eitaa logo
حفظ آثار شهدای دستجرد
583 دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
4هزار ویدیو
40 فایل
این کانال برای حفظ آثار و روایات و اطلاع رسانی از مراسمات و برنامه های فرهنگی شهدای دستجرد جرقویه اصفهان ایجاد گردید خادم کانال شهدا @Aalmas_shohada لینک پیج حفظ آثارشهدای دستجرد در روبینو https://rubika.ir/almas1397f
مشاهده در ایتا
دانلود
حفظ آثار شهدای دستجرد
شبهای قدر ماه رمضان که از راه می رسد یاد آور روزهایی ست که ما محمد را برای آخرین بار بدرقه کردیم تا برای عملیات رمضان به جبهه اعزام شود.‌ این روزها و شبها یاد آور آخرین لحظاتی است که او برای رسیدن به لقاء معشوق حقیقی سراز پا نمی شناخت و ما در انتظار بازگشت او روزها را یکی پس از دیگری پشت سر می گذاشتیم و این چشم به راهی به قد پانزده سال بی خبری به طول انجامید. ما مردی را به جبهه فرستادیم که قد بلند و رشید بود اما وقتی بازگشت که فقط پاره ای استخوان شده بود. محمد در شب قدر رفت و هنوز ماه مهمانی خدا به پایان نرسیده بود که مهمان برگزیده ی خدا شد و در آغوش خدا آرام گرفت و وقتی روح بی قرارش از قفس تن آزاد شد گویی هیچ وقت در دنیا نبوده است و فراموش کرد که عده ای چشم به راهش مانده اند. ما در این سوی مرزها به دنبال گمشده ای آشنا می گشتیم و او به حیاتی ابدی رسیده بود‌و به دور از همه ی هیاهوی زمین در آسمان محو تماشای خالق خویش گشته بود. ما روی زمین می گشتیم و می خواندیم (گلی گم کرده ام می جویم اورا / به هر گل می رسم می بویم اورا )  و او در بهشت شهدا مسکن و ماوایی داشت و به دور انوار تابان الهی می گشت و می گفت: (لبیک ؛ اللهم لبیک) عشق و عاشقی او کجا و عشق و عاشقی ما کجا!! خدایا بهتر می دانی که یک زن در دنیا همه ی هستی اش بعد از تو همسرش می باشد و تو شاهد باش که من همه ی هستی ام را به درگاهت تقدیم کردم و خود در فراقش سوختم. اما من خوشحالم که او در آغوش تو به آرامش رسیده است و عند ربهم یرزقون است. خدایا شکر که محمد نزد تو آبرومند شد. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
_ لطف کردید... فقط کاش بهشون می گفتید چیزی به بابا اینا نگن! _ مگه بهشون نگفتی؟! _ نه! سکوت به میان میدود... پله هارا پشت سر میگذارم. حتم دارم مادرم مثل من شوکه شده. به پله ی آخر که میرسم نفس عمیقی میکشم و ناله می کنم... زخمم میسوزد! سرم را پایین می اندازم و جلو میروم. بازهم رایحه دلنشین عطرش! ازاستشمامش ل*ذ*ت میبرم. زیرچشمی نگاهش می کنم. با دیدن من از جا بلند میشود و سلام می کند _ سلام. خو بید؟ _ ممنون! مزاحم شدم -نه! این چه حرفیه!؟خوش اومدی لنگ لنگ کنان به طرف مبل روبه رویش میروم و خودم را تقریبا رویش می اندازم. _ خدا بد نده! حالتون خوبه؟ نگرانی صدایش قابل ل*م*س است. -بله! چیزی نیست. _ آخه نمی تونید درست راه برید. مادرم با سینی چای بین حرف میپرد و به یحیی تعارف می کند. چهره اش درهاله ای بین گنگی و ناراحتی فرو رفته! هردو مشتاقیم بدانیم که چرا آمده؟! یحیی یک فنجان برمیدارد و لبخند میزند. مادرم روی مبل کناری اش می نشیند و رو میگیرد. یحیی: نگفتید پاتون چی شده؟! مادرم پیش دستی می کند _ حواسش پرته دیگه. ظرف ازدستش افتاد و یه تیکش رفت تو پاش! ابروهای یحیی ناخودآگاه در هم می رود... انگار دردش گرفت! _ حواسشون کجا بوده! _ چه می دونم. چند وقته اینجوریه! یحیی بامهربانی نگاه معنا داری به پایم می کند. باخجالت پایم را پشت پایه مبل قایم می کنم.
