eitaa logo
حفظ آثار شهدای دستجرد
587 دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
4.5هزار ویدیو
40 فایل
این کانال برای حفظ آثار و روایات و اطلاع رسانی از مراسمات و برنامه های فرهنگی شهدای دستجرد جرقویه اصفهان ایجاد گردید خادم کانال شهدا @Aalmas_shohada لینک پیج حفظ آثارشهدای دستجرد در روبینو https://rubika.ir/almas1397f
مشاهده در ایتا
دانلود
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 💢سوختم کلام اخر آقا رضا قبل از شهادت به قول هم رزمانش سوختند تا نسوزیم تاریخ شهادت۹۵/۷/۷ ....🕊🌸 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
خواستم از یکی از قهرمانان دفاع مقدس حرفی بزنم که یاد سرلشگر شهید فیض الله امانی افتادم. در کردستان برای انجام کاری به پادگان لشگر ۲۸ پیاده کردستان رفته بودم. دوستان و رفقای کردِ سنی ام میگفتند همین پادگان را میبینی ؟ سال ۵۸ کومله و دموکرات برای تسلط بر این پادگان یورش سختی آوردند ، اما فیض الله امانی یک تنه و با همه امکاناتی که داشت مقبالشان ایستاد و اجازه نداد کومله حتی یک قدم داخل پادگان بگذارد. او نگذاشت پادگان سنندج و لشگر ۲۸ سقوط کند تا شهید چمران خودش را برساند. به همین جهت امام یک شبه او را از گروهبان دومی به درجه ستوانی رساند. در ارتشی که سلسله مراتب حرف اول را میزند این اتفاق یک انقلاب بود. این دلاور کرد سنی ، از افتخارات جنگ هرچه بگویی دارد. آبان سال ۵۹ به اسارت دشمن بعثی در می آید . او ۹ سال زندان حزب بعث را تحمل می کند و در آخر سال ۶۸ در زندان به شهادت می رسد و پیکر او ۱۳ سال بعد از شهادتش و در سال ۸۱ به سرزمینمان باز میگرد. اسارت داشت ، شکنجه های سختی را تحمل کرد ،  جانبازی داشت ، شهادت داشت و انتظار برای بازگشت ... نمیدانستم گریه کنم یا از این همه ناراحتی دق . اسم او را در موتور جستجو سرچ کردم اما چیز زیادی نیامد. حتی تصویر درستی از او نیست جز مستند کوتاه "همه جای ایران سرای من است" که سالهای اخیر از تولیدات خود استان بوده است. راوی میگوید :" میگفت: صدام نیامده خاک بگیرد، دنبال دینمان است. شیعه و سنی باید جلوی او بایستیم" . تاسف می خورم از ده ها مرکز فرهنگی چه در نیروهای مسلح و جاهای مختلف که حتی با جستجوی اسم این شهید هم، تصویری از او نمی توان یافت.اسمش بر روی پادگان آموزشی ارتش در شمال تهران منقوش است اما نامی بر هیچ صفحه ای از تاریخ ما ندارد. سرلشگر شهید فیض الله امانی از آن فرماندهان گمنام دفاع مقدس است که روزی تاریخ برای او شهادت می دهد اما همین تاریخ از کنار نسلی که او را نمی شناخت، به این راحتی عبور نخواهد کرد. به یاد ۱۱۰۰۰ شهید اهل سنت و ۴۸۰۰۰ شهید ارتش جمهوری اسلامی ایران، صیاد شیرازی و فرماندهان و سربازان شیعه و سنی که تا آخرین قطره خون در کنار برادران سبزپوش سپاهی مردانه جنگیدند و به شهادت رسیدند. 🌷🌷🌷🌷 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چقدر شـهدا شبیه یکدیگرند! وما همچنان در حسرت جاماندن از شهدا.. سمت راست: شهید مدافع حرم🕊🌹 سمت چپ: شهید دفاع مقدس🕊🌹 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
♦️‌ امیر سرتیپ دوم خلبان جانباز محمود ضرابی از پیشکسوتان نیروی هوایی ارتش و دبیر کانون خلبانان ایران صبح دیروز شنبه ۸ مهر دعوت حق را لبیک گفت و به یاران شهیدش پیوست. 🌷🌷🌷 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
از زمان شکل گیری فعالیت‌های انقلابی با گروه‌های هم سال خودش وارد فعالیت‌های انقلابی و مذهبی شد به طوری که بیشتر دوستانش از جمله شهیدان رضا فصیحی، اصغر فصیحی، حسین فصیحی، علی فصیحی، محمد فصیحی، حسنعلی هاشم‌پور، علی هاشم‌پور و... در همین مسیر به شهادت رسیدند. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
حفظ آثار شهدای دستجرد
