوار بردیم اهـواز. ◇ اسم نمیارم عقبه ما توی تهرون و توی نخست‌وزیری یه بابایی این بچه‌ها رو دید و شاکی شد گفت: «اینا کیه آوردی؟» ◇ گفتم: «ما پیش نماز که نمی‌خواستیم! موتورسوار می‌خواستیم که اینا رو آوردیم.» ◇ اما به مرتضی علی اینا رسیدن اهواز دونه دونه اینا رو دکتر بغـل کرد. خیلیا با کفش و پوتین نماز می‌خوندن ، همه خاطرخواه مرام دکتر شدن و تغییر کردن 🔹 خـدا رحمت کنه عبـاس زاغــی رو. یه بابایی بود اعتیاد داشت؛ یه کم مواد با خودش آورده بود جبهه بخوره. ◇ دکتر چمران که فهمید، مواد رو ازش گرفت. بعد صبح و ظهر به این جیره می‌داد تا ترک کرد. ◇ توی محاصره دهلاویه، عباس واسه ما مهمات آورد توی برگشتم یه خمـپاره خورد و تیـکه تیـکه شد و شهید شد. 🔸 یه عده فکر می‌کنن آسمون درش باز شده شهدا و اولیاالله اومدن پایین. نه بابا همین سینه‌ سوخته‌ها بودن "یاعـلی" گفتن. ◇ دیدند خمـینی قبل و حالا و آینده؛ شکلش یه شکله. مردم دیدن روی صداقت "یاعـلی" می‌گه بـرا همـین بهـش "یـا عـلی" گفـتن. ▪️راوی: مرحوم سید ابوالفضل کاظمی کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
🌹به خاطر مشکلات از یاری دین خدا دست برندارید 💌 وصیت بنده به همکارانم این است که بخاطر مشکلات دنیا و کمبود حقوق و مزایا و زن و بچه از یاری‌نمودن دین خدا که همانا اسلام عزیز است دست برندارند و در کارهای محوله کوتاهی نکنند و همان‌طور که امام بزرگوار فرمود: «پشتیبان ولایت‌فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد» پس شما عزیزان هم در این امر کوتاهی نکنید و پشتیبان رهبر عزیز (پسر فاطمه‌زهرا سلام‌الله‌علیها) باشید و همیشه حرف‌های او را کامل گوش کنید و پیرو ایشان باشید. 🌷✨فرازی از وصیت‌نامه شهید مدافع حرم کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398