eitaa logo
حفظ آثار شهدای دستجرد
585 دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
4.6هزار ویدیو
40 فایل
این کانال برای حفظ آثار و روایات و اطلاع رسانی از مراسمات و برنامه های فرهنگی شهدای دستجرد جرقویه اصفهان ایجاد گردید خادم کانال شهدا @Aalmas_shohada لینک پیج حفظ آثارشهدای دستجرد در روبینو https://rubika.ir/almas1397f
مشاهده در ایتا
دانلود
برادرم خصوصیات بارز اخلاقی زیادی داشت و مهمترینش شجاع بودن ،خوش اخلاقی و به دنبال تکلیف الهی ، مبارز و مجاهد در راه خدا، فردی با بصیرت و آگاه و خوش سیرت و خوش چهره بود. یادم هست چون من در گردان مسئولیت داشتم به ایشان یک روز قبل از حرکت به سوی منطقه عملیاتی (عصر) گفتم: شما در موقعیت گردان بمان چرا که هم خودش و هم بچه های دسته ۲ گردان عمارخواب شهادت وی را دیده بودند و به من گفتند: که برادرت شهید می شود و همان اتفاق هم افتاد و وقتی به وی گفتم، گفت: من یادگاری از خودم دارم (یعنی من چهارتا بچه دارم که یادگاری های من هستند) شما که بچه نداری بمانید. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
حفظ آثار شهدای دستجرد
هواسرد بود و یک چراغ علاء الدین وسط اتاقمان روشن بود تا فضای اتاق گرم بماند . آنروز حسنعلی پای چراغ ایستاده بود تا دستانش را گرم کند . و رو به من کرد و گفت : مادر میخواهم بدانم این بنده خداهایی که بچه هایشان به شهادت می رسند چه می کنند ؟! چه حالی دارند ؟! .. بعد نگاه کرد دید من پشت دار قالی هستم و قالی می بافم گفت : مامان قالی نباف دعا کن خودم زنده باشم نگهداریتون می کنم و کمک حالتان می شوم . و سپس گفت : اگر من رفتم و بر نگشتم همسرم آزاد است خودش برای آینده اش تصمیم بگیرد . به خودش هم گفتم اگر ماندی و ازدواج نکردی در آن دنیا باهم هستیم . ولی فقط مواظب اصغرم باشید نکند اورا فراموش کنید . من دارم می روم فقط مامان یک سفارش دارم یک عکس از بچه ام انداخته ام چاپ که شد برایم بفرستید جبهه . چند روزبعداز رفتن حسنعلی به جبهه پسر عمه ام آمد برای خداحافظی که برود جبهه که من عکس چاپ شده نوه ام را با کمی هدایا امانت بهش دادم تا بدست حسنعلی در جبهه برساند . شش روز بعد جواب نامه حسنعلی آمد که بچه ها برایم می خواندند و هر جمله ای که نوشته بود ی کلمه مادر اول جمله هایش بود همش مادر؛ مادر؛ بود . مثلا نوشته بود مادرجان ازت ممنونم که عکس فرزندم را فرستادی و خوشحالم کردی و کلی عکس بچه ام را بوسیدم ؛ مادر خیلی دوستت دارم ؛ مادر حلالم کن زحمت کشیدی برایم این هدایا را فرستادی ؛ و...... سفارشات لازم را نوشته بود که بعداز شهادتم بعضی مسائل را رعایت کنید . ده روز از رفتن حسنعلی به جبهه می گذشت که یک شب در عالم خواب دیدم خانمی بر من وارد شد و خودش را معرفی کرد و گفت : من فاطمه هستم و چادر سفید رنگی آورد و روی سرم انداخت و من که از دیدن چادر خوشحال شدم و آن چادر سفید رنگ را دوست داشتم آن خانم رو به من کردو گفت : این چادر یک نشانه یک پیغام برای شما است ؛ در خواب رفتم پیش چندتا از زنان فامیل که دور هم جمع بودند و به آنان گفتم خودم میدانم پیغامش چیست حتما حسنعلیم شهید شده ؛ چند بار این جمله را در خواب تکرار کردم و می گفتم : دیدید برایم این چادر سفید رنگ را آوردند ؛ خودم میدانم بچه ام شهید شده است . فردای آن روز همه فهمیده بودند که حسنعلی شهید شده فقط به روی من نمی آوردند . تا اینکه پسر بزرگم محمد آقا آمد یک عکس از حسنعلی گرفت و گفت : مجروح شده به ملاقاتش درشهر اهواز می روم. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
ده روز از رفتن حسنعلی به جبهه می گذشت که یک شب در عالم خواب دیدم خانمی بر من وارد شد و خودش را معرفی کرد و گفت: من فاطمه هستم و چادر سفید رنگی آورد و روی سرم انداخت و من که از دیدن چادر خوشحال شدم و آن چادر سفید رنگ را دوست داشتم آن خانم رو به من کرد و گفت: این چادر یک نشانه یک پیغام برای شما است؛ در خواب رفتم پیش چندتا از زنان فامیل که دور هم جمع بودند و به آنان گفتم خودم میدانم پیغامش چیست حتما حسنعلیم شهید شده است؛ چند بار این جمله را در خواب تکرار کردم و می گفتم: دیدید برایم این چادر سفید رنگ را آوردند؛ خودم می دانم بچه ام شهید شده است. فردای آن روز همه فهمیده بودند که حسنعلی شهید شده فقط به روی من نمی آوردند. تا اینکه پسر بزرگم محمد آقا آمد یک عکس از حسنعلی گرفت و گفت: مجروح شده میروم ملاقاتش درشهر اهواز. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
برادرم خصوصیات بارز اخلاقی زیادی داشت و مهمترینش شجاع بودن ،خوش اخلاقی و به دنبال تکلیف الهی ، مبارز و مجاهد در راه خدا، فردی با بصیرت و آگاه و خوش سیرت و خوش چهره بود. یادم هست چون من در گردان مسئولیت داشتم به ایشان یک روز قبل از حرکت به سوی منطقه عملیاتی (عصر) گفتم: شما در موقعیت گردان بمان چرا که هم خودش و هم بچه های دسته ۲ گردان عمارخواب شهادت وی را دیده بودند و به من گفتند: که برادرت شهید می شود و همان اتفاق هم افتاد و وقتی به وی گفتم، گفت: من یادگاری از خودم دارم (یعنی من چهارتا بچه دارم که یادگاری های من هستند) شما که بچه نداری بمانید. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398