⚘ سلام و هزاران درود، نثار آنها که عاشقانه جان های خویش را چون مولای خویش، ابا عبداللّه علیه السلام  بر سر دست گرفتند و مردانه در میدان نبرد، ایستادند و  عاشقانه ترین سلام های خویش را روانه کرانه های شهادت کردند.   سلام بر آنان که کلام عشق گفتند و طریق دوست پیمودند؛ آنان که همواره در آرزوی باران، در خون خود جاری شدند و دشت عطشناک حیات را طی کردند، تا سرخی عشق را در بهار شقایق وسعت دهند!   سلام ای اهالی خون، ای بیدهای مجنون! فصل بی تلاطم، اکنون، مدیون شماست. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
حفظ آثار شهدای دستجرد
بسم رب الشهداء و الصدیقین ای شهدا برخیزید وبنگرید !! که هنوز غیرت و مردانگی نمرده است . برخیزید و بنگرید که جوانانی از بطن این جامعه برخواستند که آبروی اسلام شدند و با جهاد شهادت طلبانه شان یکبار دیگر ثابت کردند که راه حق همان راهیست که شما در ۸ سال دفاع مقدس رفتید و شما نیز تداوم راه کربلائیان بودید. آری ای شهدا برخیزید و بنگرید !! که چطور جوانان رشید این مرز و بوم فراتر از مرزهای کشور عزیزمان ایران پشت دروازهای تل آویو لباس رزم برتن دارند و برای از بین بردن ایادی شیطان بزرگ آمریکا و محو اسرائیل غاصب ازصحنه روزگار سراز پا نمی شناسند . وهریک برای خود علی اکبری هستند که حاضرند اربا اربا شوند ولی پشت به جبهه ی حق نکنند و در غربت غریبانه شان همچون شما مهمان عرشیان شدند . و مدافعان حرم جهانیان را به فکر واداشتند و عقلها را حیران ساختند . و با صبرو مقاومت خود امید را در پیکره ی بی جان ممالک اسلامی زنده کردند . آری ای شهدابرخیزید و بنگرید !! جوانانی که از شما الگو گرفتند ؛ از شمایی که باهمت خود هادی راهشان شدید و با تقوای چمران گونه تان ایمانشان را تقویت نمودید و با دیدن آستین بی دست سرداربزرگ جنگ حاج حسین خرازی عباس گونه دلبسته ی زینب کبری علیهاالسلام شدند . وشعار و ذکر لبشان ( کلنا عباسک یا زینب) بود . آفرین بر غیرتتان !! که با ریختن خونتان اسلام را احیاء نمودید. وشما شهدا زنده اید و نگذاشتید که زحمات انبیاء و اولیاء الله و امام راحلمان غباری از فراموشی بگیرد . وزندگی حسینیتان سراسر درس شد برای آیندگان که بدانند نباید دست از حمایت ولایتشان بردارند و چشم انتظار امام غائب از نظرها بمانند . و همیشه آماده ی خدمت در زمان ظهور باشند .‌ باشد که دعای اللهم عجل لولیک الفرج همین لحظه به اجابت برسد . لبیک یاحسین (علیه السلام) لبیک یا زینب ( علیها السلام) •●◉✿اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُِ✿◉●• کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
ﻣﺎ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻴﻢ «ﻓﯽ ﺟﻨﺎﺕ ﺍﻟﻨﻌﻴﻢ» ﮐﺠﺎﺳﺖ؟! ﺍﻣﺎ… ﺍﻣﺎ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻫﻴﭻ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻴﻢ. ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﻳﺎﺣﺴﻴﻦ(علیه السلام) ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﻨﻴﺪﻳﻢ ﺩﻳﮕﺮ ﺗﺎ ﮐﻨﻮﻥ ﻧﻐﻤﻪ ﯼ ﺩﻝ ﺍﻧﮕﻴﺰ ﻧﻮﺍﻳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ.ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺑﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﭼﻬﺮﻩ ﯼ ﻧﻮﺭﺍﻧﯽ ﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻳﻢ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺻﻮﺭﺗﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺧﺎﮎ ﻣﺰﺍﺭﺗﺎﻥ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺳﻨﮓ ﻟﺤﺪ ﺩﻳﻮﺍﺭﯼ ﺷﺪ ﻭ ﻧﻈﺎﺭﻩ ﯼ ﺭﻭﯼ ﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺩﺭﻳﻎ ﮐﺮﺩ.