eitaa logo
حفظ آثار شهدای دستجرد
570 دنبال‌کننده
23.9هزار عکس
5.6هزار ویدیو
47 فایل
این کانال برای حفظ آثار و روایات و اطلاع رسانی از مراسمات و برنامه های فرهنگی شهدای دستجرد جرقویه اصفهان ایجاد گردید خادم کانال شهدا @Aalmas_shohada لینک پیج حفظ آثارشهدای دستجرد در روبینو https://rubika.ir/almas1397f
مشاهده در ایتا
دانلود
تیر ماه سال ۱۳۶۱ مصادف با ۲۷ ماه مبارک رمضان بود. بعد از ظهر گرم تابستان بود. در بلندگو اعلام کردند فلانی شهید شده است. ما هم به بهشت محمد "صل الله علیه و آله و سلم" رفتیم. از طرف جاده حسن آباد شهید را می آورند؛ روی تابوت شهید نه پارچه ای بود و نه پرچمی؛  نه حتی چند تا شاخه ی گلی؛ هیچی نبود. فقط روی تابوت نوشته بودند برادر شهید ناصر؛ شهید را به بهشت محمد"صل الله علیه و آله وسلم" آوردند و گذاشتند رو زمین و گفتند: این شهید هنوز شناسایی نشده است. اونی که گفتند نیست. یک نفر بیاید شهید را شناسایی کند. فقط مراقب باشید چون برای ما مسئولیت دارد. خلاصه دور شهید را گرفتند. یک نفر می گفت: ناصر کیه؟ یکی دیگر می گفت: اهل روستای ما نیست!  خلاصه هر کسی یک چیزی می‌گفت. تا این که یکی جیغ زد و گفت: این که حسین غلام رضا است. گفتند می شناسی؟ چند نفر دیگر هم گفتند: بله خود خودش است؛ این حسین است. عمه‌اش گفت: اگه پسر برادر من است من می خواهم صورتش را بینم. رفت کنار تابوت شهید و صورت حسین را بوسید و برگشت در حالی که روسری اش خونی شده بود و می گفت: حسین صورتش مثل ماه می‌درخشید. انگار صدسال است که خوابیده است. گفتند: اگر شناسایی شده به خاک بسپارید. گفتند: خانواده اش کجا هستند؟ پدر و برادر شهید و نمی دانم کجا بودند ولی مادرش هم که در منزل بود خبر نداشت که شهید آوردند. مادر شهید رفته بود کنار جوی آب تا یک گونی کاه را خیس کند. یک موتوری به ایشان می گوید شهید آوردند حسین شماست. مادر حسین نمی دانم چه فکری می کرد می گوید باشد بزار من کاه را ببرم گاو بدهم می آیم. آن موتوری می بینید مادر حسین متوجه نشده است. دوباره می گوید می گویم پسرت حسین شهید شده است؛ آوردنش بهشت محمد"صل الله علیه وآله وسلم" مادر حسین گونی که پر از آب بود را بر دوشش گذاشته بود و لباس هایش از آب گونی کاه خیس شده بود را روی زمین می گذارد و با همان چادر و لباس خیس تا امامزاده می آید و بعد آنجا یک وانتی که چند تا از اهالی روستا سوار بودند را سوار می شود و تا گلزار شهدا عزاداری می کند و می گوید: دیدی حسینم آخرش شهید شد. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
من با اینکه مشغله ی زندگی زیاد داشتم اما عشق کارهای اجتماعی از قبیل شرکت در کارهای انقلابی و رفتن به هئیتها و پشتیبانی و کمک به جبهه ها رو داشتم. مثلا وقتی تظاهرات میشد به پدر شوهر و مادر شوهرم رسیدگی می کردم و بهشون می گفتم: عمو من میرم تا امامزاده و میام و بچه به بغل به تظاهرات می رفتم. عبدالحمید هم روحیاتش شبیه خودم بود و از همان بچگی دوست داشت در همه ی زمینه ها خدمت کنه و عاشق خدمت در راه خدا بود. (پیراهن سفید در عکس بالا شهید عبدالحمیدحیدری می باشد) کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
حفظ آثار شهدای دستجرد
سالی که پس از ۱۵ سال مفقودیت پیکر پاک شهیدان قاسمعلی حیدری و محمد حیدری را به روستا آوردند مردم در امامزاده جمع شدند. تا پیکر پاک این دو شهید والامقام را تا گلزار شهدا تشییع کنند. من هم همراه چندتا خانم کنار مزار فرزند شهیدم علی فصیحی نشسته بودیم. که یکی از آن خانمها بسیار گریه می کرد و حالش بد شد. وقتی کمی آرام شد رو به من کرد و گفت: شنیدم هر کس هفت مرتبه سوره انا انزلناه را بخواند خداوند به او نظر می کند. بعد از اینکه مردم همراه پیکر شهدا از امامزاده بیرون رفتند و آنجا خلوت شد. من هم هر بار که پیکر شهدا را می آوردند داغ علی پسرم برایم تازه می شد. آن روز هم حالم خیلی دگرگون بود. وقتی دورم خلوت شد نشستم هفت مرتبه با دلی شکسته سوره انا انزلناه را خواندم. همان لحظه دیدم پسرم علی با لباس به رنگ خاکی جبهه که حتی پوتین هایش هم پایش بود با همان سن و سالی که شهید شده بود جلوی چشمم حاضر شد و پائین پای مزارش ایستاد. من در حین ناباوری و بهت به پسرم خیره ماندم و اونیز به من خیره مانده بود. هر دو تا چند ثانیه بهم نگاه می کردیم. و دیدم علی شهیدم بدون اینکه به من پشت کند و برود عقب عقب با احترام رفت تا محو شد. یک آن به خودم آمدم و فکرم بهم ریخت که خدایا این چه صحنه ای بود که من دیدم. یعنی واقعا من پسرم را بعد از سالها دیدم. از خوشحالی نمی دانستم چه کنم. به که بگویم و همینطور اشک می ریختم. فردای آن روز رفتم و از آن خانم که به من گفت هفت بار سوره انا انزلناه را بخوان تشکر کردم و بعد پیش یک روحانی رفتم و از ایشان سوال کردم آیا ممکن است که این صحنه را به واقع دیده باشم یا نه فکر و خیال بوده است. ولی آن روحانی حرفم را تائید کرد و گفت: برای مادران شهدا یک همچین موردهایی پیش می آید و خدا از سر لطف و کرمش به آنها نظر می کند و اجازه دیدار می دهد. البته این را هم بگویم آن خانمی که به من گفت سوره انا انزلناه را بخوان خانمی مومن و خدا ترس است و بی شک خدا بر زبان ایشان این حرف را جاری ساخت تا به گوش من برسد که مرا از دلتنگی و فراق پسرم راه نجاتی دهد. و آن صحنه را روئیت کنم و من همیشه دعا گوی آن خانم هستم. ان شاء الله خدا یار و یاورش باشد. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
7.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 افسران اطلاعاتی ایرانی در محل اعدام صدام چه می‌کردند؟ کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
@RozeKhanegeeروضه خانگی - حضرت زینب(س) - 2015.mp3
زمان: حجم: 6.28M
🎙من در این وادی چو پا بگذاشتم... 🔻مناجات با (عج) 🔻روضه (س) 🔻روضه | 14:36 👤کربلایی مجید کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
@RozeKhanegeeروضه خانگی - حضرت عباس(ع) - 2018.mp3
زمان: حجم: 12.59M
🎙دل گرفتارم مست ابالفضله... 🔻روضه (علیه السلام) ⏱ | 12:02 👤کربلایی جواد کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398