قبل از عملیات با آقا مهدی که در تعاون خدمت می کرد همدیگر را دیدیم و گفت: ما در عملیات بدر شرکت می کنیم. من امدادگر بودم به تمام قسمتهای مختلف جبهه رفت و آمد داشتم تا به مجروحین کمک کنم. در عملیات بدر قبل از شهادت آقا مهدی  مجدد همدیگر را دیدیم. پرسیدم چه خبر؟ گفت: دشمن خیلی با خودش تجهیزات آورده است. به خط دشمن که نگاه می کردیم مثلا در مقابل سی نفر از رزمندگان اسلام سیصد نفر عراقی بودند و جنگ سختی در گرفته بود. در عملیات بدر پشت سر ما همه جا آب بود و خشکی هم نداشتیم. بخاطر همین امداد رسانی هم کار دشواری بود. به شهید مهدی فصیحی گفتم: مهدی من بروم انگشت دست یک رزمنده که قطع شده را  ببندم و بر گردم. رفتم بغیر از آن مجروح به یک مجروح دیگر هم رسیدگی کردم و برگشتم. زمانی که برگشتم با صحنه ی شهادت آقا مهدی روبرو شدم؛ آقا مهدی بر اثر اثابت ترکش به فک و گردن به شهادت رسیده بود. جنگ به اوج خودش رسیده بود و مجروحین را با قایق ها به عقب می بردند تا از مهلکه جنگ دور کنند و فرماندهان دستور داده بودند فقط مجروحین را به عقب ببرند و با شهدا کار نداشته باشند. من رفتم کنار یک قایق ایستادم و به قایقران گفتم: ببین این شهید فامیل ماهست من باید پیکر این شهید را عقب بفرستم. گفت: نمی شود. گفتم: ببین من هر طور شده باید پیکر این شهید و بفرستم. گفت: ببین کف قایق را تخته گذاشتیم تا صاف شود که مجروحین بدحال را بتوانیم بخوابانیم حالا بگو چکار کنیم؟ گفتم:  چندتا از آن تخته ها را بردارید تا شهید و کف قایق بخوابانیم بعد دوباره تخته ها را سر جای خودش می گذاریم تا مجروحین را سوار کنید. قایقران سریع تخته ها را برداشت و من هم شهید را که در آب و گل افتاده بود بدنش پر از خون بود بلند کردم تا کنار قایق ببرم ولی خیلی وزنش سنگین شده بود به سختی پیکر شهید را بلند کردیم و کف قایق خواباندیم و بعد تخته ها را سر جایش گذاشتیم. بعد من رفتم خط که گفتند جلو نروید و بر گردید که دشمن خط را اشغال کرده است. منطقه عملیاتی ما در جاده خندق نزدیک العماره در هور العظیم در عراق بودیم. خلاصه پیکر شهید مهدی فصیحی به اصفهان فرستاده شده بود و قسمت نشد تا در تشییع و خاک سپاری پیکرش شرکت کنم و  من یک هفته بعد به مرخصی رفتم و فقط توانستم  برای عرض تبریک و تسلیت به مادر شهید به منزلشان بروم. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
ما با شهید مهدی فصیحی فامیل بودیم؛ مادرش دختر عموی ما بود و پدرش پسر عمه ی مادرم بود. شهید مهدی فصیحی خیلی با اخلاق بود هر موقعه بهم می رسیدیم می خندیدیم. زمانی که من و آقا مهدی در جبهه بودیم ایشان سرباز وظیفه بود. ما یه مدتی در جبهه بودیم و بعد آقا مهدی به جبهه اعزام شد و خبر نداشت که قراره در کدام منطقه مستقر شوند وقتی آمد و ما را در مقر لشکر امام حسین علیه السلام  دید خیلی خوشحال شد و گفت: اینجا کجاست؟ گفتم: اینجا خیلی خوبه و اینجا بمون کلی از بچه دستجردیا هم اینجا هستند و برای همین اینجا احساس غریبی نمی کنی همه خودی هستند. و بد نمی گذرد. قسمت بود آقا مهدی همانجا پیش ما بماند. و هر وقت فرصت می شد همدیگرا می دیدیم و از احوال همدیگر خبردار می شدیم. یک روز شهید مهدی فصیحی به دیدنم آمد و یک نگاه به من انداخت و گفت: مهدی چقدر نورانی شدی؛ نور بالامیزنی!! اینقدر نورانی شدی شهید می شوی؛ گفت: تو فامیل ماهستی اگر شهید شدی چه چلو مرغی بخوریم. گفتم: اگر تو شهید شدی چکار کنیم؟ گفت: تو هم چلو مرغ بخور اگر من شهیدشدم. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
5.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
(الگوی فرزندان ما شهداهستند نه قهرمانان دروغین غرب و شرق) دختری از عشایرکرمان کلاس نهم و تسلط بر زبان انگلیسی حاج قاسم عزیز تندیسی از اخلاص و پاکی بودند و...... کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398