ﺁﺭﯼ ﺑﺴﻴﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺷﻤﺎﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻟﺒﺨﻨﺪﻫﺎﯼ ﺯﻳﺒﺎ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﻭﺩﺍﻉ ﺩﻳﺪﻩ ﺍﻳﻢ، ﻳﺎ ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻪ ﯼ ﺭﺯﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺩﻳﮕﺮ ﭼﻴﺰﯼ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻧﺸﻨﻴﺪﻳﻢ. ﺍﯼ ﺷﻬﻴﺪﺍﻥ ! ﺍﯼ ﻣﻔﻘﻮﺩﺍﻻ‌ﺛﺮﻫﺎ ! ﺍﯼ ﺟﺎﻭﻳﺪﺍﻻ‌ﺛﺮﻫﺎ ! ﺍﯼ ﻣﻔﻘﻮﺩﺍﻟﺠﺴﺪﻫﺎ ! ﻣﺎ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻴﻢ ﮐﺠﺎ ﺭﻓﺘﻴﺪ؟ ﮐﺠﺎﻫﺴﺘﻴﺪ؟ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻴﻢ ﺁﻧﺠﺎ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺩﻭﺭ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﻧﺰﺩﻳﮏ؟ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻴﻢ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻳﺪ؟ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻴﺪ؟ ﭼﻪ ﻣﯽ ﻧﻮﺷﻴﺪ؟ ﻓﯽ ﺟﻨﺎﺕ ﺍﻟﻨﻌﻴﻢ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟ ﺁﺧﺮ ﻣﺎ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻴﻢ ﻣﺘﮑﺌﻴﻦ ﻋﻠﻴﻬﺎ ﻣﺘﻘﺎﺑﻠﻴﻦ ﻳﻌﻨﯽ ﭼﻪ؟ ﺁﺧﺮ ﻣﺎ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﻴﻢ ﺍﻻ‌ ﻗﻴﻼ‌ ﺳﻼ‌ﻣﺎ ﺳﻼ‌ﻣﺎ ﻳﻌﻨﯽ ﭼﻪ؟ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺩﺭﮎ  ﺫﻭﺍﺗﺎ ﺍﻓﻨﺎﻥ ﻓﻴﻬﺎ ﻋﻴﻨﺎﻥ ﺗﺠﺮﻳﺎﻥ،ﻓﻴﻬﻤﺎ ﻣﻦ ﮐﻞ ﻓﺎﮐﻬﺔ ﺯﻭﺟﺎﻥ ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
شبهای قدر ماه رمضان که از راه می رسد یاد آور روزهایی ست که ما محمد را برای آخرین بار بدرقه کردیم تا برای عملیات رمضان به جبهه اعزام شود.‌ این روزها و شبها یاد آور آخرین لحظاتی است که او برای رسیدن به لقاء معشوق حقیقی سراز پا نمی شناخت و ما در انتظار بازگشت او روزها را یکی پس از دیگری پشت سر می گذاشتیم و این چشم به راهی به قد پانزده سال بی خبری به طول انجامید. ما مردی را به جبهه فرستادیم که قد بلند و رشید بود اما وقتی بازگشت که فقط پاره ای استخوان شده بود. محمد در شب قدر رفت و هنوز ماه مهمانی خدا به پایان نرسیده بود که مهمان برگزیده ی خدا شد و در آغوش خدا آرام گرفت و وقتی روح بی قرارش از قفس تن آزاد شد گویی هیچ وقت در دنیا نبوده است و فراموش کرد که عده ای چشم به راهش مانده اند. ما در این سوی مرزها به دنبال گمشده ای آشنا می گشتیم و او به حیاتی ابدی رسیده بود‌و به دور از همه ی هیاهوی زمین در آسمان محو تماشای خالق خویش گشته بود. ما روی زمین می گشتیم و می خواندیم (گلی گم کرده ام می جویم اورا / به هر گل می رسم می بویم اورا )  و او در بهشت شهدا مسکن و ماوایی داشت و به دور انوار تابان الهی می گشت و می گفت: (لبیک ؛ اللهم لبیک) عشق و عاشقی او کجا و عشق و عاشقی ما کجا!! خدایا بهتر می دانی که یک زن در دنیا همه ی هستی اش بعد از تو همسرش می باشد و تو شاهد باش که من همه ی هستی ام را به درگاهت تقدیم کردم و خود در فراقش سوختم. اما من خوشحالم که او در آغوش تو به آرامش رسیده است و عند ربهم یرزقون است. خدایا شکر که محمد نزد تو آبرومند شد. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
شهدادلگیرم... ازکه نمی دانم...ازچه نمی دانم... دلم جایی رامی خواهد مثل شلمچه، فکه، چزابه، طلائیه، دهلران، بازی دراز.. جایی که خاکش آغشته شده به خون پاک شما... جایی که هوایش بوی عطرسیب می دهدبوی سیدالشهداء... جایی که خدا را می شود با تمام وجود احساس کرد... جایی که زمینش محل فرود فرشتگان است و آسمانش محل پروازهای عاشقانه ی شما... جایی که خدا باشد، شما و مــن... می خواهم حدیث غربتم را فریاد بزنم...حدیث شرمندگیم را... دلم نفس کشیدن می خواهد نفس کشیدن درهوای شما...بخدا شهرمان آلوده شده به صدگناه... شهدا مرا در یابید به حرمت چادر خاکی مادرتان مرا که دیگر جان به لبم رسیده... دریابید مرا که خسته ترینم،خسته از خودم ازنفسم، ازاطرافیانم، ازشهر بی شما... کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398